اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مراسم سوگ و ماتم اهل بيت عصمت و طهارت را به پيشگاه وليّ عصر و عموم علاقهمندان به قرآن و عترت و شما برادران و خواهران بزرگوار تسليت عرض ميكنيم! سالروز شهادت امام مجتبي طبق برخي از نقلهاست، اين مصيبت را هم به حضور وليّ عصر و عموم علاقهمندان به قرآن و عترت تعزيت عرض ميكنيم و مقدم شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي و عزيزان سپاهي و بسيجي را گرامي ميداريم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم علوم اهل بيت را بهترين روزيِ ما قرار بدهد و ما را جزء پيروان راستين اين ذوات مقدس قرار بدهد!
چون طبق برخي از نقلها امروز سالروز شهادت امام مجتبي(سلام الله عليه) است اين كلام نوراني را كه مرحوم كليني از آن حضرت نقل كرد و مقتبس از بسياري از بيانات نوراني پيامبر و اميرالمؤمنين(عليهما السلام) است عرض كنيم. مرحوم كليني نقل كرد وجود مبارك امام مجتبي فرمود: «کُونَوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيْحَ الْهُدَي»؛[1] يعني بكوشيد كه ظرف دانش باشيد و چراغ هدايت, طوري باشد كه جان و قلب شما خالي از علم و معرفت نباشد، تا راه خود را تشخيص بدهيد و چراغ هدايت باشيد تا به ديگران راه نشان بدهيد نه تنها راهِ ديگران را نبنديد، بلكه ديگران را راهنمايي كنيد: «کُونَوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيْحَ الْهُدَي» نگفتند عالِم بشويد برويد حوزه و دانشگاه درس بخوانيد گفتند ظرف دانش باشيد كه دانش از شما به جامعه منتقل شود هر چيزي ظرفی دارد. اگر مرحوم كليني در جلد هشت كافي اين حديث نوراني را از پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) نقل كرد كه «النَّاسُ مَعَادِن كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»؛[2] شما بكوشيد كه معدن علم باشيد, معدن هدايت باشيد علومي را هم كه آنها معرفي كردند، فرمودند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ» حرمت علم و ارزش علم به اندازه معلوم است، اگر معلوم, عالِم را بعد از مدتی رها كند علم هم رهاشدني است و اگر معلوم همراه عالِم هجرت كند و همسفر او باشد، بلكه بعد از هجرت شكوفاتر شود اين علم, نافع است. يك وقت انسان چيزي تهيه ميكند كه رهتوشه دنيايِ اوست وقتي هجرت ميكند با دست خالي سفر ميكند; زيرا معلوم, او را همراهي نميكند تا علم همسفر او باشد؛ مثل زمينشناسي, زمانشناسي, آسمانشناسي, درياشناسي, سنگشناسي, طلاشناسي, نفتشناسي و گازشناسي همه اينها علومي است كه سودمند است؛ اما تا صبغه ديني پيدا نكند، يك و تا در اثر آن صبغه پايدار نباشد، دو؛ بعد از مرگ نه نفت و گازي هست نه آسمان و زميني هست نه دريا و صحرايي هست، اگر بعد از مرگ اين معلوم نيست علم آن هم نيست؛ آنگاه انسان در آن عالَم, عالِم نخواهد بود و افسوس او اين است كه من چيزي تهيه كردم كه مرا همراهي نكرده است. اينكه تمام اين علوم را زيرمجموعه يك علم اصلي قرار دادند، براي همين نكته است. اين بيان را مرحوم كليني از وجود مبارك پيغمبر نقل كرد, از امام صادق(عليهما آلاف التحيّة و الثناء) نقل كرد كه با «إِنَّما» ياد كردند، فرمود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة»[3] علمي اساس كار است كه هرگز نميرد، آنكه گفتند عالِم نميميرد: «أَلْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ»[4] هر عالِمي را نگفتند, اگر معلومش ميميرد علمش هم ميميرد آن عالِم هم رخت برميبندد. اين بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) كه فرمود: «أَلْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ»، اين تعليق حكم بر وصف نشانه عليّت آن علم پايدار است، اگر معلوم رخت بربست علم هم رخت برميبندد، قهراً عالِم بودن او هم رخت برميبندد. فرمود علم اصلي شما آيه محكمه است؛ خدا, اوصاف خدا, اسماي خدا, افعال خدا, اقوال خدا, آيات خدا كه جهان را توحيد پُر كرده است. انبيا چه چيزي آوردند؟ چه بايد بكنيم؟ چه بايد نكنيم؟ چگونه خود را بشناسيم؟ پيوند خود با آفريدگار را چگونه تنظيم كنيم؟ رابطه خود را با خلق چگونه تنظيم كنيم، پيوند خود با آينده را چگونه تنظيم كنيم؟ اينها علوم ماندگار است، چون معلوم آن ماندگار است: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَة» و تعبيرات ديگر؛ بعد در عين حال در بسياري از روايات ما را تشويق كردند, ترغيب كردند گفتند اينها واجب كفايي است حتماً بايد ياد بگيريد زمين را بشناسيد, دريا را بشناسيد, صحرا را بشناسيد؛ اما ما يك فروع داريم و يك اصول, همانطور كه از نظر عقيده فروعي داريم و اصولي, در بخشهاي علم و دانش هم اينچنين است فروعي داريم و اصولي. اگر آن اصول باشد آن علم توحيدي باشد، اين معلوم به عنوان آيت الهي صبغه ديني پيدا ميكند ما را همراهي ميكند و اگر آن اصول نباشد، فقط زمينشناسي باشد و گازشناسي باشد و نفتشناسي باشد و ستارهشناسي باشد و شمس و قمرشناسي باشد، چون ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾[5] در پيش است معلوم رخت برميبندد علمش هم رخت برميبندد ما هستيم و ابديّت ما، براي ابديّت ما يك علم ابدي لازم است. اينكه وجود مبارك امام مجتبي فرمود: «کُونَوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ»؛ يعني وعاء علم باشيد كه علم در اين ظرفيّت جان بگيرد و جانِ شما جان علم باشد «وَ مَصَابِيْحَ الْهُدَي» براي همين است؛ آنگاه وقتي اصل شد فروع در برابر آن، واجب و سودمند ميشود و از اين راه هم ذخيره ميشود براي آينده, عمل صالح ميشود. اين دو جملهاي كه مرحوم كليني از وجود مبارك امام مجتبي نقل كرد؛ مثل ساير جملهها كه اهل بيت(عليهم السلام) فرمودند, در بيانات نوراني پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) سابقه دارد؛ وجود مبارك اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه بسياري از فرمايشات پيغمبر(عليهما السلام) را بازگو كرد، حضرت فرمود: مردان الهي كسانياند كه «فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَي فِي قَلْبِهِ» «زهور»؛ يعني درخشش, روشني, اين زهور شبيه همان ظهور است. فرمود شكوفهها, رويشها, درخششهاي هدايت به عنوان چراغ در قلب اين مرد الهي ظهور كرد و ديگران را روشن كرد: «فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَي فِي قَلْبِهِ»؛[6] بعد از بعثت حضرت در برابر اين مبعوث شدن, بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) اين است كه «أَيْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِيحِ الْهُدَي»؛[7] آن قلبهايي كه به دنبال چراغ ميگردند كجا هستند؟ «مُستصبِح»؛ يعني مصباحطلب؛ يعني چراغطلب بعد خودش ميشود چراغدان, بعد خودش ميشود چراغ, بعد خودش ميشود نور, اينطور نيست كه انسان هميشه چراغدان باشد كه مشكات باشد هميشه مصباح باشد اينطور نيست اول مشكات است بعد مصباح است مصباح؛ يعني چراغ, انسان تا چه وقت چراغ باشد و نيازمند به وسيله باشد بعد كم كم ميشود نور, مردان الهي نورند: ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ﴾[8] ميبينيد برخي از عالِمان چه در حوزه, چه در دانشگاه كسانياند كه وقتي حركت ميكنند حرف ميزنند دست به قلم ميبرند نور منتشر ميكنند ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ﴾، با نور در جامعه زندگي ميكنند، هم راه خودش را پيدا ميكند, هم به ديگران راه نشان ميدهد. اين «أين» در فرمايشات حضرت امير هست فرمود: آنهايي كه مصباحطلباند, چراغطلباند چرا از نورانيت وجود مبارك پيامبر بهره نميگيرند: «أَيْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِيحِ الْهُدَي».
مستحضريد كه عقل, لازم است ولي كافي نيست عقل, كارش انديشه است ما با انديشه به تنهايي به مقصد نميرسيم تا انگيزهٴ ناب اين انديشه را همراهي نكند اين علم ميشود بيعمل, وقتي علم بيعمل شد نه تنها راهبر نيست ولي «چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد کالا»,[9] اگر عقل باشد و قلب نباشد و در انديشههاي علمي, انگيزههاي نوراني نتابد همان است كه گزيدهتر برد «أَيْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِيحِ الْهُدَي». آنگاه وجود مبارك حضرت امير فرمود: «وَ لا يَعِيَ حَدِيثُنَا إِلا صُدُورٌ أَمِينَةٌ»؛[10] ما امانت را به هر كس نميدهيم، اين دلهاي مردم اگر امين باشد ما آن علوم خودمان را به آنها ميدهيم. يك وقت حضرت ـ که اين بيان در نهجالبلاغه هست ـ فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ» كه حضرت فرمود: «وَ عَلِيٌّ بَابُهَا».[11] اگر كسي بدون امامت و ولايت چيزهايي ياد بگيرد خواه در حوزه خواه در دانشگاه, چيزي را ياد گرفته؛ ولي چون براي او نيست, از راه صحيح نيست بهره صحيح نميبرد. اين بيان خيلي لطيف است كه در نهجالبلاغه آمده فرمود: اگر كسي وارد شهر بشود؛ اما نه از درِ آن, از ديوار وارد بشود «سُمِّیَ سَارِقَاً»؛[12] يعني دارد، ولي براي او نيست ممكن است كسي در حوزه باشد يا در دانشگاه باشد يك چيز ياد بگيرد؛ ولي براي او نيست چون براي او نيست «سُمِّیَ سَارِقَاً» مالِ سرقتي بيبركت است؛ چقدر اين بيان پيام دارد! فرمود: مگر ممكن است كسي بيراهه برود چيزي را ياد بگيرد و اين براي او نور باشد چيزي را ياد ميگيرد؛ ولي چون براي او نيست او را به گمراهي و ضلالت و سقوط ميكشاند؛ مثل كسي كه اتومبيل غصبي دارد فرش غصبي دارد، اين به هر حال پايانش نار است. بعضي از علمها علم سرقتي است، ما علم سرقتي را غير از اين خاندان نميشناسيم كه اين خاندان براي ما معرفي كردند كه بعضيها تحصيل كردند عالماند؛ ولي چون علم براي اينها نيست «سُمِّیَ سَارِقَاً»؛ لذا فرمود: «وَ لا يَعِيَ حَدِيثُنَا إِلا صُدُورٌ أَمِينَةٌ»؛ دلهاي امين كه اسرار ما را حفظ كند جا براي خيانت نباشد نه به خود خيانت كند كه مشمول آيه ﴿تَخْتانُونَ أَنْفُسَكُمْ﴾[13] بشود, نه به ديگران خيانت بورزد كه ﴿مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ﴾[14] و مانند آن, خيانت نكنند, ملاحظه نكنند ﴿فِي مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لاَ ذِمَّةً﴾[15] نباشد اينچنين نباشد، اگر خيانتكار نباشد حديث ما را ضبط ميكند.
بنابراين هر علمي نور نيست، آن علمي كه از راهش وارد شود نور است، يك و انسان در اوايل امر به دنبال چراغ شدن است كه در اين چراغ, نور قرار بگيرد، بعد كم كم اين حجابها و اين شيشهها را كنار ميزند، خودش ميشود نور, در سوره مباركه «نور» اين مراحل را بازگو كرد كه مَثَل آيات الهي مثل مشكاتي است كه ﴿فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ﴾؛ آن وقت ﴿يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لاَ شَرْقِيَّةٍ وَ لاَ غَرْبِيَّةٍ﴾[16] پايانش نور است. «مشكات»؛ يعني جايي كه آدم اين چراغ را در ميان ديوار ميگذارد، در سينه ديوار جايي را قرار ميدادند كه چراغ را در آنجا قرار ميدادند؛ چراغدان. اول مشكات است بعد مصباح است بعد زجاجه است بعد زِيْت است بعد نور که اين مراحل را انسان يكي پس از ديگري طيّ ميكند، فرمود: «فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَي فِي قَلْبِهِ»؛ آنگاه فرمود: وعا ميكند، گوش ميدهد: «وَ لا يَعِيَ حَدِيثُنَا إِلا صُدُورٌ أَمِينَةٌ». تمام اين سخنان برگرفته از آيات قرآن كريمي است كه خدا فرمود: ﴿تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ﴾[17] گوشي كه ظرف علم باشد «وعاء» دانش باشد اين حرفهاي ما را ياد ميگيرد كه يكي از بارزترين مصاديق اين اُذن واعيه وجود مبارك اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) است كه در ذيل ﴿تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ﴾ بر وجود مبارك حضرت تطبيق شده است[18] نه تفسير مفهومي, بلكه تطبيق مصداقي ﴿تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ﴾ برخي از آيات است كه تفسير مفهومياش با تطبيق مصداقياش متّحد است؛ مثل آيه ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ﴾,[19] مثل آيه تطهير, مثل آيه مباهله, مثل آيه ﴿بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ﴾[20] اينها تطبيق مصداقيشان با تفسير مفهومي هماهنگ است. برخي از آياتاند كه مفهوم آنها جامع است، مصداقي برايش تعيين ميكنند، كاملترين مصداق، ذوات قدسي اهل بيت(عليهم السلام) هستند.
فرمود: حديث ما را دلهاي امين و پاك حفظ ميكنند، اما دلهاي امين چه دلي است؟ آن دلي كه كينه در آن نباشد خيانت نكند بدِ كسي را نخواهد، چنين قلبي آن علوم را به عنوان مظروف ميپذيرد و ديگر مالك علم ميشود؛ آن وقت چنين عالِمي زنده است. در بخشي از بحثها، اين مطلب بازگو شد كه الآن همه ما در كنار سفره شهادت شهدا نشستهايم، به هر حال اينها حقّ مسلّمي بر ما دارند اين مائده و مأدبه را شهداي ما, جانبازان ما, ايثارگران ما, به هر حال اينها اين سفره را پهن كردند ما در كنار سفره اين بزرگواران نشستهايم؛ اما اين بيان نوراني حضرت امير را نگاه كنيد با آن آيه بسنجيد. در قرآن فرمود: شهيد تا نمُرده است زنده نميشود، مادامي كه در ميدان جهاد است بايد جهاد كند تلاش كند همين كه خون از او ريخت، آنگاه ﴿لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ﴾,[21] ﴿لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَاً﴾[22] و مانند آن؛ او بعد از مرگ, زنده است، اما در صحنه معاد وقتي مركّب عالِم را با خون شهيد ميسنجند نه خونِ عالِم را با خون شهيد, نه مرگ عالِم را با مرگ شهيد؛ قلم عالم, رقم عالم, علم عالم, مسطورات عالم, كتاب عالم را با خون شهيد ميسنجند، مِداد علما ميشود «أَفْضَل مِنْ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ».[23] اگر شهيد تا خون نداد زنده نميشود و اگر عالِم تا رقم نزند زنده نميشود؛ اگر عالمي قلم زد, رقم زد و جز از قرآن و حديث چيزي نگفت، اين هماكنون «حَيٌّ مَرْزُوقٌ عِنْدَ اللهِ»، اين مقام براي علما هست و اين راه باز است, اگر اين راه باز است و اين مقام هست، غفلت از اين, بدترين خُسران است. درباره عظمت مقام شهيد كسي ترديدي ندارد، ما هم در زيارتها به اينها عرض ميكنيم: «فَيَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ مَعَكُمْ فَوْزاً عَظِيما»[24] اين آرزوي ماست از اين طرف آنها هم ميگويند اي كاش! ما هم ميگوييم اي كاش! ما ميگوييم اي كاش با شما بوديم و سعادتمند ميشديم! آنها ميگويند اي كاش با ما بوديد و ميديديد اينجا چه خبر است. پيام اين آيهِ سوره «يس»، همين است، وقتي ﴿قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ﴾ شربت شهادت نوشيد و وارد بهشت شد، از بهشت به جهانيانِ زنده پيام ميدهد: ﴿يا لَيْتَ قَوْمي يَعْلَمُونَ ٭ بِما غَفَرَ لي رَبِّي وَ جَعَلَني مِنَ الْمُكْرَمينَ﴾؛[25] ما هم ميگوييم اي كاش! آنها هم ميگويند اي كاش! ما نديده خريداريم، ميگوييم اي كاش با شما بوديم و فيض ميبرديم! آنها ديده پيام ميدهند ميگويند اي كاش شما اينجا بوديد و ميديديد اينجا چه خبر است! پس مقام اينها محفوظ, در قداست اينها, در قُرب الهي اينها حرفي نيست؛ اما اگر كسي مصداق عالِمي شد كه اميرمؤمنان(سلام الله عليه) او را به عنوان عالم پذيرفت، اينكه «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاء أَلَّا يُقَارُّوا عَلَی كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»[26] اگر چنين عالمي پيدا شد، بعد حضرت فرمود: «أَلْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ»[27] اين عالِم كه مِداد او، افضل از دماء شهداست، شهيد «حيٌّ مرزوقٌ عند الله»، كسي كه مركّب او از خون شهيد برتر است او هم «حيٌّ مرزوقٌ عند الله». او بعد از مرگ «حيّ مرزوق» است، اين هماكنون «حيّ مرزوق» است، اين مقام هست, اگر اين مقام را اين ذوات مقدس براي ما ارزيابي كردند به ما معرفي كردند، حيف است خود را به كمتر از اين بفروشيم، خسارت معنايش همين است. «فتحصّل» علمي با بركت است كه معلوم, عالِم را در هجرت همراهي كند. آن معلومي كه تا لب گور با انسان هست، بعد خبري نيست، علمش هم خبري نيست، مگر اينكه عمل صالحي كه از اين علم برميخيزد، اين عمل صالح, آن عالِم را همراهي كند نه علم؛ يعني اگر كسي اهل استخراج نفت و گاز و معدن بود و اين را براي اقتصاد مقاومتي و مانند آن براي حفظ كيان يك ملت, آبروي يك ملّت صرف كرد، اين عمل صالح ماندني است «الي الابد»؛ اما آن علم تا لب گور است و لا غير و اگر كسي علمي پيدا كرد كه مربوط به خدا، اسماي خدا، اوصاف خدا، اقوال خدا، افعال خدا، آثار خدا و قرآن و عترت(عليهم السلام) بود، هم علم آن را همراهي ميكند، هم عملِ به اين علم, او را همراهي ميكند، او ميشود: «بِهِمَا جَنَاحَيْنِ» كه «يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ المَلائِكَة في الجَنَّه»[28] آن جعفر طيّار است كه با فرشتهها همپرواز است. اگر فرشتگاني هستند كه ﴿أُولي أَجْنِحَةٍ مَثْني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ﴾[29] عالماني هم پيدا ميشوند كه «لهم أجنحةٌ مثني و ثلاث و رباع» و اين فرصت هست كه انسان همسفر با ملائكه شود علمي تهيه كند كه پايدار باشد، چون معلومش پايدار است, علمي كه مربوط به معارف الهي است بعد از مرگ شكوفاتر ميشود زيرا معلوم در آنجا شفافتر خودش را نشان ميدهد، علم در آنجا شفافتر خواهد شد.
نتيجه اينكه ما اول بايد مصباح بشويم، بعد نور بشويم و راه باز است هم راه خود را بيابيم هم به ديگران راه بدهيم كه امام مجتبي(سلام الله عليه) طبق نقل مرحوم كليني فرمود: «کُونَوا أَوْعِيَةَ الْعِلْمِ وَ مَصَابِيْحَ الْهُدَي» جامعه بايد راه خود را بداند و بيابد و به ديگران راه بدهد كه اميدواريم جامعه ما اينچنين باشد.
مجدداً مقدم شما برادران و خواهران را گرامي ميداريم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه امام زمان(سلام الله عليه) حفظ بفرمايد! روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرمايد! خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگرداند! امنيت جهان بشريّت را تأمين بفرمايد! مشكلات دولت و ملت و مملكت را در سايه ادعيه زاكيّه وليّاش برطرف بفرمايد! جوانان ما, اشتغال آنها, ازدواج آنها را در سايه لطف وليّاش تأمين بفرمايد! همگان مخصوصاً فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بدهد! اين نظام را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرمايد!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج1، ص301.
[2] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج8، ص177.
[3] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج1، ص32.
[4] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت147.
[5] . سوره تکوير، آيه1.
[6] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه87.
[7] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه144.
[8] . سوره انعام، آيه122.
[9] . سنايی، ديوان اشعار، قصيده شماره7.
[10] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه189.
[11] . ألأمالی(للصدوق)، النص، ص345.
[12] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه153؛ «وَ لَا تُؤْتَی الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقا».
[13] . سوره بقره، آيه187.
[14] . سوره آل عمران، آيه54.
[15] . سوره توبه، آيه10.
[16] . سوره نور، آيه35.
[17] . سوره حاقة، آيه12.
[18] . تفسير الصافی، ج5، ص218؛ «و في الكافي عن الصادق عليه السلام لما نزلت ﴿وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ﴾ قال رسول اللَّه صلّی اللَّه عليه و آله هِيَ أُذُنِكَ يَا عَلِيُّ».
[19] . سوره مائده، آيه55.
[20] . سوره مائده، آيه67.
[21] . سوره بقره، آيه154.
[22] . سوره آل عمران، آيه169.
[23] . ر. ک: من لا يحضره الفقيه، ج4، ص345. «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَی دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ».
[24] . المصباح للکفعمی، ص504.
[25] . سوره يس، آيات26 و 27.
[26] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه3.
[27] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، حکمت147.
. امالی(للصدوق)، متن، ص463.[28]
[29] . سوره فاطر، آيه1.