أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
بعضي از خصوصيات است که در اين مسائل هشتگانه قبلاً به صورت مبسوط بحث نشد اينجا بايد بحث بشود. يکي از آنها مسئله چهارم است در مسئله چهارم فرمود: «الرابعة إذا ترک أبوين أو أحدهما» يعني اگر حمل به دنيا آمده و اين حمل پدر و مادر دارد، يا نه، زوج يا زوجه أحدهما را دارد و «إذا ترک» شخص «أبوين أو أحدهما أو زوجا أو زوجة و ترک حملاً» اگر کسي مُرد پدر و مادري دارد و خودش اگر زوجه است زوج دارد يا اگر زوج است زوجهاي دارد و مانند آن. پس کسي مُرد، پدري و مادري دارد و خودش يا زوج است يا زوجه و حملي را هم به جا گذاشت «إذا ترک أبوين أو أحدهما أو زوجاً أو زوجة» يا خودش مرد است، زنش زنده است يا خودش زن است، مردش زنده است. اين زن مُرد، پدر و مادري دارد و شوهري دارد و اين حمل؛ يا اينکه شوهر مُرد پدر و مادري دارد و زوجهاي دارد و اين حمل، مالش را بايد چگونه تقسيم بکنند؟ «إذا ترک أبوين أو أحدهما أو زوجاً أو زوجة و ترک حملاً أعطي ذوي الفروض نصيبهم الأدني» چون اين حمل وضعش روشن نيست که مذکر است يا مؤنث است زنده به دنيا ميآيد يا نه، دو قلو است يا يک فرد است، بنابراين الآن که اين حمل به دنيا آمده - حمل است نه ميلاد - در صورتي که زوج بميرد، زوجه بميرد فرض ندارد - حالا بعد از مرگ هم ممکن است باشد - به هر تقدير اين حمل هنوز به دنيا نيامده است، اين فروض را چگونه تقسيم ميکنند؟
ميفرمايند به اينکه اين فروض دو قسم است: يک فرض اعلي و نصيب اعلي است، يک فرض نصيب انقص است، آن فرض انقص را فعلاً به اين ورّاث ميدهند تا وضع اين حمل روشن بشود که اين حمل به دنيا بيايد، اولاً زنده است يا مُرده؟ اگر زنده است مذکر است يا مؤنث؟ اگر مذکر يا مؤنث است يک نفر است يا دو قلو؟ حالا بيش از دو قلو احتمالش چون بعيد است اينجا ذکر نميکند.
معمولاً فقها دستورشان اين است که سهم بيش از دو تا فرزند مذکر را لازم نيست جدا بکنند. اينها نصيب ادنايشان را ميبرند تا اينکه اين حمل به دنيا بيايد معلوم بشود زنده است يا مرده، بر فرض زنده است مذکر است يا مؤنث، بعد معلوم بشود يک نفر است يا چند نفر، آن وقت نصيب نهايي مشخص ميشود.
پرسش: آنهايي که بيشتر هم هستند از آن طرف ...
پاسخ: بله، چون نصيب ادني را ميدهند، نصيب ادني قابل برگشت نيست چرا؟ براي اينکه يک وقت است که گفتند اگر مثلاً دو تا فرزند باشد يا سه تا فرزند باشد سهم پدر و مادر اين قدر کم ميشود ولي معيار اين است که اگر فرزند داشته باشد سهم پدر و مادر آن قدر است، نداشته باشد سهم پدر و مادر اين قدر است، سخن از وحدت و کثرت نيست سخن از اصل تولد است.
بنابراين اشکالي که مرحوم شهيد ثاني در مسالک بر محقق دارد اين است که شما اين ادني و اکثر را براي چه ميگوييد؟ اگر اين بچه برادري دارد هيچ يعني هيچ، به نحو سالبه کليه، زنده به دنيا بيايد يا مرده، يکي باشد يا دو تا، مذکر باشد يا مؤنث، هيچ اثري ندارد، براي اينکه برادري دارد و چون برادر دارد، نصيب ادناي پدر و مادر مشخص است، نصيب اعلايش مشخص است چرا به زحمت ميافتيد؟! پس بگو اگر برادري نداشت، خواهري نداشت منتظريم که نصيب اعلي و ادني مشخص بشود[1].
يک وقت است اينطور نيست که اگر مثلاً پنج تا بچه داشته باشد سهم پدر و مادر کمتر بشود، نه! اگر بچه داشت، چون معيار بچه داشتن است اگر يکي باشد يا بيش از يکي، فرقي نميکند، اگر يکي باشد سهمشان کمتر است، اگر بيشتر داشته باشد هم سهمش کمتر است. بنابراين چه اين حمل برادر داشته باشد چه نداشته باشد، شما بايد بگوييد. منتظر باشيد که اين حمل به دنيا بيايد و اينها نه! الآن اگر يک برادر دارد، اين حمل زنده باشد سهمش همين است، مرده باشد سهمش همين است، دو قلو باشد سهمش همين است، يک نفر باشد سهمش همين است، اينکه شما فرموديد نصيب ادني را ميدهند تا منتظر باشند ببينيم وضع اين حمل چيست، اين را بايد مقيّد بکنيد در صورتي که برادر يا خواهري نداشته باشد بله ما سهم ادني را ميدهيم تا ببينيم بعداً چه ميشود.
اين نقد را صاحب جواهر ندارد صاحب جواهر اين را به مسائل قبلي واگذار کرده است اما شهيد در مسالک اين نقد را دارند. ميفرمايد: «إذا ترک» اين شخص ميت، کسي مُرد پدر و مادري دارد، يا «أحدهما» يا زوجي دارد يا زوجهاي «و ترک حملاً أعطي ذوي الفروض نصيبهم الأدني و احتبس الباقي» اگر فرزند ديگري داشته باشد منتظر براي چه هستيم؟ «و إن سقط ميتاً» که سهمي نميبرد «أکمل لکل منهم نصيبه».
پرسش: ... نصيب ادني هم خودش کار مبهمی است، مشخص نيست ...
پاسخ: نه، همان اشکالي که بر محقق کردند بر شما هم وارد است، حالا چه دو قلو باشد چه يک قلو! مگر فرق ميکند بچه چه چه دو نفر باشند چه يک نفر.
پرسش: ... يک ششم چقدر مثلاً فرض کنيد ده تومان داريم ...
پاسخ: يک ششم مشخص است ولي منظورم اين است که اگر فرزند داشته باشد چه اين يک قلو باشد چه دو قلو، اصلاً زنده نباشد سهم پدر سدس است، نداشته باشد سهم پدر بيشتر است، اگر فرزند داشته باشد سهمشان ادني است، مثل زوجين که در زوجين اگر فرزند داشته باشند، زوج ربع ميبرد و زوجه ثمن، چه فرزند يکي و چه فرزند بيشتر باشد و اگر فرزند نداشته باشند زوج نصف ميبرد زوجه ربع، چه فرزند از اين نداشته باشد فرقي ندارد.
بنابراين اين تفصيلي که فرمودند «أکمل» اين بايد مقيد بشود که اگر فرزندي بودند حالا يا برادر يا خواهر، همين مقدار نصيب ميبرد و بعد خبري نيست. فرمود: «أعطي ذوي الفروض نصيبهم الأدني و احتبس الباقي و إن سقط ميتاً أکمل لکل منهم» از اين ورثه «نصيبه» پس اينجا لازم است که گفته بشود اگر برادري يا خواهري نداشته باشند حکم همين است اما اگر برادر يا خواهري داشته باشند، وجود اين حمل و عدم اين حمل يکسان است، چون در آيه ندارد که يک فرزند يا دو فرزند، اگر فرزند داشته باشند نصيبشان سدس است، نداشته باشند بيشتر است. حالا مسئله بعدي.
«الخامسة قال الشيخ» مرحوم شيخ طوسي «لو كان للميت اِبن موجود و حمل» اين شخصي که مُرد فرزندي دارد که هست و حملي «أعطي الموجود الثلث» اين درست است براي اينکه تنها وارث که اين نيست، اگر اين حمل برادر بود يا خواهر بود، سهم مشخصي دارد «أعطي الموجود الثلث و وقف للحمل ثلثان» شايد آنها دو قلو باشند، يک سوم را به اين يکي ميدهند دو سوم را نگه ميدارند که اگر آنها دوقلو بودند دوسوم را بردارند، اگر مرده به دنيا آمدند که همه برميگردد به همين اولي، اگر يک برادر بود که نصف ميشود اين ثلث تبديل به نصف ميشود.
«فهاهنا فروع ثلاثة»: يا بيشتر است يا کمتر است يا مساوي، اگر مرده به دنيا آمد آن دو سوم هم برميگردد ضميمه يک سوم ميشود يعني کل مال براي اين يک پسر ميشود، اگر يک برادر بود ثلث تنصيف ميشود، اگر دو برادر بودند دوقلو بود ثلثي که به او دادند همان مقدار است آن دو ثلث را آن دو برادر ميدهند.
پرسش: در اينجا فرض اينکه بايد برگرداند ...
پاسخ: اينجا برنميگردند
پرسش: ابن است
پاسخ: بله اين إبن است، مگر اينکه بنت باشد ولي إبن فرض کردند و از ثلث کمتر نصيب پسر نميشود. اگر دختر باشد ممکن است.
پرسش: ...
پاسخ: بله، غالب اينها بر اساس فروض رايج است که همان دو قلو باشند.
ايشان هم ميگويند که «و وقف للحمل ثلثان» چرا؟ براي اينکه «لأنه الأغلب في الكثرة» در دوقلو و اينها بيش از دو تا نيست در کثرت ولد، حداکثر دو قلو است حالا سه قلو و اينها فرد نادر است «و ما زاد نادر» البته نادر اگر باشد حکم خاص خود را دارد. «و لو كان الموجود أنثى» اگر اينکه هست دختر بود نه پسر «أعطيت الخمس» يک پنجم را ميدهند چرا؟ براي اينکه برادر، دو برابر ميبرد و اگر دوقلو بودند آنها چهار تا ميبرند؛ بايد تخميس بکنيم مال را پنج قسمت بکنيم يک پنجم را اين يکي ميبرد، دو پنجم را آن يکي، دو پنجم را آن يکي، آن دو تا برادرند هر کدام دو پنجم ميبرند، اين يکي يک پنجم ميبرد.
«أعطيت الخمس حتى يتبين الحمل» اين فرمايش مرحوم شيخ راه خوبي است «و هو حسن» مطابق قواعد است. اشاره شد که بعضي از امور در اينها روي قاعدهها تقسيم ميشود، البته قاعدههايي که اينجا هست روي ضوابط عامهاي است که معلوم ميشود هيچ چيزي از خود عرف و سيره و امثال ذلک در آن نيست همهاش روي آن ضوابط تنظيم شده است که ﴿لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن﴾[2] اگر يک دختر بود و دو برادر، مال بايد تخميس بشود. يک چيز جديدي نيست اين روي قاعده بناي عقلا و اينها نيست اما قاعده «العدل و الإنصاف» چيز ديگري است اين قاعده «العدل و الانصاف» که بعضي از فقها ميگويند منتها ميگويند که بايد مورد عمل اصحاب باشد اما اينجا الآن ميبينيد مرحوم شيخ طوسي فتوا دادند هيچ يعني هيچ به نحو سالبه کليه، هيچ بناي عقلا و اينها نيست، بر اساس همان مسائلي است که خود شرع گفته است. شرع گفته دختر يکي، برادر دو تا. حالا اينکه به دنيا آمده دختر است، آن حمل که به دنيا نيامده وضعش معلوم نيست احتياط اين است که اگر آنها دوقلو بودند و هر دو پسر بودند اين مال تقسيم ميشود سهم اينها را ميدهند، اگر کمتر و بيشتر بودند هم همينطور است هيچ چيزي از بناي عقلا و سيره و اينها نيست همه آنها روي احکام شرع است.
اين را نميگويند قاعده العدل و الإنصاف، آن قاعده العدل و الإنصاف جايي است که «ما لا نص فيه» باشد، اينجا نص است و قاعده است و يک فهم ميخواهد، چيز جديدي نيست اما طبق ضوابط عامهاي که انسان از روح شريعت استفاده ميکند که بايد عدل باشد، انصاف باشد، حقوق رعايت بشود، آنجا در تقسيم و امثال ذلک و اينها مطرح است که اگر آن قاعده العدل و الإنصاف که بعضي از فقها ميگويند منتها ميگويند که بايد مورد عمل اصحاب باشد، آن اگر باشد در خيلي از مسائل راهگشاست.
پرسش: ... بالسويه تقسيم کردن است
پاسخ: عدل بالسويه نيست، مساوات نيست. الآن مثلاً برادر و خواهر را به مساوات دادند، مساوات است ولی عدل نيست. اگر کسي همه را بالسويه تقسيم بکند، اين مساوات ميشود ولي عدل نيست. عدل آن است که آن چيزي را که ذات اقدس الهي تنظيم کرده مطابق آن بشود. اگر گفتند که خواهر يکي، برادر دو تا عدل همين است انصاف همين است، پس مساوات اگر باشد مساوات هست ولی عدل نيست. اينکه گفتند فقها بايد عمل کنند براي اينکه در خيلي از موارد اين نکات ظريف ممکن است جا بيفتد.
پرسش: ...
پاسخ: نه، در مسئله تزاحم حقوقي است البته، در تزاحم حقوقي است نه در احکام شرعي اما شايد زمان صفويه و امثال صفويه که حکومت دست اين آقايان بود مطابق اين عمل ميکردند، حالا الآن کارشناس ها ميآيند کارشناسي ميکنند نظر خودشان را ميدهند
پرسش: ...قضا
پاسخ: قضا هم کار را به کارشناسي ميدهد، يعني قاضي تمام پروندههايش را ميگويد به استناد نظر کارشناسي کارشناسان. کارشناسان بيايند بررسي بکنند که اينجا زمين چگونه بايد تقسيم بشود؟ اينجا مغازه بايد چگونه تقسيم بشود؟ اينجا شرکت چگونه بايد تقسيم بشود؟ اين کار قاضي نيست لذا دستگاه قضا يک سلسله افراد کارشناس دارد، کارشناس دستگاه قضايي هستند، اينها درس کارشناسي ميخوانند، غير از درسهاي قضايي. الآن قاضي پرونده ميگويد به استناد نظر کارشناسان اينطور است.
خدا غريق رحمت کند شيخنا الاستاد مرحوم آقاي حکيم الهي قمشهاي را! يک وقت برادرم از من خواست که شما از ايشان بخواهيد که من رشته حقوق بخوانم مثلا قاضی بشوم يا رشته ادبيات و اينها؟ من با ايشان در ميان گذاشتم با مرحوم آقاي الهي قمشهاي که برادرم ميخواهد در اين رشتهها، برود در رشته حقوق يا برود در رشته ادبيات، فرمود برود در رشته ادبيات، براي اينکه در رشته حقوق که بخواهد برود اين قاضي که خودش در صحنه تصادف نبود، اين قاضي ميگويد به استناد نظر چهار تا ژاندارمي که در آنجا خطکشي کردند، بررسي کردند، گفتند حق با اين است، سند نظر اين قاضی، آن نقشهاي است که ژاندارم ها کشيدند، به استناد نظر ژاندارم دارد فتوا ميدهد، اين چه حکم شرعي است؟!
لذا ما ابلاغ کرديم که شما در دستگاه قضايي نرويد.
منظور اين است که در دستگاه قضا، کار قاضي يک مطلب است، کار کارشناسي يک مطلب است و در دستگاه قضا يک عده هستند کارشناسان دستگاه قضايي هستند که اين مِلک الآن چقدر ميارزد؟ چقدر تجاوز شده؟ چقدر معبَر است؟ چقدر حريم رودخانه است؟ اينها کار کارشناسي است، اينجا جاي عدل و انصاف است.
پرسش: اما قاعده عدل و انصاف، کارشناسي مقداری ...
پاسخ: نه، مطابق عدل و انصاف تنظيم ميکند.
پرسش: کارشناس ميگويد اين بايد براساس مقدار اينطوري باشد اما او اصلاً ميگويد که چگونه تقسيم بکنيم؟
پاسخ: نه، منظور اين است که مطابق عدل و انصاف ميگويد بايد اينطور باشد، پس مطابق عدل و انصاف کارشناس اينطور ميگويد
پرسش: ...
پاسخ: عدل و انصاف دست قاضي نيست، عدل و انصاف دست کارشناس است، کارشناس مطابق عدل و انصاف، حريم تعيين ميکند، حدود تعيين ميکند
پرسش: ... يک پولي را دادند دست کسي دو هزار تومان بوده، يک هزار تومانش را دزد برده است الآن بايد به اين 1500 بدهند يا چقدر بدهند چون ممکن است از آن ...
پاسخ: آنجا مسئله قرعه مطرح است، چون در درهم ودعي همينطور شد.
پرسش: قاعده عدل و انصاف را اينجا ذکر می کنند
پاسخ: نه، درهم ودعي همين است. در درهم ودعي انسان اميني بود دو تا مسافر بخواهند سفر کنند، اين يکي آمد يک درهم نزد او امانت گذاشت، اين يکي آمد يک درهم نزد اين امانت گذاشت، يکي از دو درهم به سرقت رفت اينجا واقع معيني دارد، يکي از جاهايي که قرعه است همينجاست.
پرسش: اين مورد را از عدل و انصاف هم ذکر کردند.
پاسخ: ممکن است تأييد داشته باشد اما بعضي از جاهاست که عدل و انصاف است، اصلاً جا براي قرعه نيست حالا مگر اينکه بگوييم قرعه مطلق است چه در آنجا واقع داشته باشد چه واقع نداشته باشد و مبهم باشد.
پرسش: قرعه در حقيقت يکي از مصاديق عدل و انصاف است!
پاسخ: ميتواند باشد البته. آن در لسان دليل قرعه هم هست که اگر واقعي نبود چگونه مشخص ميشد!
اما رواياتي که اين مسئله را ذکر ميکنند يکي دو تا روايت را بخوانيم بقيه را براي بعد. در مسئله ديه فرعي را مرحوم صاحب وسائل دارد که ديه را چه کسي ارث ميبرد و چه کسي ارث نميبرد که فرع بعدي مرحوم محقق است روايات در جلد 26 وسائل صفحه 35 باب ده «بَابُ أَنَّ الدِّيَةَ يَرِثُهَا مَنْ يَرِثُ الْمَالَ إِلَّا الْإِخْوَةَ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأُمِ» اين البته مربوط به فرع بعدي است که چون بحثهاي قبلي طول کشيد به آن نرسيديم. اصل فرع را عنوان بکنيم، اصل فرع اين است که فرمود: «السادسة دية الجنين يرثها أبواه و من تدنّى بهما جميعا أو بالأب بالنسب و السبب» قبلاً اشاره شد که انسان از سه راه مالک ميشود يا در زمان حيات خودش با کسب چيزي را مالک باشد يا بالموت مالک باشد که مثلاً او را بکشند او ديه داشته باشد يا بعد از موت اگر بدنش را مُثله کردند، مالک ميشود که اينها مِلک ميت ميشود و از ميت به ورثه ميرسد. حالا ديه جنين را چه کسي ارث ميبرد؟
آن رواياتي که بنا شد بخوانيم مربوط به اين فرع است، حالا ممکن است طول بکشد و روايات را براي فردا بخوانيم ولي مربوط به اين فرع ششم است «السادسة دية الجنين يرثها أبواه و من تدني بهما جميعا» يعني «من يتقرب بالأب أو الأبوين» اما «من يتقرب بالأم وحدها» او از ديه سهمي نميبرد «دية الجنين يرثها أبواه و من تدني بهما جميعا أو بالأب» يا «من يتقرب بالأب» باشد يا «من يتقرب بالأبوين» مادر و بستگان مادري هيچ سهمي ندارند.
پس چند تا مسئله شد: يکي اينکه «دية الجنين يرثها أبواه» يک، دوم: «و من تدني» به وسيله أبوين «جميعا» يعني هم رحم پدري باشد هم رحم مادري، سوم: «أو بالأب»يعني «تدني» به اين جنين از راه پدر. اين راه پدر گاهي بالنسب است گاهي بالسبب. «بالنسب أو السبب»[3] به نسب باشد عموها و عمهها و امثال ذلک که بالنسب به اين ديه مربوطاند، بالسبب يا سبب عتق است يا ولاي ضامن جريره است چون سبب زوجيت بود، سبب ولاي عتق بود، ولاي ضامن جريره بود. بستگان پدري که از راه ولاي عتق يا ولاي ضامن جريره به اين جنين مرتبط بودند هم سهم ارث ميبرند، چه زمانی؟ در صورتي که نسب نباشد، چون اصل سبب بعد از نسب است. اگر کسي از راه سبب بخواهد ارث ببرد، سببي که وابسته به پدر باشد، يک، ولاي عتق باشد يا ولاي ضامن جريره باشد، دو و احدي از بستگان نسبي نباشد، سه. بر اساس اين فرع است که چند روايت وارد شده است.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1]. ر.ک: مسالک الافهام، ج13، ص262.
[2]. سوره نساء، آيه11.
[3] . شرائع الاسلام، ج4، ص42.