15 12 1986 3262297 شناسه:

تفسیر سوره بقره جلسه 287(1365/09/24)

دانلود فایل صوتی

أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (164)

باد، فرستاده و نشانهٴ خدا

بعد از بيان توحيد و دعواي وحدانيت، خداي سبحان براهيني بر اين ادّعا اقامه فرمود كه هم اين ادلّه مي‌تواند ادلّه اثبات أصل واجب باشد و هم مي‌تواند ادلّه وحدت واجب [يعني] خداي سبحان، [باشد].

در بين اين ادلّه بعضيها به خلقت برمي‌گردد، بعضيها به نظم و ربوبيت برمي‌گردد. در جريان نازل كردن باران اول مسئلهٴ باد و همچنين مسئلهٴ ابر را مطرح مي‌كند، آن‌گاه مي‌فرمايند به اينكه به‌وسيله ابرها باران مي‌بارد. همهٴ قسمتهايي كه مربوط به باران است در قرآن كريم تا حدودي آمده؛ در بعضي از بخشها بدء پيدايش ابرها را ذكر مي‌‌كند كه خداي سبحان ابر را انشاء مي‌كند و مي‌آفريند. در قسمت ديگر مي‌فرمايد به اينكه اين هوا كه بسيار نرم و لطيف است و مايهٴ استنشاق همهٴ انسانها است (خواه انسان خردسال و خواه انسان سالمند، همه با اين هوا استتنشاق مي‌كنند) اين هوا را خداي سبحان طوري آفريد كه در تحت تصرف اوست و وقتي هم كه دستور داد اين هوا متراكم شدند، فشرده شدند، به سرعت حركت كردند، مي‌توانند سنگين‌ترين بار را بردارند. همين نسيم به صورت طوفان درمي‌آيد؛ چون طوفان چيزي جزء هواي متراكِم مركب فشردهِ متحركت نيست؛ پس اين رياح در تحت تصرف خداي سبحان است كه از رقيق‌ترين مرحله شروع مي‌شود به نام نسيم تا شديدترين مرحله به نام طوفان [كه] در تحت تصرف خداي سبحان است.

ـ رسالت باد

آن وقت اين بادها كه در تحت تصرف خداي سبحان است چندين كار از او ساخته است: يكي تلقيح گياهان است كه اينها را به صورت يك نكاح و زواج باهم مرتبط مي‌كند، يكي هم تلقيح ابرها است كه يك نكاح و ازدواجي هم در سطح ابرها است تا ابرها را باردار بكند، يكي هم باربرداري اين بادها است كه اين ابرهاي سنگين را اين بادها به دوش مي‌كشند و از جايي به جايي ديگر مي‌برند كه حمل اين ابرهاي سنگين به وسيله اين بادها است پس باد انحاء و اقسام گوناگون دارد و در تحت تصرف ذات اقدس الهي است و سِمَتها و مأموريتهاي او را هم قرآن يكي پس از ديگري بازگو كرد. دربارهٴ ابري كه مسخَّر بين آسمان و زمين است، تسخيرش هم به اصل وجودش برمي‌گردد كه خداي سبحان ابرها را مي‌آفريند، هم به جمع كردن آنها برمي‌گردد كه ابرهاي پراكنده را يكجا جمع مي‌كند و هم به تلقيح آ نها برمي‌گردد كه آنها را باردار مي‌كند و هم به مشبك كردن آنها برمي‌گردد كه آنها را غربال گونه قرار مي‌دهد و هم به فرمانِ ريزش برمي‌گردد كه آن امانتها را كه به نام باران است (به نام آب است) آن را به صورت باران و قطره قطره ببارد؛ نه به صورت نهر؛ همه اينها را يكي پس از ديگري باز گو مي‌كند كه اين آيات را يكي پس از ديگري بايد تلاوت كنيم.

باد، حامل ابرهاي واجد رحمت الهي

در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آيهٴ 57 اين‌چنين فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ﴾ يعني قبل از اينكه باران ببارد كه مصداق رحمت است، خداي سبحان اين رياح را به عنوان عامل بشارت و مژده مي‌فرستد. وقتي اين بادهاي مشخص وزيدن گرفت نشانه آن است كه خداي سبحان مي‌خواهد باران بفرستد كه يكي از مصاديق رحمت باران است، لذا از باران به عنوان رحمت ياد فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ﴾ پس اين رياح رسالت الهي را به عهده دارد، ﴿حَتَّي إِذَا أَقَلَّتْ سَحَاباً ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ[1]؛ وقتي اين بادها اين ابرهاي سنگين را به دوش گرفتن ما دستور مي‌دهيم كه اين ابرها اين بارها را به كدام مقصد برسانند. اقلال يعني به دوش گرفتن، در مقابل اظلال. اينكه گفته شد «ما اظلت الخضرا و لا أقلت الغبراء»[2] اين اقلال يعني به دوش گرفتند و اظلال يعني سايه انداختن. آسمان اظلال دارد (ظل و سايه دارد) وزمين اقلال دارد يعني اين بار را به دوش مي‌كشد، فرمود: وقتي اين رياح آن ابرها را به دوش كشيدند، اقلال كردند اين بارهاي سنگين را به دوش كشيدند ما دستور مي‌دهيم كه كدام سرزمين تشنه را بايد سيراب كنيم: ﴿سُقْنَاهُ﴾؛ ما سوقش مي‌دهيم، ﴿لِبَلَدٍ مَيِّتٍ﴾ يعني «الي بلد ميت». اين ابرها را خداي سبحان به عنوان ثقال ياد كرده است؛ براي اينكه گرچه اول يك ابر رقيق است بعد متراكم مي‌شود بعد باردار مي‌شود بارش به صورت سيل ظهور مي‌كند كه هرجا برسد، آنجا را ويران مي‌كند [و] چيزي در برابر سيل قدرت مقاومت ندارد، همين سيل سنگين را اين ابرها در بر دارند و همين ابرهاي ثقال را آن بادها جابه‌جا مي‌كنند، اين بادها همان نسيمها رقيق و ملايم‌اند كه امروز اين قدر قدرتمند شدند كه ابرهاي حامل سيل را هم جابه‌جا كنند: ﴿حَتَّي إِذَا أَقَلَّتْ سَحَاباً ثِقَالاً سُقْنَاهُ[3]؛ آن سحاب را ﴿لِبَلَدٍ مَيِّتٍ[4] يعني «الي بلد ميت»، ﴿فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الَّثمَرَاتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَي[5] كه اين هم نشانه توحيد و مبدأ است و هم نشانه معاد.

در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» كه الآن بحثش گذشت نتيجه‌اي كه گرفته شد مسئله معاد بود، ولي از مبدأ شروع كرد. آغاز آيه اين بود: ﴿وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ[6] پايان آيه، اين بود ﴿كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَي﴾، هم از مبدأ شروع كرد، هم به معاد ختم شد.

كيفيت پيدايش رعد و برق

در سورهٴ مباركهٴ «رعد» كيفيت پيدايش باد و باران و رعد و برق را اين‌چنين ذكر مي‌كند (آيه دوازده به بعد سورهٴ رعد) فرمود: ﴿هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً﴾؛ خداي سبحان آن مبدئي است كه ابر را مي‌آفريند، اين ابرها در هنگام شكاف رعد و برقي دارد، آن خروشي كه از شكاف اين ابرهايِ متراكم به گوش مي‌رسد رعد است و آن نوري كه در هنگام جهش اينها به چشم مي‌رسد برق است. فرمود: خداي سبحان برق را براي اخافه يك عده و براي رجا و اميد عده‌اي ديگر ايجاد كرد؛ آن مسافر راه گم كرده وقتي برق مي‌بيند هراسناك مي‌شود، آن كشاورزي كه به انتظار آب ياري مزرعه به سر مي‌برد وقتي برق مي‌بينيد خوشحال مي‌شود؛ فرمود: اين خوف است براي بعضيها و طمع و رجاست براي عده‌اي ديگر ﴿وَيُنشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ[7]؛ خداي سبحان اين ابرهاي سنگين را انشاء مي‌كند (ايجاد مي‌‌كند). ابر مي‌آفريند آن هم ابرهاي سنگين ﴿وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ[8] كه بحث صاعقه است و از بحث اين آيه فعلي بيرون است.

تفاوت «انشاء» و «خلق»

پرسش ...

پاسخ: «انشاء» احياناً مقدّم بر «خلق» است، بر خلق هم انشاء گفته مي‌شود. آنچه كه نياز به ماده ندارد آن را معمولاً مي‌گويند «منشأت»، مثل صور ذهنيه؛ مثل مجرّدات، ولي بر او [خلق] هم اطلاق مي‌شود؛ چون أعم از خلق است.

رسالت باد در تلقيح ابرها و گياهان

در سورهٴ مباركهٴ «حجر» بحثي درباره اصل باران بود كه كيفيت نزولِ باران را آنجا ذكر مي‌كند؛ آيه 21 و 22 سورهٴ «حجر» اين است: ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ[9]؛ ما اين بادها را به عنوان عامل تلقيح مي‌فرستيم، پس رياح رسالت الهي را به عهده دارند كه هم ابرها را تلقيح كنند، ابر عقيم از ابر زائو جدا بشود يك نكاحي در بين ابرها به بار بيايد تا اينها باردار بشوند و يك نكاحي هم در بين گياهان ظهور كند تا اينها اين بار را بپذيرند؛ چون هر درختي محصول نمي‌دهد [و] هر ابري هم باران ندارد. اين بادها براي تلقيح و نكاح ابرهاست باهم و گياهان است باهم: ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ[10]؛ ما اين بادها را براي تلقيح ابرها فرستاديم [و] آنها را باردار كرديم و براي تلقيح نباتات فرستاديم كه آنها را پذيرايِ تأثير اين باران قرار بدهند.

پرسش ...

پاسخ: چرا اينكه فرمود: ﴿مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ[11] اين طور است، الآن اينها هم كه آزمايش كردند ديدند تا ابرها تلقيح نشود باردار نمي‌شود، گياهان تا تلقيح نشوند باردار نمي‌شوند، منتها تلقيح بعضي از گياهان مثل درخت خرما روشن‌تر است، تلقيح درختان ديگر و گياهان ديگر مخفي است وگرنه همهٴ اينها نر و ماده دارند.

پرسش ...

پاسخ: باشد نفس داشتند، تلقيح كردن، زوج بودن اختصاصي به گياهان ندارد، فرمود: هر چيزي ﴿زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ﴾ است. اينها هم تلقيح مي‌شوند.

پرسش ...

پاسخ: يعني زمين را، درياها را، هوا را آفتاب را، كه مي‌تابد، آن موجودي كه با تابش آفتاب آب را بخار مي‌كند و آن موجودي كه اين بخارها را بالا مي‌برد و آن موجودي كه به سطح زمهرير مي‌رساند (يعني منطقه سرد) همه و همه در تحت تدبير خداي صانع‌اند ديگر.

پرسش ...

پاسخ: يعني صورتش انشائي است و مواد اوليه‌اش را خداي سبحان آفريد.

پرسش ...

پاسخ: صورتش انشائي است، ماده‌اش خلقي است؛ چون ماده دارد آن چيزي را كه افاضه مي‌كند آن انشاست.

رسالت باد در جمع و متراكم كردن ابرها

در آيه 42 به بعد سورهٴ «نور» اين است كه ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ[12]؛ فرمود: شما اگر خوب بررسي كنيد مي‌بينيد خداي سبحان اول ابر را «ازجاء» مي‌كند؛ «ازجاء» يعني دفع كردن براي اينكه منسجم بشود و منساق بشود و به يك سمتي حركت بكند. فرمود: خداي سبحان سحاب را «ازجا» مي‌كند، اول اينها را منتقل مي‌كند، اين ابرهاي منتقل شده و پراكنده را بعد جمع آوري مي‌كند، ﴿ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ﴾؛ بين اين سحاب الفتي ايجاد مي‌كند (اينها را جمع مي‌كند)، ﴿ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَاماً﴾؛ اينها را متراكم مي‌كند [و] روي هم قرار مي‌دهد، اينها كه باردار شدند ديگر مثل ناودان نمي‌ريزند، مثل نهر نمي‌ريزند، فرمود: ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ[13] اين هم جزء آيات الهي است، رعد آيهٴ الهي است، برق آيهٴ الهي است، پيدايش ابر آيهٴ الهي است.

نحوهٴ ريزش باران، از آيات الهي

و ريزش چكيدني آيهٴ الهي است، فرمود: اين مي‌چكد نه نظير نهر بريزد و الاّ زمين قابل زيست نبود. فرمود: ودق و قطره از او مي‌ريزد يعني اين را اول بعد از اينكه خداي سبحان باردار كرد، مثل غربالش مي‌كند روزنه روزنه به او اعطا مي‌كند، آن وقت از هر روزنه يك قطره مي‌ريزد كه قطره قطره بريزد: ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾ خب اگر اين را به صورت يك نهر مي‌ريخت، اينجا قابل زيست نبود نه مزرع، نه مرتع [و] نه انسان مي‌ توانست از آن استفاده كند. فرمود: ما اين كار را كرديم كه بچكد خلاصه: ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾. گرچه آن غبار متصاعد از اين ابرها در حين بارش باران را گفتند «ودق»[14] ولي مناسب همان قطر است، مطر را (آن چكيدن را) ودق مي‌گويند. فرمود: ما اين كار را كرديم يعني اين ابري كه بار دارد او را به صورت غربال درآورديم كه قطره قطره بچكد. اين را مي‌گويند «ودق»: ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾؛ از لابه‌لاي او قطره قطره مي‌ريزد. ﴿وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ[15]؛ «سماء» يعني همين قسمت بالا. فرمود: اين ابرهاي سنگين كه همانند جبال است (همانند كوه است) از اين كوههاي فضايي ما قطره قطره مي‌بارانيم: ﴿وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا[16] يعني از اين كوهها آسماني؛ چه كوههاي آسماني است؟ همين اين ابرهاي سنگين حامل باران كوه آسماني است. انسان وقتي سفر فضايي مي‌كند؛ مثل اينكه به كوه برخورد مي‌كند، البته گاهي هم كه بالاتر برود مثل آن است كه آمد روي قلّه كوه: ﴿وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا﴾؛ در كوههاي آسماني يعني اين سلسله ابرهاي پرباري كه مستحكم مثل كوه است، از اين جبال سمائي خداي سبحان برد و تگرگ مي‌فرستد: ﴿وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَن يَشَاءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالأَبْصَارِ[17]؛ نزديك است كه روشنايي برق اين ابر چشم را خيره كند؛ «سنا» يعني نور و روشنايي. از نور برق اين ابرها چشمها خيره شود.

پس برق را ذكر كرد، رعد را ذكر كرد، ودق را كه قطره قطره مي‌چكد ذكر كرد، سنگيني ابر را هم ذكر كرد، منتها در اين كريمه مسئلهٴ ابر را به خود نسبت داد [و] فرمود: خدا اين كار را مي‌كند چون در آن جمع بندي نهايي كه دوباره برمي‌گرديم مي‌بينيم خداي سبحان چگونه اين كارها را هم به علل و اسباب نسبت مي‌دهد، هم به خودش نسبت مي‌دهد كه يك بحث خوبي را سيّدنا الاستاد (رضوان الله عليه) مطرح كرده [است]، در آنجا روشن مي‌شود كه چطور خداي سبحان مسئله ابر را به باد نسبت مي‌دهد [و] مي‌فرمايد: باد اين كارها را مي‌كند، در حالي كه در همين آيه سورهٴ مباركهٴ «نور» به خودش نسبت مي‌دهد [و] مي‌فرمايد: خدا اين كارها را مي‌كند كه ﴿اللَّهَ يُزْجِي سَحَاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ[18].

پرسش ...

پاسخ: بسيار خُب بالأخره چون اينها قابل‌اند، قابل كه نمي‌شود بدون فاعل باشد. حالا آن را در اين بازنگري بعدي كه به خواست خدا بايد اين آيات جمع بندي بشود عرض مي‌كنيم.

رسالت باد، در حركت دادن كشتيها

در سورهٴ مباركهٴ «روم» آيه 46 به بعد اين است ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ أَن يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِيُذِيقَكُم مِن رَّحْمَتِهِ وَلِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾؛ فرمود: از آيات الهي اين است كه اين بادها را به عنوان مژدگاني مي‌فرستد (يعني بشارت بخشي) تا شما را از رحمت خودش برخوردار كند، به‌وسيله اين باران بياورد و در درياها به‌وسيله آب و همچنين به‌وسيله اين بادها كشتي به امر خدا حركت كند تا شما از فضل الهي برخوردار باشيد و زمينه شكرگزاري شما فراهم بشود.

رسالت باد در گستراندن ابرها و ظهور آثار رحمت الهي

در آيهٴ 47 همين سوره فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّماءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفاً فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ ٭ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلِ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْهِم مِن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ ٭ فَانظُرْ إِلَي آثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَي وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ[19] كه از اين جريان هم استفاده مبدأ مي‌كند هم استفاده معاد، لكن مي‌فرمايد: خداي سبحان بادها را مي‌فرستد كه باد رسالت الهي را به عهده دارند، آن بادها ابرها را پراكنده مي‌كنند، خب گاهي ازجاء ابر را به خود نسبت مي‌دهد، گاهي هم اثاره ابر را به باد نسبت مي‌دهد. گاهي به عامل قريب و گاهي به عامل بعيد: ﴿اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ﴾ آن رياح ﴿سَحَاباً﴾، درحالي كه قبلاً خوانديم: ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَاباً[20]؛ خداست كه سحاب را ازجاء و اثاره مي‌كند. در اين كريمه فرمود: خداست كه رياح را إرسال مي‌كند [و] آن رياح سحاب را اثاره مي‌كنند و پراكنده مي‌كنند.

آن‌گاه خداي سبحان ﴿يَجْعَلُهُ كِسَفاً﴾؛ خداي سبحان اين را متكاسف مي‌كند، ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ﴾ يعني بعد از اينكه اين ابرها را جمع كرد. تلقيح‌شان كرد (باردار كرد) اينها را روزنه روزنه مي‌دهد تا از رحمِ اين ابرها، قطرات باران به دنيا بيايد. اين‌طور نيست كه يك سر هرچه دارند بريزند (به صورت نهر بريزند)، ﴿فَتَرَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ[21]؛ وقتي خداي سبحان اين قطرات را به يك جايي رساند، اهل آن سرزمين خوشحال خواهند شد. آن‌گاه از همين راه مسئله مبدأ و معاد را هم بازگو مي‌كند.

احتمال وجود موجودات زنده در آسمانها

در سورهٴ مباركهٴ «شوري» اين مسئله را به صورت ديگر بيان مي‌كند، آيهٴ 28 به بعد فرمود: ﴿وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ ٭ وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَي جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ[22] كه اين ناظر به آن است كه فرمود: ﴿فَأَحْيَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ﴾ چون در آيه محل بحث اين بود كه دابه‌اي را خداي سبحان در زمين مبثوث كرد و پراكنده كرد. از اين آيه سورهٴ «شوري» معلوم مي‌شود كه دابه تنها در زمين نيست، در آسمان هم هست، خداي سبحان در آسمان موجودات زنده‌اي هم دارد كه اين ارتباطي با مسئلهٴ ﴿بَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ﴾ داشت.

باران، آيت مهر و قهر حق

و اما اينكه چطور گاهي اين باران رحمت است، گاهي عذاب؛ چون خداي سبحان فرمود: همه اينها در تحت اراده حق است و فرمود: ﴿وَأَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَي الطَّرِيقَةِ لأَسْقَيْنَاهُم مَاءً غَدَقاً[23] يعني اين مردم روي زمين (هر گروهي) اگر اهل استقامت و با تقوا باشند، ما آب فراوان به موقع و ملايم مي‌فرستيم و اگر چنانچه اهل طغيان باشند، ما همين باران را عامل عذاب براي آنها قرار بدهيم، لذا گاهي همين باران عامل رحمت است، گاهي عامل عذاب.

در آن آيهٴ كريمه اي كه ﴿وَأَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَي الطَّرِيقَةِ لأَسْقَيْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾ كه در بحثهاي قبل در سورهٴ «جن» بود آن ديگر نياز به تكرار ندارد.

در جريان نوح (سلام الله عليه) همين دو مطلب هست يعني ممكن است كه باران عامل رحمت باشد، گاهي هم ممكن است همين باران عامل غضب باشد؛ در سورهٴ «نوح» آ يه ده به بعد خود نوح (سلام الله عليه) طبق نقل قرآن كريم اين‌چنين فرمود: ﴿ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً ٭ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُم مِدْرَاراً[24]؛ نوح به قومش فرمود: شما استغفار كنيد دست از تبهكاري برداريد، خداي سبحان آسمان را با باران فراوان براي شما مي‌فرستد.

شدّت بارش باران در داستان حضرت نوح(عليه‌السلام)

اينكه فرمود: ﴿يُرْسِلِ السَّماءَ﴾؛ اگر باران زياد باشد؛ مثل اينكه خود آسمان (اين فضا) دارد مي‌ريزد. اگر باران كم باشد، قطره قطره [باشد]، مي‌گويند باران مي‌ريزد و اما اگر فراوان باشد؛ مثل اينكه اين فضاي بالاي سر مرتب دارد مي‌ريزد. در بحث ﴿أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ[25] اين نكته گذشت كه در آن كريمه خداي سبحان نفرمود از چشم اينها دمع و اشك مي‌ريزد [بلكه] فرمود: چشم اينها مي‌ريزد؛ فرمود: ﴿أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾، نفرمود تفيض دموعهم؛ اشكشان مي‌ريزد [بلكه] فرمود: چشم پر اشك مي‌ريزد، «فاضت العين» غير از «فاض دمع العين» است. يك وقت مي‌گوييم «اشك چشم مي‌ريزد» يك وقت مي‌گوييم «چشم پر اشك مي‌ريزد» فرمود: ﴿أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ﴾ اگر چشم پر از اشك بشود و اين اشك بريزد؛ مثل اينكه چشم دارد مي‌ريزد. باران اگر كم باشد نمي‌گويند «يرسل السماء» باران اگر زياد باشد؛ مثل اينكه اين فضاي بالا دارد مي‌ريزد، لذا فرمود: ﴿يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُم مِدْرَاراً ٭ وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَكُمْ أَنْهَاراً[26]؛ اين باران رحمت [بود].

و اما در همين جريان قوم نوح در سورهٴ مباركهٴ «قمر» اين‌چنين فرمود، آيه نه به بعد سورهٴ «قمر» اين است: ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ٭ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ[27]؛ دعاي او به اين صورت مستجاب شد كه ﴿فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّماءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ ٭ وَفَجَّرْنَا الأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَي الْمَاءُ عَلَي أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ٭ وَحَمَلْنَاهُ عَلَي ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ٭ تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَن كَانَ كُفِرَ[28]، آن‌گاه به حيات همه اينها فرمود: ما خاتمه داديم. اين مي‌شود باران عذاب آن مي‌شود باران رحمت. فرمود: اين آب ريخت [و] به حيات همه اينها خاتمه داد. چرا؟ چون فرمود: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[29]؛ او مي‌داند كه كجا كم ببارد، كجا زياد ببارد و كجا به صورت منهمر ببارد، كجا ﴿يُرْسِلِ السَّماءَ[30] باشد، كجا غدق باشد، كجا ودق. همهٴ اين خصوصيات را هم بيان كرده است.

بدترين جنبنده‌ها نزد خداي سبحان

آن گاه درباره دابه در اين آيه محل بحث فرمود كه به وسيله باران خداي سبحان زمين را زنده مي‌كند، ﴿وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ﴾ اين ﴿دَابَّةٍ﴾ يعني جنبنده، اختصاصي به حيوانات ندارد حيوان بالمعني الأعم را مي‌گويند ﴿دَابَّةٍ﴾ ولو انسان، منتها بدترين دابه كافر و منافق است. سورهٴ «أنفال» آيهٴ 22 اين است: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَيَعْقِلُونَ﴾؛ خب اگر كسي لايعقل بود و از آن آيات الهي بهره‌اي نبرد، خودش جزء بدترين جنبنده‌ها خواهد بود. بدترين دابه يعني نزد خدا كه ملاك ارزش را خدا بايد تعيين كند، بدترين دابه نزد خدا آن انسانهايي هستند كه ناشنوايند و ناگويا؛ نه حق را مي‌شنوند، نه حق مي‌گويند؛ از گفتن حق ابكم‌اند و از شنيدن حق أصم: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَيَعْقِلُونَ﴾، در همين سورهٴ «انفال» آيهٴ 55 اين است: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لاَيُؤْمِنُونَ﴾.

نتيجه بحث

پس نتيجه بحث اين شد كه خداي سبحان ادّعاي وحدانيت كرده است و اين آيات الهي را [و] اين ادله و براهين را اقامه كرد [و] فرمود: ﴿لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾، مي‌ماند آن توهّم كه مسئله تصادف باشد، مي‌ماند اين توهّم كه خود نظام در تطوّراتش و در حركاتش بدون نياز به مبدأ فاعلي به اين آثار برسد و ساير بحثهايي كه ملاحظه مي‌فرماييد.

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 57.

[2] ـ بحار، ج10، ص121؛ احتجاج، ج1، ص259.

[3] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 57.

[4] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 57.

[5] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 57.

[6] ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 57.

[7] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 12.

[8] ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 13.

[9] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 22.

[10] ـ سورهٴ حجر، آيهٴ 22.

[11] ـ سورهٴ هود، آيهٴ 40.

[12] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[13] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[14] ـ مفردات، ص861، «ودق».

[15] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[16] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[17] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[18] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[19] ـ سورهٴ روم، آيات 48 ـ 50.

[20] ـ سورهٴ نور، آيهٴ 43.

[21] ـ سورهٴ روم، آيهٴ 48.

[22] ـ سورهٴ شوري، آيات 28 و 29.

[23] ـ سورهٴ جن، آيهٴ 16.

[24] ـ سورهٴ نوح، آيات 10 و 11.

[25] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 83.

[26] ـ سورهٴ نوح، آيات 11 و 12.

[27] ـ سورهٴ قمر، آيات 9 و 10.

[28] ـ سورهٴ قمر، آيات 11 ـ 14.

[29] ـ سورهٴ قمر، آيهٴ 49.

[30] ـ سورهٴ نوح، آيهٴ 11.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق