أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پايان سال گذشته در مسئله وصيت به اين قسمت رسيديم که «و إذا أوصي بخدمة عبده مدة معينة و نفقته علي الورثة لأنها تابعة للملک و للموصي له التصرف في المنفعة و للورثة التصرف في الرقبة ببيع و عتق و غيره و لا يبطل حق الموصي له لذلک»[1]. بعد فرع بعدي شروع ميشود.
عصاره اين فرع اين است که اگر شخص هنگام وصيت، منفعتي را جزء ثلث قرار بدهد نه عين را. گاهي منفعت موقت است گاهي منفعت دائم، مثل اينکه درآمد اين باغ مثلاً ده ساله يا مادام العمر، منفعت اين خانه يا مؤسسه ده ساله يا مادم العمر، اين را جزء ثلث قرار ميدهد که به يک شخصيت حقيقي و يا شخصيت حقوقي بدهد.
اگر منفعت موقت باشد اين را حساب ميکنند که مقدار ثلث است يا بيشتر، اگر به مقدار بيشتر بود که تقليل ميدهند و اگر کمتر بود که محذوري ندارد. درآمد اين باغ را يا درآمد اين خانه را به آن شخصيت حقيقي يا حقوقي که موصي له است ميدهند، هزينه اين کار به عهده وارث است براي اينکه هزينه تابع ملک است و ملک در اختيار وارث است، درآمد در اختيار آن شخصيت حقيقي يا حقوقي است، آن موصي له که شخصيت حقيقي يا شخصيت حقوقي است اين درآمد برای اوست.
پس اگر کسي وصيت کند که از ثلث من درآمد ده ساله اين باغ يا درآمد ده ساله اين خانه يا مؤسسه را به فلان شخص حقيقي يا شخصيت حقوقي بدهند، مادامي که از ثلثش بيشتر نباشد اين درآمد را به آن شخصيت حقيقي يا حقوقي ميدهند «هذا اولاً»، هزينه نگهداري آن باغ يا آن خانه به عهده ورثه است براي اينکه تأمين هزينه تابع ملک است، ملک از آنِ وارث است هزينه هم به عهده اوست، اين ثانياً، وقتي اين مدت تعيين شده تمام شد، درآمد و خود اصل عين برای ورثه ميشود. اين ترجمه ابتدايي اين فرع بود تا برسيم به تحقيقات بعدي.
اصلش اين است که «و إذا أوصى بخدمة عبده» عبدي دارد، وصيت کرد از باب ثلث که خدمات اين عبد در ده سال مال موصي له است - حالا موصي له يا شخصيت حقيقي است يا شخصيت حقوقي - در اينجا اين وصيت صحيح است، اولاً، آن وقت چند تا فرع دارد: يک: نفقه اين عبد يا هزينه باغ يا هزينه خانه به عهده ورثه است، چرا؟ براي اينکه نفقه تابع ملک است ملک مال ورثه است هزينه به عهده ورثه است «لأنها تابعة للملک» موصي له فقط از درآمد بهره ميبرد هزينه به عهده او نيست «و للموصي له التصرف في المنفعة» براي اينکه منفعت را وصيت ميکند، حالا موصي له خواه شخصيت حقيقي خواه شخصيت حقوقي باشد.
پرسش: اضرار به وارث نيست
پاسخ: حالا ببينيم اضرار به وارث است يا نيست؟ مطلقا است يا در آن قسمت تأبيد است؟ اگر عين اين باغ و منفعت باغ هر دو برای مالک است و مالک که دارد وصيت ميکند حق خودش را که منفعت است بگيرد، اين چه ضرري به وارث است؟ وارث دستش خالي است هيچ حقي ندارد، الآن چيزي ميخواهد به دستش بيايد، مورّث بايد چيزي به وارث بدهد، اول ميتواند حق خودش را بگيرد يعني ثلث را، بقيه را به او بدهد. حساب ميکنند درآمد اين باغ يا درآمد اين خانه جزء ثلث ميشود به مقدار ثلث را ميگيرند بقيه را به وارث ميدهند. وارث، به نحو سالبه کليه هيچ ضرري نمی کند.
«و إذا أوصي بخدمتة عبده مدة معينة» اين چند تا فرع دارد، اصل کار صحيح است، نفقه عبد بر ورثه است، چرا؟ اين عبد هزينه دارد اين عبد مال وارث است ملک آنهاست چون ملک آنهاست هزينه را آنها بايد بدهند. «لأن» اين هزينه «تابعة للملک» و ملک مال ورثه است.
فرع بعدي: «و للموصى له التصرف في المنفعة» خدمات اين عبد مال موصي له است چون جزء ثلث است. اصل اين عبد که بخواهد بفروشد يا به عنوان کفاره عتق آزاد بکند يا ديگري ميخرد و او را آزاد ميکند به عنوان کفاره عتق يا کفارات ديگر، اين ارزش خودش را دارد پس اصل عبد مال وارث است درآمدش مال موصي له است.
«و للورثة التصرف في الرقبة ببيع و عتق و غيره» اصل اين عبد مال ورثه است حالا يا عتق ميکنند به عنوان کفارات، يا ميفروشند، بالاخره اصل عبد مال آنهاست.
«و لا يبطل حق الموصى له بذلک» اگر عتق کردند يا فروختند، با اين شرط مگر اينکه آن خريدار نداند و خيال داشته باشد به عنوان عيب يا غير عيب، وگرنه حق به هم زدن معامله را ندارد و چون از قبل منافع اين عبد يا منافع اين باغ يا منافع اين خانه در اختيار مورّث بود مورّث به عنوان ثلث خودش گرفته است. «و لا يبطل حق الموصي له بذلک» چرا؟ براي اينکه آن مالک به عنوان ثلث، درآمد اين خانه يا درآمد اين باغ يا درآمد اين عبد را ملک او کرد. اين ترجمه ظاهري اين عبارت بود.
اما بحثهاي فقهياش: اصل وصيت به ثلث است، در زماني که اين شخص مالک است ميتواند ثلث را معين کند. درآمد باغ در زماني که شخص زنده است مال اوست. بعد از موت او، درآمد تابع عين است عين به ورثه منتقل ميشود درآمد مال او نيست تا وصيت بکند، چه به ثلث چه بيشتر چه کمتر، چون هر درآمدي که براي باغ بعد از موت حاصل ميشود درآمد روزانه يا ماهانه، در ملک طلق ورثه است. اصلاً بعد از موت اين ميت مالک نيست تا بگوييم چون مالک عين است درآمد را به عنوان ثلث وصيت بکند. اين تا زماني که زنده است هم مالک عين است هم مالک درآمد ولي وقتي مُرد، اين درآمدهاي خانه يا درآمدهاي باغ در ملک وارث پديد ميآيد وقتي در ملک وارث پيدا شد وصيتکننده حقي ندارد. اين اشکال است.
جوابش اين است که بله درست است، در ظرفي که اين هزينه و اين درآمد باغ، پيدا ميشود اين بعد از موت است و درست است و در ملک ورثه پديد ميآيد، اين هم درست است و وصيتکننده هيچ سهمي ندارد، اين هم درست است اما در ظرف حيات که وصيت کننده زنده است مالک تمام رقبه است، مالک تمام يعني تمام درآمد اين «إلي زواله» است، اين باغ ممکن است صد سال بماند، درآمد صد ساله اين باغ الآن برای اين شخص است لذا ميتواند اين باغ را صد ساله اجاره بدهد. اينکه شخص ميتواند اين باغ را صد ساله اجاره بدهد براي چيست؟ براي اينکه اين باغ الآن عيناً و منفعتاً به جميع حدود ملک طلق شخص است. اينکه نود ساله اجاره ميدهد چه چيزي را اجاره ميدهد؟ صد ساله اجاره ميدهد چه چيزي را اجاره ميدهد؟ ملک اوست.
بله اول موت است، در رتبه ثانيه انتقال عين است به ورثه، در رتبه ثالثه اين درآمدها در ملک ورثه پيدا ميشود و ملک ورثه است اما زمان مصرفش بعد از موت است نه زمان تمليکش. اين شخص در ظرفي که تمليک ميکند مالک عين است اولاً، مالک درآمد است ثانياً. در ظرف تمليک مالک است در ظرف مصرفکننده نبايد مال او باشد، آدم وقتي مالي را به ديگري داد در ظرفي که دارد ميدهد مالک است در ظرفي که گيرنده مصرف بکند که ديگر، دهنده مالک نيست.
پرسش: در مورد منافعي که مستمر باشد قابل تصوير است ولي در مورد منافع تجديدپذير ...
پاسخ: مستمر همان تجديدپذير است.
پرسش: مستمر، يکسره از همين الآن ادامه دارد مثلاً خانه را که اجاره ميدهد ولي باغ و اينها هنوز اين ثمره به وجود نيامده است!
پاسخ: بله، عيب ندارد، مثلا خانه هم ممکن است حادثهاي پيش بيايد زلزلهاي پيش بيايد اين درآمدي نداشته باشد تصادف بشود خراب بشود.
پرسش: ... ممکن است که باغی سه سال اصلاً ثمره ندهد
پاسخ: بله، «منفعة کل شيء بحسبه» بعضي منفعت روزانه دارد مثل خانه و مسکن و اينها بعضي منفعت يک ماهه دارد بعضي منفعت شش ماهه دارد بعضي منفعت يک ساله. اين الآن دارد تغذيه ميکند دارد آب ميگيرد تا بعد از شش ماه ميوه بدهد اين دارد کار ميکند اينطور نيست که اين درخت کار نکند يا اين زميني که مثلاً صيفيکاري کردند کار نکند، همه اينها فعالاند منتها ميوهاش شش ماه بعد است يا يک ماه بعد است.
بنابراين در ظرفي که اين شخص وصيت کننده وصيت ميکند مالک طلق عين است اولاً، مالک درآمدش است، ثانياً، لذا ميتواند اجاره نود و نه ساله يا صد ساله بدهد. اگر مالک نبود که نميتوانست اجاره بدهد. پس در ظرف حيات مالک عين است، يک، مالک تمام درآمد آن است، آنچه عقلاء نسبت به آن مالکيت قائلاند، دو.
بله بعد از موت هر چه پيش ميآيد در ملک ورثه است اما اين شخص در زمان حيات خودش که در زمان حيات، مالک مطلق عين بود مالک مطلق منفعت بود، به ثلث وصيت کرد.
ميماند درباره فرع بعدي منفعت موقت. در منفعت موقت هيچ محذوري نيست که مثلاً درآمد اين خانه يا مؤسسه را ده ساله به فلان شخصيت حقوقی يا شخصيت حقيقي بدهند يا درآمد اين باغ را ده ساله يا منافع اين عبد را ده ساله به فلان شخصيت حقوقی يا شخصيت حقيقي بدهند. منفعتهاي محدود و موقت چه نظير عبد و إماء و چه نظير باغ و امثال باغ و چه نظير مسکن و امثال مسکن همهاش مشروع است و جايز است اما اگر منفعت دائمي را وصيت کند درباره منفعت دائمي مشکلي نيست. اگر اين شيء هزينه نداشته باشد مثل اينکه ظرفي را ميدهند که تا اين ظرف هست اين آقا استفاده کند يا اين ميز يا اين صندلي را به فلان مؤسسه ميدهند عيب ندارد اما يک چيز است که هزينهدار است مثل باغ هزينه ميخواهد خانه هزينه ميخواهد عبد هزينه ميخواهد، بالاخره عبد غذا ميخواهد لباس ميخواهد اينها را چه کسي بايد بدهد؟ عبد مادامي که براي مولاي خود خدمت ميکند منافع عبد را مولا ميبرد هزينههاي عبد هم به عهده مولاست اما وقتي خدمات اين عبد را به يک موصي له که شخصيت حقيقي يا حقوقي است داديد، تمام منافع مال اوست. غذاي اين عبد لباس اين عبد پوشاک اين عبد را چه کسي بايد تأمين کند؟ يک سال و دو سال هم که نيست، چه کسي بايد تأمين کند؟ روي قاعده اوليه چون اين عبد ملک فلان شخص است مالک بايد تأمين کند. از آن طرف، اين يک سال و دو سال نيست درآمد مادام العمر اين عبد مال فلان مؤسسه است هزينه اين عبد مادام العمر به عهده اين شخص است اين خيلي سخت است.
قاعده اين است که مال ورثه باشد به عهده ورثه است چون ملک آنهاست آنها ميتوانند اين را بفروشند ميتوانند اين را در کفاره آزاد کنند اين درآمدها را دارد اما بالاخره اين هزينه مادام العمر را تحمل کردن ضرري است به ورثه. بگوييم به عهده موصي له است موصي له فقط منفعت را حق دارد هزينه چيست؟ بگوييم به عهده بيت المال است بيت المال هم نمی تواند که هر کسي اينگونه از مسائل را وصيت کرده بيت المال بيايد عهدهدار هزينه بشود.
يک مطلب ديگر است و آن اين است که وصيت کردن و ساير مسائلي که در فقه است بعضيها جزء تعبديات محض است مثل صوم و صلات و اينها که نميشود درباره اينها کسي اظهار نظر بکند اما برخي از اينها يک امور معاملاتي است امور عقلايي است که شارع امضاء کرده است. اصل وصيت را اينطور نبود که اسلام آورده باشد، قبل از اسلام بود بعد از اسلام هست، بين مسلمين هست بين غير مسلمين هست، جزء بناي عقلاء است. بناي عقلاء در اينگونه از موارد چيست؟ هر چه که هست شارع هم همان را امضاء کرده است بعيد است که يک تعبد محض داشته باشد.
بناي عقلاء در اينگونه از موارد اينطور نيست که منفعت دائمي را وصيت کرده باشد غالباً موقت است چند ساله است. يک مطلب است که در بناي عقلاء هست و همان مطلب در قوانين رايج و دائر کشورها هم هست و آن اين است که اگر عملي وصيتي چيزي بار مالي دارد مسئول او بايد اول بار مالياش را مشخص بکند بعد آن را تصويب بکند. اگر قانوني را گذراندند که فلان کار بايد بشود بسيار خوب! اين کار بودجه ميخواهد بودجهاش از کجاست؟ تا بودجهاش تأمين نشود تصويب چنين قانوني عقلائي نيست. چيزي که بار مالي دارد بايد بار مالياش در کنارش معين بشود بعد بگويند اين کار بايد بشود بودجه اين کار هم فلان شيء است وگرنه چيزي که بار مالي دارد، يک، و بار مالياش تأمين نشده، دو، عقلاء اين را امضاء نميکنند، سه. اين بناي عقلاء است.
در قوانين مملکت هم همينطور است اينها جزء تعبديات نيست. اينها جزء امور عرفي و بناي عقلاء است که در هر کشوري دارج و رايج است، در کشور ما هم هست که اگر بخواهند يک قانونی را تصويب کنند اين قانون يا بودجه نميخواهد يا بودجه ميخواهد، اگر بودجه نخواهد هر کسي بايد فلان کار را بکند اين جايز است اگر قانوني بودجه ميخواهد در آنجا بايد بودجهاش تأمين بشود بعد اين قانون تصويب بشود قانوني که اجرايش بودجه ميخواهد بدون تعيين بودجه و مقدار مال، تصويبشدني نيست. اگر اين شخص وصيت کرد که درآمدهاي اين باغ مادام العمر مال فلان مؤسسه باشد، خب اين باغ هزينه دارد، شما بخواهيد هزينه مادام العمر را بر ورثه تحميل بکنيد، اين يک ضرري است. شما اين درآمد را ثلث قرار داديد، آن باغ را که ثلث قرار نداديد، اين باغ مال ورثه است وقتي مال ورثه شد، شما اين کاري که کرديد، اين بار مالي ميخواهد، درآمد باغ که روي هوا نيست، اين درآمد باغ روي دوش باغ است و اين باغ هزينه دارد، اين بار مالي دارد اين بار مالياش را تأمين کن.
بعيد است که اينگونه از وصيتها درست باشد! آن وقت گرچه محقق(رضوان الله عليه) فرمودند به عهده ورثه است براي اينکه هزينه تابع آن است، خب بله هزينه تابع آن است اما اينطور نيست که هر کسي بتواند باري بر اين شخص تحميل بکند چون اين هزينه تابع عين است! تابع عين است ولي شما حق نداريد تحميل کنيد.
پرسش: منافع که فقط منافع مالی نيست، منافع حقوقي هم ميشود در نظر گرفت. اگر موصي له ميخواهد از اين خانه استفاده بکند يا به کس ديگري اجاره بدهد بايد از ورثه اجازهاش را بگيرد بر همان اساس منافع مالي را هم ملحق کنيم به همين مسئله.
پاسخ: نه، اصلاً کل درآمد مال اوست وقتي کل درآمد مال او شد ورثه حق دخالت ندارند. درآمد اين باغ مال اوست. اگر درآمد اين خانه يا باغ مال اوست ورثه حق دخالت ندارند.
پرسش: ... اموال آن مورّث آن قدر باشد که جزء ثلثش بشود اين را تأمين کرد
پاسخ: بسيار خوب! اين جزء ثلث خودش قرار داد.
پرسش: هزينهاش هم جزء ثلثش بشود تأمين کرد و نگفته باشد
پاسخ: يک وقت است که ميگويد ثلث مال مرا بدهيد، بله اين هزينهاش تأمين شده است؛ يک وقت ثلث خودش را تعيين کرده است و گفت اين مقدار ثلث من است.
پرسش: مستوعب است اين درآمدی که ....
پاسخ: بله، يک وقت است که ميگويد به مقدار ثلث بدهيد، درآمد اين جزء ثلث اوست و از همان راه تأمين ميکنند اما اگر نگفته باشد، تعيين کرده که اين مقدار ثلث من است ...
پرسش: اگر واقعاً آن مقداری که تعيين کرده مستوعب نباشد نمیشود از بقيهاش گرفت
پاسخ: نباشد، نه! چون مادامي که زنده است بله؛ اما بعد از موت، ملک طلق ورثه است. بنابراين بعيد است که چنين چيزي صحيح باشد مگر مقدار کمي که عرفپذير است و قابل تسامح است وگرنه اينطور که درآمد اين باغ مادام العمر مال فلان مؤسسه است ولی هزنيه اين باغ مادام العمر مال ورثه است، اين بعيد است که صحيح باشد.
پرسش: «من له الغنم فعليه الغرم»
پاسخ: بسيار خوب! اين هم درست نيست آنکه غنيمت ميبرد موصي له است موصي له عهدهدار هزينه نيست، فقط درآمد مال اوست. بنابراين اين راهحلش است که البته جاي تأمل هم دارد.
مطلب ديگر اين است که درباره باغ درباره خانه و امثال ذلک که مثال ميزنند، خدا غريق رحمت کند مرحوم محقق را، ايشان مسئله عبد و إماء را هم مثال ميزنند با اينکه در عصر محقق از عبد و إماء خبري نبود و بساطش برچيده شد، اين براي آن است که بسياري از بزرگان فقهي در زماني که عبد و إماء مطرح بودند درباره آن کار کردند و نظرات فقهي دادند. هيچ فرقي نيست بين اينکه انسان درآمد عبد را وصيت بکند يا درآمد باغ را، لذا خيلي از دقائق فقهي که در زمان عبد و أمه مطرح بود در کتابهاي فقهي هست آنها را مرحوم محقق زنده نگه داشت، اين براي آن است که اگر چيزي فعلاً موضوعش منتفي شد اين چنين نيست که بحثهاي عميق فقهياش هم از بين رفته باشد، خيلي از مسائل است که مربوط به عبد و أمه و امثال ذلک است و بحثهاي دقيقي روي آنها شده الآن ما بياييم براي اصلاح کتاب يا اصلاح درس يا اصلاح برنامه حرفهاي قبلي را کلاً کنار بگذاريم حرفهاي نو بزنيم اين خسارتي است. مسئله عبد و أمه زمان مرحوم محقق مطرح نبود اما هيچ فرقي ندارد که انسان درآمد عبدي را وصيت بکند يا درآمد باغي را، چون خيلي از مسائل دقيق علمي و پيچيده در آنجا مطرح شد، آن را الآن حفظ کردند حالا موضوعات فرق کرده است اين براي آن است که ما براي اصلاح حوزه اصلاح کتابهاي درسي و اصلاح متون بخواهيم کلاً بساط را عوض کنيم اين روا نيست بايد خيلي آهسته باشد مگر اينکه به طور طبع خود حوزه مستغني بشود؛ مثلاً قبلاً نهاية الاصول مرحوم علامه را در اصول ميخواندند بعدها که قوانين و معالم و اينها پيدا شد مخصوصاً معالم به جاي نهاية الاصول مرحوم علامه خوانده ميشد. کمکم بعد از اينکه اصول مظفر و امثال ذلک پيدا شد، يک چند سالي به عنوان تجربه اينها خوانده شد بعد ديدند که اين می تواند جوابگو باشد. فصول کمکم به تدريج کنار رفت قوانين به تدريج کنار رفت معالم به تدريج کنار رفت، خود حوزه بالغ ميشود ميگويد که اين کتاب ميتواند جاي آن کتاب بنشيند، اين چنين بکنند وگرنه الآن ما بياييم خيلي از اين کتابها و خيلي از اين مطالب را کنار بگذاريم، در آنها مطالب دقيق علمي هست که از دست ما ميرود.
اين راه دارد که هم تدريج باشد، يک؛ هم اينکه اين نکات را بررسي کنند، دو، وگرنه در زمان مرحوم محقق جريان عبد و أمه کلاً برطرف شده بود، آنجا ما عبد و أمهاي نداشتيم اما اصرار مرحوم محقق اين است که وقتي به باغ مثال ميزند يا به خانه مثال ميزند جريان عبد و أمه را هم بگويد که اگر عبدي را کسي وصيت کرد که مادام العمر خدمتگزار فلان مؤسسه باشد اين حکمش چيست. اين راه اصلاح درس و اصلاح متون و اصلاح آراء قدماست.
بنابراين برای اينکه اين حکم مسلّم بشود بايد روي آن کار کرد که آيا اينگونه از وصايا صحيح است يا صحيح نيست. بناي عقلاء اين است که اگر برنامهاي بار مالي ندارد آن را وصيت ميکنند اگر برنامهاي بار مالي دارد بايد مشخص بشود که هزينهاش از کجا باشد وگرنه رهاست مگر اينکه انصراف داشته باشد که وقتي شما خانهاي را وقف کرديد اين منصرف است به اينکه تعميرات آن مقدم بر منافع آن است يا باغي را وقتي که وقف فلان مؤسسه کردند اين انصراف دارد به اينکه اول بايد هزينه باغ را از درآمد باغ گرفت داد، اين مغازهها همينطور است خانهها همينطور است اگر چنين قرينه عامهاي آن را همراهي بکند باز هم درست است اما اگر قرينه عامهاي آن را همراهي نکند مثل اينکه اينجا هيچ سخني از اين قرينه نيست اگر اين قرينه باشد بايد محقق يا ساير شرّاح ميفرمودند که درآمد باغ دو قسمت ميشود بالاصالة هزينه خود باغ تأمين ميشود مازاد به آن شخصيت حقيقي ميرسد. الآن شما ميبينيد بناي عقلاء در اين قسمتها هم همين است الآن وقتي چند تا مغازه را وقف فلان مدرسه ميکنند بناي همين متوليها اين است که از درآمد اين، تعميرات مدرسه را تامين می کنند بعد آن کار را ميکنند. اين يا تصريح در وقفنامه است يا بناي عقلاء اين است که قرينه صارفه دارد.
اگر چنين چيزي نباشد، آن وقت شما بگوييد که هزينه را ورثه بايد بدهد، اين سخت است و اگر به موصي له بگوييد که موصي له فقط درآمد مال اوست، نه! قرينه يعني قرينه، بناي عقلاء يعني بناي عقلاء! بناي عقلاء اين است که اگر چيزي هزينه داشته باشد بگويند درآمدش مال اوست يعني اولاً و بالاصالة از درآمد اين بگيرند تعميرات آن را تأمين بکنند بعد به موصي له بدهند.
پرسش: ... تنصيف هم میشود ... صلح بکنند
پاسخ: تنصيف يا تثليث، بناي عقلاء اين است. شايد اصلاً خيلي از جاها تصريح نشده باشد، چه در مؤسسات چه در مساجد، چيزي را وقف مسجد کردند، اول ميآيند هزينه عمراني مسجد را ميگيرند که مسجد حالا دارد خراب ميشود، از آن مغازهها درآمدي که دارند اول تعميرات مسجد مقدم است بعد برای امام جماعت و امثال ذلک است يا عزاداريها و غيره است. بناي عقلاء بر اين است که اگر چيزي بار مالي دارد يا بالصراحة يا قرينه محفوفهاي که کالصراحة است آن را همراهي ميکند که بار مالياش تأمين شده است وگرنه خراب ميشود.
پرسش: ...
پاسخ: بله، اينکه مثلاً ميگويند که موصي له نبايد بدهد، چرا موصي له ندهد؟ موصي له نميدهد، اصلاً بدنه اين کار اين است چيزي که بار مالي دارد از درآمد خود او ميکاهند بعد در آنجا مصرف ميکنند بناي عقلاء اين است.
پرسش: ... بنای عقلاء در استنباط حکم، قاعدهاش چيست...
پاسخ: نحوه حقيقت وقف اين است حقيقت خيرات اين است.
پرسش: يعنی ارتکاز ...
پاسخ: بله، همين طور است چون تعبدي که نيست اينها، اينها امضائي است. خدا غريق رحمت کند بعضي از مشايخ ما را! ميگفتند يک فقيه الا و لابد در بحث معاملات بايد بحث مستقل داشته باشد الا و لابد در بحث عبادات بايد بحث مستقل باشد، حتماً در دو رشته بايد کار جدي بکند چرا؟ براي اينکه در عبادات هر چه هست می گويند حرف نزن، بايد ببينيم او چه ميگويد، در عبادات اين طور است. در عبادات، انسان، مجتهد ميشود در قبول، هيچ حرفي نميزند. در معاملات ميرود در غرائز؛ برو در غرائز، برو در ارتکازات، برو ببين چه ميگويند، براي اينکه شارع مقدس هر چه دارد امضاء کرده است چيز جديدي نيست ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[2] ﴿أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ﴾[3]. بله در مواردي که خود شارع مقدس آمده گفته بيع ربوي فلان است و امثال ذلک، حکم خاص دارد اما مثلا اينکه در فلان جا آهسته نماز بخوان، در فلان جا جهر نماز بخوان، اينها به عقل آدم نميرسد.
ميفرمودند در عبادات آدم بايد ساکت محض باشد ببيند که شارع چه ميگويد، در معاملات بايد خوب گوش بدهد ببيند که بناي عقلا چيست، ارتکازات مردم چيست. ارتکازات مردم اين است که اول از درآمد، هزينه مسجد تأمين ميشود بعد به جاي ديگر ميرود. اگر ما گفتيم موصي له بدهد، موصي له نمیدهد، خود آن وصيت، تأمين کننده اين است. اول شام و ناهار عبد تأمين ميشود بعد مال موصي له است. اگر گفتند که درآمد اين برای مسجد است، اول پول آب و برق را ميگيرند بعد در جاي ديگر صرف می کنند، کسي نميگويد که قبلاً برق نبود و الآن هزينه نشود و قبلاً آب لولهکشي نبود و اينها! اين را که نميگويند. ارتکازات مردم يک چيز است، دستور شارع مقدس چيز ديگري است.
پرسش: بناء عقلاء همان سيره عقلاء است؟
پاسخ: بناي عقلاء، سيره عقلاء است يک مقدار هم ارتکازات عقلاء است که تصريح نکردند مثل قانون نانوشته است.
پرسش: تشخيص موضوع است.
پاسخ: بله، اين متخصصين خودشان جزء عقلاء هستند خودشان عمري در بين مردم زندگي کردند. آن آقا که در وصيت ننوشته است، آن وقت لولهکشي نبود آن وقت که برق نبود، الآن پول آب و برق و همه اينها را اول ميگيرند بعد بقيه را صرف مسجد ميکنند. اين ارتکاز مردم است که اگر چيزي بار مالي داشته باشد الا و لابد هزينهاش را خودش تأمين ميکند.
پرسش: ... در عين حال احکام ...
پاسخ: اگر تصريح کردند مقدم است؛ اگر شارع مقدس جايي تصريح کرده باشد بله؛ ولي بعيد است که در ارتکازات، تعبديات راه داشته باشد. در عبادات بله، جاي تعبديات است.
پرسش: ... ازدواج، طلاق، مسائل حقوقی و مسائل اجتماعی، خيلی از تحقيقات که انجام شده براساس همين ارتکازات عقلاست ولی در عين حال باز برخی از احکام در شرع مقدس آمده است ...
پاسخ: آنجا که آمده مقدم است اگر منصرف نباشد به بناي عقلاء آنجا خصوص شرع است ولي اگر منصرف باشد قرائن عامه داشته باشد همان ارتکازات عقلاست.
«و الحمد لله رب العالمين»