03 10 1987 3414051 شناسه:

تفسیر سوره بقره جلسه 390(1366/07/11)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿و وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالعِبَادِ (۲۰۷)

ذكر اوصافِ اهل ايمان پس از بيان اوصاف اهل نفاق

بعد از اينكه فرمود گروهي‌اند كه به هيچ وجه موعظه در آنها اثر نمي‌گذارد و از امكانات بيان و غير بيان در راه افساد في الارض كوشش مي‌كنند و در هلاكت حرث و نسل تلاش مي‌كنند و اين گروه محبوب خدا نيستند و در قيامت گرفتار جهنم‌اند, در مقابل آنها مردان الهي را معرفي مي‌كند. در اصول كلي قرآن انسانها به سعيد و شقي تقسيم مي‌شوند اينكه فرمود: ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ[1] يا ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً[2] ﴿وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُوْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكُفُرْ[3] اين نشانه آن است كه همگان يك صنف نيستند, مردم دو دسته‌اند. خصوصيات اين دو قوم را در اين دو بخش قرآن بيان كرد. خصوصيت گروه تباه و فساد اين بود كه ظاهر فريبايي دارند [و] امكانات تبليغي و فرهنگي وسيعي دارند و اگر به زمامداري برسند, جز افساد في الارض كار ديگري ندارند و منظور آنها جز اهلاك حرث و نسل چيز ديگر نيست و اينها محبوب خدا نيستند, چون مفسدند وقتي فساد محبوب خدا نبود مفسد هم محبوب خدا نيست و موعظه‌پذير هم نيستند و دعوت تقوا در آنها اثر نمي‌كند و خود را عزيز بيجا مي‌دانند و در جهنم گرفتار عذاب اليم‌اند. اين خلاصه اوصاف و عواقب كارِ گروه اول. گروه دوم كساني‌اند كه جان خود را در راه خداي سبحان نثار مي‌كنند. وقتي جان را به خدا دادند مال و وقت و حيثيتها را هم در اختيار خدا قرار مي‌دهند, چون مال و ساير جهات براي جان انسان است. اگر كسي جان را به خداي سبحان تقديم كرد مال و ساير شئون را هم اهدا خواهد كرد, لذا وقتي كه فرمود بعضي جانشان را به خدا فروختند, همه فضايل زير پوشش اين فروش جان هست; ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ جانش را مي‌دهد براي كسب رضاي خدا. بعضي جانشان را در دنيا مي‌دهند كه در آخرت از عذاب الهي برهند, اينها همان گروهي هستند كه «خوفاً من النار» عبادت مي‌كنند يا جانشان را در راه خدا نثار مي‌كنند به خدا مي‌فروشند كه در قيامت به بهشت بروند, اينها كساني‌اند كه «شوقا الي الجنة» عبادت مي‌كنند[4]. گروه سوم طالب رضوان الهي‌اند كه ﴿رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ[5] اين مقام رضا, بالاتر از مقام كسي است كه «خوفا من النار» يا «شوقا الي الجنة» عبادت مي‌كند و همچنين جهاد مي‌كند عمده آن است كه در ذيل فرمود: ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾.

سرِّ آمدنِ ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ بعد از تقسيم مردم به اهل فساد و اهل ايثار

اين ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ ناظر به آن نيست كه خداوند به اينها رحمت مي‌كند. گاهي مي‌فرمايد اگر كسي جانش را در راه خدا داد فوز عظيمي است [و] اگر كسي مال را در راه خدا داد به فوز عظيم مي‌رسد, اين ناظر به همين گروه است. اينها كه جانشان و مالشان را نثار مي‌كنند فوز عظيم دارند, اما در اين آيه كريمه فرمود بعضيها هستند كه جانشان را نثار مي‌كنند و خدا به بندگانش رئوف است. اينكه فرمود خدا به بندگانش رئوف است, ناظر به يك مطلب اساسي ديگر است. بيان ذلك اين است كه در اين بخش از قرآن فرمود مردم دو دسته‌اند: گروهي هستند كه گذشته از اينكه اهل دنياي‌اند مفسد في الارض‌ند, نظير آنهايي كه گفتند: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا﴾ نبود, كه خدا بفرمايد: ﴿وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ[6]. آنها كه فقط به دنبال گناه حركت مي‌كنند درباره آنها خدا فرمود اينها بهره اخروي ندارند, اما آنها كه نه تنها به دنبال گناه حركت مي‌كنند, بلكه مفسد في الارض‌اند خداوند در اين باره بايد يك تصميم جدي بگيرد كه نظام را, نظام اصلح و احسن كند. اين‌چنين نيست كه بفرمايد بعضي مفسد في الارض‌اند [و] بعضي انسانهاي صالح‌اند و هيچ تصميمي در اين زمينه نگيرد, اين‌طور نيست. آن بحثهايي كه قبلاً گذشت مربوط به اين بود كه بعضيها فقط به دنبال حرام يا دنيا هستند بعضيها هم به دنبال حسنه در دنيا و حسنه در آخرت‌اند. اين بحث به همين مقدار كافي بود [و] نصابش هم همين مقدار بود, اما بحثي كه اخيراً طرح شد اين است كه فرمود بعضي مفسد في الارض‌اند در مقابل اين بعضي كه مفسد في الارض‌اند نبايد اكتفا كند, بفرمايد بعضي آدمهاي خوبي هستند. خب, آن‌كه مفسد في الارض است چگونه او را سر جايش بنشانند. اين است كه در ذيل اين آيه كه فرمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ نفرمود اين فوز عظيم است يا فضل عظيم است. البته اين فوز عظيم است. فضل عظيم است اما فرمود ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ اين ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ ناظر به حل مسئله است ناظر به چاره‌جويي است.

وجود مردان الهي و ايثارگر در مقابل اهل فساد؛ نشانة رأفت پروردگار نسبت به بندگان

فرمود يك عده مفسد في الارض‌اند يك عده ايثارگرند. ما اين ايثارگران را فرستاديم كه جلوي فساد مفسدان في الارض را بگيرد. خدا به بندگانش رئوف و مهربان است. خدا به جامعه انساني رحم مي‌كند. اين‌چنين نيست كه يك عده مفسد في الارض باشند و يك عده مردان الهي را خدا خلق نكند, پس آنجا كه سخن از صلاح است و سخن از ايثار جان است بعد خدا مي‌فرمايد اين فوز عظيم است با محل بحث ما كه نمي‌فرمايد اين فضل عظيم است و فوز عظيم است, مي‌فرمايد خدا به بندگانش رئوف است نكته فارق دارد, چون در بخش قبل فرمود بعضيها انسان فاسد و مفسدند و دعوت تقوا در آنها هيچ اثر نمي‌كند; ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ[7] آيا درباره اين گروه كه مفسد في الارض‌اند خدا همان دو تهديدي كه كرد كافي است؟ يكي تهديد به جهنم كه; ﴿فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ[8] يكي ﴿وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ[9] آيا همين كافي است؟ آيا با موعظه جامعه اصلاح مي‌شود؟ خدايي كه فرمود من مفسدين را دوست ندارم, چون فساد محبوب من نيست و مفسدين را در قيامت به جهنم مي‌برم, آيا با همين دو مطلب دنيا اصلاح شد يا بايد مردان الهي را خلق كند كه جلوي مردان مفسد به مبارزه برخيزند. اين است كه فرمود اگر يك عده مفسد في الارض‌اند [و] دستور و نصيحت به تقوا در آنها اثر نمي‌كند, وعيد من به جهنم در آنها اثر نمي‌كند, تهديد من به اينكه ﴿وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾ در آنها اثر نمي‌كند, جلوي آنها را به وسيله مردان مبارز خواهم گرفت. مرداني هستند كه جانشان را به خدا فروختند: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾.

جريان ليلة المبيت؛ نمونه‌اي بارز از ايثار و فروختنِ جان به پروردگار

آن‌گاه جريان حضرت امير (سلام الله عليه) كه در ليلهٴ مبيت در جاي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خوابيدند و حاضر شدند كه شهيد بشوند تا رسول اكرم به سلامت مهاجرت كند و از مكه به مدينه بيايد يكي از مصاديق بارز اين آيه است. عده‌اي هستند با شمشيرهاي برهنه آمده‌اند [تا] رسول اكرم را شهيد كنند و اصل هجرت و توابع بعد از هجرت را هم از بين ببرند. آيا اينجا يك مردان ايثارگري را خدا خلق مي‌كند يا نمي‌كند؟ مرحوم كاشف الغطاء (رضوان الله عليه) دارد كه حضرت امير (سلام الله عليه) شجاع‌تر از حسين بن علي بود. براي اينكه حسين بن علي (سلام الله عليه) روز بود مسلح بود شمشيري داشت مي‌جنگيد مي‌كشت كشته مي‌شد, اما حضرت امير (سلام الله عليه) بدون سلاح در بستر آرميده است كه چهل شمشيردار از چهل قبيله حمله كنند. اين را مي‌گويند شجاعتِ والا. گرچه اگر حسين بن علي (سلام الله عليه) بود او هم همين كار را مي‌كرد, ولي منظور اين است كه مرحوم كاشف الغطاء مي‌فرمايد كه اين شجاعت از شجاعت, عاشورا قوي‌تر است كه انسان صاف بدون سلاح در برابر چهل شمشيردار مسلح, بدون هراس بيارامد. پس اينكه خداوند بعد از اينكه فرمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ نفرمود «ذلك الفوز عظيم» يا «ذلك الفضل العظيم» و امثال ذلك, بلكه فرمود خدا به بندگانش رحم مي‌كند ناظر به اصلاح جامعه است وگرنه بين صدر آيه با ذيل آيه تناسبي نيست. خب بعضيها هستند كه جانشان را در راه خدا مي‌دهند. خب اين چه ارتباطي دارد به اينكه خدا به بندگانش رحم مي‌كند. اين ناظر به مجموع اين دو بخش قرآن است.

لزوم جهاد در مقابل اهل فساد، پس از موعظه ناپذيريِ آنان

آن‌گاه خلاصه اين دو طايفه از آيات اين مي‌شود; بعضيها هستند كه موعظه و تقوا در آنها اثر نمي‌كند يعني اولين وظيفه‌اي كه انسان دارد دعوت به تقوا و موعظه است. امر به معروف, نهي از منكر و مانند آن و بيان آيات الهي كه فساد محبوب خدا نيست و بيان آيات الهي كه مفسد في الارض پايانش جهنم است. اگر اين دستورها اثر نكرد, آن‌گاه مرداني كه خود را به خدا فروختند و جان و مالشان را در راه اعلاي دين خدا صرف مي‌كنند اينها دست به شمشير مي‌كنند. پس تنها منظور آيه اين نيست كه انسانها دو قسم‌اند; يك عده خوبند [و] يك عده بد, نظير آنچه در سورهٴ مباركهٴ «هود» و امثال سورهٴ «هود» نازل شده است كه در آنجا انسانها را تقسيم مي‌كنند كه مؤمنان در چه حدّند و كافران در چه حدّند. پايان كار كافران جهنم است و پايان كار مؤمنان بهشت است و مانند آن آيه 106 سورهٴ «هود» اين است كه ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ﴾ بعد آيه 108 ﴿وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا[10]; در آنجا فرمود اشقيا به جهنم مي‌روند, سعدا به بهشت. اما در اين آيات محل بحث, سخن اين نيست كه بدها به جهنم مي‌روند [و] خوبها به بهشت بلكه فرمود ما جلوي بدها را خواهيم گرفت البته عده‌اي كه از زير شمشير در رفتند, جايشان جهنم است. اينها هم به جهنم مي‌روند, لذا فرمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ اين «العباد» هم جمع محلّيٰ به الف و لام است; خدا به همه بندگانش رئوف و مهربان است. به بدها رحم مي‌كند براي اينكه به آنها مهلت مي‌دهد مسئولين امر به معروف و نهي از منكر را مأمور هدايت او مي‌كند كه او را دستور تقوا بدهند. اول هشدار مي‌دهد كه ﴿وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ[11] بعد مي‌فرمايد جهنم مأواي شماست و بد جايي است جهنم. اگر آن وعده‌ها و اين وعيدها اثر نكرد آن‌گاه به مردان الهي مي‌گويد دست به شمير كنيد. پس خدا به همه رئوف است; هم به بدها رئوف است كه چندين مرحله اينها را نصيحت و موعظه مي‌كند, هم نسبت به جامعه انساني رئوف است كه مردان الهي را برمي‌انگيزاند كه جامعه را از شر مفسدين في الارض نجات بدهند و اين كار كار الهي است.

ناظر بودنِ ‌«‌رأفت الهي» در آية شريفه به همة بندگان خوب و بد

پرسش:...

پاسخ: اينكه نسبت به اين بزرگاني كه اهل ايثار و نثارند كه پيداست رئوف است. اينجا كه جاي رأفت نيست. اينجا جاي فوز عظيم است بايد بفرمايد: ﴿ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ مثل آيه سورهٴ «توبه» در آيه سورهٴ «توبه» مي‌فرمايد: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ﴾ در آيه 111 سورهٴ «توبه» اين است كه ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَي بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[12]; فرمود تبريك مي‌گويم به شما به اين خريد و فروش, يك حيات زودگذر داديد و يك زندگي جاودانه و حيات ابدي گرفتيد و هيچ كسي از خدا باوفاتر نيست نسبت به عهد و پيمان, اين هم فوز عظيم است. اين آيه صدر و ذيلش باهم مناسب است, اما بفرمايد عده‌اي هستند كه جانشان را به خداي فروختند و خداوند به اينها رحم مي‌كند. اين آيه صدرش با ذيل مناسب نيست اگر بفرمايد كساني كه توبه كردند خدا قبول مي‌كند براي اينكه ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ درست است. اگر بفرمايد كساني كه جاهلانه گناه كردند بعد متوجه شدند, مشمول رحمت قرار مي‌گيرند براي اينكه ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ درست است, اما بفرمايد يك عده جان مي‌دهند در راه خدا, خدا به اينها رحم مي‌كند, جاي ديگر كه اين‌طور خدا تعبير ندارد. وقتي كه سخن از مجاهدان في سبيل الله است قرآن مي‌فرمايد اين فوز عظيم است اين فضل عظيم است ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ﴾ و مانند آن. معلوم مي‌شود اينكه فرمود: ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ يعني نسبت به كل جامعه خدا مهربان است; نسبت به بدها رئوف است براي اينكه تا ممكن است نصيحت مي‌كند دعوت به تقوا مي‌كند با وعده و وعيد, نشد شرّ آنها را از جامعه مي‌كند.

جلوگيري خداي متعال از فساد تبهكاران در روي زمين

نسبت به ديگران رئوف است مردان الهي را وادار مي‌كند كه اگر موعظه آنها در تبهكاران اثر نكرد دست به شمشير كنند; لذا در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» در آيه 251 اين‌چنين فرمود: ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ﴾; يك عده هستند كه مي‌خواهند افساد في الارض كنند; ﴿إِذَا تَوَلَّي سَعَي فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ[13] نه «يهلكوا». اين طور نيست كه خدا فقط خبر بدهد كه اينها هلاك مي‌ كنند, خدا خبر داد كه كار اينها اين است «ليفسدوا و يهلكوا» يعني «ليهلكوا» اين‌چنين است. خب, جلوي اينها را يقيناً مي‌گيرد فرمود اگر خدا جلوي تبهكاران را نگيرد فساد دامنگير خيليها خواهد شد ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ[14], چون ذو فضل است دفع مي‌كند, پس اين‌چنين نيست كه بفرمايد يك عده قصد افساد في ‌الارض دارند و خدا فقط منتظر است كه اينها افساد كنند و در قيامت اينها را به جهنم ببرد, اين‌طور نيست. خداوند هم دنيا را با نظام احسن آفريد هم آخرت را, لذا در سورهٴ «بقره» فرمود خدا نسبت به همگان داراي تفضل است. خب اگر جلوي مفسدين را نگيرد اين چه فضلي است علي العالمين. فرمود: ﴿وَلكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ﴾ از اين جهت جلوي مفسدين را خواهد گرفت. آن‌گاه اينكه در آيه محل بحث سورهٴ «بقره» فرمود عده‌اي قصدشان افساد في الارض است و در آيه 251 هم فرمود اگر دفاع نباشد زمين فاسد مي‌شود, در سورهٴ مباركهٴ «حج» منشأ فساد زمين را هم بازگو كرد در آيه 40 سورهٴ «حج» فرمود: ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً﴾ اگر دفاع نباشد, مراكز مذهب ويران مي‌شود. وقتي مراكز مذهبي ويران شد فساد روي زمين را مي‌گيرد; اگر مراكز مذهبي زنده بماند و فعال باشد كه فساد دامنگير جامعه نخواهد شد. پس اگر در سورهٴ مباركهٴ «بقره» فرمود عده‌اي مفسد في الارض‌اند و در همان سورهٴ «بقره» آيه 251 فرمود اگر دفاع نباشد فساد روي زمين را مي‌گيرد, در آيه سورهٴ «حج» ريشه‌يابي كرده, فرمود به اينكه اگر دفاع نباشد مراكز مذهب ويران مي‌شود, وقتي مراكز مذهب ويران شد مسائل اخلاقي رخت برمي‌بندد, وقتي مسائل اخلاقي رخت بربست بشر هم به حس و طبيعت نزديك‌تر است فساد دامنگير بشر خواهد شد.

رأفتْ بودنِ جهاد مؤمنين در مقابل مفسدين

پرسش:...

پاسخ: نسبت به همگان رئوف است اما نسبت به تبهكاران تا آنجا كه ممكن است موعظه و امر به معروف و وعده و وعيد، نشد ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ[15] آن ﴿فَانْتَهَي فَلَهُ مَا سَلَفَ[16] اين بعد از جريان فتح مكه است فرمود از اين به بعد اگر كسي ربا بخورد كذا و كذا وقتي كه مكه را فتح كردند رسول اكرم (صلي الله عليه و‌آله و سلم) فرمود همه اسناد ربوي زير پاي من است; اول اين عموي رباخوار مرا حسابش را تصفيه كنيد اين عباس, هر كسي سند ربوي به عباس سپرده است آن اسناد را زير پا بگذاريد, همه اين بدهكاري‌هاي ربوي لغو است و ما الآن عقاب نمي‌كنيم كه چرا در جاهليت ربا خورديد ولي آن اسناد را بايد باطل كنيد. اگر از اين به بعد كسي بخواهد ربا بخورد كذا و كذا, اما بعد از اينكه فاتحانه وارد مكه شد اين فرمايش را فرمود بنابراين خداوند نسبت به همگان رئوف است تا آنجا كه ممكن است دعوت به تقوا و موعظه، نشد فرمان سلاح. منظور آن است كه آنها كه مفسد في‌الارض‌اند, اول ريشه حوزه‌ها و مرا كز علمي را مي‌زنند و تضيعف مي‌كنند و از آنجا فساد دامنگير ديگران خواهد شد ﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً[17]. اين تناسب صدر و ذيل آيه مباركه كه محل بحث است. آن‌گاه به خوبي روشن مي‌شود كه چطور آنها كه مجاهد في سبيل‌الله‌اند رحمت بر جامعه هستند. جهاد رحمت بر جامعه است, فرمود: ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ كسي كه جانش را به خدا فروخت او مظهر رأفت الهي است. خدا كه بخواهد به جامعه‌اي رأفت و رحمت كند, عده‌اي را مشتاقانه به دفاع وادار مي‌كند.

جان و عُمر آدمي؛ سرمايه‌اي براي تجارت او در دنيا

اين تعبير كه فرمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ در بحثهاي قرآني قبلي داشتيم و در آيات بعد هم داريم كه انسان هر كاري كه انجام مي‌دهد در محور جان خود انجام مي‌دهد, بالأخره دارد خريد و فروش مي‌كند; « الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون»[18] مرتب دارد تجارت مي‌كند. تجارت هم به اين است كه از سرمايه استفاده مي‌كند كه جان است و عمر است اين سرمايه را كه مي‌دهد يا كالاي ابدي دريافت مي‌كند, اينها كساني‌اند كه ﴿يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ[19] يا سرمايه را مي‌دهد و كالاي زودگذر تحصيل مي‌كند, اينها كساني‌اند كه «خسروا انفسهم». بالأخره انسان با جان خود معامله مي‌كند يا «خسروا انفسهم» خواهد بود يا ﴿يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ خواهد بود و هر كاري كه ما مي‌كنيم, چون از اين طرف عمر مي‌دهيم از آن طرف چيزي هم دريافت مي‌كنيم اين تجارت است يا سرمايه مي‌دهيم و لهو لعب مي‌خريم, اين خسارت است يا سرمايه را افزوده مي‌كنيم اين تجارت است. هيچ كس نيست كه اهل تجارت نباشد, منتها تجارتها دو قسم است يك عده كساني‌اند كه ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ[20] عده ديگر كساني‌اند كه ﴿يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾ آن معيار را در سورهٴ مباركهٴ «صف» مشخص كرده است كه كدام تجارت است كه انسان را از عذاب مي‌رهاند. فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ آيه ده سورهٴ «صف»: ﴿هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ﴾ اين تعبير بدون واسطه «قل» يك رحمت خاصه‌اي است از خدا نسبت به مؤمنان; به پيامبر نفرمود «قل يا ايها الذين آمنوا» تو به مؤمنان بگو, بلكه مستقيماً خداي سبحان با مؤمنين سخن مي‌گويد از راه وحي, وحي‌اي كه بر پيامبر نازل شد.

بهترين تجارت از ديدگاه قرآن

فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[21] خدا دليل متحيرين است. فرمود آيا حاضريد من شما را راهنمايي كنم يا نه؟ چون ﴿كَفَي بِرَبِّكَ هَادِياً وَنَصِيراً[22] آن تجارت اين است ﴿تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾ اول اعتقاد بعد ﴿وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ﴾ اين جهاد ﴿فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾ بعد از مرحله اعتقاد به عنوان بهترين مظهر تجارت الهي ياد شده است: ﴿تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾. آن‌گاه پاداشي كه مرحمت مي‌كند يكي پس از ديگري بازگو مي‌كند: ﴿يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ٭ وَأُخْرَي تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[23]; فرمود تنها ما وعده آخرت نمي‌دهيم كه جناتٌ تجري نصيب شما بشود, پيروزي دنيا هم فتح قريب است نصر قريب است. غير از آن بشارتهاي گذشته يك بشارت نقدي هم خواهد داشت آن سرفرازي دنياست اين محصول تجارت الهي است و خداوند تشويقي كه نسبت به مؤمنين دارد اين است كه مال خود را از مؤمنين مي‌‌خرد يعني آن مالك مال خود را از امين مي‌خرد, چون انسان, امين ودايع الهي است مالك چيزي نيست عند التحقيق, تعارف ندارد كه فرمود: ﴿لاَ يَمْلِكُونَ لأَنْفُسِهِم نَفْعاً ولاَ ضَرّاً[24] اين يك امر حقيقي است كه انسان مالك چيزي نيست ﴿أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ[25].

پرسش:...

پاسخ: چون تا آنجا كه ممكن است رحمت است از آن به بعد ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ[26] آن‌كه فرمود: ﴿إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ[27] يعني آنها را دعوت به تقوا كنيد. اينكه فرمود: ﴿وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ[28] اينكه فرمود: ﴿حَسْبُهُ جَهَنَّمُ[29] يعني اينها را براي آنها بازگو كنيد, تشريح كنيد اين بهترين رحمت است نسبت به آنها. تا آخرين لحظه كه ديگر جاي رحمت نيست آنجا ديگر ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ﴾ خواهد بود. نسبت به جامعه انساني رئوف است, براي اينكه مردان مبارز را براي نجات اينها مبعوث مي‌كند. نسبت به خود مجاهدان رئوف است, براي اينكه فرمود: ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ[30]. همين آيات تلاوت شده سورهٴ «صف» نشانه رحمت خداست بر مجاهدين, كه فرمود اين فوز عظيم است گناهانتان را خدا مي‌بخشد شما را وارد بهشتي مي‌كند كه ﴿تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[31] مساكن طيبه‌اي را در قرارگاه و در آرامگاه ابدي به شما خواهد داد و اين فوز عظيم است و گذشته از آن وعده‌هاي بهشت, وعده دنيايي هم هست ﴿وَأُخْرَي تُحِبُّونَها﴾ و آن غير از آن وعده قيامت يك وعده ديگري است كه شما دوست داريد و آن عبارت از ﴿نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ﴾ است, پس هم دنيا دارد هم آخرت ﴿وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ[32] اين مي‌شود تجارت.

خودفروشيِ انسان‌ها در قِبال بهشت يا جهنّم

كسي ممكن نيست سرگرم خود فروشي نباشد يا خود را مي‌فروشد و جهنم مي‌خرد يا خود را مي‌فروشد و بهشت مي‌خرد. در بعضي از آيات همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه بحثش قبلاً گذشت در آيه نود همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» اين‌چنين بود كه: ﴿بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُروا بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ﴾ اينهايي كه كفر ورزيدند خودشان را بد فروختند يعني انسان اگر خود را بفروشد كه راحت است, ديگر مالك نيست. مي‌فروشد يعني حيات را يعني عمر زودگذر دنيا را يكي پس از ديگري مي‌دهد, در مقابل اين براي جان خود چيز تهيه مي‌كند حالا يا آتش تهيه مي‌كند يا بهشت. فرمود اينها خيلي خود را ارزان فروختند; ﴿بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُروا بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ بَغْياً﴾ در همان اوايل همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» درباره عده‌اي فرمود: ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ[33]; اينها تجارتشان سودي نكرده است, براي اينكه اينها هدايت را دادند و ضلالت را خريده‌اند; ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾ ﴿أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَي فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ[34] ولي در سورهٴ مباركهٴ «فاطر» آنجا مشخص كرد كه چه گروهي‌اند كه اميد تجارت دائره دارند.

تقسيم تجارت به ‌«‌دائر و ثمربخش» و ‌«‌بائر و بي‌ثمر»

تجارت مثل زمين به دو قسم تقسيم مي‌شود: يا بائر است يا دائر. همان‌طوري كه زمين دائر ثمربخش است و قابل كشت است و بائر ثمربخش نيست, تجارتها اين‌چنين است مردم هم اين‌چنين‌اند درباره تجارتها مي‌فرمايد كه: ﴿يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ[35] درباره زمينه زندگي بعضي افراد هم مي‌فرمايد كه: ﴿كَانُوا قَوْمَاً بُوراً[36] خود اينها بائرند. «بور» جمع بائر است. خب, زمينه زندگي يك عده زمينه بائر است حيات عده‌اي حيات بائر است.

پرسش:...

پاسخ: نه; آن تجارت دنيايي است كه ﴿تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ[37] آن در جريان نوشتن اسناد است. در تجارتي كه ﴿تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ﴾ اسناد را فراموش نكنيد, اما اين تجارتي است كه ﴿لَن تَبُورَ[38]. درباره عده‌اي فرمود كه ﴿وَكُنتُمْ قَوْماً بُوراً[39] فرمود شما بائريد با اينكه هلاكت ندارند اينها, هميشه هستند اما وقتي ثمر نداشته باشد مي‌شود بوار, مي‌شود هلاكت. بنابراين تجارتِ عده‌اي سودمند است, يك عده ديگر سودمند نيست, اين گروه تجارتشان سودمند است. در آيه سورهٴ «صف» فرمود تجارتتان اين است كه به خدا و پيامبر ايمان بياوريد و جهاد كنيد. در سورهٴ «توبه» فرمود خدا از مؤمنين جانشان را مي‌خرد آن ايمان را گاهي به صورت فعل اول ذكر مي‌كند به عنوان ﴿تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ[40] گاهي به عنوان وصف در آغاز قضيه ذكر مي‌كند. فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[41] آن‌گاه فرمود در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 102 فرمود: ﴿وَلَبِئْسَ مَا شَرَوا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾ اگر مي‌دانستند, مي‌فهميدند كه خودشان را بد فروختند يعني اين زندگي را فروختند و عذاب ابد را براي جانشان خريدند.

اهداف و نيّات سه‌گانة مؤمنين در جهاد و عبادت

در آيه محل بحث فرمود اين گروه جانشان را مي‌فروشند ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ اين ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ در قبال ابتغاي فضل الهي است كه در همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» بحثش در چند روز قبل گذشت آيه 198 كه فرمود: ﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّكُمْ﴾ آنجا به قرينه سياق و صدر و ذيل آيه, منظور بهره‌هاي صحيح دنيايي بود, اما اينجا به قرينه آيه سورهٴ مباركهٴ «صف» هم رضايت خداست در دنيا و هم رضايت خداست در آخرت. اين براي ابتغاي مرضات الله است. مرضات مثل رضوان مصدر است ﴿ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ﴾ يعني ابتغاي رضي الله. اينها كساني‌اند كه جزء برجستگان قيامت‌اند, چون در قيامت سه نشئه مطرح است آن‌طوري كه در سورهٴ مباركهٴ «حديد» بيان شده در سورهٴ «حديد» فرمود در قيامت سه نشئه است; ﴿وَفِي الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ[42] عده‌اي براي ترس عذاب شديد عبادت مي‌كنند, عده‌اي براي مغفرت الهي كه بهشت است عبادت مي‌كنند, عده‌اي طالب رضوان‌اند كه ﴿رِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ[43]. اين گروه كه مجاهد في سبيل الله‌اند جانشان را فروختند براي ابتغاي مرضات الله, طلباً لرضي الله و غير از رضاي الهي هدف ديگري ندارند. آن‌گاه در آيات ديگر عظمتي كه براي اينها هست بيان مي‌كند.

مبعوث شدنِ مردان الهي در دنيا براي مبارزه با مفسدين

بنابراين ذيل آيه كه فرمود: ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾ به خوبي معنايش روشن خواهد شد. چه اينكه در سورهٴ مباركهٴ «انعام» آيه 89 فرمود: اين‌چنين نيست كه اگر عده‌اي كفر ورزيدند عليه دين تاخت و تازي دارند ما هيچ كاري با اينها نداشته باشيم فقط بگوييم اينها را ما در قيامت به جهنم مي‌بريم اين‌طور نيست, بلكه مردان الهي را مبعوث مي‌كنيم اعزام مي‌كنيم تا آنها حافظان دين الهي باشند; ﴿أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هؤُلاَءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَيْسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ﴾ فرمود اگر عده‌اي به دين كفر ورزيدند عده‌اي وكيل من هستند نماينده من هستند اينها وكلاي من هستند, اينها خلفاي من هستند اينها نمايندگان من هستند [و] من دين را به دست اينها حفظ مي‌كنم. پس اگر در ذيل آيه فرمود عده‌اي كه جانشان را به خدا داده‌اند خدا به بندگان رئوف است پيداست كه اين رأفت به حال كل جامعه است هرگز خدا اجازه نمي‌دهد عده‌اي به قصد افساد في الارض به سر ببرند, بدون اينكه جلويشان را بگيرند و به ما هم هشدار داد فرمود شما نشد ديگري. اين‌چنين ﴿إِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُونُوا أَمْثَالَكُم[44] فرمود بالأخره مردم با دل زنده‌اند, من دلهاي اينها را به يك چيز ديگري علاقه‌‌مند مي‌كنم. اينها مشتاقانه به دفاع دل مي‌بندند از آن طرف هم در ميدان جنگ ترسي ندارند. وقتي انسان ترس نداشت در عذاب نيست و همين كه چشم فروبست بهترين لذت براي ابد دامنگير او خواهد شد. مي‌ماند خاندان معظم شهدا, دلهاي آنها را هم من تسليت مي‌دهم و نرم مي‌كنم. در شرايط كنوني شما ملاحظه بفرماييد كشور ايران بدون معجزه الهي قابل دوام نيست; عده‌اي مشتاقانه مي‌روند [و] عده‌اي هم مشتاقانه صبر مي‌كنند. مگر ممكن است بدون تسليت الهي دلها را آرام كرد. اين‌طور انسان جانباز بدهد فرمود من رئوفم بالأخره, جامعه را حفظ مي‌كنم. اين‌چنين نيست كه يك عده قصد افساد في الارض داشته باشند, ما تماشا كنيم بگوييم فقط جهنم داريم. اين‌چنين نيست ﴿وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبَادِ﴾.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

 

[1] ـ سورهٴ بلد، آيهٴ 10.

[2] ـ سورهٴ انسان، آيهٴ 3.

[3] ـ سورهٴ كهف، آيهٴ 29.

[4] . ر.ك: وسائل‌الشيعه, ج1, ص62.

[5] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 72.

[6] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 200.

[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 206.

[8] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 206.

[9] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 205.

[10] . سورهٴ هود, آيهٴ 108.

[11] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 205.

[12] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 111.

[13] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 205.

[14] . سورهٴ بقره, آيهٴ 251.

[15] ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 22.

[16] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 275.

[17] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 40.

[18] ـ بحار الانوار، ج 75، ص 366.

[19] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 29.

[20] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 16.

[21] ـ سورهٴ صف، آيهٴ 10.

[22] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 31.

[23] ـ سورهٴ صف، آيات 11 ـ 13.

[24] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 16.

[25] ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 31.

[26] ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 22.

[27] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 206.

[28] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 205.

[29] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 206.

[30] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 7.

[31] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 25.

[32] ـ سورهٴ صف، آيهٴ 13.

[33] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 16.

[34] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 16.

[35] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 29.

[36] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 18.

[37] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 282.

[38] ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 29.

[39] ـ سورهٴ فتح، آيهٴ 12.

[40] ـ سورهٴ صف، آيهٴ 11.

[41] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 111.

[42] ـ سورهٴ حديد، آيهٴ 20.

[43] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 72.

[44] ـ سورهٴ محمد، آيهٴ 38.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق