اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (219) فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي قُلْ إِصْلاَحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَو شَاءَ اللّهُ لأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (220)﴾
زمخشري و ادعاي حليت خمر در صدر اسلام
درباره خمر آياتي كه وارد شده است تا حدودي در بحث ديروز ملاحظه فرموديد. زمخشري در كشاف اينچنين پنداشت كه خمر در صدر اسلام حلال بود كم كم به تدريج با حفظ ارفاق حرام شد پس او دو تا ادعا دارد؛ يكي حليت سابقه و يكي تحريم تدريجي. براي اثبات حليت سابقه به آيه سوره «نحل» استدلال كرده است كه در آيه 67 سوره «نحل» اينچنين آمد: ﴿وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ يعني ميوههاي خرما و انگور را خداي سبحان براي شما قرار داد كه از او سكر و شكر ميگيريد و او پنداشت كه مسكر ميگيريد، سكر و مواد شيريني ميگيريد و رزق حسن ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾ اين آيه كه نازل شد به زعم زمخشري دلالت بر حليت خمر ميكرد، لذا مسلمين در صدر اسلام شراب مينوشيدند به زعم ايشان اما مدعاي ثاني را كه حرمت تدريجي باشد با همان آيات ديروز كه بحث ديروز قرائت شد استناد كردند[1] در آيهاي خداي سبحان ميفرمايد: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي﴾[2] در آيه ديگر فرمود: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ در آيه سوره «مائده» هم كه به طور قاطع فرمود: ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[3].
بررسي و نقد ادعاي زمخشري
ادعاي ثاني را ميشود پذيرفت كه تحريم خمر تدريجي است با رعايت ارفاق، اما ادعاي اول مستدل نيست براي اينكه دليلي نيامده است كه دلالت كند بر حليت خمر، نه اينكه دليل آمده است بر حليت خمر بعد تحريم شد. اين به همان حرمت عقلي و به حرمت اديان گذشته بود در اسلام حرمت او تدريجاً بيان شد. فرق است بين اينكه ما بگوييم اول آيهاي نازل شده است كه دلالت بر حليت خمر كرد بعداً به تدريج آياتي نازل شد كه بر حرمتش دلالت ميكند. بين اين مطلب و بين آن مطلب كه بگوييم اصلاً آيهاي درباره حليت خمر نيامده و حرمت خمر را به همان فطرت و حكم عقل واگذار كردند، درباره تحريم تدريجي او آيات متناوب نازل شد. پس مدعاي اول باطل است كه آيهاي آمده باشد خمر را تحليل كرده باشد گرچه مدعاي دوم حق است، مدعاي دوم را خيلي از علما و نوع علما فرمودند كه درباره تحريم خمر آياتش يكسان نبود، نظير آيه دلالت بر حرمت شرك نبود كه از همان اول به طور قاطع مسئله شرك را تحريم كرده باشد و اين آيه 67 سوره «نحل» هم دلالت بر حليت ندارد، براي اينكه وقتي خداي سبحان رزق را به حسن متصف ميكند ميفرمايد رزق حسن را از اعناب و نخيل دريافت كنيد هرگز چيزي كه داراي اثم كبير هست و رجس هست و ضررش پيش عقل مشخص است او را تحليل نميكند و او را به عنوان رزق حسن يا در كنار رزق حسن ياد نميكند. پس آيه 67 سوره «نحل» اگر بالمفهوم دلالت بر منع از رزق غير حسن نداشته باشد يعني مفهوماً اگر خمر را منع نكند، منطوقاً دليل حليت خمر هم نيست كه زمخشري پنداشت.[4] پس فرق است بين اينكه ما بگوييم بعضي از آيات خمر را حلال كرده و آيات ديگر تدريجاً حرام كرد كه ايشان پنداشتند يا اينكه بگوييم خمر از اول حرام بود بالفطرة العقليه و آيات قرآن هم اين فطرت عقلي را تدريجاً شكوفا كرد، نه اينكه اول تحليل كرد بعد تحريم.
پرسش ...
پاسخ: آخر خصوص خمر را كه ندارد كه، بايد از اطلاقش استفاده كنيم. از اطلاق ﴿تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً﴾[5] استفاده نميشود كه رزق حسن و رجس هر دو براي شما حلال است.
پرسش ...
پاسخ: نه؛ دو تا حرف است. يك وقت است كه ميگوييم آيه قرآن حلال كرده است بعد حرام كرد، يك وقت ميگوييم نه در اسلام روزي نگذشت كه خمر حلال باشد، بلكه حرمتش تدريجي بود اين مطلب دوم حق است نه مطلب اول. آن روايتي كه زمخشري در كشاف از حضرت امير (سلام الله عليه) نقل ميكند اين است كه حضرت طبق نقل ايشان فرمود اگر قطره شرابي در چاهي ريخته بشود بعد آن چاه پر بشود و در مكان چاه، منارهاي احداث كنند «لم اؤذن عليها»؛ من بر آن مناره اذان نميگويم: «لو وقعت قطرة في بئر فبنيت مكانها منارة لم اؤذن عليها و لو وقعت في نهر ثم جفت و نبت فيه الكلاء لم أرعه»[6] اگر قطره شرابي در دريا ريخته بشود و اين دريا خشك بشود بعد به صورت مرتع در بيايد من راضي نيستم كه گوسفند را در آنجا بچرانم؛ من بشوم راعي و اين گوسفند در آن مرعا و مرتع بچرد. اين تهديدها براي آن است كه چيزي كه عقل را زايل ميكند و ام الفساد است با او بايد اينچنين به شدت مبارزه كرد. از بعضي از صحابه هم يا تابعين هم نقل كرده است كه اگر اصبعم به شراب برسد «لو ادخلت اصبعي فيها لم تتبعني»؛[7] اگر انگشتم را به شراب برسانم ديگر انگشت تابع من نيست يعني ميبرمش وقتي قطع كردم تابع من نيست به دور ميافتد. اين تعبيرات براي آن بود كه قرآن كريم اين مايع را به عنوان رجس و بدترين ابزار شيطنت معرفي كرده است پس تحريم تدريجي درست است ولي هرگز سابقه حليت نداشت بلكه هر پيامبري كه از طرف خداي سبحان مبعوث شد با تحريم خمر مبعوث شده است.
امكان و عدم امكان دلالت آيه 145 سوره انعام بر حليت خمر
گاهي ممكن است گفته شود كه آيه سوره «انعام» دلالت بر حليت خمر ميكند كه قبل از نزول آيه تحريم خمر قبلاً حلال بوده است مثلاً آن آيه در سورهٴ مباركهٴ «انعام» به اين صورت هست آيه 145 سوره انعام ﴿قُل لَا أَجِدُ فِي مَاأُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَي طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ از اين كريمه حصر محرمات استفاده ميشود يعني خداي سبحان به رسولش فرمود به آنها بگو در بين آنچه به من وحي شده است من محرّمي غير از ميته و خون ريخته و گوشت خوك و آن ذبيحه لغير الله نيافتم، همين چند چيز است كه محرم است و خمر در بين اينها نيست، ميسر هم در بين اينها نيست. خوب، جوابش اين است كه اين حصر اولاً حصر اضافي است نه حصر مطلق و ثانياً اين در مكه نازل شد اين آيهاي است در سوره «انعام» و سوره «انعام» مكي است يعني تا اين تاريخ محرمات غير از اين نيست وگرنه اين همه محرمات كه آمده است كه تخصيص اكثر ميشود، محرمات در اسلام همين چهار پنج تا است، يا اين حصر حصر اضافي است يعني تاكنون بيش از اين محرمي نيست وگرنه اين همه محرماتي كه در اسلام در اطعمه هست بايد تخصيص اكثر باشد، در حالي كه فرمود: ﴿لَا أَجِدُ فِي مَاأُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَي طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَن يَكُونَ﴾ كذا، پس احتمال حصر اضافي هست نه حصر نفسي يك، احتمال اينكه تاكنون بيش از اين محرمي نيامده از اين به بعد هر حرمتي كه بيايد ما ميپذيريم دو، احتمال سوم اين است كه در محرمات قرآني بيش از اينها نيست اما محرماتي كه به من الهام شده است به نحو حديث قدسي آنها چيزهاي ديگر است، چون محرمات، فراوان است واجبات هم فراوان است بعضي در قرآن كريم است و بعضي به وسيله الهام و حديث قدسي به وجود مبارك رسول اكرم وحي ميشود.
پرسش ...
پاسخ: يعني نسبت به گوشت انعام و دواب و امثال ذلك در بين اين مجموعه همين چند تا محرم است نه نسبت به كل محرمٍ في نفسه، نسبت به اين دواب و انعام فقط اينها حراماند.
پرسش ...
پاسخ: حصر مطلق، معنايش آن است كه نسبت به جميع انعام دواب محرمات دريايي محرمات صحرايي محرمات گياهي محرمات غير گياهي نسبت به همه اينها فقط اين چهار تا حراماند.
پرسش ...
پاسخ: نه؛ منظور آن است كه حصر مطلق يعني اين بالقياس الي ما اداه اين ميشود حصر نفسي، حصر اضافي يعني اين بالقياس الي فلان شيء يا فلان شيء، اين را ميگويند حصر اضافي حصر يا حصر مطلق است يعني اين شيء بالقياس الي ما اداه يا حصر اضافي است يعني اين شيء بالقياس الي الالف او بالقياس الي الباء و امثال ذلك، پس آيه سوره «انعام» هم نشانه حليت خمر نبود.
نقد توهم حليت خمر
آيه ديگري كه احياناً توهم حليت ميشد يا ميشود آيه سورهٴ مباركهٴ «مائده» آيه 93 فرمود: ﴿لَيْسَ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيَما طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾ اين آيه دلالت ميكند اگر كسي تقواي در طعام را رعايت كند، چيزي بر او حرام نيست و با اطلاقش شامل همه اين عناوين ميشود الا ما خرج بالدليل، پس خمر را هم ميگيرد غافل از اينكه اين آيه كه بعد از آن آيهاي كه ديروز قرائت شد و بحث شد قرار دارد يعني آيه نود و 91 همين سوره «مائده» كه فرمود ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ٭ إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾[8] آنگاه فرمود كه اگر كسي قبلاً آلوده بود ﴿لَيْسَ عَلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ﴾[9] براي اينكه قبلاً حكم تحريمي نازل نشده بود، نه قبلاً حلال بود قبلاً معذور بود چون ما بيان نكرديم نه اينكه قبلاً حلال بود، پس اين آيه نود و سوم سوره «مائده» دلالت بر سبق حليت ندارد كه قبلاً حلال بود، دلالت بر نفي خطا است و براي اثبات عذر است يعني او معذور بود و جرمي نداشت، چون ما تحريمش را اعلام نكرديم نه تحليل كرده بوديم، بلكه حرمتش را اعلام نكرديم.
پرسش ...
پاسخ: نه حكم ظاهري است، يك وقت است كه ما از اطلاق لفظ استفاده ميكنيم اجتهاد ميكنيم چون محرماتي در اين قسمت بيان شده است بقيه را بخواهيم حلال كنيم بله، آن حكم عقل است كه ميگويد اشياء علي الاباحه است الا ما خرج بالدليل و عقل چون از حرمت او هنوز پي نبرده است ظاهراً معذور است بعد ميفهمد رجس است، نه اينكه يك وقت خمر طاهر بود و طيب بود بعد رجس شد، چون رجس كه هرگز طيب و طاهر نخواهد بود. حرمت خمر در كتب انبياي سلف
اصولاً اسلام جز طيبات، چيزي را حلال نميكند كه ﴿يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾ و خصوصيت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در كتب انبياي سلف با اين نشانهها تبيين شد كه ﴿يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ﴾[10] اين جزء خصايص رسمي رسالت آن حضرت است كه در كتب انبياي سلف هم آمده است كه حضرت طيبات را حلال ميكند، خبائث را تحريم ميكند. خب، روزي نگذشت كه خمر طيب باشد كه اين رجس، رجس است لذا در همين آيه محل بحث اگر يك وقت تعبير به منافع كرد كه جمع است و نشانه كثرت است اين به زعم همان مردم جاهلي است كه قسمت مهم اقتصادشان را همين خمر تأمين ميكرد و فوراً در قبال آن اثم كبيري كه دارد از آن جمع كاست به مفرد تبديل كرد، اول فرمود: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا﴾ نه «من منافعهما» وقتي كه نوبت به سنجش ميرسد ديگر سخن از منافع نيست بلكه سخن از نفع است آن هم نفع به گمان شما، نه نفع نفسي كه اين واقعاً في نفسه نافع باشد، چيزي كه في نفسه رجس است كه نافع نيست و رسول اكرم هم به عنوان تحريم كننده خبائث در كتب انبياي سلف معرفي شد، پس در اسلام روزي نگذشت كه خمر حلال شده باشد يا اجازه داد باشند، منتها حرمتش تدريجي بود اول گفتند موقع نماز مواظب باشيد مست نباشيد ﴿لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي﴾[11] بعد فرمودند: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ﴾ بعد هم در سوره «مائده» به طور قاطع فرمودند: ﴿رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ﴾[12].
پرسش ...
پاسخ: نه؛ يعني، شما كدام آيه نشان داريد كه در كنار هم پشت سر هم سه بار تقوا را ذكر بكند. خب، اگر كسي رجس ميخورد كه متقي در طعام نيست اينكه سه بار كلمه تقوا را ذكر ميكند[13] كه تقريباً بيسابقه يا كم سابقه است براي آن است كه در اين محور طعام و اطعام مواظب دستور الهي باشد.
پرسش ...
پاسخ: شرط ميكند، شرط ميكند ﴿إِذَا مَا اتَّقَوْا﴾[14] و عرض شد به اينكه خمر اينچنين نيست كه يك وقت طيب بوده بعد رجس شده، آن چيزي كه مزيل عقل است هميشه هست و حوادثي هم كه نقل كردند گفتند كه برخي شراب خوردند و امامت ديگران را به عهده گرفتند و در نمازشان سوره «جهد» را قرائت كردند به جاي ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ٭ لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ﴾[15] گفتند: «اعبد ما تعبدون»، بعد آيه نازل شد كه ﴿لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي﴾[16] عدهاي باز پرهيز كردند عدهاي بيپرهيز بودند، حتي گفتند مهماني كردند كه سعد وقاص هم در آن مهماني حضور داشت عدهاي شراب خوردند مست شدند به فكر جاهليت افتادند و فخر فروشي جاهلي را دوباره احيا كردند و انصار را به بدگويي رجم كردند كه نزاعي بين آنها شد و سر بعضيها را شكستند، سرانجام آيه سوره «مائده» نازل شد كه ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[17] بنابراين روزي نگذشت كه خمر، حلال بود بعد حرام شد، چون هميشه او رجس است و رسول اكرم هم رجسها را و خبائث را براي هميشه تحريم ميكند، منتها اين حرمت تدريجاً بيان شد.
پرسش ...
پاسخ: نه؛ چون منفعت تجاري بايد منفعت عقلايي باشد كه عقل بپسندد معروف باشد چيزي كه منكر است عقل او را نميشناسد و خدا او را نميشناسد، نظير اين قمارهاست الآن مهمترين سود را اين قمارخانههاي رسمي دنيا ميبرند اينكه منفعت نيست، نظير غارتگريهاست غصب است سرقت مسلحانه است گرچه براي سارق سود است، اما اين را كه منفعت به حساب نميآورند.
پرسش ...
پاسخ: مال، چيز خوبي است اما ارتباط او با سارق بد است اين مال براي مالباخته است.
پرسش ...
پاسخ: نه، عقل هم اينچنين ميگويد. اينها جزء مستقلات عقليه است كه اسلام امضا كرده است نه اينكه جزء تعبديات باشد اسلام آورده باشد تعدي مال غير حرام است ديگر، ظلم و تجاوز بد است ديگر.
پرسش ...
پاسخ: منفعت عقلي ندارد، منفعت صحيح ندارد او انتفاع ميبرد او الآن مثل اينكه بد مستي كرده است لذت ميبرد اين لذت بردن يك امر حيواني است البته همانطور كه يك حيوان در مرتع ميچرد او هم ميچرد انتفاع ميبرد اما انتفاع را كه قرآن امضا نميكند فرمود.
اين بحث مربوط به خمر است. درباره ميسر و درباره مسائل انفاق هم اموري است كه در همين آيه كريمه به عرض ميرسد، منتها در ذيل آيه مطلب حساسي ذكر كرد كه يك بحث جدايي خواهد داشت، آن گوشهاش كه به بحث ما مرتبط است عرض ميكنيم.
ضرورت تفكر در امور دنيا و آخرت در سياق آيه
در ذيل آيه فرمود: ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ٭ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾ يعني ما آيات را نگفتيم كه شما به عنوان جمود، تعبد كنيد برويد دنبالش بحث كنيد جستجو كنيد ببينيد ما براي چه گفتيم، ما گفتيم خمر حرام است برويد ببينيد كه رازش چيست، ما گفتيم ميسر حرام است برويد عالمانه تحقيق كنيد تا بفهميد. ما گفتيم تعدي به مال يتيم كذا برويد بررسي كنيد ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ٭ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾ اين ﴿فِي الدُّنْيَا﴾ گرچه مفعول بواسطه است براي ﴿تَتَفَكَّرُونَ﴾ اما ظرف فكر نيست بلكه متعلق فكر است، نه اينكه در دنيا فكر كنيد در آخرت فكر كنيد، چون آخرت جاي فكر نيست درباره دنيا فكر كنيد درباره آخرت فكر كنيد، نفرمود ما اين احكام را گفتيم كه فقط مسئله را ياد بگيريد. خب، آنكه ميفهمد خمر حرام است تعبداً و به راز حرمتش پي ميبرد او دارد به اين آيه عمل ميكند. آن كه فقط به حرمت خمر معتقد است اما تحقيقي نكرده كه چرا خمر حرام است اين به ذيل آيه عمل نكرد خدا فرمود ما احكام الهي را براي شما تبيين ميكنيم تا شما ريشهيابي كنيد هم درباره امور دنيا هم درباره امور آخرت بينديشيد ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ٭ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾ يعني درباره دنيا و درباره آخرت، نه اينكه در دنيا فكر كنيد در آخرت فكر كنيد كه آخرت ظرف فكر باشد، چون آخرت ظرف شهود است و جا براي فكر نيست، انسان فكر ميكند با مفاهيم ذهنيه قياس ترتيب ميدهد تا مطلبي را بفهمد آن هم يا حق ميفهمد يا باطل، اما در آخرت كه حق ظهور ميكند كه جا براي استنباط فكري نيست كه انسان با علم حصولي و مفهوم ذهني بخواهد واقع را بيابد كه، اگر درباره خود ميخواهد بينديشد كه اسرار او از درون به بيرون آمده اگر بخواهد درباره كل نظام هستي فكر كند كه برايشان روشن شده است كه ﴿أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ﴾[18] چيزي مخفي نيست.
پرسش ...
پاسخ: سرّش اين است كه اينها فكر نكردند، يك نفع كاذبي دارد بر اساس قوه شهوي و بر اساس قوه غضبي يك نفع كاذبي دارد، انسان اگر حيوان ميبود ﴿ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ﴾[19] هم از ربا طرفي ميبست هم از ميسر و خمر، اما انسان انسان است يعني بايد طرزي زندگي بكند كه شهوت و غضبش تأمين بشود و عقلش را شكوفا كند، لذا فرمود اين حربالله است.[20] خيلي از امور را فرمود
اصرار قرآن بر شناساندن انسان به خود
اينها ﴿يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾[21] چون فكر نكردند، قبل از اينكه مسائل حرمت و حليت را براي ما تبيين كند ما را به ما ميشناساند، كه تو انساني حداقل رشدت اين است كه در حد فرشته باشي آن حداقلش، براي اينكه همه خدمتگزار توهستند، اگر از اين حد پايين آمدي. باختي؛ اول اصرار قرآن اين است كه ما را به خودمان معرفي كند كه ما چه كسي هستيم، بعد اسرار عالم را به ما تفهيم ميكند و آيات الهي را تبيين ميكند ميفرمايد ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ٭ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾؛ تا فكر كنيد، آنگاه ايمانتان، ايمان عالمانه خواهد بود بهتر هم از ايمانتان دفاع ميكنيد. پس جريان خمر هم حكم فقهياش مشخص است هم حكم تفسيري.
مشخص بودن حكم ميسر بر اساس آيات قرآن
درباره ميسر اينچنين نبود كه تدريجاً حرام شده باشد از همان اول قماربازي را تحريم كرده بود، چون آنطور كه خمر محل ابتلا بود ميسر محل ابتلا نبود، ميسر هم همانطوري كه در بحث ديروز ملاحظه فرموديد چون مال آسان به دست آمده را ميگويند ميسر و به آساني كسي را غارت كردن اين را هم ميگويند ميسر، اين با يسر و سهولت همراه است. خدا انسان را در ﴿كَبَدٍ﴾ در تلاش آفريد فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ﴾[22] اينها اگر بخواهد رايگان مال مردم را غارت كند به يسر و سهولت مالدار بشود اين راه ارتزاق نيست، اين ميسر را يعني قمار را با الحان گوناگون قرآن كريم تحريم كرد، گاهي به همين صورت كه فرمود ﴿قُلْ فِيهَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَفْعِهِمَا﴾ گاهي هم به عنوان اينكه اين جزء بدترين ابزار شيطنت شيطان است ياد كرده است. همين آيه سوره «مائده» كه بحثش اين روزها گذشت ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ﴾[23] نشانه خوبي است بر حرمت او و هم آيه سوم سوره «مائده» دلالت بر حرمت برخي از اقسام قمار دارد كه در آن آيه سوم سوره «مائده» سخن از خمر نيست. در آيه سوم سوره «مائده» فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبْعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلاَمِ﴾ اين قماربازيهاي خاص را كه با انصاب و ازلام، برد و باخت ميشد اين را تحريم كردند. اين آيه سوم سوره «مائده» هم نشان ميدهد كه آن آيه سوره «انعام» حصرش، حصر اضافي است وگرنه بسياري از محرمات را در همين آيه سوم سوره «مائده» مشخص كردند. پس درباره قمار، بحث به دشواري بحث خمر نيست. در كتابهاي فقهي، هم به اين آيات در بحث مكاسب محرمه استدلال ميشود هم در بحث اطعمه و اشربه در بحث محرمات از طعام استدلال ميشود، منتها ميسر فقط در خصوص مكاسب محرمه بحث ميشود ولي خمر هم در مكاسب محرمه هم در اطعمه و اشربه.
پرسش ...
پاسخ: چون بايد تجارت باشد و تراض، نه تراض محض ﴿لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾؛[24] تجارت بدون رضايت و رضايت بدون تجارت، محرم است انسان برود كنار مغازهاي بدون اطلاع صاحب مغازه بدون رضايت صاحب مغازه چيزي را از مغازهاش بردارد و معادلش را هم بدهد اين تجارت است ولي ﴿عَن تَرَاضٍ﴾ نيست، مسئله انحاي قمار تراضي هست اما تجارت نيست بلكه اكل مال به باطل است.
پرسش ...
پاسخ: الفاظ دال بر حرمت يكسان نيست وگرنه اينچنين نيست كه از آيهاي سابقه حليت استفاده كنند يا از ي آيهاي بگويند كه اين فقط حرمت مقطعي دارد، نظير ﴿لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَي﴾[25] آن توهمهايي كه زمخشري در كشاف و پيروان او درباره خمر داشتند[26] در ميسر نيست، براي اينكه در ميسر ندارد كه شما در وقتي كه قمار كرديد نزديك نماز نشويد. در آيات ديگر كه مسئله ميسر را ذكر ميكند با ساير محرمات، ديگر نشانه سبق حليت و امثال ذلك در آن نيست كه ديگر نيازي به خواندن آنها نيست، پس در مسئله ميسر ما مشكلي نداريم يعني فقط در مكاسب محرمه هم مطرح است نه در اطعمه، منتها محصول ميسر را البته نميشود خورد، آنگاه سؤال بعدي در همين آيه اين است كه ﴿يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ﴾ اين ﴿يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ﴾ قبلاً در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» در آيه 215 بحث شد.
انفاق و احكام مربوط به آن
در ﴿يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ﴾ سؤال اين است كه چه در راه خدا انفاق كنند، اينجا هم سؤال اين است كه چه در راه خدا انفاق كنند. در آن آيه 215 ملاحظه فرموديد كه خداي سبحان تحليل كرد يكي اينكه چه چيزي بدهند يكي اينكه به چه كسي بدهند يكي اينكه نحوه انفاقشان چه باشد. منفَق، منفَق عليه و كيفيت انفاق، سؤال اينها را تحليل كرد در سه مقام، سه جواب داد فرمود: ﴿يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ﴾ يعني آن منفقتان بايد حلال و طيب و طاهر باشد چه كم چه زياد، منفق عليه هم در درجه اول بايد والدين و اقربا و ايتام و مساكين و امثال ذلك باشند اين دو، كيفيت انفاق هم با اخلاص و با احترام و با تأدب باشد كه فرمود: ﴿وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾[27] اين سه مرحله را در آن آيه 215 خداي سبحان تحليل كرد به اينها فهماند. بار دوم در اينجا مطرح است كه سؤال كردند چه چيزي بدهند ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾ اين «عفو» يا به معناي آن است كه تنها به اين فكر نباشيد كه شما گذشت مالي داشته باشيد، بلكه گذشت اخلاقي هم داشته باشيد كه همان عفو مصطلح باشد يا عفو، مطلق زياده است يا عفو، همان انفاق متوسط است كه انفاق متوسط را «عفو» ميگويند، «عفو» را گاهي به معناي مطلق زياده هم هست كه فرمود ما عدهاي را آزموديم آنها را متنعم كرديم ﴿حَتَّي عَفَوْا﴾[28] «عفو» يعني پر از مال و ثروت شدند ﴿عَفَوْا﴾ يعني مالدار فراوان شدند، آن وقت در همان حال غفلت ما اينها را گرفتيم اگر اين آيه به آن معناي مطلق زياده باشد يعني مطلق زياده را ميتوانيد بدهيد، بخشي از آنها واجب است بخشي از آنها مستحب است.
سيره ائمه اطهار(عليهم السلام) در انفاق
آنچه كه در سيره امام مجتبي (سلام اللهعليه) است كه گاهي چند بار از جميع مال و گاهي از نيمي از مال بيرون ميآمدند؛ تقسيم كلي ميكردند كه دارد «حتي النعل بالنعل»[29] و اين نه يعني كفش را دو قسم ميكردند يك نعل را خود ميگرفتند يك نعل را به ديگري يعني اگر دو تا كفش داشتند يك كفش براي خودشان يك كفش به ديگري به هر حال يك انفاق ميانگيني. گاهي هم مصلحت ايجاب ميكند كه ايثار كند كه خودش و زن و بچهاش در حال روزه آنقدر گرسنه باشند كه با آب قراء و خالص افطار كنند اين البته ايثار است، فرد ديگري شايد مجاز نباشد كه سهميه واجب النفقه خود را به يك كافر بدهد. خب، اين براي عظمت انسان است براي اينكه ثابت كند انسان به اين مقام هم ميتواند برسد اين همان صراط مستقيمي است كه از مو باريكتر است و از شمشير تيزتر است[30] وگرنه حفظ بچههايي كه هنوز بالغ نيستند انفاق بچهها واجب است تأمين رزق بچهها واجب است. انسان طوري تربيت بكند بچههاي خود را، بچههاي واجب النفقه پدر هم، مثل پدر روزه مستحبي بگيرند آن وقت سهميه خود را كه قرض كردهاند ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً﴾[31] كه ظاهراً اين اسير كافر بود، براي اينكه در مدينه مسلمان كه اسير نبود اينها در جنگهايي كه ميكردند پيروز ميشدند كافر را به عنوان اسير ميآوردند، حالا احتمال مسئله هست كه كافري كه به اسارت درآمده مسلمان شده باشد، اما ظاهرش اين است كه او كافر بود بالأخره آن ولي الله الاعظم روزه مستحبي بگيرد آن تلاش را بكند آنطور دستاس منزلي بكند سهميه خود و واجب النفقه خود را به كافر بدهند، اين كار البته از كسي است كه صراط مستقيم را تشخيص ميدهد،چون اين صراط مستقيم هم از مو باريكتر است در شناخت و تشخيص هم از شمشير تيزتر است در رفتن، اينچنين نيست كه انسان وظيفه را به آساني تشخيص بدهد در خيلي از موارد است كه واقعاً بايد موشكافي كرد تا صراط مستقيم را تشخيص داد، بعد از تشخيص هم با شمشير بايد مقاومت كرد تا اين صراط مستقيم را تطرق كرد هم تشخيص اش از مو باريكتر است يك انسان موشكافي بايد بفهمد، هم عملش خيلي دشوار است كه يك انسان از جان گذشتهاي بايد از لبه تيز شمشير بگذرد. خب، گاهي اين را تشخيص ميدهند ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَي أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾[32] است ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَأَسِيراً﴾ هست.
حكم انفاق در خصوص مردم عادي جامعه
براي نوع مردم همان است كه به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود[33] و هر چه كه زائد بر اين مقدار بود البته ميتوان او را انفاق كرد در راه خداي سبحان ﴿يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾.
تبيين احكام براي به تفكر واداشتن انسان در آيات الهي
آنگاه فرمود اين مسائل را كه ما گفتيم براي شما مسئله نگفتيم خلاصه، كه شما يك سلسله تعبديات را ضبط كنيد ﴿كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ٭ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾ خب، آيات الهي كه تنها مربوط به مسئله نيست اين آيات جمع محلي به الف و لام است ما همه اين آيات، چه آنچه مربوط به اصول و اعتقاديات است چه آنچه مربوط به قصص انبياست چه آنچه مربوط به اخلاقيات است چه آنچه مربوط به حلال و حرام است اينها را ميگوييم تا شما درباره اينها بينديشيد، نه انديشه فقهي كنيد آنكه انديشه نيست. شما فكر كنيد چرا حرام است نه فكر كنيد با كدام دليل ما حرام كرديم. خب، آن را كه داريد شما فكر كنيد عفو چيست
چرا بايد عفو را داد چرا بايد زائد بر زندگي را داد چرا خمر حرام است چرا ميسر حرام است، درباره دنيا فكر كنيد و همچنين آخرتي كه در پيش داريد درباره آخرت فكر كنيد، اين آيه كه بحث اخروي نداشت. معلوم ميشود اين آيات، تنها مسائل فقهي و مسائل عبادي نيست فرمود ما آيات را براي شما بيان كرديم، راز و رمزش را گفتيم سخن از تعليم نيست بلكه سخن از تبيين است كه ﴿قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[34] ما بيان كرديم شما هم غبارها را كنار بزنيد فكر كنيد تا آن مبيّن ما براي شما روشن شود.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . الكشاف، ج1، ص259-260.
[2] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 43.
[3] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 90.
[4] . الكشاف، ج1، ص260.
[5] . سورهٴ نحل، آيه67.
[6] .الكشاف، ج1، ص260 و 261.
[7] . الكشاف، ج1، ص261.
[8] . سورهٴ مائده، آيات90 و91.
[9] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 93.
[10] . سورهٴ اعراف،آيهٴ157.
[11] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 43.
[12] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 90.
[13] . سورهٴ مائده، آيه ٴ93.
[14] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 93.
[15] . سورهٴ كافرون، آيات1 و2.
[16] . سورهٴ نساء، آيهٴ 43.
[17] ـ (سورهٴ مائده، آيهٴ 90) الكشاف، ج1، ص260؛ مستدرك الوسائل، ج7، ص83-85.
[18] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 25.
[19] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 3.
[20] . سورهٴ بقره، آيه279.
[21] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 104.
[22] ـ سورهٴ بلد، آيهٴ 4.
[23] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 90.
[24] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 29.
[25] . سورهٴ نساء، آيهٴ 43.
[26] . الكشاف، ج1، ص259-260.
[27] . سورهٴ بقره، آيهٴ215.
[28] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 95.
[29] . الكافي، ج1، ص461.
[30] . الكافي، ج8، ص312.
[31] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 8.
[32] ـ سورهٴ حشر، آيهٴ 9.
[33] .سورهٴ اسراء آيهٴ29.
[34] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 256.