اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الوُسْطَي وَقُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ (۲۳۸) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (۲۳۹)﴾
معمولاً بعد از بيان عزيمت به بيان رخصت ميپردازند. در اين دو آيه كريمه اول درباره عزيمت حفظ صلوات سخن به ميان آمد بعد درباره رخصت. رخصتش به اين است كه گاهي تخفيف كمّي است گاهي تخفيف كيفي است گاهي هر دو است؛ منتها تخفيف كمّي مصطلح در فقه به معناي قصر، شرطش مسافت است يا خوف در ميدان جنگ آن هم علي احتمالٍ كه آيا نماز خوف در حال جنگ مطلقا قصر است يا بين سفر و حضر فرق است كه در سفر يعني اگر ميدان جنگ از محل اقامه به مسافت شرعي فاصله داشته باشد قصر است و اگر به مسافت شرعي فاصله نداشته باشد آيا مطلقا تمام است يا مطلقا قصر است يا بين جماعت و فرادا فرق است كه اگر خواستند به جماعت بخوانند قصر است و اگر خواستند فرادا بخوانند كه اتمام است اين وجوه و اقوالي است كه به خواست خداي سبحان در ذيل آيه سوره «نساء» خواهد آمد.
استفادهٴ كيفيّت قيام و قعود در صلات خوف از آيات متعدّد
اينكه فرمود: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً﴾ مسئله قيام و قعود را اشاره نفرمود، ولي بالطبع انسان وقتي گاهي پياده گاهي سواره در هر دو حال ميتواند نماز بخواند يقيناً بعضي از اين اركان و اجزا تبديل ميشود. با ركنيت اينها هم منافات ندارد، زيرا گرچه ركن چيزي است ترك او عمداً يا سهواً مبطل نماز باشد، اما تبديل او مبطل نماز نيست يعني كسي كه در حال خوف به جاي ركوع يا به جاي سجود اشاره ميكند اين ركن را ترك نكرده است بلكه ركن او يعني قيام در حال تكبير يا ركوع يا سجود او همان اشاره است مثلاً اگر اشاره را ترك كند عمداً يا سهواً اين ركن را ترك كرده است اشاره را اضافه كند اين ركن را اضافه كرده است اما اگر بخواهد با اشاره نماز بخواند اين ركن را ترك نكرده است، بلكه ركن نماز او در حال خوف همان اشاره است. اما درباره قيام و قعود كه گاهي ايستاده است گاهي نشسته است گاهي در حال اضطجاع است آن درباره مريض آمده و اما در حال خوف اطلاق اين آيه و رواياتي كه در بحث ديروز قرائت شد شامل آن حالات هم ميشود يعني اگر كسي در حالتي است كه اگر بايستد دشمن او را ميبيند اگر نشسته نماز بخواند مصون از ديدن است خب، اينجا نشسته نماز ميخواند. مريض نيست ولي در حال خوف است يا اگر نشسته نماز بخواند دشمن او را ميبيند و اگر مضطجعا يا مستلقياً نماز بخواند دشمن او را نميبيند، گرچه مسئله قيام و قعود درباره بيمار آمده است ولي اطلاق اين آيه و رواياتي كه ديروز خوانده شد شامل ميشود. مثلاً در آيه 191 سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» رواياتي در ذيل اين آيه آمده است كه ميفرمايد انسان سالم، ايستاده نماز ميخواند و كساني كه بيمارند نشسته نماز ميخوانند و اگر توان نشستن ندارند در حال اضطجاع و پهلو خوابيدن نماز ميخوانند.[1] آيه 191 سوره «آل عمران» اين است كه ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِهِمْ﴾ گرچه اين درباره اوصاف اولوا الالباب است كه اولوا الالباب كساني هستند كه در حال ايستادن و در حال نشستن و در حال به پهلو آرميدن در همه حالات به ياد حقاند، اما روايتي كه بعداً خوانده خواهد شد در ذيل همين آيه فرمود آنكه سالم است ايستاده نماز ميخواند آنكه بيمار است نشسته يا به پهلو خوابيده يعني به پهلو قرار گرفته نماز ميخواند. چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «نساء» آيه 103 هم بر اين معنا تطبيق شده است فرمود: ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِكُمْ﴾، ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ﴾ يعني «فاذا اردتم ان تقضي للصلاة» مثل ﴿فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ﴾[2] يعني «اذا اردت ان تقرأ القرآن فاستعذ»، «اذا اردت ان تقضي الصلاة و تقيم الصلاة فافعل كذا و كذا» ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ﴾ يعني اگر خواستيد نماز بخوانيد ﴿فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيَاماً﴾ اگر سالميد ﴿وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِكُمْ﴾[3] اگر بيماريد.
اگر آيه محل بحث ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً﴾ نسبت به قيام و قعود اطلاق داشت كه ثبت المطلوب، اگر اطلاق نداشت اين آياتي كه در سوره «آل عمران» و همچنين در سوره «نساء» آمده است شامل نماز نشسته يا به پهلو آرميده هم خواهد شد.
روايات واردهٴ ذيل آيهٴ «الذين يذكرون...»
در تفسير شريف نورالثقلين ذيل اين آيه سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» كه ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِهِمْ﴾[4] چند روايت است. روايت اول كه از كافي نقل ميكند از امام باقر(سلام الله عليه) درباره اين آيه سؤال كردند كه ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِهِمْ﴾ يعني چه، حضرت تطبيق فرمودند كه «قال (عليه السلام) الصحيح يصلِّي قائماً و قعوداً»؛ كسي كه سالم است و ميتواند دستورات ايستاده و دستورات نشسته را انجام بدهد كه در حال قرائت بايستد، در حال تشهد و سلام بنشيند اين «يصلي قائماً و قعوداً»، اما «المريض يصلي جالساً ﴿وَعَلَي جُنُوبِهِمْ﴾»؛ بيمارها يا نشسته نماز ميخوانند يا در حال استلقا و اضطجاع به پهلو ميآرمند «الذي يكون اضعف من المريض الذي يصلي جالساً»[5] يعني آنكه به پهلو ميآرمد و نماز ميخواند كسي است كه از مريضي كه نشسته نماز ميخواند ضعيفتر است. روايت دوم را از امالي مرحوم شيخ طوسي(رضوان الله عليه) نقل ميكنند «باسناده الي مولانا الباقر(عليه السلام) قال «لايزال المومن في صلاةٍ ما كان في ذكر الله عزوجل قائماً كان او جالساً او مضطجعاً»[6] اين البته حكم فقهي نيست، اما آن روايت مرحوم كليني حكم فقهي است و همان روايت در كتاب شريف وسائل در بحث اينكه اگر كسي توان ايستادن ندارد نشسته يا به پهلو آرميده نماز ميخواند اولين روايت آن باب همين روايت است به استناد آيه مباركه، بعداً ساير رواياتي كه آيه در آنها ذكر نشده فقط ميفرمايد سالم، ايستاده نماز ميخواند ديگران يا نشسته يا در حال اضطجاع و استلقا[7] اما اين روايتي كه از امالي مرحوم شيخ طوسي است كه از امام باقر (سلام الله عليه) نقل شده است اين است فرمود: «لايزال المومن في صلاة ما كان في ذكر الله» آنكه ميگويد «خوشا آنان كه دائم در نمازند» يعني آنها كه دائماً به ياد حقاند دائم الصلاتاند. فرمود آنها كه هميشه به ياد حقاند اينها هميشه در نمازند، براي اينكه نماز، ذكر الله است ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي﴾[8] و اگر كسي دائماً متذكر بود پس دائماً در نماز است و اولين وحيي كه خداي سبحان به موساي كليم فرستاد در طور همان مبادي وحي بعد از بيان وحدانيت خداي سبحان كه فرمود: ﴿لاَ إِلهَ إِلَّا أَنَا﴾ آنگاه فرمود: ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي﴾[9] در اينجا هم فرمود: «لايزال المومن في صلاة ما كان في ذكر الله عزوجل قائماً كان او جالساً او مضطجعاً»؛ كسي كه دائماً در ياد خداست چه در ايستادن چه در نشستن چه در پهلو آرميدن در همه حالات به ياد خداست او گويا در نماز است «ان الله تعالي يقول ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾»[10] در تفسير طنطاوي در ذيل اين جمله از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است كه حضرت در هنگام نماز شب، اول اين صحنه آسمان را نگاه ميكرد اين نظام آفرينش را نگاه ميكرد ذيل اين آيه را قرائت ميفرمود ﴿رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ بعد شروع به عبادت ميكرد كه اول آن فكر است بعد اين ذكر. روايت بعدي به مناسبت ذيل همان آيات سوره آل عمران كه جريان هجرت را مطرح ميكند جريان مهاجرت حضرت امير (سلام الله عليه) با فواطم را ذكر ميكند كه اينها در اين فاصله مكه و مدينه هم به ياد حق بودند و هم هجرت داشتند، لذا ﴿هَاجَرُوا﴾[11] در كنار اين ذكر خداي سبحان آمده است،[12]
بررسي روايات ذيل آيهٴ «فاذا قضيتم الصلوة...»
در همين تفسير شريف نور الثقلين ذيل آيه سوره «نساء» كه فرمود: ﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُوا اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَي جُنُوبِكُمْ﴾[13] از تفسير علي ابن ابراهيم (رضوان الله عليه) نقل ميكند كه «الصحيح يصلي قائماً والعليل يصلي قاعداً فمن لم يقدر فمضطجعا يُؤمي ايماء»؛[14] بعضي ايستاده بعضي نشسته بعضي در حال به پهلو آرميدن؛ منتها با اشاره. روايت دوم را از من لايحضره الفقيه مرحوم صدوق نقل ميكند، ذيل همين آيه سوره «نساء» «قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) «المريض يصلي قائماً» در اوايل امر اگر توان ايستادن دارد «فان لم يَستَطِع صلّي جالساً»؛ نشسته ميخواند «فان لم يَستَطِع»؛ اگر نميتواند نشسته نماز بخواند «صلّي علي جنبه الاٴيمن»؛ به پهلوي راست نماز ميخواند «فان لم يَستَطِع صلّي علي جنبه الاٴيسر»؛ بر پهلوي چپ ميآرمد و نماز ميخواند «فان لم يَستَطِع»؛ اضطجاع ممكن نبود «استلقي» يعني به پهلو نشد به پشت ميآرمد «و اوميٰ ايماء»؛ اشاره ميكند «و جعل وجهَه نحوَ القبلة»؛ صورتش را به سمت قبله نگه ميدارد «و جعل سجوده اخفض من ركوعه»؛[15] اگر بخواهد اشاره كند با چشم يا با سر و امثال ذلك اشارهاي كه براي سجود ميكند غليظتر از اشارهاي كه براي ركوع انجام ميدهد، خافضتر باشد.
روايت سوم از امام صادق (سلام الله عليه) است كه «المريض يصلي قائماً فان لم يقدر علي ذلك صلّي جالساً فان لم يقدر ان يصلي جالساً صلّي مستلقياً» منتها روايت قبل كه از من لايحضره الفقيه بود[16] مقيد اين است، چون اين فرمود اگر جالساً نتوانست مستلقياً نماز ميخواند. آن روايت فرمود اگر جالساً نتوانست به پهلوي راست يا به پهلوي چپ و اگر هيچ كدام از اين دو جنب ممكن نبود مستلقياً نماز ميخواند «فاذا اراد الركوع غمض عينيه ثم سبح فاذا سبح فتح عينيه»؛ كه بستن چشم نشانه ركوع رفتن است و باز كردن چشم نشانه رفع رأس از ركوع است «فيكون فتح عينيه رفع رأسه من الركوع»؛ اين چشم باز كردن به منزله سر برداشتن از ركوع است «فاذا اراد ان يسجد غمض عينيه ثم سبح فاذا سبح فتح عينيه فيكون فتح عينيه رفع رأسه من السجود ثم يتشهد و ينصرف».[17] روايت چهارمش چون در ذيل همان آيه سوره «نساء» آمده است كه ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً﴾[18] ﴿مَوْقُوتاً﴾ را معنا كرده يعني «مفروضاً».[19] اينها رواياتي است كه در ذيل اين دو آيه آمده است و حالات گوناگون را تجويز كرد. اگر روايات ديروز نبود استفاده كردن همه اين حالات از آيه مشكل بود، اما رواياتي كه در بحث ديروز آمده است همه اين شئون را در بر دارد. انسان در حال خوف آن جايي كه امنيت او در خطر است عِرض او در خطر است و امثال ذلك ميتواند اركان و شرايط را تبديل بكند به مراحل نازله حتي به مرحله ايماء برسد.
پرسش ... پاسخ: آن صلات غرقي را هم گفتند كه آخرين لحظهاش ايماء است؛ منتها او فاقد طهورين هم كه هست گفتند كه ايماء كند و نمازش را انجام بدهد.[20]
تبيين مراد از حفظ صلات و دوام صلات در روايات
اين مسئلهاي كه درباره حفظ صلات است با مسئله دوام صلات يك مقدار فرق دارد. آيهاي كه محل بحث است ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ است، در خلال بحثهاي قرآني آيه سوره «معارج» هم ذكر شد كه دوام صلات را ذكر كرده است: ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾[21] چه اينكه ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[22] آنجا هم مسئله حفظ بود هم مسئله دوام. در روايات، دوام را به نوافل و حفظ را به فرائض اختصاص دادند؛ باب هفدهم از ابواب اعداد فرائض و نوافل حفظ صلات را و دوام صلات را تشريح ميكنند. حفظ صلات همين است كه در آيه محل بحث معنون است، دوام صلات همان است كه در سوره «معارج» آمده. روايت اولش از فضيل از امام باقر (سلام الله عليه) سؤال ميكند ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾ يعني چه؟ «قال (عليه السلام) هي الفريضه» قلت ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ يعني چه؟ «قال هي النافله»[23] كه دوام را به نافله و حفظ را بر فريضه تطبيق فرمودند اين دو آيه در همان سورهٴ مباركهٴ «معارج» بود كه قبلاً اشاره شد.
روايت سوم همين باب آن است كه حفظ صلات به اين نيست كه انسان فقط نماز را ادا كند ولو بعد از ادا از بين برود، بلكه تا آخر او را نگه بدارد وقتي هم كه بخواهد نگه بدارد بايد عندالله بسپارد تا محفوظ بشود و چيزي عندالله ميرود كه خالص باشد وگرنه محفوظ نميماند، چون ﴿مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ﴾[24] و چيزي هم عندالله ميرود كه طيب باشد، چون ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾[25] حفظ نماز تنها به اين نيست كه نماز را با قرائت بخوانيد و واجد اجزا و شرايط باشد نمازتان را حفظ كنيد خب اگر كسي نماز خواند بعد از نماز او را از بين برد يك نمازي خواند كه صحيح است و اما مقبول نيست اين را حفظ نكرد؛ اين امانت الهي است حفظ نشده نميماند اين نماز. كارهايي هم كه بعد از نماز انجام ميدهد و نماز را از بين ميبرد در حقيقت باعث تضييع صلات است نماز را حفظ نكرده اين ﴿حافِظُوا عَلَي الصَّلَوَاتِ﴾ تنها در مرحله حدوث نيست بلكه حدوثاً و بقائاً اين نمازتان را حفظ كنيد خوب بخوانيد بعد از خواندن هم خوب حفظش كنيد نگهش داشته باشيد خب، حالا چطوري نگه بداريم؟ اينكه كتاب نيست انسان در قفسه اين را حفظ كند كه چطوري ما نگه بداريم؟ تا عندالله نرفت محفوظ نميماند وقتي هم عندالله ميرود كه خالص باشد. روايت سوم همين باب اين است كه امام باقر (سلام الله عليه) فرمودند: «انَّ العبد لَيُرفعُ له مِن صلاته نصفُها او ثلثها او ربعُها او خمسُها»؛ گاهي است كه نيمي از نماز به طرف خدا صعود ميكند گاهي يك سوم نماز گاهي يك چهارم نماز گاهي يك پنجم نماز «فما يُرفع له اِلَّا ما اقبل عليه منها بِقَلبِهِ»؛[26] همان مقدار از نماز كه انسان حضور قلب دارد و ميفهمد چه ميگويد همان مقدار بالا ميرود. در جريان نهي از شرب خمر اين آيه قبلاً خوانده شد كه ﴿لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي﴾ چرا؟ ﴿حَتَّي تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ﴾[27] معلوم ميشود عمده آن است كه انسان بفهمد كه چه ميگويد. به مست هم كه فرمود در حال مستي نماز نخوان براي اينكه او نميفهمد چه ميگويد خب اگر كسي ميفهمد چه ميگويد اما فهمش نزد متاع اوست او بالأخره درباره نماز نميفهمد چه ميگويد مست اصلاً نميفهمد هوشيار ميفهمد، ولي فهمش نزد كار اوست نه نزد مناجات او. اينكه در ذيل آيه فرمود: ﴿حَتَّي تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ﴾ يعني در نماز بدانيد كه چه چيزي ميگوييد آن سكران اصلاً فهم ندارد اين هوشيار فهم دارد حافظه دارد اما فهم و حفظش را متوجه مال دنيا كرد متوجه كارها كرد آن مقداري بالا ميرود كه انسان با اقبال و حضور نماز بخواند.
روايات مربوط به توصيف نافله به عنوان جبران كنندهٴ نقص نماز
و چون تحصيل اقبال و حضور قلب دشوار است نافله را تنظيم كردند كه جبران كننده نقص نماز باشد «و انَّما اَمَرنَا بالنَّافلة» حضرت فرمود ما براي همين جهت به نافله مأمور شديم يا فرمود: «انمَّا امرنا بالنَّافلة لِيتِمَّ لهم بها ما نَقَصوا من الفريضة»؛[28] چون توده مردم حضور قلب ندارند ما نافله را از طرف خداي سبحان به مردم ابلاغ كردهايم تا با انجام نافله آن نماز را تتميم كنند كه در حقيقت محفوظ بماند. روايت چهارم ابي بصير از امام صادق(سلاماللهعليه) در حديثي نقل ميكند كه حضرت فرمود: «اِنَّ العبد يُرفَعُ له ثُلُثُ صلاته و نصفها و ثلاثة اٴربَاعِهَا و اقلُّ او اَكثَر علي قدر سَهوِهِ فيها»؛ چقدر او سهو داشته باشد و چقدر حضور قلب داشته باشد «لكنَّه يتم له من النوافل»؛ اگر نافله بخواند آن قصوري كه در نماز هست جبران ميشود. ابا بصير عرض كرد كه «مَا اَرَي النوافل ينبغي اَن تُترَك علي حال»؛ ابي بصير عرض كرد اكنون كه نافله براي ترميم آن نقصان فريضه است من فكر نكنم كه نافله را بشود ترك كرد هيچ وقت نافله را نبايد ترك كرد، براي اينكه متمم نقص است حضرت هم فرمود: «اَجَلْ لا»[29] البته، كسي كه بخواهد نمازش را تكميل كند نافله را ترك نميكند. روايت هفتم اين باب اين است كه حريز از زراره از امام باقر (عليه السلام) نقل ميكند كه ميگويد من سؤال كردم اين «﴿آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾»[30] همين كه در بحث ديروز قرائت شد در سورهٴ مباركهٴ «زمر» ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾[31] از صدر آيه زراره از امام باقر (سلام الله عليه) سؤال ميكند.
«قال قلت له ﴿وَأَطْرَافَ النَّهَارِ﴾» كه در بعضي از آيات ديگر است آن چيست؟ «﴿وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَي﴾[32] قال يعني تطوَّع بالنهار»؛ همان نافلههاي وسط روز «قال قلتُ له ﴿وَإِدْبَارَ النُّجُومِ﴾ يعني چه چون در قرآن كريم يك جا فرمود: ﴿فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ﴾ يك جا فرمود: ﴿فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴾؛ ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ﴾[33] در سورهٴ مباركهٴ «طور» است. در سوره «ق» اين است ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴾[34] زراره سؤال ميكند اينكه در سوره طور فرمود: ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ﴾ اين چيست؟ قال(عليه السلام) «ركعتان قبل الصبح» قلت ﴿وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴾» چيست «قال ركعتان بعد المغرب»[35] خب، اينها رواياتي است كه درباره خصوص نوافل آمده است.
حديث قرب نوافل و اشاره به اٴهمّيت آن
مهمترين روايت اين باب همان روايت ششم اين باب است. اين روايت ششم از آن غرر احاديثي است كه فريقين نقل كردند كه روايت صحيحهاي است در بسياري از جوامع روايي ما آمده است در بسياري از جوامع روايي اهل سنت هم آمده است كه امام باقر در حديثي ميگويد جزء احاديث قدسيه هم است: ان الله جل جلاله قال «ما يتقرّب اليَّ عبد من عبادي بشيء اَحَبَّ اليَّ مما افترضتُ عليه و انه لَيَتَقَرَّبُ الىَّ بالنَّافله حتي أُحِبَّه فاذا احببتُهُ كنتُ سمعه الَّذي يَسمَع به و بصره الَّذي يُبصِرُ به و لسَانَه الَّذي يَنطِقُ به و يَدَهُ الَّتي يَبطِشُ بِهَا ان دَعَانِى اَجَبتُه و إن سَألَني اعطيتُهُ»؛[36] لايزال بنده من به وسيله نافله به من نزديك ميشود تا اينكه محبوب من بشود. وقتي محبوب من شد همه مجاري ادراكي و تحريكي او را من اداره ميكنم؛ من سمعش ميشوم او با گوش من ميشنود من زبانش ميشوم او با زبان من ميگويد من چشمش ميشوم او با چشم من ميبيند من دستش ميشوم او با دست من حمله ميكند اگر دعا كرد من اجابت ميكنم و اگر خواست من اعطا ميكنم. اينكه از غرر احاديث است براي آن مضمون بلندي است كه دارد. شما بحثهاي استصحاب را ملاحظه ميفرماييد در بحثهاي استصحاب اگر طلبهاي فاضل باشد و جداً درس بخواند در خصوص استصحاب حداقل پنج يا شش سال بايد در خصوص استصحاب كار كند تا بالأخره درباره استصحاب چيز خوبي بتواند صاحب نظرانه بفهمد. از آن كتابهايي كه در سطوح نوشته شده يا دوران خارج در خصوص استصحاب البته نه درباره دوره اصول يعني آنچه از استصحاب در معالم و قوانين يا اصول ميخوانند يا وسائل و كفايي ميخواند و مقداري كه در خارج ميخواند در خصوص استصحاب اگر بخواهد صاحبنظر بشود، حداقل پنج يا شش سال بايد يك طلبه فاضل و جدي زحمت بكشد. همه اين مسائل پنج، شش ساله در محور يك حديث شريف و نوراني است كه «من كان علي يقين فشك فليمض علي يقينه»[37] يا «لاينقض اليقين بالشك»[38] و امثال ذلك. اين حديث شريف نوراني خب جزء احاديثي است كه بالأخره مباني اصولي را تبيين ميكند وقتي به دست عالم فني نظير مرحوم شيخ انصاري و مرحوم آخوند و امثال ذلك افتاد اين غذاي فكري پنج شش ساله حوزه را تأمين ميكند يك روايت است، اما وقتي به دست اينگونه از فحول از علما بيفتد مواد فكري پنج شش ساله را تأمين ميكند، اين درباره اصول. اين حديث شريف كه از غرر روايات است[39] سنداً از او قويتر است پربارتر از اوست وقتي به دست افراد و صاحبنظراني كه اهل معرفت و تحقيق و دقتاند آنها هم در همين زمينه كار كردهاند يعني اگر كسي بخواهد در اين رشته كار كند بار پنج شش ساله را از اين حديث شريف ميتوان استنباط كرد، چه اينكه كردهاند كه معناي قرب يعني چه چطوري انسان به خدا نزديك ميشود چگونه گوينده انسان است ولي لسان، لسانالله است چه فرقي بين قرب نوافل و قرب فرائض، اين آيا ﴿مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللّهَ رَمَي﴾[40] مخصوص رسول الله است يا ديگران هم ميتوانند به اينجا برسند. چه ارتباطي بين نوافل است و تقرب الي الله؟ چگونه مجاري فكري انسان را خدا تأمين ميكند انسان در فهم اشتباه نميكند؟ مجاري تحريكي را خدا تأمين ميكند كه انسان گزاف نميرود و گناه نميكند و امثال ذلك، اين حديث با احاديث ديگر فرق دارد. رسالههاي فراوان و فصول فراوان و كتابهاي فراواني در شرح همين حديث نوراني به نام قرب نوافل نوشته شده كه مقداري از اينها در كتاب اسرارالصلاة آمده كه بخشي از اينها را -انشاءالله- به عنوان تبرك از كتاب شريف اسرارالصلاة مرحوم آقا ميرزا جواد آقاي ملكي قرائت ميكنيم حالا بقيه روايت را بخوانيم، چون آن روايت شريف يعني روايت شش اين باب كه بخاري در صحيحش نقل كرد و ديگران در كتابهايشان نقل كردند، مكرر در جوامع روايي فريقين آمده است آن حسابش با ساير احاديث اين باب فرق ميكند.
روايت نهم اين باب از موسيبن بكر از امام كاظم (سلام الله عليه) نقل ميكند كه «صلاةُ النَّوافل قربان كلِّ مومنٍ»؛[41] عامل تقرب هر مؤمن هست يعني خواندن نافله. روايت دهم اين باب هم از امام باقر (عليه السلام) رسيده است كه «جُعِلَتِ النَّافِلةُ لِيَتِمَّ بها ما يَفسُدُ من الفريضَةِ»؛[42] آنچه در نمازهاي واجب كمبودي راه پيدا ميكند به وسيله نافله تتميم ميشود. دوازدهم هم به همين مضمون است كه «يُرفَعُ لِلرَّجل مِن الصَّلاة رُبُعُها او ثُمُنُهَا او نِصفُها او اكثر بقدر ما سَهَا»؛[43] هر اندازه كه سهو كرد كمتر نمازش مقبول است و هر اندازه كه حضور قلب داشت بيشتر مقبول است و پايان اين باب روايت سيزدهمي است كه ابيذر از رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكند كه فرمود: «يا اباذر ركعتان مُقتَصَدَتَانِ في تفكُّر خيرٌ من قيام ليلةٍ والقلب ساهٍ»؛[44] فرمود يا اباذر دو ركعت مقتصد متوسط با حضور قلب خواندن بهتر از آن است كه انسان تمام شب را نماز بخواند و قلب حضور نداشته باشد و در حالت سهو باشد.
نظر ميرزا جواد ملكي تبريزي در عدم جواز تاٴخير صلات تا آخر وقت بدون عذر
مطلب مهمي كه مرحوم آقا ميرزا جواد آقا دارند اين است كه ايشان ميفرمايند خب هم صاحبنظر هستند در قسمتهاي فقهي و هم در قسمتهاي اخلاقي، ميفرمايند آنها كه نماز ميخوانند بايد توجه داشته باشند كه گرچه نماز ظهر مثلاً از اول ظهر تا نزديكهاي مغرب وقتش است ولي روايات اينچنين نيست كه بفرمايد كه به طور مطلق بدون تعارض بفرمايد كه هر كسي از اول ظهر تا نزديك مغرب در هر شرايطي ميتواند نماز بخواند اينطور نيست. بعضي از روايات ظاهرش اين است كه اگر كسي عذر دارد ميتواند تأخير بيندازد اين را بزرگان حمل بر استحباب كردند يعني اول وقت رضوان خداست و آخر وقت جز مغفرت نتيجه ديگر ندارد، عده ديگر هم حمل بر احتياط كردند يكي از آن بزرگان ايشانند. در همين كتاب شريف اسرارالصلاة قبل از اينكه وارد بحث نماز بشوند در بحث وقت ميفرمايند كه صفحه 104 و 105 «فالاحوط ان لم يكن اقوي عدم جواز تاخيرها الي آخر الاوقات من غير عذر و علةٍ»؛ اگر اقوي نباشد احوط اين است كه انساني كه عذر ندارد عمداً نماز را آخر وقت نخواند خب اين حرف انساني است كه بالأخره در اين راه صاحبنظر است.
پرسش ...
پاسخ: نه؛ «حفظ كل شيء بحسبه» مثل ﴿أَقِيمُوا الصَّلاَةَ﴾[45] اقامه هر نمازي با همان شرايط خودش است خود اين ﴿حافِظُوا﴾ دلالت نميكند كه شما اول وقت بخوانيد. چگونه نماز بخوانيد را بايد ادله ديگر بيان كند «حفظ كل شيء بحسبه» هر طوري كه دستور داده شد همان را با همان وضع حفظ كنيد.
پرسش ...
پاسخ: نه؛ احوط لزومي است اگر بگويند اقوي جواز است احوط عدم جواز اين احتياط استحبابي است، اما اگر بگويند «الاحوط لو لم يكن الاقوي» اين احتياط لزومي است ديگر.
مطلب بعد كه به عنوان پايان اين بحث است اين است كه در صفحه 103 ميفرمايند كه در همان بحث وقت ميفرمايند كه شب و روز جمعه از ساير شبها و روزها البته افضل است. در جمعه ساعتي است كه از همه ساعاتش اشرف است و دعا در آن ساعت مقبول است كه اين در بحثهاي قبل هم اشاره شد، همانطوري كه ليله قدر در بين ليالي مشخص نيست آن ساعتي كه دعا در آن ساعت مستجاب است در ساعات جمعه مشخص نيست و همانطوري كه درباره ليلة القدر گفته شد كه شب بيست و سوم مثلاً به احتمال قوي ليلهٴ قدر باشد، درباره آن ساعتي هم كه دعا در آن مستجاب است ايشان ميفرمايند تقريباً آنچه از بزرگان به ما رسيده است همان ساعت آخر روز جمعه است كه دعاي سمات در آن است «ولكن معذلك فيها ساعة اشرف من جميع ساعاتها يقبل فيها الدعاء و هي علي ما يعلم من الاخبار و وصل اليَّ من بعض الاكابر الموثوق بهم في امثال المقام آخر ساعاتها» كه «التي ورد فيها دعاء السمات».
بيان دستورالعملهايي از ميرزا جواد ملكي جهت حضور قلب
بعد اين مطلب را ميفرمايند كه «ثم اني سئلت بعض مشايخي الاجلّة الذي لم ارَ مثله حكيماً عارفاً و معلماً للخير حاذقاً و طبيباً كاملا» نظير مرحوم قاضي (رضوان الله عليه) از بعضي از مشايخ اجله هم كه كم نظيرند در اينگونه از امور سؤال كردم «اٴيّ عمل من اعمال الجوارح جربتم اثره في تأثر القلب»؛ بالأخره ما اگر بخواهيم حضور قلب و اثر قلب پيدا كنيم از راه اعمال و عبادات بايد باشد يك راه فكري دارد يك راه ذكري، آن ذكر آن عبادت آن نماز آن دعا آن عملي كه در اثر قلب قويتر مؤثر است كدام است؟ شما چه تجربه كرديد؟ چند چيز را فرمودند «قال سجدة طويلة في كل يوم يديمها»؛ سجدهاي كه هر روز جزء برنامه باشد خب اين سجده، طولاني است «و يطيلها جداً ساعتاً او ثلاثة ارباعها» يك ساعت اين سجده طول ميكشد يا سه ربع طول ميكشد هر روز سجدهاي داشته باشد كه يك ساعت يا سه ربع طول ميكشد «يقول فيها ﴿لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾»[46] اين ذكر يونسي است اين ذكر يونسي معروف است البته. در اين سجده طولاني بگويد ﴿لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[47] اين را كه ميگويد با اين حالت باشد «شاهداً نفسه مسجوناً في سجن الطبيعة»؛ خود را در زندان طبيعت زنداني ببيند «و مقيدةً بقيود الاخلاق الرذيله»؛ ببيند كه در بند خلق رذيله است اگر رفيق او ترقي كرد اين نميتواند آرام بگيرد خب، اين بداند كه مرض حسد است اين بيماريها كه در انسان هست خود را گرفتار اين بيماري ببيند «و منزهاً لله سبحانه و تعالي بانك لم تفعله بي ظلما»؛ وقتي كه ميگويد ﴿سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ يعني خدايا تو منزه از آني كه اين نقص را بر من تحميل كرده باشي، بلكه منم كه خود را به اين ظلمت آلوده كردهام «و انا ظلمتُ نفسي و اوقعُتها في هذه المهلكة العظيمه» اين يك دستور العمل. دستور العمل دوم «و قرائة القدر في ليالي الجُمَع» قرائت سورهٴ مباركهٴ «القدر» كه شناسنامه اهل بيت است اين سوره «قدر» در قبال سورهٴ «اخلاص» كه نسبنامه خداست سوره «قدر» در روايات معراج دارد شناسنامه و نسبنامه اهل بيت است.
«فقرائة القدر في ليالي الجمع» اين دو دستور. سوم «و عصرها» خواندن سوره «قدر» در عصر روز جمعه مئة مرّه اين سه دستور. پس يك دستور آن است كه هر روز سجده طولاني داشته باشد كه يك ساعت يا سه ربع آنچه از بزرگان نقل شد همين چهارصد بار ذكر يونسي را گفتن است كه ﴿لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ ولي آنچه مرحوم ميرزا جواد آقا از استادشان نقل ميكنند از نظر زمان مشخص كردند كه يك ساعت يا سه ربع حالا هر چه طول كشيد اين ذكر يونسي را بيان كند، چون در پايان اين آيه خدا وعده داد فرمود: اين قضية في واقعة نيست كه يونس (سلام الله عليه) التجا كرد ما او را نجات داديم، ما هر كسي كه بخواند نجات ميدهيم ﴿وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ﴾ يعني «لم نضيق» ﴿فَنَادَي فِي الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ٭ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ﴾[48] اين ﴿وَكَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ﴾ دستور العمل است، اينچنين نيست كه قضية في واقعه باشد كه او در آن گرداب افتاد در آن ظلمتهاي بطن حوت افتاد و ما فقط او را نجات داديم ديگران اگر به زندان بيفتند نجات نميدهيم اينچنين نيست. پس يك دستور آن سجده طولاني است دوم قرائت سوره «قدر» صد مرتبهاش در شب جمعه و سوم قرائت همان سوره در عصر جمعه صد مرتبه.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . وسائل الشيعه، ج5، ص481.
[2] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 98.
[3] . سورهٴ نساء آيهٴ 103.
[4] ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 191.
[5] . تفسير نور الثقلين، ج1، ص423؛ الكافي، ج3، ص411.
[6] . تفسير نور الثقلين، ج1، ص423؛ الامالي (شيخ طوسي)، ص79.
[7] . وسائل الشيعه، ج5، ص481.
[8] . سورهٴ طه، آيهٴ 14.
[9] . سورهٴ طه، آيهٴ 14.
[10] . تفسير نور الثقلين، ج1، ص423؛ الامالي (شيخ طوسي) ص79.
[11] . سورهٴ آل عمران، آيهٴ 195.
[12] . تفسير نور الثقلين، ج1، ص423 و 424.
[13] . سورهٴ نساء، آيهٴ 103.
[14] . تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 545.
[15] . تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 545.
[16] . تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 455.
[17] ـ تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 455.
[18] . سورهٴ نساء، آيهٴ 103.
[19] . تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 545.
[20] . تهذيب الاحكام، ج3، ص174.
[21] ـ سورهٴ معارج، آيهٴ 23.
[22] ـ سورهٴ معارج، آيهٴ 34.
[23] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 70.
[24] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 96.
[25] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 10.
[26] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 71.
[27] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 43.
[28] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 71.
[29] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 71.
[30] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 73.
[31] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 9.
[32] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 130.
[33] . سورهٴ طه، آيهٴ49.
[34] . سورهٴ ق، آيهٴ40.
[35] . وسائل الشيعه، ج4، ص73.
[36] ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 72؛ ر. ك: تفسير المراغي، ج10، ص85.
[37] ـ وسائل الشيعه، ج 1، ص 247.
[38] . الكافي، ج3، ص352.
[39] . وسائل الشيعه، ج4، ص72.
[40] . سورهٴ انفال، آيهٴ17.
[41] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 73.
[42] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 74.
[43] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 74.
[44] . وسائل الشيعه، ج 4، ص 74 و75.
[45] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 43.
[46] . سورهٴ انبياء، آيهٴ 87.
[47] . سورهٴ انبياء، آيهٴ 87.
[48] ـ سورهٴ انبياء، آيات 87 و 88.