بسم اللّه الرحمن الرحيم و ايّاه نستعين

حمد بي‏كران خداي را سزاست كه با نزول قرآن حكيم، جامعه را از هبوط در تيه[1] ابتذال رهايي بخشيد. تحيّت بي‏حدّ پيامبران، به ويژه حضرت ختمي نبوّت را بجاست كه با تبيين و اجراي حِكَم و احكام قرآن كريم، امّت را از سقوط در وادي بيگانه‏پذيري نجات دادند. درود نامحدود بر اهل‏بيت عصمت، مخصوصاً حضرت ختمي امامت كه همانند همتاي خود؛ يعني قرآن مجيد، مآثر غيبي را فراروي سالكان صالح قرار داده و مي‏دهند؛ به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از مخالفان لدود آنان تبرّي مي‏جوييم.

اكنون كه سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي به رُبع قرن رسيد و مقارن غدير خم كه بزرگ‏ترين عيد مذهبي است، شد و برادران و خواهران بسيج دانش‏آموزي در جشنواره قرآن و عترت شركت كرده‏اند، ضمن تهنيت و تقدير از حضور مشتاقانه شما و تشكّر از سعي بليغ و خالصانه برگزار كنندگان اين جشنواره سراسري و اعتذار از غيبت در جمع حاضران شاهد، توجّه علاقمندان قرآن و عترت به چند نكته پيرامون اهتمام به فراگيري و حفظ قلبي و امتثال عيني آن جلب مي‏شود:

كلمات دلنواز الهي در قرآن

1. قرآن، كلام متكلّمي است كه هماره سخن مي‏گويد و اگر گوش جان كسي شنوا باشد، كلمات آهنگين و دلنواز الهي را مي‏شنود و با تمام وجود هنگام شنيدن ﴿يا أيّها الذين امنوا... ﴾ تلبيه مي‏گويد و لذّت تكلّم خدا را بر هر لذّتي ترجيح مي‏دهد و كاميابي اطاعت از آن را بر هر التذاذي مقدم مي‏دارد، زيرا هم محتواي كلام بي‏مثيل است و هم اثرِ تكلّم بي‏نظير. آري! شبيه سخن خداي بي‏نديد را چشمي نديد و گوشي نشنيد:

چنگ در گفته يزدان و پيمبر زن و رو ٭٭٭٭ كانچه قرآن و خبر نيست، فسانه است و هَوَس

اول و آخر قرآن ز چه «با» آمد و «سين» ٭٭٭٭ يعني اندر رهِ دين رهبر تو قرآن بس[2]

تبيين پيوند انسان و جهان پيرامون

2. قرآن، پيام پروردگاري است كه پيوند علمي و عيني انسان با خود، انسان با جهان، [و] انسان با آفريدگار خويش را به بهترين روش روشن مي‏نمايد: ﴿اللّه نزّل أحسنَ الحديث كتاباً متشابهاً مثاني... ﴾.[3] پوينده راه تحقيق، جوينده صراط تحقّق و ره‏ياب سبيل رشاد، كتابي همچون قرآن مجيد نخواهد يافت، زيرا معارف پر مغز غيب را با الفاظ نغز شهادت آميخت و صدق گفتار را با حق بودن گفته معجون ساخت. آري! متكلّم بي‏چون[4] در چنين كلامي چنان تجلّي نمود كه هر طُور[5] عقلي، محكوم به خرير و ريزشِ با خروش خواهد بود و هر كوه ستبر فكري مقهور اندكاك[6]

به ساحت قدمش نگذرد قيام فهوم ٭٭٭٭ نهاده قهر قديمش بپاي عقلْ عِقال

ز رهروان معارف مَنَم درين عالم ٭٭٭٭ بود مرا ز خصايص درين هزار خصال

بجانِ جان دهم از جان و دل همه شب و روز ٭٭٭٭ صلاتْها و تحيّات بر محمّد و بر آل[7]

هماهنگ حكمت نظري و عملي در قرآن

3. قرآن كتاب مُتقني است كه حكمت نظري توحيد را با حكمت عملي اتحاد، هماهنگ كرده است، زيرا از يك سو با تعليم برهانِ توحيد، اعتقاد به مبدأ يگانه و يكتا را در جانها نهادينه نمود و از سوي ديگر، با تزكيه وجدانِ موحّدْ اتحاد، وفاق ملّي و اعتصام به حبل متينِ ثقلين را دلمايه پيروان امام و رهبري قرار داد تا همگان همواره در تقويت نظام اسلامي كوشا باشند و در سطح محله و منطقه و بين الملل، بدون تنش و تشنّج، مدافع راستين استقلالِ دين و تماميّت ارضي بوده، كوشش كنند: ﴿لولا دفعُ اللّه الناس بعضهم ببعضٍ لَهُدّمتْ صَوامعُ و بيَعٌ و صَلواتٌ و مَساجدُ يُذكرُ فيها اسم اللّهِ﴾.[8] آري! در پيشگاه چنين كتاب جامع و كاملي بايد گفت:

گر نيابم به مجلس تو همي ٭٭٭٭ از سر عجز دان نه از سر ننگ

روي تو آفتاب و چشمم درد ٭٭٭٭ صدر تو آسمان و پايم لنگ

لعل در دست توست خوش مي‏باش ٭٭٭٭ سنگ اگر نيست خاك بر سر سنگ[9]

راه عروج به اوج تعبد

4. قرآن، كتابِ صلاح و فلاح و نجاح است، حفظ الفاظ آن، عبادتِ تلاوت و صيانت مفاهيم آن، عبادت تعلّم و اجراي احكام فقهي و حدود آن، عبادت تحقّق عيني را به همراه دارد. بسيج آگاه و راهي طريق معرفت و سالكِ صراط محبّت كه اجر رسالت به شمار آمد مي‏كوشد، معالي قرآن را با مدارج همتاي آن، يعني عترت طاهرين(عليهم‌السلام)، معارج خويش سازد و با عروج به اوج تعبّد در ساحت قدس ربوبي، دست رد به سينه نامحرم غربي و شرقي، [و] داخلي و خارجي بزند و پاس‏داشتِ خون پاك شهيدان فراموشش نشود.

مجدّداً حضور همگان را ارج نهاده و از مسئولان بلند همّت اين جشنواره باشكوه تقدير مي‏شود.

پروردگارا! نظام اسلامي، مقام معظّم رهبري، دولت و ملّت و مملكت و بسيجيان را در ظلّ ولي‏عصر (عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف) حفظ فرما!

امام راحل (قدس‌سرّه) و شهدا را با اوليا محشور نما!

والسلام عليكم و رحمة اللّه

جوادي آملي

19/11/1382

16/ذي الحجه/1424

 


[1]  ـ سرگرداني، خودپسندي، تكبر، بيابان بي‏آب و علف كه در آن سرگردان شوند. (فرهنگ فارسي معين، ج 1، ص 1183).

[2]  ـ ديوان حكيم سنائي، ص 309.

[3]  ـ سوره زمر، آيه 23.

[4]  ـ مثل و مانند، بسان، كفو؛ بي‏چون: بي‏مانند، بي‏مثل (لغت‏نامه دهخدا).

[5]  ـ كوهي كه موسي(عليه‌السلام) بر آن به مناجات شد. (لغت‏نامه دهخدا، ج 10، ص15 ـ 540).

[6]  ـ برابر و هموار گرديدن مكان (لغت‏نامه دهخدا، ج 3، ص 35 ـ 25).

[7]  ـ ديوان حكيم سنائي، ص 349 و 352.

[8]  ـ سوره حجّ، آيه 40.

[9]  ـ ديوان حكيم سنائي، ص 340.


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات