اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الوُسْطَي وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ (۲۳۸) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (۲۳۹)﴾
اسناد صلات به موجودات در قرآن
گرچه هر موجودي به نوبه خود تسبيحگوي حق است, ولي صلات خصوصيتي دارد كه در بين عبادات خداي سبحان صلات را به همه موجودات يعني پرندهها و امثال ذلك اسناد داد. در سورهٴ مباركهٴ «نور» وقتي جريان تسبيح موجودات را ذكر ميكند ميفرمايد: ﴿كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ﴾ آيه 41 سورهٴ «نور» ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ﴾ اگر اختلافي هست در اينكه ضمير ﴿عَلِمَ﴾ به چه كسي برميگردد اختلاف است يعني «كل قد علم الله صلاته و تسبيحه» يا «كل واحد من هولاء علم صلاته و تسبيحه» اگر ضمير به كلّ برگردد براي موجودات علم به علم هم ثابت ميشود يعني نه تنها عابدند بلكه ميدانند چه ميكنند, قهراً آن آيه سورهٴ «اسراء» كه ﴿لَكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ﴾[1] تأييد ميشود كه ﴿لا تَفْقَهُونَ﴾ بايد بخوانيم نه «لايفقهون» زيرا اگر كل واحد از اين طيور علم به علم دارند ﴿كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ﴾ پس «كلٌ يفقهوا ما يقول» ولي اگر ضمير به ﴿الله﴾ برگردد اثبات علم به علم مشكل است آنگاه آن «لايفقهون» هم قابل تبيين است, ولي در اين جهت اختلافي نيست كه هر يك از اين موجودات نمازي دارند اگر معلوم شد هر موجودي نمازي دارد آنگاه نمازگزار كه ميگويد ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾[2] اين ﴿نَعْبُدُ﴾ كه ميگويد تنها به اين معنا نيست كه من امام جماعت با مأمومين من يا من كه يك فرد انسانم با ساير همنوع من تو را عبادت ميكنيم. اين ضمير متكلم مع الغير كل موجودات را شامل ميشود, به همان دليل كه خداي سبحان رب عالمين است به همان دليل هم نمازگزار ميگويد ﴿إِيِّاكَ نَعْبُدُ﴾ يعني نه تنها من يا انسانها, بلكه همه آنچه در آسمانها و زميناند براي اينكه همه اهل نمازند. آنگاه حفظ صلات آسان خواهد شد, زيرا انسان ميفهمد اگر نماز را حفظ نكند از رده موجودات بنده حق بيرون ميرود, چون كاري است كه همگان بر آناند. مطلب دوم آن است كه.
پرسش ...
پاسخ: تشريع نيست تكوين هست اما اگر اين ضمير ﴿عَلِمَ﴾ به خود ﴿كُلُّ﴾[3] برگردد معلوم ميشود كه آنها ميفهمند چه ميكنند.
آيات مربوط به بيان نمازهاي پنجگانه در قرآن
مطلب دوم آن است كه اين ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ كه ناظر به نمازهاي پنجگانه يا غير پنجگانه است همانطوري كه در بعضي از آياتي كه قبلاً قرائت شد به اين نمازهاي پنجگانه اشاره شد در سورهٴ مباركهٴ روم هم به اين اوقات نمازهاي پنجگانه اشاره شده است كه آيه هفده و هجدهم سورهٴ مباركهٴ «روم» هست فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ ٭ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيّاً وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ در اين دو آيه يك جمله معترضه است, بعد اشاره به اين نمازهاي پنجگانه فرمود: ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ﴾ كه در مساء, مغربين خوانده ميشود ﴿وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾ كه در بامداد نماز صبح خوانده ميشود. اين جمله ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ جمله معترضه است, آنگاه ﴿وَعَشِيّاً﴾ نماز عصر است ﴿وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾ يعني تدخلون في الظهر نماز ظهر است ﴿فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ﴾ ناظر به مغربين ﴿وَحِينَ تُصْبِحُونَ﴾ ناظر به صلات صبح ﴿وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ جمله معترضه است ﴿وَعَشِيّاً﴾ ناظر به نماز عصر است ﴿وَحِينَ تُظْهِرُونَ﴾[4] يعني «تدخلون في الظهر و تصلون الظهر» ناظر به نماز ظهر است.
اين نمازهاي پنجگانه چه اينكه در پايان سورهٴ مباركهٴ «اعراف» به بعضي از اين مواقيت اشاره شد فرمود كه ﴿وَاذْكُر رَبَّكَ﴾ آيه 205 سورهٴ «اعراف» ﴿وَاذْكُر رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾ اين غدو و آصال همان بامداد و شامگاه است, ديگر جميع نمازها را شامل نميشود, ولي بامداد و شامگاه صبح و عصر را شامل ميشود چه اينكه آيه سورهٴ مباركهٴ «نور» آن هم مربوط به بامداد و شامگاه يعني قابل تطبيق است. آيه سي و ششم سورهٴ مباركهٴ «نور» اين است ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ﴾ «آصال» همان نزديكهاي غروب است عصر است. بنابراين به اين نمازهاي پنجگانه گاهي به طور روشن گاهي به طور استلزام در آيات فراواني اشاره شده است كه ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ در اين آيات هم ميتواند مبين كيفيت حفظ نمازها در اين اوقات باشد.
دستور خاص دربارهٴ نماز جمعه مانند نماز وسطي
مطلب سوم آن است كه همانطوري كه درباره خصوص صلات وسطي دستور محافظت داده شد درباره نماز جمعه هم دستور خاص آمده است. آيه مباركه سورهٴ «جمعه» اين است آيه نُه سورهٴ «جمعه» ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَي ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[5] كه اين خصوصيتي دارد كه نظير صلات وسطي جداگانه ذكر شده است.
استفادهٴ متقابل بودن حفظ در رابطهٴ انسان و نماز از آيه
مطلب چهارم آن است كه اين حفظ يك وقت به صورت ثلاثي مجرد ذكر ميشود دستور ميدهند شما نمازتان را حفظ كنيد. يك وقت به عنوان باب مفاعله دستور ميرسد كه شما محافظت كنيد خود هيئت محافظت مثل هيئت مواظبت, هيئت مداومت گذشته از اينكه يك استمرار را تبيين ميكند يك حفظ متقابل را هم در بر دارد انسان كه حافظ نماز بود نماز هم انسان را حافظ است. اگر انسان نماز را حفظ كرد نماز هم حقيقتاً انسان را حفظ ميكند كه ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾[6] ممكن نيست يك ملكه نفساني را انسان در جانش بپروراند و آن ملكه نفساني در صيانت انسان سهمي نداشته باشد, قهراً يك حفظ متقابل هست.
اسناد حفظ انسان توسط نماز به خداوند
پرسش ...
پاسخ: در آن بحثهاي قبل عرض شد كه كمّاً و كيفاً بايد او را حفظ بكند و از طرفي بين عبد و مولا مهمترين رابطه همين رابطه نماز و عبادت است. اگر كسي نماز را حفظ كرد خداي سبحان هم او را حفظ ميكند اينكه گفته ميشود نماز او را حفظ ميكند براي آن است كه نماز مظهر لطف خداي سبحان است وگرنه حفيظ جز خدا نيست, گرچه خداوند خيلي از اين اسماء را به غير خود نسبت ميدهد و خود را برتر ميشمارد, مثل ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾[7] يا ﴿أَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ﴾[8] يا ﴿فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ﴾[9] اما اينچنين نيست كه ديگران هم حاكم باشند, خدا ﴿أَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ﴾ باشد ديگران هم رازق باشند و خدا ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ باشد ديگران هم حافظ باشند و خدا ﴿خَيْرٌ حَافِظاً﴾[10] باشد. در آن اوايل كه با ما سخن ميگويد ميفرمايد كه اگر ديگران رازقاند از خدا دارند و خدا ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ است وقتي با روح توحيدي قرآن آشنا شديم جلوتر رفتيم ميبينيم به ما ميفرمايد كه ديگران اگر كاري انجام ميدهند به دستور خداست, پس در حقيقت آنكه رب همه جهانيان است خداي سبحان است. اينطور نيست كه ديگران حكمي داشته باشند و خدا حكم برتر يا ديگران رازق باشند و خدا قويتر گرچه فرمود: ﴿خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ است, اما فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾[11] اين ﴿هُوَ﴾ كه ضمير فصل است با الف و لامي كه در خبر است مفيد حصر است با اين جمله ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾ ديگر آيه پاياني سورهٴ مباركهٴ «جمعه» معناي ديگري خواهد داشت خيرالرازقين بودن در صورتي است كه خيليها رازق باشند و خدا هم رازق باشد; منتها رازقيتش قويتر, اما وقتي كه وصف رازق مخصوص خداي سبحان شد معلوم ميشود ديگران هر كه هستند و هر چه هستند مجاري فيض خداي سبحانند اگر نماز, انسان را حفظ ميكند به عنوان مظهر لطف الهي حفظ ميكند. پس محافظه در حقيقت بين عبد و مولاست در مرحله سوم ميرسيم ميبينيم كه باز معامله يك طرفه است نه دو طرفه اگر توفيقي خداي سبحان كه به انسان داد انسان حقشناسي كند نعمت اين توفيق و قدر اين توفيق را بداند موفق ميشود به انجام نماز و نماز را حفظ ميكند و از آن طرف خدا او را حفظ ميكند. پس آيه سورهٴ «نحل» در اين مرحله سوم ظهور ميكند كه ﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[12].
خب, اگر حفظ كرديد نماز را اشراف كرديد تحت اشراف الهي خواهيد درآمد.
سرّ ايجاد تقابل بين عقل و جهل در جوامع روايي
مطلب بعدي آن است كه در آن صحيحه سماعةبنمهران كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در كتاب العقل والجهل ذكر كرد صلات به عنوان يكي از جنود عقل بيان شد در همان حديث شريف در كنار جنود عقل جنود جهل هست مقابل عقل جهل است نه مقابل علم. اينكه در نوع جوامع روايي كتاب العلم والجهل نداريم و كتاب العقل والجهل داريم سرّش اين است كه انسان يا عاقل است كه «ما عُبِدَ بِه الرَّحمن وَ اكْتُسِبَ بِه الجِنان»[13] يا جاهل است, جاهل يعني كسي كه نتوانست بهشت كسب كند يا سواد خواندن و نوشتن دارد يا ندارد انسان يا عاقل است يا جاهل، جاهل يا عالم است يا غير عالم، عالم مقابلش جاهل به معناي كسي كه سواد خواندن و نوشتن ندارد آن است و آن خيلي مهم نيست آن تقسيم اساسي اين است كه انسان بالأخره يا اهل بهشت است يا اهل جهنم اهل جهنم دو قسماند يا باسوادند يا بيسواد. اينكه كتاب العقل والجهل در اين جوامع روايي معنون است نه كتاب العلم والجهل.
بيان نماز و حفظ نماز به عنوان جنود عقل در روايت جنود عقل و جهل
در آن حديث شريف سماعةبنمهران كه حضرت جنود عقل را و جنود جهل را فيالمجلس ميشمارد نماز و حفظ نماز به عنوان جنود عقل است در مقابل اين جنود عقل جنود جهل است و آن «اضاعة الصلاة»[14] است اگر كسي نماز را حفظ نكرد اين «ترك الحفظ و اضاعة الصلاة» جزء ستاد و سپاه جهل است. آن را در سورهٴ مباركهٴ «مريم» بيان فرمود آيه 59 كه ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾; بعد از اين مردان الهي كساني آمدند كه نماز را ضايع كردند ما گفتيم ﴿حافِظُوا﴾ آنها ﴿أَضَاعُوا﴾ خب چون نماز نخواندند قهراً به دام شهوت هم افتادند, زيرا آنچه انسان را از فحشا باز ميدارد نماز است ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾ خب, اگر كسي ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ﴾ قهراً ﴿وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ خواهد بود. پايان كسي كه ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ﴾ چيست, فرمود: ﴿فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾; اينها به ملاقات غي ميروند, «غوي» يعني بي هدف در مقابل ضال «ضلالت» يعني گمراهي «غوايت» يعني بيهدفي, اينكه در سورهٴ «نجم» فرمود: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَي ٭ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَي﴾[15] يعني رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هم مصون از ضلالت است هم منزه از غوايت; هم ميفهمد بايد كجا برود و هم ميداند از كدام راه برود. ديگران يا نميدانند بايد كجا بروند يا اگر هدف دارند راه بلد نيستند. غوايت در اينگونه از امور يعني بيهدفي. فرمود آنها كه نماز را ضايع كردند حيرانند نميدانند كجا بروند حتي راه جهنم هم براي اينها روشن نيست خود همين تحيّر و سرگرداني عذابي است فوق عذاب اينچنين نيست كه آنجا هم بفهمند كه كجا بايد بروند, لذا فرمود: ﴿فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾[16] اينها به دام غوايت افتادند بيهدفي معلوم نيست كجا ميروند.
«فاذكروا الله...», تكليف تازهٴ معمول بر استحباب يا بيان «حافظوا علي...»
مطلب بعدي آن است كه اين كه فرمود: ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَي وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ﴾ اگر اين حال محفوظ نماند و حالت خطر پيش آمد كه فرمود در آن حالت خطر شما يا ﴿رِجَالاً﴾ يا ﴿رُكْبَاناً﴾ نماز بخوانيد, اگر اين حالت خطر برگشت آيا تكليف تازهاي متوجه انسان ميشود يا فقط همان تكليف قبلي را بايد انجام بدهد؟ يعني اين آيه ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً﴾ كه ميفرمايد در حال خوف يا سواره يا ايستاده اركان و شرايط عوض ميشود طمأنينه لازم نيست استقرار لازم نيست استقبال لازم نيست همان ايستاده يا سواره نماز بخوانيد اگر حالت امنيت برگشت ﴿فَإِذَا أَمِنْتُمْ﴾ اين ﴿فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ يك تكليف تازه است تا حمل بر استحباب بشود يا بيان همان ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ است ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ يعني در حال عادي بايد نماز را كه داراي شرايط و اجزاء و مقومات ديگر است انجام بدهيد اگر در حال خوف نتوانستيد نماز را با همه شرايط و اجزاء و اركان انجام بدهيد ﴿فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً﴾ اگر خوف برطرف شد, اگر آن دشمن رخت بربست شما پيروز شديد.
پرسش ...
پاسخ: بله; ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ﴾ الآن بحث در اين است كه اين آيه مطابق همان آيه است كه تكليف جديدي نباشد يا يك تكليف تازه است كه حمل بر استحباب بشود, اينكه فرمود: ﴿فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ﴾ يعني «فصلوا صلاة الامن» كه همان تكليف اولي است يا نه به شكرانه زوال خوف و زوال حزن و حدوث نعمت امن متذكر خدا باشيد شكرگذار باشيد; اگر اين ﴿فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ﴾ يعني همان ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ اين وزان آيه 103 سورهٴ مباركهٴ «نساء» است كه فرمود: ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِكُمْ﴾ يعني اگر خواستيد نماز بخوانيد و در حالت امن نبوديد يا ايستاده يا نشسته يا به پهلو آرميده ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ﴾ وقتي مطمئن شديد كه ديگر خوفي نيست دشمني نيست ميتوانيد ايستاده نماز بخوانيد ﴿فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ اين ﴿فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ تكليف تازهاي نيست يعني همان نماز را با آن شرايط انجام بدهيد آيا اين آيه محل بحث كه فرمود: ﴿فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ﴾ همان مفاد آيه 103 سورهٴ «نساء» است كه ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ كه تكليف تازهاي نيست يا نه تكليف تازه هست; منتها محمول بر استحباب. از اينكه فرمود: ﴿فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ﴾ و نفرمود ﴿فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ نظير آيه سورهٴ «نساء» احتمال اينكه تكليف تازهاي باشد و آن دعوت به شكر باشد براي حصول امن و زوال خوف اين احتمال بعيد نيست.
بعيد نبودن احتمال تكليف جديد محمول بر استحباب
﴿فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ اين تعبير, چون مطابق با تعبير سورهٴ «نساء» نيست نفرمود: ﴿فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ و امثال ذلك شايد خواسته باشد بفرمايد كه به شكرانه اين نعمت شما به ياد حق باشيد. خب, چطوري ما به ياد حق باشيم, همانطوري كه خداي سبحان يادتان داد كه شما چگونه متذكر حق باشيد فرمود: ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ﴾[17] كه بحثش قبلاً گذشت كيفيت ذكر را متذكر بودن را در آيات همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» قبلاً گذراندند ﴿كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ اين ﴿كَمَا عَلَّمَكُمْ﴾ هم, يكي از مصاديق آيه 151 همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» است كه بحثش گذشت و چند بار هم تكرار شد كه خداي سبحان فرمود من پيامبري فرستادم كه چيزهايي به شما ياد ميدهد كه اگر وحي و رسالت نبود شما نميتوانستيد ياد بگيريد: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ نه «ما لا تعلمون» هر چه هم علم پيشرفت بكند بالأخره در بسياري از موارد انسان, بالضرروه مضطر است كه وحي را مطاع و امام خود قرار بدهد.
پرسش ...
پاسخ: بله; اما سياق آنطوري كه در آنجا فرمود: ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾[18] تكليف تازهاي نيست اين نظير آن است يا يك مطلب تازهاي است, گرچه مقدمها فرق ميكند ولي در تالي بحث است در آنجا فرمود: ﴿فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ اينجا حالا فرمود: ﴿فَإِذَا أَمِنْتُمْ﴾ حالا خطر هر چه هست وقتي در امان شديد اين ﴿فَاذْكُرُوا اللّهَ﴾ مثل ﴿فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾ است كه تكليف تازهاي نباشد يا احتمال تكليف تازه است; منتها حمل بر استحباب ميشود.
نقش سبك شمردن نماز در جهنّمي كردن انسان
مطلب بعدي آن است كه در روايات فراوان آمد كه اولين چيزي كه از انسان سؤال ميكنند مسئله نماز است[19], چون در قرآن كريم هم آمده است وقتي جهنميها را به جهنم ميبرند از آنها سؤال ميكنند كه چرا جهنم افتاديد؟ آنها هم اولين جوابي كه ميدهند ميگويند ما نمازگزار نبوديم وقتي گفتند ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ٭ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾[20] خب واجبهاي عبادي و غير عبادي در اسلام زياد است نگفتند ما حج نرفتيم جهاد نرفتيم زكات نداديم فقط ميگويند ما نماز نخوانديم, معلوم ميشود كه نماز يك نقشي دارد كه اگر نماز باشد آنها هم هست و اگر نماز باشد آن فروع دين هم نيست.
پرسش ...
پاسخ: بحث در اين است كه وقتي جهنميها را به جهنم بردند عدهاي از آنها سؤال ميكنند كه چرا به جهنم افتاديد, آنها از اول نميگويند ما به خدا معتقد نبوديم ميگويند ما نماز نخوانديم كم كم به اين دام افتاديم اگر در جواب ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ﴾ گفتند ﴿لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾ بعد گفتند ﴿كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضينَ ٭ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ﴾[21] و كذا و كذا معلوم ميشود اين رواياتي كه فرمود نماز را سبك نشماريد براي اينكه تخفيف نماز و تهاون در نماز به اضاعه صلات ميرسد, اضاعه صلات شما را به دام گناه ميكشاند ابتلاي به گناه شما را به اعظم كبائر كه شرك است ميكشاند و از اسلام بيرون ميرويد ريشه قرآني دارد.
روايات مربوط به تحريم اضاعهٴ صلات و وجوب حفظ آن
در وسائل باب هفتم از ابواب اعداد فرائض و نوافل چند تا روايت است كه درباره اضاعه صلات وارد شده است, در قبال آن ابواب و روايات ديگر كه مربوط به محافظه بر نماز بود اين باب به عنوان تحريم اضاعه صلات است گرچه وجوب محافظه را هم در بردارد. روايت اول محمد بن فضيل ميگويد من از عبد صالح مثلاً از امام صادق يا امام كاظم(سلاماللهعليهما) سؤال كردم ﴿الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾[22] يعني چه, كه فرمود ﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ﴾[23] «قال هو التضييع»[24]; ضايع كردن.
روايت دوم از امام صادق (سلام الله عليه) رسيده است كه قال رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) «لا يزال الشيطان ذعراً من المومن ما حافظ علي الصلوات الخمس لِوَقْتِهِنَّ»; همواره شيطان از مؤمن ميهراسد و حريم ميگيرد مادامي كه مؤمن مواظب نمازهاي پنجگانهاش در وقتش باشد «فاذا ضَيَّعَهُنَّ»; وقتي مؤمن نمازهاي خود را ضايع كرد «تجرَّأ عليه»; شيطان جري ميشود «فأدْخَلَه في العَظائِم»[25] كم كم او را به گناهان عظيمه و كبيره مبتلا ميكند خب, اين روايت. رواياتي هم به اين مضمون هست تا برسيم كه ريشه همه اين روايات آن آيه قرآني خواهد بود. در روايت سوم آنچه در سورهٴ «معارج» آمده است آن را بيان فرمود كه اين روايت قبلاً خوانده شد كه «﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[26] قال (عليه السلام) هي فريضةٌ قلت ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾[27] قال هي النَّافلةُ»[28] تطبيق فرمود. روايت چهارم از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال كردند ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً﴾[29] يعني چه, فرمود: «كتاباً ثابتاً» «وَقَّته» يعني «ثَبَّتَهُ», «موقوت» يعني ثابت در اينجا به اين معناست «و ليس ان عَجَّلْتَ قليلاً أو أخَّرْتَ قليلاً بِالَّذي يَضُرُّك»; اگر گاهي كمي زود شد يا كمي دير كردي يا زود كردي اينچنين نيست كه به شما آسيب برساند «ما لم تُضَيَّعُ تلك الإضَاعَة»; مادامي كه نماز را ضايع نكردي اجزا و شرايط را اركانش را از دست ندادي «فان الله عزوجل يقول لقومٍ ﴿أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾[30]» مقداري انسان از اول وقت تأخير بيندازد و امثال ذلك اينها تضييع نماز نيست در صورتي كه به اجزا و شرايط و اركان آسيب برساند تضييع صلات است.
روايت پنجم از امام صادق (سلام الله عليه) رسيده است «ان ملك الموت يَدفع الشيطان عن المحافظ علي الصلاة و يُلَقِّنُهُ شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله»[31] فرمود عزرائيل (سلام الله عليه) در هنگام قبض روح در عين حال كه وظيفهاش قبض روح است معين و معاون انسان هم است; نميگذارد شيطان در آن حال مزاحم انسان بشود, چون حالت مرگ يك حالت عادي نيست خب اگر قابل تحمل بود كه انسان جان نميداد از هر دردي نزع دردناكتر است, هيچ دردي قابل قياس با درد حال مردن نيست براي اينكه در حال عادي اگر بخواهند دندان انسان را بدون تخدير بكشند بالأخره يك عضو را ميخواهند بميرانند يا چشم انسان را بدون بيهوش كردن و بدون تخدير بخواهند بكنند يك عضو را ميخواهند بميرانند, ولي اگر خواستند انسان را در حالي كه باهوش است تمام اعضاي او را بميرانند خب پيداست قابل تحمل نيست با هيچ كدام از اينها قابل قياس نيست. انسان در حالي كه باهوش است روح را از تك تك اين اعضا ميكشند, لذا هيچ تامهاي مثل موت نيست.
پرسش ...
پاسخ: در حقيقت آنها مرگ طبي دارند نه مرگ كلامي, مرگ كلامي انتقال از دنيا به برزخ است ممكن است شهيدي در ميدان جنگ تير بخورد يك شبانه روز هم در خونش بغلتد و ديگران كه به عنوان كمك و امداد حركت ميكنند به حال او دلسوزي كنند اما او مثل يك انسان تشنه در هواي گرم است كه در استخر زلال دارد شنا ميكند او رنج نميبرد مرگ طبي غير از مرگ كلامي است. انتقال از دنيا به برزخ مرگ است آن حال حال عادي نيست خلاصه فرمود ملك الموت (سلام الله عليه) در آن حال نميگذارد انسان كه در كشاكش جان دادن است دينش را از دست بدهد حرفي بزند كه خداي ناكرده بر خلاف دين باشد «ان ملك الموت يدفع الشيطان عن المحافظ علي الصلاة و يُلَقِّنَهُ شهادة أن لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله في تلك الحالة العَظِيمَة».[32] در روايت ششم دارد كه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد كه انسان را در قيامت حاضر ميكنند اول چيزي كه ميپرسند درباره نماز است, اگر درست انجام داد كه فبها وگرنه به طرف جهنم او را سوق ميدهند. [33] هفتمين روايت اين است كه «لاتضيعوا صلواتكم فان من ضيع صلاته حشر مع قارون و هامان و كان حقاً علي الله ان يدخله النار مع المنافقين فالويل لمن لم يحافظ علي صلاته»[34] هشتمين روايت آنچه است كه در نهجالبلاغه آمده است فرمود كه در نهجالبلاغه در خطبه 199 اين صبحي صالح اين چاپ آمده است. در اين روايت وسائل روايت هشتم است, عن اميرالمؤمنين(عليهالسلام) «انه قال في كلام يُوصي اصحابه تعاهدوا امر الصلاة» آغاز آن خطبه هم همين جمله است «و حافِظوا عليها واسْتَكْثِروا منها و تَقَرَّبوا بها» چرا؟ «فانها كانت علي المومنين كتابا موقوتا الا تسمعون الي جواب اهل النار حين سُئلوا» اهل نار مسئول شدند «﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ٭ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾[35]» معلوم ميشود كه نماز انسان را از خيلي از خطرات حفظ ميكند و اگر نماز نباشد حافظ نيست و اگر حافظ نبود به دام خطرات ميافتد. آنگاه فرمود: «و انَّها» يعني نماز «لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ» همانطوري كه در پائيزهاي برگريز برگهاي درخت به وسيله باد ميريزد گناهان به وسيله نماز ريخته ميشود «وَ تُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ الرِّبَقِ» «ربَق» جمع ربقه است; طنابي كه گره گرههاي فراوان دارد ميگويند ربق دارد يعني ربقه, ربقه دارد گره, گره دارد هر گناهي كه انسان انجام داد يك ربقه و گرهي در كار خود ايجاد كرد ديرتر به مقصد ميرسد نماز تك تك اين ربقه ربقهها اين ربق را ميگشايد.
تشبيه نماز به چشمهاي جوشان در خانهٴ انسان در بيان نوراني رسول اكرم(ص)
«وَ تُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ الرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) بِالْحَمَّةِ» اين حديث از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است و در نهجالبلاغه هم از حضرت نقل كرد كه نماز مثل يك چشمه در خانه آدم است «حمّ» يعني چشمه جوشان كه آب زلال دارد «وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَي بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي الْيَوْمِ و اللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ»; اگر چشمهاي در خانه انسان باشد انسان شبانه روز پنج بار خود را در اين چشمه شستشو كند ديگر «فَمَا عَسَي أَنْ يَبْقَي عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ»; ديگر چرك و غباري نميماند «وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنيِنَ»; مردان الهي حق نماز را شناختند «الَّذِينَ لا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ وَ لاَ قُرَّةُ عَيْنٍ منْ وَلَدٍ وَ لاَ مَالٍ. يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: ﴿رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلاَةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكاةِ﴾. وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) نَصِباً بِالصَّلاَةِ بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ» «نصب» يعني خودش را خسته ميكرد «لقول الله سبحانه ﴿وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا﴾»[36].
روايات ناظر به كيفيت محافظت نماز از انسان
روايات باب هشتم هم كيفيت محافظه را تبيين ميكند, در روايت سوم باب هشت آمده است كه از امام صادق (سلام الله عليه) «إذا قَام المصَّلي الي الصَّلاة نزلت عليه الرحمة مِنَ أعْنَانِ السَّماء الي الارض و حَفَّت به الملائكة و نَاداه ملكٌ لو يَعلم هذا المصلّي ما في الصلاة ما انْفَتَل»;[37] فرشتگان رحمت او را رحمتپيچ ميكنند و فرشتهاي ندا ميدهد كه اگر اين نمازگزار بداند كه با چه كسي دارد حرف ميزند هرگز حاضر به انفتال نيست «انفتال» يعني التفات يعني خروج عن الصلاة. در روايت پنجم هم از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است كه «إذا قام العبدُ المؤمن في صلاته نظر الله عزوجل اليه او قال اقبل الله عليه حتي يَنصرف و أظَلَّتْهُ الرحمة من فوق رأسه الي اُفُقِ السَّماء»; رحمت بر او سايهافكن است «والملائكة تَحُفُّهُ مِن حوله الي اُفُقِ السَّماء و وَكَّلَ الله به ملَكاً قائماً علي رأسه يقول له أيُّهَا المصَلِّي لو تعلم مَنْ ينظر اليك و مَنْ تُناجي ما التَفَتَّ»;[38] اگر بداني چه كسي تو را نگاه ميكند و با چه كسي مناجات ميكني هرگز از نماز به غير نماز التفات و انفتالي نداري. روايات ديگر اين باب هم به همين مضمون است كه نماز يك ميزان خوبي است يك ترازوي خوبي است اگر كسي در ترازوي ميزان كم نگذارد خداي سبحان هم حقش را استيفا ميكند[39] و به ما گفتند «اذا صَلَّيْتَ فصلِّ صَلاةَ مُوَدَّعٍ»[40] روايات به اين مضمون هم كم نيست يعني هر نمازي كه ميخوانيد با آن نماز وداع كنيد شايد آخرين نمازتان باشد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 44.
[2] ـ سورهٴ فاتحه، آيهٴ 5.
[3] . سورهٴ نور, آيهٴ 41.
[4] . سورهٴ روم, آيهٴ 18.
[5] . سورهٴ جمعه, آيهٴ 9.
[6] ـ سورهٴ عنكبوت، آيهٴ 45.
[7] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 114.
[8] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 45.
[9] ـ سورهٴ يوسف، آيهٴ 64.
[10] . سورهٴ يوسف, آيهٴ 64.
[11] ـ سورهٴ ذاريات، آيهٴ 58.
[12] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 53.
[13] ـ الكافي، ج 1، ص 11.
[14] ـ ر.ك: الكافي، ج 1، ص 22.
[15] ـ سورهٴ نجم، آيات 1 ـ 2.
[16] ـ سورهٴ مريم، آيهٴ 59.
[17] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 152.
[18] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 103.
[19] . وسائلالشيعه, ج4, ص30.
[20] ـ سورهٴ مدثر، آيات 42 و 43.
[21] ـ سورهٴ مدثر، آيات 45 ـ 46.
[22] ـ سورهٴ ماعون، آيهٴ 5.
[23] ـ سورهٴ ماعون، آيهٴ 4.
[24] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 27 و 28.
[25] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 28.
[26] ـ سورهٴ معارج، آيهٴ 34.
[27] ـ سورهٴ معارج، ايهٴ 23.
[28] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 29.
[29] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 103.
[30] ـ (سورهٴ مريم، آيهٴ 59); وسائلالشيعه, ج4, ص29.
[31] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 29.
[32] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 29.
[33] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 29.
[34] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 30.
[35] ـ سورهٴ مدثر، آيات 42 ـ 43.
[36] ـ (سوره طه, آيهٴ 132); وسائلالشيعه, ج4, ص30 و 31.
[37] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 32.
[38] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 32.
[39] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 33; «الصلاة ميزانٌ مَن وفّي استَوفيٰ».
[40] ـ مستدرك الوسائل, ج4, ص99.