اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

مقدم شما را گرامي مي‌دارم و توفيق همه شما بزرگواران را از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنم.

يك مطلب مربوط به خود شما آقايان است كه مديريت را در حاشيه كار قرار بدهيد. شما بزرگواران؛ حالا يا در مقام تدريس يا تأليف يا مباحثه, اصل اين باشد كه آن دستاوردهايتان از نظر شريف شما محو نشود. مديريت در كنار كارتان باشد، هر روز يك تدريس كنيد يا هر روز يك مباحثه داشته باشيد يا هر روز يك نواري از نوارهاي اساتيدتان را گوش بدهيد تا بتوانيد ترقّي كنيد، چون ما كه اين لباس را در بَر كرديم و سن هم قدري بالا آمد؛ نه روح اجرايي داريم و نه از ما مي‌پذيرند؛ آنوقت ما هستيم و كتاب‌هاي علمي، دست مي‌زنيم مي‌بينيم يادمان رفته است!

در حوزه‌هاي علميه ما دو عنصر محوري داريم كه سازنده و حيات و شناسنامه حوزه است، با دانشگاه فرق مي‌كند. آن عنصر اوّلي اين است كه ما از چه راه مطلب را بفهميم، اين يك; دوم اينكه چه مطلبي را بفهميم; اين دو عنصر محوري فارق بين حوزه‌ها و دانشگاه‌ها ميباشد؛ اما بخش‌هاي اجرايي و اينها مسائل ديگر است.

در دانشگاه‌ها براساس حس و تجربه همين حرفي كه از ديرزمان معروف بود «مَن فَقَد حسّاً فَقَد عِلماً»،[1] اگر كسي حس يا تجربه حسي را از دست داد، علم حاصل از آن حس و تجربه را از دست مي‌دهد، با حس و تجربه دارند زندگي مي‌كنند؛ مثلاً اگر كسي نابينا بود او از مناظر و مرايا خبري ندارد, كسي ناشنوا بود از اقسام نغمه‌ها و آهنگ‌ها خبري ندارد و هكذا. اينها براساس حس و تجربه است و سرانجام با آزمايشگاه موش حرف‌هايشان را مي‌زنند، اينها خيلي بين انسان و موش نمي‌توانند فرق بگذارند؛ منتها در مقدار مصرف اين داروها فرق است مثل اينكه جوان و پير مقدار مصرف داروي آنها فرق مي‌كند، آن هم همين‌طور است؛ اما به آنها بگوييد كه آيه سوره مباركه احزاب دارد كه اگر كسي به نامحرم طمع كرده است: ﴿فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾[2] اين را آزمايشگاه موش چطور جواب مي‌دهد, جواب ندارند بدهند، ﴿في‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً﴾[3] با آزمايشگاه موش چگونه مي‌توانيد تشخيص بدهيد اصلاً با اينها كاري ندارند. البته بعد از انقلاب متديّنين در دانشگاه‌ها هستند آنها حسابشان جدا ميباشد؛ ولي اساس علم حسّي و تجربي براساس «مَن فَقَد حِسّاً فَقَد عِلماً» سامان مي‌پذيرد.

اما انبيا(عليهم السلام) عموماً و وجود مبارك حضرت و اهل بيت(عليهم السلام) خصوصاً آمدند به ما دو مطلب بگويند: يكي اينكه «مَن فَقَد حِسّاً فَقَد عِلماَ» سر جايش محفوظ است كه حسّي است؛ اما اينها يك حرف تازه‌اي زير اين آسمان آوردند گفتند: اگر كسي تقوايي را از دست داد, علمي را از دست مي‌دهد، تقوا وسيله شناخت است همان‌طوري كه آزمايشگاه وسيله شناخت است، تقوا هم وسيله شناخت است، اين را از آيه سوره مباركه بقره استفاده كردند: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ﴾[4] سوره مباركه انفال استفاده كردند: ﴿اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ﴾،[5] شما الآن بخواهيد به اينها بفهمانيد كه اگر كسي باتقوا باشد خيلي از چيزها را مي‌فهمد، اينها چون در آزمايشگاه موش اين حرف‌ها را نديدند باور نمي‌‌كنند. سرّش آن است كه قسمت مهم علم از درون مي‌جوشد. الآن در اين منطقه‌هاي مازندران چه ييلاق چه قشلاق، يك مقداري زمين را حفر كنند آب در مي‌آيد، چون باران فراوان است، آنها فقط منتظر هستند كه از بيرون يك آبي بيايد؛ اما ما مي‌گوييم همان‌طوري كه از بالا آب مي‌آيد و از بيرون آب مي‌آيد، از درون هم آب مي‌آيد، اين بيان نوراني كه فرمود: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً» چشمه‌هاي حكمت از قلبش مي‌جوشد «ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِه»[6] اين بر اساس «مَن فَقَدَ تقواً فَقَدْ فَقَدَ علماً» است. پس ما دو راه براي معرفت داريم: يك راه بيرون كه شنيدن از استاد است راه گوش, مطالعه كتاب، راه چشم, كسي منكر اين مطلب نيست؛ اما تنها اين نيست، آن كاري كه از نمازشب ساخته است, از درس و بحث ساخته نيست، آن كاري كه از طهارت روح يك آدم پاك ساخته است، از اين درس و بحث ساخته نيست. درباره شير همان‌طور كه فرمود: ﴿مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً﴾[7] يك طرف آن آلودگي است, يك طرف آن خون, از اين ديواره اين شير سالم در مي‌آيد اين كار, كار نظام‌آفرين است. فرمود: «ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِه»؛ هم بيشتر است, هم شفاف‌تر است، شبهه و اشكال در آن نيست، آدم را آرام مي‌كند و اين ويژگي حوزه است كه در دانشگاه نيست، ما اين ويژگي را بايد حفظ كنيم كه همه علم در درس و بحث نيست.

«بشوي اوراق اگر همدرس مايي ٭٭٭ كه علم عشق در دفتر نباشد»[8]

ما اين را بايد خودمان داشته باشيم و عمل كنيم، دو راه داريم نه تنها مانعةالجمع نيست، بلكه بايد جمع كرد؛ هم «ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَي لِسَانِه» و هم اينكه شفاف است.

من مجدّداً مقدم شما را گرامی می‌دارم، اميدواريم ذات اقدس الهی به انفاس قدسی شما، اين طلبه‌ها را عالِم ربّانی کند تا همه شما در اين فيض و فوز الهی سهيم باشيد و دين به دست شما ـ إن‌شاءالله ـ محفوظ بماند و اين نظام به برکت خون‌های پاک شهداء و تلاش شما علماء به دست صاحب اصلی‌اش برسد.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 


[1] . شرح اصول الکافي(صدرا)، ج1، ص393.

[2] . سوره احزاب، آيه32.

[3] . سوره بقره، آيه10.

[4] . سوره بقره، آيه282.

[5] . سوره انفال، آيه24.

[6] . جامع الأخبار(للشعيري)، ص94.

[7] . غزليات حافظ، شماره162.

[8] . سوره نحل، آيه66.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات