جلسه درس اخلاق (1394/07/09)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله».
مقدم شما برادران و خواهران بزرگوار را گرامي ميداريم و اين عيد اكبر ولايت را به پيشگاه وليّ عصر و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و به شما بزرگواران تهنيت عرض ميكنيم و حادثه تلخ مكه و منا را به پيشگاه وليّ عصر تعزيت عرض ميكنيم و علوّ درجات جانباختگان آن سرزمين را از خداي سبحان مسئلت ميكنيم و اجر صابران را براي همه بازماندهها درخواست ميكنيم و از سخنان بلند و اثرگذار مقام معظّم رهبري كه توانست مسير حادثه را دگرگون كند، حقشناسي ميكنيم؛ حكّام عربستان مجبور شدند به عرض ايشان، تسليت و تعزيت ابلاغ كنند و متعهد شدند كه همه جانباختگان را شناسايي كنند و محترمانه به اوطان آنها برگردانند اميدواريم اين قدرت نظام الهي همچنان محفوظ بماند!
مستحضريد جريان غدير رسالتي دارد كه پيام الهي و سرور است و وظيفهاي هم به عهده ماست ما كه خود را يا نائبان آن ذوات قدسي ميدانيم يا شاگردان آنها ميدانيم يا پيروان آنها ميدانيم راه آنها را بايد ادامه دهيم راه آنها يك مقدار مشخص است تقوا هست, ايمان هست, اخلاق خوب هست اين حرفهايي كه همه جا هست؛ اما آن راههاي خصوصي را كه از حوزويان و دانشگاهيان توقّع دارند اين است كه آنها برنامه خودشان را ميگويند که ما چهكارهايم بعد هم به ما ميفهمانند شما بايد اين راه را برويد آدم خوب بودن در عالم هم فراوان است هم ارزان, اما آدم درست كردن كار آساني نيست، فرمود ما نيامديم كه گنجهاي زمين را, معدنهاي زمين را دربياوريم، يك كار آساني است که شما هم با چند سال درس خواندن، معدنشناس ميشويد، ميتوانيد نفت يا گاز استخراج کنيد، معدن را بشناسيد اينها نيست، ما آمديم معدن درون انسانيّت انسان را شناسايي كنيم، يك و آن را مثل معدنشناسي استخراج نكنيم؛ بلکه مثل يك كشاورزي بپرورانيم و شكوفا كنيم، دو؛ ميوهاش را از درون دل باغ اينها دربياوريم، سه؛ به اينها و جامعه عرضه كنيم، چهار؛ تا بفهمند چقدر شيرين است، پنج؛ ما كارمان اين است.
اين «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» كه در خطبه اول حضرت امير در نهجالبلاغه است و معرفي كرد كه كار انبيا اين است؛ بعد در خطبههاي ديگر فرمود: امامها كار انبيا را انجام ميدهند، بعد گفتند شاگردان ما و عالمان ديني ما بايد كار ما را انجام بدهند، دين، يعني اين! فرق است بين كسي كه معدن استخراج ميكند از دل خاك درميآورد، يك وقت است يك كشاورزي ميكند در دل خاك ميپروراند، استادانه يك بذر را هفتاد برابر و هفتصد برابر ميكند، بعد درميآورد. فرمود كار ما تنها معدنشناسي نيست كار ما حرث و كشاورزي است. اين «وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول»؛ گاو را ميگويند ثور چون اثاره ميكند ميشوراند شيار ميكند، زمين را زير و رو ميكند، فرمود ما اين كار را ميكنيم؛ بعد حرث و كشاورزي داريم تعبير قرآن اين است كه «مَنْ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ کذا، مَنْ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا کذا»[1] كسي كه كشاورز است آن قدرت را به اذن خدا دارد كه مُرده را زنده كند، اين معدنشناس چه نفتشناس, چه گازشناس كه مرده را زنده نميكند. يك كشاورز مجراي فيض خالقيّت ذات اقدس الهي است، اينكه گفته شد «الزَّارِعُونَ كُنُوزُ اللهِ»[2] همين است. يك سلسله كارهايي است كه كشاورزي است؛ انسان زمين را شيار ميكند, بذر را از مزرعه به انبار منتقل ميكند، بعد از شيار اين بذر را در درون خاك نهان ميكند، خاك روي آن ميگذارد اين ميشود حرث؛ اما اين بذر را زنده كند به آن حيات بدهد, به آن ريشه و شاخه بدهد اين را ميگويند زرع نه حرث, اينكه در سوره مباركه «واقعه» دارد: ﴿أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ ٭ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾[3] همين است؛ فرمود كار شما حرث است كار ما زرع است، اينطور نيست كه شما زارع باشيد شما مُرده را زنده كنيد؛ اما انبيا آمدند كه گذشته از حرث, زرع هم بكنند مرده را زنده كنند. اينكه در سوره مباركه «انفال» دارد: ﴿اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ﴾[4] همين است. ما نه تنها معدنشناسيم كه فقط سنگ را دربياوريم, طلا را دربياوريم, نقره را دربياوريم اين جامد را جابهجا كنيم ما مُرده را زنده ميكنيم ما در طليعه امر حرث داريم, در پايان امر زرع داريم ﴿اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ﴾ اينها شما را زنده ميكند. بعد فرمود عالمان دين راه ما را ميروند جامعه را زنده ميكنند؛ يعني آن حيات معنوي را به جامعه منتقل ميكنند.
پس اينكه وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) انبيا را معرفي كرد؛ بعد فرمود: «إِنَّمَا الأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللهِ عَلَي خَلْقِِهِ» در خطبه 152 فرمود: اينها قائمان و قيّمان دين الهياند, امامان و رهبران الهي كه معصوماند قيّم ديني مردماند؛ بعد هم فرمود شاگردان ما راه ما را طي ميكنند؛ يعني تمام تلاش و كوشش اين است كه جامعه را عالمان دين زنده كنند، جامعهٴ زنده نه شرقي است نه غربي, جامعه زنده قرآني است و روايي؛ اين به فكر هيچ چيزي نيست مگر به فكر حيات ابد خود, فرمود ما آمديم اين چيزها را به شما ياد بدهيم، با «إِنَّما» ياد كرد: «إِنَّمَا الأَئِمَّةُ»؛ اينها قوّام ديني الهياند قيّم دين مردماند. بنابراين غدير تنها اين نيست انسان يك جشنواره داشته باشد تبريك بگويد اما يك رسالت و وظيفهاي هم هست.
ذات اقدس الهي براي اينكه به چيزي اهميت بدهد، نام خود را كنار نام او و نام او را كنار نام خود ذكر ميكند؛ مثل اينكه فرمود احترام پدر و مادر خيلي لازم است: ﴿أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْكَ﴾[5] براي اينكه پدر و مادر مجراي فيض خالقيتاند، گراميداشت پدر و مادر كنار گراميداشت ذات اقدس الهي است، اين يك بخش.
بخش ديگر راجع به رعايت عاطفي ارحام و يتاما و مانند آن است، فرمود: ﴿وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ﴾[6] رعايت رحم را بكنيد همانطور كه تقواي الهي را رعايت ميكنيد. اينها يك بخش است كه فقط كنار لفظي اوست براي اهتمام به آن؛ اما گاهي از اينها بالاتر است كه ذات اقدس الهي به وسيله يك عالِم ديني, به وسيله يك استاد, به وسيله يك معلم, جامعه را زنده ميكند، حيات معنوي ميبخشد: «إِنَّمَا الأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللهِ» اين بيان نوراني ذات اقدس الهي را نگاه كنيد، فرمود هر كس پيامبر را اطاعت كرد مرا اطاعت كرده: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾[7] يكي فعل مضارع، يكي فعل ماضي, با اينكه مضارع است از ماضي ياد كرده است فرمود اگر كسي پيامبر را اطاعت كند قبلاً از ما اطاعت كرده است چون ما گفتيم: ﴿أَطيعُوا اللَّهَ﴾, ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾ اين نزديكي, پس اطاعت رسول ميشود اطاعت خدا. وجود مبارك رسول خدا هم همين راه را در نصب حضرت امير به كار برد فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلاهَ»[8] اطاعت از علي اطاعت از من است, ولايت علي ولايت من است براي اينكه ما هر چه داريم از ناحيه ذات اقدس الهي است؛ مگر خدا درباره اطاعت پيامبر نفرمود ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾ اينجا هم ما ميگوييم، «من اطاع عليا فقد اطاع الرسول»؛ براي اينكه او از طرف ماست ما هم از طرف اوييم. اين «بالعرض«ها به آن «بالذات» منتهي ميشود، اين «بالتبع»ها به آن «بالأصل» منتهي ميشود، اين «بالمجاز»ها به آن «بالحقيقه» منتهي ميشود تا ديد چه باشد بالأخره اصل اوست. اگر خدا فرمود: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾، وجود مبارك حضرت هم فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِيٌ مَوْلاهَ» چرا؟ براي اينكه او حرف ما را ميزند از جاي ديگر نميآورد ما هم كه حرف خداي سبحان را داريم ميگوييم.
بارها به عرض شما رسيد همه دعاها مقدس و محترم هستند؛ اما آن دعاي عالمانه, محقّقانه كه هم سواد ميآورد هم ثواب دارد اين دعاي «اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ» است. زراره وقتي از امام صادق(سلام الله عليه) سؤال ميكند در عصر غيبت من چه كار بكنم؟ فرمود اين دعا را بخوان: «اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني».[9] اين دعا نظير «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَي»![10] نيست که خدايا مرا و پدر و مادرم را بيامرز! اين دعاي « اَللّهُمَّ اشْفِ لِلْمُؤْمِنِينَ» و مانند اينها نيست؛ اين دعا علمي است. زراره وقتي به حضرت عرض ميكند من در عصر غيبت چه كار كنم فرمود اين دعا را بخوان, مگر نميخواهي بين غدير و سقيفه فرق بگذاري چطور ميخواهي فرق بگذاري؟ اگر رأي مردم است كه مردم رأي دادند, اگر شوراست كه مشورت كردند, فرق اساسي غدير و سقيفه چيست؟ فرق جوهري غدير و سقيفه اين است كه رهبر مردم آيا وكيل مردم است يا جانشين پيغمبر, اگر رهبر مردم جانشين پيغمبر است پيغمبر وكيل مردم است يا «خليفةالله» است, اگر «خليفةالله» است تا شما «مستخلفعنه» را نشناسيد خليفه را نميشناسيد اين برهان مسئله است؛ «اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ» چرا؟ براي اينكه «فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَكَ» براي اينكه رسول, خليفه توست، من اگر «مستخلفعنه» را نشناسم خليفه را نميشناسم من چه ميدانم فرق جوهري غدير و سقيفه چيست؟ اگر «مستخلفعنه» را بشناسم خليفه را ميشناسم, اگر رسالت را بشناسم امامت را ميشناسم؛ آنگاه كاملاً براي من فرق بين غدير و سقيفه روشن ميشود كه كدام حق است، كدام باطل؟ «اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ»، تا توحيد معيّن نشود, معرّفي نشود، وحي و رسالت مشخص نميشود، چون اين خليفه «الله» است، اگر توحيد روشن نشود، وقتي مستخلفعنه روشن نيست خليفه و خلافت هم روشن نيست و امامت, خلافت رسالت است، تا رسالت مشخص نشود امامت هم مشخص نميشود. معناي اعجاز, معناي وحييابي, معناي عصمت, معناي علم غيب اينها بايد مشخص شود.
عناصر سهگانهاي كه براي انسان كامل ذكر كردند بايد مشخص شود: عنصر اول اين است كه اين درسنخوانده همه چيز را بلد است، اين اختصاصي به رسول ندارد، اينها نگاران به مكتب نرفتهاند كسي به جاي نگار مكتب نرفته مينشيند كه مكتب نرفته آگاه باشد اين اولين كار, دوم اينكه اينها با اراده كار ميكنند نه با بدن, با همت كار ميكنند اگر چيزي را خواستند حاصل است براي اينكه اينها خليفه «الله» هستند مگر «الله تعالي» با حركت كار ميكند. اين بيان نوراني حضرت امير است در نهجالبلاغه كه «فَاعِلٌ لا بِمَعْنَی الْحَرَكَاتِ»،[11] اين بيان نوراني حضرت كه فرمود: «إِنَّما قَوْلُهُ فِعْلَُهُ»،[12] اين بيان نوراني كه فرمود: «لا بِصَوتٍ يُقْرَعُ وَ لا بِنِدَاءٍ يُسْمَع»،[13] اين بياني كه فرمود: ﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون﴾[14] كه در قرآن هست؛ يعني با اراده كار میكند، اين خصيصه دوم انسان كامل است كه با اراده كار ميكند. سوم هم تمثّلات فراوان است؛ چشم برزخي دارد, درون و بيرون را ميبيند, هم درباره امام سجاد(سلام الله عليه) آمده است, هم درباره امام باقر(سلام الله عليه) در سرزمين عرفات وقتي آن سائل عرض كرد: «قلّ الضجيج و كثر الْحَجِيج» حاجيان زيادند ناله كم است؛ هم درباره امام باقر هست[15] هم درباره امام سجاد(سلام الله عليهما)[16] حضرت فرمود خير! «مَا أَكَثُرُ الضَّجِيج وَ أَقَلَّ الحَجِيج»؛ حاجي كم است ناله زياد است, عرض كرد چطور؟ صحنه عرفات پر از مردم است, فرمود حالا ببين! اين نگاه را هم امام چهارم, هم امام پنجم به شاگرداشان نشان دادند كه سرزمين عرفات چه خبر است، كسي در برابر امام زمانش بايستد، به چه صورت درميآيد؛ بنابراين امام؛ يعني اين, هم تمثّل, هم تمثيل, هم بتواند متمثّلات را ببيند, هم بتواند تمثّل بدهد.
اين سه عنصر محوري در دست امامتِ امام است. اگر كسي الله را بشناسد رسول الله را ميشناسد, اگر كسي رسول الله را بشناسد وليّ الله را ميشناسد, يك برهان لمّي است در مسئله كلامي اين را آمدند گفتند در نماز بخوان، بعد از نماز بخوان, جزء تعقيبات مصطلح نيست؛ ولي جزء دعاهاي رسمي و علمي امام صادق است كه به زراره آموخت، فرمود: زمان غيبت اين را بخوان, عالم كه باشي، نه بيراهه ميروي نه راه كسي را ميبندي، «اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ» آن طوري كه خدا هست كه قابل شناخت نيست آن طوري كه وظيفه ماست بشناسيم همان, «اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ»؛ هيچ ممكن نيست كسي بتواند مسئله مبعث را بشناسد الاّ بعد از توحيد, هيچ كس ممكن نيست غدير را بشناسد «الاّ بعد المبعث»؛ «اَللّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ».
من مجدداً مقدم همه شما عزيزان مخصوصاً عزيزان نظامي و انتظامي را گرامي ميدارم اين ايام كه هفته بزرگداشت ناجاست هفته مقدس است به همه تبريك و تهنيت عرض میکنيم، ارواح شهداي انقلاب اسلامي را از خداي سبحان مسئلت ميكنيم كه با شهداي صدر اسلام محشور كند و به فرد فرد شما سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت كند!
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! دلهاي ما را ظرف معارف الهي قرار بده! توفيق معرفت خودت, معرفت انبيا و مرسلينت, معرفت اوليا و صديقين و صلحا و شهدا و صالحين را به ما مرحمت بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما! به جانباختگان مكه و منا، سعادت دارين مرحمت فرمودی, ابقا بفرما! به بازماندگانشان اجر صابران مرحمت بفرما! به همه دستاندركاران آن توفيق را عطا بفرما كه اجساد پاك و مطهّر اين جانباختگان را سالماً و صحيحاً تحويل بازماندگانشان مرحمت نمايند! خطر سلفي و تكفيري و داعشي را به استكبار و صهيونيسم برگردان! اين كشور وليّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . سوره شوری، آيه20؛ ﴿مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها﴾.
[2] . تهذيب الاحکام، ج6، ص384.
[3] . سوره واقعه، آيات63 و64.
[4] . سوره انفال، آيه24.
[5] . سوره لقمان، آيه14.
[6] . سوره نساء، آيه1.
[7] . سوره نساء، آيه80.
[8] . الأمالی(للصدوق)، النص، ص122.
[9] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج1، ص337.
[10] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج2، ص350.
[11] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه 1.
[12] . الکافی(ط ـ الاسلامية)، ج8، ص140.
[13] . نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه186.
[14] . سوره يس، آيه82.
[15] . مناقب آل أبی طالب(لابن شهر آشوب)، ج4، ص184.
[16] . بحار الانوار، ج96، ص258.