اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقينَ (7) ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذًا مُنْظَرينَ (8) إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ (9)﴾
بحث درباره نزاهت قرآن كريم از تحريف بود كه اين كتاب از بدأ تا ختم عين چيزي است كه ذات اقدس الهي بر قلب مطهر رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) نازل فرمود و آن حضرت به امت اسلامي ابلاغ فرمودند براي اهميت قرآن كريم براي اهميت اين كتاب الهي و نزاهت آن از هر كم و زيادي چند طائفه آيات گوياي مسئله است اولاً محدودهاي كه اين وحي شكل ميگيرد و خواه بلاواسطه خواه معالواسطه به صورت وحي قرآني ظهور ميكند آن محدوده در دسترس احدي نيست و آن لديالله است كه علم لدني از آن جهت لدني است كه لدن و نزد معلم فرا گرفته ميشود و آن خداي سبحان است و در نزد خداي سبحان جا براي كمي و زيادي نيست و ذات اقدس الهي به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾[1] اينكه گفته ميشود علم لدني اين تقسيم علم به لحاظ فاعل است علوم را معمولاً به لحاظ موضوع و مبادي و مباني و اهداف و اينها تقسيم ميكنند يكي ميشود حكمت، يكي ميشود كلام، يكي ميشود فقه، يكي ميشود اصول و مانند آن اما علم را به لحاظ معلم بخواهند تقسيم كنند سخن از علم لدني و غير لدني پيش ميآيد اين علم را انسان اگر از لدن و از نزد معلم خود يعني ذات اقدس الهي فرا بگيرد اين ميشود لدني حالا چه فقه باشد چه اصول چه حكمت باشد چه كلام هر مطلبي را كه انسان بلاواسطه از ذات اقدس الهي دريافت كرد اين «حق لاريب فيه» اين ميشود علم لدني و قرآن از اين قبيل است كه فرمود: ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾[2] خود اين قرآن علي حكيم است و در اوائل سوره «زخرف» فرمود: ﴿اِنّا جَعَلْناهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَ إِنَّهُ في أمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيُّ حَكيمٌ﴾ اين علي حكيم را از نزد خداي علي حكيم ياد ميگيرد﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾ و مانند آن در محدوده لدن و در نزد خداي سبحان جا براي شيطنت هيچ شيطاني نيست براي اينكه سقف شيطنت شيطان محدود است شيطان تا به مقام مخلصين راه دارد اما مقام اخلاص كه آمد كسي مخلِص شد مخلَص شد آنجا جا براي شيطنت نيست و خود شيطان هم اعتراف كرد كه ﴿إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ﴾[3] براي اينكه اينها در دسترس شيطان نيستند بالاتر از مقام مخلَصين مقاماتي است كه ﴿لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾[4] (سبحانه و تعالي) تا برسد به لديالله سبحانه و تعالي او محدوده وسيع كه معلوم نيست درجاتش چقدر است جا براي احدي از شياطين نيست چه اينكه جا براي خيلي از ملائكه هم نيست و وجود مقدس پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) تا آن مراحل عاليه اوج دارد و همه معارف قرآن را از لدن و نزد خداي سبحان فرا ميگيرد ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾ اين يك طائفه از آيات براي بيان اينكه در اين محدوده نزول قرآن تلقي قرآن از طرف پيامبر انزال قرآن از طرف ذات اقدس الهي هيچ كسي هم باخبر نيست كه عوضي به مردم برساند آنجا فرمود: ﴿إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ﴾[5] يا ﴿وَ جَعَلْناها رُجُومًا لِلشَّياطينِ﴾[6] ﴿فَمَنْ يَسْتَمِعِ اْلآنَ يَجِدْ لَهُ شِهابًا رَصَدًا﴾[7] در تعليم وحي به القاي وحي در آن منطقه بالا احدي از شيطنت شياطين حق نفوذ ندارند و اگر هم بخواهند نفوذ كنند و باخبر بشوند كه وحي چه چيزي بود پيامبر چه چيزي شنيد خداي سبحان چه چيزي فرمود فرمود اگر كسي استراق سمع كند ما اين ستارهها را شهاب ثاقب قرار داديم براي او ﴿فَمَنْ يَسْتَمِعِ اْلآنَ يَجِدْ لَهُ شِهابًا رَصَدًا﴾ و مانند آن اين.
پرسش: ...
پاسخ: در عالم طبيعت است كه لحظه به لحظه آناً به آناً است ولي آنجا سخن از لحظه و آن به آن و روز به روز نيست چون آنجا سخن از ثبات هست در همين سوره مباركه.
پرسش: جبرئيل چي ميشود كه واسطه در نزول وحي است؟
پاسخ: بله آن مراحل نازلتر هستند در ذيل اين دو آيه پاياني سوره مباركه «بقره» كه ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ﴾ آنجا اين روايت هست كه اين دو آيه را ذات اقدس الهي شفاهاً به وجود مبارك پيامبر فرمود كه پيامبر بدون واسطه اينها را درك كرده است در همان بخشهاي معراج دارد كه جريان ولايت وجود مبارك حضرت امير (سلام الله عليه) از همين قبيل است بعضي از علوم و اسرار است كه بلاواسطه به وجود مبارك پيامبر القا شده است مراحل بعدي جبرئيل (سلام الله عليه)واسطه است
پرسش: ... پاسخ: بله ديگر بعضي از مراحل را همان طوري كه جبرئيل در جريان معراج گفت: «لو دنوت انملة لاحترقت»[8] بعضي از معارف و آيات را جبرئيل هم نميداند در همين مرحوم كليني (رضوان الله تعالي عليه) در همان جريان فضائل قرآن فضيلت قرآن فضل قرآن دارد كه قرآن كريم در صحنه قيامت به يك صورت زيبايي ظهور ميكند و اهل محشر خيال ميكنند كه اين جزء علما است از بزرگترين علما است بعد ميبينيد از صف علما ميگذرد از صف اوليا ميگذرد از صف ائمه ميگذرد از صف انبيا ميگذرد نميدانند اين كيست بعد فرمود اين قرآن كريم است كه از صف انبيا ميگذرد و آن مقام خاتم نبوّت (عليهم الصلاة و عليهم السلام) ميرسد خب اگر اين است اگر وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در معراج مراحلي را طي كرده است كه جبرئيل (سلام الله عليه) ماند و نرفت «بيهوشي خاصهگان اندر اخص بود» خب از آن مراحل هر چه را كه وجود مبارك پيامبر شنيد بلاواسطه شنيد ديگر جبرئيل خبر نداشت در همين سوره مباركه «حجر» آيه شانزده به بعد اين است ﴿وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجًا وَ زَيَّنّاها لِلنّاظِرينَ ٭ وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجيمٍ ٭ إِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبينٌ﴾ اگر كسي بخواهد استراق سمع كند گوش بدهد ببيند چه خبر است در ماوراي طبيعت چه كسي وحي آورد چه كسي وحي گرفت وحي چه چيزي بود چه پيامي دارد اگر كسي براي استراق سمع موضع بگيرد طرد ميشود رجيم ميشود در سورهٴ مباركهٴ «جن» هم دو تا آيه هست كه اين يك آيهاش مربوط به طائفه ثانيه است و يك طائفهاش هم مربوط به طائفه خامسه كه بعداً عرض ميشود الآن ما در طائفه ثانيه هستيم طائفه اولي آياتش كه دلالت ميكند كه وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) اين معارف را بلاواسطه به عنوان علم لدني نه عندي عند غير از لدن است در كتابهاي ادبي ملاحظه فرموديد اگر كسي كتابي را داشته باشد اين كتاب در منزلش باشد در كتابخانهاش باشد صادق است كه بگويد عندي يعني اين كتاب نزد من است اما وقتي در دست اوست الآن اينجا حضور دارد اين را به آن ميگويند لدن اين دقيقتر از عند است عند اعم از حضور و غياب است ولي لدن مخصوص به حضور است علم لدني يك چنين علمي است نه علم عنداللهي نيست لداللهي است.
پرسش: اين استراق سمع آنها بين خدا و جبرئيل كه ... ... گوش ميدهند؟
پاسخ: در مراحل قبل ممكن بود بشنوند و چه بلاواسطه چه مع الواسطه چون آن مرحلهاي كه مخلصين راه دارند شيطان راه ندارد ولي خداي سبحان در همه مراحل ميتواند سخن بگويد گر چه كساني كه بخواهند به مقام مخلصين برسند بايد فاصلههاي طولاني طي كنند براي خداي سبحان حجابي نيست ديگران اگر بخواهند برسند و لدن براي آنها حجاب است شياطين حرفهاي انبياي ديگر را گوش ميدادند ميتوانستند گوش بدهند اما درباره وحي قرآني اينچنين نيست در سوره مباركه «جن» آيات از اين قبيل است در آيه هشت به بعد اينچنين است كه ﴿وَ أَنّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَسًا شَديدًا﴾ شياطين به يكديگر ميگفتند اينجا نگهبانان زيادي الآن پيدا شدند ﴿وَ أَنّا كُنّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ﴾[9] ما در آسمانها براي اينكه بشنويم چه خبر است حضور پيدا ميكرديم اما ﴿فَمَنْ يَسْتَمِعِ اْلآنَ يَجِدْ لَهُ شِهابًا رَصَدًا﴾[10] الآن اگر كسي آنجا جا بگيرد براي اينكه ببيند چه خبر است يك تيري به او ميرسد و او از بين رود و طرد ميشود ﴿وَ أَنّا لا نَدْري أَ شَرُّ أُريدَ بِمَنْ فِي اْلأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا﴾[11] و مانند آن خب پس طائفه ثانيه آياتي است كه ميفرمايد احدي در آن منطقه نميتواند رهيابي كند رهزني كند چيزي بيابد تا بتواند كم كند زياد كند و مانند آن پس تلقي وجود مبارك پيامبر تلقي معصومانه است چون فرمود: ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾[12] طائفه ثانيه اين است كه در محدوده تلقي كه وحي نازل ميشود و وجود مبارك پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) آن را دريافت ميكنند او هم مصون از هر آسيب است طايفه ثالثه ناظر به مقام حفظ و نگهباني و نگهداري پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) است حالا پيامبر كه اين معارف الهي را يافت همه اينها را حفظ كرد كاملاً كما هو حقه يا ـ معاذاللهـ بعضي از اينها [از] يادش رفته كم كرده زياد كرده آن را هم در سوره مباركه «اعلي» فرمود: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسي﴾[13] ما اقرا ميكنيم تو قرائت ميكني و فراموش هم نميكني پس در مقام تلقي معصوم است در مقام ضبط و نگهداري هم معصوم است گاهي انسان در موقع درك مطلب ميبينيد مطلب را درست متوجه نميشود گاهي ميبينيد درست آنچه را كه استاد گفت متوجه ميشود ولي بعد يادش ميرود اين هر دو آفت است درباره انبيا مخصوصاً وجود مبارك پيغمبر خاتم (عليهم الصلاة و عليهم السلام) اين طور است كه اينها هم در مقام تلقي معصوماند هم در مقام ضبط و نگهداري مصون و معصوم است ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسي﴾ اين هم طائفه ثالثه كه اين محدوده هم محدوده صيانت از كمي و زيادي و افزايش و كاهش است ميماند محدوده چهارم حالا خود حضرت وجود مبارك پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كه تلقي او معصومانه بود ضبط و نگهداري او معصومانه بود شياطين هم در موقع انزال وحي طرد شدند رجيم بودند مرجوم شدند نوبت ميرسد كه آيا آن حضرت در مقام املاء انشاء وقتي كه املاء ميكند كاتبان وحي مينويسد اينها سخنراني ميكند يا براي مردم ميخواند در منطقه لبان مطهر آن حضرت آيا افزايش يا كاهش راه دارد سبق لسان راه دارد؟ سهو و خطا و نسيان راه دارد؟ يا ندارد اينجا را سوره مباركه «والنجم» عهدهدار بود كه فرمود: ﴿وَ النَّجْمِ إِذا هَوي ٭ ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوي ٭ وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي ٭ اِنْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحي﴾[14] يعني اين حرم مطهر لب حضرت محفوظ است از اينجا غير از وحي چيزي خارج نميشود به صورت حصر هم فرمود اين را از دو جهت تأمين كرد فرمود اينچنين نيست كه هر چه او ميگويد وحي باشد ولي بعضيها را نگويد چون﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي ٭ انْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحي﴾ ثابت ميكند هر چه او گفت وحي است اما ثابت نميكند همه وحي را گفته كه اين آيه پيامش اين است كه هر چه او فرمود وحي است اما بعضي از وحيها را شايد نگفته باشد اين نگفتنش يا براي سهو و نسيان است ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسي﴾[15] جلويش را ميگيرد يا تعمد ـ معاذاللهـ كه عصمت جلويش را ميگيرد ولي معذلك با آنكه آن ادله خارجي تأمين ميكند طائفه ديگري به نام طائفه خامسه عهدهدار اين است كه نه تنها هر چه او ميگويد وحي است بلكه هر چه وحي به او ابلاغ شده است آنها را ميگويد و آن طائفه اين است فرمود: ﴿وَ ما هُوَ عَلَي الْغَيْبِ بِضَنينٍ﴾[16] او درباره معارف غيبي ضنت نميورزد ضنت با صاد و ضاد يعني بخل امساك اينچنين نيست كه بعضي از وحيها را بگويد بعضي از وحيها را نگويد پس اين دو قضيه موجبه و صادقه هر دو معصومانه تضمين شده است يكي اينكه هر چه او ميگويد وحي است ﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي انْ هُوَ إِلاّ وَحْيٌ يُوحي﴾[17] يكي اينكه هر چه به او وحي كرديم آنها را ميگويد فرمود﴿وَ ما هُوَ عَلَي الْغَيْبِ بِضَنينٍ﴾[18] اينچنين نيست كه بعضي از وحيها را ضنت بورزد امساك بكند و نگويد خب اين دو طائفه مربوط به منطقه لبان مطهر آن حضرت است در املاءكردن، سخنرانيكردن، انشاءكردن، گفتن، ابلاغ و مانند آن سه طائفه هم مربوط به محفوظ بودن حريم وحي است از نفوذ شيطنت يك، مصون بودن وحي است در هنگام تلقي رسول خدا (صلّي الله عليه و آله و سلّم) دو، مصون بودن منطقه حفظ و نگهداري و نگهباني حافظه پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) است سه آن سه طائفه و اين دو طائفه پنج طائفه جمعاً ثابت ميكند كه منطقه رسالت رسول از هر خطري محفوظ است حالا حضرت هر چه ميگويد وحي است اما در جامعه چطور؟ بين مردم چطور؟ به امت اسلامي چطور؟ آيا حضرت معصومانه ميفرمايد ولي در فضاي جامعه عوض ميشود؟ و يا نه در فضاي جامعه هم معصوم است و مصون است از تحريف؟ آن پنج طائفه ثابتكرده است كه آنچه را كه پيامبر مييابد و ذات اقدس الهي تعليم ميكند و پيامبر بعد از تلقي نگهداري ميكند در حافظه و پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) بعد از نگهداري و ضبط ميگويد همه اين منطقه معصوماند اما حالا اين معصوم به صرف جامعه رسيد باز معصوم است يا آسيبپذير ميفرمايد اين منطقه هم آسيبپذير نيست معصوم است يعني قرآن در جامعه آسيبپذير نيست قرآن در بين امت اسلامي معصوم است اين مهمترين بخش است كه طائفه ششم از آيات مخصوص به اين كار است فرمود اين كتاب براي هدايت جامعه است الي يومالقيامه ممكن نيست سرنوشت تورات و انجيل دامنگير اين كتاب بشود براي اينكه سرنوشت تورات و انجيل اگر آن شد بعد قرآن كريم آمد همه را احيا كرد خدا قرين رحمت كند مرحوم كاشف الغطاء را شايد چندين بار نام شريف ايشان را و كتاب ايشان در همين زمينه در همين بحث گفته شد ايشان در همان كتاب شريف كشف الغطاء ميفرمايند اگر قرآن نبود و اسلامي نبود يقيناً يهوديتي نبود و مسيحيتي نبود براي اينكه اين تورات و انجيل با پيشرفت علم قابل قبول نيست خدايي كه ـ معاذاللهـ با كسي كشتي بگيرد ديني كه شراب را حلال كند ديني كه خيلي از چيزهاي حرام الهي را حلال تلقي كند ديني كه به انبيايش ـ معاذاللهـ عصيان و نسيان نسبت بدهد اين دين ماندني نيست ديني كه، كتابي كه، رسميتي كه به وجود مبارك مريم (سلام الله عليها) اهانت بكند ماندني نيست قرآن آمده با جلال و شكوه براي انبيا حرمت قائل شد عصمت قائل شد عظمت قائل شد كرامت قائل شد مريم را عذراء معرفي كرد، مريم را عذراء معرفي كرد عيسي را معرفي كرد موسي را معرفي كرد يهوديت را قرآن زنده كرد مسيحيت را قرآن زنده كرد انجيل را قرآن زنده كرد تورات را اين بخش بحث قرآن كشفالغطاء را بخوانيد كه تمام اديان به بركت اين كتاب مانده است تورات و انجيل را هم شما بخوانيد خب اگر خدا ـ معاذللهـ با يعقوب كشتي ميگيرد يا شراب را تحليل ميكنند اين دين ماندني نيست با رشد علم و قرآن آمده حق مهمي نسبت به اديان الهي پيدا كرده همه دينها را زنده كرده بعد فرمود آن كجرويها و كجراهيها براي موساي كليم نيست براي عيساي مسيح نيست براي مريم قديس نيست و عظمت داده به اينها حرمت داده به اينها عصمت داده به اينها حيف اين موساي كليم است كه گرفتار اين اسرائيليها شده خب مرحله ششم مرحلهاي است كه ذات اقدس الهي ميفرمايد اين كتاب بديل ندارد عديل ندارد منسوخ نميشود الي يومالقيامه است معارف قرآني الي يومالقيامه معصوم است در سطح جامعه حالا چهار نفر چهار تا تحريف كردند چهار تا تفسير به رأي كردند بله مثل اينكه انبيا در جامعه بودند چهار نفر چهار تا تهمت به اينها ميزدند اين منافات با عصمت آن پيامبر و عظمت آن پيامبر ندارد يك معصومي در جامعه هست قرآن معصوم است يك، الي يومالقيامه هم معصوم است دو و الي يومالقيامه در جوامع انساني اسلامي هست اين سه، حالا تهمتها به آن ميزنند كم و زياد بكنند كسي قرآن چاپ بكند يكي كم بكند يكي زياد بكند دو نفر قيام بكنند بگويند اين باطل است اين را بردار كاغذ باطله است خميرش كن قرآن آن است از اين كارها است ولي مثل اينكه انبيا همين طور بودند ديگر مگر به وجود مبارك موساي كليم عيساي مسيح تهمت نزدند مگر به وجود مبارك پيامبر تهمت نزدند اين طايفه ششم كه خيلي مهم است در سوره مباركه «جن» بخش پايانيش است.
پرسش: اگر معصوم باشد قرآن از نظر تحريف يعني اين وحي هم پيامبر درست ... هم در جامعه فقط بشود استراق سمع شياطين چه ضرري ميتواند بزند به اين ؟
پاسخ: آنها خيال ميكردند كه اين هم مثل تورات و انجيل است بعد فهميدند كه مثل تورات و انجيل نيست اگر استراق سمع ميكردند به سرنوشت مشئوم تورات و انجيل گرفتار ميشد ولي قرآن اين خداي سبحان اينها را طرد كرده كه اينها يك چنين كاري را نتوانند بكنند بنابراين ﴿فمَنْ يَسْتَمِعِ اْلآنَ يَجِدْ لَهُ شِهابًا رَصَدًا﴾[19].
طائفه ششم در سوره مباركه «جن» است اين را ملاحظه بفرماييد.
پرسش: ...
پاسخ: احاديث نبوي است حالا آن را هم پاسخ خواهيم داد يكي از سؤالات و اشكالاتي كه بود مربوط به احاديث است كه آن را هم انشاءالله عرض ميكنيم آن هم يقيناً وحي است چون معصوم (سلام الله عليه) و اهلبيت كه از خودشان نميگويند كه ائمه همهشان نور واحدند و هر چه دارند از ذات اقدس الهي دارند حالا چه طور شد كه حالا تحريف در روايات راه پيدا كرد و در قرآن راه پيدا نميكند اين بحث ميشود انشاءالله.
در سوره مباركه «جن» به اين صورت آمده است آيه 23 به بعد ﴿إِلاّ بَلاغًا مِنَ اللّهِ وَ رِسالاتِهِ وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أَبَدًا ٭حَتّي إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِرًا وَ أَقَلُّ عَدَدًا ٭ قُلْ إِنْ أَدْري أَ قَريبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبّي أَمَدًا ٭ عالِمُ الْغَيْبِ﴾ خدا عالم الغيب است ﴿فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أَحَدًا ٭ إِلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ﴾ كه غيب خود را به اين رسول مرتضي اعطا ميكند آن گاه فرمود كه ﴿فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ٭ لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصي كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا﴾ فرمود ذات اقدس الهي عالم غيب است اين غيب خود را به احدي نميدهد مگر به رسول مرتضي كسي كه مرتضيالعقيده باشد مرتضيالاخلاق باشد مرتضيالعمل باشد مرتضيالدين باشد مرتضيالدين كسي است كه ﴿رَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ﴾[20] را داشته باشد دين خداپسند همان اسلام ناب است خب ﴿إِلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ﴾[21] بعد فرمود ﴿فَإِنَّهُ﴾ يعني ذات اقدس الهي ﴿يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا﴾[22] اين غيبي را كه ذات اقدس الهي به رسولش ميدهد با دو صف عظيمي از اسكورت و محافظ به او عطا ميكند هم پيشاپيش پيامبر يك صف محافظ است هم پشت سر حضرت يعني از دو طرف معصوم و مصون است ﴿يَسْلُكُ﴾ هم متعدي است ﴿سَلَكَهُ يَنابيعَ فِي اْلأَرْضِ﴾[23] اينكه دارد ذات اقدس الهي باران را نازل ميكند اين آب را در زير زمين دو راهي، سه راهي، ورود ممنوع، يك جا وسيع، يك جا ضيق قرار ميدهد ﴿سَلَكَهُ يَنابيعَ فِي اْلأَرْضِ﴾ كه او سالك است يعني راهنماست نه سالك به اين معنا كه رونده باشد در اينجا فرمود: ﴿يَسْلُكُ﴾ خداي سبحان راهبر است رهبر است و راهنماست از پيشاپيش حضرت و از دنبال حضرت دو صف اسكورت مخصوص دارد تا به اين وحي آسيبي نرسد تا چه وقت؟ تا برسد به گوش امت وقتي رسيد به گوش جامعه از آن به بعد مردم ﴿لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[24] اما كافراً و اما مؤمناً ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ﴾[25] تا بگوش مردم اِلى يومِالقِيامه معصومانه ميرسد و منظور اين نيست كه تا حضرت زنده است ما اين دو صف را داريم وقتي رحلت كرده است اينها برچيده ميشود وگرنه آن ميشود رسول عصر خودش ديگر رسول خاتم نخواهد بود رسالت او را پاس ميدارند اينها اسكورت رسالت اويند نه شخص او درباره شخص او كه فرمود: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ﴾[26] رسالت او را از دو طرف پاس ميدارند كه اين وحي الي يومالقيامه صحيحاً سالماً به دست مردم برسد حالا از آن به بعد بعضي عمل ميكنند بعضي عمل نميكنند بعضي تهمت ميزنند بعضي تهمت نميزنند بعضي كجراهه ميروند پنج، شش تا قرآن چاپ ميكنند بر اساس آن قرائتهاي ششگانه، هفتگانه يا دهگانه خب يك قرائت بايد انتخاب بشود بقيه آن روايات قرائت هر كدام معتبر است ميافتد در بحث فقهي نه در بحث قرآني انسان هفت نوع قرآن چاپ بكند هشت نوع قرآن چاپ بكند اين بيراههرفتن است آنكه اختلاف قرائت است يك كار فقهي است كار فقهي را بايد به فقها سپرد دستي به حريم قرآن كريم نزد خب.
پرسش: ...
پاسخ: بله آن اشكالات قبلاً پاسخ داده شد اگر كسي خاتم باشد و بعد از او وحيي نيايد بله اما آنجا تا خود وجود مبارك موساي كليم عيساي مسيح معصومانه بودند و تورات آنها به عنوان معجزه نبود انجيل به عنوان معجزه نبود معجزه وجود مبارك موساي كليم عصا بود و يد بيضا بود و آنها در هيچ جا ما دليل نداريم كه تورات معجزه بود انجيل معجزه بود وجود مبارك موساي كليم معجزاتش مشخص بود و كسي هم نتوانست مانند عصاي موسي يد بيضا و معجزات ديگر بياورد اما تورات را كه ذات اقدس الهي معجزه قرار نداد مثل اينكه روايات ما معجزه نيست يكي از پاسخها همين است آنچه كه معجزه است و ذات اقدس الهي صيانتش را به عهده گرفته آن قرآن است نه معجزات انبياي ديگر و كتابهاي انبياي ديگر و نه روايات خب.
پرسش: اگر اين قرائات هفتگانه هيچ كدام بر ديگري ترجيح نداشته باشد هر كدام كه چاپ بشود چه اشكالي دارد؟
پاسخ: يك نوع كتاب چاپ بكنند نه هفت نوع كتاب چاپ بكنند اين هفت تا كتاب چاپ كردن باعث اضطراب و تشويش اذهان است بالأخره امت اسلامي بايد اين عقل جمعي را به كار ببرد يك عدد انتخاب ميشود بقيه به عنوان حكم فقهي جايز است اينكه ديگر نميگويند جائز نيست تا ترجيح بلا مرجح بشود كه ميگويند هر كدام را خواستي قرائت بكن چه ملك چه مالك اما وقتي خواستي چاپ بكني براي اينكه اكثري مردم كه اهل اين تحقيقات علمي نيستند اينها خيال ميكنند ما هفت تا قرآن داريم يا ده تا قرآن داريم اين طور كه نبايد كرد يك قرآن است و لا غير بقيه حكم فقهي دارد خب اينجا فرمود: ﴿اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ﴾ چون اگر مربوط به عصر خاص باشد اين ديگر رسول خاتم نيست و محور اصلي هم رسالت است يعني شخصيت حقوقي پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) است نه شخصيت حقيقي او كه ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ﴾[27].
پرسش: ...
پاسخ: بله مگر شيطان در قلب نيست ﴿يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النّاسِ﴾[28] همين است ديگر خناس هم كه ميگويند همين است ديگر ميبينيد اين دزدهايي كه پا به فرارند يك پا جلو يك پا عقب دست به كالا ميزنند كه اگر صاحب مغازه ديد زود فرار بكنند هر دو پايشان جلو نيست اينها را ميگويند خناس ﴿ الجَوَارِ الكُنَّسِ﴾[29] اينها در محدوده دلاند هر كسي هم بالأخره غير از معصوم اينها را تجربه ميكند كه اگر يك وقتي وسوسه به سراغش آمده اين توبه كرده به نام خدا و به ياد خدا متذكر شد ميبيند صحنه قلبش باز شده است از آن حالت گرفتگي درآمده يعني اينها رفتند كنار در يك گوشهاي خزيدند تا انسان غافل بشود دوباره حمله كنند اينكه ﴿يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النّاسِ﴾ براي همين است ديگر.
پس ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ﴾[30] براي ذات اقدس الهي در مقام فعل بايد ثابت بشود كه اينها پيام را به جامعه رساندند از آن به بعد ﴿من شاء فليومن من شاء فليكفر﴾[31] از آن به بعد ﴿اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمّا شاكِرًا وَإِمّا كَفُورًا﴾[32] مجموعه اين طوائف ششگانه عهدهدار تثبيت عصمت قرآن است الي يوم القيامه.
وقتي كه ديني ناسخ دين ديگر شد يعني آن ديگر تمام شد الآن اگر كسي بيايد تبليغ كند آيين يهوديت و مسيحيت را اين اضلال است الآن بگويد به طرف قدس نماز بخوانيد اضلال است آن دين يك محدودهاي داشت و آن محدوده محفوظ بود گذشته از اينكه تورات و انجيل را ذات اقدس الهي معجزه قرار نداد از اينجا پاسخ آن سؤال كه درباره روايات تحريف شده معلوم ميشود ذات اقدس الهي قرآن را معجزه قرار داد چيزهاي ديگر را به عنوان معجزه قرار نداد روايات را يعني و چون خطوط كلي عقايد و احكام و اخلاق و حقوق و فقه در قرآن آمده روايات به اندازهاي هست كه به كمك قرآن همه اين مسائل حل بشود درباره روايات تحريف شده است اما روايات سالم و منزه از تحريف فراوان است آنها در خدمت قرآن مشكل علمي و فقهي و عملي جامعه را حل ميكنند اگر ذات اقدس الهي كلام امام (سلام الله عليه) را هم معجزه قرار ميداد بله آن هم مصون بود ولي اينچنين نيست چه اينكه كلمات پيغمبر را هم يعني احاديث قدسي را هم كه محتوا از خداست و لفظ از خود پيامبر است آنها را معجزه قرار نداد و آنها نظير تورات و انجيلاند لذا وجود مبارك پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: «ستكثر علي القالة»[33] كه طبق بيان بعضيها مثل مرحوم علامه مجلسي (رضوان الله عليه) ميفرمايد پس يقيناً به پيامبر دروغ بستهاند براي اينكه اين حديث يا صادر شده يا صادر نشده حضرت فرمود: «ستكثر علي القالة» اگر اين حديث صادر شده باشد پس معلوم ميشود كه وجود مبارك پيامبر پيشبيني كرد يك عده دروغ به آن حضرت نسبت ميدهند اگر اين حديث صادر نشده باشد همين حديث دليل است براي اينكه يك دروغي به حضرت نسبت دادند.
پرسش: ...
پاسخ: هر دو يكي مثل قرآن معجزه است ديگري مفسر قرآن است و اصل معجزه اصل ولايت محفوظ است الآن ما در خدمت وجود مبارك حضرت ولي عصريم اينچنين نيست كه جهان بدون امامت باشد در آن به آن معنا اصل امامت، ولايت، خلافت الهي محفوظ است الآن كه گاهي هم در گوشه و كنار به بركت وجود مبارك حضرت ولي عصر يك درس نخوانده امي حافظ قرآن ميشود و آن طور قرآن را ميبيند اين مؤيدات مسئله صيانت قرآن است حفظ قرآن است ميبينيد يك انسان درس نخواندهاي طوري مورد بركت حضرت قرار ميگيرد كه كتابهاي عادي را كه ميبينيد يك آيه اگر در اين كتاب باشد با اينكه او درس نخوانده است و حروفي را بلد نيست فقط اشاره ميكند به آن آيه ميگويد در اينجا در اين صفحه اينجا روشن است معلوم ميشود اينجا آيه است خب اينها هم از بركات آن حضرت است البته اينها مقطعي است موردي است اما اينها براي تأييد خب است نه براي تعليل و استدلال كردن.
پرسش: ...
پاسخ: به هر تقدير اين در روزهاي اول گفته شد ديگر تقليل و كاستي است اما به افزايش كه احدي كه نگفت اين مقدار يقيناً وحي است.
پرسش: ...
پاسخ: خب اين آيه اگر درست است خدا ميفرمايد من اين را حفظ ميكنم اين كلامالله است چون اين كلامالله است پس آيه ديگري نيست كه دلالت بكند بر اينكه قرآن از بين ميرود چون اين كلامالله است ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قيلاً﴾[34] درباره تحريف اگر ما سخني گفته شد راجع نقيصه است نه راجع به زياده.
مطلب ديگر درباره اين عنايت وجود مبارك حضرت ولي عصر نسبت به بعضي افراد درس نخوانده كه اشاره شد آن دعاي «اللهم وإحيِّ بوليك القرآن»[35] اينها هم نشان ميدهد كه امام هر عصري عهدهدار حفظ آن قرآن است و اينها معنايش اين نيست كه قرآن بالاتر از امام است در بحثهاي قبل گفته شد كه عظمت قرآن تا لدياللهي است عظمت روح انسان كامل و معصوم هم تا لدياللهي است مقام ملكوتي و روحي امام با باطن قرآن تماس دارد مقام ظاهر امام با ظاهر قرآن تماس دارد و امام موظف است كه بدن خود را نثار كند و ايثار كند تا حقيقت قرآن بماند شهادتي كه آنها داشتند «ما منا الاّ مسموم أو مقتول»[36] و مانند آن كه وارد شده است براي همين جهت است اينها اين معالي درجاتشان را كه فداي قرآن نكردند آن قابل فداكردن هم نيست بدنشان را نثار حقيقت قرآن بكنند كه اين قرآن بماند.
پرسش: ...
پاسخ: بله قرآن كتاب ثقل اكبر و ثقل اكبر هم هست اينها موظفاند به قرآن عمل كنند در مقام عالم طبيعت تابع دستور قرآناند حافظ قرآناند براي حفظ قرآن شهيد هم ميشوند اما معنايش اين نيست كه حقيقت روح اينها كمتر از حقيقت قرآن است وگرنه «افترقا» در همان حديث شريف ثقلين آمده است «لن يفترقا» خب اگر در قرآن يك سلسله معارفي باشد كه امام ـ معاذاللهـ نداند باخبر نباشد كه «افترقا» چه اينكه امام يك سلسله مطالبي را بداند كه در قرآن نباشد ـ معاذاللهـ «افترقا» اين چون افتراق و جدايي بين اين دو حقيقت نيست در مقام نشئه طبيعت و دنيا امام (عليه السلام) موظف است براي حفظ قرآن كريم تا حد شهادت ايثار كند اما جريان خوف و اضطرابي كه براي افرادي مثل حضرت امير (سلام الله عليه) در ليلة المبيت و امثال ذلك آمده اين با﴿َلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[37] منافات ندارد براي اينكه آن ﴿لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ وعده است ذات اقدس الهي به آنها بشارت ميدهد كه شما در قيامت خوف و حزني نداريد يك، و در دنيا اينها هم براي مسائل مادي خائف و محزون نيستند دو، خوف محمود و ممدوح اين است كه انسان براي دين خائف باشد وجود مبارك حضرت امير در آن ليلةالمبيت كه براي خود خوفي نداشت با سوگند هم ياد كردند در زماني كه شمشير دستش بود كه «لو تظاهرت العرب علي قتالي لما ولّيت عنها»[38] او خوفي نداشت اما تمام خوف براي اين است كه آيا رسول خدا سالم ميماند؟ سالم نميماند؟ اين طور است اين يك خوف محمودي است يك خوف ممدوحي است مثل اينكه وجود مبارك پيامبر هم يك خوفي داشت آن هم يك خوف محمودي بود خوف ممدوحي بود در جريان خلافت حضرت امير كه فرمود: ﴿وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ﴾[39] وجود مبارك حضرت رسول نگران بود كه اين قوم خشن اگر ببينند داماد او و پسر عم او جانشين او شد اوضاع را از اصل به هم بزنند اصل اسلام را زير سؤال ببرند وگرنه از كسي كه نميترسيد آن روزي كه حجاز عليه او شوريده بود او نميترسيد در قرآن كريم آمده است ﴿لا تُكَلَّفُ إِلاّ نَفْسَكَ﴾[40] يعني رسول من اگر احدي تو را ياري نكرد تو حق تقيه نداري تو بايد به تنهايي قيام بكني چون پيامبر كه تقيه نميكند وجود مبارك حضرت تا طائف تشريف بردند و تبليغ كردند و برگشتند و تمام پايشان بخش وسيعي از پايشان آغشته به خون شد آن روزي كه احدي يار و ياور او نبود او نميترسيد امروز كه همه سپر انداختند بعد از جريان فتح مكه بود همه شمشير را انداختند همه دستها را بالا بردند همه تسليم شدند همه يا «أسلموا» يا «استسلموا» حضرت منت گذاشته فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء»[41] اينها ﴿يَدْخُلُونَ في دينِ اللّهِ أَفْواجًا﴾[42] بود كل حجاز نرم شده بود از چه كسي بترسد اين معلوم ميشود از اصل اسلام براي اصل قرآن براي اصل رسالت و نبوت نگران بودند.
اما جريان وضو كه تشبيه شده اينها وضو را عوض كردند خب ممكن است قرآن را هم عوض بكنند جريان وضو مستحضريد كه سوره مباركه «مائده» است يك، وسوره مباركه «مائده» هم در اوآخر عمر مبارك حضرت نازل شده اين دو، در سوره مباركه «نساء» سخن از تيمم است نه وضو گر چه اين تيمم بدل از وضو يا بدل از غسل است معلوم ميشود مبتلا منه قبلاً بوده ولي قرآن در سوره مباركه «نساء» گوياي وضو نيست اين سه خود آيه سوره «مائده» هم كه در اواخر نازل شده زمينه اين برداشتهاي گوناگون را دارد اين چهار، فرمود: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَي المَرَافِقِ﴾[43] اين ﴿إِلَي﴾ غايت غسل است كه آنها ميگويند يا غايت مغسول است كه ما ميگوييم اين اختلاف برداشت است و خامساً ذات اقدس الهي هرگز درباره وضو و امثال وضو اين پيام سنگين را نداد كه من شخصاً اينها را حفظ ميكنم وضو را فرموده بعضي خب تغير ميدهند ولي اصل وضو به بركت اهلبيت (عليهم السلام) محفوظ است خيلي از چيزها را كم كردند خيلي از چيزها را زياد كردند بدعتهايي را گذاشتند شما ميبينيد درباره صلات تراويح اين كارها را كردند و خداي سبحان كه درباره نماز شب عهدهدار نشد كه من نماز شب را حفظ ميكنم نماز شب را آن به صورت احكام حفظ شده در امت اسلامي حفظ شده در بين اهلبيت حفظ شده خيليها هم ميدانند كه دارند بيراهه ميروند حالا اگر كسي تحقيق نكرد عليه خودش است درباره وضو درباره نماز شب درباره متعه حج درباره متعه نكاح اينها را خدا عهدهدار حفظش نشده بر خلاف قرآن ﴿إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ﴾.
«و الحمدلله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ نمل، آيهٴ 6.
[2] ـ سورهٴ نمل، آيهٴ 6.
[3] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 40.
[4] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 59.
[5] ـ سورهٴ صافات، آيهٴ 6.
[6] ـ سورهٴ ملك، آيهٴ 5.
[7] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 9.
[8] ـ بحارالانوار، ج18، ص382.
[9] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 9.
[10] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 9.
[11] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 10.
[12] ـ سورهٴ نمل، آيهٴ 6.
[13] ـ سورهٴ اعلي، آيهٴ 6.
[14] ـ سورهٴ نجم، آيات 1 ـ 4.
[15] ـ سورهٴ اعلي، آيهٴ 6.
[16] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 24.
[17] ـ سورهٴ نجم، آيات 3 و 4.
[18] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 24.
[19] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 9.
[20] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 3.
[21] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 27.
[22] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 9.
[23] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 21.
[24] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 256.
[25] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 29.
[26] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 30.
[27] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 30.
[28] ـ سورهٴ ناس، آيهٴ 5.
[29] ـ سورهٴ تكوير، آيهٴ 16.
[30] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 28.
[31] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 29.
[32] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.
[33] ـ تفسير الميزان، ج5، ص273.
[34] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 122.
[35] ـ مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان (عج).
[36] ـ بحارالانوار، ج27، ص217.
[37] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 277.
[38] ـ نهجالبلاغه، نامهٴ 45.
[39] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 67.
[40] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 84.
[41] ـ كافي، ج3، ص513.
[42] ـ سورهٴ نصر، آيهٴ 2.
[43] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 6.