سخنرانی در بیست و ششمین اجلاسیه نشست دوره ای اساتید

10 11 2024 5060901 شناسه:

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی  در بیست و ششمین اجلاسیه نشست دوره ای اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم که در تاریخ 16 آبان 1403 برگزار شد؛ سخنرانی نمودند.  

 

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمّة الهداة المهديّين و فاطمة الزهراء بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله.

عيد پربرکت ميلاد عقيله عرب و عجم، عقيله بنيهاشم زينب کبري (سلام الله عليها) را به پيشگاه حضرت ختمي امامت و دودمان وحي و نبوت و شما وارثان قرآن و عترت، حافظان قرآن و عترت ، معلمان قرآن و عترت و مبلّغان قرآن و عترت تهنيت عرض ميکنيم. از ذات اقدس اله مغفرت بنيانگذار و بنيانگذاران حوزههاي علميه عموماً و حوزه علميه پربرکت نجف و قم را خصوصاً مسئلت می کنيم. آيات عظام حائري(سلام الله عليه)، يثربي(سلام الله عليه)، امام راحل(سلام الله عليه)، محقق داماد(سلام الله عليه)، اراکي(سلام الله عليه) و آيت الله العظمي گلپايگاني و آيت الله العظمي صافي گلپايگاني و ساير بزرگان(سلام الله عليهما و عليهم اجمعين) به برکت قرآن و عترت توانستند اين ميراث را حفظ کنند.

اولين عرضم نسبت به شما بزرگواراني که هم اميد فعلي هستيد هم اميد آينده _ بسياري از شما اساتيد فخرآفرين حوزه هستيد و باعث برکت همه ما_ اين است که ذات اقدس اله به همه مخصوصاً به شما اميدان حوزههاي علميه فرمود: ﴿خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ؛[1] به قدرت، اخذ کنيد؛ هم به قوه برهان در عقل نظر و هم به قوه ايمان در عقل عمل؛ نه حرف غيرعالمانه بزنيد نه حرف غيرعالمانه بپذيريد. برخي از بزرگان حکماي ما به اين رساله عهد عمل کردند. مستحضريد عهد و نذر و يمين سه کتاباند که در فقه مطرح اند. نذر، رايج است، يمين هم بيرواج نيست؛ اما عهد رواجي ندارد. تنها کسي که به ياد ماست که عهد بست با خدا مرحوم بوعلي است؛ عهد کردم که حرف عوامانه نزنم و نگويم، عهد کردم که حرفهاي بيسند نزنم و نگويم؛ با خدا عهد کردم. کسي که حکيمانه زندگي ميکند، با خدا عهد ميبندد که نه حرف غيرعالمانه می زنم نه حرف غيرعالمانه گوش می دهم.  

حوزه بايد با خدا عهد ببندد که نه غيرعالمانه حرف بزند نه غيرعالمانه بنويسد نه غيرعالمانه رفتار کند. فرمود: ﴿خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ؛ آنچه را که خدا قوّت ميداند، برهان است و ايمان. اين اصل اول.

اصل دومي که در راستاي همين اصل اول است اين است که ذات اقدس اله در سوره مبارکه «بقره» ميفرمايد تنها به اين فکر نباشيد که بگويند اگر فلان عبادت را انجام داد خدا او را ثابتقدم ميکند، اين را در پايان کار نخواهيد، بلکه در طليعه کار در هنگام نيت هم بگوييد خدايا اين کار را ميکنم اين قلم را برميدارم اين عبادت را ميکنم اين انفاق را ميکنم تا پايم نلغزد. فرمود کساني که ﴿يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ  ابتغاءَ مرضات الله براي اينکه به مقصد برسند (يک)، ﴿وَ تَثْبِيتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ،[2] (دو)، فلهم کذا و کذا؛ يعني در هنگام نيت، ميگويد اين عبادت را اين تحرير اين تعليم را اين سخنراني را اين شنيدن را اين گفتن را انجام ميدهم تا پايم نلغزد. اين ﴿  تَثْبِيتَاً در طليعه عمل است نه ﴿يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا ﴾؛[3] آن در بخش ديگر است.

فرمود اگر فلان کار را کرديد فلان خدمت را کرديد، ﴿يُثَبِّتُ اللَّهُ‏﴾؛ اين پاداش است و البته پاداش الهي حق است؛ اما چقدر فرق است که انسان در طليعه عمل بگويد خدايا! من اين کار را ميکنم تا تو مرا ثابتقدم نگه بداري که نه بي راهه بروم نه راه کسي را ببندم. فرمود: ﴿وَ تَثْبِيتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ، آنگاه کذا و کذا و کذا. اين يکي از بهترين راه های ﴿خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ است.

اصل دومي که مربوط به شما بزرگواران است اين است که علي بن ابي طالب(صلوات الله و سلامه عليه) در آن نامه رسمی و نامه معروف به مالک اشتر ميفرمايد سنت دو قسم است: يک سنت شرعي است که کجا نماز استسقاء بخوانيد، کجا نماز فلان بخوانيد، کجا نماز دو رکعتي است، کجا نماز چهار رکعتي است، کجا عبادت است، کجا صوم است و امثال اينها که شرعيات است که همه اينها از بدأ تا ختمش مخصوص شارع مقدس است و يک سلسله سنن سياسي ـ اجتماعي است که به دست عقلاي قوم است که عقلاي قوم سعي ميکنند مثلاً سالي يک بار دور هم جمع بشوند. اين يک سنت است که نه در آيه هست نه روايت دارد. اين سنتها را عقلاي قوم بايد انتخاب بکنند.

اگر امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) فرمود آخرين جمعه ماه مبارک رمضان، راهپيمايي صيانت قدس و رهايي قدس است، اين يک سنت حسنه است. اگر عاقليد اگر سياستمداريد اگر جامعهشناسيد اگر مردمشناسيد، سنتهاي خوبي بگذاريد. «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً»[4] راجع به اين است، وگرنه سنت شرعي که مربوط به شارع است.

اين بزرگواري که گفت آخرين جمعه ماه مبارک رمضان راهپيمايي قدس است تا صهيونيستي به دور نيايد و اين طور در غزه، آدمکشي و نسلکشي و کودککشي نکند، راهپيمايي کنيد که صهيون خفه شود، «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ» کذا و کذا. نامه رسمي حضرت امير اين است که اگر سنتهاي خوبي هست آنها را به هم نزن: «لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ».[5]

ما الآن حافظان سنن مراجع قبلي هستيم. حوزههاي قبلي، روشي داشت کتابي داشت تدريسي داشت مباحثهاي داشت که توانست نيازهای پيروان تشيع را برآورده کند. اگر کتابي بهتر از کتابهاي کنوني، روشي بهتر از روش کنوني، سنتي بهتر از سنتهاي بازمانده از بروجرديها و حائريها و يثربيها و امامها پيدا کرديم، عوض ميکنيم و اگر مشکوک است که آيا اين سنن جديد، کار سنن قديم را ميکند يا نه، مشمول اين نهي علوي است که فرمود سنتشکني نکنيد. راهي که بتواند بروجردي تربيت کند. راهي که بتواند گلپايگاني تربيت کند راهي که تجربه شده است کتابهايي که تجربه شده اند را حفظ کنيد. اگر واقعاً بينکم و بين الله ديديد روشي بهتر از گذشته داريد عيب ندارد، کتابي بهتر از گذشته داريد عيب ندارد، بين خود و خدا ديديد سنتي بهتر از سنن گذشته داريد عيب ندارد؛ اما «لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ»؛ فرمود پيشينيان شما تجربههاي خوبي دارند سنتهاي خوبي دارند، آنها را به هم نزن. اين نامه رسمي حکمراني علوي(عليه آلاف التحية و الثناء) است.

ما حوزويان بايد اين روشها را حفظ کنيم کتابها را حفظ کنيم درسها را حفظ کنيم، اگر بهتر پيدا کرديم حتماً عوض کنيم و اگر برای ما مشکوک است، اين روشها را همچنان ادامه ميدهيم.

 

الآن عدهاي بايد باشند که حوزه را حفظ بکنند و کاري نداشته باشند به بيرون حوزه؛ اهل تبليغ بيرون نباشند، بيرون بايد به حضور اينها بيايند. يک عده بايد باشند که اساس حوزه را تدريس حوزه را کتاب حوزه را مراقبت کنند. اينها وظايف اوليه ما حوزويهاست.

حالا عقيله بنيهاشم چه کرد؟ زينب کبري(صلوات الله و سلامه عليها و عليهم) چه کرده است؟ وجود مبارک زينب کبري، بهترين و عاليترين و پرتوفيقترين اسوه بود و الآن هم براي آسيبديدگان غزه و لبنان الگوست. هر کس نالهاي ميکند ميگويد يا زينب! صبر و بردباري و استقامت اين بانو، الگوست براي همه آسيبديدگان. گرچه از ذات اقدس اله بايد مسئلت بکنيم که هر چه زودتر اين اسرائيل را اين صهيونيست را به عذاب اليم گرفتار بکند ريشهکن بکند و شرّ اينها را به خود اينها برگرداند؛ ولي ميدانيد اگر حوزه نباشد اگر دين نباشد، همين درندگي هست. آنچه جامعه را عاقل و عطوف ميکند، همين گفتههاي الهي است که قيامتي هست برزخي هست انسان نابود نميشود فاني نميشود نميپوسد بلکه از پوست به در ميآيد. اين حرفها انسان را زنده نگه ميدارد؛ انسان مطمئن است کاري که امروز کرد فردا نتيجهاش را ميبيند، وقتي بداند که هرگز از بين نميرود، مواظب کارهاي خودش است مواظب رفتار خودش است. اين بخش اول عرض من بود.

  بخش ديگري که مربوط به بزرگواري و ملکوتي بودن اين عقيله بنيهاشم است اين است: همه ما شنيديم خوانديم گفتيم و در کتابها ديديم که در کوفه، عبيدالله بن زياد(عليه من الرحمن ما يستحق) چند نيش زد؛ يکي از نيشها به زينب کبري اين بود که «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟» _قلب حضرت مجروح بود، او می خواست مجروحتر کند_ حضرت فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»؛[6] به ما که خيلي خوش گذشت. اين يک تودهني عبادي ـ سياسي است؛ اين نه اينکه خواست بگويد به ما خوش گذشت، به تو چه! نه، واقعاً به او خوش گذشت. چه طور ميشود که به آدم خوش بگذرد؟! فرمود ما جز خوبي چيز ديگري نديديم! جز خوبي چيز ديگري نديديم يعني چه؟

اين را مستحضريد که ذات اقدس اله فرمود ما يک مُلک داريم مثل آسمان و زمين و يک ملکوت داريم که درون اينهاست. ملکوت را فقط انبيا و اولياي خاص ميبينند، آن هم به ارائه الهي. ارائه از آن سوي است و رؤيت از اين سوي که فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛[7] فرمود ما باطن عالم را به ابراهيم نشان داديم، آن گاه او به آساني آتش را استقبال کرد. او از آن طرف وارد آتش شد، ما هم از اين طرف گفتيم: ﴿يا نارُ كُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً﴾؛[8] اينها کار ملکوتي است.

    اين ابراهيم خليل است که اهل رؤيت است؛ اما در قرآن به ما گفتند شما اهل نظر باشيد. بين نظر و رؤيت در عرب و بين نگاه و ديدن در فارسی، خيلي فرق است. ميگوييم: «نظرت الي القمر فلم أره»؛ من نگاه کردم و نديدم؛ گاهي نظر به رؤيت ميرسد گاهي نميرسد. فرمود شما نگاه کنيد شايد برسيد. آنچه بهره ماست و در قرآن کريم به آن ترغيب شديم، نظر است. فرمود: ﴿أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في‏ مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾؛[9] اما درباره خليل حق که پدر ماست فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾.

 در قرآن _که هر شب قرآن به سر جا دارد! _ آمده که شما بچههاي ابراهيم خليل هستيد: ﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ﴾؛ شما بزرگزادهايد خودتان را ارزان نفروشيد؛ شما پيغمبرزادهايد؛ ﴿مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ.[10] شما خودتان را چرا ارزان ميفروشيد؟ چرا دنبال اين و آن هستيد؟ شما آقازادهايد پيغمبرزادهايد بزرگزادهايد. خب ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً﴾؛[11] از خدا راستگوتر کيست؟ او _معاذ الله_ با ما تعارف کرد؟ گفت شما آقازاده هستيد پيغمبرزاده هستيد پدر شما ابراهيم است، ما ملکوت را به پدرتان نشان داديم، شما هم نگاه کنيد بلکه ببينيد: ﴿أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في‏ مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏‏. اين نظر است که گاهي به رؤيت ميرسد و گاهي به رؤيت نميرسد.

 ملکوت، باطن عالم است و وجود مبارک عقيله عرب و عجم، عقيله اسلامي و عقيله مسلمانها، زينب کبري(صلوات الله و سلامه عليها) اهل ملکوت بود. در قرآن کريم فرمود وقتي کسي مؤمن است و ميميرد، فرشته، با ادب نازل ميشود و احترام ميکند ميگويد: ﴿سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾. ما خبر نداريم که اين مؤمن که دارد ميميرد چه حالي دارد؛ فرمود حواستان جمع باشد کسي که دارد ميميرد، اگر مؤمن باشد، ما از ملکوت، فرشته ميفرستيم به حضور او، سلام عرض کند، ارادت عرض کند، آن وقت جانش را ميگيرد: ﴿الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ﴾، فرشتهها نازل ميشوند ﴿يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ.[12] ما نميبينيم که چه کساني ميآيند،   فقط ميبينيم جسدي سرد شد.

در کربلا عده زيادي جزء کساني بودند که ﴿تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ؛ نه تنها سيدالشهداء نه تنها قمر بنيهاشم، شهدا همه همين طور بودند، از کودک و بزرگ! اينها کساني بودند که به بهترين وجه جان دادند (يک)، در هنگام قبض روح آنها دسته دسته فرشتگان آمدند (دو) و همه اينها را زينب کبري ميبيند (سه)، خب چرا نگويد: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»؟ اين فخر نيست؟ براي هر پيغمبري اين فخر است.

 از آن طرف هم عده ای ميآيند که آن را هم قرآن گفته، آن را هم زينب کبري ميبيند؛ آن را هم قرآن گفته که کساني که راه ديگران را بستند، بي راهه رفتند، کساني که راه گناه را طي کردند، اينها کسانياند که هنگام مرگشان ملائکه ميآيند و ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾؛[13] زينب کبري ميبيند که ملائکه دارند آنها را سيلي ميزنند؛ اينها را ميبيند زينب کبري، خب چرا نگويد: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»؟

کربلا هم ظرف سيلي زدن بود هم ظرف عرض ادب بود؛ ﴿الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ، فرشتهها ميآيند سلام عرض ميکنند و آنها که بي راهه رفتند، ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ؛ پشتشان را ميزنند صورتشان را ميزنند دست و پاي شان را ميزنند و آنها را کشان کشان ميبرند. زينب کبری همه را ديد، چرا نگويد: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»؟

تنها که شد، بله عاطفه است؛ اما وقتي که ابن زياد ميگويد: «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟»، حضرت بايد عقيلانه حرف بزند، فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»؛ در کربلا هر چه ما ديديم به نفع ما بود. هم آن سيلي زدنها و هم اين عرض ادبها و احترامها همه را ديد لذا فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا». اين زينب کبري است عقيله بنيهاشم است که وجود مبارک امام سجاد فرمود: «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة»؛[14] تو _بحمد الله_ عالمه غير معلَّمه هستي يعني در مکتب معلم الهي درس خواندي، معلم بشري نديدي.

 اين کار ولايي ـ سياسي زينب کبري بود؛ به جهت ولايتي که داشت فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا». حضرت دهن ابن زياد را بست؛ او گفت: «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ؟»، حضرت فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»؛ ما از آن طرف در صف شما هر چه ديديم به نفع ما بود، در صف خودمان هر چه ديديم به نفع ما بود؛ هم تنبيه آنها به نفع ما بود هم تکريم اينها به نفع ما: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا». درست گفت! اين ميشود جلال زينب جمال زينب رؤيت ملکوتي زينب، چون مشاهده کرد؛ اين جمال را ديد اين جلال را ديد. اين ميشود زينب کبري! اين است که عقيله بنيهاشم ميتواند سندي باشد براي حوزههاي علميه؛ هم متکلمانه حرف زد هم عارفانه سخن گفت هم صبورانه تحمل کرد.  

اميدواريم ذات اقدس اله نظام ما رهبر ما دولت ما ملت ما مملکت ما را در سايه رهبريهاي اهل بيت و وجود مبارک ولي عصر(ارواحنا فداه) حفظ کند و به فرد فرد شما عزت و جلال و شکوه دنيا و آخرت مرحمت کند و اين حوزه اهل بيتي را تا ظهور صاحب اصلي و اصيلش همچنان حفظ کند و به شما بزرگواران آنچه خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت است مرحمت کند! آيت الله العظمي گلپايگاني، آيت الله العظمي صافي گلپايگاني و ساير مراجع ماضين، امام راحل، آيت الله محقق داماد و همه مراجعي که بر ما حق تعليم و تربيت دارند _ان شاء الله_ مشمول رحمت ويژه الهي باشند! از همه شما بزرگواران عذرخواهي و از همه شما قدرداني ميکنيم.

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1]. سوره بقره, آيات 63 و 93؛  سوره اعراف، آيه 171.

[2]. سوره بقره، آيه265.

[3]. سوره ابراهيم، آيه 27.

[4]. الكافي، ج‏5، ص9.

[5]. نهج البلاغه، نامه 53.

[6]. بحارالانوار، ج 45، ص 116.

[7]. سوره انعام، آيه75.

[8]. سوره انبيا، آيه69.

[9]. سوره اعراف، آيه185.

[10]. سوره حج، آيه78.

[11]. سوره نساء, آيه122.

[12]. سوره نحل، آيه 32.

[13]. سوره انفال، آيه50؛ سوره محمّد، آيه 27..

[14]. بحار الأنوار، ج‏ 45، ص 164.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

چند رسانه ای