بسم الله الرحمن الرحيم و ايّاه نستعين
حمد سرمدي خداي را سزاست كه فوز شهادت را به سالكان كوي وصال بخشيد و تحيّت تام پيامبران الهي، مخصوصاً حضرت ختمي نبوّتصلي الله عليه و آله و سلم را رواست كه چشيدن زلال شهادت آروزيشان بود. درود بيكرانِ خدا اهلبيتعصمت و طهارت(عليهمالسلام)، به ويژه حضرت ختمي امامت مَهدي موجود موعود(عج) را بجاست كه ذائقه مشتاقان قرآن و عترت را براي شهد گواراي شهادت پروراندند؛ به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندان آنان تبرّي مينماييم.
سوداگري در قلمرو طبيعت با نقد عمر
قلمرو طبيعت بازاري است كه انسان با نقد عمر در آن به سوداگري ميپردازد: « الدنيا سوقٌ رَبِحَ فيها قومٌ و خَسِر آخرون»[1]. اگر در اين تجارت سود برد، سرمايه(عمر) و سود، هر دو در اختيار اوست. چنين تاجر عاقلي « ز هر چه رنگ تعلّق (تعيّن) پذيرد آزاد است» [2]، زيرا مالك خويشتن و صاحب درآمد شد و اين حرّيت تحصيلي به چيزي تبديل نميشود، چون منطقه تبديل به قلمرو بي تبديلي مبدّل شد: ﴿لا بيع فيه و لا خُلّةٌ﴾ [3]،و اگر در داد و ستد زيان ديد، سرمايه در اختيار ديگر است و او مرهون بيگانه است: ﴿كلّ امريءٍ بما كسب رهينٌ﴾ [4] و تا فكّ رهن نشد، همچنان در بند مرتهن است.
سِرّ خسارت اَبَدي برخي آن است كه سرمايه، يعني عمر پرداخت شد و تاجر به گرو رفت و هيچ راهي براي ترميم آن نخواهد بود، و بسياري از افراد گرفتار چنين گرو رفتن تلخاند. عامل اصلي اين رخداد غمبار، اغواي ابليس از بيرون و هواي نفس از درون است و دام آنها غفلت از خداست:
چيست دنيا از خدا غافل شدن ٭٭٭٭ ني قماش و نقره و ميزان و زن[5]
محتواي تذكره رهبران الهي
رهبران الهي تذكرهاي آوردهاند كه ضمن تعليم كتاب و حكمت و هدايت به آباد نمودن صحيح گسترهزمين: ﴿ هو أنشأكم من الأرض و استعمركم فيها﴾ [6]، هرگز از قانون فطرت جدا نشده و از حكم عقل و قلب دور نمانده و همگي را در ظلّ وحي الهي، پيام خداي سبحان بدانند و به آن مؤمن [باشند]،و طبق آن عمل كنند.
شاگردان ابليس و هدم مذموم مراكز ديني
شاگردان ابليس كه در فرهنگ قرآن حكيم، ﴿شياطين الإنس و الجنّ﴾ [7] اند، هم كژراهه مي روند و هم راه ديگران را با تهديد يا تطميع ميبندند. اين سنگوارههاي زيانبار، قبل از هر اقدامي، به مراكز مذهب ميتازند، تا كانون معرفت الهي و محبّت خداي را بي رونق نمايند، آنگاه به متن جامعه تهاجم نموده تا با شبيخون فرهنگي، نظامي ، اقتصادي، سياسي و... نظام استواري را متلاشي كنند. اين برنامهريزي مشئوم و دو مرحلهاي را ميتوان از رهنمود قرآن كريم نسبت به نضد زيانبار كژ انديشان طغوا و تمرّد استنباط كرد؛ آنچه ناظر به تبليغ مسموم و هدم مذموم مراكز ديني است، آيه ﴿... و لولا دفع اللهِ الناسَ بعضَهم ببعضٍ لهدّمت صَوامعُ و بِيَعٌ و صَلواتٌ و مساجدُ يذكر فيها اسم الله كثيراً و لينصُرَنَّ اللهُ من ينصره إنّ الله لقوي عزيز﴾ [8] است و آنچه ناظر به فساد، فقر و تبعيضِ زشت اجتماعي است، آيه ﴿...و لولا دفع اللهِ الناسَ بعضَهم ببعض لَفَسدتِ الأرض و لكنّ الله ذو فضل عَلَي العالمين﴾ [9] است.
ترفند بيگانه و وظيفه آشنا
چون مسجد و مراكز مذهبي پيرو آن، مَهْد مِهر به خدا و قهر به طاغوت است: ﴿... فيه رجالٌ يُحِبّون أن يَتطهّروا... ﴾ [10] ،لذا بيگانه قبل از هر تخريبي به قَدح[11] آن پرداخته و به شكستن قَدَحِ مسجديان قيام ميكند و بر آشناست كه پيش از هر چيز به تحكيم مباني و معاني و منابع ديني بپردازد و با معرفت تامّ به خداي سبحان ،از آسيب هر وسوسه برهد، زيرا تنها عامل نجات از گزند اغواي بيرون و هوس درون، عشق به خالق پيدا و پنهان است:
پوز بند وسوسه عشق است و بس ٭٭٭٭ ورنه كَي وسواس را بسته است كس
عاشقي شو شاهد خوبي بجو ٭٭٭٭ صيد مرغابي همي كن جو به جو[12]
چون ببازي عقل در عشق صَمد ٭٭٭٭ عشر أمثالت دهد يا هفتصد[13]
اصلِ صد يوسفْ، جمالِ ذو الجلال ٭٭٭٭ اي كم از زنْ، شو فداي آن جمال[14]
شايستگان پاسداري از حريم كشورهاي اسلامي
مردان الهي كه با بيت رفيع دين ، يعني مسجد و ساير مراكز اسلام مأنوساند و در اثر محبت مستمر خدا محبوب وي شدند، هماره در صيانت دين و حراست ميهن اسلامي از تطاول مهاجمان لائيك كوشا بودند و از بذل نفس و نفيس دريغ ندارند: ﴿فسوف يأتي الله بقومٍ يحبّهم و يحبّونه﴾.[15] ثمرهحبّ ،طهارت روح، محبت خدا و محبوبيت وي است و چنين افرادي شايسته پاسداري از حريم كشورهاي اسلامياند.
اجابت حيات بخش و حيات مجاهدان شاهد
قرآن كريم اجابت دعوت خدا و پيامبر را در همهدستورها عموماً و در دفاع از كيان ديني خصوصاً، حياتبخش اعلام كرد: ﴿يا أيّها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما يُحييكم﴾ [16] و براي صحت اين دعوت و وعده، حياتِ مجاهدانِ شاهد را گزارش داده است: ﴿و لا تقولوا لمن يُقتلُ في سَبيل الله أموات بل أحياء و لكن لا تشعرون﴾ [17] ، ﴿و لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله أمواتاً بل أحياءٌ عند ربّهم يرزقون﴾ [18]؛ يعني از يك سو وعده حيات ميدهد و از سوي ديگر به وعده وفا ميكند و از انجاز[19] عهد خبر ميدهد.
اشتياق رادمردان الهي به جهاد و شهادت
آن وعده و اين وفا، مهمترين عامل اشتياق رادمردان الهي به جهاد در راه خداست، لذا رسولاكرمصلي الله عليه و آله و سلم چنين تمنّي داشت: «و الذي نفسُ محمّدٍ بيدهِ لَوَددْتُ أنّي أغزو في سبيل الله فاُقتلُ، ثُم أغزو فاُقتل ثم أغزو فأقتل» [20]؛ اي كاش در راه خدا ميجنگيدم و كشته ميشدم و(زنده ميشدم) دو باره ميجنگيدم و كشته ميشدم و ... و امير مؤمنان(عليهالسلام) هماره آرزوي شهادت داشت و نيل به آن را بشارت و مايهشكر ميدانست: «...و لكن من مواطن البُشْري و الشّكر» [21]، «و إنّ أحبّ ما أنا لاقٍ إليّ الموت» [22] ، «و إنّي للشهادة لمحبٌّ» [23] و هنگامي كه به شهادت نائل آمد، چنين فرمود: «فزت و ربّ الكعبة» [24] و نيز آن حضرت (عليهالسلام) مرگ در راه خدا را خير، و زندگي بدون حق را ذلّت و فرومايگي معرفي ميكرد: «ماذا تنتظرون بنصركم و الجهاد علي حقّكم، الموت خيرٌ من الذُلّ في هذه الدنيا لغير الحقّ» [25] و امام سجاد(عليهالسلام) نيل به شهادت را در نيايش خويش ملحوظ ميداشت: «حمداً نسعد به في السعداء من أوليائه و نصير به في نظم الشهداءبسيوف أعدائه».[26]
در مكتب اهلبيتعصمت(عليهمالسلام) گراميترين مرگْ، شهادت در راه خداست: «و أشرف الموت قتل الشّهادة» [27]، لذا آن را براي خود و اصحاب مخصوص خويش آرزو ميكردند: «و أن يختم لي و لك بالسّعادة و الشّهادة».[28]
تجارت عاقلانه شهيد و سفيهانه مفتون دنيا
آنچه در خور اهتمام است، اين است كه شهيد، عاقلانه به تجارت رابحْ [29]قيام ميكند و مفتون[30] دنيا، سفيهانه به سوداگري زيانبار مبادرت ميورزد، زيرا مجاهد نستوه عمر خود را به خداي خالق انسان و جهان ميفروشد و با چنين بيع، با وي بيعت ميكند و در جان خود، بدون اذن خريدار آن تصرف نميكند و خداوند ثمن كالاي جان و مال مجاهد را بهشت قرار داد و قباله آن، به صورت آيات تورات، انجيل و قرآن تنظيم شد و شاهدان چنين داد و ستدِ خدايي، پيامبران (موساي كليم، عيساي مسيح و حضرت ختمي نبوّت(عليهمالسلام))اند. وفاي به اين پيمان قطعي است: ﴿و من أوفي بعهده من الله﴾ [31]، پس تجارت مجاهدْ معقول و مقبول است: ﴿فليقاتل في سبيل الله الذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة... ﴾.[32]
امّا فريفته دنيا و زمينگير از لحاظ دفاع: ﴿... اثّاقلتم إلي الأرض﴾،[33] هر چند اقدام به فروش عمر كرده است: ﴿... بئسما اشتروا به أنفسَهم... ﴾،[34] ليكن خريدار او وجود خارجي ندارد. چه كسي جان او را خريد و چه شخصي عهدهدار پرداخت بهاي عمر اوست؟! نه ابليس خريدار واقعي است و نه بر فرض ابتياع او، ميتوان به تعهد وي اعتماد كرد.
الهي نامه شهداي شاهد
در پايان، اين مكتوب، به عنوان گراميداشت سرداران و چند هزار شهيد آذربايجان شرقي با محوريت تبريز لبريز از قهرماني و غيرت ديني رقم خورد. الهي نامه اين شهداي شاهد، زمزمه ملكوتي طائران قدسي به مقصد رسيده است:
مسيحاي مجرّد را برازد ٭٭٭٭ كه با خورشيد سازد هم وثاقي[35]
پروردگارا نظام اسلامي، مقام معظم رهبري، دولت و ملت و مملكت را در ظلّ وليعصر حفظ فرما!
امام راحلِ و علامه طباطبائي و شهدا را با انبيا محشور فرما!
غفر الله لنا و لكم
جوادي آملي
فروردين 1384
[1] ـ تحف العقول، ص483.
[2] ـ غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود ٭٭٭٭ ز هرچه رنگ...(ديوان حافظ، غزل 37).
[3] ـ سوره بقره، آيه 254.
[4] ـ سوره طور، آيه 21.
[5] ـ مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 983.
[6] ـ سوره هود، آيه 61.
[7] ـ سوره انعام، آيه 112.
[8] ـ سوره حج، آيه 40.
[9] ـ سوره بقره، آيه 251.
[10] ـ سوره توبه، آيه 108.
[11] ـ طعن كردن در نسب كسي، عيب كردن، مقابل مدح(فرهنگ فارسي، ج 2، ص26 ـ 42).
[12] ـ مثنوي معنوي، دفتر پنجم، ابيات 3230 و 3231.
[13] ـ همان، بيت 3236.
[14] ـ همان، بيت 3239.
[15] ـ سوره مائده، آيه 54.
[16] ـ سوره انفال، آيه 24.
[17] ـ سوره بقره، آيه 154.
[18] ـ سوره آل عمران، آيه169.
[19] ـ روا كردن حاجت، وفا كردن وعده(فرهنگ فارسي، ج 1، ص 367).
[20] ـ صحيح مسلم، مج 6 ـ 5، ج 6، ص 34 ـ 33، ح1876 و قريب به همين مضمون در كنز العمال، ج 4، ص 295، ح10564.
[21] ـ نهج البلاغه، خطبه 156.
[22] ـ همان، خطبه 180.
[23] ـ شرح نهج البلاغه، مج 6 ـ 5، ج6، ص100.
[24] ـ بحار الانوار، ج42، ص239.
[25] ـ همان، ج33، ص564.
[26] ـ صحيفه سجاديه، دعاي 1.
[27] ـ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص402.
[28] ـ نهج البلاغه، نامه 53.
[29] ـ سودبخش، سودآور، نفع دهنده (فرهنگ فارسي، ج 2، ص 16 ـ 15).
[30] ـ در فتنه انداخته شده، عاشق، شيفته (فرهنگ فارسي، ج 4، ص 42 ـ 67).
[31] ـ سوره توبه، آيه 111.
[32] ـ سوره نساء، آيه 74.
[33] ـ سورهتوبه، آيه 38.
[34] ـ سوره بقره، آيه 90.
[35] ـ ديوان حافظ، غزل 460.