اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله.
مقدم شما برادران روحاني و دانشگاهي و عزيزان سپاهي و بسيجي, برادران و خواهران ديني را گرامي ميداريم حضور طلاّب محترم جامعةالمصطفاي تبريز با تلاش و كوشش مسئولان محترم و ادارهكنندگان محترم آنجا و جامعةالمصطفي را حقشناسي ميكنيم و پاس ميداريم. رحلت امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) را به پيشگاه وليّ عصر تعزيت عرض ميكنيم از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم روح مطهر امام راحل و همه مراجع ماضين و شهداي انقلاب و جنگ با انبياي الهي ـ انشاءالله ـ محشور بشوند!
يك نكته درباره قيام امام به عرضتان برسد كه در جمع دوستان ديگر هم مطرح شد و يك نكته هم وظيفه ما در ماه پربركت شعبان كه ذخيره سالانه ما باشد. امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) آن طوري كه در اوّلين سالگرد رحلتشان يا اوايل رحلتشان به عرض همه شنوندهها رسيد اين بود كه امام راحل؛ نظير فقها و اصوليون يا حكما و مفسّران ديگر كارش اين نبود كه يك مطلب جديدي در برابر مطالب فراوان علمي اضافه كند. امام راحل گذشته از اينكه مطالب فراوان علمي ارائه كردند نظامي را نشان دادند كه در آن نظام رابطهٴ فقيه با جامعه, رابطهٴ امام و امت ميشد. در صدر اسلام رابطهٴ فقها با مردم, رابطهٴ مسئلهگو بود؛ مردم مسائلي كه داشتند از زراره, از محمدبنمسلم, از هشام, از حمرانبناعين اين مسائل شرعي را سؤال ميكردند. كم كم از اين حد گذشت به عنوان يك مدرّس, به عنوان يك مؤلّف ديني شناخته ميشدند. در اعصار ميانه مقداري وضع روحانيّت به صورت مرجعيّت ميرفت كه ترقّي كند، متأسفانه با جريان شوم اخباريگري روبهرو شد كه رابطهٴ فقيه «جامعالشرائط» با مردم رابطهٴ محدّث شد كه بايد حديث بگويد و حديث ترجمه كند و مردم برابر حديث عمل كنند. در آن عصر رشد اخباريگري، مرحوم آقا باقر وحيد بهبهاني و ساير بزرگان اصوليين نجف تلاش و كوشش كردند كه رابطهٴ فقيه «جامعالشرائط» با مردم را رابطهٴ مرجع تقليد با مقلِّد كنند كه مردم از آراي فقها, از نظرات اجتهادي فقها پيروي كنند. ساليان متمادي اين اصل رواج داشت كه رابطه فقيه «جامعالشرائط» با مردم, رابطهٴ مرجع و مقلّد بود. امام راحل(رضوان الله عليه) از اين مرحله گذشتند تحوّل جديدي به بار آوردند و آن اين بود كه رابطهٴ فقيه «جامعالشرائط» با مردم, رابطهٴ امام است و امّت؛ اينها امّت اين اماماند رابطهٴ وليّ هست و مولّيعليه که بر اساس ولايت فقيه, جامعه, مولّيعليه اين وليّ هستند اين يك ساختار كاملي از نظام اسلامي را ارائه ميكند تنها طرح يك مسئله يا يك نظر تفسيري يا فلسفي يا كلامي يا فقهي يا اصولي نيست، اين حرفي بود كه در 25 سال قبل در مسجد اعظم گفته شد.
اما آن حرفي كه امروز يعني بعد از 25 سال عرض ميكنيم اين است كه همه فقها و بزرگان دين, اسلام را ميشناختند ميدانستند اسلام به اينها شرف ميدهد عزّت و آبرو ميدهد اينها درست بود; ولي اينها خيال ميكردند اسلام يك پارچههاي خوبي است كه هر كسي برابر نياز خودش از اين پارچه استفاده كند آنكه روحاني است قبا و ردا تهيه ميكند, آنكه غير روحاني است كُت و لباس ديگر تهيه ميكند از اين لباس بهره ميبرد. امام راحل(رضوان الله عليه) فرمود اينكه ميبينيد اين نرم است و شبيه لباس است اين لباس براي كسي نيست، اين خيمه است، بايد اين خيمه را بلند كرد با ستونهايي كه صاحب اين خيمه مشخص كرد، بعد رفت زير اين خيمه قرار گرفت همه امكانات در اين خيمه فراهم است. دين, خيمه است دوتا ستون دارد يكي عبادت مردم است كه «الصلاة عمود الدين»[1] يكي حضور عقلاني مردم است كه آن هم در بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در عهدنامه مالك اشتر آمده. «الصلاة عمود الدين» كه معروف است همه ما شنيديم; يعني نماز ستون دين است؛ البته اين يك نماد است، روزه همينطور است, حج همينطور است، گرچه نماز خصوصيتي دارد كه نسبت به آنها برتر است; ولي همه آنها واجباند و جزء اركان عبادياند حج اينطور است, عمره اينطور است, زكات اينطور است, خمس اينطور است و مسائل ديگر از همين قبيل است. عبادت يك ستون مستحكمي است براي خيمه دين. ستون محكم ديگر, جامعهٴ عاقل مدير مدبّر است كه در همان عهدنامه مالك فرمود با تأكيد «إنّ», «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ»[2] با جمله اسميه, تأكيد «إنّ»؛ يعني تحقيقاً ستون دين, توده مردماند. اگر مردمِ عاقل متديّن از يك طرف, عبادتهاي خالصانه از طرف ديگر حضور داشته باشند، اينها دو ستون مستحكماند كه اين خيمه دين را به پا ميكنند آن وقت ما وقتي كه تحت اين خيمه رسيديم همه نعمتها و امكانات زير اين خيمه هست. كار امام اين بود كه به همه بفهماند آنچه افتاده است لباس نيست, پارچه نيست اين خيمه است بايد اين را نگه داشت وقتي اين خيمه سر پا شد همه مسائل در كنارش هست.
شما ميبينيد انقلابي كه بخواهد هر هفته ميليونها نفر را در صحنه حاضر كند هيچ انقلابي در شرق عالَم, در غرب عالم اينطور نيست، مناسبتي ندارد كه هر هفته ميليونها مردم را انسان حاضر كند، نماز جمعه اينطور است وقتي مردم پذيرفتند كه خداي سبحان در قرآن دارد: ﴿إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا﴾[3] هر هفته در هر شهري هزارها نفر شركت ميكنند ميشود ميليونها نفر; يعني ابزار حفظ نظام آماده است و اين نكته را بارها شنيديد كه اگر كسي خواست نظامي تشكيل بدهد, حكومتي تشكيل بدهد گذشته از آن قانون و دستورهاي ديني, حضور مردم عاقل متفكّر سهم تعيينكننده دارد. وجود مبارك ابراهيم خليل عرض كرد خدايا به ما دستور دادي كعبه بسازيم گفتيم چشم ساختيم, گفتي كعبه را از بتها تطهير كنيد گفتيم چشم, به من فرمودي پسر قرباني كن من آمدم شما نپذيرفتي من گفتم چشم! به من فرمودي در آن امواج آتش برو من رفتم ولي تو نخواستي گفتم چشم! اما گفتي حكومت تشكيل بده اين دست من نيست حضور مردم ميخواهد, دلهاي مردم دست من نيست دلهاي مردم دست توست ﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ﴾[4] فرزندان من اسماعيل, اسحاق, يعقوب اينها اگر بخواهند حكومت تشكيل بدهند دلهاي مردم را متوجّه اينها بكن اگر دلهاي مردم متوجّه اين رهبر باشد اين حل ميشود, اگر انقلاب اسلامي به لطف الهي سامان پذيرفت و الآن به لطف الهي ادامه دارد بر اساس اين اصول است.
بنابراين كاري كه امام(رضوان الله عليه) كرد به دنبال كار انبياي الهي بود كه هم ديانت مردم و هم حضور عقلاني مردم تأمين شده است اينها ستوناند, اگر ـ انشاءالله ـ اين دو ستون ستبر محفوظ بماند، هيچ آسيبي اين انقلاب را تا ظهور صاحب اصلياش ـ انشاءالله ـ تهديد نميكند, اين مطلب اول.
اما مطلب دوم كه مربوط به ماه شعبان است هر كدام از اين ادعيه، راهي به ما نشان ميدهد كه رهتوشه سالانه ماست اختصاصي به اين ماه ندارد. مطلبي در قرآن كريم هست آن مطلب را در دعاي نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) كه در هنگام زوال ظهر هر روز در ماه پربركت شعبان ـ انشاءالله ـ ميخوانيم اين است، آنكه در قرآن هست فرمود: ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾;[5] يعني شما بالأخره الگو ميخواهيد, اسوه ميخواهيد بايد تأسّي كنيد بهترين الگو و اُسوه, وجود مبارك پيامبر است كه بايد تأسّي كنيد, ائتسا كنيد, اقتدا كنيد به دنبال حضرت ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.
اما آيا به دنبال پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) حركت كردن آسان است يا سخت است؟ ممكن است براي برخي در اوايل دشوار باشد اما اين دعاي هر روز ماه پربركت شعبان راهگشاست ما در اواخر همين دعا كه هنگام زوال خوانده ميشود عرض ميكنيم خدايا! «وَ اجعَلهُ لِی شَفِيعَاً مُشَفَّعاً»، پيامبر ماست، حقّ شفاعت به او بده كه از ما شفاعت كند، يك؛ شفاعتش هم درباره ما قبول كن، دو.
شفيع دو قسم است يك وقت كسي شفاعت ميكند آن حاكم, شفاعتش را نميپذيرد شفاعتش مردود است، اما درباره برخي از علما وارد شده است كه اين وقتي ميخواهد وارد بهشت بشود به اين عالم ديني ميگويند: «قِف تشفع»،[6] «تشفّع» كه هر دو مجزوم به آن امر است. «قِف»؛ يعني «بايست»، براي اينكه شفاعت كني، اينهايي كه در دنيا حرفهاي تو را شنيدند راهنمايي شدند احكام را به وسيله تو ياد گرفتند، اگر مشكلي دارند از اينها شفاعت كن «قف تشفع»، يك؛ «تشفّع»، دو؛ «تشفّع»؛ يعني تو مُشفّعي, «مشفَّع»؛ يعني كسي كه «مقبولالشفاعه» است، شفاعت كن, شفاعت تو تشفيع ميشود؛ يعني قبول ميشود. «قف تشفع» هر دو مجزوم است «قف تشفع تُشفّع» بايست شفاعت كن، شفاعت تو مقبول است.
ما در دعاي نوراني اول ظهر ميخوانيم: «و اجعله لي شفيعاً مشفّعا»؛ خدايا كاري بكن كه وجود مبارك حضرت از ما شفاعت كند، يك؛ شفاعتش هم قبول بكن، دو؛ اين يك دعاست. بعد خداي سبحان هم به وسيله همين امام سجاد(سلام الله عليه) به ما فرمود و طريق كه بخواهيم از خداي سبحان دعا بكنيم بگوييم خدايا پيامبر را «طَرِيقَاً اِلَيكَ مُهَيعَاً»؛ يعني آن حضرت را براي ما يك راه مستقيمي, طريقي قرار بده كه اين راه باز باشد. راه اگر تنگ باشد, تاريك باشد, رفتنش دشوار است, اگر باز باشد گشاده باشد پهن باشد رفتن آن راه آسان است مزاحمتي هم در كار نيست. «مَهيع»؛ يعني وسيع. غالب شماها اين مواقف احرام حج را شنيدهايد كه يكي از موقفها و ميقاتهاي حج, مسئله «جُحفه» است آنهايي كه مدينه بعدند سعي ميكنند «جُحفه» مُحرِم بشوند. اصل «جُحفه»، «جُحفه» نبود اصل آن «مهيعه» بود، «مهيعه»؛ يعني ميدان باز, زمين وسيع, بعد از اينكه سيل آمده و به تعبير عربها اجحافي نسبت به آن سرزمين شده بخشي از اين زمين را بُرد اين مورد اجحاف سيل قرار گرفت آن را گفتند «جُحفه»,[7] از اين به بعد شده «جُحفه» وگرنه قبل از آن سيل, نام اين ميقات «مهيعه» بود «مهيعه» يعني زمين باز, وسيع.[8] اينكه به ذات اقدس الهي عرض ميكنيم: «و اجعله لي . . . طَرِيقَاً اِلَيكَ مُهَيعَاً»؛ يعني توفيقي بده ما اين راه باز را بفهميم و اين راه را تطرّق كنيم، كسي كه میخواهد پيروي رسول خدا(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء)را بکند خيلي آسان است. كم نبودند طلبههايي كه به جايي رسيدند در اواخر عمر، اين سه ماه را روزه میگرفتند; يعني رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان; حالا ممكن است كه آن وقت به زمستان يا پاييز اتفاق افتاده بود تابستان نبود؛ ولي كم نبودند علمايي كه در ايام جواني اين سه ماه را روزه ميگرفتند. گفتيم: «طَرِيقَاً اِلَيكَ مُهَيعَاً و أُئِنِّي عَلَي الإِستِنَانِ بَسُنَّتِهِ فَيه وَ نَيلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيهِ» بعد ميگوييم اين وجود مبارك در ماه پربركت شعبان «يَدأَبُ فِي صِيامِهِ وَ قِيامِه» مرتب در تمام ماه شعبان شب نماز شب, روز روزه, بعد اگر ميگوييم ما را تابع او قرار بده، به سنّت او استنان بكنيم «وَ اجعَلني لَهُ مُتَّبِعَاً حَتي أَلقَاكَ يَومَ القِيامَةِ عَنِّي رَاضِياً»[9] همين است. اينطور نيست كه شما ببينيد مثلاً كسي فلان عالم ميشود فلان كتاب فقهي را مينويسد, فلان كتاب عقلي را مينويسد, فلان كتاب اخلاقي را مينويسد، اين كتاب دهها سال ميماند، همينطور رايگان به دست بيايد نيست. خيليها هستند كه بله بهشت ميروند، اما شما میببينيد روزي حداقل ده هزار نفر ميگويند: «قال الشهيد(رحمه الله), قال العلامه(رحمه الله)» الآن هفتصد هشتصد سال است رحلت كردهاند بعضي علما هستند كه تا يك سال ممكن است نامي از اينها باشد بعضيها بعد از گذشت هفتصد, هشتصد سال روزي ده هزار نفر ميگويند «قال الشهيد(رحمه الله), قال العلامه(رحمه الله)» اينها كه عادي نيست، اين روزيها, روزيهاي عادي نيست. آنكه سه ماه را روزه ميگيرد با تمام وجود اين دعاي اول ظهر را ميخواند توفيق بده «عَلَي الإِستِنَانِ بَسُنَّتِهِ فَيه وَ نَيلِ الشَّفَاعَةِ لَدَيهِ» اين پيامبر اين ماه را روزه ميگرفت شبها را زنده نگه ميداشت اين توفيق را بده ما هم داشته باشيم.
غرض اين است كه يك وقت است كسي تمام تلاش و كوشش او اين است كه خودش نسوزد، نسوختن هنر نيست، تلاش و كوشش بكنيم كه جهنم نرويم. اين همه ديوانهها در عالم هستند مگر اينها را خدا به جهنم ميبرد, اين همه بچهها كه ميميرند مگر اينها را جهنم ميبرد, اين همه كفاري كه در كشورهاي دوردست كه به هيچ وجه دسترسي به اسلام نداشته و ندارند احكام الهي را نشنيدند حجّت الهي بر اينها بالغ نشده اينها را كه خدا به جهنم نميبرد، جهنم نرفتن و نسوختن كمال نيست كه ما بگوييم خدايا ما را نسوزان, اين همه نعمت, اين همه درجات, اين همه كمالات مخصوصاً براي حوزههاي علميه, مخصوصاً براي طلبهها و مخصوصاً براي جوانها و اين عزيزاني كه از اتحاد جماهير شوروي آمدند، اينها بايد خوب دقت كنند كه در آنجا نه جنگي اتفاق افتاد، نه انقلابي شد، نه كودتايي شد بخش وسيعي از شمال; يعني بخش وسيعي از آسيا, بخش وسيعي از اروپا را شوروي سابق داشت, شما اگر نقشه قبل از فروپاشي شوروي را ميديديد چهره اين شمال از آسيا تا اروپا نوشته بود اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي اين بدون هيچ عاملي، مثل آدمبرفي آب شد كسي كاري با آنها نداشت جنگي نكرد, انقلابي نشد, كودتايي نشد صاف آب شد. اينها همه عبرتهاي الهي است.
بنابراين اين عزيزاني كه مهمانان محترم ما هستند و به ايران آمدند سعي كنند ـ انشاءالله ـ علم كامل و عقل كامل و تقواي كامل به عنوان رهتوشه تهيه كنند و آن فضايي كه آنطوري كه من شنيدم اين مردم محترم روس فطرتاً دينپذيرند، اگر معارفي براي آنها بازگو شود زود ميپذيرند شما ـ انشاءالله ـ اين معارف را طرزي ياد بگيريد که در سيره و سنّت شما ـ انشاءالله ـ ظهور كند و به عنوان رهتوشه بهترين سوغات به مرز كشورتان منتقل كنيد.
من مجدداً مقدم شما برادران و خواهران را گرامي ميدارم روح مطهر امام راحل و شهدا با انبياي الهي محشور باشد! پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! مشكلات كشور را در سايه لطف و عنايتت حل بفرما! مسكن و اقتصاد و اشتغال جوانها را تأمين بفرما! جوانها را و فرزندان ما را از بهترين شيعيان اهل بيت قرار بده! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! خطر بيگانگان مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان! بين ما و قرآن و عترت در دنيا و برزخ و قيامت جدايي نينداز!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»