اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (234)﴾
مضمون اجمالي آيهٴ شريفه همراه توفّي بودن مرگ
گرچه محتواي اين آيه ناظر به عده وفات است ولي در كنار بحث طلاق و عده طلاق ياد شده است. فرمود مرداني كه از شما ميميرند و همسرهايي را باقي ميگذارند بر آن همسرها لازم است كه چهار ماه و ده روز خويشتندار باشند ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾؛ خود را در چهار ماه و ده روز حفظ كنند همسر جديد انتخاب نكنند وقتي اين مدت سپري شد ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾ يعني اين مدت سپري شد، آنگاه اگر خواستند درباره خود تصميم زناشويي بگيرند مادامي كه راه معروف و صحيحي را طي ميكنند بر شما حرج وجناحي نيست: ﴿فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ و در همه اين كارهاي شما خداي سبحان خبير و آگاه است اين ترجمهٴ آيه، مضمون اين آيه چند مطلب را در بر دارد؛ اولاً تعبير به موت نفرمود تعبير به توفي است چون اصولاً مرگ را قرآن كريم وفات ميداند تعبير به موت و تعبير به فوت نميكند و اگر به موت تعبير كرده است چه اينكه تعبير به موتش كم نيست همان وفات و توفي مراد است.
شمول اطلاق آيه به أقسام زوجه
فرمود كساني كه متوفا ميشوند و همسرهايي را ميگذارند، اگر كسي مرد و همسري را گذاشت آن همسر بايد چهار ماه و ده روز خود را نگه بدارد همين كه زوج صادق بود مشمول اين آيه است خواه مطلقه باشد به طلاق رجعي يا مطلقه نباشد، اگر مطلقه بود به طلاق بائن چون رابطه زوجيت بينونت پيدا كرد و گسيخته شد، صادق نيست كه ﴿يَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾ ولي اگر مطلقه رجعيه را باقي گذاشت صادق است كه ﴿يَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾ زيرا مطلقه رجعيه در حكم زوجه است: «المطلقة الرجعية زوجة»[1] و زايد بر اين را البته روايات بايد تعيين كنند وگرنه زني كه با طلاق بائن از شوهرش جدا شد و در عده طلاق بائن به سر ميبرد مشمول اين آيه نيست، زيرا اين زوج نيست ﴿يَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾ شامل مطلقه به طلاق بائن نميشود بلكه شامل زنهاي غير مطلقه ميشود عموماً و شامل زنهايي كه با طلاق رجعي طلاق يافتند آن هم خواهد شد، گرچه طلاق حكم جدايي دارد و اما اين آيه به اطلاق شامل همه اقسام زن خواهد بود؛ زن اعم از بالغ و نابالغ اعم از مباشرت شده و مباشرت نشده اعم از زني كه در سن عادت است و عادت نميبيند يا عادت ميبيند اعم از زني كه به سن يأس رسيده است يا نرسيده است همه اينها را اطلاق آيه شامل ميشود.
اشتراك زنها در عدّهٴ وفات
در طلاق، بين اين زنهاي ياد شده از نظر احكام فرقهاست؛ بعضي اصلاً عده ندارد بعضي عدهشان سه ماه است بعضي عدهشان سه طهر است بعضي عدهشان وضع حمل است همه زنهايي كه در طلاق از همديگر امتياز حكمي دارند در جريان عده وفات اشتراك در حكم دارند، زيرا در جريان طلاق هر كدام از آنها حكم جدايي براي آنها آمده است، مثلاً زنهايي كه مباشرت نشدند سوره «احزاب» حكم آنها را مشخص كرد، آيه 49 سوره «احزاب» كه اين آيه قبلاً مطرح شد اين بود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا﴾ اگر مباشرت نشده طلاق يافت عده ندارد، چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «طلاق» آيه چهارم فرمود ﴿وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاَثَةُ أَشْهُرٍ وَاللاَّئِي لَمْ يَحِضْنَ﴾ كه چهار گروه از اين منطوق و مفهوم در بحثهاي قبل استفاده شد آنها عدهشان سه ماه است ﴿وَأُولاَتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ﴾؛ اگر زني مطلقه شد و باردار بود عدهاش وضع حمل است، چه اينكه در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه بحثش قبلاً گذشت آيه 228 فرمود: ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوءٍ﴾ پس زنهاي مطلقه يا اصلاً عده ندارند يا سه طهر عده دارند يا سه ماه عده دارند