أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
مقدم شما فرماندهان بزرگوار سپاه و ساير عزيزان را گرامي ميداريم!
بحث کوتاهي پيرامون جهاد کبير به عرضتان ميرسد؛ قرآن کريم يک جهاد دارد و يک هجرت، اين جهاد و هجرت هم در مکّه نازل شد و هم در مدينه، آنچه که در مکّه نازل شد، کاربرد مدني هم دارد؛ آنچه که در مدينه نازل شد، کاربرد مکّي نداشت؛ جهاد نظامي و سلاح در مدينه نازل شد و در مکّه کاربردي نداشت. جهاد فکري، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اخلاقي در مکّه نازل شد و در مدينه هم کاربرد دارد. اين جهاد ﴿وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً﴾،[1] در مکّه نازل شد که کاربرد نظامي نداشت؛ اما کاربرد فرهنگي، فکري، سياسي، اجتماعي و اخلاقي داشت و خواهد داشت؛ زيرا سُوَر و آياتي که در مکّه نازل شدند، براي هميشه عملياتي هستند؛ اما آيات و سُوَري که در مدينه نازل شد، در مکّه کاربرد نداشت.
در سوره مبارکهٴ «فرقان» چند بيان توحيدي را به عنوان پشتوانهٴ فرهنگي نظام اصلاحي ذکر کرد، بعد فرمود جهاد کبير به عهده شماست؛ اول ﴿ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً﴾[2] را فرمود، فرمود نظام الهي به منزلهٴ آفتاب و ضدّ آن به منزلهٴ سايه است؛ بعد جريان روز و شب را ذکر کرد که نظام الهي روز روشن است و نظام سلطه شب تار؛ بعد جريان باران را نسبت به زمين مُرده نازل کرد، فرمود «مَطَر» را فرستاد تا مُرده را زنده کند، نظام الهي مثل آبِ حياتبخش است و نظام سلطه کفر و مُرده است؛ بعد عظمت و جمال و جلال وجود مبارک پيغمبر(عَلَيْهِ وَ عَلَي آلِه آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء) را ذکر کرد، فرمود او اگر بخواهد در هر روستا يا شهري رسولي بفرستد، ميتواند؛ ولي تو کفايت ميکني! تو را فرستاد تا همه زير پوشش رهبري خودت اداره کني!
بعد از بيان اين عناصر محوري توحيد و معاد و وحي و نبوّت و مانند آن فرمود: ﴿فَلا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً ٭ وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ﴾، دستور داد: ﴿وَ جَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَّحْجُوراً﴾،[3] اين چند آيه نشان ميدهد که يک پيشفرض و پيشدرآمدي را براي جلال و جبروت قرآن ذکر کرد، بعد فرمود با اين قرآن جهاد کبير کنيد! مستحضر هستيد که اين آيه در سوره «فرقان» در مکّه نازل شد که سخن از جهاد نظامي نبود، سخن از جهاد فکري، فرهنگي، علمي، ديني، اخلاقي و مانند آن بود. فرمود: ﴿وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً﴾؛ اين جهاد کبير عبارت از اين است که شما روز روشن هستيد، نگذاريد تيرگي در شما راه پيدا کند! شما «شمس» تابنده هستيد، نگذاريد سايه در شما رخنه کند! شما آب و باران حياتبخش هستيد، نگذاريد مرگ در شما نفوذ پيدا کند! شما درياي شيرين نظام الهي هستيد، نگذاريد آب تلخ و شور در شما نفوذ پيدا کند! فرمود: ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ﴾؛ يعني دو درياست يا دو رود نظير سيحون و جيحون[4] و مانند آن است. ﴿هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ﴾؛ اين شيرين است، ﴿وَ هذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ﴾؛ تلخ و شور، ﴿وَ جَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَّحْجُوراً﴾؛ هرگز اجازه نميدهد که آب شور خود را در آب شيرين مخلوط کند؛ يعني نفوذناپذير باشيد، کمتر از آب نيستيد! کمتر از روز نيستيد! کمتر از آفتاب نيستيد! و کمتر از آب شيرين نيستيد! نگذاريد شور و تلخ به وسيله نفوذيها در شما راه پيدا کند، همواره زبان و شعار شما اين باشد که ﴿حِجْراً مَّحْجُوراً﴾.
اين کريمه دو پيام دارد: فرمود: ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ﴾؛ نزديک هم میباشند، رابطه و رفت و آمد دارند؛ اما عاقلانه و خردمندانه، مثل آب شيرين که هرگز اجازه نفوذ به آب شور و تلخ در خود را نميدهد، باشيد؛ از آب کمتر نيستيد!
يک بيان لطيفي درباره آن «استون حَنّانه»[5] ذکر شده است که همه شما مستحضر هستيد؛ وجود مبارک حضرت به آن چوب نخل و «جِذْع» در مسجد تکيه ميداد و سخنراني ميکرد، خطبه و خطابه ايراد ميکرد، براي حضرت منبري تهيه کردند، حضرت از کنار آن ستون به طرف منبر آمد، آن ستون از فراق آن حضرت ضجّه زد که همه شنيدند؛ وجود مبارک حضرت برگشتند و اين ستون را بغل کردند و اين ستون آرام شد. بزرگاني از اين به بعد در نثر و نظم در اين باره گفتند:
بنواخت نور مصطفي آن اُستن حنّانه را ٭٭٭ کمتر ز چوبي نيستي حنّانه شو حنّانه شو[6]
ما کمتر از آب نيستيم! آب شيرين فرياد و فرمان آن اين است که آب شور نبايد نفوذ کند! آب تلخ نبايد نفوذ کند! نظام الهي به دست شهدا و جانبازان و ايثارگران و فقها و حکما و نظاميان ـ به لطف الهي ـ و به برکت کوشش بيدريغ امام راحل(رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالَي عَلَيْه) تثبيت شده است؛ اما همين آيه بعد از چند عنصر محوري، يعني بعد از جريان آفتاب و سايه، بعد از جريان روز و شب، بعد از جريان آب باران و زمين مُرده، بعد از جريان آب شيرين و شور، به ما فرمود مواظب باشيد: ﴿وَ حِجْراً مَّحْجُوراً﴾؛ اما ﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ﴾! نفرمود، يکي در شرق است و يکي در غرب، کنار هم هستند! «مَريج»؛ يعني در کنار هم و مقارن هم میباشند؛ لکن ممزوج نيستند،[7] «مريج» میباشند و ممزوج نيستند؛ اما اجازه نفوذ نميدهد! وظيفه همه ما اين است که به هيچ بيگانهاي اجازه نفوذ ندهيم، مخصوصاً کساني که کار نظامي دارند، کار سياسي دارند، کار برونمرزي دارند و کارهايي دارند که با بيگانه در ارتباط میباشند، اين اساس کار ماست! بنابراين اين ميشود جهاد!
جهاد کبير در برابر هجرت کُبراست. درباره هجرت فرمود، از پليدي فاصله بگير! ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾؛[8] نگذار و به طرف پليدي نرو و نگذار پليدي به طرف تو بيايد! اين هجرت از پليدي است. آيه سوره مبارکهٴ «فرقان» جهاد با پليدي است! نفوذناپذيري گاهي به صورت هجرت از «رجز» است: ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾ و گاهي به صورت جهاد فرهنگي و قرآني است: ﴿وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً﴾. معارف قرآن، حقايق قرآن، علوم قرآن، کلمات قرآن، قرائت قرآن، تلاوت قرآن، تعليم قرآن، تفسير و تبيين قرآن جهاد کبير است.
بنابراين ما دو وظيفه داريم: يکي اينکه اين عناصر ياد شده را خوب فرا بگيريم، بعد باور کنيم، عمل کنيم و منتشر کنيم، ديگري هم هجرت است؛ يعنی هم دور شدن و هم دور کردن! اگر ما از جهاد کبير طَرفي ببنديم و از هجرت طرحي بنا کنيم، آنگاه به اين آيه عمل کرديم: ﴿وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾.[9] ﴿وَ لْيَجِدُوا﴾ امر غائب است؛ يعني دشمنان شما حتماً در شما نفوذناپذيري را بايد احساس کنند! امر است و امر غائب است ـ مستحضريد که بيگانه قرآن را نميپذيرد و عمل نميکند ـ اين دستور گر چه امر غائب است، ولي پيام امر حاضر دارد برای مؤمنان؛ يعني ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾، آن قدر سِتَبر و مستحکم و نفوذناپذير باشيد که بيگانگان حتماً در شما نفوذناپذيري را احساس کنند و بيابند ﴿وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾، حتماً اين استواري را حفظ کنيد!
اميدورايم ذات أقدس الهي آن توفيق را عطا کند که هم از آيه ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾ خوب استفاده کنيم، هم از آيه ﴿وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كَبِيراً﴾، خوب استفاده کنيم تا سراسر اين نظام الهي از گزند نفوذ بيگانگان و طمع بيگانگان نجات پيدا کند، بشود: ﴿وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾.
من مجدّداً مقدم شما را گرامي ميدارم از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم؛ نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سايه امام زمان، حفظ بفرمايد!
روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اوليا و انبيا، محشور بفرمايد!
خطر سلفي و تکفيري و داعشي را به استکبار و صهيونيسم برگرداند و اين نظام الهي را تا ظهور صاحب اصلي خود از هر خطري محافظت بفرمايد!
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»
[1]. سوره فرقان، آيه52.
[2]. سوره فرقان، آيه45.
[3]. سوره فرقان، آيات52 و53.
[4]. در کرانه شرقي خراسان بزرگ ـ که امروزه به خراسان ايران و افغانستان تقسيم شده ـ دو رود بزرگ جاري بود که گاه به نامهاي سيحون و جيحون خوانده ميشوند و سرزمينهاي آن سوي آنها را فرارود يا ورارود و به اصطلاح عربي ماوراءالنهر ميخوانند. امروزه اين دو رود به نام آمودريا و سيردريا خوانده ميشوند.
[5]. ستون حَنّانه، به عربي «اسطوانة الحَنّانة» (به معناي ستون گريهکننده)، نام يکي از ستونهاي مسجد النبي است؛ اين ستون در محل درخت نخلي قرار دارد که بنا بر گزارشهاي تاريخي از فراق پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلّم) ناليد.
[6]. ديوان شمس، غزل2131.
[7]. جلسه بيستم تفسير سوره فرقان 25ـ 11ـ1390: «﴿مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ﴾ چون اينها آب هستند و بايد ممزوج شده باشد، لكن به قرينه اينكه فرمود: ﴿وَ جَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخاً﴾؛ يعني مقارن هم هستند، كنار هم هستند و ممزوج نشدند».
[8]. سوره مدثّر، آيه5.
[9]. سوره توبه، آيه123.