12 05 2013 2070996 شناسه:

تفسیر سوره احزاب جلسه 22 (1392/02/22)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

﴿تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوي إلَيكَ مَن تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكَ ذلِكَ أَدْنَي أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلاَ يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً (51) لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقِيباً (52) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَي طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلاَ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِ مِنكُمْ وَاللَّهُ لاَ يَسْتَحْيِ مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِكُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيماً (53)

عدم تعارض «النكاح سنّتي» با سنّت ازدواج انبيای گذشته

بعد از اينكه جريان نكاح را تبيين فرمود و اينكه خصيصه‌اي كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) آورد غير از اجتماع مذكر و مؤنث است احكام ويژه مسائل ازدواج و خانوادگي و نكاح را ذكر كرد اينكه آن حضرت فرمود: «النكاح سنّتي»[1] منظور اين نيست كه در بين همه انبيا من اين سنّت را آوردم بلكه منظور اين است كه در بين همه مردم, ما انبيا اين سنّت را آورديم اين براي نبوّت عامه است نه نبوّت خاصه و هر كدام از اين انبيا(عليهم السلام) كه آمدند فرمودند همه آنچه انبياي قبلي گفتند درست است ﴿مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ[2] خب اين ارقام فراواني كه براي سلسله جليله انبيا هست كه بخشي از آنها قصه‌شان در قرآن كريم هست و بخشي هم نيامده كه خدا فرمود: ﴿مِنْهُم مَن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَن لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ[3] فرمود قصه بعضي از انبيا را ما گفتيم قصه بعضي از انبيا را نگفتيم آن انبيايي كه قصص‌شان در قرآن كريم آمده همه‌اش سخن از ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ﴾ است يعني هر پيامبري كه آمده فرمود انبياي قبلي درست گفتند تنها اينها هستند كه اختلافي بين اينها نيست زيرا هم اينها از يك منبع و مبدأ دريافت مي‌كنند هم در تلقّي معصوم‌اند هم در ضبط و نگهداري معصوم‌اند هم در ابلاغ و املا معصوم‌اند در سه حوزه، اين ذوات مقدس معصوم‌اند خب اگر در سه حوزه معصوم‌اند مبدأ علمي اينها هم ذات اقدس الهي است همه‌شان ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ﴾ هستند اينكه حضرت فرمود: «النكاح سنّتي» يعني ما سلسله انبيا يك چيز جديدي آورديم به عنوان نكاح.

لزوم توجه به ثمره ازدواج

پرسش: با توجه به آ‌نچه ديروز و امروز فرموديد معلوم مي‌شود در حقيقت انبيا(عليهم السلام) رهبانيت را نشانه گرفتند.

پاسخ: نه, نه تنها رهبانيت را, ازدواج به معناي جمع مذكر و مؤنث را هم رد كردند; هم اصلِ ازدواج را هم اينكه نكاح باشد حقوق متقابل باشد ﴿قَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم﴾ باشد را آوردند فرمود: ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ﴾ اما ﴿قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ[4] همسر داشتيد براي فرزند صالح است اينها در كنار هم ذكر شد فرمود بله اينها مزرعه هستند اما مزرعه را براي چه كاري مي‌خواهيد شما، شما كه نمي‌خواهيد بعد از مدتی بپوسيد شما مي‌خواهيد فرزند صالح تربيت كنيد نسل بعد تربيت كنيد اينكه كنار ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ﴾ فرمود به فكر آينده باشيد اين است ما به شما مزرعه داديم شما اين مزرعه داير را مي‌خواهيد موات كنيد يا باير كنيد اين نيست پس ما نكاح آورديم همه انبيا اين كار را كردند هم رهبانيّت را امضا نكرديم هم اجتماع مذكر و مؤنث را ما نكاح نمي‌دانيم.

نكاح، معجزه پيامبر در ولنگاري جنسي

پرسش:... پاسخ: آن هم در بين همه انبيا براي خودش معجزه‌اي بود كه توانست با اين راه ثابت كند كه مي‌شود جلوي آن غريزه‌ها را گرفت يعني براي آنها فضيلتي بود اين فضيلت خاصّي بود براي آن حضرت چه اينكه فضيلت خاصي بود براي حضرت يحيي(سلام الله عليهما) كه ﴿سَيِّداً وَحَصُوراً[5] كه آموزش دادند جلوي افراط را مي‌شود گرفت.

علت عدم نياز به عدّه در طلاق بائن

مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ﴿فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا﴾ كه اين حقّي است براي زوجه‌ آيه 49 اين بود ﴿فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا﴾ در طلاق بائن, عِدّه نيست براي اينكه احتمال ميلاد در كار نيست احتمال اختلاط مياه در كار نيست آنجا كه احتمال است كه بعد فرزندي به بار بيايد گفتند بايد عدّه نگه بداريد كه حقّ زوج قبلي محفوظ بماند لذا در طلاق بائن عدّه نيست براي اينكه جا براي ميلاد بعدي نيست.

تبيين دو احتمال در آيهٴ ﴿تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ ...﴾

فرمود اينهايي كه خودشان را در اثر علاقه به بيت نبوّت به شما نزديك كردند اين امرئه‌اي كه ﴿وَهَبَتْ نَفْسَهَا﴾ اگر خواستيد بپذيريد آزاديد, نخواستيد بپذيريد آزاديد برخي‌ها نقل كردند كه حضرت چيزي را قبول كرده برخي‌ها گفتند نه, اصلاً در بين اين افرادي كه ﴿وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ﴾ مثلاً كسي را قبول نكرده; فرمود اگر بپذيري رواست نپذيري رواست اين براي شما, آنها هم چه پيشنهادشان را قبول بكني چه پيشنهاد آنها را قبول نكني آنها هم راضي باشند به فعل شما براي آنها مصلحت است اين در صورتي كه اين ﴿تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوي إليكَ مَن تَشَاءُ﴾ ناظر باشد به امرئه‌اي كه ﴿وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ﴾ اما اگر راجع باشد به تقسيم بين همسرهاي متعدّد, آن هم فرمود وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يك مرد عادي نيست او گاهي شب گاهي روز مَهبط وحي است بايد او وقتش آزاد باشد او را محدود نكنيد مثل شوهرهاي ديگر كه حتماً به قوانين مضاجعه و قَسم و تقسيم بين همسرها مقيّد باشد و محدود باشد كاري كه آن حضرت مي‌كند يك وقت در مهبط وحي است شما از تأخير يا تقديم گِله نداشته باشيد اين در صورتي كه مربوط به قَسم باشد.

اختلافي بودن بازگشت آيهٴ ﴿تُرْجِي مَن تَشَاءُ ...﴾ به احتمال اول يا دوم

  مستحضريد كه طبري از چند نفر نقل مي‌كند مسنداً, بعد مرحوم شيخ طوسي مي‌گويد ابن‌زيد اين‌طور گفته مجاهد اين‌طور گفته قتاده اين‌طور گفته مرسلاً, بعد مرحوم امين‌الاسلام در مجمع‌البيان دارد كه قيل كذا, ديگر نمي‌گويد چه كسي است در اين زمينه روايت‌هاي مشخصي نيست كه مشخص كند اين ﴿تُرْجِي مَن تَشَاءُ﴾ راجع به مسئله ﴿وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ[6] است يا مربوط به تقسيم شب‌هاي اين همسران, هر كدام باشد درست است سيدناالاستاد مي‌فرمايد طبق رواياتي كه مثلاً وارد شده است منظور قَسم داخلي است يا منظور ارجاء است[7] اينكه در خيلي از موارد وقتي آيه روشني نباشد به كمك روايت بخواهند حل كنند الميزان همين كار را كرده در همين‌جا پشت سر هم يك‌جا برابر آنچه در روايت آمده ترجيح مي‌دهد باز در قسمت ديگر راجع به مطلب ديگر مي‌فرمايد: «في بعض الروايات عن بعض ائمة اهل البيت(عليهم السلام)» كذا[8] در بحث تفسيري نه بحث روايي كه آيه را به وسيله روايت حل مي‌كند آنجا كه آيه معناي شفافي دارد روايت مي‌تواند مخصِّص, مقيّد و مانند آن باشد.

عدم حرج بر پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در پذيرش هر يك از دو احتمال

فرمود: ﴿وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكَ﴾ اگر بعضي‌ها را قبول كردي بعضي‌ها را رد كردي اين درباره ﴿امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ﴾ يا نه, در تقسيم در مضاجعه بعضي‌ها را مقدم داشتي بعضي‌ها را مؤخّر داشتي ارجاء به معناي تأخير است در سورهٴ مباركهٴ «توبه» آيه 106 گذشت كه ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ﴾ ارجيء يعني أخّر, اينكه درباريان فرعون وقتي موسي(سلام الله عليه) آن معجزه را نشان داد به فرعون گفتند: ﴿أَرْجِهْ وَأَخَاهُ[9] يعني موسي و برادرش را فعلاً تأخير بينداز درباره آنها تصميم نگير ساحران را از هر شهر و دياري دعوت بكن تا مبارزه اينها ادامه پيدا كند از همين باب است منتها هاء وقف آنجا آمده اينجا دارد ﴿وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ﴾ ارجاء يعني تأخير; بعضي‌ها وضعشان روشن نيست در قيامت تكليفشان روشن مي‌شود كه ﴿إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ﴾ ارجاء به معناي تأخير است ﴿وَتُؤْوي إليكَ مَن تَشَاءُ﴾ ايواء دادن يعني مأوي دادن, نه براي شما حرج و جناح است نه براي آنهاست كه اعتراض كنند پس ﴿فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكَ﴾ اين نسبت به شما.

لزوم رضايت زنان دوستدار ازدواج با اختيار پيامبر

نسبت به بانوان هم ﴿ذلكَ أَدْنَي أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ﴾ آنها هم به قرّةالعين برسند چشمشان به اين گزارش و حكم شرعي روشن بشود ﴿وَلاَ يَحْزَنَّ﴾ غمگين نشوند ﴿وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ﴾ اين ﴿كُلُّهُنَّ﴾ چون تأكيد لفظي است براي فاعل ﴿يَحْزَنَّ﴾ و ﴿يَرْضَيْنَ﴾ لذا مرفوع است «و لا يحزنّ كلّهنّ و يرضين كلّهنّ» چون اين تأكيد براي آن فاعل‌هاست مرفوع شده نه تأكيد براي اين مفعول ﴿بِمَا آتيْتَهُنَّ﴾, فرمود هم جناحي بر شما نيست هم آنها به كار شما راضي باشند برايشان بهتر است براي اينكه ﴿وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً﴾ هم حكمت نزد خداست هم حلم و بردباري نزد خداست اين دستورش بود.

محدوديت پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در تغيير يا تبديل همسران بعد از انتخاب

بعد فرمود از اين به بعد نه همسر ديگر مي‌تواني اختيار كني و نه اين همسرها را تبديل بكني حالا به اينها شما پيشنهاد داديد عده‌اي علاقه‌مند به مسائل مادي بودند شما به اينها طبق دستور وحي فرمودي هر كدام شما مايل هستيد كه دنيا را بخواهيد خب ما را ترك كنيد ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً ٭ وَإِن كُنتُنَ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً[10] شما اين پيشنهاد را داديد آنها هم قبول كردند حالا كه آخرت و خدا و معنويت را قبول كردند و حاضر شدند با زندگي ساده شما بسازند شما نه همسر ديگر مي‌تواني اختيار كني نه اينها را مي‌تواني تبديل كني اين دو كار از اين به بعد ممنوع است ﴿لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ در اين ﴿تَبَدَّلَ﴾ يكي از «تاء»ها حذف شده يعني «تتبدّل», اين «تتبدّل» معناي «تستبدل» را مي‌رساند «و لا أن تتبدّل» كه در قرآن ﴿تَبَدَّلَ﴾ است كه يك تاء حذف شده ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ﴾ يعني «تتبدّل» يعني «تستبدل» ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ﴾ اينها را طلاق بدهي همسر ديگر بگيري.

مستحضريد كه هم زن را مي‌گويند زوج هم مرد را مي‌گويند زوج, زوجه لغت فصيح نيست لذا در قرآن از زن به عنوان زوجه ياد نكرده است زوجات هم در قرآن كريم نيامده درباره حوريان بهشتي هم سخن از ازواج است[11] اينها هم سخن از ازواج است زوج يعني يكي از اينها كه با ديگري جمع بشود مي‌شود زوج, دوتا را مي‌گويند زوجين يك وقت ما مي‌گوييم زوج يعني يك جفت, يك وقت مي‌گوييم زوج يعني كسي كه همتاي ديگري است لذا هم شوهر, زوج است هم همسرش زوج است اينها مي‌شوند زوجين. فرمود: ﴿وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ﴾ حالا بر فرض هم براي شما تعريف كردند كه از جمال و زيبايي برخوردار است ديگر حق نداري آنها را انتخاب بكني.

﴿إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ﴾ حالا ﴿إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ﴾ هم قبلاً در آن آيه پنجاه فرمود: ﴿مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ﴾ خب آنهايي كه در جبهه‌هاي جنگ كنيز مي‌شوند اسير مي‌شوند آن حكم ديگري دارد.

تنزّه قلب مطهر پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در تعدد ازدواج از دوستي غير خدا

پرسش:... پاسخ: بله, غرض اين است كه ذات مقدس پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) قلبش متيّم به حبّ الهي بود بسياري از اينها هم مربوط به آن مسائل سياسي بود كه حضرت انتخاب كرده حضرت طوري بود كه خيلي‌ها مي‌خواستند به بيت نبوّت نزديك بشوند در خدمت آن حضرت باشند و وجود مبارك حضرت امير كه آن عبادت‌ها را داشت مي‌گويد تازه اين عبادت‌هاي ما از بركت حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) استفاده شده اين علاقه‌مند بودن درباره وحي الهي, مهبط وحي الهي, نزول جبرائيل نمي‌شود وقت آن حضرت را مانند شوهرهاي ديگر تنظيم كرد كه مثلاً اگر چندتا همسر دارند در شب‌هاي معيّن در فلان منزل باشند حضرت منزّه از اين كارهاست هيچ كدام از اينها قلب مطهّر حضرت را به خودش مشغول نمي‌كرد اين قلبي كه متيّم به حبّ خداست اگر ابزاري هم دارد ابزار براي نشر همين معارف دين است ازدواج‌هايي هم كه كرده براي حفظ مسائل قبايل ديني و وحدت اسلامي بود.

عدم تنافي محبت به همسران با تنزه قلب پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

پرسش:... پاسخ: بله, اين براي آن است كه آ‌ن خصوصيت‌هاي جاهلي را بردارد براي اينكه اين را در رديف عبادت ذكر كرده فرمود از دنياي شما استفاده كردم «حبّب إليّ مِن دنياكم ثلاث» كه يكي طِيب است يكي نساء است «و قرّة عيني في الصلاة»[12] معلوم مي‌شود صبغهٴ عبادي دارند.

تنزه پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) از سنّت جاهلي تبديل همسر به همسر

شما همين ﴿تَبدَّلَ﴾ كه الآن ما آن را عالماً عامداً ذكر نكرديم براي اينكه كاري كه اخيراً در غرب شروع شده بود و در جاهليّت ادامه داشت بعضي‌ها خيال كردند كه اين ﴿تَبدَّلَ﴾ ناظر به آن است[13] اصلاً تبديل همسر به همسر در جاهليّت يك چيز رسمي بود اينها خيال مي‌كردند همان‌طوري كه ظرف‌ها را گاهي مبادله مي‌كنند كالاها را مبادله مي‌كنند زن هم يك كالاست مي‌شود مبادله كرد لذا برخي‌ها همين ﴿تَبدَّلَ﴾ را به آن معنا گفتند كه شما نمي‌تواني همسرت را به ديگري بدهي و همسر ديگري را بگيري كه اين در جاهليّت بود چه در جاهليّت كهنه چه در جاهليّت تازه, اين معنا را گرچه برخي از مفسّران نقل كردند ولي در حرم امن وجود مبارك حضرت اين حرف‌ها راه ندارد فرمود اين كار را نمي‌شود كرد در اين قسمت‌ها فرمود جا براي تبديل نيست.

معناي مراقب بودن در ﴿كَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقِيباً﴾

﴿وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقِيباً﴾ خداي سبحان مراقب همه چيز است اصلاً اطلاق رقيب بر ذات اقدس الهي بر اساس اينكه الفاظ براي ارواح معاني يا مفاهيم عامه وضع شده است رواست وگرنه رقيب به كسي مي‌گويند كه رقبه بكشد يعني گردن بكشد اينكه مي‌گويند ما سركشي كرديم براي همين است در اين امتحانات اين مراقب, سركشي مي‌كند ببيند كسي درست مي‌نويسد يا درست نمي‌نويسد يا نيازي دارد يا نه, اين سركشي كردن, رقبه كشيدن را مي‌گويند مراقبت كه انسان بايد نسبت به خودش اين سركشي را داشته باشد مراقب خودش باشد خداي سبحان رقيب است مراقب است يعني محافظ است چيزي از او فوت نمي‌شود هم محيط بكلّ شيء است[14] هم بعد از علم ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّاً[15] در اين بخش از سورهٴ مباركهٴ «احزاب» وضع امور خانوادگي را مشخص فرمود, وضع برنامه ارتباطات با پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را مشخص كرد در بين اعراب اين‌طور بود الآن هم در بين افراد هم كم و بيش اين هست.

سرّ اختيار داشتن پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در دو احتمال آيهٴ ﴿تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ...﴾

پرسش:... پاسخ: بله, هر كدام از اينها را فرمود قبول كرديد براي اينكه آن ﴿امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ﴾ اينها خودشان را عرضه كردند كه به بيت نبوّت نزديك بشوند فرمود اگر خواستي قبول بكني مي‌تواني, اگر نخواستي قبول بكني هم مي‌تواني نه بر شما حرج و جناح است نه آنها مي‌توانند غمگين باشند آنها اگر راضي باشند به كار شما براي آنها بهتر است و شما هم فرصتِ باز داريد ضرورتي بر شما نيست در صورتي كه مربوط به ﴿امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ﴾ باشد اما اگر مربوط به قَسْم و حقّ مضاجعه باشد آ‌ن هم همين‌طور است شما مثل مردهاي ديگر نيستي كه الاّ ولابد وقتي داراي همسران متعدّد هستند حتماً فلان شب بايد در فلان منزل باشند خب شبي است كه مهبط وحي بايد باشي آنجا وحي مي‌آيد كار جديدي است يا مسئله جنگ است يا مسئله تصميم‌گيري در اتاق فكري نظامي است شما هم مثل مردهاي ديگر موظّف باشي كه كارها را تقسيم بكني اين‌طور نيست شما دست بازتري داري فرصت بيشتري داري.

لزوم استيذان براي ملاقات با پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و فرهنگ‌سازي آن

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَي طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ﴾ اين اختصاصي به جاهليّت كهنه ندارد جاهليّت تازه هم هست اين سه دستور رسمي را در اين آيه ذكر كرده فرمود اولاً وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه رهبري امّت و جامعه را به عهده دارد بايد وقتش آزاد باشد در اختيار خودش باشد شما هر وقت دلتان خواست در بزنيد برويد آنجا اين نيست بايد قبلاً وقت ملاقات بگيريد بعد برويد لذا انس‌بن‌مالك آنجا دربان حضرت بود حاجب بود كسي كه وقت ملاقات قبلي داشت اجازه مي‌داد كسي كه وقت ملاقات قبلي نداشت مي‌گفت فعلاً معذوريم, فرمود هيچ كدامتان بدون وقت ملاقات قبلي نرويد اين يك امر عمومي است اختصاصي هم به محضر پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ندارد در سورهٴ مباركهٴ «نور» اين مسئله گذشت يك وقت ارحام آدم است برادر است خواهر است خب اينها مي‌توانند بيايند اما يك وقت انسان وارد منزل كسي مي‌خواهد بشود اگر وقت ملاقات قبلي نگرفت و رفت دمِ در گفتند فعلاً فرصت نيست اين نبايد نگران بشود براي اينكه نظم ديني اين است كه آدم خانه كسي مي‌خواهد بگيرد بايد وقت قبلي بگيرد.

توصيه‌هاي قرآن به بازسازي اخلاقي فردي و اجتماعي در ملاقات با ديگران

در سورهٴ مباركهٴ «نور» اين آيه مبسوطاً گذشت آيه 28 فرمود: ﴿وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَي لَكُمْ﴾ اگر خدا فرمود كه قرآن كريم براي تعليم است از يك سو و تزكيه جامعه است از سوي ديگر ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ[16] تزكيه تنها در مسائل اخلاق فردي نيست در رعايت آداب اجتماعي و نظم عمومي هم است فرمود اگر شما خانه كسي خواستيد برويد وقت قبلي هم نگرفتيد آن آقا يا با ديگري ملاقات داشت يا دارد مطالعه مي‌كند يا دارد كار ديگري انجام مي‌دهد به شما گفت الآن فرصت ندارم شما ديگر نرنج, ازكا بودن شما در اين است كه برگرديد ﴿وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَي لَكُمْ﴾ شما همين‌طور سرزده مي‌خواهيد در خانه مردم برويد در حسينيه‌اي در مسجدي كسي مسئول سخنراني است آن حسينيه آن مسجد ظرفيتي دارد يك عده قبلاً وقت مي‌گيرند شما كه قبلاً وقت نگرفتي اگر رفتيد آنجا گفتند جا نيست برگرديد, برگرديد مگر نمي‌خواهيد با نظم زندگي كنيد با گِله كه نمي‌شود زندگي كرد اين در سورهٴ مباركهٴ «نور» به صورت رسمي گذشت كه اگر دين, دين تزكيه است تزكيه تنها در عبادت نيست در آداب اجتماعي است در رعايت اخلاق عمومي است در رعايت نظم است ﴿وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَي لَكُمْ﴾ اين مربوط به عموم مردم.

بررسي شرايط ملاقات با پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و تطبيق آن بر مجلس علما

اما درباره منزل شخص پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود شما هر وقت خواستيد برويد آنجا اين‌چنين نيست اوّلين شرطش اين است كه بدون دعوت نرويد (يك) دوم اينكه اگر شما را دعوت كردند براي غذا قبل از آماده شدن غذا برويد آنجا بنشينيد اين هم وقت حضرت را تلف مي‌كنيد (دو) سوم: وقتي كه رفتيد آنجا نشستيد حرف‌هاي عادي بزنيد با يكديگر گفتگو كنيد حرف‌هايي كه غير علمي است بزنيد يا ساكت, يا سؤال خوب, وقتي رفتيد جايي نشستيد كه دهن را باز نمي‌كني هر حرفي را بزني مجلس پيغمبر, مجلس علم است برويد آنجا بنشينيد بگوييد من امروز فلان جا اين قدر معطّل شدم! حرف‌هاي غير علمي جز خسارت چيز ديگر نيست انسان يا حرف عالمانه مي‌زند يا گوش است كه حرف عالمانه بشنود فرمود آنجا نشستيد دهنتان را باز نكنيد هر حرفي را بزنيد يا سؤالات علمي قبلاً تهيه كنيد آ‌نجا از حضرت بپرسيد يا گوش بدهيد ببينيد حضرت چه مي‌گويد اين سه وظيفه, دستور براي شماست وقتي مي‌خواهيد به منزل پيغمبر برويد در خانه مراجع هم مي‌رويد همين‌طور است در خانه اساتيدتان هم مي‌رويد همين‌طور است براي اينكه اينها وارثان آنها هستند فرمود حق نداريد بدون دعوت برويد (يك) وقتي هم كه دعوت شديد زودتر از موقع مقرّر برويد منتظر باشيد چه وقت سفره را پهن مي‌شود اين نباشد (دو) آنجا هم كه رفتيد سرتاپا علم باشيد (سه) با جاي ديگر فرق مي‌كند اين سه وظيفه را بايد داشته باشيد ﴿لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ﴾ مگر اينكه اين سه اصل را داشته باشيد ﴿إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ﴾ (يك) ﴿إِلَي طَعَامٍ﴾ شما را دعوت عمومي كردند براي پذيرايي يا افطاري مي‌رويد ﴿غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ﴾ أني يأني يعني پُخت, رسيد, يك وقت است انسان زودتر از موقع مي‌رسد غذا هنوز آماده نيست فرمود اين كار را نكنيد منتظر باشيد كه غذا چه وقت آماده مي‌شود وقت حضرت را تلف مي‌كنيد منتظر نباشيد زود نرويد زودتر از موقع نرويد كه غذا چه وقت آماده مي‌شود چه وقت پخته مي‌شود چه وقت غذا را مي‌آورند (دو) ﴿وَلكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا﴾ وقتي غذايتان را ميل كرديد آنجا ننشينيد حالا آن مدتي هم كه آنجا نشستيد حرف‌هاي غير عالمانه نزنيد ﴿وَلاَ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ﴾ در راه خودتان كه بوديد از اين حرف‌ها بزنيد ولي در مجلس يك عالِم كه آدم حرف‌هاي عادي نمي‌زند اگر رفتيد خانه يك مرجع, خانه يك استاد گوش در گوش باشيد يا سؤال علمي را قبلاً تهيه كنيد يا ببينيد او چه مي‌گويد ﴿وَلاَ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ﴾.

نوبرانه بودن توصيه‌هاي تزكيه اجتماعي قرآن در جامعه

مي‌دانيد اينها جزء مسائل ظريفي است كه وحي دارد اينها را تأمين مي‌كند خب آن روز كه اين حرف‌ها نوبر بود الآن هم كم و بيش مي‌بينيد اين حرف‌ها تازه است فرمود آنجا مجلس علم است و وحي است و تعليم است و تزكيه است و ادب, همين‌طور برويد بنشينيد جاي آدم عادي نيست ﴿وَلاَ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ﴾ بسياري از اين گِله‌هاي ما براي اينكه با آداب ديني آشنا نيستيم خب اگر ما رفتيم جايي آن آقا كار داشت گفت ببخشيد آن وقت گِله ما از اين به بعد نبايد شروع بشود چون ما پذيرفتيم قرآن, وحي خداست پذيرفتيم آن, براي تزكيه است پذيرفتيم خدا به ما فرمود: ﴿وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَي لَكُمْ﴾ چه گله‌اي داريد شما كه وقت قبلي نگرفتيد اينجا هم فرمود: ﴿وَلاَ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ﴾ او كه نمي‌تواند به شما بگويد اين حرف‌ها چيست كه اينجا مي‌زنيد ولي بالأخره اذيت مي‌شود روح لطيف يك محقّق از شنيدن حرف‌هاي غيرعالمانه رنج مي‌برد چرا آزارش مي‌كنيد ﴿إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ﴾ آن وقت او كه خجالت مي‌كشد چيزي بگويد او كه چيزي نمي‌گويد من با وحي با نازل كردن آيات اين مسائل اخلاقي را با شما در ميان مي‌گذارم آداب اجتماعي را, نظم عمومي را ﴿كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِ مِنكُمْ﴾ اما ﴿وَاللَّهُ لاَ يَسْتَحْيِ مِنَ الْحَقِّ﴾ اين براي خود پيغمبر است.

ضرورت رعايت ادب ديني در مواجهه با همسران پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

اگر رفتيد آنجا كاري داشتيد مطلبي را خواستيد به يكي از همسران پيامبر برسانيد ادبِ آن بيت نبوّت را حفظ كنيد ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ اين‌طور نباشد كه حالا پرده را كنار بزنيد در را حتماً باز كنيد گفتگو كنيد سؤالي داريد ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ باشد اين بيت, بيت وحي و نبوّت است هم در آن قسمت فرمود كه ﴿فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ هم در اين قسمت مي‌فرمايد: ﴿ذلِكُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ﴾.

نتيجه بخشی امر قرآن به استفاده علمي از مجالس پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در قيامت

مشكل ما اين است كه اين علومي كه در فضاي جامعه ما رايج است علوم تجربي است (يك) كارهايي هم كه ما در روز داريم كارهاي تجربي است (دو) با علم تجربي و با عمل تجربي آن علوم تجريدي براي ما حاصل نمي‌شود ما به جايي مي‌رويم كه اين علوم تجربي ديگر آنجا نيست نه اين كارهاي روزانه ما بعد از مرگ خبري از آنهاست نه اين علوم تجربي كه ما داريم بعد از مرگ خبري از آنهاست ما يك سلسله معارف تجريدي مي‌خواهيم آنچه مربوط به ملكوت است فرمود هر چيزي ملكوتي دارد به وجود مبارك ابراهيم خليل(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) ملكوت آسمان‌ها و زمين را خدا نشان داد فرمود: ﴿وَكَذلِكَ نُرِي﴾ اين فعل مضارع كه مفيد استمرار است نشانه آن است كه اين ارائه, مستمر بود ﴿وَكَذلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ[17] به ما هم در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» فرمود شما در ملكوت آسمان و زمين نگاه كنيد ﴿أَوَ لَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ[18] بعد هم به ما فرمود هر چيزي ملكوتي دارد ﴿فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ[19] ملكوت هر چيزي به دست خداي سبحان است اگر ما اينها را ببينيم كم و بيش براي بعد از مرگ ذخيره‌اي داريم, نشد, ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ[20] است اين مُلك, مشكلات دنيا را حل مي‌كند اما بعد از مرگ دستمان خالي است آ‌نجا چه خبر است و ابديّت ما هم با آنها تأمين مي‌شود لذا فرمودند عده‌اي در برزخ همين‌طور رها هستند «يلهي عنهم»[21] اصلاً معلوم نيست خواب‌اند بيدارند در چه حالت‌اند خب حيف است انسان به جايي برسد كه اصلاً خوابِ محض باشد همان‌طوري كه در دنيا خواب است آنجا هم خواب باشد فرمود شما وقتي آنجا رفتيد سعي كنيد سؤالات علمي داشته باشيد اين سؤالات علمي را محضر حضرت مطرح كنيد گاهي با سؤالات علمي, آيه‌اي نازل مي‌شد بركاتي نازل مي‌شد كه خيلي‌ها استفاده مي‌كردند.

چگونگي ارتباط متقابل مردم و همسران پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

درباره همسران پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) فرمود بيت نبوّت را شما حفظ كنيد, بالأخره اينها كه معصومه نيستند شما هم كه معصوم نيستيد بهتر است كه شما ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ سؤال بكنيد آنها هم ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ[22] را رعايت كنند ﴿ذلِكُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ﴾.

 

پيشگيري از اهانت مخالفان با پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾

برخي از مخالفان و منافقان و امثال ذلك, اينها به اين فكر بودند كه به بيت نبوت اهانت كنند و راه اهانتشان هم به زعم باطلشان اين بود كه اگر حضرت مثلاً رحلت كرد با همسران او ازدواج بكنند كه اين يك نحو دهن‌كجي به بيت نبوّت است اين را هم ذات اقدس الهي در دو آيه نهي كرده يكي اينكه فرمود: ﴿وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ[23] اينها مادران شما هستند در سورهٴ «نساء» هم فرمود: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ[24] اين حاكم بر آن ادله است به توسعه موضوع, فرمود مادرهاي شما بر شما حرام‌اند اينها هم مادرهاي شما هستند كه اين ﴿وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾ حاكم بر دليل ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾ است به توسعه موضوع, اينجا هم فرمود: ﴿وَلاَ أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيماً﴾.

«و الحمد لله ربّ العالمين»

 

[1] . جامع‌الأخبار, ص101.

[2] . سورهٴ بقره, آيهٴ 97; سورهٴ مائده, آيهٴ 46.

[3] . سورهٴ غافر, آيهٴ 78.

[4] . سورهٴ بقره, آيهٴ 223.

[5] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 39.

[6] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 50.

[7] . الميزان, ج16, ص335 و 336.

[8] . الميزان, ج16, ص336.

[9] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 111; سورهٴ شعراء, آيهٴ 36.

[10] . سورهٴ احزاب, آيات 28 و 29.

[11] . سورهٴ بقره, آيهٴ 25؛ سورهٴ آل عمران, آيهٴ 15؛ سورهٴ نساء, آيهٴ 57.

[12] . معدن‌الجواهر (كراجكي), ص31.

[13] . جامع البيان فی تفسير القرآن، ج22، ص 23.  

[14] . سورهٴ فصلت, آيهٴ 54.

[15] . سورهٴ مريم, آيهٴ 64.

[16] . سورهٴ بقره, آيهٴ 129.

[17] . سورهٴ انعام, آيهٴ 75.

[18] . سورهٴ اعراف, آيهٴ 185.

[19] . سورهٴ يس, آيهٴ 83.

[20] . سورهٴ ملك, آيهٴ 1.

[21] . المسائل السروية (شيخ مفيد), ص63.

[22] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 32.

[23] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 6.

[24] . سورهٴ نساء, آيهٴ 23.

​​​​​​​

 

​​​​​​​


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق