أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله ارث بعد از عبور از آن مقدمات چهارگانه که موجبات و موانع ارث چیست،[1] به مراتب ارث رسیدند و طبقات ارث را ذکر کردند که ارث سه طبقه دارد: أولاد «و إن نزلوا» با أبوان، إخوه و أجداد و جدّات و أعمام و أخوال.[2] بعد از عبور از مرتبه اول در مرتبه ثانیه که إخوه و أجدادند چند تا بخش را دارد: یکی اینکه اگر کسی بمیرد فقط برادر و خواهر داشته باشد این هم مباحث مبسوطی داشت که گاهی فقط برادرند گاهی فقط خواهرند گاهی خواهر و برادرند و در این مجموعه گاهی أبیاند گاهی أمیاند گاهی أبوینیاند که احکام آنها گذشت، گاهی إخوه و أخوات ندارد جدّ و جدّات دارد این هم گاهی أبی است گاهی أمی است گاهی أبوینی است، بخش بعدی اجتماع إخوه و أخوات با أجداد و جدّات است که این هم تا حدودی قسمت مهمّ آن گذشت و بخشی از چیزهایی که واضح بود آن ممکن بود در سیر روایات قبلی روشن شده باشد، بخش نهایی این مرتبه ثانیه اجتماع «أحد الزوجین» با إخوه و أخوات یا أجداد و جدّات است.[3]
در جریان زوجین چند تا حکم کلی است بعضی از فروع جزئی هم او را همراهی میکند: یکی اینکه زوج و زوجه جزء اسباباند زوجیت جزء اسباب است نه جزء انساب لذا با طبقات سهگانه قابل ارزیابی نیست اصلاً در ردیف آنها نیست زوجیت، ارث سببی دارد نه ارث نسبی و در بین همه ازواج مسئله زوجیت مطلقا بر همه آنها مقدم است معادل ندارد رقیب ندارد یعنی بعد از زوجیت ولاء عتق است بعد ولاء ضامن جریره است بعد ولاء امام است که اینها در طول مسئله زوجیتاند، زوجیت سبب اول است و با بودِ او به مسئله ولاء عتق و ولاء ضامن جریره و ولاء امامت نمیرسد. مطلب بعدی آن است که این زوجیت نه تنها رأس همه اسباب است، با همه انساب جمع میشود یعنی هم با طبقه اول هم با طبقه دوم هم با طبقه سوم، محجوب به هیچ طبقهای نیست به حجب حِرمان، گاهی محجوب به حجب نقصان است آن هم به وسیله أولاد ولی محجوب به حجب حرمان نیست مطلقا، هیچ طبقهای حاجب زوجیت نیستند که او را از اصل ارث محروم کنند. پس زوجیت یک رابطهای با اسباب دارد که گذشت و یک پیوندی هم با انساب دارد، پیوندش با انساب این است که با همه جمع میشود چون محجوب به هیچ کدام از اینها نیست و حاجب هیچ کدام هم نیست، اگر محجوب بود آنها نمیگذاشتند که با آنها سهیم بشوند و اگر حاجب بود خودش نمیگذاشت که آنها سهیم بشوند و چون نه حاجب است نه محجوب به حجب حرمان لذا با همه اینها جمع میشود. «نعم» با حجب نقصان محجوب میشود ولی جمع شدنی است آن جایی که فرزند داشته باشند سهم آنها کمتر است، آن جایی که فرزند نداشته باشند سهم آنها بیشتر است. حالا بحث کنونی در اجتماع «أحد الزوجین» است با إخوه، «أحد الزوجین» است با جدّ و جدّه، «أحد الزوجین» است با إخوه و أجداد، پس این سه بخش یعنی «أحد الزوجین» با إخوه یا با أجداد یا با جمع أجداد و إخوه مانده است.
اینها یک سلسله ضوابط کلی بود که آن ضوابط کلی با این نصوص قبلی حل شد، بعضی از ضوابط کلی هم با همین نصوصی که ـ به خواست خدا ـ امروز خوانده میشود بیان میشود بنابراین هیچ محذوری نیست عمده آن است که این حجب نقصان او فقط در طبقه اول است، با هیچ کدام از انساب نه حجب حرمان دارند نه حجب نقصان، حجب نقصان او فقط در طبقه اول آن هم با أولاد است، این را هم قرآن کریم به صورت صریح و روشن بیان فرمود که اگر همسر کسی بمیرد و زوج بماند فرزند داشته باشد یک چهارم میبرد و اگر فرزند نداشته باشد یک دوم میبرد و اگر به عکس یعنی زوج بمیرد زوجه بماند فرزند داشته باشد یک چهارم و اگر فرزند نداشته باشد یک هشتم، عمده آن است که در مسئله زوج تعدّد زوج فرض ندارد ولی در مسئله زوجه تعدّد زوجه فرض دارد، چون تعدّد زوجه فرض دارد در غیر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) «إلی أربع»، در خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله سلّم) «إلی التّسع» فرض دارد، بنابراین اینکه گفته شد اگر فرزند نداشته باشد یک چهارم اگر فرزند داشته باشد یک هشتم، اگر کسی دارای ازواج متعدّد بود «إلی الأربع» تمام آن چهار زن در این یک چهارم شریکاند، نه اینکه هر کدام یک چهارم میبرند، سهم زن یک چهارم است نه اینکه سهم هر زنی یک چهارم باشد لذا در همان قصه معروف عایشه که گفته بود من نمیگذارم اینجا کسی را دفن کنید، گفتند «لَکِ التُّسْعُ مِنَ الثُّمْن»[4] یک هشتم بین نُه همسر تقسیم میشود، نه اینکه هر کدام یک هشتم میبرند. اگر کسی چهار همسر گذاشت آن یک چهارم بین اینها تقسیم میشود، اگر سه همسر گذاشت بین اینها تقسیم میشود، نه اینکه هر کدام یک چهارم میبرند. تعدّد چون در طرف زوج مطرح نیست این مسئله آنجا راه ندارد اما چون در طرف زوجه مطرح است اینکه قرآن فرمود اگر زوج بمیرد فرزندی از او نماند زن یک چهارم میبرد اگر چند تا زن باشند این چند تا زن در این یک چهارم سهیماند نه اینکه هر کدام یک چهارم ببرند و اگر فرزند داشته باشد یک هشتم بین این زنها تقسیم میشود نه اینکه هر کدام یک هشتم ببرند.
در آن بخشهای پایانی «المرتبة الثانیة» مرحوم محقق(رضوان الله علیه) این فرمایش را دارد که فرمود: «و الزوج و الزوجة یأخذان نصیبهما الأعلی مع الإخوة اتفقت وصلتهم أو اختلفت»[5] با أجداد و جدّات هم اینچنین است «اتفقت وصلتهم أو اختلفت» یعنی این إخوه سه قسم فرض دارد یا همه اینها أبیاند یا همه اینها أمیاند یا مختلفاند بعضی أبیاند بعضی أمی، آنها سهم خودشان ممکن است متفاوت باشد اما نسبت به زوج و زوجین اینها نه حجب حرمان دارند نه حجب نقصان، سهم زوج و زوجه اگر فرزند داشته باشند یک چهارم و یک هشتم است و اگر فرزند نداشته باشند یک دوم و یک چهارم است. بنابراین این سه بخش یعنی اجتماع «أحد الزوجین» با إخوه، یا أجداد، یا إخوه و أجداد با هم، در هر سه بخش حکم این است نه اینها حاجب کسیاند و نه آنها حاجب کسی هستند.
حالا عمده روایات باب است که مشخص کرده است. ابواب «میراث الإخوة و الأجداد» یعنی وسائل جلد 26 صفحه 178 باب ده «مِیرَاثِ الْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ الْمُتَفَرِّقِینَ وَ حُکْمِ مَا لَوْ جَامَعَهُمْ زَوْجٌ أَوْ زَوْجَةٌ» سه بخش دارد گاهی فقط برادرند، گاهی فقط خواهرند و گاهی برادر و خواهرند منتها این بخشها هم گاهی أبوینیاند گاهی أبیاند و گاهی أمی منتها اگر أبوینی بودند نوبت به آنها نمیرسد. روایت اول که مرحوم کلینی «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ» این یک طریق، «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ جَمِیعاً عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ» ـ که این روایت صحیحه است ـ بکیر بن أعین که برادر زراره است میگوید من به عرض أبیعبدالله(علیه السلام) رساندم «امْرَأَةٌ تَرَکَتْ زَوْجَهَا وَ إِخْوَتَهَا لِأُمِّهَا وَ إِخْوَتَهَا وَ أَخَوَاتِهَا لِأَبِیهَا» صورت مسئله این است که زنی مُرد، شوهر و برادران أمی و برادران و خواهران أبی این زن ماندند، حضرت فرمود: «لِلزَّوْجِ النِّصْف» چون فرزند ندارند، نصف را روشن کرد که «ثَلَاثَةُ أَسْهُم» است، «وَ لِلْإِخْوَةِ مِنَ الْأُمِّ الثُّلُثُ الذَّکَرُ وَ الْأُنْثَی فِیهِ سَوَاءٌ» آنها که «من یتقرب بالأم»اند سهم آنها «علی السواء» است، «وَ بَقِیَ سَهْمٌ فَهُوَ لِلْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ مِنَ الْأَبِ ﴿لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْن﴾»[6] پس زوج نصف میبرد و «إخوه» ثلث میبرند میماند بقیه که برای این یکی است. این روایت را عیاشی هم نقل کرد.[7]
روایت دوم به این صورت است که بُکیر میگوید از وجود مبارک امام باقر(علیه السلام) رسیده است «فِی امْرَأَةٍ» زنی است که مُرد «تَرَکَتْ زَوْجَهَا» شوهرش ماند، «وَ إِخْوَتَهَا لِأُمِّهَا»، «وَ أُخْتاً لِأَبِیهَا» یک خواهر أبی است، حضرت فرمود: «لِلزَّوْجِ النِّصْف» برای اینکه فرزند ندارند و این نصف را هم شفاف کرد یعنی «ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ»، «وَ لِلْإِخْوَةِ لِلْأُمِ الثُّلُث» یعنی «سَهْمَان»، چرا میگویند «سَهْمَان» و «ثَلَاثَةُ أَسْهُم»؟ برای اینکه یک ششم آن مانده میخواهد بداند که یک ششم را به چه کسی بدهند، «وَ لِلْأُخْتِ مِنَ الْأَبِ السُّدُسُ»[8] که این سهم واحد است.
روایت سوم را که مرحوم شیخ طوسی «بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع» نقل کرد[9] این است که «سَأَلَهُ رَجُلٍ عَنْ أُخْتَیْنِ وَ زَوْجٍ» سؤال کرد که زنی است که مُرده دو تا خواهر دارد و شوهر، حضرت فرمود: «النِّصْفُ وَ النِّصْفُ» یعنی این دو تا خواهر نصف میبرند آن شوهر هم نصف میبرد. «فَقَالَ الرَّجُلُ قَدْ سَمَّی اللَّهُ لَهُمَا أَکْثَرَ مِنْ هَذَا لَهُمَا الثُّلُثَان» به حضرت عرض کرد شما که میفرمایید دو تا خواهر نصف میبرند، نصف دیگر را شوهر میبرد، این ظاهر قرآن با آن هماهنگ نیست برای اینکه ظاهر قرآن دارد ﴿فَلَهُمَا الثُّلُثَان﴾ اگر دو تا خواهر بودند و بیشتر اینها دو سوم میبرند نه نصف در حالی که شما میفرمایید نصف! حضرت جواب نقضی داد فرمود: «مَا تَقُولُ» در آخر آیه سوره «نساء» «فِی أَخٍ وَ زَوْجٍ» یک زنی مُرد شوهرش ماند و برادرش، شما چه میگویید؟ به حضرت عرض کرد «النِّصْفُ وَ النِّصْفُ»، حضرت فرمود «أَ لَیْسَ قَدْ سَمَّی اللَّهُ لَهُ الْمَال فَقَالَ ﴿وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَد﴾»[10] که کل مال برای برادر است! برای اینکه در همان آیه آخر سوره «نساء» دارد اگر زنی بمیرد و برادری داشته باشد همه مال برای اوست، شما چرا میگویید نصف مال برای اوست؟! اینجا که میگوییم نصف برای اینکه یک سهیم دیگر دارد، آنجا که دارد همه مال برای برادر است آن جایی است که وارث منفصل است آن وقت او ساکت شد و متوجه شد. این روایت را مرحوم کلینی هم نقل کرده است.[11]
اینها روایات باب دَه از ابواب میراث إخوه و أخوات بود؛ اما باب اول میراث خود ازواج که باب مستقل دارند این است اولین روایت را مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل کرد «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ ِبنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا» منتها «سهل» در آن است که گفتند «و الأمر فی السهل سهل» که روایت معتبر است در صفحه 195 باب اول از ابواب میراث ازواج در آنجا ابن محبوب «عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّاز» و دیگران همچنین از «مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم» ـ روایت از طرق متعدد نقل شده است ـ «عَنْ أَبِی جَعْفَر» از وجود مبارک امام باقر(علیه السلام) «قَالَ لَا یَرِثُ مَعَ الْأُمِّ وَ لَا مَعَ الْأَبِ وَ لَا مَعَ الِابْنِ وَ لَا مَعَ الِابْنَةِ إِلَّا الزَّوْجُ وَ الزَّوْجَة» چون زوجیت سبب است نه نسب، أبوین و أولاد اینها در طبقه اول نسبیاند، با بودِ طبقه اول طبقات بعدی محجوب به حجب حرماناند یا اصلاً سهمی نداشتند تا محجوب باشند از این راه، ولی زوج و زوجه جزء انساب نیستند جزء اسباباند و زوجیت با همه انساب جمع میشود، یک؛ و بر همه اسباب مقدم است، دو؛ «لَا یَرِثُ مَعَ الْأُمِّ وَ لَا مَعَ الْأَبِ وَ لَا مَعَ الِابْنِ وَ لَا مَعَ الِابْنَة» که اینها انساب هستند، مگر زوج و زوجه، این یک اصل؛ اصل دیگر: «وَ إِنَّ الزَّوْجَ لَا یُنْقَصُ مِنَ النِّصْفِ شَیْئاً إِذَا لَمْ یَکُنْ وَلَدٌ» گرچه حجب حرمان بر اینها نیست ولی حجب نقصان هست اگر ولد داشته باشد سهم آنها کمتر است اگر ولد نداشته باشد سهم آنها بیشتر است اگر ولد نداشته باشد سهم زوج نصف است و زوجه هم «لَا تُنْقَصُ مِنَ الرُّبُعِ شَیْئاً إِذَا لَمْ یَکُنْ وَلَد» اگر بر فرض شوهر بمیرد زوجه بماند و فرزند نداشته باشد زن یک چهارم میبرد، «فَإِذَا کَانَ مَعَهُمَا وَلَدٌ» آن وقت این حجب نقصان است «فَلِلزَّوْجِ الرُّبُعُ» سهم او کمتر میشود «وَ لِلْمَرْأَةِ الثُّمُنُ»[12] این سهم زوجین و این در صورتی است که با اینها جمع بشود.
روایت دوم که مرحوم کلینی «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ رَجُلٍ» ـ که از این جهت ارسال دارد ـ «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَدْخَلَ الزَّوْجَ وَ الزَّوْجَةَ عَلَی جَمِیعِ أَهْلِ الْمَوَارِیث» نسبت به اسبابیها که بر همه آنها مقدم است، نسبت به انسابیها با همه آنها همراه است، «فَلَمْ یَنْقُصْهُمَا مِنَ الرُّبُعِ وَ الثُّمُن»[13] حداقل بهره زوج در صورتی که فرزند داشته باشد این یک چهارم است فرزند نداشته باشد یک دوم است، درباره زوجه اگر فرزند داشته باشد یک هشتم است فرزند نداشته باشد یک چهارم است، این ربع و ثمن به هیچ وجه کم نمیشود.
روایت بعدی که «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیم» در تفسیر خود[14] «عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی ﴿یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساء﴾» که آخرین آیه سوره مبارکه نساء است «قَالَ کَانَ نَبِیُّ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنِ النِّسَاء» از حضرت سؤال کردند که زنها نه تنها زوجه، زنها چقدر ارث میبرند؟ «مَا لَهُنَّ مِنَ الْمِیرَاث»، در جواب این سؤال که ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ که معلوم میشود استفتاء کردند خدا جواب فتوا را داد، این پیداست که البته اگر روایت نبود هم معلوم بود که عدهای از حضرت استفتاء کردند که سهم زنها از ارث چقدر است؟ «سُئِلَ عَنِ النِّسَاءِ مَا لَهُنَّ مِنَ الْمِیرَاث»، آن وقت «فَأَنْزَلَ اللَّهُ الرُّبُعَ وَ الثُّمُن»[15] را در جای دیگر در اینجا نه.
پرسش: نظر شما درباره «أبی الجارود» که این روایت را نقل کرده است چیست؟
پاسخ: اگر روایتی منحصر به او باشد بیصعوبت نیست؛ اما اگر مضمون روایت در روایات دیگر باشد، یک؛ یا به همان روایت در خصوص یک موردی اصحاب عمل کرده باشند، دو؛ معلوم میشود این روایت محفوف به قرینه است، سه؛ چون اگر روایتی را خود این بزرگوار بگوید میگویند این روایت ضعیف است بعد به این روایت هم عمل میکنند معلوم میشود همراه با قرینه است، از این عمل به روایت کشف قرینه میکنند به ضمیمه آن قرینه روایت معتبر میشود.
مطلب نهایی این است اینکه گفته شد اگر فرزند داشته باشد زوج ربع میبرد و زوجه یک هشتم، آنجا که زوجه متعدد است معنایش این نیست هر کدام از زنها یک هشتم میبرند بلکه آن را بین همه زنها تقسیم میکنند. این روایت را که مرحوم شیخ طوسی به اسناد خود از «الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ الْکُوفِیِّ عَنْ أَبِی یُوسُفَ عَنْ لَیْثِ بْنِ أَبِی سُلَیْمَانَ عَنْ (أَبِی عُمَرَ الْعَبْدِیِّ) عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع» نقل کرد[16] این است «أَنَّهُ قَالَ وَ لَا یُزَادُ الزَّوْجُ عَلَی النِّصْف وَ لَا یُنْقَصُ مِنَ الرُّبُع» اگر فرزند نداشته باشد نصف میبرد اگر فرزند داشته باشد ربع میبرد، «وَ لَا تُزَادُ الْمَرْأَةُ عَلَی الرُّبُع» اگر فرزند نباشد «وَ لَا تُنْقَصُ مِنَ الثُّمُن» اگر فرزند داشته باشد، «وَ إِنْ کُنَّ أَرْبَعاً» اگر هم کسی چهار عیال داشت آن یک چهارم را بین این چهار تا تقسیم میکنند یا یک هشتم را بین این چهار تا تقسیم میکنند، آن چیزی که گفت «لَکِ التُّسْعُ مِنَ الثُّمْن» برای همین بود یعنی همسر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحلت کرد نُه مَحرم داشت که یکی از آنها عایشه بود زنها ارث میبرند و چون حضرت فرزند داشت زنها یک هشتم میبرند که این یک هشتم بین نُه نفر تقسیم شد. حکم هم همین است که اگر کسی چهار عیال داشته باشد، آن یک ثمن را یا یک ربع را بین اینها تقسیم میکنند، نه هر کدام یک هشتم یا یک چهارم میبرند. اینجا دارد «وَ إِنْ کُنَّ أَرْبَعاً أَوْ دُونَ ذَلِک»، اگر باشد «فَهُنَّ فِیهِ سَوَاءٌ إِلَی أَنْ قَالَ الْفَضْلُ وَ هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَی مُوَافَقَةِ الْکِتَاب»[17] انسان خیال میکند که زن یک چهارم میبرد یعنی هر کدام از آنها یک چهارم میبرند.
«و الحمد لله رب العالمین»
[1]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج4، ص3 ـ 15.
[2]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج4، ص16 ـ 26.
[3]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج4، ص20 ـ 22.
[4]. الخرائج و الجرائح، ج1، ص243.
[5]. شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج4، ص21.
[6]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج7، ص101.
[7]. تفسیر العیاشی، ج1، ص227.
[8]. وسائل الشیعة، ج26، ص179.
[9]. تهذیب الأحکام، ج9، ص293.
[10]. وسائل الشیعة، ج26، ص179.
[11]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج7، ص103.
[12]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج7، ص82.
[13]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج7، ص82.
[14]. تفسیر القمی، ج1، ص154.
[15]. وسائل الشیعة، ج26، ص196.
[16]. تهذیب الأحکام، ج9، ص249 و250.
[17]. وسائل الشیعة، ج26، ص81 و82.