21 02 2012 4784518 شناسه:

تفسیر سوره فرقان جلسه 25 (1390/12/02)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً (63) وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِيَاماً (64) وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَاماً (65) إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً (66) وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً (67) وَالَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلاَ يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَاماً (68) يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً (69) إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (70)

بعد از بيان معارف توحيدي از يك سو و نقل اشكالات يا شبهات ملحدان از سوي ديگر و پاسخ صحيح از شبهات و اشكالات آنها، در جمع‌بندي، بندگان صالح و مطيع و باتقواي الهي را معرفي مي‌كند اين اوصافي كه به صورت جمله خبريه ذكر شده است گرچه وصف بندگان است اما به داعي انشاء هم القا شد يعني صِبغه دستوري را هم دارد اينكه فرمود: ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرضِ هَوْناً يعني «إمشوا علي الأرض هونا» كه اين جمله خبريه معناي انشاء را هم به همراه دارد. يكي از روايات نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) در ذيل آيه سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» گذشت كه خداوند عالمان دين را با فرشته‌ها يكجا ذكر مي‌كند كه فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ﴾[1] كه عالمان توحيدي در رديف ملائكه موحّدانه گواهي مي‌دهند اما خود ذات اقدس الهي گذشته از اينكه عالمان دين را در كنار فرشته ذكر مي‌كند اوصاف فرشتگان و بندگان مخلِص و مخلَص را مشترك مي‌داند آن مقداري كه قابل اشتراك است. در اين آيه 63 به بعد سورهٴ مباركهٴ «فرقان» كه محلّ بحث است فرمود عبادالرحمان اين‌چنين‌اند در بخشي از آيات فرشته‌ها را هم عبادالرحمان مي‌داند كه آنها هم بندگان الهي‌اند از آنها تعبير به عبادالرحمان مي‌كند[2] اين تعبير عبادالرحمان در قرآن كريم مشترك بين مؤمنان خالص و فرشته‌هاست همان طوري كه شهادت توحيدي مشترك بين عالمان توحيدي و فرشته‌هاست آنجا فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾ طبق بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) اين عالمان توحيدي را با فرشته‌ها يكجا ذكر كرد اينجا در دو آيه در دو سور‌ه هم فرشته‌ها را عبادالرحمان مي‌داند هم مؤمنان خالص و مخلِص و مخلَص را. خب اينكه فرمود: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ خطّ‌مشي‌شان اين است يعني در عين حال كه اوصاف آنها را ذكر مي‌كند دستور هم مي‌دهد كه اين‌چنين باشيد.

مطلب بعدي آن است كه اين مَشي اينها منظور مشي ظاهري در قبال قيام و قعود نيست يعني خطّ‌مشي اينها اين است اينها با هَون زندگي مي‌كنند نه با هُون گرچه اين مادّه هاء و واو و نون مشترك است مادّه مشترك است ولي صورت اگر مفتوح باشد هَون است معناي فضيلت را دارد يعني فروتنانه اگر مضموم باشد معني ذلّت و خواري كه ﴿أَيُمْسِكُهُ عَلَي هُونٍ[3] يا عذاب مي‌شوند ﴿عَذَابَ الْهُونِ[4] آن هُون خواري و رسواري و خزي است اين هَون كه با فتح هاء است به معناي سبك‌بالي نه سبك‌ساري, سبك‌بالي است و سَكينت و وقار است در عين حال که اينها با سكينت و وقارند سبك‌بال‌اند آماده پروازند هُون به كار مي‌رود يعني خواري و ذلّت پس ﴿أَيُمْسِكُهُ عَلَي هُونٍ يا ﴿عَذَابَ الْهُونِ به ضمّ هاء است به معناي خواري و رسوايي اين به فتح هاء است به معناي سبك‌بالي نه سبك‌سري يا سبك‌مغزي. فرمود: ﴿يَمْشُونَ عَلَي الْأَرضِ هَوْناً﴾ خطّ‌مشي‌شان اين است برخي از خطّ‌مشيهاي اينها را ذكر فرمود, فرمود: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ اينها در جامعه زندگي مي‌كنند افراد جاهل را مي‌بينند افراد سفيه را مي‌بينند اما وقتي با عالمان و متديّنان و خردمداران برخورد مي‌كنند خب مي‌گويند مصافحه راجح است دست مي‌دهند با آنها گفتگو مي‌كنند مذاكره مي‌كنند اما مسافحه مكروه و مرجوح است آن مصافحه‌ای كه راجح است با صاد است اين مسافحه‌ای كه مكروه و مرجوح است با سين است يعني برخورد سفيهانه اگر سفيهي با آدم برخورد كرد آدم اگر مسافحه كند يعني سفيهانه جواب بدهد مرجوح است اما ﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً بزرگواري از سفاهت گذشتن است بنابراين كسي با جاهل, جاهلانه برخورد كند مي‌شود مسافحه و مرجوح, با عاقل، خردمندانه برخورد كند مي‌شود مصافحه و راجح ﴿إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ اگر حرف جاهلانه جاهل به آنها گفته بشود آنها حرفهاي سليمانه و سالمانه دارند اگر قابل گفتگو نباشد فوراً خداحافظي مي‌كنند اين‌چنين نيست كه آن حرف را ادامه بدهند.

 پس خردمندان يعني ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ چندتا كار مي‌كنند مشي‌شان روي زمين بر اساس سكينه و وقار و تواضع است علي هونٍ است سبك‌بالي است نه سبك‌سري برخوردشان با ديگران اين است اگر آنها عاقلانه برخورد كردند اينها هم عاقلانه برخورد مي‌كنند و اگر جاهلانه برخورد كردند اينها عاقلانه برخورد مي‌كنند اگر اثر نكرد فوراً خداحافظي مي‌كنند اين فوراً خداحافظي مي‌كنند را در سور‌ه‌هاي ديگر فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ اين ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ يعني خداحافظ! نه سلام مي‌كنند به آنها تكريم مي‌كنند گرامي مي‌دارند اين طور نيست آنكه در سوره ديگر دارد كه اگر مشركين با اينها برخورد كردند اينها نسبت به اينها دهن‌كجي كردند اينها در جواب مي‌گويند ﴿لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ شما كارتان را انجام بدهيد ما كارمان را انجام مي‌دهيم ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ[5]. در عربي بين اعراب اين هست كسي بخواهد خداحافظي كند مي‌گويد سلام عليكم نه سلام عليكم كه در ابتداي برخورد نشانه تكريم و تحيّت باشد نسبت به اينها تحيّتي ندارند اما سفيهانه هم برخورد نمي‌كنند اين كارِ ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ است كه مشابه اين كار را فرشتگان دارند خب بنابراين ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ كساني‌اند كه خطّ‌مشي‌شان سبك‌بالي است و برخوردشان هم با جاهلان, سالمانه و سليمانه است.

در جريان برخورد خردمندانه نسبت به مردم كه فرمود خط‌مشي‌شان اين است، برخيها گفتند اين آيه نسخ شده است به آيه جهاد به تعبير مرحوم شيخ طوسي سخن از نسخ نيست اين طور نيست كه ﴿يَمْشُونَ عَلَي الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ اين با آيه جهاد نسخ شده باشد در جهاد هم سرِ جايش محفوظ است ﴿قَالُوا سَلاَماً﴾ است اينها عاقلانه و خردمندانه دفاع مي‌كنند تجاوز نمي‌كنند. حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج‌البلاغه به پيشگاه خداي سبحان عرض مي‌كند خدايا ما به قضا و قدر تو راضي هستيم به امر تو راضي هستيم اگر مصلحت در اين است كه آنها پيروز بشوند مرگ ما را مرگ شهيدانه قرار بده «إِنْ أَظْهَرْتَنَا عَلَي عَدُوِّنَا فَجَنِّبْنَا الْبَغْيَ وَ سَدِّدْنَا لِلْحَقِّ وَإِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَيْنَا فَارْزُقْنَا الشَّهَادَةَ»[6] خدايا اگر مصلحت شد كه ما پيروز بشويم آن توفيق را به ما بده كه ما از عدل نگذريم بالأخره اينها كافرند و حربي‌اند و بايد كُشته بشوند حقّي هم دارند ديگر چطور بكُشيم آيا مُثله بكنيم آيا آتش بزنيم آيا بيش از اندازه اقدامي بكنيم نه, آنها در جنگ‌اند كُشته شدند خب رهايشان مي‌كنيم ديگر از آن به بعد كسي را مُثله بكنيم بسوزانيم و اموال آنها را آتش بزنيم اين كار را نكنيم خدايا توفيقي بده كه اگر ما پيروز شديم از عدل نگذريم اين مي‌شود «مَشيهم التواضع»[7] ديگر اين مي‌شود ﴿يَمْشُونَ عَلَي الْأَرضِ هَوْناً﴾ اين جا براي نسخ نيست كه ما در داخله خب بر اساس ﴿وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السيئه﴾[8] عمل بكنيم نسبت به بيگانه بر اساس «ردّوا الحجر مِن حيث جاء»[9] عمل بكنيم اما حالا آنها يك سنگ زدند ما دو سنگ بزنيم ديگر نه «ردّوا الحجر مِن حيث جاء» ظلم ولو نسبت به كلب هم حرام است معصيت شرعي است اين طور نيست كه آدم حق داشته باشد نسبت به مار ظلم بكند نسبت به كلب ظلم بكند يك وقت دارد از خود دفاع مي‌كند خب مار حمله كرده است كلب حمله كرده است انسان دفاع مي‌كند ولي بخواهد ظلم بكند ظلم جايز نيست ولو حيوان, بنابراين اين طور نيست كه اين آيه با آيه جهاد يا آيه دفاع و امثال ذلك نسخ شده باشد اين آيه محكم است جزء مطلقات قرآني است ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ اين بايد خطّ‌مشي همه ما باشد چه رسانه‌ها چه صدا و سيما الآن شما مي‌بينيد خب آنها دهن‌كجي مي‌كنند حتي نسبت به وجود مبارك پيغمبر و ائمه(عليهم الصلاة و عليهم السلام) اهانت مي‌كنند كاريكاتورهاي زشت مي‌كِشند خب آنها كافرند از آ‌نها توقّعي نيست ولي ما بايد خيلي خردمندانه عاقلانه سنگين برخورد بكنيم حالا ما براي اينكه چهار نفر بخندند صدا و سيماي ما عكسهاي آنها را به صورت زشتي در بياورد كه چهار نفر بخندند اين جواب جهل را با جهل دادن است اين با نظامي كه نظام عبادالرحمان است هماهنگ نيست ما نوشته‌هاي ما گفته‌هاي ما رفتارهاي ما صدا و سيماي ما روزنامه‌هاي ما بايد خيلي عاقلانه و فرشته‌منش باشد بالأخره اين طور نيست كه اگر كسي اين كار را كرد بيگانه نداند كه اينها دارند كريمانه برخورد مي‌كنند يا ذات اقدس الهي جبران نكند بلكه جبران مي‌كند و ترميم هم مي‌كند و بالأخره عقلاي جهان هم مي‌فهمند كه نظام اسلامي دارد به عنوان عبادالرحمان عمل مي‌كند و نگاه نمي‌كند آنها چه بي‌ادبي كردند نسبت به مسئولان ما يا نسبت به مقامات ديگر.

 خب ﴿يَمْشُونَ عَلَي الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ مثل مؤمنان در بهشت كه ﴿قِيلاً سَلاَماً سَلاَماً[10] آ‌ن طور رفتار مي‌كنند. ارتباطشان هم با ذات اقدس الهي در شب با سجده و خضوع است ﴿وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِيَاماً﴾ شب را با خداي خود راز و نياز دارند بيتوته مي‌كنند شب را به خواب نمي‌گذرانند آسايش آنها در اين است كه با محبوبشان گفتگو كنند و لذّتي كه اينها از سجده و همچنين نماز مي‌برند خيلي بيش از لذّتي است كه يك انسان در اثر خوردن يا خوابيدن مي‌برد.

 قرآن كريم همان طوري كه الله را مي‌خواهد بازگو كند در اذهان مردم جا بيندازد الرحمان هم اين‌چنين است مي‌بينيد وقتي سخن از آفرينش است مي‌فرمايد: ﴿مَا تَرَي فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ[11] اين الرحمان كه اسم اعظم است مثل الله در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» گذشت كه حاوي ساير اسماي حسنا هستند ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾[12] درست است اسماي ذاتي خدا عين هم‌اند (يك) و عين ذات‌اند (دو) اما سخن در اين نيست كه جهان مخلوقِ عليم است مخلوقِ قدير است مخلوق فلان اسم است بلكه مخلوق الله است مخلوق الرحمان است ﴿مَا تَرَي فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ در جريان نگهداري پرنده‌ها در فضا مي‌فرمايد: ﴿مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ[13] اين ﴿مَا تَرَي فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ﴾ يا ﴿مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ يا ﴿هُم بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كَافِرُونَ﴾[14] براي آن است كه الرحمان را مثل الله براي مردم كاملاً معرفي كند. اما اينكه در اوايل سوَر ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ﴾ است آنها چطور نسبت به الرحمان هيچ حساسيّتي نشان نمي‌دادند آنها كلّ قرآن را ـ معاذ الله ـ سِحر و شعبده و كهانت و جادو و اينها مي‌دانستند اما وقتي به آنها گفته مي‌شد كه ﴿اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ مي‌گفتند: ﴿وَمَا الرَّحْمنُ﴾[15] ما كه رحمان را نمي‌شناسيم اينها الله را مي‌شناختند و خيلي هم به الله احترام مي‌كردند و بتها را مي‌پرستيدند كه آنها را به پيشگاه الله نزديك بكند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ﴾[16] دين آمده بفرمايد كه الله, رحمان است و با الرحمان بودن دارد عالم را اداره مي‌كند. عبادِ الرحمان بايد بر عرش مستقر بشوند و كار الرحمان را انجام بدهند قبلاً هم اين بحث گذشت كه رسم پيشينيان اين بود اگر يك مطلب حكيمانه و عميقانه علمي نصيب عالِمي مي‌شد و جزء نوآوري او بود اين شخص مجاز بود كه از آن مطلب عميق علمي به عنوان حكمت عرشي ياد كند زيرا «ان قلب المؤمن عرش الرحمن»[17] (يك) و اين مطلب به قلب او القا شد نه به قلوب ديگران (دو) مي‌شود حكمت عرشي (سه) بعدها ديگر رايج شده است هر كسي هر مطلب علمي را از هر كه شنيده از هر جا ديده مي‌گويد حكمت عرشي, مطلب عرشي ولي قبلاً بنا اين طور نبود خب اگر انسان داراي قلبي است كه «عرش الرحمن» است و اگر كسي اين قلب را برنجاند عرش خدا مي‌لرزد كه اگر كسي مؤمني را يا يتيمي را يا مظلومي را برنجاند عرش خدا مي‌لرزد در حقيقت خود اين هم مظهر همان عرش است خب الرحمان چه كار مي‌كند؟ الرحمان ﴿عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوَي[18] و كاري كه انجام مي‌دهد بر اساس هندسه‌اي است كه مهندسش رحمت است عبادِ الرحمان هم همين كار را مي‌كنند حالا معلوم مي‌شود كه چرا مرحوم شيخ طوسي و سايرين قبول نكردند كه آيه جهاد ناسخِ اين باشد.

 بيان ذلك اين است كه ذات اقدس الهي الرحمان است قبلاً هم گذشت كه رحمتِ او سابق بر غضب اوست يعني پيش از غضب اوست نه بيش از غضب او, بيش از غضب اوست از روايات و ادله ديگر استفاده مي‌شود كه يقيناً رحمت خدا به مراتب بيشتر از غضب اوست اما اينكه دارد سَبَقَت رحمته سبقت يعني سبقت نه يعني زادَتْ آن بيان نوراني امام سجاد در صحيفه كه فرمود: «تَسعيٰ رَحمته أمامَ غضبه»[19] يعني همه غضبها و اوصاف غضبي او اگر مُنتقم است او اگر غضب دارد او اگر سَخط دارد او اگر عذاب مي‌كند همه اينها در صف جماعتي‌اند كه امام جماعتشان رحمان است رحمان اَمام غضب است رحمان اِمام غضب است هر جا رحمان دستور غضب بدهد غضب شروع مي‌شود نه رحمت او بيش از غضب اوست البته رحمت او بيش از غضب اوست اما آنچه نكته عميق عريق علمي است اين نيست كه رحمت او بيش از غضب اوست آن است كه رحمت او پيش, پيش يعني پيش رحمت او پيش از غضب اوست رحمت در اينجا دستور مي‌دهد كه اينها بايد عذاب بشوند رحمان دارد عذاب مي‌كند چرا چون او خداي كل است رحم كردن به عدل به چيست رحم كردن به مظلوم به چيست رحم كردن به نظام حق به چيست به اين است كه كافر عذاب ببيند ديگر بايد به نظام رحم كرد يا نه بايد به دين رحم كرد يا نه بايد به مظلوم رحم كرد يا نه اين رحمت اقتضا مي‌كند فتوا مي‌دهد كه كافر عذاب بشود «تَسعيٰ رَحمته أمامَ غضبه», «يا مَن سَبَقَت رحمته غضبه»[20] نه سَبق زماني دارد يا سبق زميني سبق رتبي و فرمانروايي دارد اگر اين است انسان هم همين طور خواهد بود بنابراين روشن مي‌شود كه چرا شيخ طوسي قبول نكردند كه آيه جهاد ناسخ اين باشد اين با رحمت منافات ندارد, مگر اين ظلم است يا بر خلاف رحمت است رحمت اقتضا مي‌كند كه دين بماند رحمت اقتضا مي‌كند كه نظام بماند رحمت اقتضا مي‌كند كه حقّ مظلوم از ظالم گرفته بشود چون اين‌چنين است جهاد هم از رحمت است دفاع هم از رحمت است الرحمان دارد اداره مي‌كند آن وقت عبادِ الرحمان داراي قلبي‌اند كه اين قلب, عرش خداست و اين عباد روي اين عرش مستقرّند و روي اين عرش فرمانروايي رحمت را امضا مي‌كنند و مطابق رحمت مي‌جنگند يك وقت اقتضا مي‌كند كه حضرت بفرمايد: «اذهبوا فانتم الطلقاء»[21] خب اين رحمت است كه دستور چنين كاري مي‌دهد اين دعاي نوراني حضرت امير همين است در آن خطبه دويست هم فرمود آن رحمانيّت مطلقه جلوي ما را گرفته وگرنه مگر معاويه از ما سياستمدارتر بود؟! اگر عنايت الهي نبود اگر دستور الهي نبود اگر فرمان خاصّ ذات اقدس الهي نبود نه «لكنتُ من أدهي العرب», «لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَي النَّاسِ» براي اينكه علم باشد ما داريم همه شرايط را بلديم قدرتش هم كه داريم در خطبه دويست فرمايششان اين است «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَي مِنِّي وَ لكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لاَ كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَي النَّاسِ» نه «أدهي من العرب» «وَ اللَّهِ» و اما بدانيد اين‌چنين نيست كه حالا ما مكر نمي‌كنيم مكر بتواند در ما اثر كند فريب بخوريم آن هم نيست «وَ اللَّهِ مَا اُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لاَ أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَةِ»[22] قسم به خدا هيچ كسي نمي‌تواند ما را فريب بدهد منتها ما فريب نمي‌دهيم براي اينكه فريب دادن يك چيز بدي است نه اينكه ما ساده باشيم يا فريب كسي را بخوريم قسم به خدا احدي نمي‌تواند علي را فريب بدهد ولي ما فريب نمي‌دهيم اين مي‌شود علي! خب اين مي‌شود عبادالرحمان ديگر همان كاري كه فرشته‌ها دارند البته فرشته در اين حد نيست.

پرسش: نيرنگ در جهاد چطوري توجيه مي‌شود؟

پاسخ: يعني ضربه فنّي كردن, ضربه فنّي كردن نيرنگ نيست نه اينكه خيانت بكنند قبلا مبارزه تن به تن بود اگر بنا شد يك نفر از آنها يك نفر از ما خب يك نفر از آنها آمده اينكه آمده دو نفر اينجا حمله بكنند اين بر خلاف شريعت است و حرام هم است. «المؤمنون عند شروطهم»[23] يك حكم محلّي محض نيست (يك) حكم منطقه‌اي هم نيست (دو) حكم بين‌المللي است يعني با هر كه تعهّد كردي بايد وفادار باشي ولو طرفت ملحد باشد ديگر اين‌چنين نيست كه مؤمني يا نظام اسلامي با كفار با مشركين تعهّدي پيدا كرده بتواند زير تعهّدش را بزند اما ضربه فنّي جزء مكر نيست يك هنرهاي نظامي است.

پرسش: استاد ببخشيد در مواقعي كه از اصل غافل‌گيري استفاده مي‌كنند براي نابود كردن دشمن

پاسخ: همان ضربه فنّي است ديگر فرمود ما مكر نمي‌كنيم خب او بايد غافل نباشد حضرت امير (سلام الله عليه) فرمود: «مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ»[24] اگر كسي بخوابد غفلت كند دشمنِ بيدار حمله مي‌كند شما بايد هميشه بيدار باشيد وقتي هم كه بخواهيد بخوابيد چطور مي‌خوابيد الآن در خانه‌هايتان داريد مي‌خوابيد اينجا سنگر نيست ولي مثل يك جوان مبارز سنگري بخوابيد او وقتي مي‌خواهد بخوابد چطور مي‌خوابد اگر روزه‌داري بخواهد وضو بگيرد چطور آب را در دهن مي‌گذارد آيا آب را فرو مي‌برد يا چون روزه دارد و روزه با نوشيدن آب سازگار نيست در حال روزه وقتي بخواهد وضو بگيرد آب را در دهن مضمضه مي‌كند و مي‌گرداند فرمود شما هم مثل آدم روزه‌دار كه وضو مي‌گيرد آب را در دهن مضمضه مي‌كند خواب را هم در فضاي چشمتان بگردانيد نه اينكه خواب را فرو ببريد كه بخوابيد فرمود: «وَ لاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً او مضمضة»[25] پس اصل اول اين است كه نخوابيد «مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ» اصل دوم اين است كه حالا كه مي‌خواهيد بخوابيد در حدّ مضمضه بخوابيد خواب را در چشمتان مضمضه بكنيد اين همان است كه زراره سؤال كرد كه آيا يك چُرت زدن دو چرت زدن وضو را باطل مي‌كند يا نه؟ حضرت فرمود اگر صدا را مي‌شنود نه, باطل نمي‌كند معلوم مي‌شود خواب نرفته ديگر در همان حد خب اين معنايش اين نيست كه شما نخوابيد كه معنايش اين است كه آن قدر هوشيار باشيد كه گويا اين غفلت چند لحظه حال خواب به منزله مضمضه كردن آب در فضاي دهن روزه‌دار است يعني فريب نخوريد ديگر يعني ضربه فنّي نشويد خب عبادالرحمان اين‌چنين‌اند.

پرسش ...

پاسخ: بله خب آن هم براي اينكه به دين مي‌خواهد رحمت كند به مظلومين مي‌خواهد رحمت كند اينهايي كه مظلومين غزّه و فلسطين‌اند اينها چه وقت بايد دلهايشان تشفّي پيدا كند بالأخره اينها هم بايد خوشحال بشوند ديگر حقّ اينها هم بايد گرفته بشود ديگر حقّ اينها وقتي گرفته مي‌شود كه آن صهيونيست به عذاب الهي گرفتار بشود اين‌چنين نيست كه ذات اقدس الهي رحمت يك‌جانبه داشته باشد كه اين رحيمِ مطلق است ديگر جهنم هم با رحمت خلق شده است با اينكه «دارٌ ليس فيها رحمة»[26] كه در بيانات حضرت امير در نهج‌البلاغه هست كه يعني جهنم نسبت به بهشت وقتي سنجيده مي‌شود بله جاي عذاب است القهّار المنتقم نسبت به الرّحيم اگر سنجيده بشود بله اما القهّار اسم عظيم است نه اسم اعظم, الرحيم اسم عظيم است نه اسم اعظم هر دو زير پوشش الرحمان‌اند كه اسم اعظم است الرحمان گاهي دستور مي‌دهد المنتقم القهّار و مانند آن ظهور كنند گاهي دستور مي‌دهد الرئوف العفوّ الرحيم ظهور كنند آن بزرگواري كه گفت:

پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت٭٭٭آفرين بر نظر پاك خطاپوشش باد[27]

همين است قبلاً اين كتاب حافظ را مثل رسائل و مكاسب درس مي‌خواندند منتها يك عرفان فارسي است حافظ در اين بيت مي‌گويد كه استاد ما گفت عالَم هيچ جا اشتباه نيست هيچ جا عذاب نيست هيچ جا درد نيست هيچ جا رنج نيست خب شما اين دردها و عذابها را نمي‌بينيد يا مي‌بينيد نه نيست چرا براي اينكه آن درد و عذاب يك طرف اين نشاط و سرور يك طرف هر دو زير پوشش الرحمان‌اند شما اگر اين درد را ببينيد بله مي‌رنجيد مي‌گوييد مصيبت است و بايد صبر كرد آن نشاط را ببينيد مي‌گوييد نعمت است و بايد شكر كرد ولي الرحمان را كه ببينيد اين الرحمان هم آن جهنم و قهر و انتقام خدا را پوشش مي‌دهد هم اين مِهر و لطف و صفا و وفاي الهي را پوشش مي‌دهد «پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت» هيچ جا قهري نيست هيچ جا عذابي نيست «آفرين بر نظر پاكِ خطا پوشش باشد» بر آن نظر كه الرحمان را ديد آن الرحمان هم المنتقم و القهّار را پوشش مي‌دهد هم الرّحيم و اللطيف را پوشش مي‌دهد بنابراين عالَم با رحمانيّت دارد مي‌گردد اگر استادِ استاد ما مرحوم آقا ميرزا محمود قمي مي‌گفت:

مويي نجنبد از سر ما جز به اختيار٭٭٭آن اختيار هم به كف اختيار اوست

گر وعده دوزخ است و يا خلد غم مخور٭٭٭بيرون نمي‌برند تو را از ديار دوست

بر اساس اين مبناست وگرنه جهنم سر جايش محفوظ است بهشت سر جايش محفوظ است آن ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ﴾[28] سر جايش محفوظ است اما ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ را چه كسي فرمان مي‌دهد البته المنتقم فرمان مي‌دهد ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ[29] اما اين بين راه است نه پايان راه المنتقم اسم عظيم است يا اسم اعظم؟ اسم عظيم است اين عظيم از كدام اسم اعظم پيروي مي‌كند از الرحمان پيروي مي‌كند آن وقت كلّ عالم با رحمت دارد اداره مي‌شود لذا اگر كسي وارد آن صحنه هم بشود رحمتِ رحمانيّه الهي را هم كه ببيند مي‌بيند مهندس جهان با دستگاه رحمت دارد كار مي‌كند.

غرض آن است كه در سورهٴ مباركهٴ «قصص» آيه 55 كه فرمود: ﴿وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لاَ نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ﴾ يعني خداحافظ! آنجا ﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً يعني از نظر فعل وگرنه به آنها سلام بكنند و امثال ذلك نيست.

«و الحمد لله ربّ العالمين»

 

[1] ـ (سورهٴ آل عمران, آيهٴ 18( تفسيرالامام العسکری، ص625.

[2] ـ سوره ٴ زخرف, آيهٴ 19.

[3] ـ سورهٴ نحل, آيهٴ 59.

[4] ـ سوره ٴ انعام, آيهٴ 93؛ سورهٴ احقاف, آيهٴ 20.

[5] ـ سورهٴ قصص, آيهٴ 55.

[6] ـ نهج البلاغه، خطبه171.

[7] ـ نهج البلاغه، خطبه193.

[8] ـ سورهٴ رعد, آيهٴ 22؛ سورهٴ قصص, آيهٴ 54.

[9] ـ نهج البلاغه،حکمت314.

[10] ـ سورهٴ واقعه, آيهٴ26.

[11] ـ سورهٴ ملک, آيهٴ 3.

[12] ـ سورهٴ اسراء, آيهٴ 110.

[13] ـ سورهٴ ملک, آيهٴ 19.

[14] ـ سورهٴ انبياء, آيهٴ 36.

[15] ـ سورهٴ فرقان, آيهٴ 60.

[16] ـ سورهٴ زمر, آيهٴ 3.

[17] ـ بحارالانوار، ج55، ص39.

[18] ـ سورهٴ طه, آيهٴ 5.

[19] ـ الصحيفة السجادية، دعای16.

[20] ـ مصباح المتهجد، ص696.

[21] ـ الکافی، ج3، ص513.

[22] ـ نهج البلاغه، 200.

[23] ـ تهذيب الاحکام، ج7، ص371.

[24] ـ نهج البلاغه، نامه62.

[25] ـ نهج البلاغه، نامه11.

[26] ـ نهج البلاغه، نامه27.

[27] ـ ديوان حافظ، غزل105.

[28] ـ سورهٴ حاقة, آيات30 و31.

[29] ـ سورهٴ سجده, آيهٴ 22.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق