اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالمَسْجِدِ الحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ القَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّي يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(217)﴾
تلاش كافران براي بازگشت مسلمين به كفر
در اين كريمه مطالبي بود كه بعضي از آنها به عرض رسيد و دو مطلب مهم مانده است و آن دو مطلب يكي عبارت از تلاش كافران بر اين است كه مسلمين را از اسلام بازدارند و اسلام را از آنها بگيرند. مطلب دوم حبط اعمال كافران است يعني ارتداد مايه حبط است. اما مقام اول بحث كه تلاش كافران بر اين است كه مكتب را از انسان بگيرند اين همانطوري كه از اين كريمه استفاده ميشود از آيات ديگر هم به خوبي برميآيد كه جنگ مشركين با مؤمنين در آن ايمان و كفر است، سخن از سرزمين و منابع طبيعي و امثال ذلك نيست مگر بالطبع. آيه 109 همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه بحثش قبلاً گذشت اين بود كه ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً﴾؛ علاقه بسياري از اهل كتاب اين است كه شما كافر بشويد، چون بعضي اهل كتاب را قرآن با عظمت ستود كه: ﴿مِنْ أَهْلِ الكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللّهِ﴾[1] گروه كمي از اهل كتاب را به ايمان ستود آنها همانهايي بودند كه ايمان آوردند و منصفانه برخورد كردند وگرنه اكثري اهل كتاب از يهوديها و ترسايان، علاقه آنها اين است كه شما را از دين برگردانند و كافر بشويد: ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً﴾ منشأ اين كار هم حسد است ﴿حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِم﴾[2] اين ﴿حَسَداً﴾ منشأ آن مودت است علاقهمندند كه ﴿لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً﴾ منشأ اين علاقه هم همان حسادت است ﴿حَسَداً مِنْ عِندِ أَنْفُسِهِم﴾.
پرسش:...
پاسخ: اهل كتاب نه؛ براي اينكه موحدند به حسب ظاهر ولي وقتي تورات و انجيل را تحريف كردهاند اگر جزيه نپردازند در حكم كافر حربي هستند.
پرسش:...
پاسخ: اينگونه از افراد ميكوشند كه مسلمانها را به كفر برگردانند، آنها هم اگر سرنيزه برداشته بشود و تبليغات صحيح به آنها برسد اگر اسلام را نپذيرند لااقل مسيحيت و يهوديت اصيل را ميپذيرند نه محرّف را ديگر سخن از تثليث نيست ديگر سخن از ﴿عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ﴾[3] نيست سخن از ﴿المَسِيحُ ابْنُ اللّهِ﴾[4] نيست.
بنابراين بسياري از اهل كتاب اصرارشان بر اين است كه شما را كافر كنند، چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» آيه 69 اينچنين استكه ﴿وَدَّت طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُم﴾ اين طايفه با آن كثرت هم سازگار است كه كثيرشان اين علاقه را داشته باشند همين كه يك عدهاي مستثنا باشند صادق است كه ما بگوييم: ﴿وَدَّت طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الكِتَابِ﴾ در اين آيه 69 سوره «آل عمران» فرمود گروهي از اهل كتاب علاقهمندند كه شما را گمراه كنند، اما ﴿وَمَا يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ﴾ تبليغات سوئشان يا ساير تحريكاتشان، اثري ندارد. در آيات ديگر اين مضمون به صورتهاي گوناگون بيان شده، در همين سورهٴ مباركهٴ «آلعمران» مودت آنها براي بازگشت مسلمين به كفر اين است آيه 149 سوره «آلعمران» ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ﴾ اگر حرفهاي سوء و تبليغات اينها در شما اثر كند شما به عقب برميگرديد به همان كفر مبتلا ميشويد كه مايه خسران دنيا و آخرت است. در سوره «نساء» آيه 89 اينچنين آمده است كه ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً﴾ علاقه كافران آن است كه شما دست از دين برداريد و همسان آنها بشويد؛ شما هم كافر آنها هم كافر علاقه كافران اين است كه ﴿تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً﴾ لذا فرمود: ﴿فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّي يُهاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً﴾.
كوشش سياسي و نظامي كفار براي مقابله با اسلام
اين كار هم به عنوان يك امر سياسي و نظامي تبيين شده است نه نظامي محض و نه سياسي صرف. در سورهٴ مباركهٴ «نساء» فرمود اينكه گفته ميشود كفار دشمن شمايند تنها در بعد سياسي نيست كه با دسيسه بخواهند مسئله را حل كنند، بلكه ميكوشند شما از اسلحهتان غفلت كنيد، آنها بتازند و پيروز بشوند. در آيه 102 سوره «نساء» اينچنين آمده است كه ﴿وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَيْلَةً وَاحِدَةً﴾؛ آنها علاقهمندند كه سلاح را از شما بگيرند، شما را خلع سلاح كنند حالا يا از راه غفلت است يا از راههاي نظامي ديگر است بالأخره از اسلحهتان غفلت كنيد، هم از تداركات نظامي و ساز و برگ جنگيتان و هم از آن سلاحتان غفلت كنيد و آنها بتازند و پيروز بشوند دفعتاً حمله كنند ﴿وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَيْلَةً وَاحِدَةً﴾[5]؛ دفعتاً تهاجم كنند و پيروز بشوند. البته سلاح تنها سلاح مادي، نظير شمشير و زره نيست، دعا هم سلاح مؤمن است: «الدعاء سلاح المؤمن»[6] كافران همانطوري كه ميكوشند مسلمين از سلاح مادي و فلزيشان غفلت كنند تلاش و كوشش آنها هم اين است كه مؤمنين از آن سلاح معنوي هم غفلت كنند، پس نه تنها براساس دسيسههاي سياسي ميكوشند كه حمله كنند بلكه از راه نظامي هم سوء استفاده ميكنند.
در آيه سيزده سوره «مائده» دسيسههاي سياسي اينها را ذكر ميكند فرمود: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِم مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الكَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَي خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلاً مِنْهُم﴾ اين ﴿لاَ تَزَالُ﴾ يعني همواره، همواره اينها دسيسه و خيانت دارند همواره اينها نقشه ميكشند عليه شما به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب كرد فرمود: ﴿وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَي خَائِنَةٍ مِنْهُم﴾ اينها مسائل سياسي است. آنچه در سوره «نساء» گذشت مسائل نظامي بود در آنجا فرمود علاقه كافران آن است كه شما از اسلحهتان غفلت كنيد آنها دفعتاً حمله كنند و پيروز شوند، در اينجا فرمود دسيسه آنها اين است كه هر روز نقشه جديد دارند ﴿وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَي خَائِنَةٍ مِنْهُم﴾.
حفاظت پروردگار از دين بواسطه انسانهاي محبوب
در همين سورهٴ مباركهٴ «مائده» ضمن اينكه فرمود آنها اصرار دارند كه شما را از دين برگردانند به مسلمين خطاب كرد فرمود اگر شما از دين برگشتيد، گذشته از اينكه همه اعمال خيرتان به هدر ميرود كه مقام ثاني از بحث است، اين ارتداد شما اثري هم ندارد اينطور نيست كه اگر شما دين را ياري نكرديد ديگر خدا دست از دينش بردارد، اينچنين نيست بلكه مرداني را خداي سبحان به صحنه اعزام ميكند كه دينش را حفظ كنند. آيه 54 سوره «مائده» اين است كه ﴿يا ايها يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَي المُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَي الكَافِرينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾؛ فرمود اينچنين نيست كه حالا اگر شما برگشتيد دين به دست فراموشي سپرده بشود، دين نور خداست هرگز نور خدا را نميشود خاموش كرد، اگر شما برگشتيد خداوند عدهاي را موفق ميكند كه بر محور محبت بجنگند ﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ الآن هم شما ميبينيد جنگها با محبت دارد تأمين ميشود نه با سواد، گوشهاي از كارها را حوزه و دانشگاه به عهده ميگيرند وگرنه سيل جمعيت براساس علاقه است ولو سواد و درس و كتاب و اينها هم نباشد، آنچه جبههها را گرم ميكند علاقه به خداست و بس بقيه ديگر فروعات زندگي است خلاصه. فرمود يك عده مردان خدادوست كه محبوبان الهي و محبان الهياند از طرف خدا به جبههها ميروند خدا اينها را ميآورد ﴿فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ اگر در ذيل اين آيه يا مشابه اين آيه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به سلمان (رضوان الله عليه) اشاره كرد فرمود او و قوم او مصداق اين هستند اين تطبيق يك اصل كلي است نه تفسير اين آيه بر كليتش باقي است هر وقت دين در خطر شد محبوبان الهي به ميدان خواهند آمد و محبان الهي جبههها را پر ميكنند.
پرسش:...
پاسخ: يعني ديندار در معرض خطر است آن روزي كه چندين شهر اسلامي ايران را اتحاد جماهير شوروي گرفت، آنها حمايت نكردند الآن مساجد اينها و حسينيه اينها و سقاخانههاي اينها و قرآن اينها به دست كمونيستها است، اما دين از كشورهاي ديگر سردرآورد آنها در حقيقت به كام خطر افتادند وگرنه دين زنده شد. به مسلمانها ميگويند خودتان را دريابيد وگرنه اگر مسلمين اين دين را حفظ نكردند، اين دين از اين مسلمين گرفته ميشود به دست ديگران افروخته ميشود. الآن يك صفحه قرآن در شوروي قاچاق است آنها چون قيام نكردند مبارزه نكردند اين شهرها را روسيه گرفته و مراكز مذهبي آنها را ويران كرده ولي اينچنين نيست كه اسلام رخت بربسته باشد از جاي ديگر سردرآورده.
پرسش:...
پاسخ: دين كه در خطر است، نه يعني اينكه اگر كسي دين را ياري نكرد براي ابد دين خاموش ميشود فرمود: ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ﴾[7] اما خود اين شخص مسلمان بيدين ميميرد وگرنه جاي ديگر سبز ميشود.
پرسش:...
پاسخ: خود انسان با دين ميارزد، وقتي دين انسان از انسان گرفته شد ﴿كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ خواهد بود وگرنه اصل دين ممكن نيست از وجه ارض گرفته شود. فرمود ممكن نيست كسي بتواند نور خدا را خاموش كند.
صفات محافظات دين
فرمود كساني كه محبوبان الهياند و محبان حق و نسبت به مؤمنين نرم رفتارند و نسبت به كافران سرفرازند و سر تسليم فرود نميآورند، اين چهار شرط را دارند خدا اينها را به ميدان اعزام ميكند[8] هم محبوب خدايند يك، هم محب خدايند دو، هم نسبت به مؤمنين ذلولاند و نه ذليل، ذلت براي هميشه بد است ولو نسبت به مؤمنين. نسبت به مؤمنين ذلولاند لذا با «علي» استعمال شد يعني در عين حال كه در اسلحه دست آنهاست، نسبت به مؤمنين نرماند نسبت به كافراناند كه عزيزند و سركشند و گردنفراز كساني جنگ را پيش ميبرند كه داراي اين چهار صفت باشند. ﴿يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ﴾[9] كه اين دو وصف ديگر در كنار آن چهار وصف ياد شده است.
جنگ مكتبي منافقين و كفار
در سورهٴ مباركهٴ «ممتحنه» آيه دوم فرمود: ﴿إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً﴾ ـ ثقافت در اين آيه يعني دستيابي ـ فرمود اگر آنها بر شما دست يابند دشمنان شمايند ﴿وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَالسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ﴾ با زباندرازي با قلم با تبليغات سوء ميكوشند و علاقهمندند كه شما را كافر كنند. پس تمام تلاش و كوشش آنها در اين جنگها، همان جنگ مكتبي است يعني ميكوشند مسلمين را كافر كنند. چه اينكه درباره گروهي از اهل نفاق هم همين مضمون آمده است كه آنها اصرارشان بر اين است كه شما را كافر كنند، نظير آيه 89 سوره «نساء» كه قبلش درباره منافقين است بعد فرمود: ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ﴾ كه اين آيه هم قبلاً صحبتش شد، پس اصرار كافران روشن شد كه در محور مكتب است. آنگاه منافع مادي و امثال ذلك براي آنها فرع است و اگر كسي مكتب را از دست داد چيزي كه عامل حفظ كيانشان باشد ندارد.
جبران يا ابطال اعمال گذشته با حقاقنيت و ابطال عقائد
در مقام ثاني بحث اينچنين فرمود: ﴿وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ چون اساس حيات انسان را عقيده او تأمين ميكند اگر عقيده حق شد همه كارهاي باطل گذشته را جبران ميكند و اگر عقيده باطل شد همه كارهاي خير گذشته را ابطال ميكند. درباره اول آن قاعده «الاسلامُ يَجُبُّ ما قبله»[10] آمده است يعني اگر مشركي يا ملحدي سوابق سوء فراواني داشت از نظر بتپرستي يا از نظر معاصي كبيره ديگر آلوده بود، همين كه مسلمان شد اسلام همه سيئات قبلي او را قطع ميكند و جبران ميكند «الاسلامُ يَجُبُّ ما قبله». اين قاعده فقهي در محور جبران كارهايي است كه اسلام آورده است، اما كارهايي كه انسان چه مسلمان باشد چه غير مسلمان بايد به آنها ملتزم باشد آنها سر جايش محفوظ است، مثلاً اگر كسي قبلاً روزه خورد و قضا يا كفاره را به جا نياورد و نداد وقتي كه مسلمان شد نه قضا لازم است نه كفاره، زيرا اصل روزه و قضاي روزه و كفاره روزه جزء احكامي است كه اسلام آورده يعني اسلام اين احكام را به همراه خود آورد، ولي اگر كسي قبلاً به مردم بدهكار بود مالي را نسيه خريد الآن كه اسلام آورد نبايد بگويد «الاسلامُ يَجُبُّ ما قبله»[11] چون مال مردم را بايد بپردازد خواه مسلمان خواه كافر، اينچنين نيست كه اسلام اين حكم را آورده باشد اين حكم بناي عقلا بود و اسلام هم او را امضا كرده است، پس احكامي كه به بركت اسلام آمد نظير اصل عبادت نظير قضاي عبادت نظير كفارات و ديات و امثال ذلك كه براساس قوانين اسلامي آمده است اگر كافري قبلاً به اين امور مبتلا بود و انجام نداد و الآن اسلام آورد، اسلام همهٴ كارهاي گذشته او را جبران ميكند نه خمسي بدهكار است و نه زكاتي چون اينگونه از مسائل مالي به وسيله اسلام آمده است، اما اگر مالي را از كسي قرض گرفت يا مالي را نسيه خريد و مانند آن، اينچنين نيست كه به قاعده «الاسلامُ يَجُبُّ ما قبله» تمسك كند بگويد ما كه مسلمان شديم مال مردم را نبايد پس بدهيم اين براي اصل اسلام. همه معاصي او كه مهمترين آنها شرك بالله است به وسيله اسلام بخشوده ميشود. درباره مؤمنين اگر برگشتند ـ معاذاللهـ مرتد شدند اين ارتداد زمينه همه اعمال را باطل ميكند يعني هر كار خيري كه كسي انجام داد اين ردّ يك آتشي است كه همه را ميسوزاند، فرمود: ﴿وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾ كه سه مسئله در ذيل اين آيه بود كه ديروز به عرض رسيد.
اقسام سهگانه اعمال كافران
اما حبط اعمال، اعمال كافران به سه قسمت تقسيم ميشود قرآن عمل كافر را حبط و باطل و بياثر ميداند. عمل مشرك را هم اينچنين به رسول خدا فرمود: ﴿لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾[12] يعني اين جزء احكام عامه است كه ما به همه انبيا گفتيم اگر كسي ـ معاذاللهـ شرك بورزد همه اعمالش باطل خواهد بود. اعمال انسان كافر سه قسمت است؛ يك قسمت اعمال عبادي است نظير آن خضوعها و عبادتهايي كه براي اصنام و اوثان دارد بتپرستيها يك نحو عبادت است آنچه بودايي و امثال بودايي دارند عبادت است در حقيقت. قسم دوم خدمات اجتماعي آنهاست، راه احداث ميكنند درمانگاه و بيمارستان ميسازند مؤسسات عامالمنفعه تأسيس ميكنند و مانند آن. قسم سوم اعمال عادي آنهاست كسبي ميكنند خانهاي ميسازند تا زندگي كنند و مرفه باشند.
بطلان اعمال كافران
آن قسم اول كه شرك و بتپرستي و عبادت براي اصنام و اوثان است آن را در قرآن باطل محض اعلام كرد فرمود: ﴿الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾ در سورهٴ مباركهٴ «نور» اينچنين فرمود كه اعمال كافران همانند سراب است آيه سيونهم سوره «نور» ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ﴾ «قيعه» يعني يك منطقه باز و وسيع كه انسان از دور آن سبزي و سبزهها را به صورت يك استخر زلال ميبيند. اگر كسي تشنه باشد و اين سراب هم به صورت آب ظهور كند اين تشنه بر اين پندارش اثر مترتب ميكند با سرعت به سراغ آن سراب ميرود. اينكه فرمود: ﴿يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾ براي اينكه انسان تشنه ترتيب اثر ميدهد و انسان سيراب ترتيب اثر نميدهد وگرنه هر دو چه عطشان و چه ريان هر دو «يحسبه ماءً»اند منتها انسان سيراب ترتيب اثر نميدهد به دنبال سراب حركت نميكند، انسان عطشان حركت ميكند ﴿يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّي إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الحِسَابِ﴾ هر گونه عبادتي كه كافران انجام ميدهند مثل تلاش و كوشش خستهكنندهاي است كه انسان تشنه به دنبال سراب حركت ميكند. هر چه جلوتر ميرود، ميبيند در پيشاپيش او آب هست به آب نميرسد نميداند از آن سراب مدتي گذشت خاصيت قيعه بودن اين است گاهي انسان در يك منطقه محدودي از دور آب ميپندارد وقتي كه رسيد ميبيند سراب بود آب نبود همانجا ميايستد يا برميگردد ولي اگر افق وسيع باشد قيعه باشد قاع يعني بيابان صاف اين هرچه جلوتر ميرود خيال ميكند آن استخر در پيشاپيش اوست تا زنده است ميدود وقتي كه همه قدرت را از دست داد يعني حال موت آن وقت بيدار ميشود و ميايستد ميبيند كه سراب بود وگرنه تا زنده است ميدود، مثل انسان تشنهاي كه در «قيعه» است قيعه يعني بيابان باز و وسيع، اين در پيشاپيش خود استخر زلال ميبيند اينكه نميآرمد تا ميتواند ميدود وقتي هم كه توانش تمام شد ميايستد اين نظير منطقههاي مداربسته نيست كه چند قدم برود بعد بفهمد و برگردد اين ميدان باز است، لذا فرمود اعمال كافران مانند سراب است در بيابان قاع و صاف، «قيعه» يعني بيابان صاف.
پرسش:...
پاسخ: حالا آن مقام سوم بحث است كه اعمال كافر يك قسمش مربوط به عبادات است يك قسمت خدمات اجتماعي است يك قسمت هم مربوط به تأمين زندگيهاي مادي اينهاست معلوم خواهد شد كه در هر سه مقام در زحمت است. قدر اين دين را ما بدانيم، خداي ناكرده اگر روزي اين عقيده و اعتقاد به خدا و اين آرامش درون از ما گرفته بشود آنگاه ـ معاذاللهـ معلوم ميشود ما در چه جهنمي هستيم اين ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ﴾[13] ما را در بهشت نگه داشته [طبق] آن ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾[14] در درون انسان غير معتقد آتش است ما چون از درون او خبر نداريم خيال ميكنيم كه او آرام است. يك روز مبادا خداي ناكرده كسي مبتلا به درد اينها بشود اينها دائماً دارند ميسوزند، اينكه ميبينيد تمام تلاش و كوشششان اين است كه آنچه دارند را حفظ بكنند و آنچه ندارند را فراهم بكنند براي اينكه صبح كه از بستر خواب برخاستند يك تابلوي فقر بين عينين اينها نصب است «جَعلَ اللهُ تعالي الفقرَ بين عينَيهِ»[15] اين واقعاً از فقر ميترسد، چرا آنچه دارد احتمال زوال ميدهد آنچه ندارد نسبت به آن حريص است اين بين آنچه ندارد و آنچه دارد در عذاب اليم است، او از هر تنگدستي گدا طبعتر است و واقعاً از فقر ميترسد، اينكه در بعضي از روايات آمده است كه اگر كسي دنيا را اكبر همش قرار بدهد خداي سبحان او را با اين تازيانه ميزند و او را به اين عذاب معذب ميكند «جَعلَ اللهُ تعالي الفَقر بين عينيه» اين است، اين هر روز از گدايي ميترسد هرگز سير نميشود.
پرسش:...
پاسخ: ﴿وَهُوَ مُؤْمِنٌ﴾[16] ديگر. اگر كافران اعمال عبادي انجام بدهند يا خدمات اجتماعي انجام بدهند كه بخواهند خير و ثوابي ببرند اين مثل تشنهاي است كه به دنبال سراب حركت ميكند، چون هدفي ندارد يا براي بت است يا براي شهرت تاريخي است، وهم است و امثال ذلك. فرمود هر عملي كه كافر انجام ميدهد خواه به عنوان عبادت خواه به عنوان خدمات اجتماعي، چون براي رضاي خدا نيست و امثال ذلك، اين به دنبال سراب حركت ميكند ﴿أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً﴾[17].
مثالهاي قرآن درباره اعمال مشركين
در آيه هجده سوره «ابراهيم» اينچنين آمده است كه ﴿مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الِّريحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَي شَيْءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ البَعِيدُ﴾؛ فرمود جريان اعمال كافران كه به پروردگارشان معتقد نيستند مثل آن است كه در يك روز كه تندبادي ميوزد يك مقدار خاكستر در مسير باد قرار بگيرد خب چيزي براي صاحب خاكستر نميماند. گاهي تعبير قرآن كريم درباره رياكار و امثال آن اين است كه اعمال آنها ﴿كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ﴾ «صفوان» آن سنگ برجسته صاف و هموار است كه برجستگي و فرورفتگي ندارد، صاف صاف است چون اگر سنگي يك مقدار حفره در او باشد ممكن است يك گرد و خاك در آن حفره بماند، اگر يك سنگ صاف همواري باشد يك مختصر خاك روي آن باشد و باران تند بيايد همه را شستشو ميكند چيزي روي سنگ نميماند. فرمود مثل صفواني كه ﴿عَلَيْهِ تُرَابٌ﴾ باشد ﴿فَأَصَابَهُ وَابِلٌ﴾[18] وابل و اين آب فراوان با بارش باران به همه. اينها خاتمه ميدهد گاهي هم مثل ذكر ميكند ميفرمايد اعمال كافران مانند خاكستري است كه در يك روز تندباد در معرض باد تند قرار بگيرد كه همه اينها پراكنده خواهد شد[19]. همين تعبير را درباره اعمال اينها راجع به قيامت فرمود كه ﴿وَقَدِمْنَا إِلَي مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً﴾[20] كافر آنكه به خدا معتقد نيست و هيچ عبادتي را براي خدا انجام نميدهد خواه ملحدان كمونيستي، خواه مشركان بتپرست و مانند آن اعمالشان اينچنين است.
حكم اعمال صاحبان كتاب
اما موحدان مانند مسيحيها مانند يهوديها اينها اگر حجت الهي بر اينها تمام نشد كه خب معذروند، اگر حجت الهي بر اينها تمام شد و عمداً نپذيرفتند ولي اصل خدا را قبول دارند كارهايي كه براي خدا انجام ميدهند خب، مقداري اثر بر آن بار هست نميشود آنها را انكار كرد ولي اعمال آنها عبادات آنها نمازهاي آنها بايد بر منهج اسلام باشد. خدماتي كه آنها انجام ميدهند چون خدمات توصّلي است اگر لله انجام بدهند ممكن است اثر بر آنها مترتب باشد.
عدم آرامش كفار در دنيا
آن مقام سوم يعني اعمال دنيايي اينها، كافر يعني كسي كه به خدا معتقد نيست آيا در دنيا زندگي خوب دارد يا ندارد، اگر زندگي خوب را ما با داشتن اتومبيل خوب فرش خوب خانه خوب باغ خوب بدانيم بله زندگي خوب دارند، اما از درون آنها ما باخبريم يا نه، زندگي براي جان آدم است نه براي تن آدم، آيا او در درون هم واقعاً مرفه و راحت است يا در عذاب اليم است. قرآن فرمود: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً﴾[21] يعني در دنيا وگرنه درباره آخرت كه فرمود: ﴿وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ أَعْمَي﴾[22] در دنيا او در فشار است هيچ آسايشي ندارد. يعني آنچه دارد هر روز احتمال زوال آن را ميدهد، آنچه را هم كه ندارد مرتب ميدود كه پيدا كند و آني آرام نيست حرفهاي گوناگون او را ميشوراند، چطور اگر در يك مزاج سالمي كمي سم وارد بشود تمام اين دستگاه گوارش عكسالعمل نشان ميدهد و به هيجان ميافتد و آرامش ندارد، حرف بد [و] كار بد وقتي از راه چشم و گوش به درون دل آمد جان را آشوبزده ميكند. اينكه اگر يك غيبتي شنيديد حرف بدي زديد حالا چند لحظهاي آرام نيستيد سرّش همان است. اين روح و اين فطرت با حرف بد سازگار نيست با كينه سازگار نيست، لذا نه خوابتان ميبرد نه آرامشي داريد مانند آن.
تحذير شدن كفار در دنيا
پرسش:...
پاسخ: اين تخدير شده است، اگر كسي را تخدير كنند بعد بهترين غذا را به او بدهند او لذت ميبرد، اما اگر تخدير نباشد غافل نباشد هوشيار باشد كه لذت نميبرد. فرمود اينها هم الآن تخديرند اينها مستاند، يك انسان مست كه رنج نميبرد كه فرمود اينها الآن ﴿لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سْكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾[23]؛ قسم به حيات تو اينها مستانه زندگي ميكنند، يك مست كه درد را احساس نميكند كه اگر هم لذت دارد لذت حيواني است نه لذت انساني.
پرسش:...
پاسخ: همان ﴿يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الأَنْعَامُ﴾ فرمود، چطور يك حيوان ميخورد همانطور ميخورند اينقدر از خدا غافل شدند كه حالا مثل انسان مستند، انسان مست تخدير شده است احساسي ندارد انسان مست چه لذتي ميبرد، همان لذتي كه حيوان ميبرد لذت انساني نيست او الآن در حد يك زندگي گياهي است يك گياه لذت ميبرد خب،اين موقع بهار كه شد همه گياهان از اين خراميدن و لباس نو در بر كردن و سبز و تازه شدن لذت گياهي ميبرند حيوانات هم بشرح ايضاً فرمود: ﴿ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الأَمَلُ﴾[24] چون فرمود: ﴿يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْويً لَهُم﴾[25] بنابراين اگر كسي به تكيهگاه ثبات و آرامش بند نيست نه تنها در آخرت حسنه ندارد، بلكه در دنيا هم حسنه ندارد نه تنها از عبادات طرفي نميبندد از خدمات اجتماعي هم طرفي نميبندد از كارهاي عادي و مادي هم طرفي نميبندد.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 113.
[2] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 109.
[3] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 30.
[4] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 30.
[5] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 102.
[6] ـ الكافي، ج2، ص468.
[7] ـ سورهٴ صف، آيهٴ 8.
[8] ـ ر . ك: سورهٴ مائده، آيهٴ 54.
[9] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 54.
[10] ـ مستدرك الوسائل، ج ، ص 44.
[11] ـ مستدرك الوسائل، ج ، ص448.
[12] ـ سورهٴ زمر، آيهٴ 65.
[13] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 28.
[14] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 124.
[15] ـ الكافي، ج2، ص319.
[16] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 92.
[17] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 39.
[18] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 264.
[19] ـ ر . ك: سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 18.
[20] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 23.
[21] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 124.
[22] ـ سورهٴ طه، آيهٴ 124.
[23] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 72.
[24] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 3.
[25] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 12.