اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (184) شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَي مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (185)﴾
اخبار به داعيِ انشاء
ظاهر اين آيات ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ حكم تشريعي است و گرچه جمله خبريه است ولي به داعي انشا القا شد و مفيد وجوب روزه است; نظير ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَي﴾[1] و همچنين نظير ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ﴾[2]. اين آيات همسياقاند و ظاهر همه اينها هم تشريع و وجوب است.
ـ حمل آيهٴ روزه بر اخبار در بيان علامه طباطبايي
ولي سيدناالاستاد (رضوان الله عليه) آن دو آيه را حمل بر تشريع و وجوب كردند كه مفاد آنها انشا است و اين آيه محل بحث را حمل بر اِخبار كردند, فرمودند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ﴾ انشا است و دالّ بر وجوب است; چه اينكه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ﴾ هم, انشا است و دالّ بر وجوب وصيت يا استحباب وصيت ولي ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ اِخبار است و نه انشا و اين جملهها زمينه است براي آن انشايي كه در آيه سوم مطرح است [و] آن آيه سوم اين است كه ﴿فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾; انشاي وجوب روزه از آن جمله سوم استفاده ميشود ولي از ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ جز اِخبار چيزي نيست[3]. سرّش آن است آنطوري كه ايشان بيان ميكنند ميفرمايند كه درباره قصاص مستقيماً و بدون واسطه ميشود حكم را جعل كرد و جمله را به عنوان جمله انشائيه القا كرد و گفت: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ﴾[4] زيرا نفوس پذيراي حكم قصاصاند انساني كه از او كسي را كشتند خود ولي دم است اين حكم را به آساني تلقي ميكند كه خدا بفرمايد: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ﴾ و همچنين از نظر عواطف اگر به انسانها بگويند وصيت بر اقربين و والدين نسبت به شما لازم است آن را هم ميپذيرند نيازي به توطئه و مقدمهچيني نيست ولي مسئله روزهگرفتن يك تكليف دشوار و شاق است بايد اول گزارش داد كه ما بر شما لازم كرديم همانطوري كه بر امتهاي گذشته لازم كرديم و روزه زمينه تقوا را فراهم ميكند و ما در اين كار بيش از چند روز بر شما واجب نكرديم و اگر كسي هم مسافر يا مريض است مستثناست و اگر كسي روزه براي او دشوار است مخيّر است بين روزه و فديهدادن و مانند آن اول بايد زمينه را فراهم كرد بعد انشا كرد گفت: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ كه انشا در آيه سوم است آيه اول و آيه دوم گزارش خبري است زمينه است براي اينكه نفوس آماده بشود براي تلقي اين حكم خدا اين خلاصه بيان سيدنا الاستاد (رضوان الله عليه) در كتاب شريف الميزان است.
ـ نقد بيان علامه طباطبايي
اين معنا في نفسه حق است كه روزهگرفتن با مسئله قصاص در امور سياست اسلامي و با مسئله روزه در مسائل مالي اسلامي فرق دارد ولي اينچنين نيست كه هر حكم دشواري نيازي به توطئه و زمينهچيني داشته باشد نشانهاش همان مسئله جهاد و دفاع است كه بدون زمينهچيني فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ﴾ آيه 216 همين سورهٴ مباركهٴ بقره فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ﴾[5], ديگر نفرمود «كما كتب علي الذين من قبلكم» يا ساير تعبيراتي كه باعث تخفيف در اين حكم است در كنار اين ذكر نشد البته در آيات ديگر آمده است كه ﴿لَيْسَ عَلَي الْأَعْمَي حَرَجٌ وَلاَ عَلَي الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلاَ عَلَي الْمَرِيضِ حَرَجٌ﴾[6] آن آيات ديگر است وگرنه در خود اين آيه مستقيماً فرمود: گرچه بر خود شما سخت است اما واجب است: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ﴾[7] با اينكه جنگ و دفاع بر شما سخت است اما واجب است.
پرسش: ... پاسخ: نه, آنها كه آشنا به كتاب انبياي سلف بودند از روزه باخبر بودند اهل كتاب هم در بين آنها زندگي ميكردند و به آداب خودشان هم بالأخره احترام ميگذاشتند يا وجوباً يا ندباً روزه ميگرفتند.
بنابراين اگر يك حكمي دشوار بود نيازي به زمينهچيني ندارد كه قبلاً خبر بدهند بعد انشا كنند براي اينكه مسئله جهاد دشوارتر از مسئله روزه است آنجا مستقيماً انشا كرد [و] فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ﴾ اينچنين نيست كه اول گزارش خبري باشد بعد انشا; ثانياً اگر يك امري نيازي به زمينهچيني داشته باشد, آن زمينه را هم ممكن است همراه با خود آن انشا ذكر بكنند. همين آيه سورهٴ مباركهٴ بقره يعني آيات محل بحث ممكن است اينچنين باشد كه انشا را با همراهاني ذكر كرد كه انشا در دلها اثر كند فرمود: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ روزهگرفتن بر شما واجب است و اين وجوب را بپذيريد براي اينكه بر امم قبلي هم هست و زمينه تقواي شماست كه زاد قيامت شماست; مريض و مسافر مستثنايند آنهايي كه روزه بر آنها دشوار است ميتوانند كفاره بدهند و مانند آن بنابراين اين بيان تامّ نيست.
بيان علماي عامه مبني بر عدم وجوب روزه بر مسافر و مريض به نحو رخصت
اما بياني كه بعضي از علماي اهلسنت داشتهاند از متأخرين وفاقاً للمتقدمين كه روزهگرفتن براي مسافر يا مريض به نحو رخصت سلب شده است نه به نحو عزيمت اين هم تامّ نيست آنها استدلال ميكنند ميگويند كه رواياتي در مسئله است كه دلالت ميكند بر اينكه رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در مسافرت روزه گرفت به استناد آن روايات ميگويند پس روزهگرفتن در سفر حرام نيست و صوم در سفر ترخيصاً ساقط شده است; نه عزيمتاً[8].
نقد بيان علماي اهل سنت
اولاً آن روايات ثابت نشد و ثانياً اگر يك روايتي دلالت كند كه رسولخدا روزه گرفت آن شايد روزه مستحبي بود و منذور در سفر بود اگر روزه مستحبي بود يا نذر در سفر بود مستثناست اين كاري با اصل روزه ماه مبارك رمضان ندارد و از طرق اماميه رسيده است آنها كه اهلالبيتاند و «أدري بما في البيت»[9]اند آنها سيره رسولخدا را بهتر از ديگران ميدانند يعني ائمه (عليهم السلام) آنها فرمودند رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «روزهگرفتن در سفر مشروع نيست»[10] لذا خودشان فرمودند: اگر كسي در سفر بميرد و روزهدار باشد من بر او نماز نميگزارم[11] و فرمودند: اگر كسي در مسافرت روزه گرفت آن روزهاش باطل است بايد قضا به جا بياورد[12].
پس آنچه كه در بعضي از تفاسير اهلسنت آمده است از متأخرين تبعاً للمتقدمين كه صوم در سفر را گفتهاند رخصتاً ساقط است نه عزيمتاً اين مطابق با [13] قرآن نيست چه اينكه مطابق با سيره رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هم نيست.
حكم روزه مستحب در سفر
پرسش: ... پاسخ: روزه استحبابي دو قول است يكي اينكه مطلقا ميشود يكي اينكه منذورِ سفر را يعني روزهاي را كه انسان نذر بكند در سفر بگيرد اگر نذر باشد حالا يا مطلقا يا تصريح بكنند به اينكه خصوص سفر يعني شخص ميگويد من در آن روزي كه مسافرم نذر كردهام كه اين روزه را در سفر بگيرم در اين صورت مستثناست
پرسش: ... پاسخ: مشروعيتش به همان اطلاقات اوليه ثابت است منتها با خود نذر ميگويند كه در موارد ديگر مشروع نيست و در حال نذر آن روزه كه في نفسه مشروع است و مطلوب است مطلوبيتش و مشروعيتش همچنان باقي است
پرسش: ... پاسخ: جواب بگوييد كه اگر نذر كردهايد در سفر بگيريد، بگيريد وگرنه احتياط در خلافش است نگيريد.
پرسش: ... پاسخ: در مسافرت روزهٴ واجب حرام است اطلاقات ادله كه ميگويد «الصوم جنة»[14] روزه واجب خارج شد. رواياتي كه ميفرمايد در حال سفر اگر كسي نذر كرده باشد ميتواند روزه بگيرد; يعني اطلاقات ادله «الصوم جنة»[15] «الصوم حجاب من النار»[16] «الصوم لي»[17] اين اطلاق در حال نذر در سفر به قوتش باقي است; موارد ديگر خارج شد پس اصل مشروعيت سفراً و حضراً با اطلاقات «الصوم جنة» «الصوم حجاب من النار» «الصوم لي» ثابت ميشود; موارد ديگر خارج شد در حال نذر باقي است نه اينكه به وسيله نذر بخواهند مشروعيت درست كنند.
افراط و تفريط علماي اهل سنت در حد سفر و مرض مجوّز افطار
همانطوري كه درباره مرض ملاحظه فرموديد گرفتار افراط و تفريط شدهاند زمخشري يا ديگري نقل كرده است: كسي [ابنسيرين] در ماه مبارك رمضان روزه ميخورد از او سؤال كردند چرا روزه ميخوري؟ گفت: چون انگشتم درد ميكند[18]. به اين مقدار تفريطي شدند از لحاظ سفر هم بشرحايضاً [همچنين] اينها ميگويند كه همين كه مسافر حركت كرد ميتواند روزه را افطار كند ولو خانههاي آن شهر يا محل اقامه هنوز مخفي نشده [باشد] چند روايت نقل ميكنند از بعضي از صحابه كه همين كه از منزل حركت كردند هنوز از محدوده شهر بيرون نرفتند و ديوارهاي شهر مخفي نشد سفره را پهن كردند آن ديگري گفت: هنوز ديوارهاي شهر پيداست اين يكي گفت: تو چرا از سنت پيغمبر اعراض ميكني[19] پيغمبر هم همين كار را ميكرد، ـ معاذالله ـ هنوز ديوارهاي شهر مخفي نشده بود افطار ميكرد اين هم تفريطي است كه در كلمات اهلسنت هست.
و اما اماميه برابر آنچه كه معصومين (عليهم السلام) فرمودند و معادل قرآناند و ثقل اصغرند و اهلالبيتاند «و أدري بما في البيت»[20]اند دستور دادند كه سفر حدي دارد يعني همان هشت فرسخ مسيرةُ يوم و هم اينكه تا انسان از حد ترخّص خارج نشد حق افطار ندارد اگر مسافري قصد دارد ماه مبارك رمضان فردا مثلاً سفر كند حق ندارد مادامي كه در وطن خود است بعد از طلوع صبح صادق بعد از فجر چيزي بخورد بايد به حالت روزه باشد همين كه از حد ترخّص خارج شد آنگاه ميتواند روزه را افطار كند.
حكم روزه در سفر و مرض در روايات
مطلب بعدي آن است كه اين بقيه بحثهايي كه مربوط به مرض و سفر است كه روزه از مريض و مسافر ساقط شده است عزيمتاً و نه رخصتاً بر مريض و مسافر روزه حرام است و اگر گرفتند تنها معصيت نكردند بلكه از نظر حكم وضعي هم بايد قضا به جا بياورند اين روايات بايد به عنوان بحثهاي پاياني اين قسمت خوانده بشود چون در آيه سوم هم مسئله مريض و مسافر مطرح است كه ديگر در آيه سوم كه راجع به مريض و مسافر بحث ميشود آنجا تكرار نكنيم در كتاب الصوم وسائل اين روايات هست كه بعضي از اين روايات خوانده شد باب دوم از ابواب «من يصح منه الصوم» اينچنين بود كه اگر كسي در سفر روزه گرفت نهتنها واجب نيست بلكه باطل است معصيت كرد و دوباره بايد قضا را به جا بياورد چون نوع اين روايات مطابق با فتواي مشهور است و حكم جديدي نيست و مورد اتفاق اصحاب هم است لذا در سند كلِّ واحدٍ واحدٍ از اين روايات بحث نميشود مگر يك مطلب جديدي را يك روايت داشته باشد كه آنگاه بحث سندي خواهد شد.
ـ مجزي نبودن روزه ماه رمضان در سفر
روايت أوليٰ اين است: «اذا صام الرجل رمضان في السفر لم يجزه وعليه الاعادة»[21] اگر كسي در ماه مبارك رمضان روزه گرفت مجزي نيست بايد اعاده كند.
ـ قضا نداشتن صائم جاهل به حكم روزه در سفر
روايت دوم هم كه از امام ششم (سلام الله عليه) سؤال شده است اين است كه فرمود: اگر كسي در ماه مبارك رمضان در حال سفر بود و روزه گرفت «ان كان لم يبلغه ان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) نهي عن ذلك فليس عليه القضاء»[22] اگر كسي جاهل به اصل حكم بود آيه يا روايتي كه مسئله بطلان روزه در سفر را ميرساند به او نرسيد او جاهل به اصل حكم بود مع ذلك در سفر روزه گرفت البته صحيح است اين از همان مواردي است كه جاهل معذور است جاهلِ به حكم، معذور است نظير اتمام در مورد قصر و همين روزهگرفتن در مورد افطار. در خصوص اين دو حكم ملاحظه فرموديد كه اين جاهلها معذورند. ممكن است معصيت كرده باشد در يادگرفتن اما از نظر وضعي معذور است يعني پذيرفتهشده است.
پرسش: ... پاسخ: بله, الاّ همين دو مسئله است ديگر در نوع موارد فقهاً و اصولاً اين دو مسئله را استثنا كردهاند از رسائل مرحوم شيخ گرفته تا مسائل كتابهاي ديگر گفتند «الا بالمسئلتين» منتها نه چهار صورت اين دو مسئله قصر در موضع اتمام، اتمام در موضع قصر نه, افطار در مورد صوم، صوم در مورد افطار نه در اين دو مسئله دو صورتش; يعني اتمام در موضع قصر دون العكس و صوم در مورد افطار دون العكس هيچجا جاهل معذور مقصر نيست الاّ في المسئلتين.
روايت بعدي هم باز از امام صادق (عليه السلام) است كه «رجل صام في السفر فقال إن كان بلغه أنّ رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) نهي عن ذلك فعليه القضاء و ان لم يكن بلغه فلا شيء عليه»[23].
ـ تلازم بين «تقصير و افطار» و بين «صرم و اتمام»
روايت چهارم كه از امام رضا (سلام الله عليه) نقل شده است حضرت فرمود: تلازم است بين تقصير و افطار و بين صوم و اتمام «اذا قصرت افطرت و من لم يفطر لم يجز عنه صومه في السفر و عليه القضاء لانه ليس عليه صوم في السفر»[24] فرمود در هرجا كه مسافر نمازش شكسته است روزهاش را بايد افطار كند اين تلازم است البته مگر در چند مورد كه در فقه ملاحظه فرموديد در اماكن اربعه مسافر مخير بين قصر و اتمام است اما مخير بين صوم و افطار نيست و اگر مسافر بعد از ظهر از محل خود حركت كند بايد روزه را داشته باشد ولي اگر نماز نخواند خواست بين راه بخواند نمازش شكسته است و اگر مسافري بعد از ظهر به وطن رسيد روزه او صحيح نيست در حالي كه نماز او تمام است در اين موارد كه نماز تمام است و روزه تمام نيست او بالعكس تلازم بين اين دو امر نيست وگرنه در غير اين موارد يادشده به عنوان اصل كلي بين نماز و روزه تلازم است هر جا نماز شكسته است روزه نبايد گرفت هر جا نماز تمام است بايد روزه گرفت.
ـ روزه مسافر جاهل به حكم
روايت بعدي باز از امام ششم (سلام الله عليه) است كه فرمود: «من صام في السفر بجهالةٍ لم يقضه»[25] اگر كسي جاهل به مسئله بود و روزه گرفت قضا ندارد مثل اينكه جاهل به مسئله نميداند كه مسافر نمازش شكسته است ولي نماز را تمام خواند ديگر قضا ندارد بر خلاف ناسي اگر كسي مسئله را ميدانست ولي حكم يادش رفته است اين البته قضا دارد چون فريضه فوت شد ولي جاهل طبق اين نص خاص مستثناست روايت ششم باز از امام صادق (سلام الله عليه) است كه فرمود: «اذا سافر الرجل في شهر رمضان افطر و ان صامه بجهالة لم يقضه»[26] اينها رواياتي است كه ميگويد صوم در سفر نهتنها معصيت است بلكه وضعاً هم صحيح نيست بايد قضا به جا بياورد.
حكم روزهٴ بيمار در روايات
اما درباره مريض هم اينچنين است منتها مرض مثل صوم اينقدر روايات فراواني كه درباره حرمتش داشته باشد اينچنين نيست بر خلاف روايات سفر كه فرمود: «ليس من البر الصيام في السفر»[27] يا «لو أن رجلاً مات صائماً في السفر ما صليت عليه»[28] اين تعبيرات درباره سفر هست ولي درباره مرض به اين شدت نيست باب هجدهم از ابواب «من يصح منه الصوم» از كتاب صوم, از امام ششم (سلام الله عليه) رسيده است كه حضرت يك كاسهاي را در آن سركه و زيت ريخت براي آن شخص مريض فرستاد فرمود: «افطر و صلّ و انت قاعد»[29] چون مريضي نماز را هم شكسته بخوان و روزه هم نگير افطار بكن امر كرده است باب نوزدهم رواياتي است كه درباره كساني كه به درد چشم مبتلا هستند و براي آنها روزهگرفتن ضرر دارد يا خوف ضرر است بايد روزهشان را افطار كنند درد چشم و رمد چون روايات خاصه دارد در كتابهاي فقهي عليٰحده چشمدرد را بالخصوص ذكر ميكنند در بين اقسام مرض مسئله چشمدرد را بالخصوص در كتابهاي فقهي ذكر ميكنند براي اينكه روايات مخصوص در خصوص چشمدرد آمده است از امام ششم (سلام الله عليه) است فرمود: «الصائم اذا خاف علي عينيه من الرمد افطر»[30] روزهدار اگر بر دو چشمش بيماري چشم را ميترسد افطار كند.
ـ مرض مجوّز افطار
حد مرض را هم در باب بيستم مشخص كردهاند حد مرض مثل حد سفر نيست كه مشخص باشد كه انسان تا چه اندازه مريض بشود روزه نگيرد و تا چه اندازه مريض باشد روزه بگيرد حدش را به خود انسان واگذار كردند از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال كردند كه «حد المرض الذي يترك الانسان فيه الصوم»[31] چقدر است فرمود: وقتي نتوانست سحري بخورد خب اين نشانه است خب ممكن است كسي نتواند سحري بخورد سحري ميل نداشته باشد ولي بتواند روزه بگيرد روزهاي كوتاه زمستان است و هوا هم خنك است او ميتواند روزه بگيرد اين نشانه است يعني اگر كسي قدرت غذاخوردن ندارد او بايد روزهاش را افطار كند روايت دوم كه باز از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال كردند اين است كه «ما حد المريض اذا نقة في الصيام فقال ذلك اليه هو اعلم بنفسه اذا قوي فليصم»[32] نقاهت آن بيماري خاص است از حضرت سؤال كردند كدام مرض است چه حد از مرض است كه اگر انسان به آن نقاهت رسيد نبايد روزه بگيرد فرمود: تشخيصش به عهده خود روزهدار است روزهدار اگر ميبيند براي او دشوار است و ضرر دارد يا مرضش طولاني ميشود يا شديد ميشود روزه را افطار كند «هو اعلم بنفسه اذا قوي فليصم» اگر قدرت پيدا كرد روزه بگيرد ولي تا قدرت ندارد روزه را افطار كند.
چهارم روايتي است كه باز مضمره است البته سماعه ميگويد: «سألته ما حد المرض الذي يجب علي صاحبه فيه الافطار كما يجب عليه في السفر»[33] همه اينها فهميدند حكم عزيمت است آن مرضي كه افطار واجب است همانطوري كه بر مسافر افطار واجب است برآن مريض افطار واجب است آن حدش چيست كه خدا فرمود: ﴿مَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ﴾ «قال: هو مؤتمن عليه مفوضٌ اليه فان وجد ضعفاً فليفطر و ان وجد قوة فليصمه كان المرض ما كان»[34]; از اين بيان استفاده نميشود كه محور قوه و ضعف است چون مدار مريض است فرمود: مريض دو حال است يك مريضي است كه ميتواند يك مريضي است كه نميتواند پس مرض معيار نيست مرض هر چه باشد اگر كسي به وسيله روزهگرفتن بيمارياش شديد ميشود يا درمانش طول ميكشد او افطار كند اگر مريضي است كه چه روزه بگيرد چه روزه نگيرد هيچ تفاوتي به حال او ندارد اين دارو را بايد دوازده ساعت به دوازده ساعت بخورد پرهيزي هم ندارد خب دوازده ساعت را روزه ميگيرد در آن دوازده ساعت ديگر اين داروها را مصرف ميكند اين مريض روزه را ميگيرد.
پرسش: ... پاسخ: اين ﴿عَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ﴾ براي گروه مخصوص است مثل سالمندان نه براي يك جوان يك وقتي كه حادثه برايش پيش آمد حالت مرض، لذا آن رخصت بود نه عزيمت يك پيرمرد كه ميتواند روزه بگيرد منتها به زحمت شارع مقدس فرمود: مختاريد ميخواهيد بگيريد ميخواهيد نگيريد بر او عزيمتاً تحميل نشده است كه حتماً بايد روزه را بخورد مثل مريض و مسافر بر او رخصت است آنجا كه حرج باشد البته عزيمت است.
تشخيص مريض، معيار حد مجوز افطار
روايت بعدي باز از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال كردند حد مرضي كه آن بيمار بايد افطار كند چيست؟ سؤال كردند «ما حد المرض الذي يفطر فيه صاحبه و المرض الذي يدع صاحبه الصلاة من قيامٍ» آن مرضي كه صاحب آن مرض نماز را بايد نشسته بخواند قيام را بايد ترك كند آن حدش چيست و آن مرضي كه صاحبش بايد روزه را ترك كند حدش چيست؟ «قال (عليه السلام) ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾»[35] انسان خودش را خوب ميشناسد اين تاء «بصيرة» را گفتند تاي مبالغه است نه تاي تأنيث يعني انسان خودش را خوب ميشناسد ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[36] اين آيه مباركه كه در سوره قيامت است صدرش اين است كه ﴿يُنَبَّؤُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ﴾[37] در قيامت به انسان گزارش ميدهند كه انسان كارهاي گذشته و آيندهاش چه بود بعد ميفرمايد چرا ما بايد گزارش بدهيم چرا ما به او بگوييم كه تو اينچنين بودي و اينچنين كردي نيازي به انبا و گزارش ندارد ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾ اين ﴿بَصِيرَةٌ﴾ مثل «علامةٌ» است. انسان نسبت به ديگري يا ديگران اگر غافل باشد خود را خيلي خوب ميشناسد ﴿بَلِ الْإِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ٭ وَلَوْ أَ لْقَي مَعَاذِيرَهُ﴾[38] ولو در محكمه هر چه بخواهد عذر بتراشد عذر القا كند ممكن است ديگري را قانع كند يا ساكت كند ولي خود را ميشناسد حضرت هم در اين جواب فرمود: انسان خود را به خوبي ميشناسد ميداند بالأخره بلندشدن براي او دشوار است روزهگرفتن براي او سخت است مقدورش نيست روزه را ميخورد حدي آنچنان ندارد اگر گفتند قول طبيب ثقه حجت است يعني اين اماره است وگرنه آنچه كه معيار است مرض است همين مرض كه گفته شد به عنوان عزيمت تكليف برداشته شد اگر كسي به خيال مرض روزه گرفت با اينكه ميدانست مريض است به زعم خود مريض است طبيب موثق هم گفت تو مريضي و روزه براي تو ضرر دارد او غفلت كرد و روزه گرفت طوري كه قصد قربت هم متمشي بشود غفلت كرد و روزه گرفت بعد معلوم شد روزه براي او ضرر ندارد خب اين روزه صحيح است چرا چون معيار حكم واقعي است و واقعاً هم اين شخص مريض نبود تشخيص طبيب اشتباه بود تشخيص طبيب موضوع نيست موضوع مرض است و اگر كسي در آن حال روزه گرفت روزه او صحيح است از آن طرف اشكال كردند اگر طبيب به او گفت براي تو ضرر ندارد يا خودش خيال كرد روزه براي او ضرر ندارد بعد كه روزه گرفت معلوم شد براي او ضرر دارد آنجا احتياط وجوبي كردند گفتند قضا به جا بياورد چون واقعاً ضرر داشت و او تشخيص نداشت و چون واقعاً مريض بود و روزه هم واقعاً ضرر داشت و حكم هم متوجه واقع شد پس واقعاً او تكليف نداشت لذا احتياط كردند گفتند قضا به جا بياورد.
پرسش: ... پاسخ: نه خود مرض موضوع است حالا گاهي ممكن است انسان مريض نباشد و روزه به حال او ضرر داشته باشد آن ضرر عليحده است منتها مرضي كه زيانبار باشد روزه براي او.
پرسش: ... پاسخ: نه مرض كه در آنجا هم از امام صادق (سلام الله عليه) نقل شد كه فرمود: «كان المرض ما كان»[39] مرض هر چه ميخواهد باشد معيار همان توانستن و نتوانستن در حال مرض است مثل همان مريضي كه به او گفتند دوازده ساعت به دوازده ساعت داروها را مصرف كن. معلوم ميشود مرض او به آن حدي نرسيد كه روزه از او ساقط بشود چون حضرت فرمود مرض معيار نيست اصل المرض معيار نيست مرضي كه انسان با آن نتواند روزه بگيرد.
ـ اقسام سهگانه روايات رمض مجوز افطار و جمع بين آنها
روايت بعدي هم كه باز از امام ششم (سلام الله عليه) است آن راجع به سردرد است و تب كه اگر كسي صداع شديد دارد يا تب شديد دارد يا چشمدرد شديد دارد «حل له الافطار»[40] روايات اين باب البته معارضي هم دارد كه معارضش روايت نُهِ همين باب بيست است آن روايت اين است كه از امام هفتم (سلام الله عليه) وقتي سؤال كردند «عن حد ما يجب علي المريض ترك الصوم قال كل شيء من المرض» كه «اضرّ به الصوم فهو يسعه ترك الصوم»[41]; عنوان ضرر مطلق است ممكن است كسي سالم باشد ولي روزه براي او ضرر دارد به هر عنواني اگر ضرر شد موقتاً ساقط است اما اينجا فرمود مطلق مرض معيار نيست آن مرضي كه روزه باعث شدت آن مرض يا طول درمان آن مرض ميشود در آن حال بايد روزه را افطار كرد ولي در همين باب مرض روايتي در باب 22 آمده است كه معارض با روايات گذشته است از امام صادق (سلام الله عليه) سؤال كردند يا ابتدائاً حضرت فرمود درباره مردي كه [در] ماه مبارك رمضان روزه گرفت و او مريض است سؤال كردند «عن رجل صام شهر رمضان وَ هو مريضٌ قال (عليه السلام) يُتمّ صومه و لايعيد يجزيه»[42] سؤال كردند مريضي در ماه مبارك رمضان روزه گرفت تكليفش چيست فرمود: روزهاش را تمام كند و اعاده نكند لازم نيست بعداً روزه را قضا به جا بياورد همين كافي است خب روايات مسئله قهراً سه طايفه ميشود يك طايفه درباره مطلق مرض است مثل همين سؤال كردند يك مريضي روزه گرفت تكليفش چيست حضرت فرمود عيب ندارد طايفه ديگر رواياتي است كه ميگويد مريض بايد روزه را بخورد مثل خود آيه طايفهٴ ثالثه مفصِّل بين اينهاست حد را مشخص كرد آن مرضي كه ضعفآور است و زيانبار است بايد روزه را خورد آن مرضي كه ضعفآور و زيانبار نيست انسان روزه را حفظ ميكند پس روايات سه طايفه شد يك طايفه بالاطلاق دلالت ميكند بر اينكه مريض در ماه مبارك رمضان بايد افطار بكند طايفه ديگر دلالت ميكند بر اينكه روزه مريض صحيح است اعاده و قضا ندارد و مجزي است اين دو طايفه چون مطلقاند معارض هماند طايفه ثالثه شاهد جمع است و مفصِّل بين اين دو طايفه است كه حد مرض را مشخص كرد فرمود: اگر در آن مرض, به حد ضرر رسيد, افطار ميكند اگر به حد ضرر نرسيد افطار نميكند, تشخيصش را به عهده خود صائم واگذار كرده است.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 178.
[2] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 180.
[3] . الميزان, ج2, ص6.
[4] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 178.
[5] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 216.
[6] ـ سورهٴ فتح، آيهٴ 17.
[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 216.
[8] . كتاب الفقه علي المذاهب الأربعه, ج1, ص575; المحلّي, مج 5 ـ 6, ج6, ص247; نيل الأوطار, مج3 ـ 4, ج4, ص225.
[9] . بحارالأنوار, ج78, ص274.
[10] . ر.ك: وسائل الشيعه, ج10, ص174 ـ 175.
[11] . مجمعالبيان, ج1 ـ 2, ص493.
[12] . الكافي, ج4, ص86.
[13] ـ كلمه مضبوط نيست.
[14] . نم لا يحضره الفقيه, ج2, ص74.
[15] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 74.
[16] ـ معاني الأخبار، ص 408.
[17] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 75.
[18] . الكشاف, ج1, ص225; تفسير الكبير, مج3, ج5, ص80.
[19] . نيل الاوطار, مج3 ـ 4, ج4, ص229.
[20] . بحارالأنوار, ج78, ص274.
[21] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 179.
[22] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 179.
[23] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 179.
[24] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 180.
[25] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 180.
[26] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 180.
[27] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 177.
[28] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 177.
[29] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 217.
[30] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 218.
[31] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 219.
[32] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 220.
[33] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 220.
[34] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 220.
[35] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 220.
[36] ـ سورهٴ قيامت، آيهٴ 14.
[37] ـ سورهٴ قيامت، آيهٴ 13.
[38] ـ سورهٴ قيامت، آيات 14 ـ 15.
[39] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 220.
[40] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 221.
[41] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 222.
[42] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 224.