به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: درس اخلاق هفتگی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به روال پنجشنبه هر هفته در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء در قم برگزار شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این جلسه اظهار داشتند: برای ما حوزویان هیچ چارهای نیست مگر اینکه نهج البلاغه را کنار قرآن کریم مثل رسائل و مکاسب درس بخوانیم، چون حوزه وقتی انقلابی میماند که با نهج البلاغه زندگی کند. بر همه ما تهیه این کتاب در کنار قرآن کریم لازم است، چون خود حضرت فرمود شما این توان را ندارید که قرآن را به حرف دربیاورید و از آن سوال کنید، اما من قرآن را به حرف درمیآورم، من سخنگوی قرآن هستم، قرآن پیش من است، من قرآن ناطق هستم،
ایشان ادامه دادند: وجود مبارک حضرت در نهج البلاغه تحدّی کرده است، فرمود شما فقط یک ترجمهای از قرآن میدانید، اما من که از عرش تا فرش را بلدم «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»[1] من سخنگوی قرآن هستم «وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْه»، من قرآن را به حرف در میآورم. من از درون قرآن باخبر هستم. من هر چه او گفته یافتم و عمل کردم. من همه اعمال را بر او عرضه میکنم، بنابراین اگر کسی بخواهد با قرآن آشنا باشد که باید آشنا باشد، بخواهد با نهج البلاغه آشنا باشد که باید آشنا باشیم، بخواهد در خدمت نظام و انقلاب باشد که باید باشیم، هیچ چارهای نیست که این دو ثقل ثقیل در تاج سر ما قرار بگیرند و در خدمت آنها باشیم.
ایشان در ادامه شرح کلمات قصار حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه، به شرح پنجاه و چهارمین کلمه از کلمات قصار آن حضرت پرداختند و اظهار داشتند: حضرت فرمود: «لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لَا مِیرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ كَالْمُشَاوَرَةِ»؛ این کلمات قبلاًً هم بود، اسلام لغت جدید نیاورد، بلکه مصداق تازه آورد، دست مردم را گرفت از جاهای محدود و تنگ بلند کرد، آنها را هجرت داد به منطقههای وسیع، هجرت تنها از مکه به مدینه یا از مکه به حبشه نیست، هجرت از طبیعت به مثال، از مثال به عقل و از عقل بالاتر، از مُلک به ملکوت، این را هم میگویند هجرت. اگر کسی بتواند از محدوده عرف مهاجرت کند و به محدوده عقل برسد و از مرز عقل مهاجرت کند به مرحله شهود برسد؛ این میشود هجرت. وجود مبارک حضرت امیر فرمود مؤمن کسی است که مهاجرت بکند، از دنیا به آخرت برود، این جا که نشسته گویا بهشت را دارد میبیند، «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ»،[2] مال همین افراد است، حضرت فرمود مهاجرت کنید از ماده به مثال، از مثال به عقل، از مُلک به ملکوت.
معظم له تصریح داشتند: حضرت در کلمه 55 فرمود «الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُ»؛ «ما تکره» دو قسم است: یا اطاعت است در مواردی همچون جهاد و روزه و مانند آن که برای انسان دشوار است، یا مصیبتی رخ داده است که برای او ناخوشایند است. بعد فرمود: «الْغِنَى فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَةٌ»؛ فرمود غنا و توانگری در غربت به منزله وطن است، یک انسان مسافر اگر وضع مالیاش خوب باشد در غربت هم مثل این است که در وطن خودش است. یک انسانی که دستش تهی و جیبش خالی است در شهر خودش هم غریب است. چون فرمود: «لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ»، یک انسان عاقل هر جا برود وطن اوست. یک انسان جاهل هر جا زندگی کند در غربت است، لذا فرمودند حتماً عالم بشوید و آن علومی که شما را به آن حیات معنوی میرساند آشناتر گردید.
آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به آیات نورانی سوره مبارکه نحل ابراز داشتند: این آیه نورانی سوره مبارکه «نحل» که فرمود اگر کسی مؤمن بود و عقیده خوبی داشت یعنی به اصطلاح حُسن فاعلی داشت و اگر علم صالح داشت یعنی به اصطلاح حُسن فعلی داشت آن حُسن فاعلی و این حُسن فعلی، نتیجه می دهد ﴿فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً﴾؛[3] این وعده را خدا در سوره «نحل» داد. ذیل این آیه از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) سؤال شده است که حیات طیبه چیست؟ فرمود: «هِی الْقَنَاعَة»،[4] انسانی که به حلال قانع باشد، چنین شخصی دارای حیات طیبه است.
[1]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه189.
[2] . نهج البلاغة(للصبحي صالح)، خطبه193.
[3]. سوره کهف, آيه97.
[4] . نهج البلاغة(للصبحي صالح)، حکمت229.