اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (184) شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (185)﴾
تعلق حكم نهي به روزه ضرري در حال بيماري
جريان روزهگرفتن ماه مبارك رمضان كه به نحو حكم عام بر همه جعل شد و استثناي مريض و مسافر و همچنين استثناي سالمندان و كساني كه به بيماري عطش و مانند آن مبتلا هستند تا حدودي بيان شد, آنچه كه بايد عنايت بشود اين است كه روزه در حال مرض, خود مرض يك عنوان خاصي است كه روزه جعل نشده است البته حد مرض آن است كه روزه ضرري باشد اما معيار, روزهٴ ضرري است; نه ضرر, نه اينكه مرض هيچ دخيل نباشد و آنچه كه معيار است ضرر است و اگر روزه ضرري بود, حرام است و اگر روزه ضرري نبود ـ در حال مرض ـ حرام نيست كه محور ضرر باشد. اينچنين نيست, بلكه محور مرض است منتها حد مرض آن است كه اين روزه براي اين مريض در اين حال ضرري باشد. فرق اين دو امر آن است كه اگر معيار ضرر بود, آنچه كه محرّم است اضرار بر نفس است و روزهگرفتن مقدمه ضرر است و نهيي كه متوجه است مستقيماً متوجه اضرار است, اضرار به نفس حرام است [و] روزه مقدمه اين اضرار است نهيي كه متوجه روزهٴ ضرري ميشود, نهي مقدمي است و نهي مقدمي عقاب ندارد حرمت ذاتي ندارد قهراً روزه ميشود صحيح, گرچه اضرار حرام باشد; ولي اگر حكم مستقيماً متوجه به مرضِ حالالضرر شد; مريض اگر روزه براي او ضرر داشته باشد در حال مرض روزهگرفتن منهيعنه باشد, در اينجا نهي مستقيماً متوجه به روزه ميشود, آنگاه اين روزهگرفتن ذاتاً حرام خواهد بود; چون چيزي كه مبعّد است مقرّب نيست و اگر كسي در حال مرض روزه گرفت, نهتنها كار واجب را انجام نداد, نهتنها قضا از او ساقط نشد بلكه معصيت كبيرهاي را مرتكب شده است.
بنابراين معيار اگر ضرر باشد, نهي متوجه اضرار است [و] روزه حرمت ذاتي پيدا نميكند و اگر مريضي در حال مرض كه روزه براي او ضرر داشت, روزه گرفت, گرچه از نظر اضرار به نفس معصيت كرده است ولي روزه او بايد صحيح باشد; ولي اگر نهي متوجه به صومِ حالالمرضِ ضرري, شد آنچه كه محرّم است خود روزهگرفتن است لذا اگر مريضي روزه گرفت, روزه او باطل است و روزه او معصيت است. اين دو امر.
شاهد بر حرمت ذاتي روزه در حال بيماري
چون از روايات استفاده ميشود كه اگر كسي روزه گرفت مجزي نيست و قضا دارد معلوم ميشود نهي متوجه به صومِ در حالِ مرض است; نه نهي متوجه به اضرار; نه اينكه ضرررساندن حرام باشد و صوم در حال ضرر نهي مقدمي داشته باشد. اضرار نفس حرام است يك مسئلهاي است تكليفي و جدا ولي صومِ ضرري, صومِ در حال مرض كه حدش ضرر است مثلاً, اين صوم منهيعنه است قهراً اين نهي, نهيِ نفسي خواهد بود و اين صوم ميشود حرام ذاتي نظير صوم عيد فطر و عيد اضحا اگر كسي در حال مرض كه ضرر دارد روزه گرفت معصيت كرده است.
علت نماز نخواندن امام بر مسافر روزهدار
شايد اينكه امام ششم (سلام الله عليه) فرمود: اگر مسافري روزه بگيرد چون مسافر و مريض در اين حكم يكساناند آن روايات نوعاً مرض و سفر را كنار هم ذكر كرد مثل خود آيه كه مرض و سفر را كنار هم ذكر كرد در آنجا كه فرمود: اگر كسي در حال سفر روزه داشته باشد و بميرد من بر او نماز نميخوانم.[1] تنها براي اين نيست كه او معصيت كرده است بلكه براي آن بدعتي است كه گذاشته است وگرنه اگر كسي معصيت بكند ميشود مسلمان فاسق بر مسلمان فاسق نهتنها ميشود نماز خواند بلكه بايد نماز خواند چون در نماز بر ميت كه عدالت آن متوفّا شرط نيست بنابراين اينكه حضرت فرمود: اگر صائمي در حال سفر روزه بگيرد و بميرد من بر او نماز نميخوانم اين ناظر به آن تشريع و بدعت مسئله است.
نتيجه بحث
پس محور فقهي مسئله اين شد كه اگر معيار ضرر باشد چون اضرار به نفس حرام است صوم مقدمه اين اضرار است نهيي كه متوجه روزهگرفتن ميشود نهي مقدمي است نهي مقدمي مبعِّد نيست اگر كسي در حال ضرر و مرض ضرري روزه گرفت ميشود گفت روزه او صحيح است گرچه معصيت كرد مثل كسي كه جايي نماز بخواند كه توقفش در آنجا ضرري است اگر كسي در هواي سرد نماز بخواند كه وقوفش در آنجا ضرري است چون اين بودن اضرار به نفس است و اضرار به نفس حرام است معصيت كرد اما نماز حرمت ذاتي ندارد اگر كسي در جايي كه وقوفش ضرري است اين ضرر را تحمل كرد به خود ضرر رساند و نماز خواند معصيت كرده است ولي نماز او صحيح است چرا چون نهي به خارج عبادت تعلق گرفت به آن اضرار تعلق گرفت نه به نماز ولي اگر فرض شد يك جايي خود نماز ضرري بود كه نهي به نماز متوجه شد آنجا البته حرام است پس نبايد گقت در حال مرض معيار ضرر است كه اضرار به نفس حرام است بلكه بايد گفت مرضي كه ضرري باشد در اين حال صومش محرَّم است چرا چون در روايات آثار حرمت بر آن بار كرد فرمود: اگر كسي روزه بگيرد كافي نيست معصيت كرده است بايد قضا به جا بياورد و امثال ذلك.
پرسش ... پاسخ: شارع مقدس حكم حرجي جعل نكرده است روزه كه حرج نيست.
پرسش ... پاسخ: قضايا به نحو قضيه شخصيه نيست كه براي زيد يا عمر و وضع كند. روزه فينفسه يك امري است عبادي و زمينه تقواست و ضرري نيست. اگر براي كسي ضرر داشت آن اضرار حرام است; نه روزه. اگر محور ضرر باشد, بايد بگوييم اضرار به نفس حرام است; نه روزهگرفتن و از اين جهت كه ميبينيم در روايت حكم حرمت بار كرد تكليفاً و لزوم قضا را بر آن مترتب كرد وضعاً, معلوم ميشود حكم متوجه به خود صوم است; اينكه در فقه روزههاي حرام را ميشمارند ميگويند روز عيد فطر, روز عيد اضحا روزه حرام است و روزه در حال مرض حرام است روزه در حال سفر حرام است. اينجا سخن از اضرار نيست كه اضرار حرام باشد و صوم مقدمه اضرار باشد اينچنين نيست يا سفر مقدمه باشد اينچنين نيست.
پرسش ... پاسخ: حرمت ذاتياش براي آن است كه نهي متوجه به اين روزه ضرري شد; نه نهي متوجه به اضرار شد [و] روزه مقدمه باشد براي آن از اينكه فرمود: روزه حرام است و معصيت است و قضا دارد معلوم ميشود نهي متوجه خود روزهگرفتن شد; نه نهي متوجه به اضرار باشد و روزهگرفتن مقدمه اضرار باشد اينچنين نيست.
پرسش ... پاسخ: چون حق در مسئله اين است كه اجتماع امر و نهي با تعدد عنوان جايز است بنابراين هيچ اشكالي ندارد نظير نماز در دار غصبي اين يك نكته مربوط به مسئله نهي بود.
خير بودن تطوع در روزه
اما اينكه فرمود: ﴿فَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ﴾; «تطوع» يعني اگر يك كسي با طوع و رغبت يك عبادتي را انجام بدهد براي او خير است «تطوع» ظهوري در استحباب ندارد همانطوري كه سيدناالاستاد (رضوان الله عليه) بيان كردند اصل رجحان را شامل ميشود; خواه واجب خواه مستحب فرمود: روزهگرفتن وسيله تقواست و اگر كسي با طوع و رغبت روزه بگيرد, براي او خير است و باز اين مسئله را مؤكّداً بيان كرد فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾ مسئله تطوع در باب بين سعي صفا و مروه يا در باب اصل حج و عمره آمده است آيه 158 همين سورهٴ مباركهٴ بقره فرمود: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ﴾[2] وقتي كه فرمود: اينها جزء شعائر الهياند آنگاه فرمود: اگر كسي خواست حج يا عمره به جا بياورد جناحي بر او نيست كه بين صفا و مروه طواف كند كه در اينجا منظور از اين طواف همان سعي بين صفا و مروه است بعد فرمود: ﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾[3] يعني حج و عمره اينها خير است اگر كسي با طوع و رغبت اين خير را انجام بدهد خداي سبحان شاكر است و خداي سبحان عليم به عقايد و نيات و اعمال شماست كه تشويق به انجام كار خير است ولو اين كار واجب باشد يا مستحب حج عمره گاهي واجب است گاهي مستحب اينكه فرمود: ﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً﴾[4] اختصاصي به حج عمره استحبابي يا اختصاصي به طواف استحبابي يا سعي استحبابي ندارد در مقام ما هم فرمود: ﴿فَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ﴾[5] روزه را با طوع و رغبت بگيريد هر كس با طوع و رغبت روزه گرفت براي خودش كار خير فراهم كرده است كسي از روزه او طرفي نميبندد خير است براي خود او باز اين مسئله را براي اينكه اهميت بيشتري دارد هم خود روزه اهميتي فراوان دارد كه «الصوم لي»[6] فرمود و هم اينكه ممكن است با بعضي از مشكلات همراه باشد در پايان فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾ روزه بگيريد براي شما خوب است.
علم به آثار و بركات روزه
ـ نياز دائمي بشر به علوم وحياني
آنگاه فرمود: ﴿إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ اين ﴿إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ ناظر به همان بيان مبسوطي است كه در آيه 151 بحث شد كه فرمود: انبيا نيامدند چيزهايي را كه شما ميدانيد براي شما بازگو كنند انبيا آمدند كه آيات الهي را براي شما تلاوت كنند, شما را تطهير كنند, تزكيه كنند, شما را به كتاب و حكمت آشنا كنند [و] به شما چيزي ياد بدهند كه نميتوانيد ياد بگيريد بدون وحي. اين ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[7] آن نقش ضرورت وحي و رسالت را به عهده دارد. ممكن است انبيا چيزي به انسان ياد بدهند كه انسان كم و بيش در طي پيشرفت علوم بفهمد و انبيا آمدند منتها كار را آسانتر كردند ولي خدا ميفرمايد: انبيا چيزي به شما ياد ميدهند كه مقدور هيچ جامعهاي از جوامع بشري نيست; نهتنها آنچه را كه شما ميدانيد به عنوان مستقلات عقليه اينها روشنتر ميكنند; نهتنها «و يثيروا لهم دفائن العقول»[8] است نه تنها آنچه كه در دسترس عقل شماست آنها را باز و مشروح ميكنند بلكه نوآوري دارند; چيزي به شما ياد ميدهند كه نهتنها بالفعل نميدانيد بلكه در آينده دور هم نميدانيد براي شما انسانها مقدور نيست آنها را ياد بگيريد: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[9] نه «ما لاتعلمون». بحث اين آيه كريمه 151 مبسوطاً گذشت خدا نفرمود انبيا چيزي به شما ياد ميدهند كه شما نميدانستيد تا ديگري بگويد ممكن است با پيشرفت علوم, بشر بفهمد. اين خطاب براي هميشه زنده است و هر روز تازه است; هر اندازه كه علم بشر پيشرفت كند اين حرف باز زنده است خدا ميفرمايد: پيغمبر به شما چيزي ياد ميدهد كه شما آن نيستيد كه از خودتان بدانيد يك وقت ميگويند «علّمك ما لم تعلم» يعني چيزي كه نميدانستي يادت داد [و] يك وقت ميگويند ﴿عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾[10] يعني آن معلم چيزي به يادت داد كه اگر او نبود تو آن نبودي ياد بگيري. اين «كان» منفي اين نقش را دارد پس انبيا تنها براي اين نيامدند كه مستقلات عقلي را شكوفا كنند, براي اين نيامدند آنچه را كه بشر ممكن است به زحمت بفهمد بيزحمت به بشر بفهمانند; انبيا آمدند از غيب پرده برداشتند چيزي به انسانها ياد دادند كه نه انسانها ميدانستند نه ميتوانستند ياد بگيرند [و] نه اگر همه تلاش و كوششها را صرف ميكردند مقدورشان بود كه بفهمند. فرمود: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾, مشابه همان بياني كه خدا به پيغمبر فرمود خدا به پيغمبر فرمود: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾; يعني خدا به تو چيزي ياد داد كه تو نبودي كه از خود بداني با همه استعداد و نبوغي كه داشتي.
ـ روزه، نوآوري انبياي الهي
وحي چيزهاي تازه ميآورد يكي از آن نوآوريهاي وحي همين مسئله روزه است خب كدام علم است كه بگويد اگر بخواهي آدم بشوي, نخور; اين را وحي ميگويد. كدام علم است كه ميگويد اگر بخواهي آمار گناهان و جرايم كمتر بشود, نخور و نياشام. فرمود: اگر شما بدانيد روزه براي شما خير است ولي خب نميدانيد و اين را وحي به شما بگويد: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾; شما با اين عقلتان نميفهميد روزه براي شما خوب است ما براي شما بررسي ميكنيم كه نخوردن و نياشاميدن وبه ياد حق بودن اين قوا را تعديل ميكند آن هم نه صرف نخوردن نخوردني كه لله باشد ممكن است كسي دوازده ساعت امساك كند يا يك شبانهروز اعتصاب غذا كند او معصيت كرده است او به خود ضرر رسانده است مگر [اينكه] يك مهمي را فداي اهم بكند آن يك مسئله ديگر است آن كسي كه اعتصاب ميكند كه به جايي نميرسد و اما آن كه روزه ميگيرد به جايي ميرسد فرمود: اين يك معنايي نيست كه حالا شما بنشينيد با محاسبات عقلي بفهميد كه روزه فايدهاش چيست بعضي از زواياي دور روزه را ممكن است انسان بفهمد البته بعد از اينكه شارع مقدس بيان كرد روشن كرد به انسان فهماند آنوقت انسان ميفهمد فرمود: اگر وحي نميبود شما نميدانستيد كه روزه براي شما خوب است ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ لذا در آيه 151 فرمود: انبيا چيزي براي بشر ميآورند كه مقدور هيچ جامعهاي از جوامع بشري نيست كه آنها را ياد بگيرد از پيش خود بداند ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[11] همين را در جريان جهاد بيان كرد در آيه 216 كه مربوط به جهاد و دفاع است فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَي أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾.
ـ خير بودن جهاد، رهآورد تعاليم الهي
فرمود: اين براي شما كُره است ولي كَره نيست آن عملي كه بر انسان دشوار باشد اين را ميگويند كُره آن عملي كه بر خلاف اراده انسان باشد ميگويند كَره مادر كودك را علي كُرهٍ حمل ميكند نه علي كَرهٍ مادر كه باردار شد با محبت بار را در خويش ميپروراند اما با كُره و دشواري اين بار را تحمل ميكند كه ﴿حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً﴾[12] كُره است اما كَره نيست آن مادر خيلي خوشحال است كه مادر شده است اما علي كُرهٍ اين بار را حمل ميكند نه علي كَرهٍ دراين كريمه فرمود: قتال بر شما كُره است سخت است اما با ارادت انجام بدهيد نه با كراهت و شما نميدانيد جنگ براي شما خوب است و شما خيال ميكنيد صلح براي شما خوب است خيلي چيز را شما دوست داريد و اين شر است براي شما خيلي چيز براي شما سخت است و اين براي شما خير است اينها را نميدانيد ﴿وَأَنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾ خب اينها را وحي ميگويد نمونه آن اصل كلي را كه در آيه 151 بيان كرد فرمود: ﴿وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[13] در مسئله روزه نمونهاش را مشخص كرد در مسئله جهاد و دفاع مشخص كرد و مانند آن.
پرسش ... پاسخ: نه, در هر حال اين ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾ شامل همه اينها خواهد بود چون بعضيها خواستند بگويند ﴿وَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً﴾[14] ناظر به خصوص مسئله فديهدادن است كه خداي سبحان فرمود: سالمندان مثلاً يك مسكين را اطعام كنند, بعد فرمود: ﴿فَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً﴾ اگر خواستند بيش از يك مسكين را اطعام كنند يا به يك مسكين چند نوبت طعام بدهند اين تطوع است ايشان ميفرمايند نه اين اختصاصي به مسئله اطعام مسكين به عنوان كفاره ندارد ناظر به اصلِ مسئله است.
تناسب آيات
آنگاه ميرسيم به آيه سوم فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ﴾ انسجامي كه ملاحظه فرموديد در بيانات سيدناالاستاد (رضوان الله عليه) است و همچنين مفسرين ديگر يك انسجام ممدوحي است بعضي آمدند خواستند بگويند كه آن روزهاي كه به عنوان ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ بود همان ماهي سه روز بود بعد نسخ شد و امثال ذلك هيچ دليلي اثبات نسخ نيست انسجام طبيعي اين سه آيه اين است كه اول ميفرمايد: روزه بر شما واجب است بدون اينكه معين كند چند روز در آيه دوم ميفرمايد كه اين روزه خيلي طولاني نيست ﴿أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ بيش از چند روزه نيست آنگاه اين ﴿أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ﴾ را در آيه سوم تشريح ميكنند ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ﴾ يعني اين ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ﴾ خبر باشد براي مبتداي محذوف «هي» يعني آن ايام معدوده «شهر رمضان» يا «شهر رمضان هي تلك الايام» كه يا مبتدا باشد خبرْ محذوف يا خبر باشد براي مبتداي محذوف آن ايامي كه روزهگرفتن واجب است ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ﴾.
عظمت ماه مبارك رمضان در پرتو نزول قرآن
عظمت روزه را گاهي از اين جهت بيان ميكند كه بر امم گذشته هم بود و خير شما را هم در بردارد و مانند آن در اين آيه مباركه عظمت روزه را به لحاظ ظرف زماني آن مشخص ميكند ميفرمايد: روزهٴ ماه مبارك رمضان بر شما واجب است ميدانيد اين ماه چه ماهي است ﴿الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ انسان اگر بداند اين كار را در يك مكان مقدس انجام ميدهد يا در يك زماني كه از قداست برخوردار است انجام ميدهد تحمل آن تكليف براي او آسان است وقتي ميبيند با بركت بيشتري روبهروست به آساني آن تكليف را انجام ميدهد ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ﴾ كه عظمت ماه مبارك رمضان به اين نيست كه در آن روزه واجب است عظمت ماه مبارك رمضان به اين است كه در آن قرآن نازل شده است كه قرآن معارف و حِكَم و احكامي دارد كه يكي از آن احكام روزهگرفتن است ماه مبارك رمضان را وقتي خدا معرفي ميكند به نزول قرآن معرفي ميكند ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾ چون مسئله نزول قرآن يك بحث مستقلي دارد اين چند جمله فعلاً محل بحث نباشد تا به تتمه آيه برسيم كه با مسئله روزه مناسب است دوباره برميگرديم به مسئله نزول قرآن در ماه مبارك رمضان.
حكم قطعي براي مسافر و حاضر
فرمود: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَانِ﴾ آنگاه فرمود: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾ اين به خوبي دلالت بر عزيمت ميكند ناظر به حكم تكليفي است مستقيماً متوجه به حاضرين است فرمود: هر كس در ماه مبارك رمضان مسافر نبود در شهر خود يا مثلاً محل اقامه حضور داشت ﴿فَلْيَصُمْهُ﴾ بايد روزه بگيرد ﴿فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ﴾ كه اين الف و لام ﴿الشَّهْرَ﴾ همان الف و لام عهد ذكري است كه يعني شهرِ رمضان تنها يك ماه اسم شريفش در قرآن كريم آمده است آن همان شهرِ رمضان است ايام ديگر يعني آن يازده ماه ديگر بالخصوص نامشان در قرآن نيامده گاهي در تحت عناوين عامه اَشهرِ حُرُم و امثال ذلك نام ماه رجب و ذيالقعده و ذيالحجه و محرم كه اَشهُر حُرُماند بالعموم آمده است اما نام هيچ ماهي در قرآن كريم نيامد مگر ماه مبارك رمضان ﴿فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ﴾ كه اين الف و لام الف و لام عهد ذكري است يعني اگر كسي در ماه مبارك رمضان حاضر بود و مسافر نبود ﴿فَلْيَصُمْهُ﴾ البته فرمود: اين ماه را روزه بگيرد اما چه وقتي از اين ماه را آن را در آيه بعد ذكر ميكند كه شب را از غذاخوردن و نوشيدن و امثال ذلك استفاده كنيد ﴿حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَي اللَّيْلِ﴾[15] كه شب را در آيه بعدي توضيح ميدهند نه يعني همه شهر شهر را توضيح ميدهند نه يعني همه اين ماه بلكه روزهاي اين ماه و روزش هم مشخص است از چه زماني تا چه زماني.
ـ معناي ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾
﴿فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ﴾ اگر روايات نبود مشكل بود كسي كه در وسط روز قصد سفر كرده است, اين بايد روزهاش را بخورد مثلاً; چون مسافر است ولي ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ نيست لذا اينكه بعضيها قصد شب را شرط ميدانند ميگويند مسافري ميتواند روزهاش را افطار كند كه شب قصد سفر كرده باشد[16] و اگر شب قصد سفر نداشت اوايل روز قصد سفر كرد, احتياط ميكنند از اين ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ ميخواهند استفاده كنند اين ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ ميگويد كسي كه قصد سفر دارد در آستانه مسافرت است او بايد روزه نگيرد و اما اگر كسي در آستانه سفر نبود قصد سفر نداشت قبل از ظهر براي او حادثهاي پيش آمد كه بايد مسافرت كند يك قدري احتياط ميكند سرش اين است اما روايات جلوي آن احتياط را هم گرفته است ﴿وَمَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾.
پرسش ... پاسخ: آن شخص كه قصد كرد و نرفت صرف نيت كافي نيست نيت بايد باشد ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ صدق كند اما اگر كسي بينيت رفته است او مسافر است نه ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾. قصد وحده كافي نيست لذا مادامي كه در محل هست بايد صائم باشد.
هدف روزهٴ حاضر و افطار مريض و مسافر
فرمود: ﴿فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ آنگاه براي اين استثنا دو علت غايي و دو هدف ذكر ميكنند براي اصل مسئله هم دو هدف ذكر ميكنند, اين چهار جمله كه ذكر شد با چهار لام ناظر به اين اهداف چهارگانه است فرمود: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾ كه اين در حكم ذكر لام غايت است (اين يك) ﴿وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ﴾ (اين دو) ﴿وَلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ﴾ (اين سه) ﴿وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (اين چهار). اين سومي و چهارمي مربوط به اصل مسئله است آن اولي و دومي براي مرض و سفر است.
ـ ارادهٴ آساني
درباره مرض و سفر فرمود: مريض و مسافر روزه را افطار ميكنند در ايام ديگر قضا به جا ميآورند چرا روزه را افطار ميكنند در حال مرض و سفر؟ براي اينكه ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾ خدا براي شما يسر ميخواهد دشواري را بر شما تحميل نكرده است معلوم ميشود روزه در حال عادي يسر است در حال مرض عسر است در حال سفر نوعاً عسر است و خدا نميخواهد شما به زحمت بيفتيد چون مريض اگر بخواهد روزه بگيرد نوعاً در زحمت ميافتد يا مسافران اگر بخواهند روزه بگيرند نوعاً در زحمت ميافتند خدا ميفرمايد: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾ معلوم ميشود روزه در حال عادي براي انسان سالم كه مسافر نيست اين يسر است [و] عسر نيست اين يك نكته خب چرا مريض و مسافر روزه نگيرند براي اينكه خدا ميخواهد كار را براي شما آسان بكند.
ـ اكمال عدّه
چرا قضا به جا بياورند براي اينكه ﴿وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ﴾ خداي سبحان اگر يسر را براي شما پسنديد نميخواهد شما را از زاد و راحله محروم كند كه زادتان و عامل تقوايتان روزه است بايد اين زاد و راحله را در ايام ديگر تكميل كنيد لذا چرا در ماه مبارك رمضان مريض و مسافر روزه نگيرند براي اينكه ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾ چرا قضا به جا بياورند براي اينكه ﴿وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ﴾ لذا فرمود: ﴿فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾.
ـ شكر حق و اعتراف به كبريايي خدا
اما آن غايت سوم و چهارم ناظر به اصل مسئله است اصل مسئله روزهگرفتن براي همه است كه فرمود: ﴿وَلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ خدا را بزرگ بشماريد كه شما را به اين تحصيل زاد و راحله هدايت كرده است و شاكر باشيد كه شما را به اين نعمت متنعم كرده است چون در اين آيه دو غايت ذكر شد يكي براي افطار يكي براي قضا مسئله ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ﴾ اين را در اين آيه ذكر نكرده چرا براي اينكه در اين آيه ميخواهد علت را ذكر كند ميفرمايد: علت براي قضا تكميل عده است آنها كه در حد سالمندياند كفاره ميدهند كه قضايي براي آنها نيست چون براي آنها قضا نيست ﴿وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ﴾ براي آنها نيست لذا در اين آيه نامي از آنها برده نشده و اگر در آيه قبل نام اينها برده شد نام سه گروه برده شد و در آيه بعد نام دو گروه برده شد سرّش اين است كه در اين آيه بعد مسئله تكميل عده مطرح است اين تكميل عده در حال قضاست مسافر و مريض قضا دارند لذا تكميل عده براي آنها مطرح است اما سالمندان ومن به داء العطش و امثال ذلك كه كفاره دارند نه قضا مسئله ﴿وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ﴾ براي آنها مطرح نيست لذا نام آن گروه سوم را در اين آيه بعدي مطرح نكرده است ﴿وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ﴾ اين تكبير همان است كه در روايات مشخص شده است كه از شب عيد فطر يعني بعد از نماز مغرب و نماز عشا و نماز صبح و نماز عيد بعد اين چهار نماز همان تكبير معروف «الله اكبر علي ما هدينا»[17] مستحب است[18] آنچه كه در روايت آمده تشريح همان ﴿وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ﴾ است ﴿وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾.
«والحمد لله رب العالمين»
[1] . وسائل الشيعه, ج10, ص177.
[2] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 158.
[3] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 158.
[4] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 158.
[5] ـ ؟؟
[6] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 75.
[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 151.
[8] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 1.
[9] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 151.
[10] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 113.
[11] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 151.
[12] ـ سورهٴ احقاف، آيهٴ 15.
[13] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 151.
[14] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 158.
[15] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 187.
[16] . تذكرة الفقهاء, ج6, ص157.
[17] ـ مفاتيح الجنان، اعمال ماه شوال.
[18] . التبيان, ج2, ص125; مجمعالبيان, ج1 ـ 2, ص499.