سفرنامة نور توحيد در ظلمت الحاد
این نامه توسط هیئتی عالی رتبه که در رأس آن، یک عالم دینی آگاه به مسائل سیاسی و مذهبی یعنی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی قرار داشت، به گورباچف ابلاغ و برای وی تبیین و تشریح گردید. این نامه در شرایطی نگاشته شده بود که تحلیلگران سیاسی نظاره گر تجدید نظر طلبی و آغاز تحولات کمونيسم بوده ولي قادر به اظهار نظر در اين باره نبودند. رهبر کبير انقلاب اسلامي نه تنها اظهار نظر صريح درباره تحولات جهان کمونيست کرد بلکه فرمود: از اين پس کمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو کرد.
آنچه در ادامه می آید شرح این سفرنامه توحیدی به لسان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می باشد:
ابتدا به حديثي از پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) اشاره مي کنم که فرمود: «العلماء ورثة الأنبياء»[1]؛ عالمان هر عصري، نه تنها وارثان پيامبر آن عصرند، بلکه چون هر پيامبري، پيامبر گذشته را تصديق و رسالت او را تکميل مي کند، وارث انبياي گذشته نيز هستند. اين مطلب دربارهٴ علماي عصر حاضر که وارث رسول گرامي اسلام«صلي اللّه عليه وآله» هستند که ايشان نيز آخرين ميراث دار انبياي سلف و از کامل ترين رسالت برخوردار است، به شکل کامل تر نمايان است و آن ها ممکن است نقش همهٴ انبياي سلف مانند ابراهيم خليل، موساي کليم، عيساي مسيح و... را در جامعه ايفا کنند.
قرآن کريم با اشاره به پيام حضرت سليمان(عليه السلام): ﴿إنّه من سليمان و إنّه بسم اللّه الرحمن الرحيم ألاّ تعلوا عليّ و اْتوني مسلمين﴾[2]، به مسألهٴ دعوت به اسلام با فرستادن پيک و پيام تأکيد مي کند. امام خميني(قدّس سرّه) بارها به اين تأکيد قرآن کريم عمل کردند و شيوهٴ حضرت سليمان(عليه السلام) را يکي از روش هاي تبليغي خود برگزيدند و به اين ترتيب ثابت کردند که ميراث دار انبياي سلف(عليهم السلام) هستند.
ايشان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در نامه هاي خود مردم را به حکمت، موعظهٴ حسنه و جدال احسن و تشکيل حکومت اسلامي فرا مي خواندند و اين نامه ها نقش بسيار مهمي در پيروزي انقلاب داشت. پس از پيروزي نيز اين کار را ادامه دادند و همگان را به همان امور دعوت مي کردند و در اين امر به مرزهاي کشور بسنده نکرده، پيام هاي خود را به بيرون مرزها صادر مي کردند؛ چون اسلام ديني نيست که بتوان آن را محدود و منحصر کرد و همان گونه که پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ﴿للعالمين نذيراً﴾[3] است، علما نيز بايد تبليغ خود را به سراسر عالم معطوف کنند.
پيام حضرت امام در جهت همين امر صورت گرفت.ايشان به بن بست رسيدن کمونيسم را درک و با اعلام اين مطلب، زمينهٴ تأثير را فراهم و سپس پيام خود را ابلاغ کرد. احتمال اثرگذاري بسيار مهم است؛ چون ارسال پيام زماني سودمند است که احتمال اثر باشد. از اين رو، ايشان در بازگشت از سفر مسکو دربارهٴ احتمال تأثير پيام نيز سؤال فرمودند.
نکات لازم الاجرا در ابلاغ پيام
براي ابلاغ پيام امام(قدّس سرّه) تأکيد شده بود که هيأت اعزامي چند مطلب را رعايت کند:
1. پوشيده داشتن محتواي پيام تا زمان ابلاغ آن ؛ از اين رو با وجود همهٴ تواني که دستگاه هاي اطلاعاتي آن ها داشتند، نتوانستند از مضمون نامه اطلاع پيدا کنند. آن ها مسائل مختلفي چون قطع نامه، جنگ، صلح و... را احتمال مي دادند؛ حال آن که مضمون اصلي پيام، دعوت به اسلام بود.
2. رعايت ادب و احترام؛ اين از دستورهاي اسلام، به ويژه در امر تبليغ به شمار مي آيد و در اين زمينه رفتار معصومان(عليهم السلام) بسيار آموزنده است. حضرت امام صادق(عليه السلام) در برابر يهوديان که سرسخت ترين دشمنان اسلام بودند، ادب را در همهٴ امور، اعم از گفتار، رفتار و نوشتار رعايت مي کردند و مي فرمودند: «إن جالسک يهودي فَأحسنْ مجالسته»[4]؛ يعني اگر فردي يهودي همصحبت و همنشين تو شد، به او نيکي و احترام وي را حفظ کن.
3. اثر نپذيرفتن از عظمت کاخ کرملين و رهبر اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي؛ چون ما حامل پيام بسيار ارزشمندي بوديم که از سوي مردي بلند مرتبه فرستاده مي شد و بايد با صلابت رفتار مي کرديم که مبادا کم ترين احساس حقارتي در اعضاي هيأت پيدا شود. به ديگر سخن، قول ثقيل را نمي شد با ﴿ودّوا لو تدهن فيدهنون﴾[5] ابلاغ و اين پيام و گفتار سخت و جدّي را با روحيه اي ساده و کوچک همراهي کرد.
4. خواندن پيام براي شخص گورباچف تا نگويد که بعداً يا در فرصتي ديگر پيام را مطالعه مي کنم. لازم بود پيام را جمله به جمله براي او قراءت و ترجمه کنيم که اگر احتياج به توضيح يا استدلالي داشت، در همان جا ارائه شود. در کنار متن اصلي پيام که به خط ّخود حضرت امام(قدّس سرّه) نوشته شده بود، ترجمهٴ انگليسي آن نيز وجود داشت؛ چون هرچند مخاطب اصلي پيام، رهبر جماهير شوروي بود، امّا پيام امام تنها به او اختصاص نداشت و در حوزه اي وسيع تر ابلاغ مي شد.
ورود به مسکو و ابلاغ پيام
ساعت يازده روز چهارشنبه چهاردهم ديماه 1367(هـ.ش) هيأت سه نفرهٴ ايران به همراه سفير جمهوري اسلامي ايران در مسکو با رهبر شوروي ديدار کرد و در اين ملاقات، افزون بر گورباچُف، وزير امور خارجهٴ شوروي، مترجم و يک خبرنگار که براي حزب گزارش تهيه مي کرد، حضور داشتند.
آن ها از هيأت ايراني در کمال ادب و احترام استقبال کردند و پس از تعارفات معمول که نزديک پنج دقيقه طول کشيد، آقاي گورباچُف در ابتدا اظهار داشت: ما با داشتن تفکّرات گوناگون مي توانيم زندگي مسالمت آميزي در کنار هم داشته باشيم و چون شما براي ابلاغ پيام مهمّي آمده ايد، وقتتان را نمي گيرم و فرصت را در اختيار شما مي گذارم.
هيأت ايراني نيز صحبت را با اين جمله آغاز کرد: ميلاد يکي از بزرگ ترين پيامبران الهي را تبريک مي گوييم و به همين مناسبت، پيام يکي از رهبران الهي را براي شما قراءت مي کنيم.
از آن جا که مضمون پيام اهمّيت زيادي داشت، با تأنّي و جمله به جمله براي آن ها خوانده مي شد تا مطلب به خوبي منتقل شود؛ حتّي در مواردي نيز به درخواست مترجم، جمله تکرار مي شد تا او مطلب را به درستي بفهمد و به آقاي گورباچف منتقل کند. کار قراءت پيام و ترجمهٴ آن، يک ساعت به طول انجاميد و در اين مدّت، گورباچُف در کمال ادب گوش مي داد و تنها در دو جاي پيام، رنگ چهره اش تغيير کرد و صورتش سرخ شد؛ يک مورد آن در قسمتي از پيام بود که امام مي فرمايد: ديگر کمونيست را بايد در موزه هاي تاريخي جهان بنگريم و.... ايشان در خلال قراءت پيام نيز بعضي از مطالب را يادداشت مي کرد و برخي از مطالب را نيز معاونان و دستيارانش يادداشت مي کردند.
همان گونه که گفته شد، پيام حضرت امام(قدّس سرّه) دعوت به اسلام بود و در آن از مسائل سياسي چون قطع نامه يا آتش بس يا... سخني به ميان نيامده بود و فقط در جمله اي با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: اگر شما اسلام را بشناسيد، ديگر در مورد افغانستان اين گونه نمي انديشيد و تجديد نظر مي کنيد. اين مطلب نيز به نوعي به همان عينيّت سياست و ديانت اشاره داشت که امام(قدّس سرّه) به خوبي به آن وفادار بودند.
در پايان پيام نيز امام راحل، ضمن تأکيد بر قدرتمندي جمهوري اسلامي ايران به عنوان پايگاه جهاني اسلام فرمودند: ما همچنان بر زندگي مسالمت آميز و روابط متقابل معتقديم و آن را محترم مي شماريم.
واکنش گورباچُف
پس از اتمام قراءت و ترجمهٴ نامهٴ امام(قدّس سرّه)، آقاي گورباچُف ابتدا از اين پيام تجليل کرد و آمادگي خود را براي ارسال جواب ابراز نمود و اظهار داشت: ما برخي از اشتباهات گذشته را ترميم مي کنيم که بار ديگر مبتلا نشويم و نيز در مورد آزادي اديان، قانوني را در دست تصويب داريم و نيز افزود: همان گونه که در طليعهٴ سخن گفتم ما مي توانيم با داشتن مکتب ها و افکار گوناگون در کنار هم زندگي مسالمت آميزي داشته باشيم. سپس ضمن بيان اين نکته که ما هم داراي مکتب، ايده و فکري هستيم، با شوخي و خنده گفت: معلوم مي شود حضرت امام از ايدئولوژي ما خوشش نمي آيد. آيا مي شود ما نيز ايشان را به مکتبمان دعوت کنيم؟ اما بعداً دوبار بر جدّي نبودن سخن آخر خود تأکيد کرد.
پس از اتمام سخنان گورباچف، هيأت ايراني از سخن او و از اين که يک ساعت و اندي به پيام و ترجمهٴ آن گوش داده بود، تشکّر کرد.
امّا در مورد مهم ترين حرف آقاي گورباچف يعني عدم دخالت در امور داخلي يک کشور، اين گونه پاسخ داده شد: شما به عنوان رهبر شوروي آزاديد از اعماق خاک اين کشور تا اوج آسمان هاي اين مرز و بوم، هرکاري انجام دهيد؛ چون کشور متعلّق به شماست؛ امّا اين رهبر الهي (امام خميني(قدّس سرّه)) با آب و خاک و آسمان کشور شما کاري ندارد، بلکه روي سخن او با جان شماست. آقاي گورباچُف! شما بعد از مرگ مانند درختي هستيد که پس از شصت يا هفتاد سال مي خشکد و از بين مي رود يا مثل پرنده اي که بعد از مدت ها درِ قفس را براي او باز مي کنند و او براي هميشه آزاد مي شود؟ سخن اين رهبر الهي اين است که مرگ پايان کار نيست، بلکه شما هستيد و ابديّت انديشه، افعال و اوصافتان که بايد به فکر آن ها باشيد. شما گمان مي کنيد که مرگ مساوي با نابودي است؛ اما رهبران الهي مي گويند که مرگ حيات جديد است.
اين سخنان به عنوان آخرين کلام هيأت ايراني مطرح شد و جلسهٴ دو ساعتهٴ ما به پايان رسيد و در هنگام توديع براي خدا حافظي گفتيم: خدا حافظ، خدا توفيق بدهد. آقاي گورباچف گفت: «مردم ما مي گويند: کار» و ما پاسخ داديم که مردم ما گفتند: خدايا به اميد تو قيام مي کنيم و قيام نيز کردند و قدرت ها را سرجايشان نشاندند!
يکي از اعضاي هيأت ايراني، خانم محترمي بود که سابقهٴ مبارزات سياسي داشت و نيز نمايندهٴ مجلس شوراي اسلامي بود. وقتي ايشان از طرف سفير ايران به گورباچف معرفي مي شد، او بسيار تعجّب کرد که يک زن در نظام اسلامي ايران بتواند در اين سطح، مسؤوليت و فعّاليت اجتماعي داشته باشد.
به اين ترتيب، سفر يک روزهٴ ما به مسکو با موفقيّت به پايان رسيد و استقبال از هيأت ايراني و بدرقهٴ آن ها چه در ديدار با گورباچف و چه در فرودگاه، دوستانه و در کمال ادب واحترام بود. هنگام ورود ما به فرودگاه مسکو نمايندهٴ شخص گورباچف، معاون وزير امور خارجه و نيز امام جمعهٴ مسکو که متأسفانه منتسب به حزب بود، براي استقبال آمده بود و در حالي که برف سنگيني هم باريده بود، ما را تا شهر که 40 کيلومتر فاصله داشت، همراهي کردند.