25 12 2013 444206 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1392/10/05)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!

اعظم الله اجورنا و اجوركم بمصابنا بالحسين(عليه السلام) و جعلنا و ايّاكم من الطالبين لثاره(عليه الصلاة و عليه السلام)

مقدم شما بزرگواران و برادران حوزوي و دانشگاهي و عزيزان سپاهي و بسيجي و عزاداران سالار شهيدان(سلام الله عليه) را گرامي مي‌داريم!

يكي از مطالبي كه قرآن كريم به عنوان معجزه جاودانه مطرح مي‌كند اين است كه هيچ كسي نيست كه از دوستي خالي باشد. همان‌طوري كه اين بدن, مكاني مي‌طلبد بدون مكان نيست; منتها گاهي بعضي از مكان‌ها به حال او مناسب است بعضي نيست مكان را عوض مي‌كند دوستي هم اين‌چنين است ممكن نيست كسي بدون دوستي بتواند به سر ببرد; منتها دوست‌ها را عوض مي‌كند گاهي با چيزي يا با كسي دوست است مي‌بيند هماهنگ نيست اين دوستي را به ديگري منتقل مي‌كند. اصلِ محبّت در ساختار هر كسي هست هيچ كسي بدون محبّت نيست و اين اختصاصی به انسان ندارد در موجودات ديگر هم همين‌طور است اين محبّت را ذات اقدس الهي به عنوان يك اصل جاري در هستی قرار داد. رهبران الهي آمدند اين محبّت را سامان ببخشند؛ همان‌طوري كه هيچ انساني بدون غذا نمي‌تواند زندگي كند لكن رهبران الهي آمدند به اين غذا سَمت و سوي بدهد كه انسان چه غذايي را تناول كند, چقدر تناول كند, چه وقت تناول كند اين راهنمايي‌هاي رهبران الهي است. در دوستي هم اين‌چنين است كه انسان چه چيزي را دوست داشته باشد, اين مطلب اول.

مطلب دوم اينكه سرّ تغيير دوستي اين است كه ما حساب‌نكرده به چيزي يا به كسي ممكن است دل ببنديم. آنچه دوستي را تأمين مي‌كند آن نيازهاي دروني و واقعي ماست، گاهي آن را مي‌شناسيم گاهي نمي‌شناسيم; چون نشناخته به كسي پاسخ مثبت داديم بعد از تجربه كوتاه يا درازمدت مي‌بينيم اين, آن خواسته دروني ما نيست ناچار او را عوض مي‌كنيم. در قرآن كريم آمد بعضي از دوستان دنيا دشمنان آخرت‌اند ﴿الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ[1] سرّش آن است كه در درون هر كسي اشتياق به دوستي هست, اين اصل اول. در تطبيق, گاهي خطا مي‌كند, اين مطلب دوم; چون خطاي فكري يا خطيئه عملي باعث مي‌شود كه انسان دشمن را دوست تلقّي كند ممكن است كساني كه در كنار سفره گناه نشسته‌اند به يكديگر علاقه پيدا كنند؛ لكن اين دوستي, كاذب است. مطلب بعد اين است كه هر كاذبي, صادقي را دارد اگر چيزي كذب بود, خلافِ آن صدق است، اگر چيزي باطل بود خلاف آن حق است. ممكن نيست چيزي هم خودش باطل باشد هم خلاف آن, هم خودش كذب باشد هم خلاف آن, اگر چيزي, دوستي‌ كذب بود و باطل بود خلاف آن كه دشمني است حق است. مطلب بعدي آن است كه قيامت ظرف ظهور حق است اگر مي‌گوييم قيامت حق است هم به اين معناست كه قيامت امري است واقع‌شدني و هم قيامت روزي است كه حق در آن ظهور مي‌كند, باطل در آن‌جا اصلاً نيست ﴿ذلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ﴾,[2] ﴿يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ[3] آن روز حق است يعني ثابت است, يك; و در آن روز جا براي باطل و كذب و خلاف و فريب و نيرنگ نيست, دو; ممكن نيست چيزي در قيامت اتفاق بيفتد و باطل باشد مثل دنيا نيست. پس اگر دوستي برخي افراد كاذب بود، دشمني آنها صادق است, اگر دوستي برخي افراد باطل بود دشمني او حق است و قيامت كه ظرف ظهور حق است، اينها كه در كنار سفره گناه با يكديگر دوستانه به سر مي‌بردند كه دوستيِ اينها ظاهراً دوستي بود و باطناً دشمني, در قيامت اين دشمني ظهور مي‌كند ﴿الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ﴾ دشمنيِ آنها ظهور مي‌كند و هر كدام كه وارد دوزخ مي‌شوند ديگري را لعنت مي‌كنند مي‌گويند تو باعث شدي ﴿كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾.[4] اين بحث كه آن نخِ ارتباطي نظام هستي, محبّت است فعلاً مدار سخن ما نيست؛ آنچه فعلاً مدار سخن است اين است كه ما در خودمان و ديگران دوستي را مي‌يابيم، نمي‌توان انساني را يافت كه به چيزي يا به كسي دوستي نداشته باشد. رهبران الهي آمدند اين را جهت بدهند بگويند به چه كسي علاقه‌مند باشيد, به چه چيزي علاقه‌مند باشيد. مزد رسالت وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) كه اين ايام هم از جهت اربعين, هم از جهت اينكه در آستانه شهادت امام مجتبي هستيم, هم از جهتي در آستانه شهادت امام رضا(صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين) هستيم هم از نظر اينكه در آستانه رحلت پيغمبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) هستيم، بالأخره به اهل بيت از جهات مختلف مرتبط است. فرمود من هيچ چيزي از شما نمي‌خواهم مگر دوستيِ اهل بيتم ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي﴾؛[5] يعني شما كه بايد به چيزي علاقه‌مند باشيد شما كه بدون دوستي زندگي نمي‌كنيد اما نمي‌دانيد به چه چيزي علاقه‌مند باشيد, به كسي علاقه‌مند باشيد, به چيزي علاقه‌مند باشيد كه هميشه به سود شما قدم برمي‌دارد و شما را تنها نمي‌گذارد نه در دنيا، نه در حال احتضار، نه در برزخ, نه در قيامت و نه در بهشت; با اينها دوست باشيد ﴿قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي﴾. سپس در جمله بعد فرمود شما شنيده‌ايد ما حَسَنه داريم, حسنه را شنيده‌ايد در برابر سيّئه, خوبي را شنيده‌ايد در برابر بدي, حق را شنيده‌ايد در برابر باطل, صدق را شنيده‌ايد در برابر كذب, خير را شنيده‌ايد در برابر شرّ, حَسن را شنيده‌ايد در برابر قبيح, همه اينها را شنيده‌ايد ﴿قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً[6] اين در همان جمله كنار آن است؛ يعني آن حسنه‌اي كه شنيديد مصداق كاملش مودّت خاندان پيغمبر است با اينها رابطه داشته باشيد. حَسنه را خداي سبحان فرمود من چندين برابر پاداش مي‌دهم؛ اما اين‌طور ارتباط تنگاتنگ, مصداق حسنه را روشن مي‌كند شما در قرآن كم داريد ديگر آيه‌اي ديگر نيست در همان آيه است فرمود: ﴿إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً﴾. اِقتراف اين است كه انسان دستش را در آب بگذارد وقتي كه مي‌گويند يك قُرفه آب برداشت يعني يك مُشت آب برداشت مي‌خواهد وضو بگيرد؛ يعني اينها كوثرند دست در اين آب كوثر بگذاريد, اينها استخر زلال‌اند دست در اين استخر بگذاريد. اين اقتراف, اين اكتساب, اين جرعه‌نوشي, عطش راستين شما را فرو مي‌نشاند شما تشنه محبّت هستيد نمي‌دانيد به چه چيزي, نمي‌دانيد به چه كسي مِهر بورزيد. اينها تمام نيازهاي شما را برطرف مي‌كنند وقتي شما را از جهلِ علمي نجات دادند يك انديشه خوبي داريد, وقتي از جهالت عملي شما را نجات دادند يك انگيزه خوبي داريد؛ آن‌گاه نه بيراهه مي‌رويد نه راه كسي را مي‌بنديد و اگر نظامتان, كشورتان, ملّت‌تان بخواهد ـ ان‌شاءالله ـ به مقصد برسد، راهش هم همين است. قرآن كريم چند معجزه دارد، بعضي از معجزه‌هاي گذراست؛ نظير آنچه در جريان شقّ‌القمر و امثال اينها اتفاق افتاد كه «قضيةٌ في واقعة». يك سلسله معجزات دائمي و ابدي دارد، خودِ قرآ‌ن معجزه است يعني هيچ وقت كسي نمي‌‌تواند در هماورد با آن, مثل آن بياورد اين تحدّي قرآ‌ن است كه ﴿قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَي أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ﴾.[7] بخشي از معجزات آن در ضمن قصص و حكايات آن مشخص مي‌شود. فرمود: در جاهليت مردم دو مشكل جدّي داشتند: يكي اختلاف با يكديگر, يكي اختلاف با رهبران الهي; با يكديگر اختلاف داشتند خونريزي و قتل و غارت و كشتار دسته‌جمعي بين افراد جاهلي مخصوصاً بين قبيله اوس و خزرج حداقل دو قرن سابقه داشت آن ديگر تاريخ مدوّن نبود ولي يادشان بود و يكي اينكه با رهبران الهي مخالف جدّي بودند با توحيد مخالف بودند, كعبه‌اي كه معبد است و مطاف است آن را بت‌كده درست كردند, توليت كعبه را با قمار و امثال ذلك بُرد و باخت داشتند با دين درگير بودند, يك; با خودشان مبارزه داشتند, دو. جامعه جاهلي كه هم جهلِ علمي داشت نمي‌فهميد چه چيزي حق است چه چيزي باطل, هم جهالت عملي داشت بيراهه مي‌رفت نمي‌دانست كدام طرف بايد برود اين دو مشكل را داشت. خدا مي‌فرمايد ما اين دو مشكل را حل كرديم اين‌طور نيست كه اين دو مشكل، نظير شقّ‌القمر «قضية في واقعة» باشد براي همان عصر و مصر باشد. در هر زمان, در هر زمين مردم بخواهند ديندار باشند و بپذيرند بين خود و خدای خود جدال نداشته باشند اين دو مشكل حل مي‌شود: يكي اينكه با همديگر مي‌سازند, يكي اينكه با هم در پيشگاه ذات اقدس الهي خاضع و خاشع‌اند. در اين بخش از سوره مباركه «انفال»، مشابه سوره مباركه «آل‌عمران» فرمود خدا دو كار كرد ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ[8] فرمود اگر تو تمام گنجينه‌هاي روي زمين را مي‌دادي مي‌خواستي اينها را يكدست و همسان و همگون كني نمي‌توانستي، مگر دل‌ها در اختيار كسي است. اگر اموالي را مي‌خواستي توزيع بكني كه اينها از اختلاف به اتّحاد منتقل بشوند اول دعواست، كسي مي‌گويد بايد به من بيشتر مي‌دادي. فرمود اگر فرضاً تمام معادن زرخيز زمين در اختيار تويِ پيامبر بود و همه را صرف مي‌كردي كه دل‌هاي اينها را در اين دو محور هماهنگ كني نمي‌توانستي؛ كسي مثل تويِ پيغمبر كه روي زمين نيست، اين كار, كار تو نيست كار مقلّب‌القلوب است. شما در ادعيه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ببينيد حضرت به بعضي از دعاها  بيش از دعاهاي ديگر توجه داشت يكي «إلهي لا تَكلني إلي نفسي طرفة عين»[9] بود كه اين را زياد مي‌گفت, عرض مي‌كرد خدايا يك چشم به هم زدن, مرا به حال خود وا مگذار, يكي هم «يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي علي دينك» خدايا دل‌ها به دست توست، يك لحظه دلم را از خودت بازمدار. بعضي از دعاهاست كه حضرت زياد مي‌گفت در قيامش, در قعودش, در حركتش؛ اين‌طور نبود كه اين دعاها مخصوص نماز و تعقيبات نماز باشد، مكرّر مي‌گفت, زباني كه به نام ذات اقدس الهي تَر باشد، مي‌شود دائم‌الذّكر. ذيل اين آيه ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ آن روايت را ملاحظه بفرماييد فرمود كساني كه دائم‌الذّكرند, دائم‌الصلاة‌اند چون قرآن, نماز را ذكر خدا دانست ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي﴾ اين‌چنين نيست كه ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ دائماً مشغول نماز باشند دائماً مشغول ياد حقّ‌اند ياد حق در دل, نام حق بر زبان, كار اينهاست. وجود مبارك حضرت رسول(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) اين جمله‌ها را زياد مي‌گفت: خدايا لحظه‌اي مرا به حال خود من وامگذار و اي مقّلب‌القلوب! دلِ ما را در دين تثبيت كن. خدايِ مقلّب‌القلوب به وجود مبارك حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌فرمايد: از تو برنمي‌آمد و برنمي‌آيد كه دل‌ها را در اين دو جهت هماهنگ كني: يكي اينكه اختلافي كه با يكديگر داشتند به اتحاد برگردد. اُلفت غير از اتحاد است، اتحاد؛ يعني همه اينها واحد باشند چه مشئوم, چه مذموم, چه محمود؛ اما اُلفت يك اتحاد محمود و ممدوح است كه به يكديگر گرايش خاص داشته باشند صِرف اينكه همه يك حرف مي‌زنند نيست, اتحاد داشته باشند اتحاد محمود, ممدوح, به يكديگر علاقه‌مند باشند ديگر آن جنگ و خونريزي و امثال ذلك رخت برمي‌بندد, يكي اينكه همه‌شان حالا كه متّحدند مسيرشان, جهتشان, مقصد و مقصودشان تقويت تو باشد. اين دو مشكل در جاهليّت بود: يكي اينكه اينها با توحيد مخالف بودند, يكي اينكه با يكديگر مخالف بودند; با يكديگر مخالف بودند مشغول خونريزي بودند, با توحيد مخالف بودند مشغول بت‌تراشي و بت‌فروشي و بت‌پرستي بودند، فرمود ما هر دو را در سايه نورانيّت قرآن برطرف كرديم. اين معجزه نظير شقّ‌القمر نيست كه «قضية في واقعة» باشد معجزه روز است آنها گوش فرا دادند به هر دو فيض رسيدند ما هم اگر واقعاً گوش فرا بدهيم به هر دو فيض مي‌رسيم كه اميدواريم ذات اقدس الهي اين توفيق را به همه ما عطا كند كه اين نظام الهي كه محصول تلاش بي‌وقفه امام راحل و مراجع بزرگوار و علما و شهدا و جانبازان و آزادگان است از هر گزندي محفوظ بماند!

ما در دهه آخر ماه صفر هستيم، ماه صفر ماه غم و اندوه مصيبت خاص است كه ماه محرم مصيبت مخصوصي دارد ماه صفر مصيبت خاصّ خودش را دارد؛ حالا گذشته از اينكه ما در آستانه شهادت امام مجتبي, امام رضا و رحلت پيغمبر(عليهم الصلاة و عليهم السلام) هستيم ايام اربعين سالار شهيدان هم است. وقتي اسرا را وارد شام كردند با آن وضع، سخنراني وجود مبارك امام سجاد راه خاصّ خودش را داشت, سخنراني اهل بيت راه خاصّ خودش را داشت؛ اما شقاوت آنها را شما نگاه كنيد اين كلمه خيزُران به ضمّ زاء است نه به فتح زاء، خيزَران نيست, خيزُران است اين خوشه يا شاخه درخت هندي است كه اين دو خصوصيت دارد؛ مي‌بينيد بعضي از شاخه‌ها چوب‌هايشان خيلي سفت و سخت و دردآور است بعضي‌ها آسان است؛ مثلاً بين چوب انجير يا چوب انار خيلي فرق است آن زود مي‌شكند اين خيلي دوام دارد. دو خصوصيت در اين درخت خيزُران هست يكي اينكه چوبش سخت است و دردآور, يكي اينكه انعطاف‌پذير است زود نمي‌شكند؛ لذا از آن تازيانه درست مي‌كردند و در دستشان بود. حالا در دست يزيد ملعون تازيانه بود, از خيزُران يا چوب بود از خيزُران، بالأخره خيزران را تهيه مي‌كردند چون چوبي است دردآور. حالا سر مطهّر ابي‌عبدالله داخل طشت روي تخت, بچه‌هاي ابي‌عبدالله هم دارند نگاه مي‌كنند زينب كبرا هم از اين طرف, خيلي‌ها داشتند نگاه مي‌كردند اين ملعون اين چوب را بلند كرد عده‌اي گفتند نمي‌زند, عده‌اي گفتند حيا مي‌كند نمي‌زند، ديدند اين چوب‌ پايين آمد و به لبان مطهّر حسين‌بن‌علي‌بن‌ابي‌طالب خورد. اينكه عده‌اي گفتند: «ارفع قضيبك عن هاتين الشّفتين» يزيد اين چوب را از لبان مطهّر حسين‌بن‌علي بردار «فإنّي رأيت رسول الله طال ما يُقبّلهما»[10] اين چوب را بردار؛ چون من خودم ديدم مكرّر پيغمبر اين لبان را مي‌بوسيد. «السلام عليكم يا أهل بيت النبوّة و يا معدن الرسالة و يا مهبط الملائكة السلام عكليم و رحمة الله و بركاته»

پروردگارا! تو را به انبيا و اوليايت قسم، امر فرج وليّ‌ات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما, حوزه و دانشگاه ما همه را در سايه وليّ‌ات حفظ بفرما! اين نظام اسلامي را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرما! مشكلات دولت و ملت و مملكت را در سايه لطف وليّ‌ات حل بفرما! مشكلات اقتصاد و مسكن و ازدواج جوان‌ها را در سايه لطف وليّ‌ات حل بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با اوليا محشور بفرما! بيداری اسلامی خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! خطر بيگانگان مخصوصاً استکبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان! جوانها و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) قرار بده!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1] . سوره زخرف، آيه 67.

[2] . سوره نبأ، آيه 39.

[3] . سوره نور ، آيه25.

[4] . سوره اعراف، آيه 38.

[5] . سوره شوری، آيه 23.

[6] . سوره شوری، آيه 23.

[7] . سوره اسراء، آيه 88.

[8] .  سوره انفال، آيه 63.

[9] . کافی (ط­ ـ اسلامی)، ج7، ص2.

[10] . الارشاد (للمفيد)، ج2، ص114.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق