بسم اللّه الرحمن الرحيم
عجز قلم و زبان از وصف کوثر پيامبر(صلي الله عليه و آله)
گفتار و نوشتار، هرچه بلند و پر معنا و نغز و رسا باشد، توان معرفي شخصيّتي كه اصلش از عالم ملكوت و شاخ و برگش در جهان ناسوت گسترده است را ندارد؛ زيرا كلام، حقيقتي اين سويي و موجود ملكوتي آن سويي است و لذا قرآن چهره دنيايي خود را از دريچه كلام، توصيف ميكند، ليكن سيماي لوح محفوظي او لفظ و كلام نمي شناسد.
وقتي سخن از موجودي است كه زهره سماء و زهراي زمين است[1]، وجودي كه عرش و فرش، فرش هستي اوست و چهره اي كه ثمره نتيجه هستي است[2]، قلم سرافكنده و از ناوك او عرق خجلت بر صفحه كاغذ مي نشيند و زبان، الكن و تنها شيون و ناله اَخرس را دارد. ولادت شخصيتي كه به عنوان كوثر به حبيب خدا رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) عطا شده[3] بر جهان امكان پرميمنت باد.
رايحه بهشتي حضرت زهرا(سلام الله عليها)
بياييم قدمگاه وجودش را سجدهگاه عشق و رايحه دلنواز هستياش را بشارت رضوان الله بدانيم؛ «إذا اشتقت إلي الجنّة شممت رائحة فاطمة» [4] و به مقدار توان، كوثر وجودش را در طرف هستي خود مالامال گردانيم؛ زهرايي كه در سير عشق به پروردگارش سبقت گرفته؛ بلكه الگوي همه عاشقان شده.
لذت خدمت الهي در کام فاطمه
1. لذّت طاعت و حلاوت خدمت الهي، مگر خداي در كام جانش نشانده كه هرگز به چيز ديگر نمي انديشد و تنها با نگريستن به چهره كرامت و خيره شدن به سيماي عظمت الهي، خود را زنده مي دارد: «شغلتني عن مسئلته لذّة خدمته؛ لا حاجة لي غير النظر إلي وجهه الكريم».
ايزد پرستان را نظر بر ماسوا نيست ٭٭٭٭ خورشيد رويان را به ذرّات اعتنا نيست
او كه هيچ چيز جز ذكر محبوب و ياد معشوق نمي تواند وَقود عشقش و شعله حُبّش را سرد و خنك كند: «يا ربّ ليست من أحد غيرك تثلج بها صدري» [5]، او كه شادي قلبش و سرور نفسش در شعاع فيض ربوبي است و «تسرّ بها نفسي» [6] او كه قرّه عينش و اشك شوقش در پرتو نگاه رحماني است و «تقرّ بها عيني» [7] و بالاخره، او كه آرامش قلبش و آسايش جانش در توجه به اوست و «يطمئنّ بها قلبي» [8] ، او زهراست.
2. اگر در صحنه سلامت نفس و صيانت روح او را بنگري، طائر طاهر وجودش سبكبال از هرچه بدي و پرتو آن از هرچه نيكي در آسمان پر ستاره فضيلت به پرواز درآمده و ندا در مي دهد: «اللّهمّ انزع العجب و الرياءِ و الكبر و البغي و الحسد و الضعف و الشكّ و الوهن و الضرّ و الأسقام و الخذلان و المكر و الخديعة و البلية و الفساد من سمعي و بصري و جميع جوارحي و خذ بناصيتي إلي ما تحبّ و ترضي» [9]، او از آفريدگارش مسئلت مي كند تا همه ارجاس نفساني و ارجاز جسماني را از او دور دارد و زمام هستي و ناصيه وجودش را به سمتي بكشاند كه رضاي او در آن است.
آگاهي حضرت فاطمه(عليهاالسلام)ازگذشته و حال و آينده
3. اگر در ميدان علم و آگاهي او را بجويي، به گونه اي خواهي يافت كه حقيقت علم در آسمان هستي او همانند ستاره اي فروزان، فروغي ويژه دارد و آنچه را در گذشته ازلي و آينده ابدي و حال جاري تحقّق دارد، در جلو ديدگان او سان ديده گذر مي كند: «نادت [فاطمة]: أُدن [يا أبا الحسن] لأُحدِّثك بما كان و بما هو كائن و بما لم يكن إلي يوم القيامة حين تقوم الساعة».[10]
او تعلّم همه آنچه را از طريق وحي نبوي مي شنيد، مشتاقانه فرا گرفته و تمام همّ خود را در حفظ و نگهداري آن علوم آسماني به كار مي برد و هيچ چيزي را برابر و معادل آن نمي دانست؛ حتي حاضر بود از دو فرزندش، حسنين بگذرد؛ ليكن از آن كلام سماوي و نداي ملكوتي دست بر ندارد....«فإنّها تعدل عنّي حسناً وحسيناً».[11]
او در مقام تعليم و آموزش علوم الهي و حقايق ديني، هرگز خستگي به خود راه نمي داد؛ بلكه شوق پاداش تعليم و صواب آموزش آنچنان او را به خود مشغول مي داشت كه ضربات خستگي و لطمات رنج و ناراحتي، كمترين آسيبي به پيكره روح راسخ او وارد نمي ساخت: «فقالت: إكتريت أنا لكلّ مسألة بأكثر من ملء ما بين الثري إلي العرش لؤلؤاً فأحري أن لا يثقل عليّ».[12]
4. وقتي او را در سيماي علي(عليهالسلام) مي يافتي، بهترين مددكار و يار علي در مسير طاعت الهي بود. از ديدگاه علي بهترين همسر كسي است كه نه تنها اجازه ندهد كه شوهر در جهت خلاف گام بردارد و از ميدان اطاعت الهي بگريزد و نه تنها مانع كمال و عبوديت در مسير الهي شوهرش نگردد، بلكه او را در اين مسير سختْ يار و مساعد باشد. قال(عليهالسلام): «الزهراء نعم العون علي طاعة الله».[13]
5. چون يكي از راههاي شناخت امور، شناسايي معادل و همسان است، براي بازيافت حقيقت و دريافت نفاست زهرا، تابلوي رسا و آية كبراي وجود اميرالمؤمنين بهترين راهنماست و لذا رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: اگر علي(عليهالسلام) نبود، زهراءٍّ كفو و همتايي نداشت: «لولا أنّ أميرالمؤمنين تزوّجها لما كان لها كفواً علي وجه الأرض إلي يوم القيامة مِنْ آدم فَمِنْ دونه».[14]
جان نثاري فاطمه(عتيهاالسلام)درراه دفاع از حريم ولايت
6. اگر او را در يكي از عاليترين چهره ها و برجسته ترين صورتهايش كه همانا دفاع از حريم ولايت استْ بنگري، مشاهده مي كني درياي وجودش به جوش آمده و موج هستياش به اوج رسيده، همه و همه را فداي راه علي و نثار مقام علي(عليهالسلام) مي نمايد و مي گويد: يا علي! جانم فداي جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!: «قالت: روحي لروحك الفداء و نفسي لنفسك الوقاء»[15]. او وقتي مي بيند همسرش را با اكراه به مسجد مي برند و به راحتي مقام خلافت را تعدّي مي نمايند، فرياد بر مي آورد: دست از پسر عمويم برداريد و در غير اين صورت با همه وجودم از خدا دادرسي مي طلبم و بدون شك، ناقه صالح از من در نزد پروردگار كريمتر نيست و بچه هاي من از بچه شتر كمتر نيستند: «خلّو عن ابن عمّي فوالذي بعث محمّداً بالحقّ! لئن لم تخلّوا عنه لأنشرن شعري و لأضعنّ قميص رسول الله علي رأسي و لأصرخنّ إلي الله تبارك وتعالي فما ناقة صالح بأكرم علي الله منّي و لا الفصيل بأكرم علي الله من ولدي».[16]
7. چهره زهرا كه مظهر عطوفت رحماني و رأفت يزداني است، نسبت به شيعيان و پيروان ولايت كه گرد عصيان و غبار طغيان بر سيماي جانشان نشسته است، همانند باران رحمتي شستوشوگر ذنوب و رافع كدور است. او همه انبياء را مشفوع به بكاء طفلان نموده و به عنوان زمينه دريافت غفران، پروردگارش را بدانها سوگند مي دهد: «إلهي وسيّدي! أسئلك بالذين اصْطفيتهم وببكاء ولديَّ في مفارقتي أن تغفر لعصاة شيعتي و شيعة ذرّيتي» [17]، و آنگاه كه در صحراي محشر، عده اي زفير آتش و نفير نار را مي شنوند و فرياد ﴿هل من مزيد﴾ [18] جهنّم نيز بلند است، اجنحه نجات و بال شفاعت از طرف حضرت زهراءٍّ بر سر آنها گسترده مي شود كه: «إذا حشرت يوم القيامة أشفع عصاة النبي».[19]
8. وقتي زهرا را در نقش پرهيز از دنيا و ميل عقبا مي نگري، شهد شيرين رضوان او را از مرداب عَفِن طغيان باز مي دارد و هرگز رغبتي حتي در حد نظر به دنيا ندارد و گاه كه رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) وارد منزل شد، فاطمه دستي بر آسياب و دستي به آفتاب سيماي حسن داشت. وقتي او را به شوق آخرت دعوت و از ميل به دنيا منع مي نمود، او با تمام خرسندي حامد نعم و شاكر آلاء الهي بود: «يا بنتاه! تعجّلي مرارة الدنيا بحلاوة الآخرة؛ فقالت: يا رسول الله! الحمد لله علي نعمائه و الشكر لله علي آلائه».[20]
وقتي سلمان به لباس كهنه و مندرس زهرا نظر مي كند و انگشت عجب بر دهان و ديدگان شگفتي باز مي كند؛ حضرت به وي مي فرمايد: ما از نصيب مادي خود در اين دنيا گذشتيم و به بهره عقبا مي نگريم: «يا سلمان إنّ الله ذخر لنا الثياب و الكراسي ليوم آخر».[21]
گاه كه ياد معاد با دشواري راه و تهيدستي جان به خاطرش مي آمد، ابر اضطراب و غمام غصّه بر چهره اش مي نشست و روزي كه چشم رسول اكرم به اين چهره نگران و روي اندوهگين افتاده، فلسفه آن را پرسيد، حضرتش عرض كرد: ياد قيامت و عريان بودن مردم در پيشگاه ربوبي، اينگونه مرا پريشان نموده است: «يا أبة ذكرتُ المحشر و وقوف الناس عراة يوم القيامة».[22]
گاه ديگري كه رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم) او را اينچنين سرآسيمه و آشفته ديد، فرمود: دخترم چگونه اي؟ او در جواب از شدّت خوف و زيادتي فاقه و طول اسف نسبت به معاد حكايت كرد: «والله! لقد اشتدّ حزني و اشتدّت فاقتي و طال سقمي».[23]
9. آنگاه كه در مقام تربيت فرزند قرار مي گيرد و مي خواهد همانند باغباني دلسوز، لاله هاي باغ هستي را آن سان بپروراند كه شميم عطر وجودشان جامعه بشري را در اوج عبوديت و نيز معيار عدالت را در ميان اجتماع گسترده سازد، آنها را امر به اطاعت الهي و بندگي ربوبي نموده و توصيه مي كند همانند پدرشان علي(عليهالسلام) بوده كه تنها در مقابل پروردگاري كه مبدأ قدرت و منشأ عزّت است، سر فرود آورده و هر قدرت غير الهي را به هيچ انگاشته و با انسانهاي كينه توز و دشمن، هرگز طرح دوستي و زمينه رفاقت در نياندازد:
أشبه أباك يا حسن! واخْلع عن الحقّ الرسن٭٭٭٭واعبد إله ذا منن و لا توال ذا الإحن[24]
مقاومت حضرت در برابر مشکلات
10. چهره تابناك زهرا در تحمّل مشكلات و پذيرش مصائب، به حدّي پرصلابت است كه گويا كوه وجودش را با بنياني سُربي پي ريزي نموده و هيچ مصيبتي نمي تواند آن را متزلزل و دگرگون سازد؛ بلكه هرچه اين مصائب بر او ببارد، آن ممتحنه الهي شكوفاتر و درجات قرب الهي او افزونتر مي گردد: «يا ممتحنة امتحنك الله الذي خلقك قبل أن يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة».[25]
خاتمه
حضرت فاطمه(عليهاالسلام) الگو و رهبر جهانيان
آنچه در پايان اين خطوط و خاتمه اين سطور مي توان به يادگار نوشت و در جانْ سرشت، اعتقاد به كوثر بودن زهراٍّ و الگو بودن دختر بطحاء است. او نه تنها اسوه زنان و رهبر نسوان است، بلكه امام مردان و زعيم قاطبه نيكان است.
و چون رضا و غضب دو وصف نيست، بلكه جامع همه اوصاف انساني است، زيرا كار انساني يا مورد رضاي الهي است و يا جاي غضب پروردگاري و چون فاطمه مظهر رضاي الهي و غضب ربوبي[26] است، بنابر اين تمام اوصاف انساني با معيار رضا و غضب فاطمه بررسي مي شود كه اگر عملي از ديدگاه فاطمه، مظهر رحمانيت الهي، پسنديده و نيكو بود، خدا از عمل و صاحب آن راضي و اگر پذيرفته نبود، خداوند نيز از آن كار و صاحب آن غضبْ آلوده است.
ظهور ميزان بودن فاطمه در محشر
از اين جهت، او معيار صحت و قبولي و ارزش و بي اعتباري همه عقايد اعمال و كردار است و اگر در روايت آمده است كه آنها در قيامت ميزان اعمال هستند[27]، يعني معيار بودن آنها در صحراي محشر ظاهر مي شود؛ وگرنه آنها هم اكنون معيارند و رضاي آنها ملاك حقّانيت و غضب آنها ميزان بطلان است. اميد است به بركت انقلاب شكوهمند اسلامي و زعامت حكيمانه رهبر معظم انقلاب و داشتن سرمايه هاي جاوداني رشادت و شهادت عزيزان اين سرزمين و عزّت حكومت اسلامي بتوانيم نمونه هاي بشري و ضيوف رحماني را بهتر شناخته و با توسل به آنها به دارالسلام الهي راه بيابيم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
[1] ـ بحار الانوار، ج43، ص17؛ «...خلق نور فاطمة الزهراءٍّ يومئذٍ كالقنديل و علّقه في قرط العرش فزهرت السماوات السبع و الأرضون السبع من أجل ذلك سمّيت فاطمة الزهراء».
[2] ـ امالي صدوق، ص393.
[3] ـ سوره كوثر، آيه 1؛ «إنّا أعطيناك الكوثر».
[4] ـ علل الشرايع، ج1، ص218؛ بحار، ج43، ص5.
[5] ـ ذكر تعقيب نماز ظهر؛ بحار الأنوار، ج 83، ص 67.
[6] ـ همان.
[7] ـ همان.
[8] ـ همان.
[9] ـ بحار الانوار، ج 83، ص 86.
[10] ـ عيون المعجزات، ص54؛ بحار الانوار، ج43، ص8.
[11] ـ دلائل الامامة، ص 66.
[12] ـ بحار الانوار، ج 2، ص 3.
[13] ـ الكوكب الدرّي، ج1، ص166؛ بحار الانوار، ج 43، ص 117.
[14] ـ امالي صدوق، ص474، ح18.
[15] ـ الكوكب الدرّي، ج1، ص196.
[16] ـ بحار الانوار، ج 28، ص 206.
[17] ـ ذخائر العقبي، ص53.
[18] ـ سوره ق، آيه 30.
[19] ـ إحقاق الحق، ج19، ص129.
[20] ـ بحار الأنوار، ج43، ص86.
[21] ـ همان، ج8، ص303.
[22] ـ بحار الأنوار، ج 8، ص 53.
[23] ـ همان، ج38، ص19.
[24] ـ فضائل خمسه، ج3، ص21؛ بحار الانوار، ج 43، ص 286.
[25] ـ زيارت حضرت زهراءٍّ به إسناد معتبر از امام محمد تقي(عليهالسلام)؛ بحار الانوار، ج 97، ص194.
[26] ـ قال رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم) «يا فاطمة إنّ الله ليغضب لغضبك و يرضي لرضاك». كشف الغمّة، ج1، ص458؛ بحار الانوار، ج 43، ص 44.
[27] ـ بحار الأنوار، ج 7، ص 252.