پایگاه اطلاع رسانی اسرا: حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در پیام تصویری به دومین همایش بین المللی قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی بیان کرد: «سردار سلیمانی» ها افتخار می کنند که جزو امت امام هستند؛ خوبان سراسر عالم وقتی نام امام را می شنوند فخر می کنند.
متن کامل پیام معظم له بدین شرح است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهما آلاف التّحیة و الثّناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».
مقدم شما علما، فرهیختگان، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و اندیشوران جهان اسلام را گرامی میداریم. محور بحث «سیره علمی و عملی امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) از منظر قرآن حکیم با رویکرد اخلاق و اجتماع» است.
اول باید قرآن روشن بشود، قلمرو نفوذ قرآن مشخص بشود، هدف والای قرآن تبیین بشود، شاگردان این مکتب معرفی بشوند، همّتهای متفاوت پیروان قرآن تبیین بشود تا جایگاه امام از نظر سیره علمی و عملی آن حضرت با رویکرد اخلاق و اجتماع روشن بشود.
قرآن کریم در آغاز نزول قلمرو نفوذ خود را جهان بشریت معرفی کرد. سوره «مدّثر» که در اوایل بعثت نازل شد کلمه «بشر» در آن ذکر شد که یک بار سخنگوی الحاد و شرک این حرف را زد که ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾[1] یعنی ـ معاذالله ـ وحی و نبوتی نیست؛ نه فرشتهای از آسمان آمد، نه در زمین کسی پیغمبر شد! این حرفهای عادی یک انسان متعارف است اما در همان سوره کوچک که در اوایل بعثت نازل شد، ذات أقدس الهی میفرماید این حقوق بشر است، این تذکره بشر است، این تعلیم بشر است، این برنامه بشر است: ﴿ذِکْرَی لِلْبَشَرِ﴾،[2] ﴿نَذیراً لِلْبَشَر﴾[3] یعنی قلمرو نفوذ او آن جایی است که بشر زندگی میکند؛ خواه در دریا، خواه در سماء، خواه در زمین، خواه در شرق عالم و خواه در غرب عالم، این قلمرو نفوذ قرآن کریم است.
هدف قرآن کریم از نظر اخلاق و اجتماع و سایر مسائل، درجات فراوانی دارد، پیروان قرآن کریم هم متنوعاند. یک بیان نورانی از حسین بن علی(صلوات الله و سلامه علیه) آمده است که «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعَالِیَ الْأُمُورِ وَ یَکْرَهُ سَفْسَافَهَا»[4] خدا همّتهای بلند، نظرهای بلند و عمیق، اگر عمقی بیاندیشند ژرفاندیش باشند و اگر اوجی فکر بکنند بلندپرواز «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعَالِیَ الْأُمُورِ وَ یَکْرَهُ سَفْسَافَهَا»؛ از این نظر هم «النَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة».[5] پیروان این قرآن هم در یک سطح نیستند.
خود قرآن وقتی معرفی شده است به وسیله ذات اقدس الهی فرمود، قرآن نازل شد اما نه آنطوری که باران نازل میشود. قرآن نازل شد یعنی به زمین آویخت، نه انداخته شد. تدلّی و تجلّی کرد نه فرود آمد. اگر فرود آمدنِ نظیر باران باشد قرآن از آن منزّه است؛ اما اگر از قبیل آویختن حبل متین باشد که از بالا به دست بیدستی ذات اقدس الهی القاء شده است تا در دسترس همه ما قرار بگیرد، این میشود فرود آمدن و تدلّی و آویختن، نه انداختن؛ لذا قرآن حکیم در ذیلش که در دسترس ماست عربی است برابر آیات سوره «زخرف» که ﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا﴾[6] اما بالای او نه عِبری است نه عربی، نه تازی است نه فارسی ﴿وَ إِنَّهُ فی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیم﴾؛[7] همین طناب آویخته در بخش بالا «علی حکیم» است در بخش پایین که در دسترس ماست «عربی مبین» است.
انسانها که همّتهایشان بلند است سعی میکنند بر اساس دستور «اقْرَأْ وَ ارْقَهْ»[8] بخوان و بالا برو، قرآن را میخوانند، میفهمند، عمل میکنند، باور دارند و ترویج میکنند، از همین راه به مرحله بالاتر بار مییابند تا ممکن است به آن «لدی الله» برسند. گرچه این مخصوص ذات مقدس پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) است که ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ عَلیمٍ﴾،[9] این علم لدنّی از همین قبیل است، علم لدنّی علمی در قبال علوم دیگر نیست، اگر این علم را از لدن و از «عند» و از نزد معلم فرا بگیرند که آن نه عِبری است و نه عربی، محتواست و معارف حق، آن میشود علم لدنّی. پیروان پیامبر(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثناء) هر کدام به اندازه خود که رشد کردند سهمی از این علم والا دارند.
به ما فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾[10] این قرآن آویخته است نه انداخته، نزول آن به نحو تجلّی است نه تجافی، در دسترس همه هست، بگیرید و بالا بیایید برخی میگیرند و مؤمن میشوند و درجاتی از ایمان برای آنهاست میشود ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[11] برخی بالاتر میآیند با قرآن اُنس میگیرند، قرآن در جان آنها اشراف دارد نفوذ دارد قرآنی زندگی میکنند، میشوند ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾[12]. این دو آیه یکی در سوره «آل عمران» و یکی در سوره «انفال» است نیازی به طرز تفکر زمخشریها نیست تا کسی بگوید که اینجا «لام» هست و آنجا «لام» حذف شده است این ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ یعنی ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾، آنجا هم ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ یعنی ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ «لام» حذف نشد. آنکه اتحاد عاقل و معقول را حل کرده است اتحاد درجه و مدرَّج را هم نیز میفهمد، میفهمد که ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ یعنی ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ و ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ یعنی ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾. بزرگانی هستند که به بر ایمان در جانشان رسوخ کرده و صدر و ساقه حیاتشان شده ایمان. این گروه کسانیاند که دسترسی آنها به آن مراحل بالای حبل متین بیش از دیگران است. از «عربی مبین» گذشتند به «لدینا لعلی حکیم» نزدیک شدند و از ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ ترقّی کردند به ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ بار یافتند.
در بخش پایانی سوره مبارکه «فرقان» که «عباد الرحمن» معرفی میشوند، بسیاری از فضائل اخلاقی و اجتماعی این مردان بزرگ الهی در این بخش پایانی سوره «فرقان» آمده است تا به آنجا که میفرماید اینها کسانیاند که میگویند: ﴿رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾[13] پروردگارا دودمان ما، قبیله ما، خاندان ما، اعضای منزل ما، وابستگان ما، پیوستگان ما مردان الهی باشند الهیاندیش باشند، یک؛ توفیقی بده که ما با جامعهای با رویکرد اخلاق و اجتماع خوب رفتار کنیم و افراد زیادی را تربیت کنیم، دو؛ و ما بشویم امام متّقیان، امتی داشته باشیم ملتی داشته باشیم متّقی، این امت متّقی و ملت متّقی بشوند مأموم و ما بشویم امام این ملّت. این مقام معنوی است اینکه دنیای نیست تا کسی بگوید طرز تفکر، یک تفکر مشئومی است. انسان از خدا بخواهد که خدایا! آن ادب دینی، آن عقلانیت را به من بده که متّقیان جامعه به من اقتدا بکنند این یک چیز خوبی است، اینکه دنیا نیست، اینکه زر و سیم نیست، اینکه ریاست نیست، اینکه مقامخواهی نیست، اینکه انحصارطلبی نیست اینکه نیست اینکه نیست، اینکه هست مقام امامت است ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾. آنها که در این حدّ فکر نمیکنند، میگویند این ﴿وَ اجْعَلْنا﴾ یعنی «و اجعل لنا من المتقین اماما»! اینجاست که بزرگان گفتند: «خویش را تأویل کن نی ذکر را»[14] خودت بالا بیا، قرآن را پایین نیاور! خودت را تأویل بکن نه قرآن را. آنجا که فرمود ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾، ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾ است و آنجا که فرمود ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾، ﴿هُمْ دَرَجَاتٌ﴾ است و اینجا که میفرماید: ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ یعنی ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾، نه «و اجعل لنا من المتقین اماما»! مأموم شدن هنر نیست، امام شدن هنر است، این یک چیز بدی نیست. خدایا! آن توفیق را به من بده که پاکان جامعه به من اقتدا کنند! آن توفیق را به من بده که پاکان جامعه مرا به علم قبول داشته باشند و به عمل قبول داشته باشند به نیابت از شریعت قبول داشته باشند حرف مرا سیره مرا سیره دین بدانند و به آن عمل کنند! این یک نعمت خوبی است.
اینکه در بخش پایانی سوره مبارکه «فرقان» فرمود: ﴿وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ﴾[15] «کذا و کذا و کذا» ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ همّت والا میطلبد. کسی که پیرو پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد بلنداندیش است. وقتی ابوطالب(سلام الله علیه) به عرض پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رساند که اینها توطئههایی دارند فرمود عموی من! چون مستحضرید ابوطالب(سلام الله علیه) با عبدالله(سلام الله علیه) پدر پیغمبر(صلوات الله و سلامه علیه) اینها برادر أبوینی بودند در بعضی از روایات از این مسئله بالصراحه نام برده است که اینها برادر أبوینی بودند ابوطالب از توطئه مردم قریش نسبت به وجود پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) پرده برداشت که اینها قصد سوء دارند و در کوشش هستند که به شما آسیب برسانند یا گاهی تطمیع میکنند، فرمود عموی من! اگر اینها بتوانند از نظر تطمیع، آفتاب را در دست راست من بگذارند ماه را در دست چپ من بگذارند بخواهند مرا تطمیع کنند دست از وحی الهی برنمیدارم؛[16] این همّت بلند پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
شاگردانی که او تربیت میکند میشود امام راحل، این امام راحل در اثر سیره علمی و عملی، اخلاقی و اجتماعی، آن مسائل را بررسی کرد دید قرآن میگوید من حرف تازه دارم، من آمدم تا شما را زنده کنم؛ معلوم میشود که یک عده حیات گیاهی دارند مثل جوانهایی که ـ متأسفانه ـ در عین حال که میتوانند رشد علمی داشته باشند تمام کوشش آنها در اعضای مثلث خوردن، بالیدن و رشد کردن است تولید این تغذیه و تنمیه و تولید، این کار یک جوان در حد بالندگی است این یک حیات گیاهی است و مستحضرید در کلمات بزرگان حکمت آمده است که درخت هرگز ترقّی نمیکند هیچ ممکن نیست؛ زیرا آنچه که بالا آمده است شاخههای آن است که فروع است دهان درخت، مغز درخت و سر درخت در لجن است داخل گِل است، مگر درخت ترقّی میکند؟! اگر دهانش را از گِل بردارد و چشمش را از لجن بردارد میخشکد. اینکه بالا آمده فروعات آن درخت است پای آن درخت است دست درخت است نه سر درخت. یک انسان سرمایهدار هرگز ترقّی نمیکند مثل یک درختی است بله، میوههای فراوانی دارد؛ اما او زمینی فکر میکند، خاکی فکر میکند، تمام مغزهایش در خاک است. از این برتر و بالاتر کسانیاند که حیات حیوانی دارند به فکر ریاستاند، به فکر سیاستاند، به فکر یک برتریاند، به فکر بالا نشستناند، به فکر خفه کردن دیگراناند، به فکر خاموش کردن یک عدهایاند، به فکر روشنکردن یک عدهایاند، این بازیهاست، اینها هم حیات حیوانی دارند نه حیات انسانی. وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) طبق بیان نورانی قرآن کریم در سوره مبارکه «انفال» فرمود پیامبر آمد تا شما را زنده کند ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾[17] آنها زنده بودند! قرآن که با مُردهها حرف نمیزند با زندهها حرف میزند! به زندهها میگوید این زندگی، زندگی حیوانی است من آمدم شما را انسان کنم زندگی انسانی که در حد فرشته فکر بکنید.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست به تدریج کنندش اطلس[18]
مثل ملائکه باشید، نه راه کسی را ببندید نه بیراهه بروید آنوقت آن غذا خوردن و اینها که مزاحم نیست در بهشت هم از این حرفها هست. فرمود قرآن آمده شما را زنده بکند. امام راحل خوب گوش داد گفت من میخواهم زنده بشوم، زنده بودنِ من این است که من بشوم امام و این فخر نیست این در بندگی و بردگی الهی است. ببینید امام سجاد(سلام الله علیه) با اینکه بالای منبر شام فرمود مردم! در تمام کره زمین مردی به عظمت من نیست «أَنَا بَنُ کذا و کذا»؛[19] در آخرین جمله دعای اواخر جملههای نورانی دعای عرفه صحیفه سجادیه عرض کرد خدایا! «وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ والدونها أَوْ دُونَهَا»؛[20] خدایا! از من پَستتر در جهان احدی نیست؛ چون انسان وقتی از خودش چیزی ندارد از خدا دریافت کرده است میشود ذلیل. من کمترین هستم، آنچه که دارم داده توست.
امام راحل اینگونه فکر میکرد لذا اخلاق و اجتماعیات او چه در زمانی که تدریس میکردند و مسئولیتی نداشتند، در زمان آیت الله العظمی بروجردی(قدّس الله نفسه الزکیة) مسئولیتی نداشتند و آنجایی هم که احساس مسئولیت میکردند نوشته آن کتاب شریف کشف الأسرار و همچنین در بحثهای دیگر تا رسید به جایی که مسئولیت به عهده خودش شد، گفت من میخواهم امام پرهیزکاران بشوم، امام شهداء بشوم، امام جوانهایی بشوم که حسین فهمیدهها از همین قبیلاند از همین مردان الهی است، از شهدای بزرگ قاسم سلیمانیها که انسان وقتی نام اینها را میبرد احساس کوچکی میکند، میخواهم امام اینها بشوم! و سردار سلیمانیها افتخار میکنند که جزء امت امام باشند اینکه بد نیست، اینکه دنیا نیست، اینکه مقام پَست مادی نیست، اینکه سیاستورزی و سیاستبازی دغلی نیست، این «سَاسَةَ الْعِبَاد» است که در زیارت «جامعه کبیر» درباره ائمه(علیهم السلام) آمده است.[21] فرمود من میخواهم امام بزرگان بشوم و خوبان جامعه به من اقتدا کنند. الآن خوبان سراسر عالم وقتی نام امام را میشنوند فخر میکنند. حالا اگر یک بزرگی در جایی ادعا کرد که من به امام عشق میورزم، نباید گفت این شخص بیراهه رفته است، خیر! او براه رفته است؛ اما آن بزرگنماهایی که گرفتار ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[22] هستند یا اهل تحریماند، یا اهل احتکار هستند، یا اهل گرانفروشیاند، یا اهل دغلاند و مانند آن ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ اما آنها مأموم امام نیستند. ببینید بزرگان حوزه، بزرگان دانشگاه، بزرگان جامعه، بزرگان ارتش و سپاه، بزرگان شهداء، بزرگان جانبازان اینها امام را به امامت قبول دارند، مأموم این اماماند. بنابراین این بخش پایان سوره مبارکه «فرقان» که میگوید مردان بزرگ میگویند خدایا! توفیقی بده که متّقیان جامعه مرا به امامت قبول داشته باشند همین است این در اثر رویکرد اخلاق صحیح و اجتماعیات صحیح، خیر مردم را خواستن و به مردم خیر رساندن، نه بیراهه رفتن و نه راه کسی را بستن، اینها انسان را امام جامعه میکند و این چیزی خوبی است.
بنابراین هم آن همایش اول شما بزرگواران که درباره اندیشه و سیره علمی و عملی امام راحل از منظر قرآن کریم با رویکرد اخلاق و اجتماع کارآمد بود و هم این همایش.
امیدواریم خدای سبحان از همه شما به ویژه از دستاندرکاران و برگزارکنندگان این کنگره و از تمام کسانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش افزودند، ذات اقدس الهی به أحسن وجه بپذیرد! روح مطهر امام راحل را با انبیاء و اولیای الهی محشور بفرماید!
نظام ما، رهبر ما، ملت و امت ما، مسئولین ما همه را در سایه ولیّاش حفظ بفرماید!
شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بفرماید!
روح مطهر امام راحل را از همه ما راضی بفرماید!
یادگاران امام را مورد عنایت ویژه قرار بدهد!
بزرگانی که در جوار رحمت او آرمیدهاند آنها را مشمول رحمت ویژه و خاص خود قرار بدهد و این انقلاب را تا ظهور صاحب اصلی و اصیلش از هر گزندی محافظت بفرماید و امر فرج آن حضرت را تسریع کند!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره مدثر، آیه25.
[2]. سوره مدثر، آیه31.
[3]. سوره مدثر، آیه36.
[4]. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج1، ص67؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص246؛ «و قیل للحسین ما سمعت من رسول الله سَمِعتُه یَقُول إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعَالِیَ الْأُمُورِ وَ یَکْرَهُ سَفْسَافَهَا».
[5]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج8، ص177.
[6]. سوره زخرف، آیه3.
[7]. سوره زخرف، آیه4.
[8]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص601.
[9]. سوره نمل، آیه6.
[10]. سوره آلعمران، آیه103.
[11]. سوره انفال، آیه4.
[12]. سوره آل عمران، آیه163.
[13]. سوره فرقان، آیه74.
[14]. مثنوی معنوی مولوی، دفتر اوّل بخش59؛ «کردهای تاویل حرف بکر را ٭٭٭ خویش را تاویل کن نه ذکر را».
[15]. سوره فرقان، آیه63.
[16]. تفسیر القمی، ج2، ص228؛ «... فَقَالَ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فِی یَمِینِی وَ الْقَمَرَ فِی یَسَارِی مَا أَرَدْتُه ...».
[17]. سوره انفال, آیه24.
[18]. سنایی، قصاید، قصیده90.
[19]. ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ج1، ص247.
[20]. الصحیفة السجادیة، دعای47.
[21]. المزار الکبیر، ص524.
[22]. سوره فرقان، آیه44.