أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی‏ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين‏ وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

مقدم شما بزرگواران و مسئولان تبليغي نظام اسلامي را گرامي مي‌داريم و از ذات أقدس الهي مسئلت مي‌کنيم، سعي بليغ همه شما را مشکور خود قرار دهد و از برگزارکنندگان اين همايش وزين حق‌شناسي مي‌کنيم و از همه بزرگواراني که در ايراد مقال يا ارائه مقالت بر وزن علمي اين همايش افزودند، سپاسگزاريم. اميدواريم تأثير أنفاس پُر برکت و با قداست شما، جامعه ما بهتر از گذشته به اسلام علاقمند شده و به احکام و حِکَم عمل کند!

مسئله تبليغ در کنار تعليم نيست، مسئله تبليغ يک امر زائد بر تعليم است. يک وقت مطالب را استاد به ياد شاگرد مي‌دهد، اين در حدّ ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ[1] است، يک وقت گذشته از تعليم، تزکيه آنها را هم به عهده دارد: ﴿وَ يُزَكِّيهِم﴾ است، چون تزکيه بدون تعليم ممکن نيست. اينکه در قرآن کريم، تزکيه و تعليم همواره کنار هم هستند؛ منتها در بعضي از موارد تعليم مقدم است و در برخي از موارد تزکيه، اين سه نکته را به همراه دارد: اين هماهنگي و هم‌آوردي تعليم و تزکيه براي آن است که تعليم بدون تزکيه سودمند نيست و تزکيه بدون تعليم ممکن نيست. اين اصل اول و عنصر اول است.

عنصر دوم آن‌جا که تعليم مقدم است، نه براي آن است که تعليم تقدّمي ذاتي بر تزکيه دارد، چون مقدمه تزکيه است، بر تزکيه مقدم مي‌شود.

سوم اينکه آن بخشي از آيات که تزکيه مقدم بر تعليم است، براي آن است که گرچه تعليم مقدمه تزکيه است، ولي تزکيه مقدم بر تعليم است. بين اين عنصر دوم و سوم خيلي فرق است. تعليم را انسان براي تزکيه فرا مي‌گيرد و تزکيه هدف نهايي تعليم است، پس اين سه عنصر تثبيت شد؛ يکي هماهنگي و هم‌آوردي و هم‌آوايي تعليم و تزکيه است که با هم ذکر مي‌شوند. دوم اينکه آن‌جا که تعليم ذکر مي‌شود، چون مقدمه تزکيه است. سوم اينکه آن‌جا که تزکيه مقدم مي‌شود، براي اينکه برتر و برجسته‌تر و اصل و هدف تعليم است.

تبليغ در کنار آن تزکيه قرار دارد؛ لذا يک تعليم بالغي است. تعليم وقتي به مقصد مي‌رسد، مي‌شود تزکيه و در آستانه تزکيه، مي‌شود تبليغ. يک وقت سخن از راه علم به گوش شنونده مي‌رسد يا با تأليف کتاب از مسير ديدگان مطالعه‌کننده مي‌گذرد، يک وقت به جان او مي‌نشيند. تبليغ آن است که انبياي الهي ره‌آورد خود را به جان مردم منتقل کنند: ﴿وَ قُلْ لَهُمْ في‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغا﴾،[2] نه «في آذانهم» يا «في أعينهم». آن‌که کتاب مي‌نويسد، حرف‌ها را در مسير مطالعه و چشم خواننده قرار مي‌دهد، بخشي از کار است. آن‌که سخنراني مي‌کند، حرف‌ها را به گوش شنونده مي‌رساند، بخشي از تبليغ است؛ اما عنصر محوري تبليغ آن است که سخن به جان شنونده بنشيند: ﴿وَ قُلْ لَهُمْ في‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغا﴾.

اين کار در همه موارد يکسان نيست، برخي از مطالب است که فراگيري آن و گفتن آن و شنيدن آن رنج‌آور نيست و مسئوليتي نمي‌طلبد؛ مثل خلقت آسمان، خلقت زمين، شش روز آسمان و زمين را خلق کردند، منظور از اين شش روز تطوّر ايّام است و ساير مسائلي که به نظام هستي و کُل برمي‌گردد. اين گونه از تبليغ‌ها فقط صبغه تعليمي دارد، چون تبليغ با امر به معروف و نهي از منکر همراه است، با خواسته‌هاي برخي از افراد، زنان و مردان درگير مي‌شود، با هوس‌هاي آنها مبارزه مي‌کند، در تبليغ، گذشته از آن عنصر تعليم، قدرت و شهامت و شجاعت لازم است؛ لذا انبيا(عَلَيْهِمُ السَّلام) سه عنصر اصلي را داشتند تا مبلّغان الهي شدند، آن دو عنصر مربوط به تعليم و تزکيه است، چون عالِم و محقّق بودند، مي‌توانستند به ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ عمل کنند، چون معصوم از خطا و معصوم از خطيئه بودند، مي‌توانستند مسئوليت ﴿وَ يُزَكِّيهِم﴾ را به عهده بگيرند؛ اما وقتي بخواهند تبليغ کنند، گاهي در برابر حکومت‌ها، گاهي در برابر قدرت‌هاي مردمي، گاهي در برابر خواسته‌هاي باطلِ باطل‌گراها و مانند آن بايد بايستند و مقاومت کنند. اين بخش که به نام تبليغ است، يک شهامت ويژه لازم است، يک شجاعت لازم است؛ لذا در سوره مبارکه «احزاب»، مبلّغان الهي را که انبياي الهي‌ هستند، به عنوان اينکه اينها مجاهد نستوه‌ هستند، به عنوان اينکه اهل شهامت‌ هستند، به عنوان اهل شجاعت‌ هستند، ستود و فرمود: ﴿الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ﴾؛[3] لذا درباره مبلّغان اين نکته مطرح است که اهل خشيت نيستند، اهل ترس نيستند، کسي که هم از خدا مي‌ترسد، هم از غير خدا، او در ترس مشرک است، قهراً در اميد هم شرک مي‌ورزد، ولي مردان الهي که عنصر تعليم را دارا هستند، عنصر تزکيه را دارا هستند، ذات أقدس الهي درباره اينها چنين تعبير مي‌کند که ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ،[4] اينها خشيت دارند، يک؛ موحّدانه خشيت دارند، دو؛ يعني هم اهل ترس‌ هستند و بي‌باک نيستند، هم فقط از خدا مي‌ترسند.

 مبلّغان الهي هم اين قِسم را دارند که ﴿يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ﴾، هر پيامبري اين «يخشي ربّه»، سلسله انبيا «يخشون ربهم»، شما مبلّغين و مبلّغات، کساني که تعليم الهي را ـ إِنشَاءَاللَّه ‏ـ را واجد هستيد، تزکيه قرآني را ـ إِنشَاءَاللَّه ‏ـ واجد هستيد، تبليغتان صبغه امر به معروف و نهي از منکر دارد، اين با شهامت همراه است، با شجاعت همراه است و از خداترسي همراه است، از غير خدا نترسيدن همراه است که فرمود: ﴿الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ﴾ و اين يک توکّل بالغي لازم دارد.

از وجود مبارک امام رضا(عَلَيْهِ أَفْضَلُ‏َََُُُُُُُِِّّ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّين‏) که اين ايام متعلق به آن حضرت است، سؤال کردند؛ مرز توکّل تا کجاست؟ حدّ توکّل چيست؟ فرمود: حدّ توکّل «أَنْ لَا تَخَافَ أَحَداً إِلَّا اللَّه‏»؛[5] از غير خدا نترسيدن؛ منتها رعايت نظم کردن، به موقع سخن گفتن، سخن به موقع گفتن، اينها عناصر محوري تبليغ است. يک مبلّغ، خوب حرف ‌مي‌زند و حرفِ خوبی مي‌زند، خوب مي‌نگارد و نگارش خوبی دارد، مطلب خوب و ارائه خوب، خوب حرف زدن و حرف خوب زدن، اينها جزء عناصر محوري تبليغ است؛ لذا وجود مبارک امام رضا فرمود؛ توکل اين است که انسان از غير خدا نترسد، پس در ترس موحّد است؛ قهراً کسي که در ترس موحّد است، در اميد هم موحّد است؛ لذا «لا يخشونه الا» ذنب خودشان، «و لا يرجون الا» ربّ خودشان و مانند آن.

من مجدّداً مقدم شما اهل تبليغ را که کاروان هدايت و امر به معروف و نهي از منکر هستيد، گرامي مي‌داريم و از ذات أقدس الهي مسئلت مي‌کنم به همه شما که با فداکاريِ همراهانتان، اين سفر پُر برکت را طي کرده و مي‌کنيد، خدا به أحسن وجه بپذيرد و به مسئولان شما سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت کند.

پروردگارا نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دنيا و آخرت ما، همه را در سايه امام زمان حفظ بفرما!

دولت و ملت و مملکت را در سايه دعاي وليّ‌ خود مصون نگه بدار!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما!

خطر سلفي و تکفيري و داعشي را به استکبار و صهيونيسم برگردان!

و کشور وليّ عصر(أَرْوَاحُنا فِداه) را تا ظهور آن حضرت، از هر گزندي محافظت بفرما!

«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»

 


[1]. سوره بقره، آيه129.

[2]. سوره نساء، آيه63.

[3]. سوره احزاب، آيه39.

[4]. سوره فاطر، آيه28.

[5]. بحار الانوار(ط ـ بيروت)، ج75، ص338.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات