اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمْ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (183) أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (184)﴾
حكم روزه مسافر و مريض
ـ وجوب قضاي روزه
امري كه متوجه مؤمنين است درباره وجوب روزه, موارد استثنايي هم دارد كه در حال مرض و سفر استثنا شده است. از آيه مباركه بيش از اين مقدار استفاده نميشود كه در حال مرض يا در حال سفر روزهگرفتن واجب نيست مسافر و مريض به جاي اين ايامي كه موفق نشدند, ايام ديگر را قضا به جا بياورند. ترك اين عمل بدون قضا نيست نظير ترك نماز براي زن در ايام عادت نيست كه قضا نداشته باشد, بلكه تركش با قضا تجويز شده است. فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾; يعني ايام ديگر روزه بگيرد.
ـ عدم دلالت آيه بر حرمت روزه در سفر و مرض
چون بحث در وجوب است استثناي مرض و سفر از وجوب بيش از اين مقدار دلالت ندارد كه بر مريض يا مسافر روزه واجب نيست و اما بر مريض يا مسافر روزه حرام است; روزه در حال مرض و سفر نظير روزه عيدَيْن است كه جزء محرمات ذاتي است اين از آيه كريمه استفاده نميشود.
و اما آنچه كه مرحوم امينالاسلام در مجمع بيان كردند كه اين ﴿فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ نص در آن است كه روزه در سفر و مرض حرام است[1] چنين نصوصيتي هم ندارد; زيرا بحث در اصل وجوب روزه است فرمود: مؤمنين روزه ماه مبارك رمضان بر شما واجب است در همين محدوده مسافر و مريض را استثنا ميكند [و] ميفرمايد: اگر كسي مريض بود يا مسافر بود لازم نيست در ماه مبارك رمضان روزه بگيرد. ايام ديگر بايد بگيرد ﴿فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾.
پرسش ... پاسخ: بسيار خب, بر فرض هم واجب باشد وجوب تعييني از آن استفاده نميشود ممكن است وجوب تخييري باشد بر فرض هم وجوب تعييني باشد نفي وجوب از ماه مبارك رمضان است نه نفي صحت.
پرسش ... پاسخ: اين مراحل را بايد ايشان طي ميكردند بعد ميگفتند كه نص است در اينكه در ماه مبارك رمضان نميشود روزه گرفت كجا نص است؟ اگر نفي وجوب شد بايد ثابت بشود نفي وجوب تعييني است يا نفي مطلقالوجوب است اعم از تعيين و تخيير و اگر از اين مرحله فراغت پيدا كردند و ثابت كردند كه نفي مطلقِ وجوب است اعم از تعيين و تخيير آن اطلاقات ادله صوم كه تشويق و ترغيب ميكند محفوظ است «الصوم جنة»[2] «الصوم لي»[3] و امثال ذلك اطلاقاتش ميگيرد چرا مسافر نتواند در ماه مبارك رمضان روزه بگيرد همانطوري كه روزه عيدين حرمت ذاتي دارد چرا در سفر روزه اينچنين باشد؟!
پرسش ... پاسخ: چرا؟ اطلاقاتي كه تشويق ميكند كافي است. نه اطلاق كافي است «الصوم لي» تشويق ميكند; مثل «الصلاة خيرُ موضوعٍ»[4]. «الصلاة قربان كل تقي»[5]; اين اطلاقاتي كه اصل صلات را به عنوان عبادت معين ميكند كافي است در اصل مشروعيت.
پرسش ... پاسخ: نبايد معيّن موضوع باشد ولي دالّ بر حكم كه است. ميگويد: صوم في نفسه مستحب است [و] اختصاصي به اشخاص يا اصناف مخصوص ندارد اگر ما خواستيم بگوييم روزه عيدَيْن حرمت ذاتي دارد با ادله خاص بايد بگوييم الآن يكي از محرمات صوم در سفر صوم در مرض ضار صوم در عيدَيْن است از آيه مباركه حرمت ذاتي صوم در سفر استفاده نميشود از آيه مباركه حرمت ذاتي صوم در حال مرض استفاده نميشود حداكثر نفي وجوب تعييني است علي التنزل نفي وجوب تعييني و تخييري است اصل استحباب و اصل رجحان به اطلاقات اوليه باقي است و اينكه صوم در سفر را مثل صوم عيدَيْن جزء محرمات ذاتي ميشمارند به بركت روايات است.
ـ معناي ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾
فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ اين ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ كه جار و مجرور است و بر مريض عطف شده است كه اسم است گفتند براي آن است كه اين ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ متضمن معناي اسمي است يعني «من كان منكم مريضا او مسافرا» چون ﴿عَلَي سَفَرٍ﴾ در حكم مسافراً است لذا بر ﴿مَرِيضاً﴾ عطف شده است از آيه حداكثر نفي وجوب استفاده ميشود نه نفي صحت و نه حرمت ذاتي طوري كه حتي رجائاً هم نشود آورد.
حكم روزه سالمندان (مطيق)
﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ﴾ تاكنون دو حكم از احكام روزه مشخص شد كه بر چه گروه واجب است و بر چه گروه واجب نيست يا عليالتسليم بر چه گروه حرام است در چه حال واجب است و در چه حال حرام اما الآن بيان ترخيص است يعني روزه بر گروه سوم گرچه واجب نيست ولي براي آنها جايز است مرد سالمند يا زن سالمند كه روزهگرفتن براي آنها ضرر ندارد ولي خستهشان ميكند براي آنها زحمتي است كه ديگران آن زحمت را ندارند روزه در اين حال ترخيص شده است ميتوانند بگيرند ميتوانند نگيرند و كفاره بدهند اگر مريض باشند يا مشقت شديده داشته باشند كه قابل تحمل نباشد عادتاً گرچه عقلاً قابل تحمل است در اين حال البته روزه مشروع نيست مثل ساير افراد و اما صِرف پيري، شخص پير است پيري كه در حد يك جوان سالم و نيرومند باشد آن ظاهراً منصرف از ادله است از بحث بيرون است. كسي كه پير متعارف است و گرچه ميتواند روزه بگيرد اما به زحمت ميافتد بيش از آن اندازه كه ديگران زحمت ميبينند او در اثر پيري زحمت ميبيند پيران كه به اين حد رسيدهاند شارع مقدس ترخيص كرد اجازه داد كه اينها روزه نگيرند و كفاره بدهند در اين حال كفاره است كه اين رخصت است و نه عزيمت فرمود: ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ﴾ بعضيها روزهگرفتن به اندازه وسع آنهاست مثل نوع مكلفين ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا﴾[6] بعضي به اندازه وسع نيست به اندازه طاقت است يعني همه طاقت و نيروها را بايد صرف بكنند تا اين روزه را بگيرند اين را ميگويند «مطيق»، مطيق غير از «موسِع» است. موسِع كسي است كه با وسعت اين كار را انجام ميدهد اين كار بر او تحميلي نيست بيش از اين هم ميتواند مطيق آن است كه همه طاقتش را بايد صرف اين كار بكند بيش از اين نميتواند.
پرسش ... پاسخ: ما به خواست خداي سبحان به آيه ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾[7] كه رسيديم احياناً به احتمال نسخ اين آيه هم اشاره خواهد شد منتها ثابت نشده است كه حكمي در صدر اسلام بود مخيّر بين روزهگرفتن و اطعام مسكين بعد نسخ شده باشد با اينكه آن حكم اولي همان ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ است كه ظهورش در وجوب تعييني است اين ﴿أَيَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ﴾ به دنبال همان ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾ نازل شده است.
ـ نتيجه بحث: وجوب تخييري روزه بر سالمندان (مطيق)
بنابراين اين گروه سوم كسانياند كه روزه براي اينها واجب تخييري است نه تعييني اينكه گفته شد روزه براي اينها جايز است يعني يكي از دو فرد واجب است نه جايز است يعني مباح آن كاري كه فعلش جايز است و تركش لا الي بدل جايز است آن كار واجب نيست ولي كاري كه اگر ترك كردند بايد بدل بدهند آن واجب تخييري است; نه مباح; مثلاً ميگويند نماز جماعت مستحب است اينكه ميگويند نماز جماعت مستحب است نه يعني نظير ساير نوافل مستحب است بلكه به اين معناست كه افضل فردَيِ الواجب است مكلف مخير است اين واجب را يا فرادا امتثال كند يا به جماعت نماز جماعت مستحب نيست افضل فردَيِ الواجب است مثل اينكه نماز اول وقت مستحب نيست افضلُ افرادِ الواجب است مستحب يا مباح آن عملي است كه تركش لا الي بدل جايز باشد اما چيزي كه تركش بدون بدل جايز نيست اين از اضلاع واجب تخييري است حالا يا تخيير شرعي نظير خصال كفارات يا تخيير عقلي نظير همين نماز در اماكن گوناگون يا ازمنه گوناگوني كه مثال زده شد مسئله روزهگرفتن براي سالمندان واجب تخييري است براساس اين فرض كه اينها مخيرند يا روزه بگيرند بدون كفاره يا كفاره بدهند در صورتي كه براي اينها مشقت نداشته باشد حرج نباشد ضرر نباشد و مانند آن منتها زحمت ميبينند بيش از آن اندازه كه افراد عادي زحمت ميبينند چون خود اين عمل في نفسه يك مقدار زحمتي را به همراه دارد اما عسر نيست چون دين دينِ سهل و سمح است عسر در هيچجا جعل نشده است و اين كار خود روزهگرفتن يك مقدار زحمت دارد اين زحمت را نميگويند عسر باربرداشتن زحمت دارد و اين عسر نيست يك وقت انسان بيش از آن اندازهاي كه بار برداشت توان دارد مثل يك جواني كه يك كيلو بار [در] دست اوست اين موسِع است نه مطيق يعني بيش از يك كيلو هم ميتواند ببرد يك وقت يك كيلو بار را به دست يك پير فرتوت ميدهيد اين بارِ يك كيلو را ميبرد ولي مطيق است نه موسع يعني همه توان او همين است كه به اين اندازه بار ببرد او اگر بخواهد اين يك كيلو را به مقصد برساند بايد همه قدرت خود را صرف كند بيش از اين مقدار مقدور او نيست پيراني كه مطيقاند يعني همه طاقتشان را بايد صرف بكنند تا روزه بگيرند ضرر نميبرند مشقت نيست تعذر ندارد ولي همه توانشان همين مقدار است درباره اين گروه آيه كريمه طبق اين استظهار ميفرمايد كه اينها مخيرند بين روزهگرفتن و بين كفارهدادن با قطع نظر از روايات ببينيم روايات هم همين ظاهر را تاييد ميكند يا نه؟
پرسش ... پاسخ: اگر طاقتفرساست كه مقدورشان نيست كه ﴿فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾ و اما اگر چون كه زحمت هست منتها قابل تحمل است اين البته مخير نيستند.
ـ مقدار كفاره مطيق
فرمود: ﴿وَعَلَي الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ﴾ بايد فديه بدهند و كفاره بدهند خب چقدر فديه بدهند ﴿طَعَامُ مِسْكِينٍ﴾ خب همين يك مد يا يك ساع كه بعضيها گفتهآند؟ و بعضيها گفتند دو ساع منتها بين اقوا و احوط اختلاف است بعضيها گفتند اقوا دو ساع است و بعضيها گفتند اقوا دو مد است و بعضي گفتند اقوا يك مد است و احوط دو مد فرمود: ﴿طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ﴾ اگر خواست كسي يك مسكين را چند بار اطعام كند يا چند مسكين را اطعام كند كه اين انفاق و اطعام يك عمل خير است آن را تطوعا بيشتر انجام بدهد ﴿فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ﴾ براي او خير است اما آن مقدراي كه براي او به عنوان كفاره لازم است اطعام يك مسكين است ﴿فَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ﴾ و اما فرمود: ﴿وَأَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ﴾ اگر به جاي كفاره روزه بگيريد روزهگرفتن بهتر از كفارهدادن است.
حكم روزه مسافر و مريض در روايات
ـ ضرورت مراجعه به روايات
قهراً كساني كه مطيقاند روزه براي آنها افضل از كفاره خواهد بود گرچه و اين ﴿أَن تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ شامل همه مخاطبين ميشود اما قدر متيقنش اين بحث اخير است يعني كساني كه مطيقاند روزهگرفتن براي اينها افضل از كفارهدادن است آنچه كه از آيه استفاده ميشود بيش از اين مقدار نيست درحالي كه مرض اطلاق دارد و سفر مطلق است هر مرضي مجوز روزهخوردن نيست يا باعث حرمت روزهگرفتن نيست چه اينكه هر سفري هم اينچنين است بين سفر قبل از ظهر و بعد از ظهر فرق است اين را روايات ميگويد نه آيه بين كسي كه دائمالسفر و شغله السفر باشد يا نه فرق است بين كسي كه سفرش معصيت باشد يا معصيت نباشد فرق است بين مسافري كه قبل از ظهر به وطن برسد يا بعد از ظهر به وطن برسد فرق است هيچيك از اين فرقها را از قرآن نميشود استفاده كرد نظير بسياري از مسائل نماز است كه روايات به عهده دارد و اصولاً خداي سبحان رسول خدا و اهل بيت (عليهم السلام) را مبيِّن قرآن قرار داد فرمود: ﴿أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[8] بعد به ماهم دستور داد فرمود: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾[9] شما تابع اوامر و نواهي رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و اهل بيت [عليهم السلام] باشيد; چون رسول خدا هم اهلبيت را عِدل قرآن قرار داد فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين»[10] بنابراين بسياري از اين فروع است كه بايد به بركت روايات حل بشود وگرنه از آيه مباركه بيش از اينكه در حال مرض و در حال سفر روزهگرفتن نيست مسافر و مريض بايد مثلاً افطار كنند بيش از اين استفاده نميشود.
ـ حرمت روزه در سفر
اما حالا از روايات ببينيم تا چه اندازه اين احكام الهي استفاده ميشود روايات مسئله صوم در سفر را نظير صوم عيدَيْن محرّم كرده است و منافقيني كه بعدها به صورت خوارج ظهور كردند افراطيوني كه بعدها به صورت خوارج نهروان درآمدند طرز تفكر آنها در زمان رسولخدا هم بود براي اينكه رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين مسافرت فرمود: روزه در سفر نيست معذلك عدهاي با اينكه همسفر پيغمبر بودند و با اينكه شنيدند كه پيغمبر فرمود: در سفر روزه نيست «ليس من البر الصيام في السفر»[11] معذلك روزهشان را افطار نكردند[12]. اينها همان افراطيبيني بودند كه در زمان خود رسولِخدا ريشه داشتند.
در كتاب شريف وسائل ابوابُ مَن يصح منه الصوم باب دوم جريان بطلان صوم در سفر را بازگو ميكند باب اول شرايط وجوب را و وجوب افطار در سفر را مطرح ميكنند در باب اول از امام باقر (سلام الله عليه) رسيده است كه «ان الصلاة و الزكاة و الحج و الولاية ليس ينفع شيء مكانها دون ادائها و إنّ الصوم إذا فاتك او قصرت او سافرت فيه أديت مكانه أياماً غيرها و جزيت ذلك الذنب بصدقه و لا قضاء عليك»[13] يعني گرچه در بحثهاي قبل بيان شد كه «بني الاسلام علي خمس»[14] يكي از آن پنج چيزي كه به عنوان مبناي اسلام است مسئله روزه است اما اين مباني پنجگانه يكسان نيستند رواياتي كه اركان اسلام را تشريح ميكند ميفرمايد كه صلات است زكات است حج است صوم است ولايت است آنگاه بين خود اين اركان هم يك تفاوتي قائل است بعد ولايت را در قبال همه آن اركان ممتاز ميداند و آن اركان را هم بعضُها افضل از بعض ميشمارد در بعضي از رواياتي كه قبلاً خوانده شد امام (سلام الله عليه) فرمود كه روزه از اركان اسلام است اما در اين روايت امام باقر (سلام الله عليه) ميفرمايد: گرچه اين امور از مباني اسلام به شما ميروند اما روزه به عظمت آنها نيست از اين جهت فرق دارند نماز هرگز فوت نميشود ما حالي نداريم كه نماز فوت بشود چون «لا تترك علي حال» ولو انسان در حال غرق هم كه است همان ايماي او نماز اوست[15] اگر كسي در حال غرق است و فاقد طهورين هم است طبق فتواي بعضي آقايان در همان حال اگر با ايماي سر و نشد با ايماي چشم ذكر گفت و ركوع و سجود كرد بعد هم وقت تمام شد از غرق نجات پيدا كرد قضا ندارد نماز او همين است يا مريضي كه وظيفه او فقط ايما است با اشاره چشم بايد ركوع و سجود كند به همان اندازه هم ميتواند ركوع و سجود كند و امتثال كند اما روزه البته در بعضي از موارد ساقط است مثل همان سفر و مرض كه اشاره شده است لذا در اين بيان امام پنجم(سلام الله عليه) ميفرمايد كه روزه مثل ساير اركان نيست براي اينكه نماز و زكات و حج و ولايت هيچكدام جانشين ندارند اما روزه جانشين دارد صفحه 123 باب اول از ابواب من يصح منه الصوم.
و اما حديث دوم از امام سجاد (سلام الله عليه) است كه فرمود: ممكن است در بين برادران [اهل] سنت درباره صوم سفر اختلاف باشد اما حرف ما اين است كه مسافر و مريض افطار ميكنند «و اما نحن فنقول يفطر في الحالين جميعا فان صام في حال السفر او في حال المرض فعليه القضاء»[16] از اين روايت هم استفاده ميشود كه روزه در سفر نه واجب تعييني است [و] نه واجب تخييري و نه مجزي است چون بعضي از مستحباتاند كه به عنوان «نفل يسقط به الفرض» مجزياند. روزه در حال سفر نه واجب تعييني است نه واجب تخييري و نه نفلي است كه «يسقط به الفرض».
تفاوت حكم روزه در سفر با حكم روزه مريض
اگر كسي روزه گرفت بايد قضا را به جا بياورد مگر اين كسي كه جاهل به حكم شرعي باشد خب با اينكه مريض و مسافر در قرآن كنار هم ذكر شدند امام (سلام الله عليه) ميفرمايد: بين مرض و سفر فرق است اگر كسي مريض بود و در حال مرض روزه گرفت و جاهل به مسئله شرعي بود معصيت كرده است كه چرا ياد نگرفت و اگر جاهل قاصر بود معصيت نكرد ولي روزه او باطل است بايد قضا به جا بياورد اما اگر كسي مسافر بود و جاهل به مسئله بود كه در حال سفر نميشود روزه گرفت وقتي جاهل به مسئله بود روزهگرفتن در حال سفر كافي است معلوم ميشود از اين جهت نظير صوم عيدَيْن حرمت ذاتي ندارد با اينكه اينها در كنار هماند با اينكه مريض و مسافر در كنار هم ذكر شدهاند در آيه، اما معذلك جاهل به احكام كه در هيچ مورد معذور نيست در مسئله جهر و اخفات و در مسئله قصر و اتمام كه اگر به جاي قصر تمام بخواند و به جاي افطار روزه بگيرد اين روزهاش و نمازش مقبول است [و] اعاده يا قضا لازم نيست در[بارهٴ] نماز هم آمده است كه «ان كان قرئت عليه آية التقصير»[17]; اگر مسافري نماز را تمام خواند حضرت فرمود كه اگر قبلاً آيه قصر را شنيده است, اين بايد اعاده كند يا قضا به جا بياورد و اما اگر آيه قصر بر او قرائت نشد (يعني جاهل به اصل مسئله بود) اگر به جاي قصر اتمام خواند كافي است در حال سفر هم اگر به جاي افطار روزه گرفت, باز هم كافي است.
پرسش ... پاسخ: بله ديگر غرض يعني جاهل به حكم است اگر اين آيه ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ﴾ به آن نرسيد, او ميشود جاهل به حكم [و] وقتي جاهل به حكم شد روزه او در سفر صحيح است با اينكه روزه مريض جاهل باطل است اين يك تعبد خاصي است.
در اين روايت دوم كه از امام سجاد (سلام الله عليه) رسيده است, فرمود: حرف ما اهلبيت اين است كه مريض و مسافر در هر دو حال افطار ميكنند و اگر در حال مرض يا سفر روزه گرفتند, بايد قضا به جا بياورند; براي اينكه خدا فرمود: ﴿فَمَن كَانَ مِنْكُم مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾.
ـ كيفر بدعتگزاران روزه در سفر
روايت سوم باز از امام باقر (سلام الله عليه) است كه فرمود: «سمي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قوما صاموا حين افطر و قصّر عصاةً» عدهاي كه همراه نبياكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بودند حضرت هم روزه را افطار كردند و هم نماز را شكسته خواندند چون مسافر بودند آنها در عين حال روزه داشتند رسول خدا آنها را عصات ناميد [و] فرمود اينها عاصياند «و قال هم العصاة الي يوم القيامة و انا لنعرف ابناءهم و ابناء ابنالهم الي يومنا هذا»[18] امام پنجم (سلام الله عليه) فرمود: اينها تا روز قيامت اهل معصيتاند ما آنها و ابناي آنها و فرزندان فرزندان اينها را ميشناسيم خب «هم العصاة» يعني اينها چون بدعت گذاشتند كيفر اين بدعت و گناه اين بدعت تا روز قيامت به گردن اينهاست؟ اين يك احتمال [است] يا نه هر كه تا قيامت گرفتار اين حكم باشد معصيتكار است [و] اختصاص به آن افراد ندارد چون اين حلال رسولخدا الي يومالقيامة حلال است اين سخن معروف به عنوان حديث است كه «فحلاله حلال الي يوم القيامة و حرامه حرام الي يوم القيامة»[19] اين به عنوان حديث است گذشته از آن تعبيري كه از قرآن كريم استفاده ميشود اين حديث هم دلالت بر ابديت احكام الهي دارد اين هم كه امام پنجم (سلام الله عليه) فرمود: «هم العصاة الي يوم القيامة»[20] احتمال دوم اين است كه هر كه تا روز قيامت در حال سفر عمداً بخواهد روزه بگيرد يك افراطي كرده است و خودرأيي و تشريع است و محرّم فرمود: ما نوههاي اينگونه از افراطيون را هم ميشناسيم.
ـ افطار در سفر و مرض، هديهاي بر امت اسلامي
روايت چهارم از امام صادق (سلام الله عليه) است كه گفت: من از رسول خدا شنيدم «قال سمعته يقول» يعني آ ن راوي ميگويد كه امام صادق فرمود كه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) اينچنين فرمود: «ان الله عزوجل تصدق علي مرضي امتي و مسافريها بالتقصير و الافطار أ يسرّ احدكم اذا تصدق بصدقة أن ترد عليه»[21] فرمود: رسول خدا فرمود كه خدا هديه داد به شما در حال سفر و مرض گفت در حال سفر و مرض من تكليف را از شما برداشتم شما اگر بخواهيد در حال سفر و مرض روزه بگيريد يعني هديه خدا را رد كرديد اين صدقه الهي را به خدا برگردانديد همانطوري كه شما دوست نداريد هديه شما را كسي برگرداند خدا خوشش نميآيد كه هديهاش را برگردانند البته از اين لسان آن حرمتي كه متوقع است استفاده نميشود.
اما روايت پنجم كه از امام صادق (سلام الله عليه) است فرمود: «الصائم في السفر في شهر رمضان كالمفطر فيه في الحضر» دلالت بر حرمت دارد فرمود: اگر كسي حاضر بود و افطار كرد عمل حرام را مرتكب شد مسافر اگر روزه گرفت عمل حرام را مرتكب شد «ثم قال ان رجلا اتي النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) فقال يا رسول الله اصوم شهر رمضان في السفر فقال لا فقال يا رسول الله انه علىّ يسير»[22] براي من آسان است من به خوبي ميتوانم در سفر روزه بگيرم «فقال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ان الله عز وجل تصدق علي مرضي امتي و مسافريها بالافطار في شهر رمضان» خدا اين هديهاي است به شما داد «يعجب احدكم لو تصدق بصدقة ان ترد عليه»[23] هيچكدام از شما دوست داريد كه هديه شما را به شما برگردانند به ميل شما نيست كه شما بگوييد كه براي ما آسان است.
ـ حرمت ذاتي روزه در سفر
روايت هفتم اين باب هم از امام صادق (سلام الله عليه) است كه «اذا خرج الرجل في شهر رمضان مسافرا افطر» بعد فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از مدينه به طرف مكه در ماه مبارك رمضان مسافرت كرد «و معه الناس و فيهم المشاة فلما انتهي الي كراع الغميم دعا بقدح من ماء فيما بين الظهر و العصر فشربه و أفطر ثم افطر الناس معه و ثمّ أناس علي صومهم فسماهم العصاة و انما يؤخذ بآخر امر رسولالله (صلي الله عليه و آله و سلم)»[24] يعني در عين حال كه رسول خدا افطار كرد عدهاي سرسختي و افراط كردند روزه را همچنان نگه داشتند و از امام صادق (سلام الله عليه) در روايت نهم اين باب آمده است كه «لو ان رجلا مات صائما في السفر ما صليت عليه»[25]; اگر كسي عمداً در حال سفر روزه بگيرد و در همان سفر صائماً بميرد من بر او نماز نميخوانم. اين نشانه حرمت ذاتي اين عمل است. روايات ديگري است كه ـ ان شاء الله ـ در بحث بعد ميخوانيم.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] . مجمعالبيان, ج1 ـ 2, ص493.
[2] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 74.
[3] ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 75.
[4] ـ بحارالانوار، ج 79، ص 308.
[5] ـ من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 210.
[6] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 286.
[7] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 185.
[8] ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 44.
[9] ـ سورهٴ حشر، آيهٴ 7.
[10] ـ بحارالانوار، ج 2، ص 100.
[11] ـ تهذيب الاحكام، ج 4، ص 218.
[12] . وسائل الشيعه, ج10, ص176.
[13] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 173.
[14] ـ كافي، ج 2، ص 18.
[15] . مستدرك الوسائل, ج6, ص524.
[16] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 174.
[17] ـ تهذيب الاحكام، ج 3، ص 226.
[18] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 174.
[19] ـ كشف الغمه، ج 2، ص 197.
[20] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 174.
[21] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 175.
[22] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 175.
[23] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 175.
[24] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 176.
[25] ـ وسائل الشيعه، ج 10، ص 177.