30 12 1985 2169341 شناسه:

تفسیر سوره بقره جلسه 134(1364/10/09)

دانلود فایل صوتی

 

أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم

بسم الله الرّحمن الرّحيم

﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (49)﴾

جريان بني اسرائيل را خداي سبحان از اينجا شروع فرمود كه شما از نعمتهاي بيشماري برخورداريد. به شكرانه اين نعم بايد دست از گناه برداريد. و اگر به اميد اينكه مسأله شفاعت مي‌تواند مشكل شما را حل كند شفاعت از آن كسي است كه داراي دين مرتضي باشد و چون دينتان مرتضي نيست از شفاعت هم برخوردار نخواهد بود براي اهميت اين مسأله دربار تا كنون بني اسرائيل را به تذكّر نعمتها دستور داد يكبار آيهٔ 40 بود كه فرمود: «يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي الّتي انعمت عليكم» يكبار در آيهٔ 47 بود كه فرمود: «يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي الّتي انعمت علكم و انّي نضّلتكم علي العالمين» در آيهٔ 40 اصل تذكر نعمت مطرح است در آيهٔ 47 مقداري از نعم را اشاره مي‌كند مي‌فرمايد به اينكه بياد نعمتي باشيد كه من بر شما انعام كردم و شما را بر جهانيان عصرتان فضيلت بخشيدم. اين «و أنّي فضّلتكم علي العالمين» در ايه 47 هست ولي در آيهٔ 40 نبود. امّا آيهٔ‌اي كه امروز مطرح است در همين سورهٔ مباركه بقره آيهٔ 49 بعضي از آن نعم را مبسوطاً ذكر مي‌كند چنانكه آيات بعد هم به تفصيل آن نعم مي‌پردازند تا كنون به قول اجمالي فرمود من از نعمتهايي شما را متنعّم كردم الآن آن نعمتها را شمارش مي‌كند مي‌فرمايد: «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» نعمتهايي كه خداي سبحان بر بني اسرائيل روا داشت به چند قسمت تقسيم شد. يك قسمت رفع عذاب است يك قسمت دادن وسائل رفاهي از نظر دنياست يك قسمت دادن مسائل معنوي و علمي است از نظر نبوّت و رسالت و سلطنت مشروع نظير سلطنت سليمان و داوود (سلام الله عليهما) و نظاير اين. مي‌فرمايد كه: بياد آن صحنه باشيد كه آل فرعون عذاب را بر شما تحميل مي‌كردند و ما نجاتتان داديم ممكن نبود شما از آن عذاب نجات پيدا كنيد و عللي هم كه شما را از آن عذاب نجات داد علل غيرطبيعي بود نه مي‌توانستيد خود از آن به تنهايي عذاب برهيد نه آن علّتي كه عامل نجات شما بود يك عامل عادي بود تا شما بگوييد با تلاش و كوشش خودمان قيام كرديم و فرعون را از بين برديم. از راه غيرعادي به نحو اعجاز موساي كليم (سلام‌الله‌عليه) پيدا شد و باعث نجات شما فراهم شد. اين براي شما يقيني است كه نجات شما از ناحيه خداي سبحان است به ياد اين نعمت باشيد. «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» در اين زمينه گاهي تعبير انجينا است گاهي تعبير نجّينا امّا گرچه خطاب به بني‌اسرائيلي است كه در صدر اسلام بودند و اينها گرفتار آن عذاب نبودند امّا آباء و اجدادشان به اين عذاب مبتلا بودند و اگر آن نياكان را خداي سبحان از عذاب فراعنه نجات نمي‌داد اين بازماندگان نمي‌ماندند. يعني اگر خداي سبحان آنها را حفظ نمي‌كرد سنّت باطل فراعنه مصر اين بود كه فرزندان اگر پسر بود مي‌كشتند. قهراً نسل بني‌اسرائيل قطع مي‌شد فرمود شما به بركت آن نجات ما زنده هستيد و نياكانتان را هم ما از عذاب نجات داديم. آل فرعون يعني دستگاه فراعنه خواه فرزندان او خواه وابستگان درباري او، خواه مسؤولان نظامي سياسي او مانند آن. كساني كه به فرعون منتسبند. و فرعون يك لقب خاصّي است كه به سلاطين خون‌آشام مصر مي‌دادند. چنانكه به سلاطين ايران مي‌گفتند كسريٰ و به سلاطين روم مي‌گفتند قيصر، به سلاطين ترك مي‌گفتند خاقان. اين خاقان و كسريٰ و قيصر و فرعون و مانند آن لقب سلطان آن منطقه بود نه اسم مشخص منتها بعضي از افراد آنچنان بدرفتارند كه به اين لقبشان سمت صفت مي‌دهند مثل شيطان مثل ابليس ابليس از بس عنصر پليدي است كه از اين كلمه اوصاف حدثي مشتق مي‌شود نعمل مي‌سازند. فرعون هم اينچنين است. از بس مستكبر و خون آشام است از اين كلمه جامد يك معناي حدثي انتزاع شده است و از آن به عنوان تفرعن يتفرعن فعل ساخته شد. تفرعن يعني استكبر. اين ريشه‌اش از همان اسم ذات است نه اسم معنا. منتها اين اسم ذات يك خصوصيّتي دارد كه منشأ اشتقاق فعل است. گاهي اسماء جامد اينچنين هستند مثل شجر كه اسم ذلت است اسم جامد است ولي يك خصوصيّتي در اوست كه از او فعل مشتق مي‌شود. اينكه مي‌گويند مشاجره كرد يعني اين دو نفر، دو انديشه‌شان آنچنان گلاويز شد كه مثل شاخه‌هاي درخت بهم فرورفتند مشاجره كردن يا «شجر بينهم» «فلا و ربّك لا يؤمنون حتّي يحكّموك فيما شجر بينهم» يعني آنچنان اين برخوردها، اين فكرها، اين خواسته‌‌ها، با هم درگير شدند كه مثل شاخه‌هاي درخت در هم رفتند اين حالت را مي‌گويند مشاجره. خصوصيّتي كه در شجر هست باعث پيدايش اين معناي وصفي است و از اين معناي وصفي فعل و مانند آن مشتق مي‌شود. در فرعون اين خصيصه بود كه تفرعن از او اشتقاق يافت. فرمود: من شما را از آل فرعون نجات دادم هرگز نمي‌توانيد بگوييد ما خودمان قيام كرديم. براي اينكه مردانتان را در همان دوران خردسالي كه كودكي بودند مي‌كشتند زنانتان را به عنوان خدمتگذاري و كنيز نگه مي‌داشتند كسي از شما نبودند كه بتوانيد قيام كنيد. ما از راه اعجاز موساي كليم (سلام‌الله‌عليه) و برادرش هارون (سلام‌الله‌عليه) را ابقاء و احياء كرديم و اينها را رهبر شما كرديم شما را نجات دادند. پيروي هم به نحو معجزه آسا بود. پس براي شما يقيني است كه ما نجاتتان داده‌ايم. و آن عذاب هم عذابي نبود كه تحمّلش آسان باشد هم عذاب جسماني بود براي اينكه مي‌كشتند هم عذاب رواني بود. گاهي خداي سبحان از عذاب فرعون تعبير مي‌كند مي‌فرمايد: بسياري گرفتار عذاب مهين بودند. يعني خواركننده و ذليل كننده گاهي از همين عذاب فرعون تعبير مي‌كند به سوء عذاب گاهي هم تعبير مي‌كند به عذاب مهين يعني عذابي كه باعث اهانت شما بود. «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ» چه مي‌كردند؟ «يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» شما را به بدترين عذاب تكليف مي‌كردند و بدترين عذاب را بر شما تحميل مي‌كردند و به تعبير ديگر شما را عذاب چر مي‌كردند. سائمه به آن گوسفندي مي‌گويند كه در بيابان گياه مي‌چرد. فرمود شما را سائمه عذاب مي‌كردند. شما را حيواني مي‌كردند كه كارتان چريدن عذاب بود. يك چنين بلايي بسر شما آوردند. تنها اينچنين نبود كه شما را تعذيب بكنند اصلاً خود را كتان عذاب بود. و شما هم در حدّ يك حيوان سائمه بود كه در بيان عذاب شما را رها مي‌كردند و شبانان فراعنه شما را عذاب چر مي‌كردند. يك حيواني كه كارش چريدن عذاب است كه قدرت قيام ندارد ما از راه غيبت شما را به اين صورت در آوريم كه علي العالمين پيروز كرديم. و اگر شما قدر اين نعمت را ندانيد گرفتار عذابي خواهيد شد الي يوم القيامة عذاب‌چر مي‌شويد. چنانكه اين تهديد هم در بحث‌هاي آينده خواهد آمد. اينكه مي‌بينيد كه اين صهانيه گرفتار اين عذابند و آنچنان برده امريكا هستند روي همين جهت است وعده قرآن است. فرمود اگر شما اين راه بيراهه را ترك نكرديد خداي سبحان كساني را بر شما مسلّط مي‌كند كه «يسومونكم سوءالعذاب الي يوم القيامة» كه اين معجزه قرآن است الآن داريد مي‌بينيد فرمود ما شما را از بدترين وضع به بهترين وضع رسانديم. كه هيچ راهي براي نجاتتان نبود. و شما را آورديم از بين شما انبيا برخاست از بين شما سليمان و داوود برخاست همهٔ اينها از بين شما برخاست. و شما بشكرانه اين نعمت بايد خاضع باشيد حالا كه به دنبال گوساله‌پرستي و امثال ذلك راه افتاديد براي ابد بايد گرفتار سوء عذاب باشيد كه خداي سبحان تهديد كرد و اين تهديد الهي را الآن شما داريد مي‌بينيد. فرمود: «وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» تنها يعذّبونكم نيست. شما را سائمه عذاب كرده بودند. نه بر شما عذاب را تحميل مي‌كردند با اعمال شاقّه شما را زنداني مي‌كردند اينچنين نبود اين را نمي‌گويند «يسومون» مي‌گويند «يعذّبون» فرمود: «يسومونكم سوء العذاب» اين سوء عذاب را گاهي به عنوان ذبح ابناء و ابقاء نساء و مانند آن تفسير مي‌كند. براي اينكه در اين كريمه فرمود: «يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ» نفرمود «مذبّحون» چون بدون واو ذكر فرمود احتمال هست كه آن سوء عذاب همين تذبيح باشد. ولي در آيات ديگر با واو ذكر شده است. معلوم مي‌شود سوء العذاب غير از تذبيح است غير از ذبح اولاد عذابهاي ديگري بر اينها تحميل مي‌كردند. كه احياناً در بعضي از قسمتهاي تاريخي هست كه اينها را به كارهاي شاق واردار مي‌كردند و براي اين‌كه مبادا فرار كنند اينها را با آهنهاي سنگين مي‌بستند كه قدرت فرار نداشته باشند و اگر مي‌خواستند اين مصالح ساختماني را به بالا ببرند بايد با آن آهنهاي سنگين مي‌بردند گاهي از همان بالا مي‌افتادند و مي‌مردند اين به عنوان سوء عذاب بود. آنگاه چون در بعضي از آيات ديگر بعد از جمله «يسومونكم سوء العذاب» دارد «و يذبّحون ابناءكم» معلوم مي‌شود كه اين تذبيح ابناء در كنار آن سوء عذاب است.

جواب سؤال: اگر چنانچه اين يذبّحون ابناءكم با واو باشد نشان مي‌دهد به اينكه اين يك نحوه تعذيب خاصّي است البته «يسومونكم سوء العذاب» همهٔ اينها را شامل مي‌شود امّا همان بياني كه عرض شد از اين «يسومون» يك نحوه عذاب خاص استفاده مي‌شود. نفرمود «و يعذّبونكم سوء العذاب» اگر مي‌فرمود «و يعذّبونكم سوء العذاب» آنگاه «يذبّحون» و امثال ذلك ممكن بود كه بيان همان سوء عذاب باشد.

جواب سؤال: خوب، كشتن فرزندان مردم بيگناه براي بني‌اسرائيل عذابي بود.

همين معنا در سورهٔ ابراهيم (سلام‌الله‌عليه) آيهٔ 6 به اينصورت آمده است «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَاكُم مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ» در اين كريمه خداي سبحان به موساي كليم فرمود: به قومت بگو وقومش را موساي كليم اينچنين متذكر كرد كه بياد نجات حق باشيد كه ال فرعون شما را به سوء عذاب سائمه مي‌كردند «و يذبّحون أبناءكم» كه در كنارش واو ذكر شده است. «و يستحيون نساءكم و في ذلكم بلاءٌ من ربّكم عظيم».

جواب سؤال: نه بني اسرائيل روي آن خوابي كه ديدند يا پيشگويي بعضي از اهل كهانت دست به اين چنين كاري زدند. و كفروا ما همان آل فرعون بودند كه آل فرعون را كاري نداشتند.

جواب سؤال: خداي سبحان منّت گذاشت و اينها را از آن عذاب بوسيله موساي كليم نجات داد و بسياري از وسائل رفاهي و مسائل معنوي را هم به اينها اعطا كرد.

جواب سؤال: آنها كه اهل قيام نبود آنها از ترس سر مي‌بريدند نه آنها قرباني مي‌دادند. آنها قرباني نمي‌دادند اينها ذبح مي‌كردند. آنها بي‌هدف بود اين باهدف بود. يعني آل فرعون براي اينكه حكومتشان بماند ذبح مي‌كردند. آنها بي‌هدف بود اين باهدف بود. يعني آل فرعون براي اينكه حكومتشان بماند ذبح مي‌كردند. نه اينكه اينها در صراط مبارزه بودند قرباني مي‌دادند.

در سورهٔ طه همين معنا به اين صورت ياد شده است. آيهٔ 80 فرمود: «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنجَيْنَاكُم مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْناكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى» بسياري از نعم را اينجا ذكر فرمود. فرمود ما شما را از دشمنتان نجات داديم. امّا در سورهٔ دخان آيهٔ 30 اينچنين است. «و لقد بحيّنا بني اسرائيل من العذاب المهين» تنها شكنجه‌هاي بدني نبود عذاب اهانت‌آميز و وهن كننده و خوار كننده شما را از آن عذاب نجات داديم. «مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ ٭ وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ٭ وَآتَيْنَاهُم مِنَ الآيَاتِ مَا فِيهِ بَلاَءٌ مُبِينٌ» ما شما را از ذلّت به عزّت منتقل كرديم. از آن عذاب مهين شما را نجات داديم براي شما حكومتي تشكيل داديم در بين شما انبيا و مرسليني برخاستند و مانند آن. چنانكه در قسمتهاي ديگر در سورهٔ اعراف تعبير اينچنين است: آيهٔ 141 سورهٔ اعراف اين است كه: «وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ» در همهٔ موارد يا سخن از تقتيل است يا سخن از تذبيح. ذبح و قتل هر دو متعدّي است. امّا نفرمود: يذبحون ابناءكم يا يقتلون ابناءكم فرمود «يذبّحون» «يقتّلون» كه ناظر به كثرت و شدّت و امثال ذلك باشد. «يقتّلون أبناءكم» چنانكه در آيهٔ محلّ بحث هم فرمود: «يذبّحون أبناءكم» براي اينكه مبادا در اثر آن خواب يا غيرخوابي كه ديده‌اند كسي از بني اسرائيل قيام نكند. امّا اينكه فرمود: «و يستحيون نساءكم» اين هم يك عذاب مهين است زيرا زنها را براي خدمت نگه داشتن يك نحوه عذاب است و زنها را براي اينكه اماء آنها باشند يك نحوه عذاب ديگر اين استحياء يا من الحياة است يا من الحياء است. اگر من الحياة است يستحيون يعني اينها را زنده نگه مي‌داشتند براي اينكه از اينها خدمت بگيرند. اگر من الحياء باشد بمعناي ازاله حياء است كه اين عذاب مهين است. علي ايّ حال اينها را نگه مي‌داشتند براي اينكه خدمات را بر اينها تحميل كنند يا احياناً ازاله حيا كنند. كه اين هم يك عذاب ديگري بود، بدتر از آن عذاب اول. ولي بعيد است قرآن كريم اينچنين سخن بگويد. اگر چنانچه دربارهٔ فرزندانتان اينچنين دربارهٔ زنانتان آنچنان چه وهني بود كه بر شما تحميل نمي‌شد؟ جا دارد كه در اين زمينه بفرمايد: «يسومونكم سوء العذاب» نه يعذّبونكم. بني‌اسرائيل در زمان فرعون سائمة العذاب بودند. لذا مرهون بودند. فرمود ما شما را از آن حال به عزّت منتقل كرديم.

جواب سؤال: براي اينكه در صدر اسلام آنچه كه مسلمانها مبتلا بودند به همين توطئه بني‌اسرائيل بود لذا مكرّر در مكرّر جريان بني‌اسرائيل را خدا مطرح مي‌كند چنانكه در سورهٔ بقره چندين آيهٔ ناظر به همين جريان اينها است.

جواب سؤال: علي أيّ حال آنچه كه بهتر به ذهن مي‌رسد يستحيون» نه يعني «يزيلون حياءَ هنّ» آن معنا هم محتمل است امّا معناي دوم با ادب قرآني مأنوس‌تر است يعني آنها را براي خدمات زنده نگه مي‌داشتند و فرزندان را مي‌كشتند طولي نمي‌كشيد كه نسل اينها قطع بشود.

آنگاه قرآن كريم روي زنده ماندن موسي خيلي تكيه كرد چون حيات موسيٰ روي مسأله اعجاز بود. امّا هارون (سلام‌الله‌عليه) هم كه در اين نهضت سهيم بود و شريك امر بود آن را خيلي توضيح نداد كه چگونه هارون (سلام‌الله‌عليه) زنده مانده است. اينها معاصر هم بودند هم‌سنّ و هم‌سال هم بودند بعضي گفته‌اند به اينكه وقتي قتل عام شيوع پيدا كرد به فرعون پيشنهاددادند كه هر ساله فرزندانشان را نكشيد يكسال بكشيد يكسال نكشيد آن سالي كه سال كشتن نبود هارون بدنيا آمد سالي كه سال كشتن كودكان بود موسيٰ بدنيا آمد كه به دريا رفت و آن صحنه پيش آمد. علي ايّ حال حيات موساي كليم روي معجزه است و قرآن كريم روي آن تكيه كرده است. امّا جريان هارون بايد علي حده طرح بشود كه چگونه هارون زنده ماند. اينكه فرمود: «و يستحيون نساءكم» به خوبي روشن مي‌شود كه عذاب، عذاب مهين بود. بعد فرمود: «و في ذلكم بلاء من ربّكم عظيم» هم آن عذاب يك بلاي عظيم الهي بود هم اين نجات يك بلاي عظيم الهي بلاء يعني امتحان چون فرمود: «نبلوكم بالشّرّ و الخير فتنة» ما شما را به بد و خوب مي‌آزمائيم. در عالم چيزي بنام شر نيست ولي اگر چيزي را به يك امري نسبت دادند كه با او سازگار نبود مي‌شود شر. مرحوم امين الاسلام نقل مي‌كند كه اميرالمؤمنين (سلام‌الله‌عليه) بيمار شد به عيادت آن حضرت رفتند عرض كردند كيف حالك؟ فرمود: علي‌ٰ شرٍّ عرض كردند شما هم تعبير شرّ مي‌فرماييد فرمود خداي سبحان مي‌فرمايد: «و نبلوكم بالشرّ و الخير فتنة» در طليعه آيه فرمود: «كلّ نفس ذائقة الموت» آنگاه مسأله امتحان عمومي را طرح فرمود. در سورهٔ انبياء آيهٔ 34 اين است: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ» مرگ به عنوان قضاي حتمي بر همگان لازم است كه «انّ الموت حقّ» و آنچه كه در جهان هست يا گوارا يا ناگوار هر دو بلاست هر دو ابتلاست. اينكه در سورهٔ فجر فرمود به اينكه: «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ٭ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» نشانه آن است كه هر دو ابتلاست در بحثهاي قبل هم ملاحظه فرموديد كه يك انسان سالم مبتلا به سلامت است همان طوري كه انسان بيمار مبتلا به مرض است. مبتلا يعني ممتحن چيزي در عالم نيست كه بلا و بلوا نباشد. گاهي خداي سبحان انسان را با سلامت امتحان مي‌كند تا ببيند از اين نعمت چه بهره مي‌گيرد. گاهي به مرض امتحان مي‌كند تا ببيند در آن دوران صابر است يا نه اينكه فرمود: «و نبلوكم بالشّرّ و الخير فتنة» يعني هرچه در جهان طبيعت مي‌گذرد بلوا و بلاست منتها گاهي تعبير به حسنات و سيّئات دارد گاهي تعبير به شرّ و خير دارد در سورهٔ اعراف آيهٔ 168 اين است مي‌فرمايد: «وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَبَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» گاهي خداي سبحان نعمت مي‌دهد كه انسان با شكر به طرف خدا برگردد. گاهي خداي سبحان رنج مي‌دهد كه انسان از راه صبر و بردباري به خدا برگردد. چيزي در عالم نيست كه امتحان نباشد دربارهٔ امم ديگر مي‌فرمايد: «فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» ما خواسته‌ايم اينها را بر دشمنان پيروز كنيم اينها را با فشار گرفتيم كه بلكه تضرّع كنند. «فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» بلكه تضرّع كنند چون تضرّع و ناله انسان را مسلّح مي‌كند و دشمن را خلع سلاح مي‌كند در جهاد اكبر اگر انسان بخواهد بر اهرمن درون پيروز بشود بايد مسلّح باشد و سلاح انسان در جهاد اكبر گريه است. «سلاحه البكاء» اگر كسي اهل ضجّه و ناله نباشد هرگز خدابين نيست هميشه خودبين است و انسان خودبين هميشه شكست مي‌خورد. فرمود ما اينها را در زحمت قرار داديم بلكه مسلّح بشوند نشدند اگر مسلّح نشدند دشمن مسلح حمله مي‌كند مگر انسان بدون پيروزي بر نفس مي‌تواند بر ديگري پيروز بشود؟ و مگر انسان بدون سلاح پيروز مي‌شود؟ و مگر سلاح انسان غير از گريه و ناله است؟ انسان در جنگ درون يك سلاح دارد و آن ناله است. فرمود: «و سلاحه البكاء» اگر هم گفته شد «الدّعاء سلاح المؤمن» آنهم چون ناله است. اگر كسي نناليد مسلّح نيست وقتي مسلّح نشد دشمن مسلّح پيروز مي‌شود و اين ناله دشمنان را خلع سلاح مي‌كند فرمود ما اينها را گرفتيم كه بنالند خوب، نناليدند، چون نناليدند به حال خودشان رها كرديم. «فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» تضرّع كنند. حالا نكردند گاهي خداي سبحان انسان را با حسنات مي‌گيرد كه از راه تبشير و جاذبه و تشويق و امثال ذلك به خداي سبحان برسند شاكر باشند گاهي با سيّئات و رنج و دشواري و درد انسان را مبتلا مي‌كند كه از اين راه به خداي سبحان برگردند. و اگر نه آن شد نه اين خداي سبحان انسان را به حال خود وامي‌گذارد فرمود: «و بلونا هم بالحسنات و السيّئات لعلّهم يرجعون» پس هرگز سلامت چيزي نيست كه رايگان به انسان داده باشند. چنانكه مرض هم رايگان نيست. انسان در برابر مرض موظّف است صابر باشد. در برابر سلامت موظّف است شاكر باشد. فرمود: اين يك بلاي عظيمي بود حالا آن بلا را شما روي مظلوميّتان تحمل كرديد و ما موساي كليم را مبعوث كرديم شما را نجات داد. اين بلاي عظيم را با شكر به مقصد برسانيد از عهده امتحان بدرآييد كه اين نعمتان افزوده مي‌شود چون موساي كليم (سلام‌الله‌عليه) آن طور كه در سورهٔ ابراهيم آمده است صريحاً اعلام كرد فرمود: «لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم انّ عذابي لشديد» در سورهٔ ابراهيم خداي سبحان اين مطلب را بزبان موساي كليم اعلام كرد آيهٔ 7 سورهٔ ابراهيم اين است كه: «و اذتأذّن ربّكم» به زبان موساي كليم بيان كرد چون آيهٔ قبلش اين بود كه «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ» بعدش هم دارد كه «و اذ تأذّن ربّكم» كه زبان موسي است. يعني خدا اعلام كرد. اذان يعني اعلام. اين يك اعلام عمومي است. «لئن شكرتم لا زيدنّكم» اگر شكر نعمت كرديد يقيناً افزوده مي‌شود امّا «و لئن كفرتم انّ عذابي لشديد» كه وعده را بالصراحه بيان كرد و وعيد را تلويحاً اين هم از بركت عنايت الهي است كه آن وعده را تصريح و اين وعده را تلويح به حسب ظاهر انسان خيال مي‌كنند مي‌كند كه بايد اينچنين گفته مي‌شد «و لئن كفرتم لا عذّبنّكم» براي اينكه جمله اولي اين است كه «و لئن شكرتم لا زيدنّكم» جمله ثانيه بايد اين باشد كه و لئن كفرتم لا عذّبنكم در حالي كه اينچنين نيست وعيد را تلويحاً بيان مي‌فرمايد وعده را تصريحاً اين هم سبقت رحمت خدا بر غضب اوست. ممكن است خداي سبحان تهديد بكند ولي نگيرد روي سعه رحمتي كه دارد ولي ممكن نيست وعده بدهد و وفا نكند. و اگر بلاء و امتحان عظيم بود شكر او هم عظيم است پاداش او هم عظيم. و اگر بلاء عظيم بود كفران اين نعمت عظيم است كيفر اين نعمت هم عظيم كه بعدها ملاحظه مي‌فرماييد خداي سبحان نسبت به بني اسرائيل چقدر با خشونت سخن مي‌گويد مي‌فرمايد كساني بر بني اسرائيل مسلّط مي‌شوند كه تا روز قيامت هرگز به اينها رحم نمي‌كنند. «لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» اين مضمون در قرآن كريم هست. فرمود كساني را خداي سبحان بر اين بني اسرائيل مسلّط كند كه تا روز قيامت اينها را عذاب چر كند. چنانكه الآن نمونه‌هايش را ملاحظه مي‌كنيد. آيهٔ 167 سورهٔ اعراف ايناست: «لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» اين نمونه‌اش را الآن در اسرائيل مي‌بينيد. فرمود خدا اعلام كرد كسي كه اين بلاي عظيم و اين نعم عظيمه را ناديده گرفت يعني خداي سبحان اينها كه از صفر شروع كردند خدا اينها را به حركت آورد و انبيا فراواني از اينها مبعوث كرد از همين بني اسرائيل سليمان و داوود (عليهما السّلام) تربيت كرد اينها بر فضا مسلّط شدند، بر يمن و غيريمن مسلّط شدند. بر دريا و صحرا مسلّط شدند، بر عالمين آن عصر مسلّط شدند اگر گروهي از صفر شروع كند و عالمگير بشود آن قدر اين نعمت را نداند خدا چه مي‌كند؟ فرمود ما اعلام كرديم كساني را بر بني‌اسرائيل مسلّط كنيم كه تا روز قيامت اينها را عذاب‌چر كند. يك وقتي از سيّدنا الاستاد (رضوان الله عليه) سؤال شد به اينكه اين يهود با اين همهٔ تهديدهايي كه خداي سبحان در قرآن كريم كرد «ضربت عليهم الذّلّة و المسكنة» پس چرا اين اسرائيل اينقدر پيشرفت دارد؟ فرمود: انسان يا بايد به خدا تكيه كند «الاّ بحبل من الله» نشد بايد حبل آمريكا را درگردن كند الآن اسرائيل حبل آمريكا در گردن اوست چه ذلّتي بدتر از اين؟ اين را سيّدنا الاستاد مرحوم علاّمه فرمودند و شما ملاحظه مي‌كنيد همين است. خدا دو كار را استثنا كرد فرمود: «الاّ بحبل من الله او بحبل من النّاس» اين صهانيه الآن در حبل آمريكا هستند اين كه عزّت نيست اگر يك سگي را زنجير كردند و دست استكبار جهاني دادند اينكه عزّت نيست فرمود الآن طناب صهيونيسم بدست آمريكاست اين حبل من النّاس است اين به او بسته است اين ذلّت است. فرمود اينها كه بيراهه رفته‌اند با داشتن اين همه نعم تا روز قيامت اينها عذاب‌چرند. اگر اين همهٔ ايات كريمه اشتباهات اينها را به رخ اينها كشيد و تذكّر داد بايد برگردند. اينها الآن هستند كه دارند آن اشتباه را تكرار مي‌كنند فرمود: «ليبعثنّ عليهم» دربارهٔ همين بني اسرائيل فرمود: «فلمّا عترا عمّا نهوا عنه» ما نهي كرديم اينها در برابر ما عتوّ و تفرعن نشان دادند. ما اگر فرعون را به خاك آورديم براي تفرعن او بود نه چون شخص او بود. شما را هم اگر به عزّت رسانديم روي آن مظلوميّتان بود نه روي شخصتان. فرمان خدا اين است «فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ ٭ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» از اين كريمه معلوم مي‌شود نسل اسرائيل تا روز قيامت هست منتها در ذلّت است گفتند به اينكه اين يوم القيامة احياناً منظور هنگام ظهور حضرت ولي عصر (سلام‌الله‌عليه) اينها تا آن روز هستند چون در سورهٔ مائده فرمود: «فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» دربارهٔ مسيحيها هم اين تعبير «فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ» هست. منتها هستند تا روز قيامت با اختلاف هستند هستند تا روز قيامت ولي با ذلّت هستند. و انسان ذليل از خدا تقاضاي مرگ مي‌كند جهنّمي‌ها به فرشتگان موكّل جهنّم مي‌گويند: «يا مالك ليقض علينا ربّك» يعني از خدا بخواه جان ما را بگيرد ما راحت بشويم. امّا خدا مي‌فرمايد: «ثمّ لا يموت فيها و لا يحيٰ».

«و الحمد لله ربّ العالمين»

 


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق