اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيما خاتمهم و افضلهم محمد و اهل بيته الأطيبين الأنجبين سيما بقية الله في العالمين بهم نتولي و من اعدائهم نتبري الي الله».
مصيبت جانكاه شهادت امام باقر(عليه و علي آبائه الاطيبين و ابنائه الانجبين) را به پيشگاه وليّ عصر(سلام الله عليه) و عموم علاقمندان قرآن و عترت و به شما برادران و خواهران گرامي تعزيت عرض ميكنيم! مقدم شما را ارج مينهيم و از خداي سبحان مسئلت ميكنيم که به همه شما خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت كند!
وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) گذشته از اين كه «هاشمي من الطرفين، علوي من الطرفين، فاطمي من الطرفين» است، به لقب پر افتخار «باقر» ملقّب است. «باقر»، يعني شكافنده، شيار كننده، چون علوم انبيا را وجود مبارك امام باقر تحليل و تحرير ميكرد و ميشكافت و نتايج فراواني از اين علوم به جامعه عَرضه ميكرد، به لقب پرافتخار «باقر» ملقّب شد.
انسانهايي كه در فضاي علمي حركت ميكنند، سه گروه هستند: آنها كه خارج از فضاي علمي هستند كه از مَقْسَم خارج میباشند، آنهايي كه در بحثهاي علمي تلاش و كوشش ميكنند، بَقْر و شكافتن آنها يا در همان علوم حصولي است كه ذهن اينها فرآورده كرده است، يا در علوم انبيا و اوليا؛ ولي با سرمايه خود، با ابزار خود، با جوارح و جوانح خود غور ميكنند، يا در علوم الهي با ابزار الهي سفر ميكنند. كساني كه در دانشهاي خود، چه در حوزه، چه در دانشگاه تلاش و كوشش ميكنند، اگر دسترسي صحيح به علوم الهي نداشتند، آن چه را كه خود فهميدند، در مدار همان فهم خود دور ميزنند، اينها خودمحور هستند و در آيهي ﴿فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ﴾[1] آنجا سه گروه شدند كه فرمود: بعضيها «يَحُومُ حُومُ نَفسِهِ»،[2]يعني در مدار انديشه خود دور ميزنند، بر فرض چيزي هم عايد او شود، علمي است كه فقط محدوده دنياي او را ممكن است تأمين كند اگر بتواند، اينها سهمي از علوم الهي ندارند. آن چه را كه خود فهميدند، همان را اصل قرار ميدهند، فروع فراواني را از اين اصل خود ساخته، استنباط ميكنند، اينها مجتهد خودي هستند؛ يعني در مدار فهم خود اجتهاد ميكنند.
اما كساني كه سهمي از آيات الهي، روايات اهل بيت(عليهم السلام) دارند، مثل مجتهدان، مراجع و متدينين، كساني هستند كه بهرهاي از قرآن و عترت دارند، اصولي را از كتاب و سنت دريافت كردند؛ ولي در مدار اين اصول و معارف اصلي با ابزار، با كوشش شبانهروزي و با دسترنج خود تلاش و كوشش ميكنند؛ يعني اينها در بحر قرآن شنا ميكنند؛ اما با كشتي خود، با طيّاره خود سفر ميكنند، با سياره خود سفر ميكنند؛ لذا گاهي اشتباه ميكنند، گاهي مصيب و گاهي مخطي و مانند آن میباشند. بر فرض به مقصد رسيده باشند، در حدّ علم حصولي است، يك؛ بي اشتباه هم نيستند، دو؛ گاهي مصيب و گاهي مخطي هستند. اينها با كشتي خود در دريا سفر ميكنند، يا با هواپيماي خود در فضا سفر ميكنند، فضا، فضاي الهي است، دريا، درياي الهي است؛ اما ابزاري كه خود ساختند، با آن ابزار سفر ميكنند.
گروه سوّم كساني هستند كه همه شئون آنها الهي است؛ يعني در درياي علوم الهي سفر ميكنند، با كشتي الهي سفر ميكنند، «سفينة النجاة» ميشوند، با اعضا و جوارح «يد اللهي» و «عين اللهي» و «جنب اللهي» و مانند آن كوشش ميكنند، اينها كساني هستند كه «يَحُومُ حُومُ رَبِّه».[3]
اين سه قسم كه در آيه سورهٴ مباركهٴ «فاطر» آمده است، فرمود: آن قسم برتر، امام(سلام الله عليه) است كه حقمدار است، حقمحور است، در علوم الهي با سفينه الهي، رانندههاي الهي، ناخداي الهي و با ابزار الهي حركت ميكنند.
وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) كه علوم را ميشكافت، نه اجتهاد ظني، نه اجتهاد حصولي و نه اجتهاد حوزوي داشت، تا با اين ابزار و ظنون بشري در درياي علم الهي حركت كند، اين ميشود يك مجتهد عادي، نه معصوم؛ معصوم كسي است كه در درياي الهي با سفينه الهي با ابزار الهي سفر ميكند؛ لذا هيچ اشتباه نميكند، يك و همه حرفهاي او هم مطابق با وحي است، دو. اين كه ذات اقدس الهي، وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) را مفسّر و مبيّن قرار داد، فرمود: ﴿كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ﴾،[4] ﴿لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[5] تو تبيين و تفسير كنی؛ اوّلين مبيّن، اوّلين مفسّر، وجود مبارك پيامبر است؛ معناي آن اين نيست كه قرآن وحي الهي است و پيامبر با علوم بشري و با همان مفاهيم حصولي، از قرآن بهرهاي بگيرد كه مخلوط از فهم بشري و كلام الهي باشد، اين طور نيست! همه شئون وجود مبارك پيامبر را ذات اقدس الهي تأمين كرده است ﴿وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾.[6] آن وقت وجود مبارك حضرت با همه علوم وحياني، در درياي قرآن سفر ميكند؛ لذا اولاً هيچ اشتباه نميكند، ثانياً هر چه هم فهميد، فهم قرآني است و ثالثاً هر چه هم گفت و فتوا داد، گفته و فتواي قرآني است؛ مجموع داخل و خارج، خارج است؛ مجموع وحي و علوم بشري، علوم بشري است؛ لذا قابل خدشه است.
وجود مبارك امام باقر، مثل ساير ائمه(عليهم السلام) بَقْر و شكافندگي دارد؛ اما نه آن طور كه عالمان و مفسّران ديگر وارد بحثهاي قرآني يا روايي شوند و به اصطلاح موشكاف هستند و به تعبير ديگران ميگفتند: «قد شقّق الشّعر». در كتابهاي عربي از محقّقان به عنوان «قد شقق الشّعر» ياد ميشد. در تعبيرهای فارسي ميگوييم او موشكاف است، مانند آنها نيستند؛ بلكه همه شئون آنها الهي است؛ لذا همه شئون و فتاوايي كه ميدهند، حقّ است، «حَقٌّ لا رَيبَ فِيهِ».
در محضر امام باقر(سلام الله عليه) معارفي طرح شد، كسي خواست از آن حضرت تعريف كند، به حضرت عرض كرد، امروز يك جواهر از کلام شما استفاده كرديم، فرمود: همين! حيف نيست، اين مطالب را به جوهر و گوهر و طلا تشبيه كردي! «هَلِ الجَوهَرُ إِلا حَجَر».[7] طلا يك سنگ زرد است، حيف تو نيامد كه اين حرفهاي ما را به طلا تشبيه كردي! اين بيان امام باقر است، فرمود: «هَلِ الجَوهَرُ إِلا حَجَر». اين فلزات را ميگويند: «احجار كريمه»، اينها چون كمياب هستند، به اينها بها دادند وگرنه غير از سنگ بودن يا سنگ مرمر يا سنگ خاراي ديگر يا زغال سنگ يا اين زرد است يا آن سفيد، يكي ميشود طلا، ديگری ميشود نقره. فرمود: حيف تو نيامد كه اين مطالب را به طلا تشبيه كردي! «هَلِ الجَوهَرُ إِلا حَجَر».
آنگاه وجود مبارك حضرت، مثل ساير انبياي الهي، در درياي علوم الهي با رهبري الهي و «سفينة النجاة» الهي غور ميكنند؛ لذا وقتي جابر جُعفي ميخواست، حديثي از وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) نقل كند، ميگفت «حَدَّثَني وَصِيُ الاوصِياء وَ وَليّ الاولِياء وَ وَارِث عُلُومِ الانبِياء» آن وقت ميفرمود: «محمد بن علي الباقر».[8] اينها را از خود آن حضرت فرا گرفت و درباره آن حضرت اين القاب را به كار ميبرد.
بنابراين بَقْر و شكافتن علوم، گاهي با ابزار خودي است، گاهي با ابزار الهي. اين كه ميگويند اين «يد الله» و «عين الله» است؛ يعني خطا بردار نيست، معصوم است، فكر هم چنين است ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسی﴾[9] هم چنين است؛ يعني محدوده جان شما، مصون از سهو و نسيان است، هم منزّه از جهل است، هم منزّه از نسيان و مانند آن است؛ لذا وجود مبارك امام باقر علوم الهي را ميشكافت و فتوا ميداد، در عصر آن حضرت يك فراغت پيدا شد كه حوزههاي علميه كم و بيش سامان ميپذيرفت.
مطلبي كه وجود مبارك امام باقر به ما فرمود، اين که هر كسي بايد خود را وزن كند، اضافه وزن در اينجا معنا ندارد، هيچ كس اضافه وزن پيدا نميكند، همه ما كمبود وزن داريم: ﴿زِنُوا بِالقِسطَاسِ المُستَقِيم﴾.[10] انسان وقتي خود را با قرآن بخواهد بسنجد، هميشه كم دارد، اضافه وزن نيست. مهم آن است كه فرمود: «إِعرِض نَفسَكَ عَلَي كِتَابِ الله».[11] قرآن يك ترازوست، شما خود را با اين ترازو بسنجيد. مستحضر هستيد كساني كه در حوزه و دانشگاه هستند، هم در مسائل عقايد، هم در مسائل اخلاق و هم در مسائل فقه و حقوق، بار سنگيني دارند، اين معارف و اين علوم بايد بر قرآن عَرضه شود. وجود مبارك امام باقر فرمود: قرآن اصل است، شما همه رهآوردها و فرآوردههاي فكري خود را بر قرآن عرضه كنيد، اگر مطابق با قرآن بود كه شاكر باشيد، راه را ادامه دهيد و اگر مطابق نبود، ناچار هستيد برگرديد.
سه كار را بايد انجام دهيم: اوّل اين كه كل قرآن را بايد بدانيم؛ دوّم اين كه هرگز از خود غافل نباشيم، همه علوم و عقايد و اخلاقيات خود را بررسي كنيم؛ سوّم اين كه اينها را عرضه كنيم و با ترازوي قرآن كريم بسنجيم، اين كار روزانه ماست. مراقبت همين است، محاسبت همين است، فرمود: شما مراقب خود باشيد، محاسب خود باشيد.
امروز كه هفتم ذيحجه است، تقريباً سه روز مانده كه «اربعين كليمي» به پايان برسد، اين كه ميگفتند اگر كسي چهل روز با اخلاص به سر برد: «مَن أَخلَصَ لِلَّهِ أَربَعِينَ صَبَاحَا»[12] «مَن أَصبَحَ لِلَّهِ أَربَعِينَ صَبَاحَا»[13] و مانند آن، اگر كسي چهل شبانه روزی و چلّهاي وارسته باشد، چشمههاي حكمت از درون او ميجوشد، در تمام طول سال فرصت اربعينگيري هست؛ ولي بهار اربعينگيری، اول ذيقعده است تا دهم ذيحجه. اين كه بين نماز مغرب و عشا، دو ركعت نماز ـ غير از آن نوافل معروف ـ مستحب است که در هر دو ركعت بعد از حمد، سورهٴ مباركهٴ ﴿قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ﴾؛[14] بعد اين آيه نوراني ﴿وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسی ِلأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ﴾[15] خوانده ميشود، اين دستور اربعينگيري است.
وجود مبارك موساي كليم از اول ذيقعده تا دهم ذيحجه، در «طور» مهمان ذات اقدس الهي بود، نه غذايي داشت، نه خوابي داشت، نه نوشيدني داشت هيچ چيز نداشت، فقط به مناجات الهي سرگرم بود، چهل شبانه روز كسي غذايي نخورد و خوابي نداشته باشد، فقط با خداي خود مناجات كند؛ رهآورد آن هم «تورات» خواهد بود؛ البته اين اختصاص به موساي كليم داشت و به ما گفتند اين اربعين هست اگر كسي بخواهد چشمههاي حكمت از قلب او بجوشد، راه آن اربعينگيري است. بهترين فرصت در طول سال همين چهل روز اول ذيقعده، تا دهم ذيحجه است؛ البته در تمام مراسم ايام سال اين اربعينگيري، ممكن است. سه روز بيشتر نمانده به پايان اين «اربعين كليمي» كه بهترين فرصت همين فرصتهايي است كه انسان بتواند، سرمايهدار شود؛ يعني از درون او چشمه حكمت بجوشد.
وجود مبارك حضرت فرمود: خود را بر قرآن عرضه كنيد، با قرآن بسنجيد. اگر كسي همه معارف قرآن را در حدّ خود نداند، چگونه خود را بر قرآن عرضه ميكند؟ او يك عقايد، اخلاق، احكام فقه و اعمالي دارد، او اگر ترازو را نشناسد؛ چگونه بر قرآن ميتواند عرضه كند؟ اين دستور وجود مبارك امام باقر است، بعد فرمود: «لا شَرَفَ كَبُعدِ الهِمَّة»؛[16] اين بيان نوراني از پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است كه به همه اولياي بعدي رسيده، فرمود: هيچ چيزي بالاتر از همّت بلند نيست. كسي که بخواهد طلب مغفرت كند، براي همه طلب كند، خير بخواهد، براي همه بخواهد. به اين فكر نباشد كه يك مختصر سواد پيدا كند، اين مختصر سواد كه زير دست و پاي همه ريخته است اين دون شأن يك انسان است. انسان تا ميتواند و تا نفس ميكشد، بايد با تأليف، تصنيف، تدريس و كتاب سر و كار داشته باشد.
در بعضي از تعبيرهای ديني آمده كه روزي كه يك طلبه حوزه يا دانشجوي دانشگاه بگويد، من فارغ التحصيل شدم، كتاب را كنار بگذارد «اُصِيبَت مُقَاتِلُهُ»؛[17] يعني آن جايي كه انسان، اگر تير به او برسد، كشته ميشود، شكارچي همان جا را هدف گرفته است. آدم دهان باز ميكند ميگويد، من فارغ التحصيل شدم، كتاب را كنار ميگذارد. فرمود تا نفَس ميكشي، بايد بفهمي! فرمود: «لا شَرَفَ كَبُعدِ الهِمَّة»؛ اين دستور وجود مبارك امام باقر است. فرمود: اين عمر را شما هر روز صرف ميكنيد، علوم كه حدّ و حصري ندارد؛ هرگز در علوم و معارف پايينتر از خود را نبينيد، بالاتر از خود را ببينيد. در مسائل دنيايي فرمود: پايينتر از خود را ببينيد[18] كه راحت زندگي كنيد؛ ولي در مسائل بالايي، بالاتر از خود را ببينيد. فرمود: شرف در همّت بلند داشتن است، شرف در اين است كه بگويد، به جايي رسيدهام كه در حدّ آن محقّق، آن نويسنده، آن نوآورنده، در آن حدّ قرار گرفتهام، اين دستور وجود مبارك امام باقر است. آن مسائل سطحي را فرمود، ديگران هم دارند.
ما موظف هستيم، طبق رهنمود حضرت، خود را بر قرآن عرضه كنيم، چه در بخشهايي كه مربوط به آيه محكمه، چه در بخشهايي كه مربوط به فريضه عادله، چه در بخشهايي كه مربوط به سنت قائمه است. اين خاندان به ما فرمودند: علوم بشري و علومي كه در جامعه رواج دارد، فراوان است؛ ولي اصول اساسي و كلي آن اين سه رشته است: يا آيه محكمه است يا فريضه عادله است يا سنت قائمه.[19] انسان اين علوم گوناگون را بايد فرا بگيرد و راه صحّت و سُقْم را تشخيص دهد و تشخيصِ صحت و سقْم آن اين است كه بر قرآن كريم عرضه كند، بعد فرمود: شما براي اين كه خود را بشناسيد، چه سرمايههايي داريد: «لا مَعرِفَت كَمعَرِفَتِكَ نَفسَك».[20] فرمود: خيلي چيزهاست که شما بر فرض زمين را شناختيد، بالأخره بيرون از شماست؛ آنهايي كه خانهاي ساختند، فرشي تهيه كردند، اتومبيلي تهيه كردند به اينها ميفرمايد، شما ميدانيد، بيرون دروازه را تزيين ميكني، بيرون منزل را تزيين ميكني! آن چه كه شما ساختيد، «زينت الارض» است، نه «زينت الانسان». فرمود: هر چه كه در روي زمين كاشتي و بنا كردي، چه باغ و بوستان و مانند اينها باشد، چه ساختمان يا فرش يا اتومبيل باشد، اينها «زينت الارض» است، ﴿إِنّا جَعَلْنا ما عَلَى اْلأَرْضِ زينَةً لَها﴾،[21] نه «لكم»، فرمود: بيرون دروازه را شما تزيين كرديد؛ اما در سورهٴ مباركهٴ «حجرات» فرمود، خداي سبحان « ايمان» را ﴿زَيِّنَهُ في قُلُوبِكُم﴾؛[22] فرمود: ايمان زينت شماست، محبوب شماست؛ آن چه كه در درون ماست، معرفت ما آن زيور ماست.
وجود مبارك امام باقر فرمود: هيچ معرفتي به اندازه معرفت خود نفْس نيست، وقتي خود را شناختيد، سود و زيان خود را هم ميشناسيد و هيچ جهادي هم بهتر از جهاد با نفْس نيست، ـ چون بارها در همين محفل به عرض شما رسيد كه ـ ما يك دشمن داريم و آن غرور و هواي نفْس است، با دشمنان ديگر ميشود كنار آمد. شما ميبينيد كه خيليها هستند كه با مار و عقرب كنار ميآيند. در هند يا غير هند، عده زيادي هستند كه با مارهاي سمّي زندگي ميكنند، در اثر انس و حشري كه با اينها دارند، چه بچهها، چه غير بچهها، چندين عقرب روی سر و صورت آنها هست، كاري به اينها ندارد، با عقرب ميشود كنار آمد، با مار سمّي ميشود كنار آمد، ميشود با هم زندگي كنند؛ اما با غرور و هوس نميشود زندگي كرد، اگر يك لحظه اين غرور ـ خداي ناكرده ـ انسان به او امان دهد، به ميل او رفتار كند، انسان را به چاه مياندازد، به هيچ وجه با آدم كنار نميآيد. اين كه وجود مبارك رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) فرمود: «أَعدَا عَدُوّكَ نَفسِكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ»،[23] فرمود: بدترين دشمن همين غرور و خودخواهي و هوس است؛ براي اين كه با هر دشمني ميشود كنار آمد، يك قدر آدم به ميل او رفتار كند، با آدم كار ندارد؛ اما انسان يك قدر به ميل نفْس و غرور و هواي نفْس عمل كند او بدتر ميشود. يك بار او گفت نامحرم را نگاه كن؟! نگاه كردي تيزتر ميشود، يك بار گفت رشوه بگير؟! گرفتي، تيزتر ميشود، يك بار گفت دروغ بگو؟! گفتي تيزتر ميشود، اين طور نيست كه او آرام بگيرد. حضرت فرمود: «أَعدَا عَدُوّكَ نَفسِكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ»؛ لذا وجود مبارك امام باقر(سلام الله عليه) فرمود: «لامَعرِفَةَ كَمَعرِفَتكَ بِنَفسِكَ وَ لاجِهَادَ كَمُجَاهَدَةِ الهَوَي».[24] اين از بيانات نوراني امام باقر(سلام الله عليه) است.
حالا روشن شد كه چرا به آن حضرت ميگويند «باقر»؟! براي اين كه او درياي علوم الهي را با «سفينة النجاة» سير میکند. او مجتهد هست، پيغمبر مجتهد هست(عليهم و علي آله آلاف التحية و الثناء)؛ اما با اجتهاد مجتهدين ما، بين آسمان و زمين فرق است. اينها با ابزار خود با علوم حصولي خود با رهآوردهاي خود در دريا سفر ميكنند؛ اما او با علوم الهي و ابزار الهي و «سفينة النجاة» سفر ميكند، که تمام وحي را شناخته است و هيچ اشتباه ندارد، حرف خود را نميزند، حرف خدا را ميگويد. اما مجتهدان که گاهي مصيب و گاهي مخطي هستند، حرف خود را در حقيقت ميزنند، اين هست كه خود هم مطمئن نيستند، گاهي احتياط ميكنند، گاهي تجديد نظر ميكنند.
اين راههايي كه وجود مبارك امام باقر به ما نشان داد، راههاي كامل شدن انسان است، خود اين راه را رفتند، بعد به ما فرمودند: اين راه را بياييد، تا به آن قلّه برسيد؛ «لا شَرَفَ كَبُعدِ الهِمَّة». فرمود: خير همه را هم بخواهيد. يك انسان كه بلند همت است، دعاي او دعاي جامع است، براي همه دعا ميكند، نه تنها براي شخص خود، خير و صلاح جامعه اسلامي را از ذات اقدس الهي مسئلت ميكند، جهادي هم كه ميكند با هوا، جهاد ميكند «جَاهِدُوا أَهوَائَكُم كَمَا تُجَاهِدُونَ أَعدَائَكُم».[25] اين را از وجود مبارك رسول گرامي نقل كرده است كه آن حضرت(عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) فرمود: همان طوري كه با دشمن بيروني ميجنگيد با دشمن دروني هم بجنگيد. دشمن بيروني يك حدّ خاصي دارد، اما دشمن درون حدّ مخصوصي ندارد.
اميدوار هستيم ذات اقدس الهي آن توفيق را عطا كند كه بيانات نوراني امام باقر و ائمه ديگر(عليهم السلام) براي جامعه اسلامي عموماً، براي ايران ما خصوصاً و براي شما جامعه روحانيت، عزيزان حوزوي، دانشگاهي، برادران بسيجي، سپاهي، نيروي نظامي و انتظامي، براي همه خير و صلاح و فلاح را به همراه داشته باشد، تا ـ انشاءالله ـ بهرههايي كه از علوم آن حضرت نصيب ما ميشود، بتوانيم اين نظام، دولت و ملت و مملكت، كشور را برابر وظيفهاي كه داريم تأييد كنيم، تا همه اينها در سايه لطف وليّ خود از هر گزندي مصون بماند و به دست صاحب اصلي آن برسد!
پروردگارا امر فرج وليّ خود را، تسريع بفرما!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملكت ما، همه را در سايه وليّ خود، حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبياي الهي، محشور بفرما!
خطر بيگانهها مخصوصاً، استكبار و صهيونيست را به خود آنها، برگردان!
خطر تكفيريها و سلفيها و داعشيها را هم به خود آنها، برگردان!
هم به اتاق جنگ و فكر آنها، يعني صهيونيست و استكبار جهاني، برگردان!
ريشه همه اينها را، خشك بفرما!
خطر اينها را به خود آنها، برگردان!
امنيت مناطق مسلمانها را از خطر اينها، حفظ بفرما!
امنيت آنها را، تأمين بفرما!
بيداري اسلامي خاورميانه را، به مقصد نهايي برسان!
مشكلات مملكت مخصوصاً، در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها را به لطف الهي، حل بفرما!
جوانهاي مملكت و فرزندان ما را، از بهترين شيعيان اهل بيت، قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . سوره فاطر، آيه32.
[2] . معانی الاخبار، متن، 104.
[3] . معانی الاخبار، متن، 104.
[4] . سوره ابراهيم، آيه1؛ سوره ص، آيه29.
[5] . سوره نحل، آيه44.
[6] . سوره نساء، آيه113.
[7] . مناقب(لابن شهر آشوب)، ج4، ص248.
[8] . رجال الکشی، ج2، ص437.
[9] . سوره اعلی، آيه6.
[10] . سوره إسراء، آيه35؛ سوره شعراء، آيه182.
[11] . تحف العقول، متن، ص284.
[12] . جامع الاخبار(للشعيری)، ص94.
[13] . ملاذ الاخيار، ج14، ص346.
[14] . سوره اخلاص، آيه1.
[15] . سوره اعراف، آيه142.
[16] . تحف العقول، متن، ص284.
[17]. بنادر البحار، متن، ص237؛ « قال أمير المؤمنين (عليه السّلام): من ترك قول لا أدري اصيبت مقاتله».
[18]. المحاسن، ج1، ص11؛ «قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ(رض) أَوْصَانِيخَلِيلِي بِسَبْعَةِ خِصَالٍ لَا أَدَعُهُنَّ عَلَی كُلِّ حَالٍ أَوْصَانِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَنْ أُحِبَّ الْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً وَ أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ كَانَتْ مُدْبِرَةً وَ لَا أَسْأَلَ النَّاسَ شَيْئاً وَ أَوْصَانِي أَنْ أُكْثِرَ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ فَإِنَّهَا كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ».
[19] . الکافی(ط ـ الاسلاميه)، ج1، ص32؛ «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ».
[20] . تحف العقول، متن، ص286.
[21] . سوره کهف، آيه7.
[22] . سوره حجرات، آيه7؛ ﴿وَ لٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ﴾.
[23] . عدّة الداعی و نجاح الساعی، ص314.
[24] . تحف العقول، متن، ص286.
[25] . بحار الانوار، 65، ص370.