اعوذ اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (219) فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (220)﴾
بحث در حرمت خمر و اينكه اگر احياناً مشتمل بر بعضي از منافع مادي است اين مايه حليت او نيست و مسئله ضرورت، امري است جدا. رواياتي كه در خصوص مسئله خمر و ساير مسكر وارد شده است بعضي از آن روايات خوانده شد و بعضي از آن روايات ديگر هم بايد قرائت بشود تا در جمعبندي، روشن بشود كه در كدام مورد حلال است و در كدام مورد حرام. رواياتي كه مرحوم كليني (رضوان الله عليه) در كتاب شريف كافي نقل كردند گوشهاي از روايات است، چون در جوامع روايي ديگر روايتهايي هم غير از اين رواياتي كه ايشان نقل كردند هست.
بررسي روايات مربوط به خمر و شارب خمر
در جلد ششم كافي در كتاب الاشربه[1] ابواب فراواني است كه بعضي از آن روايات خوانده شد.
الف: لعنِ همهٴ افراد مرتبط با خمر
در باب شاربِ خمر به روايت دهم رسيديم كه زيدبن علي از آباي كرامش (عليهم السلام) نقل ميكند كه رسولالله (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره خمر، چند شخص و شيء را لعن كرده است قال «لَعَن رسولُالله (صلي الله عليه و آله و سلم) الخمرَ و عَاصِرَهَا و مُعتَصِرَها و بَائِعَهَا و مشتريَهَا و ساقِيَهَا و آكِلَ ثمنِهَا و شارِبَهَا و حامِلَهَا و المحمولَةَ اليه»[2]؛ آن كسي كه ميفشارد اين مايه را ميگيرد و آن كسي كه معتصر است، اين مايه فشرده شده را جمع ميكند و آن كه ميفروشد و آنكه ميخرد آنكه ساقي است و آن كه ثمنش را ميخورد و آنكه خودش را مينوشد يا آن باربري كه اين را حمل ميكند يا كسي كه انباردار است و مانند آن.
ب: خلود در آتش، نتيجه شرب خمر با اعتقاد به حلّيّت آن
در روايت يازدهم از امام صادق (سلام الله عليه) رسيده است كه «مَن شَرِبَ النبيذَ علي اَنَّه حلالٌ خُلِّدَ في النَّارِ و من شَرِبَهُ علي انَّهُ حرامٌ عُذِّبَ فِي النَّار»[3]؛ اگر كسي نبيذ را كه يك نوع مسكر است بنوشد به عنوان اينكه حلال است اين مخلد در نار است، زيرا اين حرام خدا را تحليل كرده و حلال شمرده، لازمهاش انكار ضروري دين است و چون انكار ضروري كفر است اين شخص كافر است از اين جهت مخلد در نار است، ولي اگر كسي نگويد نبيذ حلال است، بداند حرام است و معتقد به حرمتش باشد حرمتش را انكار نكند ولي بنوشد معذب در نار است در اولي خلود، در دومي صرف عذاب. روايت دوازدهم كه از امام صادق (سلامالله عليه) رسيده است فرمود: «شارِبُ المُسكِرِ لاَ عِصمَةَ بَينَنَا و بَينَهُ»[4]؛ ميگسار ارتباطي با ما ندارد كه ما از او شفاعت كنيم او از فيض خاص ما برخوردار باشد لطف ما حافظ او باشد، اينچنين نيست پيوندي بين ما و او نيست.
ج: معناي ديوانه شدن در شارب خمر
روايت سيزدهم كه از امام باقر (سلام الله عليه) است فرمود: «مَن شَرِبَ المُسكر و مَاتَ و في جَوفِه منهُ شيءٌ لم يَتُب منه بُعِثَ مِن قَبرِهِ مُخَبِّلاً مائلاً شِدقُهُ سائلاً لُعَابُهُ يَدعُو بِالوَيلِ و الثُّبوُرِ»[5]؛ اگر كسي شراب بنوشد و بميرد و در جوفش چيزي از شراب باشد و او بيتوبه بميرد، ديوانه سر از قبر بر ميدارد چون عدهاي ديوانه محشور ميشوند درباره رباخوار اينچنين فرمود كه ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا﴾[6] اينكه مجنون و ديوانه محشور ميشود نه به اين معناست كه در قيامت ديوانه خواهد بود خب، اينكه عذاب نيست اگر كسي ديوانه شد كه رنج ندارد، نه رنج ظاهري و حسياش همانند رنج ديگران است ونه رنج روحي، رنج حسي او كم است براي اينكه آن قدرت دركش ضعيف است لذا در سرما و گرما از ديگران رنجش كمتر است، رنج روحي ندارد براي اينكه رنج روحي براي عقل است اگر كسي ديوانه شد بستگان او شرمندهاند وگرنه او خودش شرمنده نيست، ولي در قيامت اينچنين نيست كه اگر كسي ديوانه شد رنج روحي نداشته باشد بلكه عاقلي است كه ديوانه ميشود يعني ميفهمد كه ديوانه است، لذا به عذاب اليم گرفتار است و نمونههاي آن در دنيا نيست؛ او ميفهمد كه ديوانه است چون ميفهمد كه ديوانه است عذاب اليم دارد امّا گروهي ديوانه محشور ميشوند كه يكي از آنها رباخوار است طبق بيان قرآن كريم يكي هم ميگسار است طبق اين رواياتي كه از ثقل ثاني از احد الثقلين نقل شده است. روايت چهاردهم هم قريب به اين مضمون است[7] و اما روايت پانزدهم امام صادق (سلام الله عليه) از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكند كه فرمود: «لا أُصَلِّي عَلَي غريق خمرٍ»[8]؛ كسي كه ميگسار است و در شراب غرق شده است يعني عمري را به شرابخواري سپري كرده است من بر او نماز نميگذارم. مشابه اين تهديد در روايات ديگر هم هست.
د: تشنگي دائمي شرابخوار از لحظهٴ مرگ تا جهنم
در روايت هفدهم از امام صادق (سلام الله عليه) رسيده است كه «إنَّ اَهلَ الرَّيَّ في الدُّنيَا مِنَ المُسكِرِ يَمُوتُون عِطَاشاً و يُحشَرُون عِطَاشَا و يَدخُلُون النَّارَ عِطَاشاً»[9]؛ آنهايي كه از شراب سيراب شدند، چون عطش اينها صادق است و رفع عطش اينها كاذب و حين مرگ به بعد آنچه صدق است ظهور ميكند اينها تشنه ميميرند و تشنه محشور ميشوند. و تشنه وارد جهنم ميشوند اگر كسي به جاي آب حلال عطش اش را با شراب فرو نشاند اين در حقيقت رفع تشنگي را از راه باطل و كاذب كرده است و در قيامت كه حق و عدل ظهور ميكند عطش اين هم ظهور ميكند، لذا عطشان محشور ميشود و چيزي او را سيراب نميكند. روايت نوزدهم از امام صا دق (سلام الله عليه) رسيده است كه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «لا ينالُ شَفاعَتي مَن استَخَفَّ بصلاتِهِ و لا يردُ عليَّ الحوضَ لاَ و اللهِ لاَ ينالُ شفاعتي مَن شَرِبَ المُسكِرَ و لا يَرِدُ علي الحَوضَ لا و الله»[10]؛ فرمود آنكه نماز را سبك بشمارد شفاعت مرا نمييابد يا شفاعت من به او نميرسد و در كنار حوض كوثر كه رفع هرگونه عطش به وسيله اوست اين شخصي كه نمازش را سبك شمرد بر من وارد نميشود و همچنين كسي كه مسكر نوشيد هم از شفاعت محروم است و هم از ورود برحوض كوثر.
عدم قبولي عبادات شارب الخمر تا چهل روز
در باب ديگر از امام صادق (سلام الله عليه) رسيده است كه «من شَرب مسكراً انَجبَسَت صلاتُهُ اربعين يوماً و ان ماتَ في الأربعينَ ماتَ ميتةً جاهليةً فإن تَابَ تَابَ الله عزَّوجلَّ عليهِ»[11]؛ اگر كسي شراب نوشيد نماز او تا چهل روز محبوس است؛ بالا نميرود چون «المصلي يُناجي ربه»[12] و چيزي بالا ميرود كه طيب باشد چون ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾[13] كسي كه با خبيث تن در داده است حرف طيب و فعل طيب از او صادر نميشود، وقتي فعل طيب از او صادر نشد به طرف خداي سبحان هم صعود نميكند.
پرسش...
پاسخ: بله؛ چون در ذيل آمده است «فَاِن تَابَ تَابَ الله عزوجل عليه» اگر او رجوع كرد از مخالفت به موافقت لطف خدا هم شامل حال او خواهد شد.
جاهلي بودن مرگ شرابخوار در صورت عدم توبه تا چهل روز
اگر تا چهل روز به همين وضع بود و توبه نكرد و مرد مرگ او مرگ جاهليت است: «مات ميتةً جاهليهً»[14] مرگ بر وزان حيات است، چون حيات اين شخص حيات جاهلي بود موت او هم موت جاهلي است وگرنه خود موت حكم بالاستقلال نخواهد داشت. روايت دوم اين باب اين است كه از امام صادق (سلام الله عليه) رسيد: «مَن شَرِبَ مسكراً لَم تُقبَل مِنهُ صلاتُهُ اربعينَ يوماً فان مَاتَ في الاربعينَ ماتَ ميتةً جاهليةً و ان تَابَ تَابَ اللهُ عليهِ»[15] كه اين هم مضمون روايت قبل را دارد. روايت چهارم هم باز از امام صادق (سلام الله عليه) رسيده است كه اگر كسي شراب خورد نمازش تا چهل روز مقبول نيست[16] تا چهل روز مانع تقواي اين شخص است چون ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[17] معلوم ميشود اين عمل پليد تا چهل روز مانع اتقا و پرهيزكاري اوست. در روايت ششم از امام باقر (سلام الله عليه) رسيده است كه «إنّ لِلّه عزَّوجلَّ عند فَطرِ كل ليلة مِن شهر رمضان عُتَقَاءَ يُعتِقُهُم مِن النار الاَّ مَن افطر علي مسكر و مَن شرب مسكراً لم تُحتَسَب لهُ صلاتُهُ اربعينَ يوماً فان مات فيها مات ميتةً جاهليةً»[18] كه ذيل اين حديث همانند مضامين احاديث گذشته است، اما صدرش اين است كه براي خداي سبحان هنگام افطار، هر شبي از شبهاي ماه مبارك رمضان افراد فراوانياند كه آنها را از آتش آزاد ميكند مگر كسي كه بر مسكر افطار كرده باشد يعني در ماه مبارك رمضان خلاصه، روزش يا هنگام افطارش مسكر مصرف كرده باشد اين «مَن اَفطَرَ» نه يعني روزه بگيرد و با شراب افطار كند، روزهخوار را ميگويند روزهاش را افطار كرده است «مَن اَفطَرَ»[19] نه اينكه حتماً بايد روزه بگيرد و بعد افطار كند همين كه نگذارد روزه منعقد بشود اين هم افطار است «مَن افطر في شهر رمضان متعمداً فَعَليه»[20] كذا و كذا يعني اگر كسي در روز ماه مبارك رمضان شراب مصرف كرد، گرفتار اين عذاب خواهد بود.
پرسش...
پاسخ: چون آن حرام توصلي است در خصوص شراب روايتي هست كه اگر كسي ميگساري را و شراب خوري را لا لغيرالله هم ترك بكند باز هم ثواب دارد[21]، از بس اين ماده پليد است.
روايت هفتم اين است كه ابي بصير از ابيالحسن (عليهالسلام) نقل ميكند كه «انه لما احتُضِرَ ابي» كه او محتضر شد كه «حضر الملائكه» يا «حضره الائمه (عليهم السلام) «قال لي يا بُنَي اِنَّه لا يَنَالُ شفاعَتَنَا مَن استخفَّ بالصلاة» ابي بصير از ابي ابراهيم امام كاظم (سلام الله عليه) نقل ميكند كه امام كاظم ميفرمايد پدرم امام صادق (سلام الله عليه) هنگام احتضار فرمود پسرم، شفاعت ما خاندان شامل كسي كه نماز را سبك بشمرد نميشود يا كسي كه نماز را سبك بشمرد دستش به دامن شفاعت ما نميرسد: «و لا يَرِدُ علينا الحوَض» اين نشان ميدهد كه آن من، فاعل است «لا ينال شفاعَتَنا مَن استخفَّ بالصلاة و لا يرد» يعني همان «مَن استخفَّ بالصلاة» «و لا يرد الحوض مَن اَدمَنَ هذه الأشربة»؛ كسي كه مدمن و دائم باشد يعني ادامه بدهد اين كار را «فقلت يا ابه وأيُّ الاَشرِبَة فقال كل مُسكِرٍ»[22]. روايت نهم از امام صادق (سلام الله عليه) رسيده است كه «مَن شرب شربةَ خمرٍ لم يَقبِلِ الله منه صلاتَه سبْعاً و من سكر لم تُقبَل منه صلاتُه اربعينَ صَبَاحَا»[23] يك وقت است جرعهاي مينوشد ولي مست نميشود اين هفت نماز يا نماز يك هفته او مقبول نيست يعني اثر بيتقوايياش تا يك هفته هست و تا متقي نباشد عملش مقبول نيست، چون ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[24] و اگر مست شد اثر بيتقوايياش هم تا چهل روز هست: «و مَن سكر لم تُقبَل منه صلاته اربعينَ صباحاً» روايت دهم امام صادق (سلام الله عليه) از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرد كه «مَن شَرِبَ خمراً حتي يُسكَر لم يَقبل الله عز وجل منه صلاتَه اربعين صباحاً»[25] كه موافق با ذيل حديث قبلي است.
هـ : طريقهٴ جمع روايات مربوط به بيان محدودهٴ زماني عدم قبولي نمازِ شرابخوار
روايت يازدهم از امام صادق (سلام الله عليه) است كه «مَن شرب شربة مِن خمر لم يقبل الله مِنهُ صَلاَتَه اربعينَ يوماً»[26] اين يا جمعش به آن است كه اين حمل ميشود بر آنجايي كه سكر آورده باشد يا نه، درجات قبول فرق ميكند چون تقوا اگر در خود آن عمل نباشد يعني خود آن عمل با تقوا همراه نباشد البته ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾ قابل اخذ است، اما اگر خود آن عمل باتقوا بود يعني واجد اجزا و شرايط بود و آن شخص هم لله آورد، ولي در خارج آن محدوده عمل يك معصيت ديگر كرده است كه عمل باتقواست گرچه عامل متقي نيست اين جا عمل مقبول است ولي قبول كامل ندارد وگرنه شرط قبول عمل تقوا نيست كه اگر اينچنين باشد نماز انسانهاي غير عادل مقبول نيست كه يكي از شرايط قبول نمار مثلاً عدالت باشد، اينچنين نيست.
آخرين روايت اين باب همان است كه از ابيالحسن (عليه السلام) امام كاظم (سلام الله عليه) رسيده است كه فرمود: «انا» يعني تنها من، اين حرف را نميزنم يك شخص معين اين را نقل نميكند، بلكه «انا رُوِّينا عن النبي» نه «رَوَينا» نه «رُوِينا» بلكه «رُوِّينا» رُوِّينا يعني «روي الينا» نه «رُوِينا» چون «رُوِينا» يعني ما مَروِي شديم ما كه مَروِي نيستيم ما مَروِيٌ اليهايم و خود اهل بيت ميتوانند بگويند ما از رسول خدا روايت ميكنيم، ولي فرمود به ماها از رسول خدا رسيده است كه «انَّه قال مَن شرب الخمر لم تُحتَسَب له صلاته اربعين يوماً».
حسينبن خالد ميگويد من به امام كاظم عرض كرديم كه به ماها از رسول اكرم اينچنين رسيده است درست است يا نه، امام كاظم (سلام الله عليه) فرمود: «صدقوا» راويان درست نقل كردند «قُلتُ و كيف لا تُحتَسَبُ صلاتُه اربعين صباحاً لااقل مِن ذلك و لا اكثر»؛ چطور نصابش چهل روز است در نوع روايات چهل روز شد من به امام كاظم عرض كردم كه چرا نماز چهل روزه او مقبول نيست نه كمتر نه بيشتر نفرمود سي و نه روز يا چهل و يك روز، فرمود براي اينكه اربعين يك خصوصيتي دارد «فقال ان الله عزوجل قَدَّر خلق الانسان فَصَيَّرَه نطفةً اربعين يوماً ثم نقلها فصيَّرَها علقةً اربعين يوماً ثم نقلها فصيَّرها مضغةً اربعين يوما فهو اذا شرب الخمر بقيت في مُشَاشِهِ» يعني در دستگاه گوارش او «في مُشاشه اربعين يوماً علي قدرٍ انتقال خِلقَتِهِ قال ثم قال (عليه السلام) و كذلك جميع غِذَائِه اَكَلِهِ و شُربِهِ يبقي في مُشَاشِه اربعين يوماً»[27] يعني تنها در باره خصوص خمر نيست، غذاهاي محرم ديگر هم همينطور است، منتها خمر خصيصهاي دارد كه الآن در بحثهاي بعد خواهد آمد كه عند الاضطرار ساير محرمات مقدم بر خمرند، خمر يك پليدي ديگر دارد كه حدالامكان بايد از او پرهيز كرد.
سرّ صدر نشيني شرب خمر در بين گناهان
باب ديگر اين است كه «اَنَّ الخَمرَ رَاسُ كل اثمٍ و شرٍّ»[28] سرّش آن است كه عقل را ميگيرد، وقتي عقل را گرفت انسان در حد حيوان خواهد بود و دست از هيچ گناهي برنميدارد. اولين روايتي كه از امام صادق (سلام الله عليه) در اين زمينه نقل كرد اين است كه «سَاَلَه رجل فقال له اَصلَحَك الله شُربُ الخمرِ شرٌّ ام ترك الصلاة»؛ آيا شراب خوردن بدتر است يا نماز نخواندن حضرت فرمود «شربُ الخمر» بعد فرمود: «او تدري لم ذاك»؛ فرمود ميداني چرا شراب خوردن بدتر از نماز نخواندن است، عرض كرد نه فرمود: «لانه يصير في حال لا يعرف معها ربَّه» خب، همه معاصي از يك چنين انساني نشأت ميگيرد. روايت دوم كه حمران بن اعين از امام باقر و امام صادق (سلامالله عليها) نقل كرد اين است كه «قالا إنَّ الخمرَ رَاسُ كلِّ اثم»[29] روايت سوم كه امام صادق (سلام الله عليه) از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرد اين است كه «إنّ الخمرَ راسُ كلِّ اثم»[30] چهارم اين است كه امام صادق طبق اين نقل فرمود: «الشربُ مِفتاح كل شر و مُدمِنُ الخمر كعابد وَثَن»؛ آن كسي كه ادمان دارد و ادامه ميدهد و ميگساري حرفهٴ اوست مثل بت پرست است يعني بيعقل است «و إن الخمر راس كل اثم و شاربُها مُكَذِّب بكتاب الله تعالي» چرا كتاب الهي را تكذيب ميكند، براي اينكه «لو صَدَّقَ كتاب الله حرَّم حرامَه»[31] البته اين تكذيب عملي است نه تكذيب اعتقادي، چون كفر گاهي كفر اعتقادي است گاهي كفر در مرحله عمل است، نظير آنچه در ذيل آيه حج آمده است كه ﴿لِلّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾[32] اين كفر، كفر در مقام عمل است.
روايت پنجم اين باب آن است كه امام صادق (سلام الله عليه) فرمود: «ان الله عزوجل جعل للشر اقفالاً و جعل مَفَاتِيحَها او قال مَفَاتِيح تلك الاَقفَال الشَّراب»[33] فرمود خداي سبحان براي شرّ قفلهايي قرار داد كه كليدهاي آنها به دست شراب است؛ انسان شرابخوار كليد همه شرور دست اوست.
در روايت ششم دارد كه «ابي بصير عن احدهما» يعني صادقين (سلاماللهعليهما) نقل كرد كه «ان الله عزوجل جعل للمعصية بيتاً ثم جَعَل للبيت باباً ثم جعل للباب غَلَقاً» «غلق» همان در بند «غلقاً ثم جعل للغَلَقِ» يعني آن قفل و آن دربند «مفتاحاً فمفتاح المعصيةِ الخمرُ»[34] اين گونه از موارد، البته حصر، حصر اضافي است نه حصر مطلق. روايت هفتم هم همين است كه شيخ مفيد (رضوان الله عليه) علي ما ببالي در اختصاص اين مطلب را هم دارد كه اگر كسي ميگساري كرد محارم او موظفاند در اتاق تنها با او نباشند زيرا «ما عُصِيَ الله عزوجل بشيءٍ اشد من شرب الخمر اِنَّ احدهم لَيَدَعُ الصلاةَ الفريضة و يَثِبُ علي أمةِ و اخته و ابنته و هو لا يعقل»[35] وثوب و وثبه و جهش دارد. روايت هشتم اين است كه «قِيل لاميرالمؤمنين (عليه السلام) اَنَّكَ تَزعَمَ أَنَّ شرب الخمر اشد من الزنا و السرقة» حضرت فرمود «نعم» براي اينكه «ان صاحب الزنا لعله لا يعدوه الي غيره» اما «و ان شارب الخمر اذا شرب الخمر زني و سرَق و قَتَلَ النفسَ التي حرَّم الله عزَّوجل و تَرَكَ الصلاة»[36] بنابراين از آن معاصي عادي بدتر خواهد بود. روايت نهم هم از امام صادق اين است كه «شُربُ الخمر مفتاح كل شر»[37].
و: بت پرست محسوب شدنِ دائم الخمر
اما بابي ديگر به عنوان باب «مدمن خمر»[38] است اگر كسي پيشهاش و حرفهاش ميگساري بود؛ معتاد بود. روايت اولي كه از امام صادق (سلام الله عليه) است اين است كه «من شرب المسكر حتي يَفنَي عُمرُه كان كمن عَبَدَ الاوثان و من ترك مسكراً مَخَافةً من الله عزوجل ادخلَه الله الجنة و سَقَاهُ من الرحيق المختوم»[39] دوم اين است كه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود «مُدمِنُ الخمر يَلقَي الله عزوجل كَعَابد وَثَنٍ»[40] براي اينكه او عقل را اصولاً از دست داد. روايت سوم كه عن احدهما، عن احد الصادقين (سلام الله عليهما) است اين است كه «مُدمِنُ الخمر يلقي الله عزوجل حين يلقاه كَعَابِد وَثَنٍ»[41] چهارمي هم به همين مضمون است كه «كعابد وثن»[42] پنجمي به اين مضمون است كه «مدمن الخمر يلقي الله عزوجل يوم يَلقَاه كافراً»[43] ششمي به اين است كه «مُدمِنُ الخمر يَلقَي الله تبارك و تعالي يوم يَلقَاه كعابد وثنٍ»[44] هفتمي هم به همين است كه «مُدمِنُ الخمر كعابدِ وَثَن»[45] هشتم هم به همين مضمون است،[46] نهم اين است كه نامهاي براي امام كاظم (سلام الله عليه) نوشتند: «أَسأَلُه عَن شاربِ المسكر قال فَكَتَبَ (عليه السلام) شارب الخمر كافرً»[47] اين شارب الخمر يعني به عنوان ملكه و پيشه.
پرسش...
پاسخ: نه؛ اگر كسي ايمان به خدا ندارد در اثر كفرش مخلد است نه در اثر شرب خمر، اينها ميخواهند بفرمايند كه شرب خمر كفر عملي است.
پرسش...
پاسخ: آن بالأخره كفار و منافقين اينها مخلد در نارند اگر كسي معتقد به خدا نباشد كه همان كفرش باعث خلود در نار است چه ميگسار باشد چه نباشد. روايت دهم اين باب كه آخرين روايت هم اين هم مضمونش گذشته است كه «مدمن الخمر كعابد وثن»[48].
ز: بررسيِ معنيِ «مُدمِن» در برخي روايات
باب ديگري كه هست اين است كه مدمن را معنا ميكنند[49]، چون روايات فراواني رسيده است كه مدمن مانند عابد وثن است از رسولالله نقل شد، سؤال كردند كه مدمن كيست فرمود مدمن معنايش اين نيست كه دائماً پياله دست اوست بلكه مدمن يعني كسي كه عادت كرده است باكش نيست؛ هروقت گيرش بيايد ميخورد سؤال كرد كه «مَا المُدمِنُ قال الذي اذا وَجَدها شَرِبَها»[50] مثل اينكه ما ميگوييم معتاد، معتاد به چه كسي ميگوييم هر وقت گيرش بيايد استفاده ميكند. روايت دوم هم اين است كه درباره مدمن از امام صادق (سلام الله عليه) تفسير شده است فرمود: «ليس مُدمنُ الخمر الذي يَشرَبُها كلَّ يوم»؛ آنكه هرروز شراب بنوشد اين نيست «ولكن الَّذي يُوَطِّنُ نفسَه انه اذا وَجَدَها شَرِبَها»[51]؛ طوري عادت كرده است، توطين نفس شد كه هر وقت كه گيرش بيايد ميخورد اين را ميشود مدمن. روايت سوم اين است كه «مُدمِنُ المسكر الذي اذا وَجَدَهُ شَرِبَه»[52] كه از امام صادق (سلام الله عليه) است خب، اينها رواياتي است كه درباره اصل حرمتش يا تأثير ادمانش و مانند آن است.
پرسش...
پاسخ: نه؛ كفر عملي با كفر اعتقادي فرق دارد مثل كسي كه عمداً مستطيع است و مكه نميرود اين كفر عملي است نه كفر اعتقادي، ذيل آيه حج هم كفر تعبير كرده است باب ديگري است.
روايات ناظر بر بيان آيات حرمت خمر در قرآن
به عنوان باب «تحريم الخمر في الكتاب»[53] كه اين مضمونش در بحثهاي قرآني به عرض رسيد، اما خود روايت را تبركاً ميخوانيم و آن اين است كه عليبن يقطين ميگويد كه مهدي عباسي از امام هادي (سلام الله عليه) سؤال كرد كه خمر گرچه نهي شد، ولي در قرآن آيهاي هست كه دلالت بر حرمت خمر بكند يا نه، عليبن يقطين ميگويد «سَأَل المهدي أبا الحسن (عليه السلام) عن الخمر هل هي محرَّمةٌ في كتاب الله عزَّوجلَّ فان الناس انما يَعرِفُونَ النَّهيَ عَنها»؛ مردم شنيدهاند كه از خمر نهي شده است مثلاً در لسان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، اما آيا قرآن دليلي بر حرمت خمر دارد يا نه؟ در قرآن آيهاي هست يا نه؟ «فان الناس انما يعرفون النهي عنها و لا يعرفون التحريم لها فقال له أبو الحسن (عليه السلام) بل هي محرمة في كتاب الله عزوجل يا امير المومنين» سيدنا الاستاد مرحوم آقاي محقق داماد يك روز يكي از اين روايات را خواند و بياختيار اشك از چشمان ايشان ريخت كه كار معصومين (سلام الله عليه) به جايي برسد كه يك طاغي را مجبور بشوند بگويند يا «اميرالمؤمنين» اين از آن دردناكترين تعبيراتي است كه ائمه (عليهم السلام) مبتلا ميشدند.
«فقال له في أيّ موضع هي محرمة في كتاب الله جل اسمه» عرض كرد كه كدام آيه دلالت بر حرمت خمر دارد يا ابيالحسن، از اين طرف اين وليالله المطلق را ميگويد يا ابيالحسن، از آن طرف او مجبور ميشود به يك طاغي بگويد يا «اميرالمؤمنين» حالا معلوم ميشود قدر اين رزمندههايمان چقدر است كه اينها بالأخره اين دين را احيا كردند وگرنه ـ معاذ الله ـ حرف، همين حرفها بود. اينكه الآن در آن هواي سرما و يخبسته غرب در آن سنگر وقتي وسيله سوخت به آنها نميرسد همينطور صاف يخ ميبندند براي اينكه اين قرآن پياده بشود، حالا چقدر ما بايد بكوشيم تا شفاعت آنهاشامل حال ما بشود نميدانيم. صاف در برابر يخ همينطور در سرما آنچنان اينها را منجمد ميكنند يخ ميزنند فقط براي حفظ قرآن و چيزي دل اينها را گرم نميكند مگر همان محبت الهي. آن بيابانها را ميدانيد گرگ هم هست وقتي انسان دستش يخ بسته شد كه دستش به ماشه تفنگ نميرود نميتواند از گرگ نجات پيدا كند نه در برابر سرما، اينها حجتهاي الهياند خلاصه، از اين طرف اين وليالله را آن ملعون به اسم صدا ميزند يا به كنيه، از اين طرف اين انسان كامل مجبور ميشود آن طاغي را بگويد يا اميرالمؤمنين. حضرت فرمود اين كريمه ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ﴾[54] اين دليل بر حرمت خمر است چرا «فاما قوله تعالي ﴿مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ يعني الزنا المعلنَ و نصبَ الرّايات التي كانت تَرفعُها الفَواجرُ للفواحش في الجاهلية و اما قوله عزوجل ﴿وَمَا بَطَنَ﴾ يعني آن گناهان پنهاني «يعني ما نكح من الآباء» چون در جاهليت اگر كسي پدر او زن ديگر ميگرفت و پدر ميمرد زن پدر را اينها ازدواج ميكردند ﴿سَلَفَ﴾[55] «لان الناس كانوا قبل ان يُبعثَ النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) اذا كان للرجل زوجة ومات عنها تزوَّجَها ابنُه مِن بعده اذا لم تكن اُمَّهُ»؛ اگر زن پدر مادر او نميبود با آن زن پدر ازدواج ميكرد «فحرَّم الله عزوجل ذلك» و اين هم گناه باطن است «و اما الاِثم فانّها الخمرةُ بعينها» چرا، براي اينكه «وَ قد قال الله عزَّوجلَّ في موضع آخر ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ » اين همان تفسير قرآن به قرآن است كه صغرا را از آيه سوره «بقره» استفاده ميكند، كبرا را از آن اصل كلي «فأمّا الاثم في كتاب الله فهي الخمرة و الميسر و اثمهما اكبر كما قال الله تعالي قال فقال المهدي يا علي بن يقطين هذه و الله فَتوَي هاشميَّةٌ»[56]؛ يعني غير اهل بيت، اين هنر را ندارند كه سخنگوي قرآن كريم باشند.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . الكافي، ج6، ص380.
[2] . الكافي، ج 6، ص 398.
[3] . الكافي، ج 6، ص 398.
[4] . الكافي، ج6، ص398.
[5] . الكافي، ج6، ص398و 399.
[6] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 275.
[7] . الكافي، ج6،ص399.
[8] . الكافي، ج 6، ص 399.
[9] . الكافي، ج6، ص400.
[10] . الكافي، ج6، ص400.
[11] . الكافي، ج 6، ص 400.
[12] . بحار الانوار، ج 68، ص 216.
[13] . سورهٴ فاطر، آيهٴ 10.
[14] . الكافي، ج6، ص400.
[15] . الكافي، ج 6، ص 400.
[16] . الكافي، ج6، ص401.
[17] . الكافي، آيهٴ 27.
[18] . الكافي، ج 6، ص 401.
[19] . الكافي، ج6،ص401.
[20] ـ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 118.
[21] . ر. ك: بحارالانوار، ج24، ص6.
[22] . الكافي، ج6،ص401.
[23] . الكافي، ج6، ص401.
[24] . سورهٴ مائده، آيهٴ 27.
[25] . الكافي، ج6، ص401.
[26] . الكافي، ج6، ص402.
[27] . الكافي، ج 6، ص 402.
[28] . الكافي، ج6، 402.
[29] . الكافي، ج6، ص402.
[30] . الكافي، ج 6، ص 403.
[31] . الكافي، ج6، ص403.
[32] .سورهٴ آل عمران، آيه 97.
[33] . الكافي، ج6، ص403.
[34] . الكافي، ج6، ص403.
[35] . الكافي، ج6، ص403.
[36] . الكافي، ج 6، ص 403.
[37] . الكافي، ج6، ص403.
[38] . الكافي، ج6، ص404.
[39] . الكافي، ج 6، ص 404.
[40] . الكافي، ج6، ص404.
[41] . الكافي، ج6، ص404.
[42] . الكافي، ج6، ص404.
[43] . الكافي، ج6، ص404.
[44] . الكافي، ج6، ص404.
[45] . الكافي، ج6، ص404.
[46] . الكافي، ج6، ص405.
[47] . الكافي، ج 6، ص 405.
[48] . الكافي، ج 6، ص 405.
[49] . الكافي، ج6، ص405.
[50] . الكافي، ج6، ص405.
[51] . الكافي، ج6، ص405.
[52] . الكافي، ج6،ص405.
[53] . الكافي، ج6، ص406.
[54] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 33.
[55] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 22.
[56] . الكافي، ج 6، ص 406.