05 10 1986 3230655 شناسه:

تفسیر سوره بقره جلسه 249(1365/07/13)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿قَدْ نَرَي تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ المَسْجِدِ الحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (۱٤٤)﴾

مقام رضا

ـ كاشفيت رضاي پيامبر از رضاي خداوند

در اين كريمه خداي سبحان به رسولش بشارت داد، فرمود: قبله‌اي كه تو بپسندي براي تو قرار مي‌دهيم و منظور از رضاي رسول خدا[صلّي الله عليه و آله و سلّم] رضاي نفساني نيست، بلكه رضا براي اسلام است. در بحثهاي قبل ملاحظه فرموديد، اگر نفسي به مقام رضا رسيد، چيزي جز خواسته خداي سبحان طلب نمي‌كند. اگر انسان به مقام رضا رسيد، هم راضي است [و] هم مرضي يعني هم از قضا و قدر الهي راضي است و هم تمام شئون زندگي او مرضي حق است، لذا رضاي رسول اكرم[صلّي الله عليه و آله و سلّم] رضاي خداست: «رضي الله رضانا أهل البيت»[1].

ـ عدم كاشفيت رضاي مردم از رضاي خداوند

ولي دربارهٴ رضاي ديگران خداي سبحان اعتنايي نمي‌كند، گاهي مي‌فرمايد: اگر شما راضي باشيد، خدا راضي نيست. دربارهٴ منافقين در سورهٴ مباركهٴ توبه، آيهٴ 96 اين‌چنين است، فرمود: ﴿يحلفون لكم لِتَرضَوا عنهم فَإن تَرضَوا عنهم فَإنَّ الله لا يرضيٰ عن القوم الفاسقين﴾؛ فرمود به اينكه منافقين و ساير گروههاي بهانه‌تراش كه حاضر نبودند در جنگ شركت كنند و به جبهه بروند مي‌خواهند با سوگند شما را راضي و قانع كنند تا شما از آنها راضي باشيد، ولي اگر شما از آنها راضي باشيد، خدا از آنها راضي نيست؛ زيرا رضاي شما، رضاي خدا نيست بر خلاف وجود مبارك پيغمبر كه رضاي او رضاي خداست.

پس رضاي افراد ديگر رضاي خدا نيست؛ چون به مقام رضا نرسيدند و راضي و مرضيّ نشدند، اما وجود مبارك پيغمبر اين چنين نيست، پس هر چه را كه پيغمبر مي‌پسندد همان است كه خداي سبحان مي‌پسندد، ولي ديگران اين‌طور نيستند: ﴿فإن ترضوا عنهم فإنّ الله لا يرضيٰ عن القوم الفاسقين﴾.

 

معجزهٴ جاويد پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

ـ خداي سبحان مُولِّي پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به سوي كعبه

آن‌گاه دربارهٴ تحويل قبله كه فرمود: ﴿فلنولينك قبلةً ترضاهٰا﴾؛ نه يعني تنها ما حكم استقبال كعبه را نازل مي‌كنيم؛ نه تنها مي‌گوييم: از بيت المقدس به كعبه رو بكن، بلكه تو را متوجه كعبه مي‌كنيم. يك وقت مي‌فرمايد به اينكه ما دستور قبله را عوض مي‌كنيم؛ يك وقت مي‌فرمايد به اينكه ما تو را متوجّه قبله مي‌كنيم، چه اينكه كرد. هم دستور را قولاً عوض كرد، فرمود: ﴿فول وجهك شطر المسجد الحرام يعني حكم قبله از اين به بعد عوض شد، تا حال اگر به طرف بيت المقدس نماز مي‌خوانديد، الآن بايد به طرف مسجد الحرام و كعبه نماز بخوانيد، اما چگونه به طرف كعبه نماز بخواني؟ ما تو را بر‌مي‌گردانيم؛ ما چون مولّي هستيم [و] تو متولّي، ما بايد برگردانيم، تو را برمي‌گردانيم، لذا بوسيلهٴ جبرئيل(سلام الله عليه) همهٴ كوه‌ها و فراز و نشيب‌هاي بين مكه و مدينه پهن شد و منزوي شد و طي شد و وجود مبارك پيغمبر كعبه را از نزديك ديد [و] به سمت كعبه رو كرد. اينكه خدا فرمود: ما وضع قبله را برمي‌گردانيم؛ نه يعني تنها  دستور مي‌دهيم كه از بيت المقدس به كعبه رو بياور، بلكه تو را متوجه كعبه خواهيم كرد.

 

ـ وجه اعجاز رو به كعبه ايستادن پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

﴿فلنولينك قبله ترضاها﴾، لذا بعداً هم كه مهندسين و محقّقين بررسي كردند، ديدند همين كه وجود مبارك پيغمبر در حال نماز از بيت المقدس به سمت كعبه روآورد مستقيماً متوجّه كعبه شد[2]، بدون اينكه از آلات نجومي استفاده كند، بدون اينكه از آلات رياضي استفاده كند، بدون اينكه از مسئلهٴ ستاره‌ها استفاده كند؛ چون اين علامتهاي ستاره بعداً آمده، كه جدي را خلف منكب ايمن قرار بدهيد يا فلان ستارهٴ سهيل را بين عينين قرار بدهيد تا در چه افقي قرار بگيريد. اينها علامت‌هايي است كه بعداً قرار [داده] شده. آن هم براي كسي كه شب بتواند اين علامتها را تشخيص بدهد، روز كه علامتي ندارد. اگر ستارهٴ جدي هست اگر ستارهٴ سهيل هست و اگر ساير ستاره‌ها هست، اينها را بايد در شب شناسايي كرد و قبله را به كمك اين ستاره‌ها شب شناخت. مسئلهٴ زوالِ از دايرهٴ نصف النهار نيست كه با شمس حل بشود: ﴿أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل[3]؛ وقت را مي‌توان با سايهٴ شمس تشخيص داد، با نورش و با زوالش تشخيص داد، اما قبله را كه نمي‌شود با شمس تشخيص داد. قبله را بايد با اين ستاره‌ها تشخيص داد، آن هم بعداً مشخص شد، آن هم وقت تشخيص آن شب است. در روز در نماز ظهر يا در نماز عصر در وسط نماز ظهر وجود مبارك پيغمبر از بيت المقدس به كعبه متوجه بشود، به طوري كه هيچ انحراف نباشد جز معجزه چيز ديگر نيست، فرمود: ﴿فلنولينك قبلة ترضاها﴾، آنهايي هم كه با قواعد رياضي كار مي‌كنند اگر اين جدولها و آن زيج‌ها و آن مِصدرها و قلم و خودكار را از دستشان بگيريد متحيّرند، تازه يك عالم رياضي‌دان هم وقتي از قواعد كنار رفت متحيّر است. وجود مبارك پيغمبر در مسجدي كه مسجد قبلتين بعداً نام‌گذاري شد، گرچه مسجد قبلتين را مسجد ديگر دانسته‌ايد؛ علي اي حال آن مسجدي كه حضرت در آن مسجد مشغول نماز ظهر بود، دستور رسيد كه الآن بايد از بيت المقدس به كعبه متوجه بشويد. خب، اين حكم، اما تشخيص موضوع چگونه است؟ ﴿فلنولينك قبلةً ترضاها﴾؛ به وسيلهٴ جبرئيل(سلام الله عليه) فرشتهٴ وحي كل اين فاصله‌ها برطرف شد، طوري كه حضرت كعبه را از نزديك ديد، رو به روي ميزاب (آنجا كه جاي ناودان طلاست)، آنجا را مشاهده كرد [و] به همان سمت ايستاد.

 

ـ بيان علامه طباطبائي در معجزهٴ جاويد پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

الآن هم به تعبير سيّدنا الاستاد مرحوم علاّمه طباطبايي(رضوان الله عليه) وقتي محققين رفتند حساب كردند ديدند اين [يك] معجزه خالده است؛ اين كرامت باهره است [و] هنوز مانده است كه آن‌روز با اينكه ابزار نجومي نبود، (اصلاً در حجاز اين مسائل نبود چه رسد به اينكه براي شخص حضرت آن هم در حال نماز) حضرت از بيت المقدس كه شمال غربي مدينه است برگردد به كعبه كه در جنوب مدينه قرار دارد. بدون كم و زياد اين پيداست براساس اعجاز است؛ چون حضرت كه در مدينه تشريف داشتند به سمت شمال غربي نماز مي‌خواندند و مكّه پشت‌سر بود چون مدينه چندين فرسخ در شمال مكه است، مكه به خط استوا نزديك‌تر است. جنوب مدينه است مدينه در شمال مكه است و بيت المقدس هم در شمال غربي است.

 

ـ قبله و نحوهٴ استقبال پيامبر(ص) قبل و بعد از هجرت

حضرت در مدينه كه به بيت المقدس رو مي‌آورد [و] نماز مي‌خواند، به مكه پشت مي‌كرد [و] به سمت بيت المقدس نماز مي‌خواند، ممكن نبود مثل مكه عمل بكند؛ در مكه طوري نماز مي‌خواندند كه هم به كعبه رو مي‌آوردند، هم به بيت المقدس درروايت هم اين‌چنين آمده است كه معمولاً حضرت كه نماز مي‌خواندند طرزي نماز مي‌خواندند كه كعبه معظمه بين ايشان و بين بيت المقدس قرار بگيرد[4]. ولي وقتي از مكه به مدينه مهاجرت كردند چند فرسخ به شمال مكه آمدند و بيت المقدس هم در شمال غربي مدينه است. خب، حضرت بايد به بيت المقدس رو مي‌آورد [و] قهراً بايد به كعبه پشت مي‌كرد.

 

ـ چگونگي تغيير قبله در زمان نزول آيه

الآن در اين مسجد شما فرض كنيد بيت المقدس در اين قسمت است (شمال غربي است) و مكه در اين قسمت است يعني در جنوب است حضرت وقتي دستور رسيد كه از بيت المقدس به كعبه برگردد، وقتي متوجّه شمال غربي بود برگشت به سمت جنوب، لذا زنها به جاي مردها قرار گرفتند و مردها به جاي زنها قرار گرفتند؛ چون همهٴ مأموميني كه پشت سر حضرت اقتدا مي‌كردند حضرت وقتي قبله را عوض كرد يعني رو به مأمومين كرد يعني در قسمت جلو قرار گرفت و زنها كه پشت سر مردها بودند و مردها كه پشت سر حضرت بودند، اينها آمدند مردها آمدند جاي زنها [و] زنها آمدند جاي مردها و حضرت در جلو قرار گرفت. الآن شما اينجا فرض كنيد (در اين مسجد) اگر قبله بيت المقدس باشد وجود مبارك پيغمبر در آنجا ايستاده رو به سمت شمال غربي است، بعد وقتي دستور برسد كه رو به جنوب شما بايست، حضرت مي‌آيد اينجا رو به جنوب مي‌ايستد. حضرت كه آمد جلو و رو به جنوب ايستاد، زنها كه اين قسمت‌اند مي‌روند پشت سر و مردها كه آن قسمت‌اند مي‌آيند جلو، لذا مردها به جاي زنها و زنها به جاي مردها همه قبله‌شان از بيت المقدس به سمت كعبه متوجه شد.

اين است كه خداي سبحان فرمود: ﴿فلنولينك قبلةً ترضاها﴾؛ نه يعني تنها ما دستور قبله را عوض مي‌كنيم، مي‌گوييم از بيت المقدس به كعبه متوجّه باش، بلكه نشانت هم مي‌دهيم؛ نه تنها حكم را بيان مي‌كنيم، بلكه موضوع را هم نشان مي‌دهيم. نه اينكه اين چنين باشد شما بعدها با ابزار و قواعد رياضي بخواهيد كعبه را تشخيص بدهيد.

پرسش ...

پاسخ: بله، اين هم صادق است، امّا ظاهر ﴿فلنولينك يعني تو را برمي‌گردانيم به قبله، چه اينكه برگرداندند، لذا با آن روايات مطابقت كرد كه جبرئيل(سلام الله عليه) دست مبارك حضرت را گرفت [و] از بيت المقدس به سمت كعبه متوجه كرد و حضرت هم كعبه را ديد كه نقل كرد فرمود: «محرابي علي الميزاب»[5] يعني اينجا كه من ايستادم، اينجا مستقيماً متوجه ميزاب است.

 

ـ اشتباه برخي از قدماء مبني بر تغيير وضع قبله مسجد النبي(ص)

يك سلسله اشتباهاتي بين قدما بود كه بر اساس آن اشتباهات مرحوم مجلسي(رضوان الله عليه) و ديگران خيال كردند وضع قبله عوض شد. سيّدنا الاستاد(رضوان الله عليه) مي‌فرمايد به اينكه آن مهندسين اشتباه كردند؛ نه مسجد نبي و قبلهٴ پيغمبر تغيير كرده است، لذا بعضي از محققين از متأخرين، مثل مرحوم سردار كابلي(رضوان الله عليه) كه محقق فنّي بود طبق تعبير سيّدنا الاستاد ايشان در كتاب تحفة الأجلّه في معرفة القبلة اين معنا را هم تثبيت كرده‌اند، بعد ثابت شد به اينكه علماي رياضي اشتباه كرده‌اند؛ نه اينكه مسجد پيغمبر قبله‌اش متوجّه ميزاب و كعبه نيست و به دنبال اشتباه بعضي از صاحب‌نظران بعضي از محدّثان هم اشتباه كردند كه خيال كردند وضع مسجد عوض شده است[6]

 

انتساب افعال پيامبر اكرم به خداي سبحان در مقام فعل

علي اي حال فرمود: ﴿فلنولينك قبلةً ترضاها﴾؛ قبله‌اي كه تو بپسندي؛ چون رضاي تو رضاي ماست. همان‌طوري كه دست پيغمبر دست خداست: ﴿و ما رميت اذ رميت[7] و در مسئله بيعت هم: ﴿الذين يبايعونك انّما يبايعون الله[8]، همچنين رضاي پيغمبر، رضاي خداست كه او رضاي نفسي ندارد، بلكه رضاي الهي دارد، لذا فرمود: ﴿فلنولينّك قبلة ترضاها

پرسش ...

پاسخ: باشد حجت است. وجود مبارك حضرت وقتي چيزي را مي‌بيند (حضرت هم با چشم باطن ديد و براي او مسلّم شد [و] چشم باطن كه اشتباه نمي‌كند.) حضرت به سمت كعبه ايستاد ديگران هم به او اقتدا كردند؛ نه همين با چشم باطن ديدن معجزه است خود همين معجزه است.

 

حكم حركت در حال نماز

پرسش ...

پاسخ: بله وسط نماز بود. خب، همان خدايي كه دستور مي‌دهد در نماز حركت نكنيد، همان خدا دستور داد كه قبله را عوض كنيد. اين چنين نيست كه حركت در نماز نباشد كه؛ مثلاً مي‌گويند به اينكه اگر كسي قصد اقتدا كرد [و] وارد مسجد شد، ديد نماز جماعت داير است و تا به صفوف مأمومين ملحق بشود ممكن است امام سر از ركوع بردارد، او همان دم در كه رسيد همان‌جا اقتدا مي‌كند بقيه [راه] را به حال حركت مي‌آيد. اقتدا مي‌كند و مي‌رود ركوع و اين چندين متر را (حالا فاصله هر چه شد) اگر فرض كنيد مثل مسجد اعظم است كه فاصلهٴ زياد است. همهٴ راه را همان‌طور در حال ركوع مي‌آيد. مي‌شود، همان دستوري كه به ما دادند كه شما در حال نماز حركت نكنيد. گاهي هم مي‌گويند: حركت كنيد، گاهي هم مي‌گويند: در حال حركت عيب ندارد، مثل نافله و ديگران هم همين كار را كردند. عده‌اي هم كه در مسجد ديگر مشغول نماز بودند، آنها هم در حال نماز برگشتند يا بين نماز ظهر و عصر كه بر ايشان ثابت شد نماز عصر را به طرف كعبه خواندند، لذا فرمود: ﴿فلنولينّك قبلةً ترضاها﴾.

قبله در روايات

ـ اهميت قبله

و امّا رواياتي كه در اين مسئله هست. مقداري از اين روايات قبله را مرحوم صاحب وسائل در كتاب شريفشان آورده‌اند. اصل قبله از اهميت خاصي برقرار است كه جزء آن پنج امري است كه نماز به وسيلهٴ آنها اعاده مي‌شود؛ چون اگر اجزاي نماز براساس جهل به حكم نباشد (سهوي باشد، غفلتي باشد يا جهل به موضوع باشد نه جهل به حكم) اگر هم جهل به حكم بود، جهل قصوري باشد نه تقصيري باعث اعاده نيست. نماز اعاده نمي‌شود مگر بر پنج چيز كه «لا تعادُ الصلاة الا مِنْ خمس»[9] و اين پنج چيز از اهميت فوق العاده‌اي برخوردارند كه يكي وقت است و ديگري طهور، سومي قبله است و چهارمي ركوع و پنجمي سجود كه قبله همانند وقت و ساير شرايط يا اجزاي مهم آن‌چنان است كه اگر به او توجه نشد يا شرايطش محفوظ نشد، نماز بايد اعاده بشود. گرچه قاعدهٴ «لا تُعاد» كه اين پنج‌تا را استثنا كرده، باز از اين پنج‌تا هم اموري استثنا شده است. اين [نشانه] عظمت قبله و اهميت قبله [است].

روايت اول اين را «مرحوم صاحب وسائل در اين ابواب القبلهٴ  كتاب الصلاة باب اول و باب دوم روايت اين مسئله را ذكر كرد.

 

ـ مراد از «اقامهٴ وجه»

از امام ششم سؤال شده است كه ﴿اقيموا وجوهكم عند كل مسجد﴾ يعني چه؟ فرمود: اين قبله است يعني هنگام نماز متوجه قبله باشيد»[10].

 

ـ دعاي حالي يا مقالي پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) براي تغيير قبله

باز ابي بصير از امام ششم(سلام الله عليه) سؤال كرده است كه اينكه خداي سبحان فرمود: ﴿و ما جعلنا القبلة التي كنت عليها إلاّ لنعلم من يتّبع الرّسول ممّن ينقلب علي عقبيه اين چيست؟ حضرت فرمود: بله خداي سبحان او را امر كرد. «نعم إنّ رسول الله(صليٰ الله عليه وآله وسلّم) كان يُقلّبُ وجههُ في السماء فعلمِ الله عزّ وجلّ ما في نفسه فقال: ﴿قد نريٰ تقلب وجهك في السماء فلنولينّك قبلة ترضاها﴾»[11] رسول خدا حالا يا منتظر وحي بود، طبق وعدهٴ قبلي يا يك دعاي حال است در برابر دعاي مقال. منتظر بود و يا دعا مي‌كرد كه وضع قبله عوض بشود.

روايت سوم مضمونش همان است.

 

ـ لزوم استقبال مقاديم بدن در نماز به سوي قبله

روايت ششم اين است، از امام ششم(سلام الله عليه) سؤال كردند: ﴿فأقم وجهك للدّين حنيفاً چيست؟ فرمود: «تقيم في الصلاة ولا تلتفت يميناً و شمالاً»[12] يعني طوري مي‌ايستي كه متوجه چپ و راست نباشي؛ كاملاً جميع مقاديم بدن متوجه قبله باشد.

آن روايتي كه الآن خوانده شد اين است كه «...﴿فأقم وجهك للدين حنيفاً﴾ قال(عليه السلام): تقيم في الصلاة ولا تلتفت يميناً و شمالاً».

اما آن رواياتي كه ارتباط مستقيماً با مضمون آيه دارد آنها را متناً مي‌خوانيم.

 

ـ كعبه قبلهٴ مسلمانها و توسعهٴ شعاع استقبال به قبله از دور

باب دوم بابي است كه «انّ القبلة هي الكعبة مع القرب وجهتُها مع البعد»[13]،  البته اين سخن، سخن ناصواب است. آن كه قبله است كعبه است؛ نه اينكه جهت براي بعيد باشد «كما مرّ» استقبال وسيع است، نه قبله. قبله همان محدوده‌اي است كه اين بيت شريف در آن محدوده است: «مِنْ تخوم الارض الي عنان السماء»[14] و هر كسي، چه از دور، چه از نزديك بايد به اين كعبه رو كند، منتها استقبال براي انساني كه دور است وسيع است، صدق عرفي‌اش زياد است. نه اينكه قبله براي افراد دور غير از كعبه باشد، براي افراد نزديك كعبه باشد، بلكه «و الكعبة قبلتي»[15] چه دور، چه نزديك.

 

ـ تاريخ تغيير قبله

 در اين باب دوم روايت اولي آن است كه از امام ششم(سلام الله عليه) معاوية بن عمار عرض مي‌كند كه «متي صرف رسول الله(عليه آلاف التحية و الثناء) الي الكعبة؟»؛ چه زماني حضرت از بيت المقدس به كعبه منصرف شد و رو برگرداند؟ «قال: بعد رجوعه مِنْ بدر»[16] جريان جنگ بدر در سال دوم هجرت، ماه مبارك رمضان بود. اگر چنانچه اين «بعد رجوعه من بدر» است يعني بعد از ماه مبارك رمضان است. روايات يكسان نيست، بعضي روايات دارد در ماه رجب است[17]، بعضي روايات دارد در ماه شوّال است و مانند آن.

 

ـ چگونگي تغيير قبله در نماز

روايت دوم همين باب «عن أبي بصير عن احدهما» يعني صادقين(سلام الله عليهما)، «في حديث قال قلتُ له: ان الله تعالي امرهُ أن يصلّي الى بيت المقدس، قال: نعم ألا تري انّ الله يقول: ﴿و ما جعلنا القبلة التي كنت عليها الا لنعلَم من يتبع الرسول﴾»[18]؛ حضرت به اين آيه استدلال كرد فرمود: معلوم مي‌شود كه قبله قبل از كعبه بيت المقدس بود «ثم قالَ»؛ حضرت اين چنين فرمود كه بعضي از قبايل «انّ بني عبدالأشهل»؛ اينها مثل اينكه در نماز بودند «قد صلّوا ركعتين اليٰ بيت المقدس فقيل لهم انّ نبيّكم صُرف الى الكعبة فتحوّل النساء مكان الرجال و الرجال مكان النساء»؛ اين خبر به نمازگزاران آن قبيلهٴ بني عبدالاشهل رسيد آنها هم «و جعلوا الركعتين الباقيتين الي الكعبة فصلّوا صلاةً واحدةً الي قبلتين فلذلك سُمّي مسجدهم مسجد القبلتين»[19]؛ اين همان مسجد پيغمبر است كه مسجد قبلتين معروف است يا مسجدي است كه اين گروه در هنگام نماز برگشتند مسجد اينها مسجد قبلتين معروف شد.

 

افتخارات اميرمؤمنان در برابر امويان

اينكه در افتخارات حضرت امير(سلام الله عليه) است كه من كسي هستم كه «صَلّي القبلتين»[20] اين افتخار را در برابر اصحاب ندارد؛ اين افتخار را در برابر ناكثين و مارقين و امويان دارد. حضرت در آن افتخاراتش مي‌فرمود: من كسي هستم كه «بايع البيعتين و صلّي القبلتين» و مانند آن.

به معاويه خطاب مي‌كند: «و أنت يا معاويه بالأولي كافر و بالاخريٰ ناكث»[21]؛ فرمود: من پسر كسي هستم كه «صلّي القبلتين»؛ آن وقتي كه قبله بيت المقدس بود. پدرم نمازگزار بود، آن وقتي كه قبله كعبه بود پدرم نمازگزار بود. و تو آن وقتي كه قبله بيت المقدس بود كافر بودي، آن وقتي هم كه قبله كعبه شد منافق بودي ؛چون امويان يك لحظه ايمان نياوردند، قبل از فتح مكه كافر مطلق بودند، بعد از فتح مكه هم منافق مطلق، يك لحظه‌ ايمان نياوردند. اينها افتخاراتي بود كه در برابر امويان ذكر مي‌كردند؛ نه در برابر صحابه در سقيفه و امثال ذلك؛ چون عدهٴ زيادي هم بودند كه «صلّي القبلتين» بودند.

پرسش ...

پاسخ: نه، آن ممكن است كه يك قسمتي أفضل باشد. همانهايي كه پشت سر حضرت نماز مي‌خواندند، يقيناً محاذي ميزاب نبودند؛ براي اينكه مگر ميزاب عرضش چقدر است؟ كل اين ديوار به اندازهٴ يك صف جماعت نخواهد بود. بنابراين اينها كه پشت سر حضرت نماز خواندند، يقيناً همهٴ اينها به سمت ميزاب نبود و اينكه بعدها خود مسجد النبي به وسيلهٴ حضرت دو سه بار تغيير بنا داده شد [و] صفهاي طولاني داشتند يقيناً همه به سمت ميزاب نبودند.

 

اثبات قبله بودن بيت المقدس توسط سنت

پرسش ...

پاسخ: به سنّت است، اگر حضرت استدلال نمي‌كرد فكر مي‌كرديم و مي‌گفتيم كه اينها به سنّت ثابت شد وگرنه در آيه دارد، آن قبله‌اي كه قبلاً بودي. كدام بود؟ ما چه مي‌دانيم: اين را معصوم بايد بيان كند. الآن اين جزءِ آن شواهدي است كه معصوم(سلام الله عليه) بيان كرد كه منظور از اين قبله، آن قبله است [و] تاريخ هم تأييد مي‌كند البته.

 

ـ بازگشت به بحث: چگونگي تغيير قبله در نماز

پرسش ...

پاسخ: فرمود: «فتحول النساء مكان الرجال»[22]، اگر چنانچه اين شمال غربي به شمال بود يا به شمال شرقي بود همان مأمومين پشت سر حضرت بودند، ممكن بود كمي تغيير جهت بدهند، ولي حضرت از شمال غربي به جنوب متوجه شد (تقريباً 180 درجه، 160 درجه، 150 درجه، 140 درجه) از شمال غربي به جنوب يعني وقتي كه حضرت رو كرد به همهٴ مأمومين رو كرد. همهٴ مأمومين كه پشت سر حضرت بودند شدند رو به روي حضرت ناچار بايد جا را عوض كنند.

پرسش ...

پاسخ: بالأخره يا همهٴ مردم رفتند پشت سر و زنها هم رفتند پشت سر، يا اگر حضرت آمد جلو زنها و مردها جايشان را عوض كردند و اين چنين نيست كه حركت در حال نماز براي كسي اشكال داشته باشد و براي كسي اشكال نداشته باشد، براي همه در اين حال جايز است.

از اين روايت استفاده نمي‌شود كه حضرت آمد جلو، فقط انصراف حضرت است، امّا وقتي حضرت روي خود را از شمال غربي به جنوب برگرداند يعني به همهٴ مأمومين رو كرد [و] همهٴ مأمومين شدند جلوي حضرت، همهٴ اينها بايد بروند پشت سر حضرت. وقتي مي‌خواهند بروند پشت‌سر حضرت آنها كه صف اوّلند مي‌روند صف دوم و آنهايي كه صف دوم‌اند مي‌آيند صف اول.

پرسش ...

پاسخ: نه، حضرت منصرف شد، مي‌سازد به اينكه حضرت آمد جلو يا نه حضرت همان‌جا كه بود برگشت [و] فقط منصرف شد، اين افراد جايشان را عوض كردند يعني آنها كه مقدّم بودند مؤخر شدند و آنها كه مؤخر بودند مقدم شدند.

پرسش ...

پاسخ: نه، همه بايد بروند پشت سر حضرت.

پرسش ...

پاسخ: يعني آنهايي كه مقدم‌اند مي‌شوند مؤخر و آنها كه مؤخّرند مي‌شوند مقدم، ولي اگر حضرت از آنجا منصرف بشود بيايد جلو، اين زنها و مردها صفوفشان را بايد عوض كنند.

 

ـ روايتي ديگر در تاريخ تغيير قبله

روايت سوم آن است كه از امام ششم(سلام الله عليه) مي‌پرسد: «متي صُرف رسول الله[عليه آلاف التحية و الثناء] الى الكعبة؟ قال: بعد رجوعه من بدر و كان يُصلي في المدينة الي بيت المقدس سبعة عشر شهراً ثم اُعيدَ الى الكعبة»[23] كه اين هم مضمونش قبلاً گذشت.

 

ـ قبله و نحوه استقبال پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) قبل و بعد از هجرت

روايت چهارم باز از امام ششم(سلام الله عليه) سؤال شده است كه آيا رسول اكرم «يُصلّي الى بيت المقدس؟ قال: نعم»، حماد از حلبي نقل كرد حلبي عرض مي‌كند كه «أ كان يجعل الكعبة خلف ظهره؟»؛ آيا رسول اكرم[صلّي الله عليه و آله و سلّم] كه در مكه نماز مي‌خواند مي‌شد كه كعبه را پشت سر قرار بدهد [و] فقط به بيت‌المقدس رو بياورد؟ «فقال: امّا اذا كان بمكة فلا»؛ مادامي كه در مكه بودند طرزي نماز مي‌خواندند كه كعبه بين ايشان و بين بيت المقدس باشد، «و أمّا إذا هاجر الي المدينة فنعم»؛ اين كار را مي‌كرد يعني پشت به كعبه مي‌كرد؛ براي اينكه مقدور نبود. «حتى حُوّلَ الى الكعبة»[24] يعني حكم از بيت المقدس به كعبه متحول شد.

 

ـ عظمت كعبه

 روايت بعدي آن است كه باز از امام ششم است كه: «وَ قد اُنْكر عليه الطوافُ بالكعبة»[25]؛ وقتي كه اعتراض كردند شما چرا دور اين سنگ مي‌گرديد؟ همان زنادقه و ملاحده‌اي كه در عصر عباسيان بودند [و] به عنوان انكار و اعتراض به حضرت خرده گرفتند، حضرت فرمود: «و هذا بيتٌ استعبد اللهُ به خلقه ليختبر طاعتهم في إتيانه فحثّهم علي تعظيمه و زيارته و جعله محل انبيائه و قبلةً للمصلين اليه»[26]؛ كعبه را براي همهٴ نمازگزاران قبله قرار داد؛ نه اينكه قبله قرار داد براي كساني كه در مسجدند و مسجد را قبله قرار داد براي كسي كه بيرونند؛ نه، كعبه را قبله قرار داد براي هر كسي كه بخواهد براي خدا نماز بخواند.

 

ـ ارائه الهي حدود كعبه به حضرت آدم(عليه السلام) توسط خداي سبحان

آن‌گاه در اصل مكان كعبه باز روايت ششم از امام ششم(سلام الله عليه) است كه «انّ الله بعثَ جبرئيل الي آدم فانطلق به إلى مكان البيت و أنزل عليه غمامة فاظلّت مكان البيت. فقال: يا آدم! خطّ برجلكَ حيثُ أظلّت هذه الغمامه»[27] كه اين ناظر است به سابقهٴ ديني و اعتقادي كه براي كعبه ذكر مي‌شود كه كعبه از همان زمان حضرت آدم(سلام الله عليه) مشخص بود يعني جبرئيل(سلام الله عليه) طبق وحي الهي به حضرت آدم گفت: اينجايي كه يك تكّه ابر سايه مي‌اندازد، اينجا جايي است كه بايد خانه‌اي كه معبد إله است ساخته بشود؛ اينجا را گرامي بدار، خط كشي بكن، همين‌جايي كه به فرمان خدا يك تكه ابر سايه انداخت و در حقيقت خداي سبحان مهندسي كرد، لذا وقتي به حضرت ابراهيم[عليه السلام] دستور بناي كعبه مي‌دهد، مي‌فرمايد: ﴿و إذ بَوّأنا لابراهيم مكان البيت[28] يعني مكان اين كعبه را نشان ابراهيم داديم، معلوم مي‌شود ﴿البيت سابقه داشت و حضرت ابراهيم هم وقتي فرزندانش يعني عيالش و فرزندش را به سرزمين مكه آورد عرض كرد: ﴿ربّنا انّي اسكنتُ من ذُريتي بوادٍ غير ذي زرع عند بيتك المحرّم[29] كه هنوز خانه‌اي نبود، بعدها وقتي اسماعيل بزرگ شد خداي سبحان دستور داد كه شما كعبه را بنا كنيد. پس اصل بناء، اصل كعبه، مكان كعبه، حدود كعبه قبلاً مشخص شده بود.

 

روايتي ديگر در عظمت كعبه

روايتهاي بعدي هم همان‌چه كه قبلاً گفته شد تأييد مي‌كند، بعد روايت  دهم عظمت كعبه را ذكر مي‌كند كه امام ششم فرمود: «ان لله عز وجلّ حرماتٌ ثلاثاً ليس مثلهن شيءٌ: كتابهُ ... و بيته ... و عترةُ نبيكم»، كتاب خدا «وهو حكمةٌ و نوره و بيته الذي جعله قبلةً للناس» كه اينها از رواياتي است كه گرچه قابل تقييد است، ولي لسانش آبي است: «لا يقبل من أحدٍ توجهاً الى غيره»[30] و سومي عترت نبيّ اينها است.

 

ـ آزردگي پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از طعنهٴ يهود

روايت يازدهم از امير المؤمنين(عليه السلام) است كه «انّ رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلّم) كان في اول مبعثه يصلي الى بيت المقدس جميع أيام مقامه بمكة و بعد هجرته الي المدينة بأشهرٍ فعَيَّرتهُ اليهود»[31]؛ يهود تعيير كردند، سرزنش كردند «و قالوا انّك تابع لقبلتنا» يعني در دين قبلهٴ مستقل نداري [و] تابع مايي، «فاحزنه ذلك»؛ اين تعيير و سرزنش وجود مبارك پيغمبر را غمگين كرد. «فأنزل الله عزوجلّ وهو يقلّب وجهه في السماء وَ ينتظر الامر»؛ خدا اين جمله را نازل كرد: ﴿قد نريٰ تقلّب وجهك في السماء فلنولينك قبلةً ترضاها فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره﴾»[32] كه اين مضمونش هم قبلاً خوانده شد

 

ـ روايتي ديگر در چگونگي تغيير قبله در نماز

روايت دوازدهم آن است كه «صلّي رسول الله(ص) الي بيت المقدس بعد النبوّة ثلاثة عشر سنةً بمكة و تسعة عشر شهراً بالمدينة»[33]؛ اين روايات 19 ماه است، 17 ماه است، 16 ماه است، احياناً اختلاف نسخ هست كه سبعه، تسعه خوانده شد يا تسعه، سبعه خوانده شد و مانند آن. «ثم عيّرته اليهود فقالوا لَه إنك تابع لقبلتنا فاغتمّ لذلك غمّاً شديداً فلمّا كان في بعض الليل خرج(عليه السلام) يُقلّب وجهه في آفاق السماء فلمّا اصبحَ صلّي الغداة»[34]؛ نماز صبح را به طرف بيت المقدس خواند، «فلمّا صلّي من الظهر ركعتين جاء جبرئيل(عليه السلام) فقال لَه ﴿قد نريٰ تقلّب وجهك في السماء فلنولينك قبلةً ترضاها فول وجهك شطر المسجد الحرام﴾ الآية، ثم أخذ بيد النبي»[35] يعني جبرئيل(سلام الله عليه) دست مبارك پيغمبر را گرفت، «فحوَّل وجهه الى الكعبة و حوّل من خلفه وجوههم حتي قام الرجال مقام النساء و النساء مقام الرّجال فكان اولُ صلاته الى بيت المقدس و آخرُها الي الكعبه و بلَغَ الخبر مسجداً بالمدينه و قد صلّي اهلُه من العصر ركعتين فحوّلوا»[36] يعني نمازگزاران آن مسجد «نحو الكعبه و كان اول صلاتهم الي بيت المقدس و آخرُها الي الكعبه فسُمّي ذلك المسجد مسجد القبلتين»[37] يعني مسجد اين قوم؛ نه آن مسجد اول، ولي دربارهٴ مسجد اول هم اين نام آمده است. طبق اين سخن مرحوم ابن بابويه نماز صبح را حضرت به طرف بيت المقدس خواندند. خب، نماز ظهر را به طرف كعبه خواندند.

 

تطبيق آيهٴ 72 سورهٴ آلعمران بر داستان تغيير قبله

اين آيه‌اي كه يهوديها گفتند: ﴿آمِنوا بالذي اُنزل علي الذين آمنوا وجه النهار و اكفروا آخره[38] آن را تطبيق كردند بر همين جريان يعني آنچه كه پيغمبر در اول روز به او عمل كرد شما همان را گرامي بداريد [و] ايمان بياوريد يعني بيت المقدس و آنچه در آخر روز به آن رو كرد يعني كعبه، به او كفر بورزيد: ﴿آمنوا بالذي انزل علي الذين آمنوا وجه النهار[39] يعني اول روز ﴿و اكفروا آخره[40]؛ گرچه گفتند: اين يك توطئه‌اي است از مشركين و كاري به يهوديها ندارد؛ چون مشركين براي توطئه عده‌اي را گفتند صبح كه شد برويد در مسجد به پيغمبر ايمان بياوريد بگوييد: ما مسلمان شديم [و] عصر كه شد برگرديد بگوييد: ما رفتيم بررسي كرديم ديديم اينها ـ معاذ الله ـ چيزي ندارند، مكتبشان را ديديم، دينشان را ديديم، عقيده آنها را ديديم، ديديم قابل ارزش نيست برگشتيم. اين يك توطئه‌اي بود كه مشركين داشتند آميخته با نفاق كه صبح ايمان بياورند [و] عصر برگردند و كافر بشوند و بگويند: ما رفتيم و تحقيق كرديم و ديديم چيزي نبود. و اما عده‌اي خواستند اين آيه را بر جريان يهوديها تطبيق كنند.

روايت‌هاي بعدي هم آنچه كه خوانده شد همينها را تأييد مي‌كند.

 

ـ وجه همانندي امام معصوم با كعبه

در روايت پانزدهم رسول خدا به حضرت امير(سلام الله عليه) (اين را تبركاً بخوانيم) فرمود: «انّما مثلكَ في الأمة مثلُ الكعبة التي نصَبها الله علماً»؛ به حضرت امير فرمود: جريان تو در بين امت، جريان كعبه است كه خداي سبحان كعبه را به عنوان علم و نشانه نصب كرد تا همهٴ مسلمانها پيش كعبه بيايند «و انما تُؤتيٰ من كل فجّ عميق و نأىٍ سحيق و لا تأتي»[41]؛ فرمود: كعبه مأتي است، نه آتي [و] بايد به حضور كعبه رفت، از راه‌هاي دور و نزديك از فجّ عميق و نأي سحيق، از ته درّه‌ها، از هر راهي كه شد انسان به خدمت كعبه برود؛ كعبه هرگز نمي‌آيد. فرمود: يا علي تو مثل كعبه‌اي كه بايد از هر طرف، از گوشه‌هاي دنيا به حضور تو بيايند [و]. تو به حضور كسي نخواهي رفت.

روايتهاي شانزده و هفده هم مشابه همانهايي است كه خوانده شد.

«والحمد لله رب العالمين»

 

[1]  ـ بحار الانوار، ج 44، ص 367.

[2]  ـ ر . ك: الميزان، ج 1، ص 335 ـ 336.

[3]  ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 78.

[4]  ـ بحار، ج 81، ص 59؛ «بالإسناد إلي أبي محمّد العسكري(عليه السلام) قال: «لمّا كان رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بمكة أمره الله تعالي أن يتوجّه نحو البيت المقدس في صلاته و يجعل الكعبة بينه و بينها إذا امكن و إذا لم يتمكّن استقبل البيت المقدس كيف كان ...».

[5]  ـ بحار الانوار، ج 97، ص 433.

[6]  ـ ر . ك: الميزان، ج 1، ص 335 ـ 336.

[7]  ـ سورهٴ انفال، آيهٴ 17.

[8]  ـ سورهٴ فتح، آيهٴ 10.

[9]  ـ مستدرك الوسائل، ج 4، ص 481.

[10]  ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 29؛ وسائل الشيعة، ج 4، ص 296.

[11]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 143؛ وسائل الشيعه، ج 4، ص 296.

[12]  ـ سورهٴ روم، آيهٴ 30؛ وسائل الشيعة، ج 4، ص 297.

[13]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 297.

[14]  ـ جواهرالكلام، ج 7، ص 320.

[15]  ـ وسائل الشيعة، ج 7، ص 469.

[16]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 297.

[17]  ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 302؛ «محمدبن‌محمد بن النعمان المفيد في مسارّ الشيعة قال: في النصف من رجب سنة اثنتين من الهجرة حولت القبلة من البيت المقدس الي الكعبة و كان الناس في صلاة العصر فتحوّلوا فيها إلي البيت الحرام».

[18]  ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 143؛ وسائل الشيعة، ج 4، ص 297.

[19]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 297.

[20]  ـ ر . ك: بحار، ج 31، ص 350.

[21]  ـ بحار، ج 44، ص 74؛ احتجاج، ج 1، ص 272.

[22]  ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 298.

[23]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 298.

[24]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 298.

[25]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 298.

[26]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 298.

[27]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 299.

[28]  ـ سورهٴ حج، ايه 26.

[29]  ـ سورهٴ ابراهيم، آيهٴ 37.

[30]  ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 300.

[31]  ـ وسائل الشيعه، ج 4، ص 301.

[32]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 301.

[33]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 301.

[34]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 301.

[35]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 301.

[36]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 301.

[37]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 301.

[38]  ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 72.

[39]  ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 72.

[40]  ـ سورهٴ آل‌عمران، آيهٴ 72.

[41]  ـ وسائل الشيعة، ج 4، ص 302.

​​​​​​​


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق