اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ‌ العالمين والصلاة والسلام علي جميع الأنبياء و المرسلين والأئمة الهداة المهديّين سيّما خاتم الأنبياء وخاتم الأوصياء(عليهما آلاف التحية والثناء) بهم نتولي
ٰ ومن أعدائهم نتبرّء الي الله

مقدم حضّار محترم، علما و انديشمندان و برادران ايماني را گرامي مي‌داريم از برگزاركنندگان اين همايش وَزين حق‌شناسي مي‌كنيم اميدواريم خداي سبحان به همهٴ ما توفيق فراهم كردن علمِ صائب و عمل صالح را عطا كند.
موضوع اين همايش تبيين اسلام ناب محمدي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و پيوند ناگسستني آن با ولايت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) است.
مطلب اول اين است كه مبدأ اسلام ذات اقدس الهی است و خداوند هستيِ خالص است و حقيقتِ ناب, نه جهلِ علمي در حرمِ امن الهي راه دارد، نه جهالتِ عملي را آنجا باري است و نه سهو و نسيان و عصيان را آنجا راهي
﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ1 .اگر خدا حقّ محض است و جهل و سهو و نسيان در آن بارگاه راه ندارد, اسلام هم كه دين الهي است ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ2 از طرف خداي خالص دينِ خالص و محض نازل مي‌شود ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ اگر خدا نورِ محض است كه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ3 و اسلام هم از ناحيهٴ ذات اقدس اله است كه ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ آنچه از خداي سبحان به عنوان اسلام تجلّي مي‌كند نور خواهد بود, چه اينكه دربارهٴ قرآن كريم آمده است ﴿قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ4 و دربارهٴ عترت طاهرين(عليهم الصلاة و عليهم السلام) هم وارد شده است كه اينها نور واحدند.
اسلامِ ناب آن است كه در حرمِ او جهل، سهو، نسيان، خطا، خطيئه، خرافات راه نداشته باشد اگر ديني ـ معاذ الله ـ آلوده
ٴ با جهل بود، با خطا و خطيئه همراه بود اين اسلامِ ناب نيست و ذات اقدس اله ما را به دين خالص فرا خوانده است كه ﴿أَلاَ لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ5 خالصاً و مانند آن. چون خودش خالص محض است و ديني كه از او نازل شده است خالص محض است از ما هم اخلاص طلب كردند يعني از ما اسلامِ ناب خواستند.
اسلام چون منزّه از خطا و سهو و نسيان و خرافه و امثال اينهاست خالص است. مسلمان چون منزّه از هوا و هوس است و ريا و سُمْعِه است اين خالص است. اگر كسي اسلامِ او آميخته با تسامح و تساهل بود، آميخته با خرافات بود، آميخته با هوس و هوا بود، آميخته با ريا و سُمعه بود اين اسلام ناب نيست, اسلامي نيست كه از طرف خداي سبحان آمده باشد.
بنابراين اگر ما خواستيم مسلمانِ خالص باشيم هم در عربِ توحيد بايد اخلاص را رعايت كنيم كه معرفتِ الهي, آغاز دينداري است و كمال معرفت او, تصديق و توحيد اوست و كمال توحيد، اخلاص اوست. اخلاص در توحيد آن است كه صفات را زائد بر ذات ندانيم عين ذات بدانيم، هستي را محدود نكنيم خدا را هستي نامتناهي بدانيم در حرم ذات اقدس اله نه نقصي راه داشته باشد و نه عيبي و نه كثرتي، قهراً مسئله تثليث و مسئله تثنيه آنها كه گفتند
﴿إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ6 آنها كه گفتند ﴿عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ7 اينها توحيد خالص ندارند چون توحيد خالص ندارند اسلام خالص و اسلام ناب ندارند و موحّد خالص هم نخواهند بود و مسلم راستين هم نيستند.
ذات اقدس اله براي اينكه ما را به اسلام ناب آشنا كند خود را معرّفي كرد كه حقّ محض است، كتاب خودش را معرّفي كرد كه حقّ صِرف است فرمود اين كتاب
﴿لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ8 اولياي خود را وجود مبارك حضرت ختمي نبوّت را، وجود مبارك پيامبر اسلام(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) و همچنين اهل بيت عصمت و طهارت را معرفي كرده است كه اينها انسانهاي كامل‌اند. انسانِ كاملِ معصوم اين معلّم فرشته‌هاست اگر فرشته‌ها از گزند خطا و آسيبِ خطيئه مصون‌اند, اگر از آفت جهل و اُفت جهالت معصوم‌اند معلّم اينها كه انسانِ كامل است يقيناً از اين خطا و خطيئه و خطرها و آفتها و اُفتها مصون است و اگر خداي سبحان دربارهٴ تعليم اسما به فرشتگان فرمود: ﴿أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ9 منظور قضيهٴ شخصي نيست منظور شخص حضرت آدم نيست، منظور مقام مَنيع آدميّت است يعني انسانِ كامل مقام والاي انسانيّت اين معلّم فرشته‌هاست و اين مقام والا را به صورت انبيا و مرسلين و به صورت ائمهٴ هداي مهديين به ما معرفي كرده است اينها مي‌شوند مسلمانان خالص، اسلامِ ناب در اختيار اينهاست كه نه اهل ظلم‌پذيري‌اند، نه اهل ظلم كردن كه ﴿لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ10 نه در برابر ستمِ ستمگران آرام مي‌نشينند، نه در برابر عصيان تبهكاران ساكت‌اند، نه در برابر جهلِ خرافات و خرافت‌زدگان آرام‌اند؛ اينها دوّار به طبّ‌اند, اينها طب را در هر جايي كه لازم باشد به كار مي‌برند, مردم را دعوت مي‌كنند به بهداشت، به درمان جهل و جهالت. پس خدا خالصِ محض است چون حقّ صِرف است، قرآن خالص محض است چون ﴿لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ11 انبيا و انسانهاي كامل خالص‌‌اند چون معلّم ملائكه‌اند و ملائكه ﴿لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ12 هستند، آنجا خرافات و جهل نيست، آنجا تعليمش تعليمِ ناب است معلّمان آنها هم معلّمان ناب.
در نشئه طبيعت خداي سبحان از همه
ٴ ما دينداريِ خالصانه را خواسته است, فرمود خالصاً دين را بپذيريد و خدا را عبادت كنيد. مردان الهي مخصوصاً اولياي الهي بالأخص اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) مخلص‌اند كه در همهٴ موارد چيزي كه از هوا و هوس سهمي برده باشد، از ريا و سُمعه طَرْفي بسته باشد از حرم امن اينها دور است, اينها مي‌شوند ﴿مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ13 در بين مخلِصين كه كم نيستند خداي سبحان عده‌اي را برچين مي‌كند اينها مي‌شوند مجتبيٰ، اينها مي‌شوند مصطفيٰ، اينها مي‌شوند معتام، اينها مي‌شوند مختار, كه اينها به عنوان مخلَص‌اند كه «استخلصهم الله لنفسه» اهل بيت عصمت و طهارت كه داراي مقام مَنيع ولايت‌اند اينها جزء مخلَصين‌اند؛ يعني خداي سبحان اينها را براي خود به عنوان عبدِ محض انتخاب كرده است. در بيانات نوراني علي‌بن‌ابي‌طالب سيد الأولياء و الأصفياء اميرالموحّدين علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه أفضل صلوات المصلّين) چنين آمده است كه وقتي پيامبر را معرفي مي‌كند مي‌فرمايد: «الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ»14 اعتيام يعني اختيار و انتخاب, يعني ذات اقدس اله, وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) را اختيار كرده است كه حقايق خود را به دست او شرح كند و او شارح حقايق الهي است.
از اينجا روشن مي‌شود كه جنبه
ٴ بشري وجود مبارك پيامبر سهمي در وحي‌يابي ندارد فرمود: ﴿إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ اما ﴿يُوحَي إِلَي15 يا ﴿وَاتَّبِعْ مَا يُوحَي إِلَيْكَ16 و مانند آن. آن جنبهٴ بشري كه ديگران هم آن را دارند ﴿يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ17 و مانند آن است، آ‌ن جنبهٴ ملكوتي او تابع محض است وقتي يك انسان كاملي به مقام فنا مي‌رسد حرف, براي آن باقي است نه براي فاني؛ اگر وجود مبارك رسول گرامي وحي را در حال فنا يافت اگر به مقام فنا رسيد ﴿دَنَا فَتَدَلَّي18 شد، ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَي19 شد, حرف, براي او نيست؛ كلام, براي او نيست؛ وحي, براي او نيست؛ زيرا فاني حرفي براي گفتن ندارد. آنكه حرفي براي گفتن دارد باقي است نه فاني، فاني فقط تابع است و مستمع است و شنونده, آن باقي است كه متكلّم است و گوينده است و رساننده است و مانند آن، اين‌چنين نيست كه پيامبر ـ معاذ الله ـ به جايي برسد كه حرفهاي او بشود حرف خدا, اگر به مقام فنا رسيد ديگر حرفي ندارد, معنا ندارد كه كسي به مقام فنا برسد داعيه و دعوت داشته باشد، حرفي داشته باشد، فكري داشته باشد، شهودي داشته باشد چه علم حصولي، چه علم حضوري، چه گفتن، چه نوشتن، چه رفتار. عبدِ محض وقتي به مقام فنا بار يافت فقط مستمعِ محض است در آنجا ذات اقدس اله فرمود: ﴿فَأَوْحَي إِلَي عَبْدِهِ مَا أَوْحَي20 اين حدوثاً و بقائاً عبد بود ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي21 اين براي اِسرا كه در سورهٴ «اسراء» است. آنچه مربوط معراج است كه در سورهٴ «نجم» است فرمود: ﴿فَأَوْحَي إِلَي عَبْدِهِ مَا أَوْحَي. خب اگر عبد است و فاني است حرفي براي گفتن ندارد؛ نه مي‌توان گفت او مستقل است، نه مي‌توان گفت حرفي دارد و خدا آن حرف را امضا مي‌كند، بنابراين هر چه را وجود مبارك رسول گرامي دارد از ناحيه ايحاي الهي است و تعليم الهي و اين مي‌شود مستمعِ محض.
نتيجه آنكه انسانِ كامل همتاي قرآن كريم است برابر با حديث شريف ثقلين يك، و قرآن مصون از هر گزند است دو، پس اولياي الهي، معصومين، اهل بيت, منزّه از هر جهل و از خطا هستند اين نتيجه؛ زيرا ممكن نيست بر اساس «إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي»22 قرآنْ معصوم باشد و اينها معصوم نباشند, قرآن
﴿لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ23 باشد اينها «يأتيه الباطل» باشند، قرآن حق و صِدق محض باشد, اينها احياناً اشتباه بكنند؛ ممكن نيست يك انسان خطاكار را با قرآن معصوم همتا قرار بدهند.
نتيجه آنكه ولايت, هم‌سنگ قرآن است يعني قرآن اگر بخواهد پياده بشود وجود عيني قرآن مي‌شود اهل بيت عصمت و طهارت، اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) بخواهند به صورت يك كتاب تدويني دربيايند, مي‌شوند قرآنِ حكيم و قرآنِ كريم, و اينها هستند كه معلّم ملائكه‌اند، اينها هستند كه اُسوه و قُدوه ما هستند، اينها هستند كه اگر ما به اسلام ناب آشنا بشويم و نزديك بشويم نه ظلمي را امضا بكنيم نه زير بار ظلم برويم و جهاني را كه به سَمت ظلم دارد حركت مي‌كند او را به جهت عدل هدايت بكنيم اگر اين كار را كرديم اميدواريم همان پيام درست و اميدبخشي يا جايزه
ٴ اميدبخشي كه اهل بيت(عليهم السلام) درباره سلمان(رضوان الله عليه) دادند كه «سلمان منّا اهل‌البيت»24 چنين اميد و نويدي هم نصيب ما بشود كه ما را هم جزء اهل بيت بدانند.
من مجدّداً مقدم شما علما و انديشمندان مغرب‌زمين را و برادران ايماني اين منطقه را گرامي مي‌دارم و از برگزاركنندگان اين همايش وَزين حق‌شناسي مي‌كنم اميدوارم ذات اقدس اله همه ما را به اسلام ناب محمدي(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بيش از گذشته آشنا بفرمايد و امام راحل را كه پرچمدار نشر اسلام ناب بود با اولياي خود محشور بفرمايد و همه
ٴ علما و بزرگواران و شهداي در راه دين را با اولياي خود هم‌حشر قرار بدهد.

«غفر الله لنا و لكم والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته»

31/04/87

1 . سورهٴ حج، آيهٴ 6.
2 . سوره
ٴ آل‌عمران، آيهٴ 19.
3 . سوره
ٴ نور، آيهٴ 35.
4 . سوره
ٴ مائده، آيهٴ 15.
5 . سوره
ٴ مائده، آيهٴ 73.
6 . سوره
ٴ مائده، آيهٴ 73.
7 . سوره
ٴ توبه، آيهٴ 30.
8 . سوره
ٴ فصلت، آيهٴ 42.
9 . سوره
ٴ بقره، آيهٴ 31.
10 . سوره
ٴ بقره، آيهٴ 279.
11 . سوره
ٴ فصلت، آيهٴ 42.
12 . سوره
ٴ تحريم، آيهٴ 6.
13 . سوره
ٴ اعراف، آيهٴ 29.
14 . نهج‌البلاغه، خطبه
ٴ 178.
15 . سوره
ٴ كهف، آيهٴ 110.
16 . سوره
ٴ يونس، آيهٴ 109.
17 . سوره
ٴ فرقان، آيهٴ 7.
18 . سوره
ٴ نجم، آيهٴ 8.
19 . سوره
ٴ نجم، آيهٴ 9.
20 . سوره
ٴ نجم، آيهٴ 10.
21 . سوره
ٴ اسراء، آيهٴ 1.
22 . مستدرك‌الوسائل، ج3، ص355.
23 . سوره
ٴ فصلت، آيهٴ 42.
24 . بحارالأنوار، ج2، ص189.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات