03 06 2023 1550067 شناسه:

مباحث الفقه – کتاب الهبات – الجلسة 8

دانلود فایل صوتی

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

چون به عنايت الهي امروز پايان بحث هبه و صدقه است، عصاره اين فروع ذکر بشود گرچه ممکن است بعضي از اين فروع مورد اختلاف فقها باشد; ولي از محصول روايات، اينها در ميآيد. چند مطلب است که بين هبه و صدقه مشترک است و بسياري از مطالب است که در آنها بين هبه و صدقه فرق است و آنها را بايد از مشترکات جدا کرد. صدقه اولاً دو قسم است؛ يک قسم اصلاً جزء عقود نيست و خيرات مطلق است که کسي انجام ميدهد؛ مثلاً قرائت قرآنی انجام می­دهد صدقه ميدهد يا خاري را از سر راه برميدارد صدقه ميدهد يا براي منفعت عامه چاهي حفر می­کند صدقه میدهد؛ «مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَادِيَةَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة»[1] جايي آتش گرفته کسي «قربة إلي الله» دارد خاموش ميکند يا جايي سيلي آمده کسي «قربة الي الله» دارد جلوي سيل را ميگيرد، اينها خدمات عامه است که اصلاً جزء عقود نيست، چيزي را به کسي نميدهد. اين يک فرق اساسي است که بين صدقه و هبه است.

 امام صادق(سلام الله عليه) فرمود صدقه را اسلام احداث کرده است: «إِنَّ الصَّدَقَةَ مُحْدَثَةٌ»؛[2] يعني در بين مردم هبه بود هديه بود عطيه بود «نثار العرس» بود ولي صدقه نبود. صدقه عبارت از آن است که چيزي را انسان «قربة إلي الله» بدهد؛ عبادت است.  

بنابراين فرق اول و جوهري هبه و صدقه اين است که اولاً هبه حتماً جزء عقود است و بخشي از صدقه جزء عقود نيست؛ فرق دوم آن است که آن صدقهاي که جزء عقود است مثل صدقه غيرعقدي، عبادت است؛ اما هبه و هديه و چشمروشني و «نثار العرس» و عطيه، قصد قربت در آنها شرط نيست. اينها فرقهاي جوهري است.

مطلب بعدي آن است که درباره هبه گفتند بايد عين باشد لذا هبه منفعت، هبه حق، هبه انتفاع، حتي هبه کلي در ذمه که مشخص نيست و عين نيست, بياشکال نيست و معلوم نيست که ادله هبه اينها را شامل بشود. بله، دَيني که در ذمه مديون است دائن ميتواند آن دَين ذمه مديون را به او هبه بکند. تا اينجا مورد اتفاق است که ميشود هبه کرد؛ لکن، دَيني که در ذمه مديون است دائن آن دَين را به بيگانه و شخص ثالث هبه بکند گفتند اين محل اشکال است، چرا؟ چون در هبه، قبض لازم است، در آنجا که شخص دائن، آن دين را به خود مديون هبه ميکند، چون ذمه در اختيار خود اوست به منزله قبض است؛ اما اگر بخواهد به بيگانه هبه بکند، قبض، صادق نيست. اين دليل قائلين به اين نظر بود؛ ولي اينچنين نيست که صادق نباشد، چون «قبض کل شيء بحسبه»، در معاملات، اين را هم قبض ميدانند.

بنابراين مطلب اول اين است که هبه بايد عين باشد و هبه حق و کلي و منفعت و اينها درست نيست و در مسئله دَين هم حکمش گذشت. دوم اينکه قبض، شرط است و در هبه دائن، قبض، صادق است چون «قبض کل شيء بحسبه» و قبل از قبض ميشود مراجعه کرد و گرفت و بعد از قبض هم مادامي که عين موجود است رجوع جايز است چون هبه، عقد جايز است عقد لازم نيست و اين رواياتي که دارد اگر کسي هبه کرد و بعد مراجعه کرد گرفت مثل اينکه بالاآورده خودش را بخورد[3] و مانند آن روايات اخلاقي است چون اين معنا را روايات ديگري تجويز کرده[4]، معلوم ميشود که آنها حمل بر کراهت ميشود و مانند آن.

پرسش: دوران امر بين تصرف ماده و هيئت باشد کدام مقدم است ... اينجا تصرف در معنای هبه می­کنند معنای صدقه...

پاسخ: آنجا يک فرق جوهري دارد؛ اگر قصد قربت بکند صدقه ميشود و اگر قصد قربت نکند هبه ميشود.

قبض که شرط است براي آن است که قبل از قبض اصلاً هبه نيست و بعد از قبض، اين شرط صحت است شرط انعقاد عقد هبه است نه شرط لزوم، لذا بعد از قبض هم مراجعه جايز است. بله، بعد از مصرف کردن نه صِرف صَرف، بعد از تلف کردن، واهب نميتواند متّهب را بدهکار بداند و از ذمه او بگيرد.

بنابراين قبض، شرط صحّت و انعقاد عقد هبه است (يک)، حتي بعد از قبض هم رجوع جايز است (دو) و اگر شخص تصرف کرده است و تلف کرده است جا براي رجوع نيست (سه).

پرسش: ... تصرفش به اين مقدار است که ...

پاسخ: اين کافي نيستT تلف باشد.

پرسش: ... تصرف عنوانی هم تصرف محسوب می­شود يا تصرف بايد حتماً ...

پاسخ: «تصرف کل شيء بحسبه» چه اينکه در تصرف در دين هم اشاره شد که حتي اگر متّهب، مديون باشد و واهب، آن دَين ذمه او را به او هبه بکند، اين به منزله تصرف است و قبض صادق است. دو مطلب است: يکي اينکه قبض لازم است تا هبه منعقد بشود؛ يکي اينکه تصرف اگر باعث تلف شد رجوع جايز نيست. تصرف متلِف، اين عقد جايز را لازم ميکند و تصرف به معني قبض، اصل عقد را منعقد ميکند يعني تثبيت ميکند.

 اصل در هبه بعد از اينکه قبض محقق شد و هبه محقق شد اين است که عقد جايز است و رجوع واهب حتي بعد از تصرف «في الجمله» جايز است، البته اگر تلف کرده باشد رجوع جايز نيست.

 اگر اين شخص قصد قربت کرد، ديگر هبه نيست، میشود صدقه. صدقه عبادت است و فرق جوهري صدقه و هبه اين است که صدقه عقد لازم است و هبه عقد جايز است. اين همان بيان نوراني امام صادق(سلام الله عليه) بود که فرمود: «انّ الصَّدَقَةَ مُحْدَثَةٌ» يعنی صدقه را اسلام آورده است. صدقه عبادت است يعني اگر کسي مالي را هبه بکند ثواب ندارد، اگر به قصد قربت چيزي را عطا کند آن وقت اين صدقه ميشود و ثواب دارد. اين روايتي که فرمود: «إِنَّ الصَّدَقَةَ مُحْدَثَةٌ»، در وسائلالشيعه، جلد نوزدهم، صفحه 243، باب دهم هست؛ دارد که «عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ» ميگويد که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) سؤال کردم «عَنِ الرَّجُلِ يَتَصَدَّقُ بِالصَّدَقَةِ أَ لَهُ أَنْ يَرْجِعَ فِي صَدَقَتِهِ» آيا ميتواند برگرداند، حضرت فرمود: «إِنَّ الصَّدَقَةَ مُحْدَثَةٌ»؛ صدقه را اسلام آورده است، قبلاً صدقه نبود، مردم هديه داشتند هبه داشتند نحله داشتند عطيه داشتند «نثار العرس» داشتند اين عناوين را داشتند اما صدقه نداشتند.

پرسش: ... اينکه انبيای قبل از پيغمبر ...

پاسخ: انبيا بله، آن هم در حقيقت اسلام بود، چون همه آنها اسلام آورده بودند منتها هم درباره انبيا فرمود: ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَي بَعْضٍ[5] هم درباره مرسلين فرمود: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم علی بَعض،[6] و وجود مبارک حضرت را فرمود «مُهَيمِن» بر همه انبياست. اين کلمه «مُهَيمِن» فقط در يک جاي قرآن آمده است؛ انبياي ديگر ﴿مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ[7] بودند اما هيمنه و سيطره و سلطنت وحياني فقط در يک جاي قرآن آمده است که مخصوص پيغمبر است که فرمود: ﴿وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ[8].

فرمود: «إِنَّ الصَّدَقَةَ مُحْدَثَةٌ إِنَّمَا كَانَ النُّحْلُ وَ الْهِبَةُ»؛ اينها قبلاً بود، صدقه قبلاً نبود «وَ لِمَنْ وَهَبَ أَوْ نَحَلَ أَنْ يَرْجِعَ فِي هِبَتِهِ»؛ بله نحله، هبه، عطيه، چشمروشني، «نثار العرس» متاعي يا پولي که روي سر عروس يا داماد ميريزند منثور است يعني پراکنده است هر کسي جمع کرد برای اوست، اينها بود نثار العرس بود، هبه بود، نحله بود. «حِيزَ أَوْ لَمْ يُحَزْ» چه حيازت بشود يا نشود، قبض بشود يا نشود.

مطلب بعدي اين است که اصل در هبه، جواز است، هبه، عقد جايز است عقد لازم نيست؛ مثل اينکه اصل در بيع لازم «الا ما خرج بالدليل»، اينجا هم اصل در هبه جايز است «الا ما خرج بالدليل». آن مواردي که خروج بالدليل است يا تخصصي است يا تخصيصي است. تخصصي آن جايي است که قصد قربت بکند، خب ميشود صدقه، اين ديگر خروج از هبه نيست، اين اصلاً عنوان صدقه دارد يعنی صدقه است و عقد لازم است و رجوع جايز نيست; اما مواردي که هبه است مثل هبه به ذي رحم، هبه معوضه، هبهاي که عين موهوبه تلف بشود، اين گونه از موارد لازم ميشود، وگرنه خود هبه ذاتاً عقد جايز است.  

پرسش: در رحم چه بعيد باشد چه قريب فرقی نمیکند؟

پاسخ: اگر انصراف داشته باشد

پرسش: پسر عمو، نوه­ی ...

پاسخ: الآن مقداري فاصله پيدا شده است چون صله رحم که اصل کلي است در قرآن کريم که ﴿يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ[9] که با لحن تندي هم در آن آيه تعبير دارد که اينها که قطع ميکنند: ﴿يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ﴾، همين صله رحمهاست. اگر صله رحم بود جامعه، گسسته نبود؛ بسياري از افراد نسبت به هم ارحاماند.

پرسش: جامعه امروز اصلاً ممکن است صله رحم به صورت ...

پاسخ: بله، الآن با تلفن میشود، «کل شيء بحسبه»، الآن آسان است. الآن وقتي که روابط با تلفن شد با نامه شد با امثال اينها شد کاملاً ممکن است؛ سالي يک مرتبه که ممکن است! با دوستان بيگانه مرتّب تماس تلفني دارند، خب با ارحام هم میتوانند! کساني که ﴿يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ را در آن آيه لعن کرده است.

بنابراين آن رواياتي که دارد کسي حق رجوع ندارد، حمل بر کراهت ميشود، چون اصل هبه، عقد جائز است «الا ما خرج بالدليل» و مواردي که «خرج بالدليل»، همانهاست که ذکر شد و جايي که گفته شد اگر تلف بشود عقد هبه جايز را لازم ميکند، تصرف «في الجمله» نيست بلکه جايي است که کلاً عين از بين برود.

پرسش: کلش از بين برود...؟

پاسخ: يا به منزله از بين رفتن باشد.

پرسش: اگر مقداری از آن را استفاده کرده ...

پاسخ: اگر قابل توجه است ممکن است. مجرد تصرف در بعضي امور، مؤثر در لزوم است اما در هبه اين طور نيست. در مواردي که چيزی را خريدند اگر تصرف کردند ميگويند خيار ندارد؛ تصرف کرده و يک مرتبه مثلاً اين لباس را پوشيده، ميگويند خيار ندارد چون تصرف کرده است؛ اما اين گونه از تصرفات باعث نميشود که عقد هبه که جايز است لازم بشود.

مطلب ديگر در هبه کردن اين است که آيا ممکن است انسان بين اولادش فرق بگذارد يا نه؟ اين در روايات هست که اگر اولاد «متساوية الأقدام» بودند وجهي ندارد که آدم يکي را بر ديگري ترجيح بدهد اما اگر فرق داشتند، ميشود پدر يا بزرگتر بين اولاد فرق بگذارد. فرمودند اگر خصيصهاي باشد بله؛ اما اگر خصيصهاي نباشد اين کار را نکنيد، مبادا امثال قصه حضرت يوسف و اينها پيش بيايد! حسد اين طور است. در آخرين باب اين مسئله همين را نقل کردند. وسائل، جلد نوزدهم، صفحه 246 آنجا آمده است که در تفسير عياشي از «مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ» دارد که امام صادق(سلام الله عليه) فرمود که پدرم امام باقر(سلام الله عليه) فرمود: «وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُصَانِعُ بَعْضَ وُلْدِي وَ أُجْلِسُهُ عَلَی فَخِذِي (وَ أُفْكِرُ لَهُ فِي الْمِلْحِ) وَ أُكْثِرُ لَهُ الشُّكْرَ» ميتوانم بعضي از فرزندانم که برجستهتر هستند را روي دامنم بنشانم و ببوسم و بيشتر از ديگران محبت بکنم و اين ­کار را برای بچههاي ديگر نکنم _ولو اينکه اگر بکنم هم حق با اوست چون فضيلتي دارد_ ولي اين کار را نميکنم مبادا در دودمان ما و خاندان ما نظير جريان يوسف پيش بيايد.

پرسش: يعنی حتي آنجايي که ترجيح هم داشته باشند بهتر است که اين کار را نکنند؟

پاسخ: مگر اينکه مسئله امامت باشد.

حضرت فرمود اين کار را نمیکنم، چرا؟ «وَ لَكِنْ مَخَافَةً عَلَيْهِ مِنْهُ وَ مِنْ غَيْرِهِ لِئَلَّا يَصْنَعُوا بِهِ مَا فَعَلُوا بِيُوسُفَ إِخْوَتُهُ». آنجايي که مسئله امامت و اينهاست که حضرت امير نسبت به امام حسن کرد وجود مبارک امام حسين نسبت به امام سجاد کرد، امام صادق فرمود که پدرم نسبت به من کرد، مسئله امامت و جانشيني و اينها که تعارفبردار نيست؛ اما در مسئله احترام و ناز کردن بيشتر و اينها، گفت نمیکنم «لِئَلَّا يَصْنَعُوا بِهِ مَا فَعَلُوا بِيُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُورَةَ يُوسُفَ إِلَّا أَمْثَالًا»؛ جريان سوره «يوسف» را ذات اقدس الهي به عنوان اصلي کلي براي آموزش ما ذکر کرد، قصه که نخواست بگويد «وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُورَةَ يُوسُفَ إِلَّا أَمْثَالًا لِكَيْ لَا يَحْسُدَ بَعْضُنَا بَعْضاً كَمَا حَسَدَ يُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ بَغَوْا عَلَيْهِ فَجَعَلَهَا حُجَّةً وَ رَحْمَةً عَلَی مَنْ تَوَلَّانَا وَ دَانَ بِحُبِّنَا (حُجَّةً عَلَی) أَعْدَائِنَا وَ مَنْ نَصَبَ لَنَا الْحَرْبَ».

حالا ممکن است مخفيانه باشد علني نباشد؛ تفضيل بعضي اولاد بر بعضي، آن فتنه را در بر دارد؛ اگر آن فتنه نباشد مثلاً طوري باشد که علني نباشد، جايز است.

 يکي از احکام هبه هم اين است که هبه گاهي مفروز است گاهي مشاع. همان طور که عين مفروز و عين جدا را ميشود هبه کرد، عين مشاع را هم ميشود هبه کرد؛ اين طور نيست که حتماً آن عين موهوبه بايد مفروز و مشخص باشد. بله، هبه منفعت درست نيست، هبه انتفاع درست نيست، هبه حق درست نيست، هبه کلي درست نيست، بايد شخص  باشد، تا اينجا اين سه چهار عنوان گذشت؛ اما اين شخص(يعنی اين مال) اعم از مفروز و مشاع است؛ حالا خانهاي است مشاع بين دو نفر، اين ميتواند سهم خودش را هبه بکند، چه اينکه مفروز را هم ميتواند بکند.

 اصل ترجيح کسي بر ديگري در اسلام ممنوع است. در دستگاه قضا از وجود مبارک حضرت نقل شد نگاه ميخواهي بکني به هر دو طرف، يک نحو باشد، حرف ميخواهي بزني به هر دو طرف، يک نحو باشد.[10]  

 نگاه هم دو نحو است؛ بعضي نيمرخ نگاه ميکنند. قونوي اربعيني نوشته که يکي از آن احاديث چهلگانه اين است که اصلاً وجود مبارک پيغمبر (صلی الله عليه و آله و سلم) نيمرخ به کسي نگاه نمیکرد، تمام رخ نگاه می‌کرد[11]. اين احترامگذاري است. اين طور نبود که حواسش در جاي ديگر باشد، به کسی که نگاه ميکرد، کاملاً و به تمام وجه به آن شخص نگاه ميکرد.  

تفضيل اولاد و اينها را حضرت فرمود بله ميتواند اين کار را بکند: «سالتُ اباجعفر عليه السلام عَن الرَّجُل يُفَضِّلُ بَعْضَ وُلْدِهِ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ نَعَمْ وَ نِسَاءَهُ»؛[12] فرمود درباره نساء هم همين طور است؛ اگر چند عيال دارد ميتواند اما طوري نشود که به فتنه حسد برسد و امثال ذلک، براي اينکه آن روايت حاکم بر اين روايت است. آن روايتي که دارد اين کار مبادا باعث حسد بشود و سوره «يوسف» را خدا براي همه ما ذکر کرده و اين «قضية في واقعة» که نيست، اين براي همه است، آن دليل هم شامل نساء ميشود هم شامل فرزندان ميشود هم شامل برادرها ميشود هم شامل خواهرها میشود هم شامل دخترها ميشود هم شامل پسرها ميشود.  

بله، جايز است ولي آن فتنه را دارد؛ اگر دو برادر داريد دو خواهر داريد دو فرزند داريد خواستيد يکی را بر ديگري ترجيح بدهيد، طوري نشود که حسدبرانگيز باشد.

روايت دوم اين باب هم که «مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ» از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) نقل ميکند اصلش را تجويز ميکند و ميفرمايد که جايز است.

روايت سوم هم که ميگويد من از امام صادق(سلام الله عليه) شنيدم که «صَنَعَ ذَلِكَ عَلِيٌّ عليه السلام بِابْنِهِ الْحَسَنِ _وَ فَعَلَ ذَلِكَ الْحُسَيْنُ بِابْنِهِ عَلِيٍّ_ وَ فَعَلَهُ أَبِي بِي وَ فَعَلْتُهُ أَنَا»؛[13] اينجا تفضيلی که شده جا براي حسد نيست اين مسئله امامت است؛ اما آن تفضيلي که يکی را بيشتر دوست دارد برای بعضي از کمالات، آنجا فرمود که اين کار را نکنيد. آن روايت حاکم يا شارح همه اين روايات است.

روايت چهارم اين باب اين است که «إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ» ميگويد که از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) شنيدم که «يَقُولُ فِي الرَّجُلِ يَخُصُّ بَعْضَ وُلْدِهِ بِبَعْضِ مَالِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ»؛[14] فرمود عيب ندارد ميتواني اين کار را بکني.

آخرين روايتي که دارد مبادا کسي اين کار را بکند زمينه فتنه را فراهم بکند و برای خانواده خودش مشکل ايجاد بکند، در صفحه 246 است که اين حاکم بر همه روايات است؛ اين روايتي که عياشي در تفسيرش از «مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ» نقل ميکند که: «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع قَالَ وَالِدِي عليه السلام» امام صادق(عليه السلام) فرمود که پدرم فرمود: «وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُصَانِعُ»؛ من بعضي از فرزندان را بر بعضي ترجيح ميدهم بيشتر دوست دارم بيشتر علاقهمندم اما اين را علني نميکنم و اين کار را رسمي نميکنم مبادا اينکه جريان سوره «يوسف» پيش بيايد و اصلاً سوره «يوسف» را خدا براي آموزش ما ذکر کرده است.

فرمود: «لِئَلَّا يَصْنَعُوا بِهِ مَا فَعَلُوا بِيُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُورَةَ يُوسُفَ- إِلَّا أَمْثَالًا لِكَيْ لَا يَحْسُدَ بَعْضُنَا بَعْضاً كَمَا حَسَدَ يُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ بَغَوْا عَلَيْهِ فَجَعَلَهَا حُجَّةً وَ رَحْمَةً عَلَی مَنْ تَوَلَّانَا». اين را براي اصل کلي اساس خانواده ذکر کرد. شما محبت داريد، طوري محبت داشته باشيد که مخفيانه باشد؛ اگر در روايات ديگر هست که ما اين کار را ميکنيم، محکوم اين روايت است يعني مخفيانه ميکنيم، طوري که حسدبرانگيز نباشد میکنيم، علني نباشد میکنيم يا مکرر نباشد میکنيم و مانند آن.

پرسش: اصل محبت اختياری نيست

پاسخ: ترتيب اثر عملياش، تفضيلش، اينها هست

پرسش: چيزهايي که عين نيست مثلاً اختياري، جايگاهي، حقی، چه دليلي داريم که اين قابل واگذار کردن و هبه کردن نباشد؟ اينها عقلايي است

پاسخ: اين جعل منصب، حساب ديگر دارد، از باب هبه نيست; منصبي را سمَتي را مقامي را اعطا ميکند، در اين، قبول شرط نيست که بعد پس بگيرد و احکام هبه را داشته باشد، اين عقد نيست، اين مأموريتي است که ميدهند.

پرسش: منصب به آن معنا که يک مقام بالاتر ... پدر و پسر و اينها به هر حال چيزهايي است که عين نيست حتي مثلاً منفعت را ميگويند نميشود هبه کرد، چرا نشود؟ عقلا اين کار را ميکنند! الآن در همه دنيا اين امور انجام ميگيرد، آن وقت ما بگوييم شرعي نيست؟ انتفاعي را هبه ميکند بعد هم اگر خواست پس ميگيرد، جايز هم است؛ گاهي انتفاع از عين مهمتر است.

پاسخ: حالا فرقي هست بين هبه و نحله و عطيه و چشمروشني و «نثار العرس»، اين چند عنوان در شريعت هست.

پرسش: يعني آنها هم عقد است؟

پاسخ: مثلاً در باب نکاح بحث ميکنند که اين نثار _نُقلهايي که بر سر عروس و داماد ميريزند پولهايي که ميريزند اين را ميگويند منثورات عرس و عروسي_ آيا گرفتنش جايز است يا نه؟ گفتند بله، براي کسي که تماشاچي است جايز است. اين هبه نيست اين عطيه نيست؛ مال را به ديگري دادن مثلاً گاهي هبه است گاهي نحله است. وجود مبارک فاطمه(سلام الله عليها) دارد که فدک را وجود مبارک پيغمبر به من نحله کرده است.[15] آن مال بخشوده شده را ميگويند «نُحل»[16] به ضمّ است.

پرسش: فرقش با هبه چيست ؟

پاسخ: هبه يک عقد است.

پرسش: آن عقد نيست؟

پاسخ: نه عقد نيست; نظير جعاله که با اجاره يک فرق جوهري دارد. اجاره ايجاب ميخواهد قبول ميخواهد و مانند آن؛ اما در جعاله کسي که مالي را گم کرده ميگويد هر کسي پيدا کرد من به او اين قدر ميدهم، خب با چه کسي عقد بسته است؟

«و الحمد لله رب العالمين»

 

[1]. الکافي،ج5، ص55.

[2]. وسائل الشيعه, ج19, ص243.

[3] . وسائل الشيعه, ج19, ص 205.

[4] . وسائل الشيعه, ج19, ص243.

[5]. سوره اسرا، آيه55.

[6]. سوره بقره، آيه253.

[7]. سوره بقره، آيه97؛ سوره آلعمران، آيه3؛ سوره مائده، آيات 46 و 48.

[8]. سوره مائده، آيه48.

[9] . سوره بقره، آيه27؛ سوره رعد، آيه25.

[10]. ر.ک: الكافي، ج‏7، ص413

2.شرح الاربعين حديثاً(قونوی)، ص 163.

[12]. وسائل الشيعه, ج19, ص244.

[13]. وسائل الشيعه, ج19, ص245.

[14]. وسائل الشيعه, ج19, ص245.

[15]. الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص113؛ الاحتجاج (شيخ طبرسی)، ج1، ص107.

[16]. العين، ج3، ص230.

​​​​​​​

​​​​​​​


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق