جلسه درس اخلاق (1393/08/29)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
«أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِه(عليه الصلاة و عليه السلام)»[1]
مقدم شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي و عزيزان سپاهي و بسيجي و عزيزان نيروي ناجا و ساير برادران و خواهران را گرامي ميداريم. ايام سوگ و ماتم سالار شهيدان و اهل بيت(عليهم السلام) از يك سو و شهادت و رحلت وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) از سوي ديگر را به پيشگاه وليّ عصر(ارواحنا فداه) تعزيت عرض ميكنيم و اجر همه شما عزاداران را از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم!
امام سجاد(سلام الله عليه) مانند ساير ائمه(عليهم السلام)، گاهي با خدا سخن ميگفتند, گاهي با مردم; سخن آنها با خدا هم براي تحکيم رابطه عبد و مولا بود, هم براي تعظيم نفوس ديگران, سخن آنها با مردم هم اينچنين بود و همين دو عنصر را داشت؛ لكن شما كه با صحيفه سجاديه و رساله حقوق آن حضرت آشنا هستيد، همانطوري كه با نهجالبلاغه مأنوس هستيد، مستحضريد كه سطح خطبه، غير از سطح خطابه است. وجود مبارك حضرت امير اول كه خطبه ميخواند با خداي خود سخن ميگويد، ادراك آن معارف كار آساني نيست، وقتي خطابه دارد با مردم حرف ميزند، ادراك آن خيلي دشوار نيست.
نهجالبلاغه در دو سطح بايد شرح شود، خطبههاي آن واقعاً براي كساني كه ساليان متمادي درس حوزوي خواندند، درسي است، اينطور نيست كسي بخواهد، خطبههاي حضرت را مطالعه كند و بفهمد, خطابههاي آن حضرت خيلي دشوار نيست. صحيفه سجاديه هم اينچنين است، صحيفه سجاديه با رساله حقوق آن حضرت در يك سطح نيستند. در صحيفه سجاديه، وجود مبارك حضرت با خدا سخن ميگويد، طرزي با خدا, با ملائكه خدا, با عرش الهي, با جريان بهشت و قيامت و ازل و ابد سخن ميگويد كه واقعاً نياز به درس دارد. اما اين «رسالةالحقوق» طرز سخن آن حضرت با جامعه است, اگر فرصتي شد، به مناسبتي درباره بعضي از فرازهاي صحيفه سجاديه ممكن است سخن به ميان بيايد. اما آنچه به مناسبت شهادت آن حضرت محور بحث است، براي همه ما هم نافع است، آن «رسالةالحقوق» حضرت است. «رسالةالحقوق» آن حضرت پنجاه ماده از مسائل حقوقي را به همراه دارد. شايد قبلاً هم اين بحث گذشت اين حقوقي كه در جهان كنوني مطرح است، چه سازمان بينالملل چه مجامع حقوقي ديگر، اينها هيچ صبغه علمي ندارد يك رساله حقوق, يك موادّ حقوقي، مادامي علمي است كه اين سه عنصر محوري را دارا باشد. آنچه در سازمان ملل گذشت و هماكنون ميگذرد، اين أبتر است اين سه عنصر را ندارد، فقط دو عنصر را دارد. توضيحي در مسئله حقوقنويسي به عرضتان برسد تا روشن شود كه حقوق وقتي كامل است كه عناصر سهگانه، اين مثلث مبارك را داشته باشد.
حقوق مثل فقه يك موادّ حقوقي دارد كه قابل ادراك است, قابل عمل است عملياتي و اجرايي است؛ مثل فقه, فقه يك سلسله موادّ فقهي دارد، به نام رساله عمليه كه اين عملياتي است قابل اجراست. مجالس هم همينطور است كشورها هم وقتي قانون دارند، ماده حقوقي آنها را مجلس تصويب ميكند كه عملياتي است. اين موادّ حقوقي را از مباني ميگيرند مثلاً در فقه مبناي كسي اين است كه با شكّ در مقتضي میشود استصحاب كرد يا در اطراف علم اجمالي, موافقت قطعيه لازم نيست، مخالفت قطعيه حرام است و مانند آن, اينها مباني است كه در اصول تأمين ميشود، فقيه به استناد اين مباني, مطالب فقهي و مواد را استخراج ميكند. از نظر حقوق بشر هم همينطور است، موادّ حقوقي را از مباني ميگيرند، مباني حقوقي مثل استقلال, آزادي, امنيت, امانت, زندگي مسالمتآميز, عدم دخالت در كشورهاي ديگر, هواي پاك, امانت و امنيت و اينگونه از موارد، اينها مباني حقوقي هستند كه آن مواد را از اين مباني ميگيرند و كليد همه اين مباني, عدل است؛ يعني اگر استقلال و امنيت هست, اگر امانت و عدم دخالت هست, اگر روابط مسالمتآميز هست بايد همه اينها در محور عدل باشد. عدل, «مبني المباني» است؛ يعني همه آن مباني حقوقي به استناد عدل سامان ميپذيرد، وقتي مباني سامان پذيرفت آن مواد را از اين مباني استنباط ميكنند، مباني به منزله قانون اساسي يك كشور است. مجلس يک كشور مادامي موفق است كه موادّ حقوقي و قانوني تدوين و تصويب كند كه داراي قانون اساسي باشد؛ لذا هيچ كشوري بدون قانون اساسي, مجلس ندارد. تا اينجا مشترك بين ما و ديگران است؛ يعني موادّ حقوقي ما مستند است به يك سلسله مباني و آن سلسله مباني كليد همه آنها عدل است تا اينجا مشترك است.
عدل هم كه كلمهاي است آشنا، مفهوم شفاف و روشني دارد عدل؛ يعني «وضع كلّ شيء في موضعه»، هر چيزي را در جاي خود قرار ميدهيم؛ اين معنا را هم ما ميفهميم, هم آنها ميفهمند, هم ما باور داريم هم آنها باور دارند تا اين دو عنصر, مشترك است. اما تمام اختلاف بين ما و آنها اين عنصر سوم است ما ميگوييم معناي عدل كه «وضع كلّ شي في موضعه» است، جاي اشيا كجاست، جاي اشخاص كجاست؟ معتقديم كه جاي اشيا را اشياآفرين بايد معيّن كند، جاي اشخاص را اشخاصآفرين بايد معيّن كند. آنها ميگويند جاي اشيا را خودمان معيّن ميكنيم، ما ميگوييم زن و مرد در ارث يكسان هستند, دختر و پسر در ارث و حجاب يكسان هستند؛ شما آفريديد يا نيافريديد؟! شما كه اشخاص را نيافريديد, شما كه اشيا را نيافريديد چگونه درباره اينها فتوا ميدهيد. اين است كه قرآن كريم فرمود شما درباره ارث دخالت نكنيد: ﴿لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً﴾[2] وضع ارث را بگذاريد همينطور باشد، شما كه از آينده خبری نداريد، شما خيال ميكنيد، آنچه از انگور به عمل ميآيد، چه ربّ انگور، چه شراب انگور هر دو حلال است، آيا همين است؟! شما انگور آفريديد تا از عصاره آن باخبر باشيد, از نتيجه آن باخبر باشيد؟! عدل «وضع كلّ شيء في موضعه» كسي كه خالق اشياست جاي آن را معيّن ميكند, كسي كه خالق اشخاص است جاي آن را معيّن ميكند. آنها اين ضلع سوم را ندارند منبع ندارند, مواد دارند, مباني دارند؛ اما اين مباني را خودشان استخراج ميكنند، ميگويند استقلال آن است كه ما ميگوييم, امنيت آن است كه ما ميفهميم, عدل آن است كه ما ميفهميم. جريان انرژي هستهاي هم همين است، اين همه عزيزان دارند، زحمت ميكشند تا به اينها بفهمانند، اين حقّ مسلّم ماست، ما نه بيراهه رفتيم، نه راه كسي را بستيم، اين حقّ مسلّم ماست و ساير حقوقي كه الآن چندين سال است، گرفتار اينهاست. بنابراين حقوق بشر به هيچ وجه مايه علمي ندارد به چه مناسبت شما فلان چيز را حلال ميدانيد, حرام ميكنيد، تحريم ميكنيد اين همان تحريم جاهلي است. بنابراين حقوق اينطور است, فقه اينطور است, اخلاق هم همين طور است.
رسالههاي عمليهٴ ما سه عنصر دارد؛ يعني فقهاي ما فروع را از مباني استنباط ميكنند, در فنّ اصول, مباني حقوق را از منابع كه كتاب و سنّت است، استنباط ميكنند دست آنها پر است اخلاق، حقوق و قوانين هم اين چنين است. اين قانون اساسي ما مدتها با كوشش علما و متخصّصان از آيات و روايات استنباط شده که شده قانون اساسي؛ گرچه به حسب ظاهر يك دفترچه بيش نيست، اما سه ماه, چهل مجتهد و ديگران با آن كار كردند، اگر كسي از کميسيونها باخبر باشد آن بحثهاي عميق حكمي و فقهي آنجا بود، باخبر ميشود. در مقدمه قانون اساسي كنوني بعضي از اين اصول مخصوصاً آيه هفت و هشت سوره مباركه «ممتحنه» آمده است که آن ميشود منبع, اين ميشود مباني, آن ميشود مواد.
وجود مبارك امام سجاد بر اساس همين عناصر سهگانه و مثلث ميمون و مبارك آن «رسالةالحقوق» را تدوين كرده. اين «رسالةالحقوق» پنجاه ماده حقوقي دارد و مثل خود قرآن كريم يك تابلوست و قرآن كريم كه مورد استناد اهل بيت است مثل كلّ نظام يك تابلوست. جهان را شما اگر موحّدانه نگاه كنيد، يك تابلوست به قدري زيباست: ﴿ما تَري في خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ﴾[3] هيچ نقصي در عالم نيست. يك خداست كه ﴿الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي﴾[4] سماوات و ارض و ازل و ابد را آفريد و دارد اداره ميكند آيات قرآن هم اگر كسي با اين كتاب الهي مأنوس باشد، تعبير سيدناالاستاد مرحوم علامه طباطبايي هم همين است كه محوريترين بحث علمي قرآن, توحيد است آن وقت همه مباحث در ذيل و دامنه توحيد سامان ميپذيرد. وجود مبارك امام سجاد اين رساله حقوق پنجاه مادهاي را با يك مقدمه شروع كرده، در طليعه اين رساله ميفرمايد: حقوق هست، فراوان هم هست، اما سامانه اصلي اينها در ذيل مسئله توحيد است. اول «حقّ الله» است كه مسئله توحيد است، نه مشركانه بينديشيم، نه مشركانه عمل كنيم, موحّدانه بينديشيم، موحّدانه عمل كنيم از توحيد با جلال و شكوه ياد ميكند؛ آنگاه وارد موادّ پنجگانه ميشود، بعد در پايان هم جمعبندي ميكند، ميفرمايد: اين پنجاه ماده حقوقي است، آقايان فضلا و طلبهها و همچنين عزيزان دانشجوي دانشگاهها مباحثهاي بگذارند، درست است كه مسائل اخلاقي سهم تعيينكننده دارد; ولي رساله حقوق حضرت هم صبغه علمي دارد, حقوقي دارد, فقهي دارد, اخلاقي دارد و هم صبغه توحيدي دارد همه اين پنجاه ماده را مثل يك تابلو در چهره صفحه توحيد ترسيم ميكند.
مطلب ديگر آن است كه بشر كنوني فقط با طبيعت آشناست، نه با ماوراي طبيعت اُنسي دارد، نه با خودش, هم با خودش بيگانه است، هم با ماوراي طبيعت؛ فقط زمين است و زمان است و خوردن است و آشاميدن و ديگر هيچ! اما وجود مبارك امام سجاد در اين پنجاه ماده حقوقي، انسان را با خودش آشنا كرد، يك؛ با ماوراي طبيعت آشنا كرد، دو؛ با خود طبيعت مأنوس كرد، سه؛ خيلي هنرمندانه و تابلوگونه اين پنجاه نكته را ترسيم كرد. الآن در جريان حقوق بشر، شما هيچ اصلي, هيچ مادهاي, هيچ فرعي ميبينيد كه انسان در برابر چشم و گوش خود مسئول است, در برابر دست و پاي خود مسئول است، اين را نميبينيد. وجود مبارك امام سجاد اوّلين كاري كه كرده، ما را با اعضا و جوارح ما آشنا كرده، فرمود: چشم شما امانت الهي است، بر شما حقّي دارد، اين چشم را به هر چيزي نيندازيد، اين صفحه علمي است اين كتاب است، تا ميبيني كتاب است, تا ميشنوي علم است.
ابوريحان بيروني را اينها تربيت كردند، ابوريحان بيروني در چندين مسئله علمي با ابنسينا اختلاف نظر داشت، سؤال و جوابهاي آنها محدود است. اينكه ميبينيد اينها هزار سال ميمانند، چه در بين ما مسلمانها، چه در بين ديگران، ميبينيد طرز كار ابوريحان بيروني چيست؛ او وصيّت كرده آن روزها كه آب گرم فراوان نبود، همه جا نبود و آن روزها هم با هيزم آب گرم ميكردند، وصيت كرد كه اگر من مُردم، آبي كه ميخواهيد گرم كنيد با آن بدنم را بشوييد با اين بُرادههايي كه من اينجا جمع كردم، اين برادهها را زير ديگ بگذاريد و آب را گرم كنيد؛ اين برادهها چيست؟ آن وقت كه قلم فلزي نبود همين قلم ني بود. من در طول مدت عمر، قلمهاي زيادي را تراشيدم و با آن قلم چيز نوشتم اين برادهها براي من مبارك بود، اينها را جمع كردم، يكجا نگه داشتم كه اين برادهها را زير ديگ بگذاريد اينها را آتش روشن كنيد، آب ديگ گرم شود تا من با آبي غسل داده شوم كه محصول قلم زدن عمر من است. تنها هوش نبود, گوش هم بود كه در چه راه صرف كنند، اينها را همين دين تربيت كرد اينها را امام سجاد تربيت كرد، فرمود گوش شما حقّي دارد, چشم شما حقّي دارد، هر چيزي را آدم نگاه نميكند؛ همانطوري كه هر چيزي را نميخورد، اگر هر چيزي خورد، دستگاه گوارش فوراً برميگرداند، بالا ميآورد، اين گوش بيچاره كه نبايد هر حرفي را بشنود.
بخش اوّل آن درباره اينكه اعضا و جوارح ما نسبت به ما حقّي دارند و در قيامت عليه ما اعتراض ميكنند؛ اينكه در بخشي از آيات دارد: ﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ﴾[5] يا ما به اعضا و جوارح ميگوييم: ﴿لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ﴾[6] اينها غير از ماست، گوش ما غير از ماست، امانت الهي در دست ما است. مستحضريد اگر مجرم و متّهم، خودش حرف بزند، ميگويند اقرار كرده، اگر ديگري درباره او سخن بگويد، ميگويند شهادت داده. در قرآن يك بخش مربوط به اين است كه ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعيرِ﴾[7] يك عده اعتراف ميكنند اما در بخشهاي ديگري از قرآن كريم دارد كه ﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْديهِمْ و أرجُلُهُم﴾ معلوم ميشود دست غير از ماست, اگر ما همين دست و پا بوديم وقتي اين دست حرف ميزند بايد اقرار باشد نه شهادت. ما اعتراض ميكنيم ﴿قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ﴾ شهادت يك مطلب است, اقرار يك مطلب است. اين دستي كه روميزي گرفته يا زيرميزي گرفته اين دست نگرفته، ما هستيم كه گرفتيم، اين دستِ بيچاره را بيراهه برديم؛ لذا در قيامت عليه ما شهادت ميدهد، اقرار نيست، آنجا كه خود ما اعتراف ميكنيم، ميشود: ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ﴾؛ آنجا كه دست حرف ميزند، ميگويند شهادت داد؛ معلوم ميشود اين دست غير از ماست، ابزاري در اختيار ما است, چون اينچنين است، اينها تفسير آيات قرآن كريم است. فرمود دست شما غير از شماست چشم شما غير از شماست، به دليل اينكه اگر در قيامت، اين چشم برابر ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ﴾[8] شما عمل نكرديد اين عليه شما شهادت ميدهد معلوم ميشود چشم گناه نكرده اين شخص است که گناه ميكند.
اين بيان نوراني امام سجاد تفسير عميق اين آيات است، فرمود: دست شما غير از شماست, چشم شما غير از شماست, اينها نعمتها و امانتهاي الهي هستند، خدا اينها را به شما داد و از آن بهره صحيح ببريد، اين بخش اول از حقوقي است كه مربوط به اعضا و جوارح است كه در حقوق بشر جهاني اين حرفها بيگانه است.
بخش دوم بخش حقوق افعال است، فرمود: افعال خدا را كه اصلاً آنها ندارند، فرمود، نماز نسبت به شما حقّي دارد, روزه حقّي دارد, حج و عمره حقّي دارد، اين افعالي كه انجام ميدهيد، بايد اينها را صحيح انجام بدهيد، وگرنه همينها در قيامت عليه شما شهادت ميدهند كه ما را ضايع كردي. اين نماز زنده است ستون دين است, حج زنده است, زكات زنده است, روزه زنده است، اينها اصلاً براي جهان كنوني مطرح نيست؛ چون ما واقعاً از خودمان بيگانه هستيم، اينها ما را آشنا كردند.
پس حقوق جوارح و اعضا از يك سو, حقوق افعال و اذكار و عبادات از سوي ديگر, بعد ما را به طبيعتي كه در دامنه ماوراي طبيعت است، آشنا ميكند؛ امثال قضايای طبيعي را ذكر ميكند، بعد همه اينها را ميفرمايد، اينها امانتهاي الهي هستند، ذات اقدس الهي اينها را به شما داده است در برابر همه اينها مسئول هستيد آن وقت آيه نوراني ﴿ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ﴾[9] با اين بيانات نوراني حضرت تبيين ميشود, شرح ميشود آنگاه فرمود: «فَهَذِهِ خَمسُونَ حَقَّاً»؛[10] اين پنجاه حق است كه من به شما افاضه كردم. اين طرز حقوقنويسي با حقوقي كه ديگران نوشتند، كاملاً فرق دارد، ما را از خودمان بيگانه كردند و اهل بيت ما را با خودمان آشنا كردند، به ما فرمودند اعضا و جوارح خود را دوست داشته باشيد، جامعه را هم مثل اعضا و جوارح دوست داشته باشيد، چشم ما چقدر نزد ما عزيز است، گوش ما چقدر نزد ما عزيز است؛ اينكه ما اينها را ميبوسيم و به نامِ اينها قرآن بالای سر ميگذاريم، همين است. ببينيد چقدر شيرين حرف میزنند! ما چشم خود را چقدر دوست داريم, گوش خود را چقدر دوست داريم، تمام تلاش و كوشش ما اين است كه چشم و گوش ما سالم باشد.
آنگاه يك بيان نوراني از پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التّحية و الثناء) است، بياني هم در سوره مباركه «اسراء» است اينها را با هم جمع كردند، به ما گفتند، وظيفه مسئولين نسبت به مردم چيست, وظيفه آحاد ملت نسبت به هم چيست, وظيفه آحاد ملت نسبت به مسئولين چيست؟ در سوره «اسراء» فرمود: ﴿لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾؛[11] يعني انسان مسئول است، يك؛ مسئولعنه چشم و گوش میباشند، دو؛ ما در فارسي تعبيري داريم كه اين فارسيِ ما، هرگز نميتواند ترجمان آن عربي لطيف باشد، ما در فارسي اين كلمه «از» را روي شخص به كار ميبريم، ميگوييم از آقا بپرس; ولي در عربي اين كلمه «از» را بر مطلب به كار ميبرند، نه برای شخص؛ ميبينيد ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ﴾,[12] ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ﴾,[13] ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ﴾؛[14] اما «يسئولون عنك» كه نميگويند. فارسي آن هنر و قدرت را ندارد كه ترجمه عربي را به عهده بگيرد؛ لذا برخيها خواستند بگويند ترجمه عربي، اگر متعذّر نباشد، يقيناً متعسّر و دشوار است. ما در عربي اين آيه مباركه «اسراء» را خوب ميفهميم؛ يعني فرمود: ﴿إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾؛ در قيامت از ما سؤال ميكنند كه چشم را چه كار كردي؟ گوش را چه كار كردي؟ دل را چه كار كردي؟ چرا اينها را حفظ نكردي؟ همين معناي دقيق و لطيف را وجود مبارك پيامبر(عليه و علی آله آلاف التّحية و الثناء) بيان كرده، فرمود: «كُلُّكُم رَاعٍ وَ كُلُّكُم مَسئُول عَن رَعِيَّتِه»[15] شما به عنوان امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه متقابلي داريد, به عنوان رابط بين مسئول و توده مردم وظيفه متقابل داريد, مسئولين نسبت به هم رابطه متقابل دارند. فرمود همه شما مسئول هستيد، يك؛ همه شما هم از رعيّت شما و خودتان مسئول هستيد، دو؛ «كُلُّكُم رَاعٍ» هيچ كدام بيمسئوليت نيستيد، رعيتپرور هستيد، «وَ كُلُّكُم مَسئُول عَن رَعِيَّتِه». شما اين بيان نوراني حضرت را در كنار آيه سوره مباركه «اسراء» بگذاريد، نتيجه اين ميشود كه انسان بايد از چشم و گوش خود مواظبت كند, از قلب خود مواظبت كند, از همنوع خود مواظبت كند, ﴿كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾. بعد فرمود: «كُلُّكُم رَاعٍ وَ كُلُّكُم مَسئُول عَن رَعِيَّتِه»؛ همانطوري كه ما از چشم, گوش و قلب خود محافظت ميكنيم، از همنوع بايد مواظبت كنيم تا او بيكار نشود, معتاد نشود, اين بيان پيغمبر است: «كُلُّكُم رَاعٍ وَ كُلُّكُم مَسئُول عَن رَعِيَّتِه»؛ يعني تنها از چشم و گوش سؤال نميكنند، آنها هم كه به منزله چشم و گوش شما هستند، درباره آنها هم از شما سؤال ميكنند، از ما سؤال ميكنند، گوش خود را چه كردي، چشم خود را چه كردي؟ از ما هم سؤال ميكنند، همسايه خود را چه كار كردي، شاگردان را چه كار كردي، اساتيد را چه کار کردی؟ مسئولين را چه كار كردي، مردم را چه كار كردي؟ اين ميشود توحيد. ميبينيد اگر شما اين روايت نوراني پيغبمبر(صلی الله عليه و آله و سلّم)، در كنار آيه سوره مباركه «اسراء» بگذاريد؛ آنگاه معناي وحدت روشن ميشود, معناي اتحاد بين مسئولين و ملت روشن ميشود, هماهنگي روشن ميشود, امنيت روشن ميشود, امانت روشن ميشود.
ابنابيالحديد نقل ميكند وجود مبارك حضرت امير، هر هفته يك بار بيتالمال را شخصاً جارو ميكرد و دو ركعت نماز ميخواند كه خدا را شكر اين همه اموال آمد و رفت و دست من آلوده نشد؛[16] اما هر جا شما ميبينيد سخن از اختلاس است، اين با آن تشيّع ما, با قرآن و عترت ما سازگار نيست. وجود مبارك پيامبر فرمود: مردم چشم و گوش شما هستند؛ از اين تعبير لطيفتر! اگر در قيامت از ما سؤال كنند كه چرا چشم و گوش خود را حفظ نكردي؟ از ما هم سؤال ميكنند چرا مردم را حفظ نكردي؟ «كُلُّكُم رَاعٍ وَ كُلُّكُم مَسئُول عَن رَعِيَّتِه».
اميدواريم ذات اقدس الهي اين توفيق را عطا كند كه ما از ايام سوگ سالار شهيدان و ماتم وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليهم اجمعين) حداكثر بهره را ببريم! عزيزاني كه در نيروي ناجا كار ميكنند, در قسمت اطلاعات كار ميكنند، بايد دعا كنيم، همه اينها و ساير عزيزان را خداي سبحان مشمول ادعيه زاكيّه وليّ عصر قرار بدهد! از خدا بخواهيم هيچ كدام از ما را به حال خود رها نكند، تا بتوانيم اين نظام را صحيحاً و سالماً به دست صاحب اصلياش برگردانيم.
من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران, برادران و خواهران را گرامي ميدارم و از ذات اقدس الهي توفيق و سلامت و امنيت و صلاح و فلاح همه شما را مسئلت ميكنيم. پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! مشكلات دولت و ملت و مملكت مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها به بركت قرآن و عترت به بهترين وجه حل بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما! خطر تكفيري و سلفي و داعشي را به پشت پردههاي اينها؛ يعني استكبار و صهيونيسم برگردان و خطر اينها را به خود اينها مسترد بدار! امنيت خاورميانه مخصوصاً سوريه, عراق, لبنان و همه منطقههايي كه درگير اين داعشيها هستند، امنيت اينها را در سايه لطف وليّات حل بفرما! توفيقي عطا بكن كه عزيزان ما, مسئولان ما اين امانت را صحيحاً به دست صاحب اصلياش برگردانند! جوانها و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . مصباح المتهجد، ج2 ص772.
[2] . سوره نساء، آيه11.
[3] . سوره ملک، آيه3.
[4] . سوره طه، آيه5.
[5] . سوره نور، آيه24.
[6] . سوره فصلت، آيه21.
[7] . سوره ملک، آيه11.
[8] . سوره نور، آيه30.
[9] . سوره تکاثر، آيه8.
[10] . تحف العقول، متن، 272.
[11] . سوره إسراء، آيه36.
[12] . سوره إسراء ، آيه85.
[13] . سوره بقره، آيه189.
[14] . سوره بقره، آيه222.
[15] . جامع الاخبار(للشعيری)، ص119.
[16] . وسائل الشيعه، ج15، ص108؛ «إنَّ عليا كان يَكنِسُ بيت المال كُلّ يَومِ جُمُعَةٍ ثُمَّ ينضَحُهُ بالماء، ثُمّ يُصَلّى فيه ركعَتين، ثُمَّ يقول: تَشْهدانِ لى يَوْمَ الْقِيامَة».