اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (185)﴾
معناي ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾
اصل وجوب روزه در ماه مبارك رمضان و وجوب قضا بر مريض و مسافر تا حدودي بحث شد و احياناً اين كه گفته ميشود ﴿أَوْ عَلَي سَفَرٍ﴾ دلالت ميكند بر اينكه كسي ميتواند در ماه مبارك رمضان اگر سفر كرده است روزه را افطار كند كه شب قصد سفر داشته باشد و اگر شب قصد سفر نداشته باشد و روز قصد كرده باشد مشكل است[1], ظاهراً تامّ نيست; براي اينكه اين ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ كه در قرآن كريم استعمال ميشود نوعاً به همان معناي مسافر است; چه اينكه در آيه پاياني همين سورهٴ مباركهٴ «بقره» كه جريان نوشتن دِيْن و رهن و امثال ذلك را ذكر ميكند ميفرمايد اگر كسي در سفر بود و منشي و كاتب همراه نبود اين عيب ندارد اين ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ در آن آيه مباركه هم آمده است آيه 283 اين است ﴿وَإِن كُنْتُمْ عَلَي سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِباً فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ﴾[2], چون شايسته است كه انسان در دِيْن اصل مسئله را بنويسد كه چقدر بدهكار است, دائن كيست, مدين كيست و حدود دين مشخص بشود كه مبادا بعد اختلافي پيش آيد; مگر تجارتهاي روزانه كه ديگر ضرورتي بر نوشتن آن نيست: ﴿إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ﴾[3] وگرنه شايسته است براي پرهيز از اختلافات بعدي انسان دِيْنها را بنويسد كه ﴿إِذَا تَدَايَنْتُم بِدَيْنٍ إِلَي اََجَلٍ مُسَمّي فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ﴾[4] حالا اگر اين مسئله دِيْن در سفر اتفاق افتاده است و منشي همراه نبود لازم نيست كه بنويسيد رهن بگيريد كه مسئله دين خوب تثبيت بشود و اختلافي پيش نيايد فرمود: ﴿وَإِن كُنْتُمْ عَلَي سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِباً فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ﴾[5] اين ﴿إِن كُنْتُمْ عَلَي سَفَرٍ﴾ نه يعني شب قصد سفر داشتيد و مانند آن ﴿إِن كُنْتُمْ عَلَي سَفَرٍ﴾ يعني «ان كنتم مسافرين» بنابراين اينكه بعضي از فقهاي معاصر هم گفتند كه اگر بخواهد روزه را افطار كند بايد شب قصد و نيت سفر داشته باشد خيلي توجيه فقهي ندارد مگر اينكه روايات آن را تأييد كند كه از بحث ما بيرون است.
عظمت ماه رمضان در پرتو نزول قرآن
و چون مسئله صوم ماه مبارك رمضان بعضي از احكامش گذشت بعضي از احكام هم در آيه 187 به خواست خداي سبحان هم خواهد آمد فعلاً از بحث روزه صرفنظر ميكنيم آنچه كه فعلاً محل بحث قرار ميگيرد عظمت ماه مبارك رمضان است به اينكه ظرف نزول قرآن كريم است فرمود: روزهگرفتن بر شما واجب است و ظرف آن روزه را هم فرمود: ﴿أَيَّامَاً مَعْدُودَاتٍ﴾ بعد آن ايام معدوده را هم مشخص كرد فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ﴾ و عظمت شهر رمضان را هم كه بازگو ميكند ميفرمايد كه اين ماه ظرف نزول قرآن است ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ پس معرف حقيقي اين ماه، نزولِ قرآن است چون مظروف است كه به ظرف بها ميدهد وگرنه يك خصوصيت ذاتي براي اين ظرفها باشد چه ظرف زمان چه ظرف مكان اثباتش آسان نيست آن مظروف است كه به اين ظرف حرمت و بها ميدهد اگر يك حادثهاي در يك مكاني اتفاق بيفتد براي آن مكان يك خصوصيتي پيدا ميشود اگر يك حادثهاي در زماني اتفاق بيفتد آن زمان يك خصوصيتي پيدا ميكند وگرنه اجزاي زمان چون ذاتاً يكساناند مزيت ذاتي بين اجزاي زمان نيست آن متزمّن است كه اين زمان را بها ميدهد يا متمكن است كه براي اين مكان حرمتي اثبات ميكند.
