أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
﴿وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (50) وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسيٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ (51) ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (52) وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَيٰ الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (53)﴾
بعد از اينكه به نحو اجمال به نعمتهاي الهي اشاره فرمود شروع به تفسير پنجم كرد و در تفسير نعم روشن شد كه موسيٰ كليم (سلاماللهعليه) و همهٔ همراهان او از فرعونيان و از غرق نجات پيدا كردند فرعون و همهٔ همراهان او هم به هلاكت رسيدند احدي از پيروان موسيٰ كليم (سلاماللهعليه) آسيب نديد و احدي از پيروان فرعون هم نجات پيدا نكرد. دربارهٔ هر دو گروه تعبير قرآن اين است كه ما اينها را جميعاً يا نجات داديم مثل موسيٰ و مؤمنان به موسيٰ يا هلاكت كرديم مثل فرعون و پيروان او در آيهٔ قرآن اينچنين است كه تعبير جميعاً دارد نسبت به هر دو گروه آنگاه به بني اسرائيل فرمود: شمائي كه مستضعف بوديد و آنها شما را به عنوان برده و بنده اتّخاذ كرده بودن ما شما را وارث زمين كرديم «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا» شما كه مستضعف بوديد و برده فرعونيان بوديد ما شرق و غرب وسيع اين منطقه خاور ميانه را در اختيار شما قرار داديم تا ببينيم كه چه ميكنيد. اين را در سورهٔ اعراف يك قسمتش را بيان فرمود كه «فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ» ما همهٔ اينها را در دريا غرق كرديم آنگاه زمين را به شما ارث داديم «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا» شما كه مستضعف بوديد شما را وارث شرق و غرب اين قسمت خاورميانه كرديم امّا نه هر سرزميني سرزمين پربركت و مغاربها الّذي باركنا فيها سرزمين پربركت حاصلخيز را به شما ارث داديم «وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُو» چون صبر كرديد و مقاومت كرديد وارث زمين شديد «وَدَمَّرْنَا مَاكَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ» فراعنه را و آل فرعون را تدبير كرديم به هلاكت رسانديم چون تكذيب كردند شما را وارث زمين كرديم چون صبر كرديد و همان طوريكه در بحث جلسه قبل گذشت در همين سورهٔ اعراف آيهٔ 129 فرمود به اين كه موسيٰ كليم به بني اسرائيل فرمود: خدا شما را وارث ميكند خليفه گذشتگان در زمين ميكند و نظر ميكند ببيند شما چه ميكنيد فرمود: «عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» شما را خلف آنها قرار ميدهد تا ببيند چه ميكنيد الآن ميخواهيم ببينيم بني اسرائيل چه كردند و خدا با آنها چه كرد؟ اين كه خداي سبحان دربارهٔ بني اسرائيل فرمود اينها مستضعف بودند چون در جاي ديگر فرمود فرعون عدهاي را استضعاف ميكرد و در سورهٔ مؤمنون هم وقتي جريان استكبار فرعون را نقل ميكند ميفرمايد به اين كه وقتي موسيٰ و هارون (عليهما السّلام) دين را بر فرعون عرضه كردهاند فرعون حرفش اين بود كه «أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ» آيهٔ 47 سورهٔ مؤمنون اين است: اينها كه فرشته نيستند بر ما فريّت داشته باشند اينها هم بشر هستند و همهٔ خصوصياتي كه ما داريم اينها هم دارند بلكه هر خصوصيتي كه اينها دارند ما هم داريم اينها هرگز فرعون و قارون يا امثال ذلك را مثل خود نميدانستند ميگفتند ما مثل آنها هستيم. نه آنها مثل مايند. هر چه آنها دارند ما داريم گرچه لسانش اين است كه «أنؤمن بشرين مثلنا» امّا ميگفتند هر چه آنها دارند ما داريم چون ملاك فضيلت سلطنت و قدرت است و آن را ما داريم و آنها ندارند بنابراين ما را جحيم برهاني هم كه فرعون ميآورد اين بود كه گفت «أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي» كسي كه مادي ميانديشد ملاك فضيلت را ماده ميداند و ميگويد مگر ملك مصر و سلطنت مصر مال من نيست مگر اين قصر مال من نيست مگر اين نهرها كه از زير قصر من روان است مال من نيست موسيٰ چه دارد؟ أليس لي ملك مصر و هذه الأنهار تجري من تحتي» بنابراين اين كه فرعون و هامان و مانند آن ميگفتند به اين كه «أنؤمن لبشرين مثلنا» نه اينكه در همه جهات مثل ما هستند يعني كه اينها مَلَك نيستند ما در برابر اينها تمكين نميكنيم نه اين كه اينها از همهٔ جهات مانند مايند، هر چه آنها دارند ما داريم نه هر چه ما داريم آنها دارند پس خودشان كه اين چنينند و قوم آنها كه برده مايند و قومها لنا عابدون اين كه هم فرعون و آل فرعون ميگفتند كه بنياسرائيل عابد مايند و هم موسيٰ كليم به فرعون فرمود كه مگر اين هم فخر شد كه «أن عبّدت بني اسرائيل»، بني اسرائيل را تعبيد كردي و آنها را به بردگي گرفتي اين كه هم موسيٰ كليم فرمود تو بنياسرائيل را تعبيد كردي آنها را به بندگي اخذ كردي هم خود فرعون اعتراف دارد كه «قد مهما لنا عابدون» اين نه به آن معنا بود كه بني اسرائيل در برابر فرعون سجده كنند اين چنين نبود خود فرعون بت پرست بود همانند ساير وثنيين براي اين كه درباريان او به او گفتند كه يدرك و الهٰتك موسي ميخواهد بساط اين بتپرستي را بردارد و خداي تو را هم زير سؤال برده است پس خود فرعون بتپرست بود و يك اله و الههاي داشت مانند ساير بتپرستان كه در برابر الهه خضوع ميكردند اين كه فرعون گفت «وقومهما لنا عابدون» بنياسرائيل بنده مايند و اينكه موساي كليم فرمود: «أن عبدت بني اسرائيل» بني اسرائيل را به بندگي گرفتهاي نه يعني بني اسرائيل تو را خدا ميدانستند و در برابر تو سجده ميكردند بنياسرائيل را اينچنين تربيت كردي و بر بنياسرائيل اينچنين تحميل كردي كه اينها بپذير قانوني كه در كشور رواج دارد و سعادت را تأمين ميكند قانوني است كه تو تنظيم بكني كشور را، صلاح و فساد اين جامعه را تو بايد تشخيص بدهي، هر چه را كه تو مصلحت دانستي صلاح آنهاست تو مفسدت را در آنها ديدي فساد آنهاست در همين حد عبادت بود وگرنه، نه خود فرعون كه ميگفت «أنا ربّكم الأعلي» ادّعاي خالقيت داشت نه اين كه ميگفت «ما علمت لكم من اله غيري» يعني من آفريدگار شمايم. همين حرفي كه اخيراً به پسر پهلوي ميگفتند: خدايگان در همين حد بود بيش از اين نبود نه فرعون ميگفت: من آفريدگار آسمان و زمينم نه ميگفت: من آفريدگار شمايم نه ميگفت: بايد در برابر من خضوع كنيد چون خودش در برابر آن الهه خضوع ميكرد مانند ساير وثنيين او هم داراي الهه بود پس اگر ميگفت: «و قومهما لنا عابدون» يعني اين بنياسرائيل فقط حرف ما را بايد گوش بدهند. قانوني كه ما تنظيم و تصويب كرديم اينها بايد اجرا كنند و لا غير. درهمين حد، آنگاه حرف فرعون اين بود كه موسيٰ و هارون كه مثل مايند فرشته نيستند قوم اينها هم كه بندگان مايند پس هيچ وجهي ندارد كه ما حرفهاي اينها را بپذيريم خداي سبحان ميفرمايد: ما شما را از آن استصعاف و بردگي بدر آورديم و شما را وارث منطقههاي وسيعي از خاورميانه كرديم كه پربركت است «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا» آنگه در آيهٔ قبلش هم كه فرمود: «فلينظر كيف تعملون» حالا ميخواهد ببيند آن بنياسرائيلي كه از آن عذاب رهايي پيدا كردند و حالا وارث اين منطقه وسيع خاورميانه شدند چه ميكنند وقتي گروهي در يك سرزميني زندگي ميكنند دين ميخواهد كتاب ميخواهد مجموعه قوانين ميخواهند اينها به موسيٰ كليم عرض كردند به ما آن مجموعه قوانين را ارائه بدهد كه اين كشور را با آن مجموعه قوانين اداره كنيم از موسيٰ كليم مسئلت كتاب كردند خداي سبحان هم به موسيٰ كليم وعده كتاب داد كه من به تو كتاب خواهم داد كه اصول و اخلاق و احكام را در بر داشته باشد آنگاه اين طليعه نزول تورات را مطرح ميكند ميفرمايد: به اين كه ما به موساي كليم تورات داديم فرقان داديم نور و هدايت داديم، امّا تا موسيٰ كليم به اين مرحله برسد و تورات را دريافت كند يك مهماني چهل شبه لازم است اين مهماني چهلشبه براي آن است كه از هر عاملي كه موسيٰ كليم را به غير خدا مشغول ميكند منصرف شود تا قلبي آماده پيدا بكند تا بتواند در آن رياضت چهلشبه و آن اربعين گيري تورات نصيبش بشود كه اين طليعه بحث در همين آيهٔ 51 سورهٔ مباركه بقره شروع ميشود فرمود: «و اذ واعدنا موسي أربعين ليلة» ما به موسيٰ ميعاد چهلشبه داريم وعده چهلشبه داريم با او قرار چهلشبه بستيم نه چهل وعده داديم وعده داريم در چهل شب او را به عنوان ميهماني ميپذيريم «و اذ واعدنا موسي اربعين ليلة» اين أربعين ليلة را مجموعه دو وعدهاي كه در سورهٔ مباركه اعراف مشخص شده است. بيان ميكند چون يك بار وعده يك ماهه داد و بار دوم اين يك ماه را به ده روز ديگر تتميم كرد جمعاً شد چهل روز. آيهٔ 142 سورهٔ اعراف اين است كه «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» ما وعده داديم كه سي شب از او پذيرائي كنيم اين وعده سيشبه وقتي به پايان رسيد ده شب هم اضافه كرديم يك وعده جديدي هم داديم كه ده شب ديگر هم مهمان ما بشود كه جمعاً بشود چهل شب كه با گذراندن اين اربعين ليالي توفيق دريافت تورات نصيبش بشود «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» آنگاه در اين چهلشبه كه مهمان خداي سبحان بود به برادرش هارون (سلام الله عليهما) دستور داد كه چگونه در غياب او مردم را اداره كند اينكه در همه جا سخن از ميعاد ليلة است با اين كه چهل شبانه روز موسيٰ كليم ميهمان خداي سبحان بود با اين كه كارهاي اساسي معمولاً در روز انجام ميگيرد بايد بفرمايد چهل روز يا سيروز ديگر امّا در همهٔ موارد از اربعين ليلة است براي اين كه در مسئله مناجات و خلوص دل و تطهير درون فرصتي بهتر از شب نيست چون روز انسان گرفتار مشاغل فراوان است «انّ تك في النّهار سجّاً طويلاً» اين اشتغال وافر نميگذارد انسان آرام باشد شب است كه بالاخره جاي نزول بركات الهي است آن بركات الهي را خداي سبحان در شب نازل ميكند اگر قرآن است كه در شب نازل شده است گرچه ماه مبارك رمضان روزش روزِ سياه است و فرصت روزه است امّا شب ماه مبارك رمضان قرآن نازل ميشود گرچه خدا فرمود: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» قرآن كريم در ماه مبارك رمضان نازل شده است امّا فرمود: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ»، «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» شب است كه بالاخره روح آن قدرت دارد كه در سايه مناجات چيزي از خداوند سبحان طلب كند روز در عين حال كه روزه است مشاغل زياد است «إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً» شب كه انسان يك فراغتي دارد و اگر معراج است باز در شب است كه اين فيض نصيب رسول خدا شده است كه «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» اين شب است كه رسول خدا به معراج ميرود و اگر چنانچه نوع بزرگان كيفي براي آنها آمد و نصيب آنها شد به بركات شبزندهداري بود روز در اثر سرگرميها انسان آن فراغت را ندارد شب است كه اين فيوضات معنوي نصيب انبيا و اولياي الهي شده. در اينجا هم تعبير به اربعين ليلة است يا «ثلاثيني ليلة و اتمناها بعشر فتمّ ميقات ربّه أربعين ليلة» اين هم جزو بهترين نعمتهاست كه خدا به بنياسرائيل داد زيرا موسيٰ از بنياسرائيل است از همين قوم خدا پيامبري مبعوث كرد و به همين پيامبر وعده ميهماني چهلشبه داد و به همين پيامبر در طي اين چهل شبه سخناني با او در ميان گذاشت مسئله «أرني اُنظر اليك» مطرح بود مسئله تورات دادن مطرح بود و مانند آن با اين بركات چهل شبه توانست تورات بگيرد يا به خودش اجازه دهد كه بگويد: «ربّ أرني انظر اليك» مگر انسان تا حال پيدا نكند ميتواند بگويد «ربّ أرني انظر اليك» اينكه نظر حسي مسئلت نكرد اين بالاتر از آن است كه خداي سبحان بخواهد طوري خود را نشان دهد كه من تو را با چشم ببينم او كه خود بنياسرائيل را تقبيح ميكند ميفرمايد اين كه خدا ديدني نيست چه ميگويند «أرنا الله جهرةً» او كه بنياسرائيل را تقبيح ميكند كه چرا بنياسرائيل گفتهاند «لن نؤمن حتي أرنا الله جهرةً» از خداي سبحان كه نميخواهد «أرني انظر اليك» كه خودت را طوري نشان بده كه من با چشم تو را ببينم يعني همان مقامي كه حضرت اميرالمؤمنين (سلاماللهعليه) دارد كه «ما كنت اعبد لم اره» يا «أفا عبد ربّاً لم أره» همان مقام را موسيٰ كليم مسئلت ميكند.
جواب سؤال: البته بالاتر است يعني پيدا شدن براي من است دربارهٔ موسيٰ كليم خداي سبحان فرمود: «قد أوتيت سؤلك يا موسيٰ» هر چه خواستي ما به تو داديم يكي از خواستههاي موسيٰ كليم اين بود كه «ربّ اشرح لي صدري» و دربارهٔ رسول خدا فرمود: «ألم نشرح لك صدرك» موسيٰ كليم بايد بخواهد تا بگيرد خداي سبحان به اينها خواهد داد. امّا موسيٰ منزّه از آن است كه مسئلت كند خدايا تو را خودت را طوري نشان بده كه با يك وضع جسماني معاذ الله كه من با چشم ببينم «لن تراني» براي اين كه آن مقام نصيب تو نخواهد بود. اينها به خواست خدا در جايش روشن خواهد شد كه اين همان مقام علي اميرالمؤمنين را مسئلت ميكرد كه خداي سبحان فرمود: اين مقام از آن تو نيست «فَخُذْ مَاآتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ».
جواب سؤال: نه، انسان بالاخره با همين تعليم و تربيت هم كه سرگرم باشد گرچه عبادت است، امّا آن عبادت آميخته با كثرت است كه انسان ديدار آن واحد محض باز ميدارد. اين هم عبادت است در حد متوسّط ولي انسان را از آن عبادت قصويٰ باز ميدارد لذا در همهٔ موارد وقتي سخن از بركت است، بركت را به شب نسبت ميدهد. انسان براي اين كه فراغتي دارد، معمولاً اوضاع آرام است در روز «انّ لك في النّهار سبحاً طويلاً» شب آرام است امّا اگر چنانچه اين قسمت كه فرمود: «و اعدنا موسيٰ أربعين ليلة» را جزو نعمتهاي مخصوص موسيٰ كليم بگذاريم البته داخل در «يا بني اسرائيل فأذكروا نعمتي الّتي أنعمت عليكم» نخواهد بود ولي اين نعمت گرچه متوجه موسي كليم شده است امّا هدايت براي بنياسرائيل نور براي بنياسرائيل است يقيناً يك هدايت خاصه و يك رحمت خاصّه هم نصيب بنياسرائيل شده است اين هم زير پوشش «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ» خواهد بود امّا بركت از آن شب بود در شب بهتر بره ميگرفت چون در شب اوضاع آرامتر است همهٔ كساني كه با موسي كليم بودند قرآن دارد به اينكه «وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ» و هم دربارهٔ فرعون و همراهيان فرعون نيز جمع و امثال ذلك دارد هم دربارهٔ موسيٰ (سلاماللهعليه) و همراهان هر كس همراه موسيٰ كليم بود نجات پيدا كرد و هيچ كس از همراهان فرعون نجات پيدا نكردند تعبير قرآن دربارهٔ هر دو «جميعاً» است كه عام استغراقي است. اگر كسي تابع فرعون بود البته محكوم به غرق است آنگاه خداي سبحان وقتي اين نعمت را شمرد كه فرمود «و اذ ذاعدنا موسيٰ أربعين ليلة» در اين اربعين ليلة فرمود به اينكه خيلي از معارف نصيب موسيٰ كليم شد يكي همان مسئله كتاب بود كه خداي سبحان تورات را به موسيٰ كليم اعطا كرد در همين سورهٔ اعراف آيهٔ 143 و 144 و 145 اين است. «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ» آنگاه در آيهٔ بعد ميفرمايد: «قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى الْنَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَبِكَلاَمِي فَخُذْ مَاآتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ ٭ وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُورِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ» كه تورات در همين اربعين ليالي نصيب موسيٰ شد با آن معارف ديگر. در اين فرصت در اين چهل روزه كه موسي كليم سرگرم مناجات و دريافت تورات بود تا براي اينها كتابي بياورد كه كشورشان را اداره كنند در اين فرصت مسافري براه افتاد، سامري از ضعف فكري اين مردم استفاده كرد مردمي كه گفتند «أرنا الله جهرةً» مردمي كه با مشاهده همهٔ آيات و بيّنات بوسيله موسيٰ كليم (سلاماللهعليه) با ديدن شكاف در دريا و گذر از دريا وقتي ديدند گروهي سرگرم بتپرستي هستند گفتند «يا موسيٰ اجعل لنا الهاً كما لهم آلهة» يك سامري جاهطلب هم از ضعف فكري مردم استفاده كرد و گفت: اين مردم كه به موسيٰ كليم پيشنهاد دادند كه يك خداي ديدني بياور با گذشتاز اين دريا و با مشاهده آيات و بيّنات وقتي رسيدند به منطقهاي كه مردم آن محل بتپرست بودند به موسي عرض كردند «يا موسي اجعل لنا الهاً كما لهم آلهة» همان طوري مردم اين محل يك خداي ديدني دارند تو هم يك خداي ديدني براي ما قرار بده سامري از اين كوتهبيني مردم استفاده كرد آن بساط گوسالهپرستي را پهن كرد لذا خداي سبحان در همين آيهٔ محل بحث به بني اسرائيل ميفرمايد به اين كه «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ» اين به ميعاد ما آمد شما گوساله را به عنوان معبود اتخاذ كرديد دربارهٔ اين گوساله بحثهاي گوناگوني اين قرآن كريم كرد فرمود: اولاً گوساله نبود يك جسدي نبود كه بانگ داشت نه اين كه گوساله واقعي باشد دربارهٔ اين گوساله تعبيري كرد فرمود: «عجلاً جسداً لهم خوار» نه «عِملاً له خوار» نه گوسالهاي كه خوار و بانگ داشته باشد، خائر مثل صاهل فصل بقر است، بقر حيوانٌ خائر مثل فرس حيوان صاهل، حمار حيوان ناهق و انسان حيوان ناطق اين فصل منطقي دوست. خوار بانگ گوساله است و اين گوساله حقيقي نبود كه حيات داشته باشد فرمود: «عجلاً جسداً له خوار» نه «عجلاً له خوار» نه «عجل خائر» جسدي كه له خوار بود يك چنين رستگاهي تعبير كرد به بني اسرائيل فرمود: همان طوري كه خدا معاذ الله در شجر حلول كرد و با موسيٰ سخن گفت الآن در اين عجل حلول كرده و با شما سخن ميگويد اين اله موسيٰ است اين اله شماست «هذا الهكم و اله موسيٰ» آنگاه خداي سبحان ميفرمايد: به اين كه من ايات بيّنه را به شما نشان دادم شما از اين دريا آنچنان گذشتيد كه پاي شما تر نشد من اين دريا را نه تنها به صورت بستر خاكي درآوردم به همهٔ اين نمها دستور دادم كه فرو بروند و زمين نشو كند كه جاده خاكي خشك باشد. «طريقاً في أليم نسقاً» كه نه پاي شما و نه لباستان تر شد اين همهٔ آيات بينه را ديديد باز به سراغ بتپرستي حركت ميكنيد و باز ما از شما گذشتيم فرمود: «ثمت اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظالمون» بدترين ستمها را به خود روا داشتيد آن يك ستمي بود كه فرعون بر شما تحميل كرد اين يك ستمي است كه با دست خود بر خود تحميل ميكند چون بدترين است و اين گوساله حقيقي نبود كه حيات داشته باشد فرمود: «عجلاً جسداً له خوار» نه «عجلاً له خوار» نه «عجل خائر» جسدي كه له خوار بود يك چنين دستگاهي تعبير كرد به بني اسرائيل فرمود: همان طوري كه خدا معاذ الله در شجر حلول كرد و با موسيٰ سخن گفت الآن در اين عجل حلول كرده و با شما سخن ميگويد اين اله موسيٰ است اين اله شماست «هذا الهكم و الهه موسي» آنگاه خداي سبحان ميفرمايد: به اين كه من آيات بيّنه را به شما نشان دادم شما از اين دريا آنچنان گذشتيد كه پاي شما تر نشد من اين دريا را نه تنها به صورت بستر خاكي در آوردم به همهٔ اين نمها دستور دادم كه فرو بروند و زمين نشو كند كه جاده خاكي خشك باشد «طريقاً في أليم نفساً» كه نه پاي شما و نه لباستان تر شد اين همهٔ آيهٔ بيّنه را ديديد باز به سراغ بتپرستي حركت ميكنيد و باز ما از شما گذشتيم فرمود« «قمّ اتّخذتم العجل من بعده و أنتم ظالمون» بدترين ستمها را به خود روا داشتيد آن يك ستمي بود كه فرعون بر شما تحميل كرد اين يك ستمي است كه با دست خود بر خود تحميل ميكنيد چون بدترين ظلم شرك است.
جواب سؤال: موسيٰ كليم براي اينها بيان فرمود كه خدا منزه از آن بود كه در درخت حلول كند اين مظهر درخت بود و من از درخت اين صدا را شنيدم «إنّي أنا الله» از آنجا شنيدم نه اين كه آن درخت بود كه گفت يا ـ معاذ الله ـ خداي سبحان در آندرخت حولل كرده است همين اين حقايق را موسيٰ كليم براي آنها تبيين كرد وقتي كه از دريا گذشتند گفتند به اين كه «يا موسيٰ اجعل النّار الهاً كما لهم الهه» موسيٰ كليم فرمود: اينها متبّر ما فيه و «بالهلٌ ما كانوا يعلمون» اين متبّر است، اين به هلاكت ميرسد، اين كفر است، اين الحاد است، اين كار، كار باطل است. همهٔ اين حرفها را موسيٰ كليم بعد از گذر از دريا با اينها در ميان گذاشت معذلك به اين عمل تن در دادند اين چندمين ميقات است آن بار اول كه از مدين برميگشت به طرف مصر، در همان بين راه ناري را ديد و گفت «انّي آنست ناراً» بلكه براي شما اقتباس كنم يك قسمي از آن نار را بياورم كه رفت از جانب آن شجر «انّي أنا الله» را شنيد و آن آغاز نبوّت بود الآن مدتهاست از آن جريان گذشته است نه تقسيم نعمت است اين اربعين يك خصيصهاي دارد كه «من أصبح لله اربعين صباحاً» و يا «أخلص ايّه اربعين صباحاً تنفجر الحكمه من قلبه علي لسانه» اين چهل روزه گرفتن چلهه گرفتن چهل روز مواظب زبان گوش كارها بودن بركت فراواني دارد كه در روايات هم آمده است كسي كه چهل روز مواظب خود باشد يقيناً اثر ميگيرد البته هر روزش اثر دارد نه اين كه بعد از چهل روز اثر داشته باشد هر روز به اندازه خود اثر دارد امّا اين مجموع آثار يا آن وحدة خاصّه كه پيدا ميشود به بركت اربعين است كه «و من أخلص لله أربعين صباحاً» يا «أصبح لله أربعين صباحاً تنفجر ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه» در سال قسمت مهم از اين اربعين گيريهاست وگرنه از روي كتاب اگر بخواهد كسي ملاّ بشود هرگز از كتاب و درس بحث چيزي جز گذشتهها نصيب انسان نميشود اين وقتي كامل ميشود كه انسان دين راهها را طي كند وگرنه عمري تلاش كند ممكن است همانقدر بفهمد كه ديگران فهميدهاند قسمت مهم تكامل علوم در اثر بركات همين صفاي ضمير است فرمود: اين چهل شب ميهماني او بركات فراواني در بر داشت كه يكي از آنها مسئله تورات بود. موسيٰ كليم (سلاماللهعليه) سرگرم فيضيابي از ذات اقدس الهي بود در اين مدت سامري راه افتاد اينها را به گوسالهپرستي تشويق كرد البته همهٔ نپرستيدند ولي عدهاي پرستيدند خداي سبحان ميفرمايد به اين كه «ثمّ اتّخذتم العجل من بعده» بعد از موسيٰ كليم يعني بعد از اين معاهده و قراردادي كه ما تنظيم كرديم و اين آمده به ملاقات ما، به مناجات ما سامري گوساله پرستي را رواج داد و شما اين گوساله را به عنوان معبود اتّخاذ كرديد «و أنتم ظالمون» به خود ستم كرديد چون «انّ الشرك لظلم عظيم» اين بدتر از آن ستمي بود كه ديگران بر شما تحميل ميكردند اين يك ستمي است كه با طلوع و رغبت خودتان برخودتان تحميل كرديد ولي «ثمّ عفونا عنكم من بعد ذلكم لعلّكم تشكرون» ما از شما گذشتيم با همهٔ اين ستمها كه روا داشتيد ما از شما گذشتيم اگر هم ديديد كه ما فرعون را غرق كرديم اين چنين نبود كه با يك بار يا دوبار مهلت او را غرق كرده باشيم چندين بار مهلت داديم آيات بيّنه آمد او مهلت خواست مهلت داديم لبه عذاب رسيدند مسئلك كردند از موسيٰ كليم كه عذاب برداشته شود ما برداشتيم بلكه برگردند سرانجام در دريا فرستاديم «فغشيهم في اليم ما غشيهم» در بحثهاي آينده به خواست خدا روشن خواهد شد كه چندين بار به آل فرعون خدا مهلت داد، چندين بار عذاب آمد كه به حيات اينها خاتمه بدهد اينها متوسّل به موسيٰ كليم شدند و موسي از خدا خواست كه عذاب برطرف شد آخرين بار كه ديگر هيچ راهي براي نجات اينها نمانده بود خداي سبحان فرمود: «و اغرقنا ال فرعون» دربارهٔ بني اسرائيل هم اگر آن اواخر اينها را با اخذ عزيز مقتدر ميگيرد ملاحظه فرموديد كه در اوايل و اواسط چقدر به اينها رحم مينمود ميفرمود: شما به خود بدترين ستم را روا داشتيد «ثمّ عفونا عنكم من بعد ذلك لعلّكم تشكرون» اين آيات همآهنگ هم است در قبل فرمود به اين كه «و اذفرقنا بكم البحر فانجيناكم و اغرقنا ال فرعون و أنتم تنظرون» شما از نزديك ناظر نجات خود و غرق آل فرعون بوديد در آيهٔ بعد فرمود: «و اذ واعدنا موسي اربعين ليلة ثمّ اتخذتم الجل من بعده و أنتم ظالمون» يعني فرمود: آنجا نگاه كرديد و حق را ديديد امّا اينجا باز به خود ستم كرديد در آيهٔ بعد فرمود: «ثمّ عفونا عنكم من بعد ذلك تعلكم تشكرون» شما آن صحنه را ديديد بعد ظلم كرديد ما از شما گذشتيم كه شاكر باشيد بعد در آيهٔ فعلي كه محل بحث قرار ميگيرد فرمود: «و اذ اتينا موسي الكتاب و الفرقان تعلكم تهتدون» ما نه تها از آن ظلم شما گذشتيم اين توراث موسيٰ كليم را در اختيار شما قرار داديم تا درس بخوانيد و بحث كنيد و هدايت بشويد براي اينكه گذشتهها را ترميم كنيد تا آن كوتهنظري شما حل بشود تا بدانيد خدا ديدني نيست و چيزي كه ديدني باشد نميتواند معبود باشد اين كتاب را درس بخوانيد تا ديگر نه فرعون را بپرستيد نه گوساله را بپرستيد چون هر دو از ضعف فكري شما استفاده كردند هم فرعون از ضعف فكري بني اسرائيل استفاده كرد «فاستخف قومه فاطاعوه» هم سامري بالاخره جهل است كه انسان را زير بار ظلم ميبرد چرا فرعون مسلّط شد خداي سبحان ميفرمايد: چون قوم خود را و بني اسرائيل هم كه در حقيقت از نظر بردگي مثل قوم فرعون بودند حفيف العقل بودند از فرعون اطاعت كردند «فاستخف قومه فأطاعره» كه عبادت فرعون همان عبادت دوست يك ملّت خفيف العقل گاهي تابع فرعون است، گاهي تابع سامري. فرمود: ما اين كتاب را كه نور است هدايت است فرقان بين حق و باطل است به شما داديم كه نه به سامري باج بدهيد نه به فرعون. اين كتاب فرقان است يعني هر عاملي كه بتواند بين حق و باطل فرق بگذارد در اين كتاب هست، اين نور است گاهي تعبير ميكند به ضياء ميكند گاهي تعبير به نور، گاهي تعبير ميكند به كتاب كه مجموعه قوانين است و گاهي تعبير ميكند به فرقان كه ديگر نگوييد ما از كجا بفهميم كه اين معبود است يا نيت فرمود من به شما فرقان دادم در اين كتاب استدلال است راه خداشناسي است، جهانبيني و معرفتشناسي هست، امامشناسي و پيغمبرشناسي است و معادشناسي است و همهٔ اصول را به شما ياددادم به شما فرقان دادم چيزي كه بين حق و باطل فرق بگذارد آن فرقان است كه در اين كتاب هست «لعلّكم تهتدون» «و اذ ٰاتينا موسي الكتاب و الفرقان» فرقان وصف كتاب است لذا گاهي فرقان به عنوان وصف استفاده ميشود فرمود: اهميتي كه براي اين مسئله هست وصف بر موصوف عطف شده است وگرنه فرقان ...
جواب سؤال: براي اين كه موسيٰ كليم فرمود خداي را نميشود ديد همان طوري كه قبلاً اشاره شد اينها وقتي از دريا به سلامت گذشتند ديدند عدهاي دارند بت ميپرستند به موسيٰ گفتند: «يا موسيٰ اجعل لنا الهاً كما لهم الهة» يك خداي ديدني براي ما بياور كه ما او را ببينيم و بپرستيم موسيٰ كليم براي آنها برهان آورد كه «هؤلاء متبر ما فيه باطل و كانوا يعلمون» و مانند آن.
«و الحمد لله ربّ العالمين»