اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُتَّقِينَ ٭ فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٭ فَمَنْ خَافَ مِن مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾
جواز تبديل وصيت توسط موصي
درباره وصيت, خداي سبحان دست وصيتكننده را باز گذاشته; تغيير و تبديل را براي وصيتكننده روا دانست و اما براي وصي يا وارث يا سايرين تحريم كرد چون وصيت مثل وقف نيست كه غيرقابل تبديل باشد, مطلقا. وصيت حدوثاً مثل وقف است; همانطوري كه وقف مستحب است (جزء صدقات مستحب است) وصيتهاي تمليكي نسبت به مؤمنين بي بضاعت يا نسبت به والدين و اقربين فيالجمله راجح است و مستحب اما بعد از وصيت به هيچ نحو دست وصيت كننده بسته نيست مثل وقف نيست, چون در وقف همين كه واقف مالي را وقف كرد هيچ گونه تغيير و تبديلي براي او ممكن نيست: «الوقوف علي حسب ما يوقفها اهلها»[1]. به هيچ وجه وقف را نميشود تغيير داد چه واقف چه غير واقف; اما وصيت به لحاظ وصيت كننده قابل تغيير است, اگر كسي وصيت كرد تا زنده است ميتواند وصيت را تغيير بدهد [يعني] يا اصلاً آن ماده را حذف كند يا موردش را عوض كند [البته] در وصيتهاي تمليكي كه مستحب است, آن وصيتهاي لازم كه حقالله يا حقالناس بر ذمهاش بود [و به آن] وصيت كرد آنها بحثش جداست آنها مثل وقف نيست. وقف واجب نيست مستحب است وصيتهاي تمليكي هم واجب نيست مستحب است; اما در اصل حدوث و در اصل بقا حكمش حكمِ جايز است (لازم نخواهد بود). پس وصيت نسبت به وصيتكننده امر جايزي است مادامي كه زنده است, بعد هم كه مُرد كه قدرت تغيير ندارد و براي وصي عملكردن به وصيت واجب است.
عقد يا ايقاع بودن وصيت
مطلب ديگر آن است كه وصيت طبق معروف بين فقها اين است كه جزء عقود است لذا قبول لازم دارد و بعضيها گفتند كه جزء ايقاعات است و قبول لازم ندارد يعني اگر كسي مالي را براي شخصي وصيت كرد اين مال ملك آن شخص ميشود ولو هنوز قبول نكرده باشد. وصيت را بعضيها جزء ايقاعات ميدانند كه به همان ايجاب اكتفا ميشود ديگر نيازي به قبول نيست مثل وقف وقف [كه] جزء عقود نيست جزء ايقاعات است; منتها قبض ميخواهد [يعني] در لزوم وقف, قبض شرط است و قبض غير از قبول است, [در] وصيت هم مشهور آن است كه در وصيتهاي تمليكي قبول لازم است منتها غيرمشهور آن است كه وصيت ايقاع است و قبول لازم نيست[2].
عدم برائت ذمه ميت با صرف وصيت
آنچه كه فعلاً مطرح است آن است كه اين ﴿فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ﴾ ميخواهد ذمه شخصي كه وصيت ميكند و ميميرد را تبرئه كند يا وظيفه وصي را سنگين كند؟ اين آيه كه ميفرمايد اگر كسي تبديل كرد, گناه فقط بر تبديلكنندههاست يعني آن ميت ديگر تبرئه شد؟ اگر كسي بدهكار بود, حقالله يا حقالناس بر عهدهاش بود وصيت كرد و وصي عمل نكرد تنها وصي مسئول است و آن شخص اصلاً مسئوليتي ندارد يا نه از آيه بيش از اين استفاده نميشود كه گناه تبديل بر عهده وصي است يا هر تبديل كننده ديگر [يعني] آنجا كه وصيت كننده بايد وصيت ميكرد او وظيفهاش را انجام داد و ديگري اگر عمل نكرد, گناهِ تبديل و عدم وصيت بر وصيت كننده نيست؟
بيان ذلك اين است وصيتهاي تمليكي كه اصلاً واجب نيست يعني كسي وصيت كند كه فلان مقدار مالم را براي فلان موسسه خيريه به شخصيت حقيقي يا حقوقي بدهيد اين اصلاً واجب نيست (مستحب است); تثليث مال مستحب است (واجب نيست و اگر كسي اصلاً وصيت نكرد محذوري ندارد; آنچه كه واجب است وصيت كردن در مواردي است كه حقالله يا حقالناس بر عهده آن شخص است. اين شخص بايد خودش آن حقوق را تأديه ميكرد وقتي تأديه نكرد و مرگ فرا رسيد, بر او واجب است كه وصيت كند اگر وصيت نكند معصيت كرده است خب حالا كه وصيت كرده است ذمه او با اين وصيت تبرئه ميشود يا اصل وصيت كردن يك واجب مقدمي و طريقي است اينچنين نيست كه اگر كسي وصيت كرد همه حقوق از ذمه او تبرئه شده باشد كسي نمازهاي فوت شده دارد روزههاي فوت شده دارد چند ماه نماز نخواند يا چند ماه روزه نگرفت صرف اينكه وصيت كرد براي من نماز پنج سال بدهيد يا روزه پنج ماه كه براي پنج سال است بدهيد ذمه او تبرئه ميشود؟ يا او مخاطب است به اداي حقالله وصيت كردن يك واجب طريقي و مقدمي است اگر او وصيت كرد و به وصيتش عمل نكردند او ديگر گرفتار اين [مؤاخذه] نيست كه چرا وصيت نكردي [چون] او از نظر وصيت كردن تكليفش را انجام داد; ولي گرفتار [اين] است كه چرا حقالله را نداد, چرا حقالناس را نداد; مگر اينكه در زمان حيات اداي حقالله يا حقالناس مقدورش نبوده است يعني بيمار بود نتوانست روزه بگيرد يا مقدورش نبود كه آن دِيْن را بپردازد يا مال نداشت يا طلبكار در دسترس نداشت در آن گونه از موارد حرامي را مرتكب نشد براي اينكه مقدورش نبود ولي اصل ذمه او مشغول هست وصيت به منزله ضمان نيست وصي ضامن نيست كه اگر كسي وصيت كرد ذمه او تبرئه شده باشد و ذمه وصي مشغول شده باشد اينچنين نيست پس ﴿فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَي الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ﴾ يعني آنجا كه بايد موصي وصيت بكند اگر موصي وصيت كرد و تكليفش را از نظر وصيت كردن امتثال كرد از اين جهت گناهي بر او نيست و اگر وصي به وصيت عمل نكرد معصيت كرد; نه اينكه آن اصل حقالله يا اصل حقالناس از ذمه او تبرئه ميشود (اين خلاصه بيان).
پرسش ...
پاسخ: اگر كسي وكيل شد, زيد به وكيل گفت من مالي كه به عمرو بدهكارم يا اين كتابي كه امانت گرفتهام و عهدهدارم و عاريه مضمونه است تو اين كتاب را به عمرو بده, با اينكه مقدورش بود به عمرو بپردازد ولي معالواسطه داد [اگر] اين واسطه خيانت كرد و اين كتاب را به صاحب كتاب نرساند خب البته شخص ضامن است.
پرسش ...
پاسخ: نه اعتبار عقلايي هست, به همين دليل كه عذابش ميكنند ذمه او مشغول است; منتها براي ديگران جايز نيست كه قبل از پرداخت دِيْن او در اين عين تصرف بكنند نه اينكه اين عين گير است. اگر طلبكار ابراء كرد (يك); شخص ثالثي تبرئاً دِيْن او را ادا كرد (دو); ورثه از غير ميراث دِيْن مورثشان را از يك مال ديگر ادا كردند (سه) در همه موارد ذمه تبرئه ميشود [و] به تبع تبرئه شدن ذمه عين آزاد ميشود. اين عين در حقيقت به منزله رهن است نه اينكه به عين تعلق گرفته است.
بيان امينالاسلام در برائت ذمّه ميت با صرف وصيت
آنچه كه مرحوم امينالاسلام از اين آيهٴ مباركه استفاده كردهاند ملاحظه بفرماييد در كتاب شريف مجمع البيان اينچنين فرمودند «و في هذه الآية دلالة» از اين آيه چند مطلب استفاده ميكنند كه بعضي از اين مطالب درست است و بعضي ناصواب فرمود «و في هذه الآية دلالة علي ان الوصي او الوارث اذا فرط في الوصية او غيرها لا يأثم الموصي بذلك و لم ينقص من اجره شيء فانه لا يجازي احد علي عمل غيره»[3] فرمودند اين آيه دلالت ميكند بر اينكه اگر كسي وصيت كرد آنچه كه بايد وصيت كند وصيت كرد ولي وصي يا وارث يا شاهد يا ناظر يك شخص يا چند نفر توطئه كردند وصيت را كان لم يكن كردند و به وصيت عمل نشده است, اگر وصي يا وارث تفريط كردند آن وصيت كننده گناه نميكند و از اجرش هم كم نميشود; زيرا هيچ كس به عمل ديگري كيفر نميبيند. وصيت يك حكم شرعي داشت اين شخص وصيت كرد آن وصي يا آن وارث يا آن شاهد يا آن ناظر (شخص يا گروه) توطئه كردند و عمل نكردند, آنها معصيت كردند و اين شخص وصيتكننده هيچ معصيت نكرد و از اجر او هم هيچ كاهش نيافت (اين يك مطلب). «و فيها ايضا دلالة علي بطلان قول من يقول ان الوارث اذا لم يقض دين الميت فانه يوخذ به في قبره او في الآخرة لما قلناه من انه يدل علي ان العبد لا يؤاخذ بجرم غيره اذ لا اثم عليه بتبديل غيره»[4] فرمود باز اين آيه دلالت ميكند بر اينكه اگر كسي بدهكار بود و مُرد و [قبلاً] به ورثه وصيت كرد و اعلام كرد كه من بدهكارم [اما] ورثه يا وصي تغيير دادند و دِيْن را ادا نكردند, اين بدهكار در قبر و در قيامت مسئول نيست, چرا؟ براي اينكه ورثه خلاف كردند يا وصي خلاف كرد نه شخص وصيتكننده و ميت و هيچ انساني هم به وسيله گناه ديگري نميسوزد (اين فرمايش دوم مرحوم امين الاسلام).
نقد بيان امينالاسلام
اين سخن ناتمام است براي اينكه آن كبراي كلي درست است كه ﴿لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي﴾[5] هيچ كسي را به وسيله گناه ديگري نميسوزانند (اين درست است); اما اين شخص ميت را به وسيله گناه خودش ميسوزانند, بر ميت اداي حقالله يا حقالناس واجب بود و نداد و در دوران پيري وصيت كرد كه اين مقدار مالم را به طلبكارها بدهيد بر او واجب بود كه مال مردم را بپردازد (اين يك) و هنگام مرگ واجب بود كه وصيت كند (دو).
ـ واجب مقدمي و طريقي بودن وصيت
اگر به اين وصيت عمل كرد به وظيفه دوم عمل كرد كه آن هم يك حكم مقدمي و طريقي است نه حكم نفسي آن حكم نفسي, و اصيل و مستقل مانده است و آن اداي حق است. آن «علي اليد ما اخذت حتي تودي»[6] هست, آن «من فاتته فريضة فليقضها كما فاتته»[7] هست, آن ﴿مَن كَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾[8] هست; آن شخص مسافر بود يا مريض بود ماه مبارك رمضان روزه نگرفت الآن موظف است قضايش را به جا بياورد [كه] آن آيه ناظر به اين است و از او قضا طلب ميكند; يا «من فاتته فريضة فليقضها كما فاتته» از او قضاي نماز طلب ميكند; يا «علي اليد ما اخذت حتي تودي» از او پرداخت حقالناس را طلب ميكند. اين شخص ميت در قبر كه ميسوزد براي اينكه اين دستورات الهي را انجام نداد; نه براي اينكه وصيت نكرد وصيت يك حكم شرعي نفسي مستقل كه نيست وصيت يك حكم واجب مقدمي و طريقي است اگر كسي وصيت نكرد عقاب نميكنند چرا وصيت نكردي عقاب ميكنند چرا مال مردم را ندادي چرا نماز را نخواندي چون دو تا عقاب ديگر نيست بنابراين اولاً اين آيه ناظر است به آن حكمهاي استحبابي كه وصيتي كه آيه دارد همان وصيت براي اقربين و والدين است بر فرض اين مطلق وصيت را شامل بشود آيه بعدي ميگويد اگر كسي تغيير داد اين گناه تغيير به عهده تغيير دهنده است نه ذمه آن موصي تبرئه ميشود مگر وصيت تضمين است؟!
ـ تفاوت وصيت با ضمان
ما يك ضمان داريم يك وصيت ضمان عبارت از آن است كه ضامن دِيْني كه در ذمه مضمون عنه است به عهده بگيرد همان طوري كه خريد و فروش عين را منتقل ميكند عقد ضمان ذمه را منتقل ميكند. چطور در خريد و فروش, عين از ملك كسي به ملك ديگري منتقل ميشود: «بعتك هذا بهذا», در مسئله ضمان دِيْن از عهدهاي به عهده ديگر منتقل ميشود; اما وصيت كه تضمين نيست تا ذمه ميت تبرئه بشود.
پرسش ...
پاسخ: انتقال نيست عين گير است مثل رهن, انسان مال را رهن داد مگر ذمهاش تبرئه ميشود يا يك نخي بين عين و ذمه است؟ در رهن اگر كسي مال را رهن داد اينچنين نيست كه ذمهاش تبرئه بشود ذمهاش گير است; منتها عين, مقيد است (مطلق بود حالا شد مقيد). اگر كسي بدهكار بود و قبل از پرداخت دِيْن مُرد آن عين الآن مقيد است, نميشود در عين تصرف كرد مگر اينكه اول كفن را بردارند, بعد دين را بردارند و بعد ثلث را بردارند و بعد تصرف كنند: «من بعد وصية او دين», اين عين مقيد است نه اينكه ذمه مطلق شد. و اما تضمين واقعاً ذمه را تبرئه ميكند يعني اگر كسي گفت من ضامن دِيْن زيدم, زيد ذمهاش تبرئه ميشود, اگر داد يك تضمين جديدي است بين ضامن و مضمونعنه يعني از آن به بعد آن بدهكار, ديگر ضامن آن طلبكار اول نيست [بلكه] آن بدهكار بايد مال را به اين ضامن بپردازد. همانطوري كه خريد و فروش در اعيان, عين را از مال كسي به مال ديگري منتقل ميكند, عقد ضمان ذمه را منتقل ميكند عهده را منتقل ميكند [اما] وصيت كه تضمين نيست.
بنابراين بعضي از بزرگاني هم كه رفتند در آياتالاحكام[9] فرمايش امينالاسلام را توجيه كنند مثل مرحوم فاضل جواد كه بين وصيت و عقد ضمان خلط كردند آن هم توجيه نارواست (نه فرمايش مرحوم امينالاسلام درست است نه فرمايش مرحوم فاضل جواد) براي اينكه وصيت تضمين نيست وصي ضامن نيست ذمه موصي مشغول است تا همچنان ادا بشود.
پرسش ...
پاسخ: آنچه كه آيه دارد اين است كه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ﴾ حالا اين ﴿كُتِبَ﴾ را به همين معناي ظاهري حفظ بكنيد; يعني بر شما لازم است كه در هنگام ظهور نشانههاي مرگ براي والدين و اقربين وصيت بكنيد. اگر شما وصيت كرديد وظيفهتان را انجام داديد, وصي اگر عمل نكرد شما راجع به ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ﴾ عمل كرديد (بر شما چيزي نيست) اگر اثمي هست بر آن تغييردهنده است (اين صدر و ذيل آيه است).
ـ حضر آيه, منشأ استنباط مرحوم امينالاسلام
پرسش ...
پاسخ: يعني فقط بر تبديلكننده معصيت است. ميخواهند از اين مفهوم حصر بفهمند كه كسي كه تبديل نكرده گناه نكرده يعني آن وصيتكننده گناه نكرده, اينها كه تغيير دادند گناه كردند, چنين توهمي در ذهن مرحوم امينالاسلام هست (يعني آن كه تغيير داد گناه كرد). اين «انما» حصر است. يك وقت ميفرمايد هر كس تغيير داد معصيت كرد, [كه] اين مفهوم ندارد; يك وقت ميفرمايد اگر تغييري صورت گرفت فقط تغييردهندهها گناه كردند. اين كلمه «فقط» نشانه آن است كه وصيتكننده گناه ندارد, اين برداشتي است كه مرحوم امينالاسلام دارد. اما وقتي كه برداشت كردند بايد اصل آيه را حفظ بكنند بعد برداشت بكنند. آيه ميگويد كه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ﴾ هنگام حضور موت اگر كسي براي اقربين و والدين وصيت كرد اين معنا را امتثال كرد و اگر ديگران تغيير دادند او گناهي ندارد, [دلالت آيه] در همين محدوده است; اما اگر كسي نماز نخواند بعد وصيت كرد كه براي من اين مقدار نماز بدهيد, همين صِرف ايصاء, ذمه او را تبرئه ميكند؟ اينچنين نيست.
پرسش ...
پاسخ: اين ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ﴾, اگر اين حكم حكمِ الزامي بود, آن كه وصيت ميكرد ذمهاش تبرئه ميشد يا نه؟ او كه مديون نبود. تثليث مال كه بر آدم واجب نيست. خدا فرمود اگر شما نشانه مرگ را ديديد, بر شما لازم است كه مثلاً مقداري از مالتان را به عنوان ثلث به پدر و مادر يا به اقربين بدهيد (همين), خدا ايصاء را واجب كرده نه ايصال را. اين [فرد] وصيت كرده, حالا اگر كسي در ايصال اشتباه كرده او معصيت كرد (آن راجع به آن مسئله است كه ذمه شخص تبرئه ميشود) و اما در اصل آن مطالبي كه امينالاسلام برداشت كرده است اين نظير اينكه كسي نماز نخوانده روزه نگرفته, خب ذمه او مشغول است به قضاي نماز يا روزه; يا نه؟ صِرف يك سطر نوشتن عبارت در وصيتنامه كه ذمه را تبرئه نميكند.
پرسش ...
پاسخ: من قبول كردم يعني من ضامن شدم آن مطلب ديگر است اگر وصي يا ولي بگويد فعلي دينك اين تضمين است ديگر از باب وصيت خارج است ميشود در باب عقد ضمان يك عقدي است و ايجاب است و قبول است و ذمه را هم منتقل ميكند.
بيان مرحوم امينالاسلام در مسئول بودن ميّت بدهكار به جهت وصيت نكردن
مسئله بعدي آن است كه باز مرحوم امينالاسلام در مجمعالبيان دارند كه «و كذلك لو قضي عنه الوارث من غير ان يوصي به لم يزل ذلك عقابه الا ان يتفضل الله باسقاطه عنه»[10] ميفرمايد از اين آيه اينچنين استفاده ميشود فرمود «و فيها» در آيه دلالت است كه اگر بدهكاري در هنگام نشانه مرگ وصيت نكرد, چون وصيت بر او واجب بود و او وصيت نكرد مسئول است گرچه وارث ذمه او را تبرئه كرده باشد.
واجب مستقل نفسي نبودن وصيت
خب اين سخن هم مطابق با قواعد نيست مگر وصيت يك واجب مستقل نفسي است انسان بايد دين مردم را بدهد تا دِيْن مردم داده نشد او در قبر معاقب است [اما] اگر دِيْن ادا شد او راحت است ولو وصيت نكرده باشد [چون] وصيت يك واجب مقدمي است و طريقي است اگر كسي وصيت نكرد و مرد او را دوتا عقاب نميكنند چرا مال مردم را ندادي چرا وصيت نكردي؟ مثل اينكه اگر كسي نماز نخواند او را دوتا عقاب نميكنند چرا نماز نخواندي چرا وضو نگرفتي وضو يك وجوب مقدمي و طريقي دارد نفسي نيست گرچه مستحب نفسي است وصيت اگر هم مستحب نفسي باشد وجوبش وجوب طريقي است نه وجوب نفسي لذا اگر كسي بدهكار بود وصيت نكرد و مرد يك عقاب دارد كه چرا مال مردم را ندادي.
پرسش ...
پاسخ: بسيار خب اگر نيتش آن باشد كه تاديه كند ولي مقدورش نباشد كه معاقب نيست فقط ذمهاش مشغول است حكم تكليفي ندارد حكم تكليفي به ادا ندارد چون مقدورش نيست اما ذمهاش كه حكم وضعي است مشغول است.
بحث روايي
ـ حالّ شدن ديون معجَّل با مرگ انسان
روايات باب دِيْن و وصيت را ملاحظه ميفرماييد; وسائل كتاب الدين ابواب الدين و القرض باب دوازده اين است كه انسان كه ميميرد همه مطالبات معجَّل او حالّ ميشود. حديث اول در وسائلالشيعه [را] ابيبصير از امام ششم(سلام الله عليه) نقل ميكند كه «اذا مات الرجل حل ما له و ما عليه من الدين»[11] همين معنا را در روايت دوم و سوم هم ملاحظه ميفرماييد.
ـ رتبه وصيت
آنگاه درباره اينكه در هنگام تقسيم ارث اول كفن مقدم است و بعد دين است و بعد وصيت است و بعد ارث باب سيزدهم همين ابواب دين حديث اول و دوم اينچنين است كه زراره از امام ششم(سلام الله عليه) سؤال ميكند كه رجلي است «مات و عليه دين بقدر كفنه» فرمود «يُكَفَّنُ بما ترك الاّ أن يتّجر عليه انسان فيُكَفِّنَه و يقضي بما ترك دينه»[12] حديث دوم از رسول خدا(عليه آلاف التحيّة و الثّناء) رسيده است كه «ان اول ما يبدأ به من المال الكفن ثم الدين ثم الوصية ثم الميراث»[13] و در بعضي از روايات آمده است كه شما در هنگام قرائت ميبينيد وصيت مقدم است و اما يك قرائت لفظي است ولي آنچه كه رسول خدا دستور داد دين مقدم بر وصيت است.
برائت ذمّه ميت در صورت تضمين ديگري
اما [اين مطلب كه] اگر كسي عهدهدار اداي دِيْن ميت باشد ذمه ميت تبرئه ميشود باب چهارده همين ابواب هست كه عبد الله بن سنان از امام ششم(سلام الله عليه) نقل ميكند: «في الرجل يموت و عليه دين فيضمنه ضامن للغرماء» كسي عقد ضمان ميخواند ضامن ميشود كه دين اين شخص را به طلب كارها بپردازد «فقال[(عليه السلام)] اذا رضي به الغرماء فقد برئت ذمة الميت»[14] اين درست است اين ضمان است و يك عقدي است و ايجاب است و قبول كار ضمان نقل عهده است همين كه ضامن ميگويد علي دينك يا انا ضامن آنچه كه در ذمه بدهكار است فوراً منتقل ميشود به ذمه ضامن اين باب تضمين است و وصيت كه باب تصمين نيست.
پرسش ...
پاسخ: نه آن وصيت تمليكي است كه اگر گفتند مثلاً اين فرش را به زيد بدهيد آنها كه ميگويند وصيت عقد است ميگويند بعد از مرگ اگر زيد قبول نكرد ملك او نميشود و اما غير مشهور آن است كه وصيت ايقاع است نه عقد. حديث دوم باب چهاردهم اين است كه اسحاق بن عمار از امام ششم(سلام الله عليه) نقل ميكند «في الرجل يكون عليه دين فحضره الموت فقال وليه علي دينك قال [(عليه السلام)] يبرئه ذلك و ان لم يوفه وليه من بعده»[15] فرمود اگر ولي عهدهدار شد ضامن شد چون خاصيت عقد ضمان آن است كه دِيْن را از ذمه مدين منتقل ميكند به ذمه ضامن پس ذمه او تبرئه ميشود ولو اين ضامن ادا نكند «و قال ارجو ان لا يأثم و إنّما اثمه علي الذي يحبسه»[16] از اين شاهد ميخواهند استفاده كنند كه آن آيه مباركه اختصاصي به وصيت مربوط به ثلث ندارد در همه موارد هست; اما در موردي كه كسي ضامن بشود نه اينكه شما اصلاً خبر نداريد, زيد هنگام مرگ وصيت كرده است كه شما از مال او دِيْن او را ادا كنيد شما هم گرفتار يك سلسله ورثه شديد. او با همين يك سطر نوشتن ذمهاش را تبرئه كرده است؟ اينچنين نيست.
پرسش ...
پاسخ: وصي [قبول] بكند كه من عمل ميكنم نه [به] عهده ميگيرم, اگر [به] عهده بگيرد كه ديگر وصي نيست ميشود ضامن, اگر وصي قبول كرد كه من عمل ميكنم [و] اين كار را انجام ميدهم, اين كار را تبرئاً يا مع المعونه و معالاجره انجام بدهد يعني من عهدهدار اين كارم نه عهدهدار عهدهٴ شمايم (اين كار را قبول كردم).
پرسش ...
پاسخ: عقد محورش فعل است نه ذمه ضمان عقد است در محدوده ذمه اثر دارد وصيت عقد است مثل اجاره [يا] مثل وكالت خب اگر كسي وكيل شد [كه] دِيْن كسي را بپردازد [آيا] عهدهاش مشغول است؟ نه وكالت عقد است در محدوده كار يعني كسي بدهكار بود شخصي را وكيل قرار داد كه بيايد دفتر را بررسي كند و دِيْن او را بپردازد اين هم قبول كرد, وكالت عهدهدار كار است در محدوده عمل نه در محدوده ذمه مگر دِيْن موكل به ذمه وكيل ميرود؟ اينچنين نيست.
اين بحثِ ترتيبِ اول كفن, بعد دِيْن, بعد وصيت, بعد ميراث; هم درباره دِيْن آمده است هم در كتاب وصيت, چون اين مسئله هم به بحث دِيْن مربوط است هم به بحث وصيت (كه ملاحظه ميفرماييد).
«و الحمد لله رب العالمين»
[1] ـ تهذيب الاحكام، ج 9، ص 130.
[2] . ر.ك: جواهرالكلام, ج28, ص424.
[3] ـ تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 495.
[4] ـ تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 195.
[5] ـ سورهٴ انعام، آيهٴ 164.
[6] ـ عوالي اللآلي، ج 1، ص 224.
[7] ـ عوالي اللآلي، ج 1، ص 54.
[8] ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 185.
[9] . مسالك الأفهام, مج 3 ـ 4, ج3, ص108 ـ 109; نيز ر.ك: آلاء الرحمن, ج1, ص295.
[10] ـ تفسير مجمع البيان، ج 1، ص 495.
[11] ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 344.
[12] ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 345.
[13] ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 345.
[14] ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 346.
[15] ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 346.
[16] ـ وسائل الشيعه، ج 18، ص 346.