پرسش ... پاسخ: خب شهر عام است رمضان خاص است ديگر مثل ماه مبارك رمضان، اين تعبير عرفي است ماه رمضان ما در فارسي هم داريم ديگر ماه فروردين اضافه عام به خاص است ديگر ما اگر خواستيم بگوييم فروردين گاهي ميگوييم فروردين گاهي ميگوييم ماه فروردين اين لطف نيست اينكه ما ميگوييم ماه فروردين اين اضافه عام به خاص است.
پرسش ... پاسخ: آنكه بحثش گذشت، شهرالله ميشود گفت شهر رمضان ميشود گفت آن حديث را هم خوانديم كه نگوييد رمضان آمد رمضان رفت بگوييد شهر رمضان[6].
پرسش ... پاسخ: نه چون اين زمان ظرف يك حادثه است آن حادثه به اين زمان بها داد وگرنه اينها اجزاي يك حركتاند.
﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ كه عظمت ماه مبارك رمضان به اين نيست كه در اين ماه روزه واجب است بلكه عظمت ماه مبارك رمضان به اين است كه در اين ماه قرآن نازل شده است كه قرآن معارف و احكام فراواني دارد كه يكي از آن احكام مسئله روزهگرفتن است.
نزول قرآن در ماه رمضان
آنچه كه درباره نزول قرآن مطرح است اين است كه اين ﴿أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ ظاهرش آن است كه همهٴ قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شده است. چند سؤال را بايد در اينجا جواب داد: اگر همه قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد ـ با اينكه بسياري از سور و آيات در طي بيست سال يا 23 سال نازل شد ـ چگونه جمع ميشود؟ براي هر حادثه مناسبي دستور جديد صادر ميشد و قرآن در طي بيست سه يا 23 سال نازل شده است چرا خداي سبحان ميفرمايد: در ماه مبارك رمضان نازل شد؟ اگر منظور آن است كه بعضي از قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد خب ابعاض ديگر در ماههاي ديگر نازل شد چه اختصاصي براي ماه مبارك رمضان اگر منظور آن است كه ماه مبارك رمضان ظرف نزول بعض قرآن است نه كل قرآن خب ماههاي ديگر هم اينچنيناند در ساير ماهها هم به نوبه خود ابعاض ديگر قرآن نازل شد و اگر منظور آن است كه آغاز قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد اين با مبعثي كه شيعه معتقد است 27 رجب است و بيش از سي روز با ماه مبارك رمضان فاصله دارد سازگار نيست چون آغاز قرآن در آغاز بعثت نازل شد و اگر بعثت در 27 رجب است پس اول قرآن در 27 رجب نازل شد يعني بيش از يك ماه قبل از ماه مبارك رمضان اين چگونه توجيه ميشود ماه مبارك رمضان قرآن در آن نازل شد يعني چه؟.
ـ نزول دفعي و تدريجي قرآن
گاهي گفته ميشود كه منظور از اين انزال، انزالِ دفعي است انزال در قبال تنزيل است تنزيل يعني نازلكردن تدريجي و انزال يعني نازلكردن دفعي گاهي هم ممكن است انزال در مورد تنزيل استعمال بشود ولي نوعاً انزال آن فرودآوردن دفعي را ميگويند و تنزيل آن فرودبردن تدريجي را، اين معنا كه قرآن دفعتاً در ماه مبارك رمضان نازل شده است با آن بحثهايي كه ياد شد سازگار نيست; براي اينكه شواهد فراواني است كه قرآن به تدريج نازل شده است اصولاً كتابي كه مجموعه قوانين است و براي هر حادثه حكم جديد نازل ميكند اين نظير الواح موسي نيست كه مشتمل بر يك سلسه معارف و مواعظ باشد و يكجا نازل بشود اصل آياتي كه درباره نزول قرآن كريم است فيالجمله اين آيات يكي پس از ديگري خوانده بشود تا در خلال خواندن اين آيات آن اشكالها خوب روشن بشود كه چند اشكال در مسئله است بعد به جمعبندي نهايي برسيم اگر خداي سبحان توفيق داد آياتي كه درباره نزول قرآن كريم است بخشي از آنها ميگويد كه در ماه مبارك رمضان نازل شد مثل همين آيهاي كه خوانده شد ماه مبارك رمضان مشتمل بر شب است و روز آيا در روز نازل شد يا در شب آن را آيه سورهٴ مباركهٴ «دخان» و همچنين آيه سورهٴ مباركهٴ «قدر» مشخص ميكند.
ـ نزول بركات الهي در شب
سورهٴ «دخان» آيه سوم اين است كه ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ٭ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ﴾[7] معلوم مي شود قرآن در شب نازل شد در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد بركات مهم معمولاً مربوط به شب است چون روز انسان سرگرميهاي فراوان دارد سرّ اينكه خداي سبحان به رسولش فرمود: شب را احيا كن ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾[8] براي آن است كه فرمود: ﴿إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً﴾[9] روز كار فراوان و كارهاي اجرايي زيادي داري و كار اجرايي زياد با تجمع حواس سازگار نيست تو كه بخواهي اين قول ثقيل را تلقي كني ﴿إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً﴾[10] بايد با يك حواس جمعي آماده باشي لذا ﴿إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلاً﴾[11] مسئله شبزندهداري و امثال ذلك را مطرح ميكند تا اينكه روح آماده دريافت آن معارف باشد معراج پيغمبر در شب بود نزول قرآن در شب است و ساير بركاتي را كه خداي سبحان به ليل اسناد ميدهد با اينكه موساي كليم چهل شبانهروز مهمان خداي سبحان بود اما ليالي آن چهل شبانهروز مطرح است نه ايام ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَي ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ﴾[12] با اينكه آنجا فراغتي هم داشت معذلك ليل براي دريافت فيوضات بهتر از روز است با اينكه در آنجا كه موساي كليم مناجات ميكرد بيگانهاي نبود ولي بالأخره روز است و هر موجودي هم سرگرم تلاش و كوشش است بالأخره آن تجمع حواسي كه در شب است در روز نيست به همين مناسبت آن ايام چهل شبانهروزي موساي كليم را خدا به چهل شب ياد ميكند﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَي ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً﴾[13] و در جاي ديگر هم فرمود: ﴿وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسي أَرْبَعِينَ﴾[14] خب پس آنچه كه از آيه سوم سورهٴ «دخان» استفاده ميشود.
ـ شب قدر، ظرف نزول قرآن
اين است كه قرآن كريم در شب نازل شده است پس ماه مشخص در بين شب و روز آن هم مشخص شد كه شب نازل شده است ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ﴾[15] و آن ليله هم در بين اين ليالي گوناگون مشخص شده است در سورهٴ «قدر» كه ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[16] همانطوري كه از آيات ديگر استفاده شد كه در چه ماه نازل شد و در شب نازل شد از اين آيه مباركه هم استفاده ميشود كه ليله قدر در ماه مبارك رمضان است براي اينكه فرمود: ما در ليله قدر نازل كرديم از آنجا فرمود: ما در ماه مبارك رمضان قرآن را نازل كرديم معلوم ميشود ليله قدر در ماه مبارك رمضان است حالا يا هفدهم است يا نوزدهم است بيست و سوم است و مانند آن, مسئلهاي است عليحده. اما اينكه گفته شد ليله قدر در غير ماه مبارك رمضان است معلوم ميشود با ظواهر آيات سازگار نيست و اين هم كه گفته شد نيمه شعبان ليله قدر است براي اينكه مقدرات را خداي سبحان كه تنظيم ميكند از آن مبادي اوليه و وسطيه شروع ميكند تا به آن تصميم نهايي در مقام فعل برسيم برخي از كارهاي مقدرات و تنظيم امور در نيمه شعبان شروع ميشود تا به 23 ماه مبارك رمضان مسئله يكجا ختم ميشود لذا نيمه شعبان هم خصيصه قدر را دارد كه يكي از ليالي قدر است منتها قرآن در اين مقطع از قدر نازل نشده است قرآن در شب قدري كه در ماه مبارك رمضان است نازل شده است.
پرسش ... پاسخ: اگر معناي نزول قرآن در ليله قدر اين شد كه خداي سبحان قرآن را دفعتاً نازل كرده است معلوم ميشود آن نزول دفعي در ليله قدر در ماه مبارك رمضان بود آن نزول تدريجي در شب و روز ديگر چه در ماه مبارك رمضان چه در غير ماه مبارك رمضان بود.
شواهد لفظي بر نزول تدريجي قرآن مفصَّل و عدم نزول دفعي آن
خب اينها آياتي است كه اجمالاً نشان ميدهد كه ماه نزول و شب نزول و خصوصيت آن شب مشخص ميشود ولي اگر ما بگوييم قرآن دفعتاً نازل شد صرفنظر از اين بحث كه در كدام ماه و كدام شب نازل شد اگر اينچنين نظر داديم كه قرآن دفعتاً نازل شد اين نه با تاريخ سازگار است [و] نه با خود قرآن.
ـ شاهد اوّل
اما با تاريخ قطعي سازگار نيست براي اينكه آنچه كه مسلّم تاريخ است اين است كه صحابه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مطلبي را سؤال ميكردند حضرت ميفرمود: منتظر وحيايم تا دستور جديد بيايد و در حوادث گوناگون دستورات گوناگون ميآمد. وقتي صداي طبل مالالتجاره را ميشنيدند رسول خدا ايستاده مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود, مسجد را خالي ميكردند به سراغ كالاي تجاري ميرفتند آيه نازل شد كه ﴿إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انفَضُّوا إِلَيْهَا﴾[17] و امثال ذلك. اينگونه از حوادث كه اتفاق ميافتاد آيه جديد نازل ميشد اين نشانه آن است كه همه قرآن دفعتاً نازل نشده است. گذشته از اينكه در خود قرآن كريم هم آياتي است كه دفعتاً نازل نشد.
پرسش ... پاسخ: اگر اين نظير الواح موسي يكسره نازل شده باشد كه ديگر شأن نزول ندارد.
ـ شاهد دوّم
آيه 106 سورهٴ «اسراء» اين است كه فرمود: ﴿وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَي مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلاً﴾[18]; فرمود: اين كتابي است كه ما آن را متفرقاً نازل كرديم, جمع نيست. اين كتاب الهي هم قرآن است هم فرقان. قرآن از قرأ و جمَعَ است; از آن جهت كه وجود جمعي دارد قرآن ناميده ميشود و از آن جهت كه خودش فارق بين حق و باطل است و همچنين متفرقاً نازل شده است, در طي چند سال نازل شده است فرقان ناميده ميشود. فرمود: ﴿وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ﴾[19]. در اين آيه بين قرآن و فرقان جمع كرد حالا اين در نظر شريفتان باشد تا در آن جمعبندي نهايي اثر دارد كه آن وجود دفعي قرآن به كجا متوجه است و نزول تدريجي قرآن به كجا متوجه است: ﴿وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَي مُكْثٍ﴾; با مُكث و تأنّي و تدريج, آيات را يكي پس از ديگري بر مردم تلاوت كني, ﴿وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلاً﴾[20]. معلوم ميشود كه قرآن يكجا دفعتاً نازل نشده است (طبق اين آيه).
ـ شاهد سوّم
همچنين طبق آيه سورهٴ مباركهٴ «فرقان» معلوم ميشود كه يكجا نازل نشده است كه آنها اعتراض كردند چرا قرآن يكجا نازل نشد, يكي پس از ديگري آياتش نازل ميشود؟ آيه 32 ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾; كفار ميگويند اين چه وضعي است كه هر چند روز يكبار يك آيه نازل ميشود. خب, اين هم نظير الواح موسي يكجا نازل بشود ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً﴾; چرا قرآن يكجا بر پيغمبر نازل نشد؟ خداي سبحان ميفرمايد: ﴿كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلاً﴾[21]; ما ميخواهيم اين ارتباط تو را با وحي دائماً برقرار كنيم. در هر لحظه مناسبي از ما مدد بگيري و در سايه اين ارتباط مستمر بتواني موقعيتت را تثبيت كني; ما هدفمان از اين انزال تدريجي تثبيت موقعيت توست, يك كتابي را به تو نداديم كه تو را رها بكنيم, دائماً با تو از نظر تنزيل وحي در ارتباطيم ﴿كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلاً﴾; چه اينكه منافقين هم از اين امر هراسناك بودند كه خداي سبحان پرده از روي كار اينها بردارد و افشا كند اسرار اينها را و آيه جديدي نازل كند. خب, اگر همه قرآن يكجا نازل شده بود كه ديگر منافقين چنين هراسي نداشتند.
ـ شاهد چهارم
در سورهٴ مباركهٴ «توبه» آيه 64 اين است ﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ﴾[22]; چون سيره بر اين بود كه آيات و سور يكي پس از ديگري در موقع مناسب نازل ميشد منافقين كه اصلاً معتقد به نزول قرآن نبودند; نه دفعي نه تدريجي ميگفتند اين بافتههاست ـ معاذالله ـ ولي ميگفتند كه ما ميترسيم يك سوره جديدي نازل بشود يك آيه جديدي نازل بشود به عنوان استهزا ميگفتند البته اينها به قصد جد نميگفتند به قصد استهزا ميگفتند ولي خب اگر قرآن يك امري نبود كه تدريجاً نازل ميشد يك امري بود كه دفعتاً نازل شده است و بحث نزول بعدي قطع شده بود ديگر يك چنين حذر و ترسي براي منافقان نبود اينكه فرمود منافقين اظهار ترس ميكنند كه مبادا يك سورهاي درباره اينها نازل بشود معلوم ميشود سور قرآن يكي پس از ديگري تدريجاً نازل ميشود.
پرسش ... پاسخ: آخر فرمود ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ﴾ يك كتابي كه هدايت عمومي است نازل شده است. پس تدريجاً نازل شده است ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾ براي مردم نازل شده است.
﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِءُوا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ﴾[23]; فرمود: گرچه اينها استهزا دارند و خداي سبحان اسرار اينها را بالأخره فاش خواهد كرد ولي اگر قرآن يك كتابي نبود كه سورههاي آن تدريجاً نازل ميشد اينگونه برحذربودن ولو به عنوان استهزا وجهي نداشت.
پرسش ... پاسخ: چون هم درباره قرآن تنزيل آمده است ﴿وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلاً﴾[24] و هم انزال آمده است در همان سورهٴ مباركهٴ «اسراء» كه فرمود: ما اين كتاب را نازل كرديم ﴿وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَي مُكْثٍ﴾[25] آنگاه فرمود: ﴿وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلاً﴾ هم باب تفعيل آمده است هم باب افعال هم تنزيل است هم انزال نمونه ديگر بر اينكه قرآن تدريجاً نازل شده است و نه دفعتاً اين است كه در آيه پانزدهم سورهٴ «نساء» درباره زناني كه دست به تباهي زدند اين چنين ميفرمايد: ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنكُمْ﴾[26] اگر زني متهم به بيعفتي است چهار شاهد بايد شهادت بدهند ﴿فَإِن شَهِدُوا﴾ اگر اين شهود چهارگانه به ناپاكي زني شهادت دادند ﴿فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّي يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ﴾ كيفر اينها حبس ابد است ﴿أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً﴾[27] خب اينكه فرمود: ﴿أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً﴾ يعني منتظر حكم بعدي باشيد حكم فعلي حبس ابد است اينقدر اينها را نگه بداريد تا بميرند مسئله زندان در قرآن كريم به اين صورت نيامده فرمود: اينقدر اينها را نگه بداريد تا بميرند ﴿فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ﴾ يعني در همان خانهها اينها را نگه بداريد حبسشان كنيد تا مرگ اين حبس ابد است آنگاه فرمود: ﴿أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلاً﴾ پس حكم اوّليِ تباهيِ يك زن حبس ابد بود بعد فرمود: مگر اينكه خداي سبحان يك راه ديگري را باز كند آن راه را در سورهٴ «نور» باز كرد فرمود: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾[28] كه مسئله تازيانهزدن يك راه ديگري است كه مسئله حبس ابد را حل ميكند.
خب اگر قرآن يكجا نازل ميشد كه خدا نميفرمود فعلاً حكم اين است تا حكم بعدي بيايد اگر همه قرآن يكجا نازل شد هرگز نميفرمود كه فعلاً حكم اين است مگر اينكه حكم بعدي بيايد. نظير اينكه فرمود: ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَي عَلَيْكُمْ﴾[29] اين ﴿إِلَّا مَا يُتْلَي عَلَيْكُمْ﴾ نشانه آن است كه حكم بعدي خواهد آمد و اگر قرآن دفعتاً نازل ميشد كه اينچنين تعبير نميفرمود و آن بعضي از آياتي كه با آيات ديگر منسجماند گاهي در يك سوره ذكر ميشوند گاهي در دو سوره نظير آياتي كه در سورهٴ «نور» و در سورهٴ «نساء» است مربوط به تنبيه و كيفر زنان ناپاك يا در يك سوره ذكر بشود نظير آنچه كه در سورهٴ «مجادله» آمده است.
ـ شاهد پنجم
در سورهٴ «مجادله» جريان اين است كه عدهاي وقت خصوصي از پيغمبر ميخواستند خب غافل از اينكه وجود مبارك آن حضرت براي همه مردم بود ديگر به زيد وقت خصوصي بدهد براي عمرو وقت خصوصي ندهد كه روا نيست عدهاي خواهان ملاقات خصوصي بودند آيه نازل شد كه وقت پيامبر براي همه است شما اگر وقت خصوصي خواستيد يك كاري هم بايد براي ديگران بكنيد كه در قبال آن كار وقت خصوصي بگيريد آيه دوازده و سيزده سورهٴ مباركهٴ «مجادله» ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً﴾[30]; يك كمكي به بيتالمال مسلمين بكنيد كه به صَرف عامه مسلمين برسد آنگاه وقت خصوصي بگيريد از آن طرف دلتان ميخواهد ملاقات خصوصي داشته باشيد حق ديگران را تضييع بكنيد از آن طرف هم كاري براي ديگران نكنيد اينچنين نيست سؤال داريد سؤالتان عمومي باشد در ملأ عام مناجات ميخواهيد نجوا ميخواهيد ملاقات خصوصي ميخواهيد قبل از ملاقات پولي را در صندوق بيتالمال واريز كنيد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ﴾; يعني اگر قصد ملاقات خصوصي داريد ﴿فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[31]; اگر كسي نداشت يك مسئله ديگر است گفتند تنها كسي كه به اين آيه مباركه عمل كرده است اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) بود[32]. حضرت فرمود: اكنون كه ميشود ملاقات خصوصي را با مال حل كرد حضرت چند درهم به بيتالمال تقديم كرد و ملاقات خصوصي را براي خود تنظيم كرد و به حضور حضرت شرفياب شد خب اين حكم بعداً برطرف شد البته بحث مبسوط اين مسئله به سورهٴ مباركهٴ «مجادله» مربوط است كه ما فعلاً در آن سوره نيستيم اما آيه بعدي كه آمده است اين حكم را عوض كرد فرمود: ﴿ءَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[33] كه اين حكم عوض شد.
خب اگر قرآن كتابي بود كه يكسره و يكجا نازل ميشد اينگونه از احكامي كه بعد به ظاهر ناسازگارند كه يكجا جمع نميشد اين احكامي كه احياناً بوي نسخ ميدهد گرچه نسخ نيست به صورت تخصيص است يا حمل بر استحباب است و مانند آن كه يكجا نازل نميشد.
پس از خود آيات قرآن استفاده ميشود كه قرآن كريم دفعتاً نازل نشد; گذشته از شواهد تاريخي هم كه اين را تأييد ميكند كه قرآن دفعتاً نازل نشد.
ـ شاهد ششم
نقد نظريه نزول اول قرآن يا بعض قرآن در ماه رمضان
و اگر اين آياتي كه ظاهرش آن است كه قرآن دفعتاً نازل شد [را] بر اين معنا حمل بكنيم كه اول قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد آن اشكالش است كه اول قرآن در مبعث نازل شد كه بيش از يك ماه قبل از ماه مبارك رمضان است اگر بگوييم بعض قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد نه همه قرآن خب ابعاض ديگر قرآن در ماههاي ديگر نازل شد.
نقد نظريه شيخ صدوق(ره)
اگر بگوييم جمع بين اين نزول دفعي و تدريجي اين است كه آن آياتي كه ميگويد قرآن دفعتاً نازل شد با آن آياتي كه ميگويد قرآن تدريجاً نازل شد جمعش اين است كه آنكه تدريجاً نازل شد يعني در طي بيست يا 23 سال به تدريج در عالم طبيعت بر وجود مبارك حضرت نازل شد آن آياتي كه ميگويد قرآن دفعتاً نازل شد يعني يكجا از آن مخزن اصلياش تنزل كرد به بيت المعمور رسيد كه در آسمان چهارم است مثلاً و از بيت المعمور تدريجاً در طي بيست يا 23 سال بر پيغمبر نازل شد[34] اين هم سازگار نيست براي اينكه آيه سورهٴ «بقره» اين است كه اين كتاب در ماه مبارك رمضان نازل شد ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾ نه در ماه مبارك رمضان كل اين كتاب آمده در بيتالمعمور در آسمان چهارم خب آنكه در آسمان چهارم است كه﴿هُديً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَانِ﴾ نيست اين حمل بالقوه هم يك مجازي است كه قرينه ميخواهد همانطوري كه ما بگوييم ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ يعني انزل الي بيت المعمور قرينه ميخواهد اين ﴿هُديً لِلنَّاسِ﴾ را هم بخواهيم حمل بكنيم بر بالقوه آن هم قرينه ميخواهد وقتي ما لفظ را بر خلاف ظاهر حمل ميكنيم كه دليل لبي يا لفظي باشد و چون دليل لبي يا لفظي در اين كار نيست بنابراين ظاهر اين آيه آن است كه همه قرآن نازل شد همه قرآن نازل شده است در ماه مبارك رمضان آن هم شب ماه مبارك رمضان آن هم شب قدر.
پس اين توجيهات كه بگوييم اول قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد يا چون قرآن بر بعض و كل هر دو اطلاق ميشود بعض قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شد يا بعض قرآن در ليله قدر نازل شد هيچكدام سازگار نيست براي اينكه خب ابعاض ديگر قرآن در يازده ماه ديگر نازل شد و در شبهاي ديگر يا روزهاي ديگر نازل شد اين چه خصوصيتي دارد كه خدا فرمود ما قرآن را در شب نازل كرديم يا در ليله قدر نازل كرديم البته قرآن بر بعض هم اطلاق ميشود كسي كه چند آيه خوانده است ميگويد من قرآن خواندم قرآن هم بر جزء اطلاق ميشود و هم بر كل اما چه مصححي داريم كه بگوييم قرآن در شب نازل شد يعني بعض قرآن در شب نازل شد خب بعضي هم كه در روز نازل شد اگر اين آيه كه فرمود: ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾[35] به اين معنا باشد يعني بعض قرآن در شب قدر نازل شد خب بعضي ديگر كه در شبهاي ديگر نازل شد اگر اين آيه كه ميگويد: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ يعني بعض قرآن در ماه مبارك نازل شد خب بعضي ديگر كه در ماههاي ديگر نازل شد پس نه ميتوان گفت اين﴿أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ يعني آمده تا به بيتالمعمور رسيده و نه ميتوان گفت كه بعض قرآن نازل شده و نه ميتوان گفت ابتداي قرآن نازل شده است هيچكدام از اين جوابهايي كه دادند درست نيست اگر كسي معتقد باشد كه بعثت رسول خدا در ماه مبارك رمضان است و اين ﴿أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ را هم به معناي آغاز قرآن بگيرند خب آن يك راهي براي خود انتخاب كرده است چنان اشكالات بيّني ندارد گرچه آن هم ناتمام است و اما اگر كسي معتقد شد كما هو الحق كه آغاز قرآن در مبعث نازل شد و مبعث هم در 27 رجب بود كه بيش از يك ماه قبل از ماه مبارك رمضان است اين جوابها كافي نيست.
نظريه علامه طباطبايي(ره)
سيدناالاستاد (رضوان الله عليه) يك بيان عميقي دارند كه آن بيان را در بسياري از موارد ذكر ميكنند آن بيان فينفسه تامّ است و اما در خصوص مسئله نزول قرآن و ليله قدر و امثال ذلك سازگار نيست اجمال آن بيان و شروح آن بيان را مطرح ميكنيم تا به آن نتيجههاي نهايي برسيم ايشان ميفرمايند كه قرآن هم مانند ساير موجودات جهان خلقت يك مخزن و اصلي دارد و يك وجود مادي و خارجي و مانند آن همانطوري كه ساير موجودات يك مخزن و اصلي دارند و يك وجود تفصيلي آن وجود اجمالي و بسيط قرآن كه در مخزن قرار دارد آن در ماه مبارك رمضان بود و در ليله مباركه بود و در ليله قدر اين وجود تدريجي كه پراكنده است آيات از هم جدايند صور از هم جدايند عام وخاص از هم جدايند مطلق و مقيّد از هم جدايند ناسخ و منسوخ از هم جدايند مكي و مدني از هم جدايند قبل از هجرت و بعد از هجرت از هم جدايند وجود تفصيليِ به اين معنا اين البته در طي بيست يا بيش از 23 سال است ولي آن وجود مجردش آن در ماه مبارك رمضان است و در ليله قدر است و امثال ذلك آن را با چند آيه از آيات قرآن كريم تأييد ميكند ميفرمايند وقتي خداي سبحان جريان نزول قرآن را تشريح ميكند ميگويد كه ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ﴾[36] چه در سورهٴ «فصلت» چه در ساير سور كه ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ﴾ اول سورهٴ «هود» است ﴿الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾ معلوم ميشود قرآن دو مرحله دارد يك مرحله محكم است يك مرحله مفصل مرحله اِحكام دارد و مرحله تفصيل و تفصيل قرآن به سورهها و به آيات اين طاري بر اِحكام قرآن است اولين مرحلهاش مرحله اِحكام است بعد سوره به سوره و آيه به آيه كردن است ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ﴾[37] اگر قرآن يك مرحله محكم دارد يك مرحله مفصل يك مرحله اِحكام دارد يك مرحله تفصيل ميشود آن اِنزال را به آنِ احكام كه مرحله محكم و بسيط آن است حمل كرد آن تنزيل را به مرحله تفصيل و تدريج آن حمل كرد ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾چه اينكه مشابه اين را در بعضي از سور ديگر به اين صورت بيان كرد كه فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ آيه سوم و چهارم سورهٴ مباركهٴ «زخرف» اين است كه ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ يعني قرآن دو مرتبه دارد يك مرتبهاش عربي است يك مرتبهاش امالكتاب است امالكتاب نه جا براي عبري نه جا براي سرياني است نه جا براي فارسي است نه جا براي عربي است آنجا كه لفظ و موج و امثال ذلك نيست تا عبري و عربي آنجا راه پيدا كند پس قرآن يك وجودي در نشئهٴ امالكتاب دارد كه از آن به عنوان علم لدني ياد ميكنند لدن يعني نزد و يك مرتبهاي است به عنوان كتاب عربي كه عربيتش را هم خداي سبحان تنظيم كرده است نه اينكه پيغمبر آن را به صورت الفاظ عربي در آورد كه بشود نظير حديث قدسي فرمود:﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ پس قرآن دو مرحله دارد يك مرحله امالكتاب يك مرحله عربي يعني يك مرحله عالم طبيعت يك مرحله مافوق طبيعت. «و الحمد لله رب العالمين»
[1] . تذكرة الفقهاء, ج6, ص157.
[2] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 283.
[3] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 282.
[4] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 282.
[5] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 283.
[6] . الكافي, ج4, ص69.
[7] ـ سورهٴ دخان، آيات 3 ـ 4.
[8] ـ سورهٴ مزمل، آيهٴ 6.
[9] ـ سورهٴ مزمل، آيهٴ 7.
[10] ـ سورهٴ مزمل، آيهٴ 5.
[11] ـ سورهٴ مزمل، آيهٴ 6.
[12] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 142.
[13] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 142.
[14] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 51.
[15] ـ سورهٴ دخان، آيهٴ 3.
[16] . سورهٴ قدر, آيهٴ 1.
[17] ـ سورهٴ جمعه، آيهٴ 11.
[18] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 106.
[19] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 106.
[20] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 106.
[21] ـ سورهٴ فرقان، آيهٴ 32.
[22] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 64.
[23] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 64.
[24] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 106.
[25] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 106.
[26] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 15.
[27] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 15.
[28] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 2.
[29] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 1.
[30] ـ سورهٴ مجادله، آيهٴ 12.
[31] ـ سورهٴ مجادله، آيهٴ 12.
[32] . مستدرك الوسائل, ج5, ص218.
[33] ـ سورهٴ مجادله، آيهٴ 13.
[34] . الاعتقادات, ص102 و نيز الكافي, ج2, ص629.
[35] ـ سورهٴ قدر، آيهٴ 1.
[36] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 1.
[37] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 1.