اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين، سيّما بقيّة الله في العالمين، بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما نخبگان, فرهيختگان, عزيزان حوزوي و دانشگاهي و برادران عزيز بسيجي و سپاهي را گرامي ميداريم؛ و از ذات اقدس الهي مسئلت میکنيم به فرد فرد شما خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت بفرمايد و اين ادعيه را هم درباره همه مؤمنان عالم مستجاب بفرمايد!
در قرآن كريم چند كسب مطرح است يك سلسله كسبهاي اعتباري است كه آن مسكوب در اختيار كاسب است، يك سلسله كسبهاي حقيقي است كه آن مكسوب, حاكم بر كاسب است. آن كسبهاي اعتباري كه كاسب, حاكم بر مكسوب است كسب مال است كه انسان مالي يا عين يا منفعت يا انتفاعي را كسب ميكند چه زن, چه مرد. قرآن كريم فرمود: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾؛[1] يعني مرد هر كسبي كرد مال اوست, زن هر كسبي كرد مال اوست؛ مالي را, مغازهاي را, خانهاي را, مرتع و مزرعي را كسب كرد چون يك امر اعتباري است يك امر حقيقي نيست در اختيار كاسب است ميتواند بفروشد, اجاره بدهد, هبه كند; يعني آن كس كه كسب كرد اختيار مكسوبِ خود را دارد ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾ مالي را كه آدم كسب كرد در اختيار اوست؛ اما يك سلسله مسائلي است كه اگر كسب كرد خودش در اختيار آن مكسوب قرار ميگيرد.
اينكه در سوره مباركه فرمود: ﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾؛[2] اگر كسي ـ معاذ الله ـ بيراهه رفت گناهي را كسب كرد به يك اخلاق بد عادت كرد؛ به دروغ, به خيانت, به حرام, به اعتياد ـ معاذ الله ـ عادت كرد، اين را كسب كرد؛ قبلاً كه نداشت اين صفت را بعد كسب كرد، اين خُلق را كسب كرد، وقتي كه به دنيا آمد كه اين خُلق را نداشت اين صفت را كه نداشت، الآن كه اين صفت را كسب كرد خود اين كاسب در اختيار اين مكسوب است، به هر سَمتي كه اين صفت بخواهد ببرد ميرود، چون عادت كرد. سادهترين كارش عادت به سيگار است، اين عادت را او كسب كرد قبلاً كه نداشت، الآن گرفتار اين عادت است، سادهترين و آسانترين حرف او اين است. اگر ـ خداي ناكرده ـ به حرام عادت كرده به گناه عادت كرده، چشم او, گوش او, زبان او در اختيار مكسوب است. اين «لام» در قرآن كريم همه جا به يك معنا نيست. اينكه در سوره «نساء» يا مانند آن ميفرمايد: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾ كاسب اختيار دارد، مال در اختيار كاسب است؛ ولي اگر ـ خداي ناكرده ـ صفت بدي را كسب كرد، اين كاسب در اختيار مكسوب است كه فرمود: ﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾.
مرحوم ابنبابويه قمي(رضوان الله عليه) در كتاب شريف توحيد از وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) نقل ميكند که كسي به حضرت عرض كرد چرا من نميتوانم نماز شب بخوانم؟ گاهي شبهاي بهار كوتاه است؛ اما شبهاي زمستان كه خيلي طولاني است، آدم از خواب خسته ميشود؛ عرض كرد چرا؟ فرمود: «قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُك»[3] اين گناهِ روز، دست و پايت را بست، «قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُك».
بنابراين ما دو نحو كسب داريم: كسبي كه كاسب مسلّط است و كسبي كه آن مكسوب مسلّط بر اين كاسب است و اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ يك كسب حرامي داشت يعنی به وصف بدي عادت كرد راه براي توبه باز است توبه را ميگويند آب توبه، نه يعني نزد يك روحاني برويد يك استكان آب دم بزند بخوريد؛ خود توبه, آب است، «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْه»[4] اين آبشار است، آبِ توبه يعني همين! «تُبت اليك» اين آبشار است، نه اينكه برويم نزد كسي يك ليوان آب بخوريم يا يک بطری آب ببريم آنها هم يك عادت است بد نيست؛ اما رو به قبله بودن و آب توبه و اينها نيست، خود «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْه» اين آبشار است و انسان را پاك ميكند، خدايا آمدم، لازم نيست حرف بزني, لازم نيست بگويد «استغفر الله»، با يك اراده جدّي تخلّلناپذير بگويد خدايا آمدم؛ اين ميشود پاک، میشود آبشار. پس اينطور نيست كه اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ يك صفت بدي كسب كرد نتواند نجات پيدا كند اين طور نيست. پس ما دو نحو كسب داريم: يك كسب اعتباري داريم كه كاسب مسلّط است؛ يك كسب حقيقي داريم چون اين صفت يك امر حقيقي است يك امر اعتباري كه نيست اين مكسوب, مسلّط بر انسان است. اين كسبها براي ما كاملاً فرق دارد راه دارد كه انسان كاملاً اصلاح شود و برگرداند.
اين خطبه نوراني وجود مبارك پيامبر در آخرين جمعه ماه شعبان كه آن خطبه معروف است به خطبه شعبانيه؛ حضرت فرمود: ماه مبارك رمضان، ماه آزادسازي است همين است. حضرت فرمود خيليها هستند كه در اثر ارتكاب گناه حالا به حقّ پدر,حقّ مادر, حقّ فرزند, حقّ همسر، حق در ذمّه آنهاست، عمل نكردند. حقوق الهي دو نحو است: يك وقت در دنياست اگر كسي بيراهه رفته خلاف كرده دستگاه قضايي است و حدود شرعي است اين براي نظم جامعه است. اما خدا كه بخواهد در برابر اين حقوق داوري كند، خود انسان را به زندان ميبرد، نه وثيقه قبول ميكند, نه آزاد ميكند, نه زندان قصر و اوين و مانند آن است، در خانه آدم، آدم را زندانی میکند. يعنی چه زندانی میکند؟ اينكه ميبينيد بعضيها ميگويند من نميتوانم ترك كنم، اين معلوم میشود در زندان است. اين را بست. اين بيان نوراني پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التّحية و الثّناء) در آخرين جمعه ماه شعبان كه فرمود: ماه رمضان را دريابيد «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُم»[5] اين يعني چه؟ اگر كسي گناهي كرد خلافي كرد، بر خلاف قرآن عمل کرد يا بر خلاف دستور ائمه(عليهم السلام) عمل كرد بدهكار است، وقتي بدهكار شد بايد گرو بدهد. در محاكم دنيايي خانه, زمين و مِلك را وثيقه قبول ميكنند؛ اما خدا هيچ وثيقهاي قبول نميكند مگر خود انسان را گرو ميگيرد. اينكه ميبينيد شخص براي او خيلي سخت است كه آزاد بشود، براي بيان نوراني حضرت است فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ» رهن يعني چه؟ به چه چيزي ميگويند رهن؟ اگر كسي بدهكار است خانهاش را رهن ميدهد. فرمود شما بدهكار بوديد، خود شما را خدا رهن گرفت نه خانه شما را, خدا كه خانه قبول نميكند. حضرت فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُم»؛ كسي كه خلاف كرده معصيت كرده بدهكار است، اين بدهكار بايد رهن بدهد گرو بدهد، چه چيزي را گرو بدهد؟ فرمود خود آدم را گرو قبول میکنند، بياييد در ماه مبارك رمضان فكّ رهن كنيد «فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُم» استغفار همان است كه بگويد خدايا من آمدم، اين راه براي هميشه باز است، هيچ كس نيست اين همه مشركين و بتپرستان حجاز ساليان متمادي كعبه را بتكده كردند اينها بتها را در كعبه ميگذاشتند، بعد آمدند گفتند خدايا آمديم، خدا قبول كرد، چطور ما را قبول نمیكند؛ يكي شده سلمان, يكي شده ابوذر, يكي شده مقداد، همه اينها بتپرست بودند، اين خداست و كدام گناه است كه خدا قبول نميكند، كدام شخص است كه خدا قبول نميكند؛ حتي كلمه «استغفرُالله» لازم نيست رو به قبله بودن لازم نيست، دعا خواندن لازم نيست، اينها تشريفات است، البته مستحب است، اينها را بگوييم ثواب بيشتري دارد؛ اما با يك اراده تخلّفناپذير بگوييم خدايا آمدم.
چرا دست يازم چرا پاي كوبم٭٭٭ مرا خواجه بي دست و پا ميپسندد[6]
ما درست است بد كرده و میکنيم، اين همه مشركين ساليان متمادي با پيغمبر جنگيدند، بعد در صف فتح مكه فهميدند، گفتند ما نفهميديم و ايمان آوردند. كسي عمري بتپرستي بكند بعد بگويد: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَة»[7] خدا قبول ميكند، «الْإِسْلَامُ يَجُبُّ مَا قَبْلَه»؛[8] ما را قبول نميكند يعني چه؟! همه اين اصحاب پيغمبر، آن جوانها كه بعد به دنيا آمدند هيچ! اما غالب اينها بتپرست بودند.
چرا دست يازم چرا پاي كوبم٭٭٭ مرا خواجه بي دست و پا ميپسندد
پس ما دو نحو كسب داريم؛ در جمع ما عزيزان و طلابي هستند هم لباسان ما هستند، اين عزيزان كسانياند كه ما به اينها اميدواريم، دين به وسيله همين طلاب و علما و حوزهها محفوظ شد. اساس دين, حوزه است، اين عزيزان در صدد كسب علماند؛ حالا كه معلوم شد كسب دو قسم است: كسبي كه كاسب, حاكم است بر مكسوب؛ كسبي كه كاسب, محكوم است و مكسوب حاكم است. ما دو گونه علم داريم: يك وقت كسي علمي تهيه ميكند چيزي ميخواند كه ابزار دنياي او باشد و غرور باشد و القاب باشد و نام او را ببرند و يا نام او را با لقب ببرند و يا نام او را اوّل ببرند و همين بازيها! اين علمي كسب كرد كه محكوم علم خودش است. اين بيان نوراني عليبنابيطالب(سلام الله عليه) كه فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُه»؛[9] اين بيان نوراني حضرت است، فرمود: بسا درسخواندههايي هستند كه كُشته جهالت خودشان هستند، يك سلسله از علما هستند كه «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ»[10] يا همين آيه ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾[11] ما بايد تلاش كنيم اين قسم دوم باشيم؛ يعني علمي كسب كنيم كه ما را حفظ كند، براي ما نور باشد.
علم, بخشي از راه است. آنكه مشكل را حلّ ميكند عقل است نه علم, علم يك چراغ است؛ حالا كدام طرف را داشته باشيم با اين علم كدام طرف برويم، علم, وسيله است؛ اما آنكه اساس كار است در اين آيه كريمه مشخص فرمود, فرمود: ﴿تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾؛[12] يعني علم يك نردبانی باشد برای عقل. علم وقتي نافع است كه نردبان باشد؛ عالِم را به مقام عقل برساند، عقل كه شد العقل «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان»[13] هيچ عاقلي جهنم نميرود؛ اما علما چرا.
ما كه در حوزهها هستيم بهترين شغل و برجستهترين كار است و راهی از اين بهتر نيست؛ اما بايد بكوشيم در همان اوايل طلبگي هم درسي بخوانيم كه براي ما نافع باشد يك; يعني خودِ اين علم فی نفسه نافع باشد. دوم اينكه از اين علم بهره ببريم. اينكه به ما در دعاها, در قنوت, در تعقيبات نماز گفتند بگوييد: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَع»؛[14] خدايا آن علمي كه به درد ما نميخورد من از آن علم به تو پناه ميبرم! بعضي از علوماند كه به درد نميخورند؛ مثل سِحر و شعبده و جادو و مانند آن، بعضي از علماند كه چراغاند، نورند؛ ولي شخص از آن استفاده نميكند. به ما گفتند در دعاها, در تعقيبات نماز و در قنوت بگوييد خدايا آن علمي كه مشكل مرا حلّ نميكند، من از آن علم به تو پناه ميبرم؛ آن وقت ميشويد طلبه, وقتي روحانی شد ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاس﴾[15] خيلي از علما و بزرگان بودند که در هر منطقهای زندگی میکردند كار يك امامزاده را انجام میدادند، مردم وقتي وارد امامزاده میشوند طيّب و طاهر بودن را احساس میکنند. شما در تهران زندگي ميكنيد، آن وقتي هم كه ما تهران درس ميخوانديم مردان بزرگي هم بودند تهران هيچ وقت خالی از مردان بزرگ نبود. اينها كساني بودند چندين سال امتحان دادند، هر چه ميگفتند عمل ميكردند، هر چه را هم که عمل میکردند میگفتند. در تهران كم نبودند؛ حالا جاهای ديگر هم همين طور است، حالا چون اين عزيزان و طلبههاي تهران هستند را عرض میکنم که «أَعُوذُ بِكَ ... مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَع»؛ خدايا آن علمي كه مشكل مرا حل نميكند. مگر ما از فرشته چه چيزي كمتر داريم؛ اين همه تعبيراتي كه در قرآن كريم است كه در حال احتضار، ملائكه به حضور محتضر ميآيند، سلام عرض ميكنند: ﴿سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ﴾[16] اين همه ملائكه ميآيند در كنار جنازه محتضرِ عالم، به او سلام عرض ميكنند؛ چرا ما اين طور نشويم؛ پس ميشود اين گونه بود، اين آيات را پس برای چه کسانی فرمود؟ معلوم ميشود بخشي از ملائكه در خدمت مؤمنيناند ﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ﴾[17]چرا ما اين طور نشويم.
پس عزيزاني كه در حوزههاي علميه تلاش و كوشش ميكنند راه باز است و هرگز نگويند ما به همين حدّ اكتفا ميكنيم. به ما گفتند ببينيد پيغمبرتان(عليه و علی آله آلاف التّحية و الثّناء) برنامهاش چيست؟ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[18] خدا به پيامبر فرمود: ﴿قُل رَبِّ زِدْنِي عِلْماً﴾؛[19] يعني تا نفس ميكشي علم, هيچ وقت نگوييد ما فارغ التحصيل شديم؛ حالا انسان يا تدريس ميكند يا تأليف ميكند يا تجربه میکند تا نفس ميكشيم علم. بارها اين قصه به عرض شما رسيد ابوريحان بيروني معاصر مرحوم بوعلیسينا بود از بزرگان و حكماي نام آور اسلام بود. الآن اين مسئله در منزلها مطرح نيست؛ ولي كساني كه سنّشان قدري بالاست ميدانند همه آقايان در آن عصر، انباري داشتند كه هيزم داشتند و وسيله سوخت و سوز همين هيزم بود، آبي ميخواستند گرم كنند با هيزم گرم ميكردند، اصلاً غذا با همين هيزم و زغال درست ميشد. مرحوم ابوريحان بيرونی وصيت كرد که بعد از مرگ من اين آبی را که میخواهيد گرم کنيد و نعش و جنازه من را با آب گرم بشوييد، آن برادههايی که در انبار جمع کردم با آن برادهها آب گرم کنيد و بدنم را بشوييد، گفتند که ما اينجا هيزم فراوان داريم برای چه از اينها استفاده کنيم؟ مگر چقدر میتواند اين برادهها آب را گرم کند. فرمود اين يک مکتب است، گفت من در تمام مدت عمر آثاري كه نوشتم با همين قلم ني نوشتم، قلم ديگری نبود اين قلم ني مقداری که کار میکرد اين قلمهايي كه خط ميزدم اين برادهها را جمع ميكردم كه با اين برادهها آب گرم كنند بدن مرا بشويند که شفاعتی برای من بشود. ببينيد هزار سال گذشت و او به عظمت علمي معروف است؛ آن هم در محافل علمي نزد بزرگان، ابوريحان بيروني چنين فرموده است. دين با اين وضع به دست ما آمده، با اعتقاد به اينكه علم, نوشتن, كتابت و وجود مبارك امام صادق كه 25 اين ماه(شوال) متعلّق به آن حضرت است به يكي از شاگردانش فرمود: درست است كه آدم بايد درس بخواند و اهل كتاب باشد؛ ولي بايد همّتش بلند باشد. «فَإِنْ مُتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ»[20] که به فضل بن عمر فرمود. فرمود درست است که عالم شدي عالم ميشوي، كتاب ميخواني؛ اما كتابي كه ديگران نوشتند و تو بخواني در كتابخانهات بگذاري به درد نميخورد، به جايي برس كه چند جلد كتاب خودت بنويسي كه بچههاي تو وارث نوشتههاي تو باشند، تو بشوي مؤلف.
اين راه ممكن است چرا ما نباشيم، چرا ما به جايي نرسيم كه چهارتا كتاب ورثه ما از ما ارث ببرند نوشته ما, تأليفات ما, اين دستور حضرت است. اين عزيزان ما نور چشمان ما كه از حوزههاي علميه تهران هستند، اين طلبههاي عزيز، اينها از همان اوّل تعهد كنند كه عالم رباني بشوند. مستحضريد استعدادها هم فرق ميكند :«النَّاسُ مَعَادِن كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»[21] و هيچ كسي معلوم نيست؛ حالا كسي كه استعدادش كمتر است اين درجه كمتر داشته باشد آن يك حساب ديگري است. اين از بيانات نوراين حضرت امير(سلام الله عليه) است در نهجالبلاغه كه «الْغِنَی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ [تَعَالَی]»[22] چه كسي سواره ميآيد چه كسي پياده، آن روز مشخص ميشود. اين از بيانات نوراني حضرت است در نهجالبلاغه، فرمود: چه كسي توانگر است, چه كسي سرمايهدار است چه كسي بالاست چه كسي پايين است، آن روز معلوم ميشود. گاهي ممكن است كسي جزء سفيران هدايت باشد برود يک روستا «قربةً إلي الله» اين جوانها و بچهها را هدايت كند و اجرش در قيامت بيشتر از كسي باشد كه در حوزههاي علميه يك نان و نامي دارد، حساب برای آن روز است؛ اينجا معلوم نمیشود؛ اما اگر كسي يك استعداد خوبي خدا به او داد اين مسئول است و استعداد خود را بايد ارزيابي كند. اگر ـ إنشاءالله ـ يك استعداد برتري دارد بكوشد كه مشمول سفارش وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) باشد كه بكوش چند جلد كتاب بنويس كه ديگران كتاب تو را به عنوان ميراث فرهنگي بهره ببرند.
من مجدداً مقدم شما را گرامي ميدارم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنم آنچه خير و صلاح و فلاح همه شماست به همه شما عنايت بفرمايد!
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ ْ السَّلَامُ عَلَی الْحُسَيْنِ وَ عَلَی عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَی أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَيْن».[23]
پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسريع بفرمايد!
نظام ما رهبر ما مراجع ما دولت و ملّت و مملکت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا و اولياي الهي محشور بفرما!
خطر سلفي و تکفيري و داعش و آل سعود را به استکبار و صهيونيسم برگردان!
کشور ولیّ عصر تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!
مشکلات اقتصاد و ازدواج جوانها را در سايه لطف ولیّ خود برطرف بفرما!
جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!
اين ادعيه را در حق همه مؤمنين عالم مستجاب بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سوره نساء، آيه32.
[2] . سوره نور، آيه11.
[3] . التوحيد (للصدوق)، ص97.
[4] . المحاسن، ج1، ص53.
[5] . عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص296.
[6] . بخشی از غزل مرحوم معتمد الدوله ميرزا عبد الوهاب متخلص به نشاط اصفهانی.
[7] . الأمالي( للصدوق)، النص، ص628.
[8] . عوالي اللئالي، ج2، ص54؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص448.
[9] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، حکمت107.
[10]. مصباح الشريعة, ص16.
[11] . سوره فاطر، آيه28.
[12] . سوره عنکبوت، آيه43.
[13]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص11.
[14] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص75.
[15] . سوره انعام، آيه122.
[16] . سوره زمر، آيه73.
[17] . سوره نحل، آيه32.
[18] . سوره احزاب، آيه21.
[19] . سوره طه، آيه114.
[20] . بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج2، ص 150.
[21]. الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج8، ص177.
[22] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، حکمت452.
[23] . البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص271.