يا عدّهشان وضع حمل است اين چهار گروهاند، همه اين اصناف اربعه را عده وفات ميگيرد زيرا هيچ تفسيري در مسئله وفات داده نشد فرمود: ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ﴾ آن ازواج ﴿بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ فقط مطلقه طلاق بائن را شامل نميشود، چون زوج نيست ولي مطلقه طلاق رجعي را شامل ميشود، چون زوجه است اعم از اينكه اين اصناف مباشرت شده باشند يا نشده باشند، باردار باشند يا نباشند اين مقتضاي اطلاق آيه است و اگر زني باردار بود و بعد از مرگ شوهر بارش را وضع كرد باز بايد چهار ماه و ده روز عده بگيرد و اگر قبل از چهار ماه و ده روز بارش را به زمين نهاد بايد ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ را رعايت كند و خلاصه اٴبعد الاجلين را بايد رعايت كند، رعايت چهار ماه و ده روز براي زني كه باردار است و شوهرش مُرد اين طبق ظاهر آيه است ولي اگر حملش در ظرف چهار ماه و ده روز به بار نيامد به دامن نيامد، نميشود گفت كه ﴿أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ﴾ به آن آيه چهار سوره «طلاق» تمسك بكنيم، زيرا آن در خصوص طلاق است عده زن مطلقهاي كه باردار است وضع حمل است، اگر زني باردار بود و شوهرش مُرد اين آيه ﴿يَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾ ميگويد بايد چهار ماه و ده روز صبر بكند ديگر معارض آن آيه نيست بلكه آن آيه در خصوص طلاق است و اين روايات است كه ميفرمايد بايد «ابعدُ الاجلين» رعايت بشود[2] و اگر مسئله روايات نبود تعارض قرآني نداشتيم ما ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾ اين هم مقام ثاني، پس نكته اول اينكه سخن از «يموتون» نيست سخن از ﴿يُتَوَفَّوْنَ﴾ است كه الله مُتَوَفِي است و فرشتگان الهي مُتَوَفِياند و انسان متوفاست يعني وفات ميكند تمام حقيقتش را عندالموت قبض ميكند.
لزوم خويشتن داري زنان در عدّهٴ وفات
مطلب سوم آن است كه فرمود: ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾ اين كلمه «انفس» در اين آيات كه آمده همان نكتهاي را دارد كه در آيه 228 به عرض رسيد. در مسئله ايلاء نفرمود كه مردها چهار ماه خودشان را نگه بدارند، فرمود: ﴿لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ﴾[3] چون انزجار از طرف مرد است اگر بخواهد صبر بكند نميگويند خويشتنداري كرده است، ولي در مسئله طلاق چون انزجار از طرف مرد است مرد، زن را رها كرد زن، آماده است براي تجديد فراش اما اسلام فرمود بايد سه طهر يا سه ماه خويشتندار باشد نفرمود «يتربصن» فرمود: ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾ اين كلمه «تربص» وقتي ﴿بِأَنْفُسِهِنَّ﴾ در كنارش آمد يعني بايد خويشتندار باشد در جريان عده وفات هم فرمود: ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾؛ بايد خودشان را چهار ماه و ده روز نگه بدارند.
چهار ماه و ده شبانه روز تمام بودن عدّهٴ وفات بخاطر فهم عوني
نكته چهارم آن است كه اين چهار ماه و ده روز آيا با پايان پذيرفتن شب دهم و آغاز روز دهم، اين زن آزاد است يا روز دهم هم بايد تمام بشود چهار ماه تمام و ده شبانه روز تمام يا چهار ماه تمام و ده شب تمام و نه روز، بعضيها گفتند كه ده شب كه صبر كرد يعني چهار ماه و ده شب كه صبر كرد طليعه روز دهم آزاد است چرا، چون نفرمود «اربعة اشهر و عشرةً» فرمود ﴿و عشرا﴾ چون از سه تا ده مذكر براي مؤنث است و مؤنث براي مذكر اگر منظور، ايام بود ميفرمود «اربعة اشهر و عشرةً» چون منظور ايام نيست منظور خصوص ليالي است و ليل مؤنث است، فرمود: «اربعة اشهر و عشرا» يعني «لياليَ عشر» نه ايام عشرة؛ منتها اولاً اگر اين مطلبي باشد مسلم عندالكل كه همه اُدَبا بر اين باشند كه نيستند گرچه اين يك نكته ادبي خوبي است، اما فهم عرفي در اينگونه از موارد مُحَكَّم است وقتي گفتند چهار ماه و ده عرف ميفهمد چهار ماه و ده روز نه چهار ماه و ده شب، در اين گونه از موارد
پرسش...
پاسخ: نه؛ وقتي گفتند چهار ماه و ده يعني چه، خدا با عرف سخن ميگويد در حد شرعي به عرف نبايد مراجعه كرد، چون حد شرعي است شارع فرمود كه چهار ماه و ده، اما وقتي چهار ماه و ده را ميخواهيم بفهميم بايد به عرف مراجعه كنيم در فهم اين عبارت به عرف مراجعه ميكنيم نه در تحديد، مثل اينكه وجب چيست، خب وجب را به عرف مراجعه ميكنيم، اما حد كر سه وجب و نيم در سه وجب و نيم است اين را شرع بايد بيان كند اما وجب چيست، خب اين را بايد به عرف مراجعه كرد اين نكته گرچه نكته ادبي است، اما فهم عرفي در اين گونه از موارد مُحَكَّم است، لذا مورد اتفاق فقهاي ما هم است كه چهار ماه و ده روز، نه چهار ماه و ده شب و اگر هم شب باشد يعني «ليالي و باَيامها» پس دو جواب داد؛ يكي اين است كه فهم عرف در اين گونه از موارد مُحَكَّم است، دوم اينكه برفرض اينكه آن نكته ادبي را ما بخواهيم رعايت كنيم اگر بگويند ده شب يعني ده شب و باٴيامها، مثل اينكه اگر بگويند ده روز يعني ده روز و بِلَياليها يعني ده شبانه روز اين تعبير عرفي هم رايج است.
ظهور بلوغ اجل در آيه، به انقضاي مدّت
مطلب پنجم آن است كه فرمود: ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾ ظهور بلوغ، همان وصول است يعني سررسيد، اگر در ساير آيات نظير آيه 231 سورهٴ بقره كه ﴿فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ﴾ اين بلوغ اجل برجامع بين وصول و إشراف بر وصول حمل ميشد آنجا به قرينه امساك و رجوع در عده بود رجوع در عده وقتي صادق است كه مدت به سر نرسيده باشد، لذا آنجا بلوغ اجل، هم بر وصول و سررسيد حمل ميشد هم بر إشراف به تمام به قرينهاي كه داشتيم و اما اينجا چون آن قرينه نيست ظاهر بلوغ الاجل يعني تمام شد. مدت و به معناي انقضاي مدت است ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ﴾ يعني وقتي چهار ماه و ده روز تمام شد آن وقت است كه بخواهند تصميم بگيرند عيب ندارد ﴿فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ يعني شما حق دخالت نداريد، قبلاً اگر او ميخواست درباره خود تصميم بگيرد چون كار منكري ميكرد ميتوانستيد نهي از منكر كنيد، اما الان كار منكري نيست شما نميتوانيد دخالت كنيد دخالت قبليتان بر اساس نهي از منكر بود نه بر اساس ولايت الآن هم اگر بعد از گذشت اين مدت بخواهد تصميم منكر بگيرد باز اگر حق دخالت داريد دخالت نهي از منكري است نه دخالت ولايي ﴿فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ از اين كريمه، غير از اينكه زنهايي كه شوهرشان مُرد بايد چهار ماه و ده روز صبر كنند و تجديد فراش نكنند بيش از اين استفاده نميشود، اما مسئله حداد مسئله حرمت خروج از بيت اينها استفاده نميشود.
عدم استفادهٴ حرمت حداد و يا حرمت خروج، از آيه
اين ﴿أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ﴾ اينها نكات دروني خود آيه است، اينكه فرمود: ﴿يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ﴾ بيش از اين استفاده نميشود كه ازدواج مجدد حرام است، اما حداد هم حرام است يا نه، خروج از بيت هم حرام است يا نه، دليل نداريم درباره طلاق رجعي فرمود به اينكه حقالله است و حكمالله است كه زن در حالت طلاق رجعي نه حق خروج دارد نه شما حق اخراج داريد ﴿لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ﴾ آيه اول سوره «طلاق» اين بود فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ﴾ چون مطلقه رجعيه در حال زوجيت است و حق خروج ندارد و اين حكم خداست، لذا نه شما بيرون كنيد نه او بيرون برود اين حق زن نيست اين حكم خداست ﴿لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ﴾ يعني اين مدتي كه زن بايد بماند حكمالله است نه حقالمرأة، وقتي مسئله خروج و اخراج در اين كريمه روشن شد آنگاه ميرسيم به آيهاي كه در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» در بحثهاي بعد داريم.
رفع تنافي بين آيات محل بحث به آيهٴ 240 سورهٴ بقره
آيه 240 همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» بحثش اين است كه ميفرمايد: ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وصية لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَي الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾؛ ظاهر اين كريمه آن است كه مرداني كه ميميرند همسرهايي را ميگذارند وقتي وصيت كردند كه به اين همسرها تا يك سال رسيدگي بشود اينها را تا يك سال اسكان بدهند و اينها را از خانه بيرون نكنند اين وصيت محترم است، ولي اگر خود آنها خواستند از خانه بيرون بروند در طي اين يك سال ﴿فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ حالا بر فرض اينكه منظور انقضاي سال باشد خب، ظاهر آيه اين است كه زني كه شوهرش مرده است يك سال بايد صبر كند شما حق اخراج نداريد بعد از يك سال هر تصميمي كه گرفت آزاد است آيه محل بحث ميفرمايد كه مردي كه مُرد و زن را گذاشت آن زن بايد چهار ماه و ده روز صبر كند، طبق آيه 240 سورهٴ بقره بايد يك سال صبر كند طبق آيه محل بحث چهار ماه و ده روز بايد صبر كند اين تنافي است. اين است كه بزرگان گفتند گرچه آيه 240 سورهٴ بقره از نظر قرائت و تلاوت بعداً قرائت ميشود، ولي حكمش خود اين آيه قبلاً نازل شد چون در جاهليت بنا بر اين بود كه زن تا يك سال صبر كند بعد از يك سال ميتوانست تجديد فراش كند همين حكم جاهلي را در اوايل اسلام خداي سبحان امضا كرده است يعني تا يك سال بايد صبر كند بعد مجاز است وقتي اسلام قدرت پيدا كرد اين حكم جاهلي را از بين برد، فرمود تا چهار ماه و ده روز بايد صبر كند اين خلاصه سخنان آن بزرگان بنا بر اينكه اين آيه قبل نازل شده باشد و آيه محل بحث، بعد نازل شده باشد لابد ملاحظه فرموديد بياني را سيدنا الاستاد مرحوم علامه (رضوان الله عليه) دارند كه زنها قبل از اسلام با احكام گوناگوني رفتار ميشدند بعضي زنها را به همراه مردها اقبار ميكردند؛ به قبر ميسپردند بعضي بالكل زنها را ترك ميكردند بعضي براي هميشه ازدواج او را منع ميكردند[4] بعضي كمتر بعضي بيشتر و آنچه رايج بود همان يك سال بود و اين زنها در جاهليت وقتي شوهرها را از دست ميدادند به يك پشك دست ميزدند ميگفتند كه شوهر جديد براي ما مثل يك پشك است اين را ميانداختند دور پشت سرشان ميانداختند. يك سال كه ميشد آن را برميداشتند و خُرد ميكردند بعد خودشان را اكتحال ميكردند و آماده بودند براي تجديد فراش. اسلام كه آمد فرمود چهار ماه و ده روز صبر كنيد وقتي اين آيه آمد كه چهار ماه و ده روز صبر كنيد بعضي از زنها اعتراض كردند رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) طبق بعضي از روايات فرمود شما كه يك سال صبر ميكرديد و كارتان هم اين بود و ما الآن كه گفتيم چهار ماه و ده روز صبر كنيد تحمل نميكنيد، كه آن روايات را هم خواهيم خواند.
طرح يكسال ماندن زن در خانه به عنوان حق
اين آيه بر فرض اينكه حكم الزامي داشته باشد منسوخ است به آيه محل بحث يعني آيه چهار ماه و ده روز ناسخ آيه حكم يك سالي است كه در آيه 240 آمده ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ﴾ كه به سود زنها وصيت ميكردند كه اينها را متمتع كنيد اسكان بدهيد اليالحول، خارجشان نكنيد ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ﴾ اين ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ﴾ اگر ناظر به آن باشد كه بعد از انقضاي حول كه خوب مطلبي است جداگانه، اما اگر ناظر به آن نباشد كما هو الظاهر معنايش آن است كه اين زن موصيلهاست وصيت شده است كه يك سال در خانه بماند اين حق است براي او حكم كه نيست، حالا اگر نخواست بماند ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ﴾ ولي بر خلاف مسئله مطلقه رجعيه كه آنجا حرمت خروج، حكمالله است نه حق، لذا در آنجا فرمود: ﴿لا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ﴾[5] هم اخراج ممنوع است هم خروج و اما درآيه240 سورهٴ بقره فرمود: شما حق اخراج نداريد، چون وصيت شده است اما ﴿فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ﴾[6] پس آن حكم است نه حق يعني آنچه در مطلقه رجعيه است و آنچه درباره يك سال ماندن زن بود حق بود و نه حكم، لذا بين خروج و اخراج فرق گذاشتند.
طرح مسألهٴ چند حكم فقهي
چند حكم فقهي است كه اينجا مانده و آن اين است كه اگر زن همين كه زوجيت صادق بود خواه مباشرت شده باشد يا نشده باشد صغيره باشد يا نباشد يائسه باشد يا نباشد بايد چهار ماه و ده روز صبر كند، ولي اگر اين زن مطلقه بود عدهاي براي طلاق رجعي هست كه ﴿ثلاثة قروء﴾[7] اگر بعد از انقضاء عدّه، شوهرش مُرد كه ديگر ﴿يَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾ نيست اگر قبل از انقضاء عده شوهر مُرد آيا همان تتمه ﴿ثلاثة قروء﴾ است يا چهار ماه و ده روز، و همچنين اگر زني باردار بود و شوهرش مرد آيا اين هم چون باردار است همان عده طلاق را بايد داشته باشد يا چهار ماه و ده روز، يا ابعد الا جلين؟ اينها را روايات مشخص كرده است.
معناي فقهي حداد
همچنين مسئله حرمت حداد را، «حداد» يعني لباس ماتم آن لباس ماتم را ميگويند «حداد»، البته بر زني كه شوهرش مرد حداد واجب نيست به معناي ثياب ماتم يعني حتماً بايد سياه بپوشد تزيين حرام است نه پوشيدن لباس سياه واجب باشد اگر لباس عادي در بر كرد، اما تزيين نكرد محذوري ندارد لباس عزا پوشيدن واجب نيست بلكه تزيين كردن حرام است، حدادي كه ميگويند فقهاً غير از حداد لغوي است، حداد لغوي آن ثياب ماتم است لباس عزا، حِداد يعني لباس عزا در بر كردن لازم نيست، تزيين حرام است.
روايت مربوط به چهار ماه و ده روز بودن عدّهٴ وفات
روايات اين باب كتاب طلاق ابواب العدد باب سي، اينكه عده وفات چهار ماه و ده روز است روايات فراواني است كه مطابق با آيه است[8] اولين روايتش اين است كه امام صادق (سلام الله عليه) فرمود رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) به زنها فرمود: «افٍّ لَكُنَّ قد كُنتُنَّ قبلَ ان أُبعَثَ فيكُنَّ و اَنَّ المرأة مِنكُنَّ اذا تُوُفِّيَ عَنها زوجُها اَخَذَت بَعرَةً فَرَمَت بها خَلفَ ظَهرِها ثم قالت لا أَمتَشِطُ و لا اَكتحل و لا اَختَضِب حولاً كاملاً و انّما اَمَرتُكنَّ باربعة اَشهُرٍ و عشرا ثم لا تَصبِرن»[9] فرمود اف بر شما، شما در جاهليت آن قدر به مرگ اهميت ميداديد كه اگر شوهرتان ميمرد پشكي را ميگرفتيد ميگفتيد اين شوهر يعني همان طوري كه پشك نزد شما منفور است تجديد فراش هم براي شما منفور است اين قدر از تجديد فراش وحشت داشتيد وقتي كه يك سال تمام ميشد آنگاه خودتان را آماده ميكرديد براي تجديد فراش ما كه گفتيم چهار ماه و ده روز صبر كنيد الآن اعتراضتان بلند شد. روايت دوم اين است كه اين ناظر به همان است كه اين دو آيه [آيهٴ240 سورهٴ بقره و آيهٴ محل بحث]چه ارتباطي باهم دارند كدام يك قبل نازل شده كدام يك بعد نازل شد در روايات اين باب هم به اين دو آيه توجه دارند. روايت دوم مبسوط است و در وسطهاي روايت اينچنين آمده است كه اصل روايت از امام ابي جعفر ثاني، امام جواد (سلام الله عليه) است در آنجا فرمود كه سرّ چهار ماه و ده روز صبر كردن آن است كه خداي سبحان ميداند حداكثر تحمل زن تا چهار ماه و چهار ماه و ده روز و امثال ذلك است، لذا در باب ايلاء كه شوهر اظهار انزجار كرده است و سوگند ياد كرد كه اصلاً با اين زن مراوده نداشته باشد خداوند تا چهار ماه مهلت داد، فرمود: ﴿لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِن نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ﴾[10] جريان مرگ هم اينچنين است تا چهار ماه، چهار ماه و ده روز زن ميتواند صبر بكند خدا ميداند از آن به بعد يك تحميلي است بر زن لذا فرمود چهار ماه و ده روز صبر كند «فلم يجوز لِاَحدٍ اَكثَرَ من اربعةِ اَشهُر في الايلاءِ لعِلمِهِ تبارك اسمُهُ اَنَّهُ غايةُ صَبرِ المَرأَةِ عن الرجل» و اما درباره مرگ شوهر هم آنجا شرط، للزوجه بود اينجا هم شرط «علي الزوجه» است آنجا شرط «لهن» بود اينجا شرط «عليهن» است «و اما ما شَرَطَ عليهِنَّ فانَّه امرها ان تَعتَدَّ اذا مات زوجها اربعة اشهر و عشرا فَاَخَذَ منها له عند مَوتِه ما اخذ لها منه في حياتِه عند الاِيلَاء»[11] همانطوري كه در ايلاء به نفع زن عليه مرد چهار ماه مهلت داد الآن هم به نفع مرد، عليه زن چهار ماه و ده روز تقريباً مهلت گذاري كرد.
پرسش...
پاسخ: اينها البته حكمت است؛ اينچنين نيست كه انسان بتواند از اين يك قياس منصوص العلهاي استنباط كند، لذا فرمود درباره ايلاء چهار ماه، درباره عده وفات چهار ماه و ده روز. روايت چهارم اين باب از اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) رسيده است در باب ناسخ و منسوخ، فرمود: «و من ذلك اَنَّ العدة كانت في الجاهلية علي المرأةِ سنةً كاملةً و كان اذا مَاتَ الرجل ألْقت المرأة خَلفَ ظَهرِها شيئا بَعرةً او ما يَجري مجراها» «بعره» يا چيزي بيارزشي مثل بعره را به پشت ميانداخت ميگفت ديگر ما شوهر انتخاب نميكنيم يعني انتخاب شوهر جديد در حال مرگ شوهر فعلي آنقدر بيارزش است كالبعره او ما يجري مجراهاست، آنگاه «و قالت البَعلُ اَهوَنُ عليَّ مِن هَذِهِ» شوهر جديد نزد من، از اين بعره و ما يجري مجراها اهون و كم ارزشتر است «لا اَكتَحِلُ و لا أَمتَشِطُ و لا اَتَطَيَّبُ و لا اَتَزَوَّج سَنَةً فَكَانَوا لا يُخرِجُونها مِن بَيتِهَا»؛ بازماندگان اين زن را از خانه بيرون نميكردند «بل يُجرون عليها مِن تَرِكَةِ زوجها سنةً فانزل الله تعالي في اَوَّل الاسلام» اين آيه 240 سورهٴ بقره را «﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً وَصِيَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعاً إِلَي الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾ فلما قوي الاسلام انزل الله تعالي ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ﴾ اليٰ آخر الآية»[12] اين جمع بين دو آيه [يعني آيهٴ 240 سورهٴ بقره و آيهٴ محل بحث] است در بيانات حضرت امير (سلام الله عليه).
روايت ششم اين باب اين است كه «عن علي بن جعفر عن اخيه (سلام الله عليه) قال سالتُه عن المتوفَّي عنها زوجُها كَم عِدَّتُها قال اربعةُ اشهرٍ و عشرا»[13]. روايت هفتم ابي بصير از امام باقر (سلامالله عليه) سؤال ميكند كه «سالته عن قوله﴾مَتَاعاً إِلَي الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ﴾» يعني از آيه 240 سورهٴ بقره سؤال ميكند حضرت فرمود «منسوخة»؛ اين آيه 240 منسوخ است «نَسَخَتها﴾يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْراً﴾»[14] هم جريان وصيت را مسئله ميراث حل كرد، هم جريان عده يك سال را عده چهار ماه و ده روز حل كرد. روايت هشتم اين باب هم اين است كه از امام صادق (سلام الله عليه)؛ منتها بعضي از اين روايات معراضند كه اينها مطرودند ابي بكر حضرمي از امام صادق (سلام الله عليه) نقل ميكند كه «لما نزلت هذه الاية» يعني آيه محل بحث كه «يتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا﴾ جئن النساء يُخاصِمنَ رسول الله (صلّي الله عليه وآله) و قُلنَ لا نَصبِر فقال لَهُنَّ رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) كانت اِحدَاكُنَّ اذا مات زوجها اخذت بَعرةً فَاٴَلقَتها خلفَها في دُوَيرِها في خِدرها»؛ پشت چادر پشت خيمه پشت خانه ميانداخت ميگفت كه اين هم شوهر «فاذا كان مثلُ ذلك اليوم من الحول»؛ اگر سال بعد ميشد «اَخَذَتها، فَفَتَّتها» همان بعره را ميگرفت آن را ميشكافت حل ميكرد مثل اينكه گرهي بود كه بسته، حالا ميگفت اين گره باز شد آن را ميشكافت، بعد خود را ميآراست براي تجديد فراش آماده ميشد «ثُمَّ اكتَحَلَت بِهَا ثمَّ تزَّوجَت فَوَضَع الله عنكنَّ ثمانية اشهر»؛[15] خدا هشت ماه تخفيف داد و چهار ماه و ده روز مثلاً مقرر كرد باز شما اعتراض ميكنيد. اينها ناظر به تثبيت همان چهار ماه و ده روز و بيان جمع اين دو آيه [آيهٴ 240 سورهٴ بقره و آيهٴ محل بحث] از نظر روايات. باب سي و يكم[16] اين است كه اگر زني باردار بود و شوهرش مُرد اينجا عدهاش وضع حمل است اگر ابعد الاجلين بود و اگر زودتر از اربعة اشهر بار را به زمين نهاد بايد چهار ماه و ده روز صبر كند، بر خلاف ديگران كه گفتند اگر مرد عند المُغتَسل هم است چون بعض عامه فتوا دادند اگر هنوز اين مرد در مُغتَسَل است غسل داده نشده اين زن، بارش را به دامن نهاد ديگر آزاد است چرا، براي اينكه ﴿أُولاَتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ﴾[17] در حالي كه آن آيه ناظر به طلاق است، عده زن مطلقه اگر باردار باشد وضع حمل است اين چهكار به عده المتوفي عنها زوجهاست. روايات باب سي و يكم اين است كه از امام صادق (سلام الله عليه) رسيد كه فرمود: «في الحَامِل المتوفَّي عنها زوجُها تَنقَضِي عِدَّتُها آخرَ الاجلين»[18] يعني يا چهار ماه و ده روز يا وضع حمل. روايت دومش هم به همين مضمون است فرمود: «ذلك ابعدَ الاَجَلين»[19]. سوم اين بود كه «قَضَي اميرالمؤمنين (عليه السلام) في امرأةٍ تُوُفِّي زَوجُها و هي حُبلَي»؛ زن بارداري كه شوهرش مُرد «فَوَلَدَت قبل اَن تَنقَضِي اربعةُ اشهر و عشر فتزوَّجَت»؛[20] حضرت فرمود كه بايد اين تزويج جديد را الغا كنيد و اين بايد چهار ماه و ده روز صبر كند، آنگاه اين زن آزاد است. روايت بعدياش هم يعني چهارم و پنجم اين باب هم همينطور است و اگر معارضي هم احياناً داشته باشد مطروح است. روايت مسئله سكني كه حقي زن ندارد، براي اينكه در خصوص مطلقه رجعيه آمده است كه﴿لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ﴾[21] و اينجا نيامده است وقتي نيامده هيچ حقي ندارد. ميماند مسئله اينكه در عده رجعيه اگر بود و شوهرش مرد باز هم بايد ابعد الاجلين را رعايت كند، چون زوجه است. اين باب سي و ششم همين ابواب العِدَد است كه هشامبنسالم از امام صادق (سلام الله عليه) نقل ميكند «في رجل كانت تَحتَه إمرأة فطلَّقها ثم مَاتَ قبل اَن تَنقَضِيَ عدُّتُها قال (عليه السلام) تَعتَدُّ ابعدَ الاجلين عِدَّةَ المتوفَّي عنها زوجُها»[22] اين در صورتي كه مطلقه باشد به طلاق رجعيه كه زوجه است، اما اگر مطلقه باشد به طلاق بائن چون ﴿يَذَرُونَ أَزْوَاجاً﴾ صادق نيست آن يا عده ندارد مثل غير مباشرة و امثال ذلك يا عدهاش همانهايي است كه مقرر شده است.
مسألهٴ تحريم حداد و برخي مطالب مربوط به آن
مسئله حداد در همين روايات تحريم شده است[23] زينت كه فرمود اگر شوهرش را از دست داد هم ابعد الاجلين را بايد رعايت كند و هم از حداد بپرهيزد در اين روايات مشخص شد و حداد هم تزيين است در حقيقت يا قصد زينت داشته باشد يا يك چيزي است كه اگر او قصد زينت ندارد عرف انتزاع بكند، نه آنجايي كه قصد زينت ندارد و عرف هم انتزاع نميكند، اما مسئله خروج از بيت اين مكروه است و هيچ حكم تشريعي نيامده و اگر بعضي از روايات در مسئله هست كه بيرون نرود[24] چون روايات فراواني هست كه براي حج برود براي زيارت برود براي انجام كارهايش برود و امثال اينها[25] فقط مرحوم صاحب حدائق آن گونه از افرادي كه شم اخباريتشان قوي است و قدرت تحليل اجتهادي و اصولي ندارند حمل بر حرمت كردند وگرنه نوع فقهاي ما فتوا به كراهت دادند و جواز خروج و جواز اخراج و امثال ذلك. زن اگر شوهرش را از دست داد يعني مُرد البته اولي [استحباب يا احتياط استحبابي] در اين است كه آن خانه را تا چهار ماه و ده روز ترك نكند وگرنه هيچ حرمتي ندارد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . جواهر الكلام، ج4، ص55.
[2] . وسائل الشيعه، ج22، ص240.
[3] . سورهٴ بقره، آيهٴ 226.
[4] . الميزان، ج2، ص242.
[5] . سورهٴ طلاق، آيهٴ 1.
[6] . سورهٴ بقره، آيهٴ 240.
[7] . سورهٴ بقره، آيهٴ 228.
[8] . وسائل الشيعه، ج22، ص235.
[9] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 235.
[10] . سورهٴ بقره، آيهٴ 226.
[11] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 236.
[12] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 237.
[13] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 238.
[14] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 238.
[15] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 238 و239.
[16] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 239.
[17] . سورهٴ طلاق، آيهٴ 4.
[18] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 240.
[19] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 240.
[20] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 240.
[21] . سورهٴ طلاق، آيهٴ 1.
[22] . وسائل الشيعه، ج 22، ص 250.
[23] . وسائل الشيعه، ج 22، ص233.
[24] . وسائل الشيعه، ج 22، ص233.
[25] . وسائل الشيعه، ج 22، ص244.