اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (184)﴾
احكام آيهٴ شريفه
ـ وجوب تكليفي روزه بر عموم مكلفان
از اين آيات كريمه چند حكم شرعي استفاده ميشود اول وجوب تكليفي صوم است بر عامه مكلفين و ظرف اين وجوب هم روزهاي قابل شماره است كه اين ايام معدوده با شهرِ رمضان تفسير و تبيين شد.
ـ حكم روزه در سفر و مرض
مطلب دوم آن است كه كساني كه بيمارند يا مسافرند از اين حكم مستثنايند روزه بر مريض و مسافر واجب نيست اما ساقط نشد بلكه قضا دارند.
ـ حكم روزه سالمندان (مطيق)
حكم سوم آن است كه كساني كه روزهگرفتن براي آنها دشوار است ولي به حد عسر و حرج نرسيده است آنها ميتوانند روزه را افطار كنند ولي بايد كفاره بپردازند.
اين سه حكم را در اين دو آيه مباركه بيان كرد.
روايات متكفل بحث فروعات فقهي مسئله روزه در سفر و مرض
بحث در اين بود كه آن حكم اولي وجوب تعييني دارد حكم دوم آيا ترخيص است يا عزيمت و آيا وجوبش در سفر تعييني است يا تخييري و اگر كسي مريض بود يا مسافر بود و روزه گرفت آيا معصيت كرد يا نه و اگر معصيت كرد روزه او صحيح است يا نه اين احكام قسمت مهمش از روايات استفاده ميشود از خود آيه مباركه اين احكام اربعه استفاده نميشود براي اينكه صدر آيه و اصل بحث راجع به وجوب تعييني روزه بر مكلفين است [و] وقتي مسافر و مريض استثنا شد يعني اين وجوب تعييني از آنها ساقط است نه اينكه اصلاً وجوب ندارد (نه تعييناً و [نه] تخييراً) يا اينكه اصلاً اگر وجوب نداشت گذشته از نفيِ وجوب اثبات حرمت باشد و اگر روزه گرفت گذشته از اينكه معصيت كرد بايد قضا به جا بياورد و مانند آن اين احكام نه از خود اين جمله استفاده ميشود [و] نه به شهادت صدر ميتوان اين امور را از اين آيه استفاده كرد; نه به شهادت ذيل; چون جمله سوم اين است كه آنها كه روزهگرفتن براي آنها دشوار است فديه بدهند ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ﴾. خب, اينجا حمل بر رخصت است; نه بر عزيمت, با اينكه لسان, لسانِ عزيمت است اگر «علي» مفيد جعل حكم است, بايد اينچنين گفت آنها كه روزه براي آنها دشوار است حتماً بايد افطار كنند و نبايد روزه بگيرند در حالي كه اينچنين نيست اگر مرد پير يا زن پير يا كساني كه به بيماري عطش مبتلايند و روزهگرفتن براي آنها عسر و حرج نيست ولي دشوار است آنها رخصت دارند; نه عزيمت; ميتوانند روزه را افطار كنند و كفاره بدهند; نه اينكه بر آنها واجب است افطار كنند و روزهگرفتن حرام باشد يا اگر روزه گرفتند معصيت كردند و باطل باشد; اينچنين نيست در اينگونه از موارد جز ترخيص چيز ديگر نيست با اينكه لسان لسانِ ﴿وَعَلَي الَّذِينَ﴾ است كه با «علي» تعبير شد و نشانه تكليف است پس معلوم ميشود آن جمله قبلي كه محل بحث بود فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾; آن احكام چهارگانه از اين تعبير استفاده نميشود.
ـ عدم دلالت آيهٴ بر حرمت روزه در سفر و مرض
احكام چهارگانه اين بود كه وجوب تعييني ساقط است و وجوب تخييري هم ساقط است و صحت هم ساقط است و اگر گرفت حرام است و در نتيجهٴ حرمت چون عبادت است باطل است [و] قضا دارد اين احكام چهارگانه را به كمك روايات بايد استفاده كرد پس اينكه مرحوم امينالاسلام فرمودند از همين جمله ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ﴾ ميتوان وجوب قضا را استفاده كرد به نحوي كه وجوب تعييني باشد[1] دشوار است براي اينكه اصل بحث در وجوب روزه بر عامه مكلفين بود مسئله مرض و سفر عامل استثناست استثناي از وجوب تعييني سلب وجوب تعييني است يعني در حال سفر و مرض واجب نيست حالا يا تعييناً يا تخييراً ديگر صحيح نباشد اينچنين نيست كه سلامت شرط صحت باشد همانطوري كه شرط وجوب است يا حضر شرط صحت باشد همانطوري كه شرط وجوب است از اين جمله استفاده نميشود.
پرسش ... پاسخ: ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ﴾ هم در صدد تعيين وظيفه است در حالي كه جز رخصت چيز ديگر نيست.
پرسش ... پاسخ: ﴿وَعَلَي الَّذِينَ﴾ بايد ظهور داشته باشد در تعيين و حال اينكه اينجا رخصت است [و] عزيمت نيست.
پرسش ... پاسخ: بسيار خوب آنجا هم ما عزيمت را به لحاظ خارج ميفهميم ما حداكثر شرط وجوب بفهميم نه شرط صحت يعني بر مريض و مسافر روزه واجب نيست همين ديگر شرط وضعي كه صحت است از اين آيه استنباط نميشود اين بزرگان مرحوم امينالاسلام و مانند او ميخواهند بگويند كه حضر و سلامت از مرض همانطوري كه شرط وجوباند شرط صحت هم هستند يعني همانطوري كه بر مريض و مسافر روزه واجب نيست از مريض و مسافر روزه صحيح نيست و حرام است استفاده اين معنا از آيه مشكل است آن بايد با كمك روايات [حل] بشود.
پرسش: ذيل روايت دوم ميبينيم كه امام سجاد (عليهالسلام) همين معنا را ميفرمايد.
پاسخ: بله, حالا آن را هم ميخوانيم معلوم ميشود اين تفسيري است كه خود امام (سلام الله عليه) ميتواند استفاده كند در حقيقت اين تبيين آيه است چون خداي سبحان اينها را مفسر قرار داد و به پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ﴿أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[2] تو بايد بيان كني اينها بيان ميكنند آن زُهري هم در آن روايت مفصل از امام سجاد (سلام الله عليه) سؤال ميكند عرض ميكند «فسّرهن لى»[3] اينكه شما ميفرماييد روزه اقسامي دارد اين اقسام را براي من تفسير كنيد آنوقت حضرت كه ثقل ديگر است و عدل قرآن كريم است آن احكامي را كه به وسيله رسول خدا به اينها رسيده است از آيه استنباط ميكنند وگرنه از خود آيه اين احكام استفاده نخواهد شد.
پرسش ... پاسخ: اگر اطلاقات «الصوم لي»[4] «الصوم جنةٌ»[5] «الصوم ... حجابٌ من النار»[6] همه ايام را گرفته است منتها مريض و مسافر در ماه مبارك رمضان حكم تكليفي ندارند.
پرسش ... پاسخ: نه شرط صحت استفاده نميشود مثل اينكه مسافر در حال سفر نماز او تمام نيست قصر است و اما نمازهاي ديگر مستحبها سر جايش محفوظ است بعضي از نوافل ساقط است بقيه ساقط نيست اين اطلاقات «الصوم لي» كه همه ايام را گرفته است چرا ما بگوييم روزه براي مسافر حرام است نظير عيدَيْن، روزه عيدَيْن حرمت ذاتي دارد. پس نميشود از خود آيه استفاده كرد كه حضر شرط صحت است.
پرسش ... پاسخ: مثلاً ملاحظه بفرماييد اين تعبير، اين تعبيري كه ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ﴾ كه در كنارش آمده است دلالت بر رخصت دارد; نه بر عزيمت.
پرسش ... پاسخ: نه اين وجوب تخييري است چون اين ﴿عَلَي﴾ ظهور در تعيين ندارد با وجوب تخييري هم سازگار است عليه كذا عليه كذا يعني بر او واجب است خواه وجوب تخييري خواه وجوب تعييني. اگر كسي روزه گرفت در اين حال واجب بود و اگر هم روزه نگرفت صدقه واجب است كفاره واجب است.
پرسش ... پاسخ: خلاصه عليه اينچنين نيست كه اگر دليل ديگر آمد گفت كه اين وجوب تخييري است منافاتي با اين داشته باشد. پس بنابراين ولو به كمك ادله ديگر اين جمله ﴿وَعَلَي الَّذِينَ﴾ استعمال شده است در مسئله رخصت اينها هم در يك آيه در كنار هماند; از ظهورِ سياق او ميكاهد مشابه اين تعبير در آيه 196 همين سوره مباركه بقره درباره حلق رأس آمده است فرمود: ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي وَلاَ تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ﴾; قبل از قرباني شما حلق نكنيد (سرتراشيدن حرام است) بعد فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذي مِنْ رَأْسِهِ﴾[7]; سرش در اذيت است نميتواند سرش را حلق نكند اگر صبر كند تا روز دهم بشود و قرباني بكند, در زحمت است; چون در زحمت است ميتواند حلق كند اما بايد كفاره بپردازد: ﴿أَوْ بِهِ أَذي مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ﴾[8] كه كفاره مخيّر بين اين امور است خب تعبير ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذي مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ﴾ ظهورش در عزيمت است كه حتماً بايد اين كار را بكند كه حالا اگر اين اذيت را تحمل كرده است حج او باطل است يا معصيت كرده است يا هيچكدام از اينها نيست در حد ترخيص است [و] آن ميشود واجب تخييري. پس اين تعبيرات بيش از وجوب تخييري از آن استفاده نميشود.
پرسش ... پاسخ: آيه ميفرمايد: ﴿كُتِبَ﴾ بعد از ﴿كُتِبَ﴾ استثنا ميشود. اين ﴿فَمَن كَانَ﴾ تفريع بر آن اصل است اصل درباره وجوب روزه است [بعد] فرمود: مسافر و مريض وجوب ندارد چرا صحت نداشته باشد بنابراين نفي صحت و بالاتر از نفي صحت اثبات حرمت، اينها به وسيله روايات خاصه روشن ميشود.
برتري روزه گرفتن بر فديه دادن
در ذيل اين كريمه اهميت مسئله روزه را از چند جهت ذكر كرد همانطوري كه در ذيل آيه قبل فرمود: ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾ در ذيل اين آيه هم تشويق به روزهگرفتن كرد; چه اينكه به كفارهدادن به آن مرحله زايد از كفاره تشويق كرد فرمود: ﴿فَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ﴾; اگر كسي با طوع و رغبت خودش كار خير انجام بدهد يعني بيش از يك مسكين را اطعام كند, ﴿فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ﴾ يا بخواهد روزه بگيرد, ﴿فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ﴾. باز در ذيل فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾ اين ﴿أَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾ لسانش قويتر از لسان «الصوم جنة من النار»[9] است; چون آن اصل مصدر را موضوعِ حكم قرار داد [و] اين فعل مكلف را موضوع حكم قرار داد گرچه اين فعل مضارع با «أن» تأويل مصدر ميرود اما معناي «ان تصوموا» غير از معناي الصيام است اگر گفته شد«الصيام خيرٌ» و گفته شد ﴿أَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾ اين اقرب از «الصيام خير» است اين اسناد به فاعل را احراز كرده است اين دلالتش بر ترغيب بيش از مسئله «الصوم جنة من النار» است اگر بفرمايد «الصوم خيرٌ» مثل «الصلاة خيرُ موضوعٍ فمن شاء استقل وَمن شاء استكثر»[10] اين تعبير با تعبير «و ان تصلوا» خيلي فرق ميكند; گرچه فعل مضارع با ان تأويل مصدر ميرود ولي آن نكتهاي كه در فعل مضارع هست در آن مصدر نيست. در مصدر به فاعل اسناد داده نشد ولي در اين فعل مضارع به فاعل اسناد داده شد اگر بگويند «الصوم خيرٌ» يا بگويند ﴿أَن تَصُومُوا خَيْرٌ﴾ اين دومي ترغيبش بيش از اولي است هم در اصل مطلب و هم در نحوهٴ اداي مطلب طوري بيان كردهاند كه فضيلت و استحباب روزه روشن ميشود فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾.
ضمانت اجرايي احكام فقهي
اين را بارها ملاحظه فرموديد كه قرآن يك كتاب علمي محض نيست همين مسائل سهگانه يا بيشتر در كتابهاي فقهي مطرح است اما اين برهنه از موعظه و نصيحت. ممكن است مسائل عقلي در كتب عقلي مطرح باشد برهنه از موعظه و نصيحت, ولي وقتي مسائل عقلي را قرآن طرح ميكند در لباس نصيحت طرح ميكند وقتي مطالب فقهي را طرح ميكند در لباس نصيحت طرح ميكند كه اين لباس نصيحت در حقيقت ضامن اجراي آن حكم فقهي است فرق قرآن با همه كتب علمي چه كتاب فقهي چه كتاب غيرفقهي اين است كه در كنار بيان حكم تكليفي آن عاملي كه ضامن اجراي امتثال است آنها را هم ذكر ميكند ميفرمايد: ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾.
عدم امكان استنباط احكام شرعي بدون استمداد از سنت
در خود قرآن كريم گاهي از آيه بيش از رخصت استفاده نميشود ولي به شواهد روايي از آن انسان حكم ضروري و عزيمت استفاده ميكند; نظير آيه 101 سوره نساء كه فرمود: ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاَةِ﴾; اولين حكمي كه درباره نماز مسافر جعل شده است همان نماز مسافر خائف است وگرنه حكم مسافر همانطوري كه در روزه جعل شد بالصراحه در قرآن نيامده كه هر مسافري بايد نمازش را شكسته و روزهاش را افطار كند. آنچه كه درباره روزه آمده است اين است كه مسافر بايد روزهاش را افطار كند; مثل همين آياتي كه تلاوت شد ولي درباره نماز اينچنين است آن مسافر خائف اين همان صلات خوف است بايد نمازش را شكسته بخواند, بعد به طور اطلاق به كمك روايت [شكسته شدن نماز مسافر] استفاده شد فرمود: ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ﴾; يعني اگر مسافر شديد و ضربِ در ارض كرديد ﴿فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ﴾[11] كه اين صلات خوف در حال سفر است; نه اصلالسفر. فرمود: بر شما جناح و حرج و گناهي نيست كه در حال خوف نمازتان را شكسته بخوانيد ﴿أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوا مُبِيناً﴾[12] خب از اين ﴿لاَ جُنَاحَ﴾ بيش از رخصت استفاده نميشود; يعني شما ميتوانيد در حال خوف نماز را شكسته بخوانيد اما وقتي از معصوم (عليه السلام) سؤال ميكنند كه به چه دليل نماز مسافر حتماً شكسته است با اينكه ظاهر آيه اين است كه ﴿لاَ جُنَاحَ﴾ حضرت به آيه 158 سوره مباركه بقره ارجاع ميدهد, ميفرمايد: چطور در آيه 158 سوره بقره كه فرمود: ﴿فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ استفاده شد كه سعي بين صفا و مروه واجب است, با اينكه آنجا تعبير ﴿لاَ جُنَاحَ﴾ دارد و شما كه اهل سنتيد سعي صفا و مروه را واجب ميدانيد با اينكه خداي سبحان در آنجا تعبير به ﴿لاَ جُنَاحَ﴾ كرده است[13]. خب, او همانجا هم ميتوانست به حضرت عرض كند كه آنجا به چه دليل واجب است معلوم ميشود گاهي ائمه (عليهم السلام) براي اسكات يك دليل اعتباري ذكر ميكنند وگرنه باطن اين قرآن پيش آنهاست هر چه آنها گفتند آدم بايد بگويد سمعاً و طاعتاً از خود آيه مربوط به سعي صفا و مروه كه وجوب استفاده نميشود فرمود اگر كسي اهل حج و عمره بود جناحي و گناهي بر او نيست كه بين صفا و مروه سعي كند در حالي كه يكي از واجبات حج عمره همان مسئله سعي بين صفا و مروه است فرمود: ﴿فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ در اينجا ﴿لاَ جُنَاحَ﴾ است ظهور در رخصت دارد ولي معصوم (عليه السلام) كه روح قرآن پيش اوست فرمود: اين عزيمت است نه رخصت و آيه محل بحث ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ﴾ ظهور در وجوب دارد امام كه روح قرآن پيش اوست فرمود: اين رخصت است بنابراين اينكه فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي»[14] معنايش اين است كه در استنباط احكام شرعي هرگز ممكن نيست انسان به قرآن وحده اكتفا كند خب پس آيات قرآن كريم به كمك روايات اين مسئله را تا حدودي حل كرده است كه كجا وجوب است و كجا رخصت است و كجا عزيمت.
پرسش ... پاسخ: اين ﴿أَن تَصُومُوا﴾ به همه مكلفين خطاب ميكند نه به خصوص ﴿عَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ﴾, همانجايي كه فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ به آنها هم [خطاب] است.
پرسش ... پاسخ: بسيار خوب پس او را هم شامل ميشود، او را هم شامل ميشود نه اينكه مخصوص اوست
پرسش ... پاسخ: نه وقتي خطاب شامل همه شد يعني جعل اوّليِ روزه اين است; يعني جعل اوّليِ روزه اين است كه روزه خير است.
نكته: ساقط نشدن تكليف از سالمندان ناتوان
پرسش ... پاسخ: اين ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ﴾ به اين معنا نيست كه انسان كه سالمند شد از تكليف ميافتد همانطوري كه قبل از بلوغ مكلف نبود سن در يك طرف اثر دارد در طرف ديگر اثر ندارد; انسان از طرف صغر سن تا بالغ نشود تكليف ندارد اما وقتي بالغ شد مكلف است تا مرگ. اينطور نيست كه اگر سالمند شد, اين پيري باعث سقوط تكليف باشد. اينچنين نيست. اصل تكليف محفوظ است; اينكه فرمود: ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ﴾ نشانه آن است كه اصل تكليف محفوظ است; هم تكليف به كفاره [و] هم تكليف به اصل روزهگرفتن و هرگز پيري مثل كوچكي نشانه سقوط حكم نيست; چه اينكه موضوعيت هم ندارد. حالا اگر يك پيري نيرومند بود مثل يك جوان توانست روزه بگيرد, روزه بر او واجب است و كفاره هم بر او معلوم نيست مشروع باشد براي اينكه اصلاً هيچ فرقي به حال او ندارد.
حكم روزه در سفر و مرض در بيان حضرت امام سجاد(عليه السلام)
از امام سجاد(سلام الله عليه) اينچنين نقل شده است كه حضرت وقتي بعضي از احكام را تشريح كرد فرمود نظر ما اهلبيت درباره مسافر و مريض اين است كه اگر كسي در حال سفر يا در حال مرض روزه گرفت بايد قضا به جا بياورد: «فان صام في حال السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فإنّ الله عزوجل يقول: ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾»[15] مرحوم صاحبوسائل ميفرمايد كه «فهذا تفسير الصيام»[16] اين هذا تفسير الصيام بيان حضرت نيست بيان صاحب وسائل است.
ـ اقسام چهلگانه روزه
اصل اين روايت كه مبسوط هم است در باب اول از ابواب بقيه صوم واجب نقل شده است[17] و آن اين است كه زُهري ميگويد: من روزي حضور امام سجاد سلام الله عليه شرفياب شدم حضرت فرمود «من اين جئت؟» «فقلت من المسجد» حضرت فرمود «فيم كنتم» در چه زمينهاي بحث ميكرديد «قلت: تذاكرنا امر الصوم» ما درباره روزه بحث ميكرديم «فاجتمع رايي و رأى اصحابي علي انه ليس من الصوم شيءٌ واجب الا صوم شهر رمضان» به امام سجاد عرض كرد كه نتيجه بحثي كه ما كرديم نظر من و هم بحثهاي من اين بود كه فقط روزه ماه مبارك رمضان واجب است حضرت فرمود: «يا زُهري ليس كما قلتم» اينچنين نيست «الصوم علي اربعين وجهاً» روزه بر چهل قسم تقسيم ميشود «فعشرة اوجه منها واجبة» ده قسمش واجب است «كوجوب شهر رمضان و عشرة اوجه منها صيامهن حرام» ده قسم ديگر حرام است و چهارده قسم ديگرش «صاحبها بالخيار ان شاء صام و ان شاء افطر» بعد صومهاي ديگر را هم ميشمارد آنگاه مسئله مرض و مسئله سفر را ذكر ميكند كه جزء همين روايت مبسوطه است و وقتي اقسام را ذكر كرد زُهري ميگويد «جعلت فداك فسّرهن لي» اين چهل قسم روزه را براي من تفسير كن آنگاه حضرت (سلام الله عليه) شروع ميكند به استنباطكردن و استدلالكردن و آياتي را هم در خلال سخنانش ذكر ميكند اگر صاحب وسائل دارد «فهذا تفسير صيام» اين كلام صاحب وسائل است نه بيان امام نشانه اينكه اين تفسير با استنباط امامت آميخته است نه استظهار لفظي آن است كه در همين حديث مفصل حضرت به اين جمله ميرسد ميفرمايد:
ـ كفاره صيد محرم
يكي از اقسام روزههاي واجب عبارت از اين است «و صوم جزاء الصيد واجب» صيد برّي ﴿لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ﴾[18] در حال احرام حرام است قال الله (عزوجل): «﴿وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُتَعَمِّدَاً فَجَزَاءٌ﴾» اگر كسي عمداً در حال احرام صيد برّي كرد بايد كفاره بدهد «﴿مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنكُمْ هَدْياً بَالِغَ الْكَعْبَةِ﴾» اين كفاره را بايد در كنار كعبه نحر كنيد يا سر ببريد ذبح كنيد «﴿أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِيَاماً﴾»[19] خب فرمود اگر كسي در حال احرام صيدي كرد بايد يكي از اين كارها را انجام بدهد يا مشابه همان صيد كفاره بدهد يا مساكيني را اطعام كند يا به اندازه اطعام مساكين روزه بگيرد ﴿أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِيَاماً﴾ خب عِدل اطعام مساكين چند روز روزهگرفتن است اين را امام دارد تفسير ميكند آنگاه به زُهري فرمود: «أتدري كيف يكون عَدل ذلك صياماً» ميداني اينكه خداي سبحان فرمود: معادل اطعام مساكين بايد روزه بگيريد معادلش چقدر است عرض كرد نه «قال قلت لا ادري» حضرت فرمود معادل آن كه بايد روزه بگيريد عبارت از اين است كه اين «عَدل ذلك» معادل با صيد روزه بگيريد نه معادل با اطعام مسكين خب يك وقتي ميگويند به اندازه همين صيد بايد كفاره بدهيد خب اگر گوسفند صحرايي را شكار كرد معادل آن مشخص است چيست يك وقتي ميگويند معادل اين صيدت بايد روزه بگيري اين معادلش چيست حضرت ميفرمايد كه ميداني معادل صيد چند روز روزه است؟ عرض كرد: نه فرمود: «يقوم الصيد قيمة عدل» آن صيد و آن شكار را عادلانه قيمت ميكنيم اين يك، «ثم تفضوا تلك القيمة علي البُر» آن قيمت را با گندم تطبيق ميكنند [اين دو]; «ثم يكال ذلك البرّ اصواعاً»; آن بُرّ و آن گندم را كيل ميكنند. [اين سه] معلوم ميشود چند مَن در ميآيد پس اول آن صيد را به قيمت عادله قيمتگذاري ميكنند بعد معادل اين قيمت معلوم ميشود كه چقدر گندم درميآيد بعد آن گندم را با كيل و پيمانه بررسي ميكنند ببينند كه چند من است «ثم يكال ذلك البر اصواعاً» كه چند صاع است «فيصوم لكلّ نصفِ صاعٍ يوماً»; براي هر نيممَن يك روز روزه ميگيرند. خب اينها را حضرت به عنوان تفسير دارد بيان ميكند, اين جز تعبد چيز ديگر نيست «عَدل ذلك صياماً» كجا از آن اين احكام تعبديه درميآيد اين را كسي بايد بيان كند كه عِدل قرآن است. فرمود: «فيصوم لكل نصف صاع يوماً» آنگاه بقيه احكام را هم ذكر ميكند.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . مجمعالبيان, ج1 ـ 2, ص493.
[2] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 44.
[3] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 368.
[4] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 75.
[5] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 74.
[6] ـ معاني الأخبار، ص 408.
[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 196.
[8] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 196.
[9] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 74.
[10] ـ بحارالانوار، ج 79، ص 305.
[11] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 101.
[12] ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 101.
[13] . من لا يحضره الفقيه, ج1, ص434.
[14] ـ بحارالانوار، ج 2، ص 226.
[15] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 174.
[16] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 174.
[17] . وسائل الشيعه، ج 10، ص 368 ـ 369.
[18] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 95.
[19] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 95.