24 09 2014 445060 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1393/07/03)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيما خاتمهم و افضلهم محمد و اهل بيته الأطيبين الأنجبين سيما بقية الله في العالمين بهم نتولي و من اعدائهم نتبري الي الله».

 مقدم شما برادران و خواهران بزرگوار را، گرامي مي‌داريم و سالروز شهادت امام جواد الائمه، امام محمد تقي(عليه و علي آبائه و ابنائه آلاف التحية و السلام) را، به پيشگاه  وليّ عصر(ارواحنا فداه) تعزيت عرض مي‌كنيم، و هفته دفاع مقدس را گرامي مي‌داريم، روح مطهر امام راحل، شهدا و همه كساني كه در اين راه تلاش و كوشش كردند و رحلت كرده‌اند، حشر اينها، با اولياي الهي را، از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم و استقلال اين نظام را تا ظهور صاحب اصلي آن از خداي سبحان مسئلت مي‌كنيم و نيز از خداي سبحان مسئلت مي‌كنيم، خطر استكبار و صهيونيست را هم با عنايت الهي به خود آنها برگرداند! وجود مبارك امام جواد را؛ مانند سائر ائمه(عليهم السلام) که جامعه را بر اساس توحيد اداره مي‌كردند، خواه سخنان ابتدايي آنها، خواه سخناني كه به عنوان وصيّت و سفارش در برابر درخواست از آنها انجام مي‌شد، محور اصلي بيانات نوراني آن ذوات قدسي، توحيد الهي بود. كسي از وجود مبارك امام جواد(سلام الله عليه)، درخواست کرد كه «اوصني»، سفارش كنيد، وصيت كنيد، نصيحت كنيد، وجود مبارك امام جواد(سلام الله عليه)، بعد از اين كه فرمود: «تَوَسَّدِ الصَّبرَ»، چون صبر و بردباري، يكي از اصول اساسي زندگی است، بعد از اين كه او را به صبر و بردباري دعوت كرده است، فرمود: شما بدانيد كه «أَنَّكَ لَن تَخلُوَ مِن عَينِ اللهِ فَانظُر کَيفَ تَکُنُ»[1] شما اين مرتبه توحيد را، توحيدي را، خوب ادراك كن و باور كن! كه در مشهد و محضر ذات اقدس الهي‌، قرآن كريم و همچنين اهل بيت(عليهم السلام) ما را، قبل از اين كه از جهنم بترسانند و قبل از اين كه ما را بهشت تشويق كنند، ما را به آن اصول اوّليه انسان، هدايت مي‌كنند، ما را به حيا دعوت مي‌كنند، ما را به كرم دعوت مي‌كنند، راه آموزش قرآن كريم هم، همين طور است. سورهٴ مباركهٴ «علق» كه جزء عتايق سور است؛ يعني سوره «اقرأ» قبل از اين كه بسياري از سور، نازل شود، اين سوره نازل شد، در اين سوره، سخن از حياست. فرمود: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ يَرى﴾[2] انسان نمي‌داند كه در مشهد و مرئي و محضر خداي سبحان است، اين دعوت به حياست، بعدها آيات عذاب، نازل شده است. اساس كار، توحيد است. خداي سبحان با انسان از راه خوف و تعذيب سخن نگفته است، آن برای مراحل بعدي است، فرمود انسان نمي‌داند كه در مشهد و در محضر خداست، اگر در محضور خداي سبحان هستيم، ديگر جايي براي خلاف نيست، ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ يَرى﴾. امام جواد(سلام الله عليه) در برابر درخواست به سفارش و نصيحت و توصيه فرمود: بدانيد كه «أَنَّكَ لَن تَخلُوَ مِن عَينِ اللهِ فَانظُر کَيفَ تَکُنُ» خدا مي‌بيند، در حضور خدا هستي، تو غايب هستي، نه او، اين كه مي‌گويند خدا عالم غيب و شهادت است، اين ارشاد به نفي موضوع است، نه اين كه يك غيب در برابر خدا هست، شهادتي هست، خدا در هر دو عالم است، علم به غيب تعلق نمي‌گيرد، غيب «بما انه غيب» مجهول است، علم حضور است، ظهور است، كشف است. اين كه در آيات قرآن دارد، خدا «عالم الغيب و الشهاده» است، اين ارشاد به نفي موضوع است؛ يعني براي خدا غيبي نيست و آن چه براي شما غيب است، مشهود خداي سبحان است؛ لذا فرمود او به ﴿كُلُّ شَيءٍ شَهِيد﴾[3] است، اگر او به ﴿كُلُّ شَيءٍ شَهِيد﴾ است، پس «كل شيء» مشهود است، اگر «كل شيء» مشهود است، ما «عالم الشهاده» داريم و لا غير، نه «عالم الغيب و الشهاده»، وقتي «عالم الغيب و الشهاده» نداشتيم، او «عالم الغيب و الشهاده» هم نخواهد بود، او شهيد مطلق است، شاهد مطلق است. اگر غيبتي هست، در ناحيه خود ما هست، ما چون غايب هستيم، فكر مي‌كنيم، بعضي از اشيا برابر خدا محجوب و مستور می­باشند، بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) اين است كه ما در حضور خدا هستيم، گاهي سخن از حضور است، گاهي سخن از قرب است، گاهي سخن از ﴿وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ﴾[4] است، گاهي سخن از اين است كه شما حاضر هستيد؛ نه تنها خدا حاضر است، شما هم حاضر هستيد، سفارش امام جواد(سلام الله عليه) به حياست، ما را به حيا دعوت كرده است؛ آن‌گاه اگر در كسي حيا اثر نكرد، سخن از ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ[5] است، سخن از تعذيب و بگير و ببند است، اين يك مطلب از وجود مبارك امام جواد(سلام الله عليه) است.

 مطلب ديگري كه باز از آن ذات مقدس صادر شده است، اين است كه فرمود اگر گوينده‌اي، مواظب باش! اگر نويسنده‌اي، مواظب باش! اگر استاد و مدرسي، مواظب باش! و اگر شاگردي، مواظب باش! خواننده‌اي، مواظب باش! مستمعي، مواظب باش! نه تنها به اين گروه شش‌گانه، بلکه به همه گروهها فرمود شما يا مسائل تنهايي و فردي داريد يا مسائل جمعي؛ اگر مسائل فردي است، حكم همين است كه «أَنَّكَ لَن تَخلُوَ مِن عَينِ اللهِ» اگر مسائل جمعي است؛ يعني در جامعه حضور داريد، كار اجتماعي مي‌كنيد، بالأخره يا استاد يا مصنّف يا مؤلف هستی يا رهبري داري يا قيادت داري، يكي از اين كارها را مي‌كني، يا نه پيروي داري، استماع داري، تلمُّذ و تَلمُذ و مانند آن داريد، فرمود اگر شاگردي يا مستمعي، بدان! «مَن اَصقَي الي نَاطِقٍ فَقَد عَبَدَه، فَان كَانَ النَّاطِقُ يَنطِقُ عَنِ اللهِ فَقَد عَبَدَ اللهَ وَ اِن كَان النَّاطِقُ يَنطِقُ عَن ابلِيسَ فَقَد عَبَدَ ابلِيسَ»[6] فرمود: اگر پاي سخني كسي نشسته‌اي، كتاب كسي را مي‌خواني، درس استاد را گوش مي‌دهي، بدان كه داري آن مطلب را عبادت مي‌كني! اگر آن گوينده، حق مي‌گويد، از طرف خدا مي‌گويد، بيان قرآن و عترت دارد، تو خدا را عبادت مي‌كني، چون جلسه علمي، جلسه عبادت است، هم تعليم «مدارسته حسنه» هم تعلم حسنه است. فرمود اگر حرف حق گوش مي‌دهي، خدا را عبادت مي‌كني، اگر آن گوينده، از هوي و هوس خود سخن مي‌گويد، نه از قرآن و عترت و عقل، آن از ابليس حرف مي‌زند، تو هم داري شيطان را عبادت مي‌كني، اين نه تنها مستمع را در بر مي‌گيرد، همه اين فِرَق شش‌گانه ياد شده را كه به عنوان تمثيل و نه تعيين ذكر شدند، همه را شامل مي‌شود، كسي بخواهد فتوا دهد، با مقلّد سر و كار دارد، كتاب بنويسد با خواننده سر و كار دارد، تدريس كند با شنونده سر و كار دارد، اين دستور مي‌دهد، هم مرجع، هم استاد، هم مصنف، هم مؤلف، هم مقرر و نويسنده، مواظب باشند، هم خواننده، شركت كننده، شنونده و شاگرد، مواظب باشند. فرمود اگر آن گوينده، استاد و نويسنده، سخن حق دارد، او خدا را عبادت مي‌كند، شما هم كه حق را گوش مي‌دهيد، خدا را عبادت مي‌كنيد و اگر او بر اساس هوي و هوس نوشت، شيطان را عبادت مي‌كند، شما هم كه حرف هوس مدار را شنيده‌ايد، شيطان را عبادت مي‌كنيد، «مَن اَصقَي الي نَاطِقٍ فَقَد عَبَدَه، فَان كَانَ النَّاطِقُ يَنطِقُ عَنِ اللهِ فَقَد عَبَدَ اللهَ وَ اِن كَان النَّاطِقُ يَنطِقُ عَن ابلِيسَ فَقَد عَبَدَ ابلِيسَ».

 بنابراين انسان يا كار فردي انجام مي‌دهد كه مشمول آن حديث است يا كار اجتماعي انجام مي‌دهد، جمعي انجام مي‌دهد، مشمول اين حديث است. آن‌گاه اين كه به ما گفتند او خدا را عبادت مي‌كند، اگر كسي ـ ان‌شاء‌الله ـ گوينده حق بود، نويسنده حق بود، فتوا دهنده حق بود، اين هم خود عبادت مي‌كند، هم عده‌اي را به عبادت رهبري مي‌كند و اگر ـ خداي ناكرده ـ روي هوي و هوس، سخن گفت و چيزی نوشت، هم خود شيطان را عبادت مي‌كند، هم عده‌اي را به همراه خود به معبد شيطنت مي‌برد، «فَان كَانَ النَّاطِقُ يَنطِقُ عَنِ اللهِ فَقَد عَبَدَ اللهَ». معلوم مي‌شود كه عبادت، تنها در نماز و روزه نيست، در شنيدن حرف يك كسي، گوش دادن پيام كسي، خواندن يك مقاله يا مقال، گوش دادن مقال يا خواندن مقالت كسي، يا كتاب كسي عبادت است. اين بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) است.

 اين كه در سالروز رحلت و شهادت اين ذوات قدسي، گفته مي‌شود، اين روز، روز مبارك است براي اين كه ممات اينها؛ مثل حيات اينها منشأ بركت است، تنها مسيح(سلام الله عليه) نيست، تنها يحيي(سلام الله عليه) نيست كه درباره اين دو نفر، ذات اقدس الهي در قرآن به عنوان ﴿السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيّاً[7] گفته باشد يا ﴿وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً.[8] مرگ مسيح بركت دارد؛ مثل حيات او، مرگ يحيي(سلام الله عليهما) بركت دارد؛ مثل حيات او، شهادت امام جواد، بركت دارد؛ مثل حيات او «و سلامٌ عليه يوم ولد و يوم استشهد و يوم يبعث حيا» حيات اينها بركت است، آموزنده است، رحلت و شهادت اينها آموزنده است، و اگر درباره مسيح و يحيي(سلام الله عليهما) آمده اين به عنوان تمثيل است و نه تعيين، كه اين فيض، مخصوص آن دو تا ذات مقدس نيست، همه انبيا چنين هستند كه در رحلت اينها، بركت است، در ميلاد اينها بركت است، چون رحلت اينها، يادآور سيره و سنت طيبه و طاهره آنهاست، اينها موحّدانه زندگي مي‌كردند، ما را هم به توحيد دعوت كردند.

 اين دو حديث نوراني كه از وجود مبارك امام محمد تقي، امام جواد الامة و الائمه(عليهم السلام) نقل شده است، درس توحيد را به ما ياد مي‌دهد. دختري دارد به نام حكيمه خاتون، گرچه سن مبارك امام جواد كم بود؛ ولي اينها، دودماني‌ هستند كه يك شبه، ره صد ساله مي‌روند، يك؛ يك بيت از اين قصيده به از صد رساله است، دو؛ اگر يك عده گفتند كه ما يك بيت مي‌گوييم كه بهتر از صد قصيده است يا اگر گفتند يك شبه ره صد ساله مي‌رود، مصداق كامل آن همين ذوات قدسي هستند، حكيم خاتون(سلام الله عليها) در اين بيت شريف، به دنيا آمده، طرزي امام جواد، او را تربيت كرد كه بعد از شهادت امام جواد، از محضر برادر بزرگوار ايشان، امام هادي، صاحب آن زيارت جامعه كبيره، در آن مكتب پرورده شود و عالمه شود و آگاه شود. بعد از رحلت امام دهم، وقتي وجود مبارك امام عسکري، به امامت رسيده، در محضر و مشهد امام حسن عسکري(سلام الله عليه)، آن معارف را تكميل كند، خدمت سه امام برسد و عالمهِ زاهدهِ عابدهِ عارفهْ شود تا متصدّي كارهاي نرجس خاتون(سلام الله عليها) شود، كه او مادر وجود مبارك وليّ عصر است، اين ‌طور نيست كه تنها وجود مبارك وليّ عصر را، امام عسکري(سلام الله عليه) به بار آورده و پرورانده. نرجس خاتون، تحت تعليم و تدبير و تربيت حكيمه خاتون، هست، كه سه امام را درك كرده و كاملاً تعليم شده، كاملاً تربيت شده. اگر درباره حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليه) گفته مي‌شود، سلام بر تو ای كسي كه دختر امامي، خواهر امامي، عمّه امام هستي، حكيمه خاتون هم، ‌‌چنين بود، اين يك ذخيره الهي، براي تصدّي امور تعليم و تربيت، مستقيم نرجس خاتون، مادر وجود مبارك امام عصر بود، او آشنا نبود به اين سرزمين، اما حكيمه خاتون حتي در آن مراسم مادر شدن، نرجس(سلام الله عليها) حضور داشت، يك بانوي عادي نبود، سه امام در پرورش و تربيت حكيمه خاتون، تلاش و كوشش كردند، تا وجود مبارك حجت الهي، از چنان مادری به نام نرجس(سلام الله عليها) به دنيا بيايد.

 غرض آن است كه وجود مبارك امام جواد، هم مسئله توحيد را در مسائل فردي مطرح مي‌كردند، هم در مسائل جمعي مطرح مي‌كردند؛ آن وقت كل اين امور را كه شما بررسي كنيد، مي‌بينيد، اين شرح تفصيلي و تحرير همان يك جمله نوراني سورهٴ مباركهٴ «علق» است كه ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ يَرى﴾. برهاني هم كه ذات اقدس الهي ارائه مي‌كند و اقامه مي‌كند، اين است كه ﴿أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ[9] برهان مسئله، اين است كه مگر مي‌شود، خالق از مخلوق خود غافل باشد، مگر مي‌شود مخلوق در مشهد و در محضر خالق خود نباشد، برهان مسئله، اين است ﴿أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ﴾؛ يعني ﴿اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ﴾،[10] چون يكي از آيات قرآن كريم است، اين صغرا «و كل خالق عالمٌ بمخلوقه» كه از همين ﴿أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ﴾ استفاده مي‌شود، اين كبرا، پس«الله» به هر چيزي عالم است اين نتيجه. اگر در بخشهاي فراواني از قرآن كريم، از علم مطلق خداي سبحان، سخن به ميان آمده، او «بكل شيء عليم» است،[11] «بكل شيء بصير» است،[12] «بكل شيء شهيد» است، صغراي و كبراي مسئله، هر دو، در قرآن كريم آمده است، آن‌گاه مي‌گويد ﴿أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُاو كه ما را آفريد، از همه شئون ما آگاه است و ما هم در محضر او هستيم، فرمود: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللّهَ يَرىاين حيا مي‌خواهد و اگر ـ خداي ناكرده ـ كسي مشكل حيا نداشت، در بعضي از روايات دارد «إِذَا لم تَستَحِی فُاعمَل مَا شِئتَ»[13] اگر كسي حيا نداشته باشد، هر كاري را مي‌تواند انجام دهد، بهترين فضيلت، فضيلت انساني است.

آن‌گاه تهديد به عذاب و دوزخ، مال كسي است كه اهل اين فضيلت نيست، اما اگر كسي اهل اين فضيلت بود، به انسان فاضل و اهل فضيلت، تهديد نمي‌كنند، نمي‌گويند يك عذاب هست، او را تحبيب مي‌كنند و نه تهديد، مي‌گويند با محبوب خود ‌‌چنين باشيد. ببينيد به وجود مبارك ابراهيم، گفتند او اَوّاه است، اين اَوّاه بودن، آه كشيدن، تنها براي اين نيست كه انسان دردناك است، يك دردمند غمگين؛ يعني با تَوجُّع، يك؛ تحزُّن، دو؛ مي‌شود حزين. اوّاه، بر اساس چه جهت آه مي‌كشد؟ الآن واقعاً در بخشي از آياتی را كه انسان، تلاوت مي‌كند، بايد آه بكشد، براي اين كه شما مي‌بينيد، در سورهٴ مباركهٴ «توحيد» ﴿قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ[14] كه گفتند در هر نماز، لااقل در يك ركعت آن سورهٴ مباركهٴ «توحيد»﴿قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌبايد باشد، شايسته نيست كسي كه نماز مي‌خواند، هر دو ركعت آن را به سوره‌هاي ديگر اختصاص دهد و ﴿قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌرا نخواند، اوّاه بودن انبياي الهي، يك بخش آن به اين جهت است كه انسان جامعه، به كجا رسيده؟ چطور شده كه وحي الهي مجبور شد بگويد خدا، نه والد است نه ولد، او «بسيط الحقيقه» است، حقيقت مطلق را كه انسان بخواهد معرفي كند، نبايد بگويد او زاييده نشد، پدر ندارد، مادر ندارد، اين قدر جامعه گرفتار جهل علمي و جهالت عملي و شرك و الحاد بود، كه خداي سبحان، ناچار بود، بگويد كه او صمد است، صُرّه ندارد، ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ[15] آخر اين «بسيط الحقيقه» بودن، حقيقت مطلق بودن، حقيقت نامتناهي را انسان بگويد كه او «لا ولد و لا والد» نه والد دارد، نه مولود است، اوّاه بودن وجود مبارك ابراهيم خليل[16] بر اساس آن قسمتهاست، تنها مسائل شخصي كه به ما آسيب برساند نيست، اين خيلي حرف است. بعضيها، مخصوصاً سورهٴ مباركهٴ ﴿قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌرا می­خوانند، فرمود يا اشك مي‌ريزد يا بغض گلوي آنها را مي‌گيرد، الآن شما بياييد در وصف پيغمبر يا در وصف اميرمومنان(سلام الله عليه) بگوييد كه پيغمبر كسي است كه ـ معاذ الله ـ سرقت نمي‌كند، اين حرف شد، او كسي است كه اهل ﴿دَنا فَتَدَلّى ٭ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى[17] است، در وصف او بايد گفت او «لا يَزنِی وَ لا يَکذَبَ» كار به كجا مي‌رسد كه آدم مجبور مي‌شود، علي و اولاد علي(سلام الله عليهم اجعين) را به اين اوصاف بستايد، واقع ﴿قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌرا مي‌خواند، آنها كه اهل اين معنا هستند، بغض گلوي آنها را مي‌گيرد، كه او «بسيط الحقيقه» است، او حقيقت نامتناهي است، در وصف او ما بگوييم، او صرّه ندارد، او ولد نيست، او والد نيست، او مولود نيست. اوّاه بودن انبياي الهي، روي همين جهت است. حالا بخشهاي ديگري هم هست كه زير مجموعه اوّاه و حليم بودن اينها هم قابل طرح است؛ ولي غرض آن است كه محور اصلي رهبري اين رهبران الهي، اين است كه ما را از مسير انسانيت، به آن كمال والا برساند، بگويند انسان كسي است كه اهل حياست و اگر امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) به اين جمله خيلي تكيه مي‌كردند كه عالم محضر خداست؛ يعني همان ترغيب به مسئله حيا بودن است.

 پس عصاره فرمايش وجود مبارك امام(سلام الله عليه) ما را به توحيد دعوت مي‌كند، چه در مسائل فردي و چه در مسائل جمعي، از رهگذر حيا، كه اين حيا، جزء اوصاف برجسته انسانيت است.

 مجدداً مقدم شما عزيزان بزرگواران و كساني كه مربوط به دانشگاه، حوزه، نيروي نظامي، انتظامي، عزيزان بسيجي، برادران و خواهران، مقدم همه شما را گرامي مي‌داريم، از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم، به حرمت وجود مبارك امام جواد، به فرد فرد شما سعادت و سيادت و صلاح و فلاح دنيا و آخرت مرحمت كند!

پروردگارا امر فرج ولي خود را، تسريع بفرما!

نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملكت ما را، در سايه؛ ولي‌ خود حفظ بفرما!

مشكلات مملكت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها را در سايه وليّ خود، به بهترين وجه، حل بفرما!

روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبياي الهي، محشور بفرما!

هفته دفاع مقدس را براي اين مملكت و رزمنده‌ها و جانبازان و آزادگان مملكت و خانواده‌هاي معزّز و معظم شهدا، پر بركت قرار بده!

بيداري اسلامي خاورميانه را، به مقصد نهايي برسان!

خطر تكفيريها و سلفيها و داعشيها را، به خود آنها برگردان!

ملت غيور و بزرگوار اين كشورها را كه خود قيام كرده‌اند و خواسته‌هاي استكبار جهاني را پس زدند و خود رادمردانه، عليه داعشيها قيام مي‌كنند، اين قيام رادمردانه اينها را، به مقصد نهايي برسان!

خطر استكبار و صهيونيست را، به خود آنها برگردان!

در دنيا و آخرت ما را مشمول عنايت ويژه اهل بيت عصمت و طهارت، قرار بده!

و اين نظام را، تا ظهور صاحب اصلي‌ آن از هر خطري، محافظت بفرما!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1] . تحف العقول، ص455.

[2] . سوره علق، آيه14.

[3] . سوره حج، آيه17؛ سوره مجادله، آيه6.

[4] . سوره ق، آيه16.

[5] . سوره حاقه، آيه30.

[6] . الحياة، ترجمه احمد آرام، ج2، ص463.

[7] . سوره مريم، آيه33.

[8] . سوره مريم، آيه15.

[9] . سوره ملک، آيه14.

[10] . سوره رعد، آيه16؛ سوره زمر، آيه62.

[11] . سوره بقره، آيه29 و 231.

[12] . سوره ملک، آيه19.

[13] . الخصال(للصدوق)، ج1، ص20.

[14] . سوره اخلاص، آيه1.

[15] . سوره اخلاص، آيه3.

[16] . سوره هود، آيه75؛ ﴿إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ﴾.

[17] . سوره نجم، آيه8 و 9.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق