اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله.

سالروز ميلاد سيّد اوصيا و اولياي الهي امير مؤمنان، مولي الموحّدين، علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه أفضل صلوات المصلّين) را به پيشگاه بقيّة الله (ارواح من سواه فداه) و نيز به عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و شما حضّار گرانقدر تحنيت عرض مي‌كنيم; از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم به همهٴ شما مخصوصاً به برگزاركنندگان اين گردهمايي وَزين سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت كند و سيره و سنّت مولاي موحّدان علي‌بن‌ابي‌طالب(سلام الله عليه) اُسوهٴ همه مخصوصاً شما بزرگواران قرار بگيرد.

علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه أفضل صلوات المصلّين) طبق بيان نوراني خاتم انبيا(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) از جوامع‌الكلم برخوردار بود, زيرا پيامبر دربارهٴ حضرت امير(سلام الله عليهما) فرمود: «اعطيتُ جوامع الكلم و أعطي علي جوامع الكلم»[1] خداي سبحان به من كلمات جامعه عطا كرد, به تويِ علي‌بن‌ابي‌طالب هم كلمات جامعه مرحمت كرد. كلمات جامعه آن معارف برتريني است كه وظايف فرد و جامعه را از يك سو، وظايف دنيا و آخرت را از سوي ديگر، وظايف دولت و ملت را از سوي سوم، روابط محلّي، منطقه‌اي و بين‌المللي را از سوي چهارم و بالأخره وظايف مُلك و ملكوت را از سوي پنجم, در نظر گرفته و تبيين كرده است. يك انسان تك‌بُعدي فقط دنيا را مي‌بيند يا وظايف فردي را و اگر گاهي از جمع سخن مي‌گويد, جمعِ اعتباري و جمع دنيايي در حوزهٴ انديشهٴ اوست. انساني كه مرگ را پوسيدن مي‌داند و نه از پوست به در آمدن, او هرگز به فكر برنامه‌هاي ميان‌مدت يعني برزخ نيست چه رسد به برنامه‌هاي درازمدت يعني ابد. كسي كه از جوامع‌الكلم برخوردار است مثل علي‌بن‌ابي‌طالب(سلام الله عليه) هم برنامهٴ كوتاه‌مدت را در نظر دارد; يعني وظايف دنيا و هم برنامه‌هاي ميان‌مدت را از نظر دور ندارد; يعني جريان برزخ، و هم برنامهٴ درازمدت را در نظر دارد; يعني ابديّت انسان. چنين آدمي كه از كلمهٴ جامعهٴ الهي برخوردار است ما را به همهٴ اين شئون يادشده ارشاد مي‌كند و مهم‌ترين دستورات وجود مبارك اميرمؤمنان آن است كه ما اين راه را با ره‌توشهٴ الهي تعيين كنيم; يعني اگر در دنيا زندگي مي‌كنيم دنيا را به دستور دنياآفرين ببينيم و اداره كنيم آن تقواي خداست. جريان حكومت را خود اميرمؤمنان فرمود: خدايا تو مي‌داني كه من حكومت را براي كشورگشايي و كشورداري نخواستم و به سراغ آن نرفتم, بلكه فقط براي اينكه مردم را به عقل و عدل دعوت كنم اين حكومت را پذيرفتم. مهم‌ترين رسالت علي‌بن‌ابي‌طالب و برنامهٴ الهي آن حضرت همان بود كه در نامهٴ معروفش براي مالك اشتر مرقوم داشت; براي مالك اشتر چنين مرقوم فرمود، مالك! «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»[2] فرمود: مالك! قيام و مقاومت و مبارزهٴ من براي آزادي فرد يا جامعه نبود, فرد يا جامعه را دين آزاد مي‌كند. اگر اين دين در اسارت دولتمردان باشد در اسارت طاغيان باشد ديني كه خود اسير است امير كسي نخواهد شد. من قيام كردم اين قرآن را از اسارت بيگانگان در آوردم «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» قرآن بود, ولي بردهٴ كساني بود كه او را به رأي خود تفسير مي‌كردند. سنّت پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) بود, ولي در اسارت كساني بود كه سيرت و سنّت آن حضرت را مصادره كردند, اگر سنّت مصادره شده باشد و اگر قرآن اسير باشد هرگز توان آن را ندارد كه فرد و جامعه را آزاد كند. حريّت يك امت در سايهٴ آزاد بودن دين است; اين بيان نوراني امير مؤمنان علي‌بن‌ابي‌طالب است, وقتي دين از مصادرهٴ اميران طغيان‌گر آزاد شد جامعه را آزاد مي‌كند و انسان را به انسانيّتش آشنا مي‌كند; وقتي انسان به وظايفش آشنا شد از بردگي دنيا به در مي‌آيد, از بردگي زر و زيور و مال و فرزند و دام و مرتع به در مي‌آيد. اين چهار محبوب كاذب را قرآن كريم در اوايل سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» تشريح كرد كه ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ[3] انسان چهار محبوب كاذب دارد; اين محبوبهاي كاذب را قرآن كريم به رهبري اهل بيت از ما گرفته است. فرمود: انساني كه خود را نشناخت، جهان را نشناخت، جهان‌آفرين را نشناخت گاهي دل به جماد مي‌بندد ﴿وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ﴾ شيفتهٴ اعتبارات بانكي خودش است كه همهٴ اينها جماد و جامدند يا شيفتهٴ دامداري است يا شيفتهٴ كشاورزي و يا دلباختهٴ زن و فرزند. محبوب مجازي انسان از اين چهار قسم بيرون نيست يا جماد است يا نبات است يا حيوان است يا انسان. فرمود اينها ﴿حُبُّ الشَّهَوَاتِ﴾ است اول زن و فرزند، بعد طلا و نقره، بعد كشاورزي، بعد دامداري اينها همه ابزارند; كسي كه دل‌بستهٴ ابزار باشد توان سفر ملكوتي نخواهد داشت. اين چهار محبوب كاذب را در سورهٴ مباركهٴ «آل‌عمران» از ما گرفتند و ما را آزاد كردند بيان نوراني امير مؤمنان(عليه السلام) اين است «أَلاَ حُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُّمَاظَةَ»[4] لُماظه آن غذاي ماندهٴ لاي دندان است; اگر كسي غذايي خورد در لاي دندانش چيزي ماند كه با خلال آن را بيرون مي‌آورد, آن ماندهٴ لاي دندان را مي‌گويند لُماظه. وجود مبارك اميرمؤمنان(سلام الله عليه) فرمود آنچه كه الآن در دست سرمايه‌داران شرق و غرب است اين ماندهٴ لاي دندان نسل گذشته است. نسل گذشته از اين مال استفاده كردند و رخت بربستند و آنچه در لاي دندانشان ماند تُف كردند و سرمايه‌داران كنوني گرفتند. اين‌چنين نيست كه اين زمين تازه خلق شده باشد يا اين قناطير مقنطره تازه خلق شده باشند، اين دامها تازه خلق شده باشند، اين زن و فرزند تازه خلق شده باشند, اينها لماظهٴ دندان نسل گذشته است. سخنان نوراني امير بيان(عليه السلام) اين است يك مرد آزاد لازم است، يك زن آزاد لازم است تا از ماندهٴ لاي دندان نسل گذشته خود را آزاد كند. اول دين بايد آزاد بشود تا دين انسان را آزاد كند, آزادپروري در مكتب قرآن و عترت است. وقتي انسان آزاد شد نه بيراهه مي‌رود نه راه كسي را مي‌بندد، نه با روي سياه و دست تهي سفر مي‌كند. در قرآن كريم در دو جا فرمود عده‌اي كه رخت برمي‌بندند و مي‌ميرند, فرشتگان الهي پشت و صورت اينها را سيلي مي‌زنند ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ[5] بزرگان اهل معرفت گفتند راز اينكه فرشتگان هنگام مرگ تبهكاران سيلي به صورت آنها مي‌زنند، مشت به پشت اينها مي‌زنند اين است كه فرشتگاني كه مأمور امور دنياي‌اند, مشت به پشت اين شخص مي‌زنند و او را با فشار از دنيا وارد برزخ مي‌كنند مي‌گويند عمري را تباه كردي و كاري نكردي، فرشتگاني كه مسئول امور برزخ‌اند مي‌بينند اين شخص با روي سياه و دست تهي مي‌آيد, سيلي به صورت او مي‌زنند كه عمر را تباه كردي ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ﴾.

بيان نوراني كسي كه از جوامع‌الكلم برخوردار است, هم دربارهٴ دنيا مطلب دارد هم دربارهٴ برزخ، هم مي‌داند دنيا چه مي‌كند و موكلان دنيا با او چه مي‌كند هم موكّلان آخرت با او چه مي‌كنند. وقتي امير مؤمنان كلّ خاورميانه را به عنوان حوزهٴ حكومت اداره مي‌كرد, آن روز امپراطوري ايران تسليم شده بود; امپراطوري روم تسليم شده بود; حجاز بين اين امپراطوري بزرگ بود خاورميانه غير از اين دو بلوك بزرگ كشوري نداشت; در همان عصر وجود مبارك امير مؤمنان رو به عسل كرد فرمود: بسيار خوش‌رنگي ولي من نمي‌دانم طعم و مزه‌ات چيست؟ اين علي توانست كلّ دنيا را هدايت كند و با بيان ابدي‌اش هم از فقرا حمايت كند, هم آن جوانهاي بيراهه را به راه بياورد, هم سالمندان را متنبّه كند, هم در دوران جواني اُسوهٴ جوانان باشد; هم در دوران ميانسالي اسوهٴ ميانسالان باشد. هم در دوران سالمندي الگوي سالمندان باشد, هم الگوي عالِمان باشد، هم الگوي مجاهدان باشد، هم الگوي سياستمداران باشد، هم الگوي حاكمان باشد، هم الگوي مفسّران باشد، هم الگوي ساير خردمندان بنابراين وجود مبارك امير مؤمنان چون جامع‌الكلم است يك انسان جامعي است و همهٴ جوانب را در نظر دارد.

مطلبي كه براي عموم نافع است وجود مبارك امير مؤمنان(عليه السلام) آن را بيش از هر چيزي و پيش از هر چيزي مطرح مي‌كرد; گاهي مطالب عميق علمي مربوط به خطبه‌هاي آن حضرت است, اين در جمع خواص مطرح است; اما آنچه كه وظيفهٴ همگاني و هميشگي است; يعني كلي است و دائم, همه و هميشه بايد در نظر بگيرند, آن را وجود مبارك حضرت هر شب و در هر فرصت, اين دو اصل را كاملاً رعايت كنيد چيزي كه كلي است يك، و دائمي است دو، يعني همگاني و هميشگي است, وجود مبارك حضرت بيش از هر چيزي و پيش از هر چيزي آنها را مطرح مي‌كرد و آن اينكه هر شب، هر شب يعني هر شب بعد از نماز عشاء, وقتي نمازگزاران مي‌خواستند از مسجد متفرّق بشوند مي‌فرمود: «تجهّزوا رَحِمكم الله»[6] آقايان بارها را ببنديد نه يك شب، نه ده شب، نه صد شب هر شب مي‌فرمود بارها را ببنديد راز تكرار اين آن است كه وسوسهٴ شيطان هم تكراري است او هر روز و هر شب ما را به دنيامداري دعوت مي‌كند، تحريص مي‌كند، تشويق مي‌كند خب اگر بيماري هر روز است، اگر خطر هر لحظه است، اگر آسيب هر دم است، اگر آفت هر آن است, تذكره هم بايد هر آن باشد. هر شب مي‌فرمود: «تجهّزوا رحكم الله» يعني جهازها را ببنديد. وقتي هم كه منبر تشريف مي‌بردند هر وقتي كه به منبر تشريف مي‌بردند, بعد از توحيد و حمد و ثناي الهي به مردم مي‌فرمود: «اتّقوا الله» پرهيزكار باشد تكرار اين براي آن است كه وسوسه هر لحظه است. مطالب علمي را انسان يك بار كه شنيد و گفت و فهميد تكرار سودمند نيست; اما مسائل اخلاقي، مسائلي كه به نزاهت روح برمي‌گردد اين «هو الملك ما كرّرته يتضوّع»[7] نظير عسل است، نظير مُشك است هيچ وقت انسان از هواي سالم و از مشك و از عطر خسته نمي‌شود «هو الملك ما كرّرته يتضوّع» وجود مبارك امير مؤمنان در همهٴ بخشها اين طور بود چه در حكومتش، چه در رعايت بيت‌المال.

حرفي را جناب ابن‌ابي‌الحديد معتزلي در شرح نهج‌البلاغه دارد; اين بزرگوار از نظر ادب و از نظر تاريخ بهرهٴ وافي دارد ايشان در شرح نهج‌البلاغه حضرت امير(سلام الله عليه) مي‌گويد من فكر نمي‌كردم كه كمتر از چهارده سال طول بكشد; اما به شكرانهٴ اينكه در طيّ ده سال تلاش و كوشش مستمر من موفق شدم نهج‌البلاغه را شرح كنم خدا را شاكرم. در ذيل يكي از خطبه‌هاي آن حضرت گفت علي‌بن‌ابي‌طالب(سلام الله عليه) هر هفته يك‌ بار بعد از اينكه اموال بيت‌المال را به مستمندان و به افرادي كه ذي‌حقّ‌اند عطا كرد و عادلانه توزيع كرد, «كان يَكنس بيوت ‌المال»[8] جارو مي‌كرد خدا را شكر مي‌كرد كه چيزي از اموال مسلمين در اختيار او نيست, بعد دو ركعت نماز شكر به جا مي‌آورد و مي‌گفت خدا را شكر كه پاك زندگي كردم، پاك توزيع كردم، پاك امانت‌داري كردم دستم به بيت‌المال آلوده نشد. هر هفته اين كار را مي‌كرد. اين قدرت چون فطرت‌پذير است و مايهٴ همه ما با او هماهنگ است در پيشگاهش خاضعيم و در پيشگاه او اظهار ادب و احترام مي‌كنيم. ابن‌ابي‌الحديد مي‌گويد: من از ماقبل تاريخ بي‌خبرم, قبل از جريان نوح هر چه بود مدوّن نيست تا من رجال قبل از طوفان نوح را بشناسم, ولي آنچه كه از رجال بعد از طوفان نوح چه در بين مسيحيها چه در بين يهوديها، چه در بين اهل ملّت و نحله ديگر من شنيدم و بررسي كردم هيچ مذهبي، هيچ اهل نحله‌اي، هيچ اهل ملّتي مردي به عظمت علي‌بن‌ابي‌طالب ندارد; بالأخره هر كسي در مذهب خود يك مرد بزرگواري دارد يا در ادبيات است يا در حماسه است يا در سخاوت است يا در شجاعت است يا در غيرت است يا در حكومت است يا در سياست است يا در فضيلت ديگر است; بالأخره هر ملتي يك فرد ممتازي را در درون خود دارد مي‌گويد: من هيچ مردي از هيچ ملت و نحلتي به عظمت علي‌بن‌ابي‌طالب سراغ ندارم. شما بزرگواران عموماً و برگزاركنندگان اين همايش و گردهمايي وزين خصوصاً شاكر باشيد كه به نام مبارك علي‌بن‌ابي‌طالب, قرآ‌ن و عترت را از مصادرهٴ بيگانگان بيرون مي‌آوريد يك، آزادانديش باشيد و هيچ كسي را طرد نكنيد دو، همگان را به قرآ‌ن و عترت دعوت كنيد سه، در اين وحدت خيلي عاقل و عادل باشيد چهار، و همان طوري كه خود علي‌بن‌ابي‌طالب با صعهٴ صدر و شرح صدر مهمانانش را پذيرايي مي‌‌كرد محاجّه مي‌كرد، مناظره مي‌كرد، دعوت مي‌كرد، هدايت مي‌كرد، راهنمايي مي‌كرد, ان‌شاءالله اين‌چنين باشيد كه بتوانيد غرب و شرق را در سايهٴ ولايت علي و اولاد علي(عليهم أفضل صلوات المصلّين) به اين معارف برين اسلامي و الهي آشنا كنيد تا نام امام و رهبر، نام انقلاب اسلامي، نام شهدا، نام علي و اولاد علي(عليهم أفضل صلوات المصلّين) ان‌شاءالله در دلهاي همهٴ انسانها مخصوصاً مسلمانها, بالأخص شيعيان نهادينه شود.

من مجدداً مقدم شما مهمانان بزرگوار را ارج مي‌نهم و از برگزاركنندگان اين همايش وزين حق‌شناسي مي‌كنم, از خداي سبحان مسئلت مي‌كنم به همهٴ شما سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت كند و تمام جوامع بشري را به فضايل و مآثر قيّمهٴ كتاب و سنّت معصومان(عليهم الصلاة و عليهم السلام) آشنا كند و گرايش به قرآن و عترت را در دلهاي همگان بيش از گذشته روشن‌تر فرمايد.

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1] . الطراط المستقيم, ج1, ص168.

[2] . نهج‌البلاغه, ص433, نامه 53.

[3] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 14.

[4] . نهج‌البلاغه, حكمت 456.

[5] . سورهٴ انفال, آيهٴ 50.

[6] . نهج‌البلاغه, خطبهٴ 204.

[7] . بحارالأنوار, ج17, ص166.

[8] . شرح نهج‌البلاغه, ج1, ص21.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات