جلسه درس اخلاق (1392/06/07)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين سيّما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء(عليهما آلاف التحيّة و الثناء) بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما بزرگواران, علما, فضلا, اساتيد حوزه و دانشگاه, برادران و خواهران گرامي را ارج مينهيم از سخنان سودمند و جامع رياست محترم دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران همه بهره برديم سعي بليغ همه شما اساتيد و فرهيختگان حوزه و دانشگاه ـ انشاءالله ـ مشكور وليّ عصر باشد!
هفته دولت را گرامي ميداريم, اجر شهداي بزرگوار مخصوصاً شهداي هشت شهريور و ساير شهداي اين ماه را با شهداي صدر اسلام هماهنگ بدانيم و از خداي سبحان مسئلت كنيم ارواح مطهر امام و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرمايد و به خانوادههاي معزّز و معظّم شهدا اجر صابران مرحمت كند!
در آستانه شهادت امام صادق(عليه آلاف التحيّة و الثناء) هستيم كه به همين مناسبت بحث را شروع ميكنيم تا به علوم اسلامي و انسانيِ دانشگاههايي كه اشاره فرمودند برسيم. وجود مبارك امام صادق(صلوات الله و سلامه عليه) براي اينكه مكتب را صبغهٴ ديني عطا كنند صبغهٴ علمي عطا كنند صبغهٴ عقلي عطا كنند عناصر سهگانه مكتب را به خوبي تحليل كردند. هر مكتبي بالأخره اين سه عنصر را بايد داشته باشد: عنصر اول موادّ حقوقي و قانوني است كه با آن مواد, كشور اداره ميشود كه اين كار مجلس شوراست در هر كشوري يك سلسله قوانين حقوقي هست كه كارشناسان حقوقي در مجلسِ قانونگذاري, اين موادّ حقوقي و قانوني را تصويب ميكنند اين را همه كشورهاي شرق و غرب دارند به استثناي كشورهايي كه هنوز تحت استعمارند و اميرنشيناند و مجلس ندارند وگرنه كشور را بايد با موادّ حقوقي و قانوني اداره كرد اين را همه دارند. اين مواد حقوقي و قانوني را از مبانياي ميگيرند كه به استناد آن مباني, اين مواد تصويب ميشود مثل مبناي عدل, مبناي مواسات, مبناي مساوات, مبناي حريّت, مبناي آزادي, مبناي محيط زيست, مبناي زندگي مسالمتآميز, مبناي عدم دخالت در امور ديگران, مبناي داشتن حقّ مسكن, حقّ شغل اينها را ميگويند مباني; از اين مباني, موادّ حقوقي استنباط ميشود كه اين را هم همه كشورهاي زنده دنيا دارند تنها فرقي كه بين دين و غير دين است يعني كاري كه ائمه و اولياي الهي(عليهم السلام) دارند و ديگران ندارند آن عنصر سوم است. همه ميدانيم كه موادّ حقوقي را از اين مباني ميگيرند بهترين مبنا مسئله عدل است همه علاقهمند به عدلاند ميگويند اين قانون بايد مطابق با عدل باشد و مانند آن; معناي عدل را هم همه ميفهمند مفهوم عدل از روشنترين مفاهيم ذهني است عدل يعني «وضع كلّ شيء في موضعه» هر چيزي را سر جايش قرار بدهند تا اينجا هم روشن است اما جاي اشيا كجاست؟ جاي اشخاص كجاست؟ جاي اشيا را اشياآفرين ميداند جاي اشخاص را اشخاصآفرين ميداند آيا بين سركه و شراب فرق است يا نه؟ آيا بين خوك و گوسفند فرق است يا نه؟ آيا بين عرق و آنچه از مجرا خارج ميشود فرق است يا نه؟ همه ما ميدانيم كه بايد بر اساس عدل باشد و همه ما هم معناي عدل را ميدانيم اين مبناي حقوقي ماست اما تمام اثر مهم در تحقيق معناي عدل است نه فهميدن معناي عدل; عدل «وضع كلّ شيء في موضعه» است; يعني هر چيزي را در جاي خود قرار دادن, اما جاي زن كجاست جاي مرد كجاست, جاي عالِم كجاست, جاي متخصّص كجاست, جاي اشيا را اشياآفرين ميداند جاي اشخاص را اشخاصآفرين ميداند اين نكته فارق بين دين و غير دين است شما ميبينيد الآن از واشنگتن تا تاشكند در آن دو عنصر با ما همراهاند حق هم است يعني كشور بدون قانون نميشود (يك) قانون بدون مبنا نميشود (دو) اين درست است اما مبنا را بايد از كجا گرفت؟ دين ميگويد مبنا را بايد از منبع گرفت آنها دستشان خالي است; لذا آنها گاهي مطابق عدلي كه حقوق بشرشان بر اساس آن تنظيم شد تروريستها را آزاديخواه ميدانند! چه كسي در ليست تروريست باشد چه كسي در ليست تروريست نباشد مطابق تشخيص آنهاست نه برابر تشخيص عدل; چه كسي بايد از بين برود چه كسي نبايد از بين برود مطابق تشخيص آنهاست جنگ جهاني اول را همينها راه انداختند, جنگ جهاني دوم را همينها راهاندازي كردند حدود هشتاد ميليون نفر را اينها در يك مدت كوتاه به قتل رساندند, اگر ـ خداي ناكرده ـ دين باشد و عقل نباشد كار كليسايي كه ديروز گاليله را تهديد به سوزاندن ميكرد و امروز قرآن را ميسوزاند هست, دينِ بيعقل و دينِ بيعلم هم كم جنايت نكرده يا تفتيش عقايد راهاندازي كرده يا گاليله را به جُرم اينكه ميگويد زمين متحرّك دور شمس است تهديد به سوزاندن كرده يا امروز ـ معاذ الله ـ قرآن را در برخي از كليساها ميسوزانند اين دينِ بيعقل است; علمِ بيدين هم محصولش يا جنگ جهاني اول است يا جنگ جهاني دوم است در فاصله تقريباً كمتر از نيمقرن اينها حدود هشتاد ميليون نفر را كشتند الآن هم كه ميبينيد آمريكا بر طبل جنگ ميكوبد طبق همان فكر است چون واقعاً دست اينها كوتاه است هيچ صبغه علمي ندارد; بسيار خوب, كشور قانون ميخواهد همه ما بر آن هستيم موادّ حقوقي و قانوني را بايد از مباني استنباط كرد همه ما بر آن هستيم اما مباني را بايد از كجا گرفت؟ بهترين مبنا عدل است متقنترين مبنا عدل است شيرينترين مبنا عدل است و معناي عدل هم روشن است كه «وضع كلّ شيء في موضعه» اما جاي اشيا كجاست جاي اشخاص كجاست اين را بايد منبع وحياني مشخص كند اين را بايد اشياآفرين و اشخاصآفرين مشخص كند و دست آنها كوتاه است. وجود مبارك امام صادق(عليه آلاف التحيّة و الثناء) آمده اين اضلاع سهگانه مثلث را عالمانه طراحي كرد مواد حقوقي را مشخص كرد, مباني اينها را مشخص كرد, منابع اينها را كه از قرآن و سنّت رسول خدا(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) استنباط شد به عنوان اصول اربعمائه چهارصد اصل در اختيار شاگردان خود قرار داد و اين شاگردان را پروراند و گرامي داشت شما ميبينيد وقتي كه وجود مبارك امام صادق بخواهد دانشپروري كند دانشمندپروري كند عالِمپروري كند قدر عالمان و دانشمندان را به جامعه بشناساند در همين رجال نجاشي آمده است كه ابانبنتغلب كه از شاگردان مخصوص وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) بود ـ خب امام صادق, امام زمان بود فرقي بين امام صادق و امام زمان كنوني كه نيست ـ ابان وارد محضر امام زمان خود, امام صادق شد وجود مبارك امام صادق به خدمتگزارش دستور داد فرمود خادم! آن بالش را براي آقا بياور كه آقا به بالش تكيه بدهد[1] اين كم شرف است كه شاگردي به حضور امام زمانش ميرسد امام زمانش به خدمتگزار دستور ميدهد بالش را براي آقا بياور الآن هم امام زمان همان كار را ميكند فرقي بين امام زمان و امام صادق كه نيست آن روز امام زمان, امام صادق بود خب اين را نجاشي نقل ميكند عالِمپروري, تشويق دانشمندان, تكريم دانشمندان, گراميداشت علما و دانشمندان اين است ميبينيد وجود مبارك امام صادق كه قرآن ناطق است همانطوري كه فقه و اصول و علوم عقلي را ترويج ميكند علوم استدلالي و علوم تجربي و اينها را هم تشويق ميكند ميبينيد اين جمله معروف ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾[2] اين از جملههاي معروف قرآني است كه همه ما شنيديم, درست است ﴿الْعُلَمَاءُ﴾ جمع است, درست است محلاّ به الف و لام است، درست است شامل همه دانشمندان ميشود اما اين را خدا در ذيل آيه مربوط به فقه و فقاهت نگفت اين را در ذيل آيهاي كه مربوط به علوم تجربي است فرمود درست است علما شامل فقها هم ميشود ولي اين آيه مربوط به زمينشناسان است به كوهشناسان است به معدنشناسان است ﴿مِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ﴾[3] و كذا و كذا بعد فرمود: ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ خب اين عنصر محورياش بساط اوّليهاش متوجه دانشگاههاست حوزه را هم ميگيرد, پس معلوم ميشود كه دانشگاه اگر دانشگاه الهي شد خشيت الهي را به همراه دارد ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ خب اگر در سوره مباركه توبه ذيل آيه ﴿فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ﴾[4] ميفرمود: ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ ميگفتيم اين عنصر محورياش, اساسش حوزوي است حالا چون جمع محلاّ به الف و لام است دانشگاهيها را هم شامل ميشود اما اين را كه آنجا نفرمود درباره كوهشناسي, معدنشناسي, زمينشناسي, خاكشناسي, گياهشناسي, ميوهشناسي و اينها گفت, بعد فرمود: ﴿إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ﴾ وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) آمده اين عناصر سهگانه را خوب تبيين كرده هم موادّ حقوقي را مشخص كرده چه چيزي پاك است چه چيزي نجس است چه چيزي حلال است چه چيزي حرام است; هم مباني اجتهادي را روشن كرده كه اين مواد را از كدام مبنا ميگيرند و هم اينكه مباني را از منابع ميگيرند مشخص كرده الآن قانون اساسي ما كه به حسب ظاهر يك دفترچه است دهها دانشمند روي آن كار كردند كه بسياري از آنها, از مجتهدان مسلّم بودند. اين به حسب ظاهر يك دفترچه كوچك است اما خيلي كار عميق علمي روي آن شده همين اصل چهارم اين نكته ظريف را مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري اصرار داشت كه اين كشور قوانينش مطابق قرآن و سنّت اهل بيت بايد باشد آن روز اكثر قوانين كشورهاي جهان را ميآوردند انسان ميديد تا ارزيابي كند هيچ قانوني از قوانين اساسي كُره زمين اين تعبير در آن نيست چه اينكه كتابهاي قانون ما هم كه قبلاً نوشته شده اين تعبير در آن نيست اين فقط تعبير حوزوي است در اصل چهارم آمده است كه اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسي و قوانين و مقررات ديگر حاكم است اصطلاح تخصيص داريم و تخصّص; تقييد داريم و تقيّد, ورود داريم و حكومت; اين اصطلاح حكومت از اصطلاحات پيچيده فنّ اصول است كه در فقه كاربرد دارد مرحوم آيت الله حائري اصرار كرد كه شما بايد اين كلمه را بگذاريد الآن هم هست قانون اساسي اوّلي هم داشت قانون اساسي بازنگريشده هم كلمه حكومت را دارد يعني قوانين قرآن و عترت اهل بيت(عليهم السلام) حاكم بر همه قوانين است خب وجود مبارك امام صادق چهارصد منبع استفاده كرد از همين كتاب و سنّت از اين اصول اربعمائه مباني فراواني استنباط ميشود از اين مباني هم موادّ حقوقي. بنابراين شما بزرگواران و اساتيد و رؤساي دانشگاهها كه دانشجويان فراواني زيرمجموعه شما هستند در مائده و مأدبه شما به سر ميبرند حضور علما هم كار شما را تأييد ميكند اين سه عنصر را بايد كاملاً در دانشگاهها داشته باشيد.
بخش بعدي عرضم اين است كه اگر گفته شد دانشگاه اسلامي اين را بارها ملاحظه فرموديد اگر به بركت خونهاي پاك شهدا, تلاش و كوشش امام و رهبري, تلاش و كوشش مراجع و همه علما اين است كه ما دانشگاههايمان اسلامي باشد ما بايد معناي اسلامي بودن دانشگاهها را خوب عنايت كنيم مستحضريد كه شما كارتان تحقيقات علمي است در تحقيقات علمي, موضوعشناسي, بررسي صورت مسئله حرف اول را ميزند بسياري از بزرگان ما وقتي وارد مسئله ميخواستند بشوند ميگفتند: «و ينبغي تحرير محل النزاع اولاً» اين خيلي كار مهمّي است چون در بسياري از موارد گاهي ميبينيد كه طرفين هر دو حق دارند ولي نزاعشان لفظي است تحرير صورت مسئله از دقيقترين و ضروريترين كارهاي يك محقق و پژوهشگر است كه من كه ميخواهم وارد اين مسئله بشوم اين مسئله چيست. اينكه شما ميبينيد يك رياضيدان يا يك فيلسوف يا يك اصولي و فقيه يك مسئله را از چند جهت حل ميكنند و ديگري در حلّ آن مسئله ولو از يك جهت ميماند رازش اين است, اگر كسي صورت مسئله را خوب تشخيص داد خوب تحليل كرد كه محلّ بحث چيست, اين صورت مسئله كه به تعبير سيدناالاستاد علامه طباطبايي(رضوان الله عليه) يك تافته جدابافته نيست اين صورت مسئله اين موضوع اين محمول در عالَم كه بيگانه نيست واقعيتي است در خارج ما ميخواهيم درباره آن بحث كنيم, اگر يك شيء واقعي است كه هست اين شيء واقعي لوازمي دارد ملزوماتي دارد ملازماتي دارد مقارناتي دارد اگر كسي اين صورت مسئله را خوب تشخيص داد از چند راه ميتواند آن را حل كند ميبينيد يك رياضيدان محقق يك مسئله را از پنج, شش راه حل ميكند براي اينكه او موضوع را خوب فهميد براي اينكه اين موضوع اگر خوب روشن بشود اين موضوع كه تك نيست لوازمي دارد ملزوماتي دارد ملازماتي دارد مقارناتي دارد عللي دارد معاليلي دارد آثاري دارد مآثري دارد گاهي يك مسئله را انسان از ده راه حل ميكند و كسي از حلّ آن مسئله ولو از يك راه مانده است براي اينكه او صورت مسئله را درست تشخيص نداد كار امام صادق(سلام الله عليه) اين بود.
اسلامي كردن دانشگاهها هم يك مسئله است ما بايد بفهميم معناي اسلامي كردن دانشگاهها يعني چه. خيليها كه نيّت خير هم داشتند و اجرشان هم با ذات اقدس الهي باشد اينها صورت مسئله را تشخيص نميدادند خيال ميكردند معناي اسلامي كردن دانشگاه اين است كه ما نماز جماعت داشته باشيم, نماز اول وقت داشته باشيم, نماينده وليّ فقيه داشته باشيم, مصلاّ داشته باشيم, شبهاي چهارشنبه دعاي توسل داشته باشيم, شبهاي جمعه دعاي كميل داشته باشيم, اينها كار مسجد و حسينيه است كار دانشگاه نيست همه اينها خوب است همه اينها نور است اما معناي اسلامي شدن دانشگاه اين نيست كه دانشگاه بشود مسجد و حسينيه, همه ما اين كارها را بايد انجام بدهيم دنيا و آخرت ما با اين كارها تأمين ميشود اما دانشگاه وقتي اسلامي ميشود كه دانشش اسلامي باشد حرف اول دانشگاه را دانش ميزند آنها كه توجه نكردند كه دانش ميشود اسلامي, خيال كردند اسلامي شدن دانشگاه تفكيك جنسيّت است و مانند آن, اينها هم كار بسيار خوبي است اما معناي اسلامي شدن دانشگاه اينها نيست. دانشگاه حرف اوّلش را دانش ميزند اگر دانش، اسلامي شد دانشگاه ميشود اسلامي, مگر الآن به طلبههاي حوزه كسي ميگويد شما زن و مرد از هم جدا بشويد, نمازتان را اول وقت بخوانيد, نمازتان را به جماعت بخوانيد اينها را كه كسي به طلبه نميگويد, خودِ اين علم، او را رهبري ميكند خود اين علم, عالِم را ميپروراند اگر علم, اسلامي شد عالِم را مسلمان ميپروراند, پس اوّلين كار اين است كه ما بفهميم معناي اسلامي شدن دانشگاه اين است كه دانش, اسلامي بشود.
اين حرف نه تنها براي ديگران قابل درك نبود بلكه آن را به سُخريه گرفتند. همايشي در مالزي برگزار شد كسي آمد درباره اسلامي شدن دانش گفت اول من حرفم را با يك طنز شروع ميكنم با يك طنز شروع كرد خنديد و خنداند بعد نتيجه گرفتند كه مگر دانش ميشود اسلامي بشود; اول طنزش اين شد گفت آقايان مگر ما دوچرخه اسلامي و غير اسلامي داريم خنديد و خنداند, دوچرخه مگر ميشود اسلامي يا غير اسلامي باشد دو: آيا ميشود دوچرخهسواري اسلامي و غير اسلامي داشته باشيم, خنديد و خنداند كه اگر دوچرخهسواري اسلامي بود اينطور بايد ركاب بزنيم دوچرخهسواري غيراسلامي بود آنطور ركاب بزنيم قدري خودش خنديد و قدري خنداند, گفتند نه دوچرخه اسلامي و غير اسلامي ميشود نه دوچرخهسواري اسلامي و غير اسلامي ميشود بله دوچرخهسوار يا مسلمان است يا غير مسلمان; حرفش را با آن طنز شروع كرد بعد گفت مگر دانش اسلامي و غير اسلامي داريم كشاورزي اسلامي و غير اسلامي داريم بيمار را اگر شما خواستيد درمان كنيد با اين آمپول و با آن قرص درمان كنيد ديگر اسلامي و غير اسلامي ندارد تا آخر سخنرانان هم همين راه را گرفتند و بعد گفتند مگر دانش ميشود اسلامي باشد!
خب اين براي اينكه صورت مسئله براي او روشن نشد. حلّ صورت مسئله اين است كه دانش يكي از كارها و از انديشههاي بشري است يك چيز جزئي است هر چيزي كه در كلّ اين نظام در گوشهاي قرار ميگيرد تابع نقشه آن نظام است ما علمي داريم به نام فلسفه كه درباره جهان بحث ميكند كه در عالَم چه خبر است درباره زمين و زمان و دريا و صحرا بحث نميكند آنها علوم جزئي است آن علمي كه درباره كلّ جهان بحث ميكند آن را ميگويند فلسفه كه جهانبيني است فلسفه هم دو قسم است تكليف همه علوم را فلسفه تعيين ميكند فلسفه كه به عنوان جهانبيني است اگر ـ معاذ الله ـ به اين نتيجه رسيد كه جهان خالي از خداست جهان خودساخته است و بر اساس طبيعت و تصادف قرار دارد خدايي ـ معاذ الله ـ نيست نه كسي جهان را ساخت نه كسي جهان را ميپروراند اين ميشود فلسفه الحادي, اگر ـ معاذ الله ـ در جهان خدايي نيست و جهان هدفي ندارد كلّ اين جهان ميشود بيدين يعني ديني در كار نيست چون در جهان ـ معاذ الله ـ خدايي نبود و خدايي نيست و تدبيري در كار نيست دين ميشود فسون و فسانه دين ميشود خرافات دين ميشود افيون، همان حرفي كه بيگانهها ميزدند. بر اساس اين مبناي باطل ما به هيچ وجه علمِ ديني نداريم چون خود دين، افسانه است وقتي دين افسانه بود علم يكي از اموري است كه در عالَم اتفاق ميافتد اين هم ميشود فسانه; محال است در اين صورت ما علم ديني داشته باشيم اما اگر فلسفه, فلسفه الهي بود يعني جهانبيني, جهانبيني الهي بود و ثابت كرد در جهان خدا هست و واحد است اسماي حسنا دارد صفات عليا دارد افعال دارد آثار دارد كلّ اين جهان, صُنع اوست بحث درباره خدا ديني است بحث درباره اسماي خدا ديني است بحث درباره صفات خدا ديني است بحث درباره افعال خدا ديني است بحث درباره آثار خدا ديني است اينها ميشود ديني, اين ميشود فلسفه الهي; بر اساس اين فلسفه, ما علم غير ديني نداريم چرا, براي اينكه هر كسي در هر رشتهاي که دارد كار ميكند معنايش اين است كه خدا چنين كرد, يك زمينشناس حالا چه بگويد چه نگويد, وقتي موحد است معتقد است كه خدا زمين را خلق كرد آسمان را خلق كرد با اين نظم خلق كرد يعني خدا اينچنين كرد, الآن ما كه در قم داريم قرآن را تفسير ميكنيم چرا علمِ ما ديني است براي اينكه ميگوييم خدا چنين گفت, آن استاد دانشگاه كه در دانشگاه ميگويد خدا چنين كرد اين ديني نيست؟! بحث درباره قول خدا ديني است ولي بحث درباره فعل خدا ديني نيست؟! ما بر اساس فلسفه الهي ـ كما هو الحق ـ علم غير ديني نداريم چون بحث درباره فيض خدا و فعل خداست فرض ندارد ما علمي داشته باشيم كه ديني نباشد چون ما داريم كار خدا را بحث ميكنيم حالا بعضي از امور است كه تعبّدي است بعضي از امور است كه توصّلي است بعضي از امور است كه انسان بايد بداند و قصد قربت بكند مثل نماز و روزه بعضي از امور است كه اگر قصد قُربت هم نكرد مثل اَداي دِين كافي است آدم وقتي وضو ميگيرد بايد قصد قربت بكند اگر دستش خوني است ميخواهد بشويد اگر قصد قربت هم نكرد كافي است هم آن ديني است هم اين ديني; بعضي توصلياند بعضي تعبّدياند ما علمِ غير ديني نداريم آن شخص خيال ميكرد كه جهان، خودساخته است خب اين دوچرخه و اتومبيل و كشتي و هواپيما اينها همه صنايعاند صنعت, مونتاژ از طبيعت است يك متفكّر ديني روي طبيعت يك ضربدر ميكشد ميگويد چيزي به نام طبيعت نداريم هر چه هست خلقت است خب خلقتشناسي نميشود ديني نباشد شما داريد كار خدا را ترسيم ميكنيد, ميگوييد خدا چنين كرد, منتها آنها آمدند بال ﴿هُوَ الأوَّل﴾[5] را كنار زدند بال «هو الآخر»[6] را كنار زدند لاشه دانش را تحويل دانشگاه دادند بعد گفتند دانش كه اسلامي و غير اسلامي ندارد خب بله شما اين پرنده را بيبال و پر كرديد آن ﴿هُوَ الأوَّل﴾ را گرفتيد آن «هو الآخر» را گرفتيد چه كسي خلق كرد را گرفتيد براي چه چيزي خلق كرد را گرفتيد, لاشهٴ علم را آورديد در متون درسي، كتاب قرار داديد آن وقت ميگوييد دوچرخه اسلامي و غير اسلامي نداريم بله خب, اما وقتي جهانبيني الهي شد بحث در فعل خدا مگر ميشود غير ديني باشد غالب شما بالأخره يا حوزوي هستيد يا با علوم حوزوي آشناييد در علوم حوزوي ميگويند بحث درباره فعل معصوم, قول معصوم, تقرير معصوم ديني است فلان امام چه فرمود ديني است, فلان امام چه كرد ديني است, فلان امام كجا تقرير فرمود ديني است, خب بحث درباره فعل امام ديني است بحث درباره فعل خدا ديني نيست؟! بنابراين بر اساس فلسفه الهي اصلاً فرض ندارد ما علم غير ديني داشته باشيم فرض ندارد ما دانش غير ديني داشته باشيم اگر اين معنا صورت مسئله را خوب روشن كرد فضاي دانشگاه به وسيله شما رؤسا و اساتيد بزرگوار شفاف و روشن ميشود آن وقت اين شخص كه دارد يك صفحه اين علم را به وسيله استاد ميخواند اين به منزله تفسير يك آيه قرآن است اين دارد خلقت را تشريح ميكند آن كسي كه دارد برنامه آسمان شب را تنظيم ميكند كه اين ستارهها از يكديگر توليد ميشوند اين دارد آيه سوره انبيا را تبيين ميكند در آنجا فرمود: ﴿أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا﴾[7] فرمود اول اينها رَتق بودند بسته بودند ما يكي پس از ديگري اينها را باز كرديم, اگر كسي درباره اين ستارههاي آسمان, درباره راه شيري, درباره كهكشانها سخن ميگويد كه اصلش ماده گازي بود اين دارد آيات قرآن را تفسير ميكند كه خداي سبحان فرمود: ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ﴾[8] شما خيال نكنيد اين شمس و قمر هميشه شمس و قمر است اينها اول يك مُشت دود بودند ما به اين صورت در آورديم بعد هم يك مشت دود ميكنيم ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾[9] ميشود ﴿إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ﴾[10] ميشود فرمود اينطور نيست كه ما شمس و قمر را از برليان و حرير خلق كرده باشيم ﴿ثُمَّ اسْتَوَي إِلَي السَّماءِ وَهِيَ دُخَانٌ﴾ در آيه بعد فرمود: ﴿فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ﴾.[11] خب اگر كسي بر اساس فلسفه الهي بخواهد وارد بشود ما علم غير ديني نداريم بر اساس جزئيات بخواهد وارد بشود بايد اسلامي حرف بزند و اسلامي فكر كند بسياري از ماها به اين درد مبتلاييم كه اسلامي حرف ميزنيم و قاروني فكر ميكنيم ما عقل را در برابر دين قرار ميدهيم عقل را بشري ميدانيم نقل را الهي ميدانيم بشر از خود چه چيزي دارد كه بگويد اين عقل, امر بشري است؟! فرمود بشر را ميخواهي بشناسي ﴿أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِن مَنيٍّ يُمْنَي﴾[12] اگر بخواهي بشر را بشناسي اين است. در سوره مباركه نحل فرمود بشر از خود چه چيزي دارد ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾[13] اين نكره در سياق نفي است فرمود روزي كه به دنيا آمديد اصلاً بديهيترين بديهيات براي شما روشن نبود شما كه نميفهميديد آتش ميسوزاند اين نوزاد اصلاً نميفهمد آتش ميسوزاند از اينكه آتش گرم است و ميسوزاند بديهيتر شما چه چيزي داريد؟! فرمود: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾ اين در زادروزش است برخيها هم كه مواظب زندگيشان نباشند در دوران فرتوتي و كهنسالي ـ آنجا به صورت موجبه جزئيه فرمود ـ فرمود: ﴿وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَي أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلاَ يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً﴾[14] بعضيها در سنّ فرتوتي و كهنسالي هر چه خواندند از يادشان ميرود بشري يعني چه؟! ذات اقدس الهي خورشيد را آفريد, نور را آفريد, ظلمات را در كنار آنها آفريد انسان را آفريد, روح را به انسان داد, به انسان عقل داد, خرد داد, انديشه داد فرمود اينها را ما به شما داديم ما به شما عقل داديم كه از راه دل, به شما نقل داديم كه از راه گوش, شما از راه گوش و دل بايد عالِم و دانشمند بشويد چرا ميگوييد اين بشري است بسياري از ماها را اين خطر تهديد ميكند كه اسلامي حرف ميزنيم و قاروني فكر ميكنيم وقتي وجود مبارك موساي كليم(سلام الله عليه) به قارون فرمود اين اموالي كه خدا به تو داد بهره ديني, بهره اخروي, بهره فردي, بهره اجتماعي همه در آن منظور است گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ عِندِي﴾[15] من خودم علم اقتصاد بلد بودم و جمع كردم خيلي از ماها اسلامي حرف ميزنيم و قاروني فكر ميكنيم ميگوييم براي ماست, براي ما كه ﴿أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِن مَنيٍّ يُمْنَي﴾ است, چه چيزي براي ماست؟! اگر نعمتي داشتيم به استناد آيه ﴿مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾[16] كه گفتند در تعقيبات نماز و دعاها اين مضمون را بخوانيد[17] تا يادتان نرود عمل كرديم ميشويم موحد اما اگر گفتيم خودم زحمت كشيدم پيدا كردم كه با خطرهاي بعدي روبهروست. عقل, بشري نيست عقل در برابر نقل است نه در برابر وحي; اينكه ميبينيد بزرگان حرف حكمايي مثل سنايي را متن قرار ميدهند و آن را شرح ميكنند براي بزرگي اوست يكي از ابيات بلند و نغز و پرمغز حكيم سنايي كه قبل از سعدي و حافظ و مولوي و اينها بود اين است كه ميگويد:
مصطفي اندر جهان آنگه كسي گويد كه عقل٭٭٭ آفتاب اندر فلك آنگه كسي گويد سها[18]
با بودِ پيغمبر در عالَم كسي اسم عقل را ميبرد؟! عقل در مقابل وحي نيست عقل در مقابل نقل است عقل و نقل دو بال هماهنگاند براي اينكه بفهميم وحي چه گفته, انبيا چه فرمودند, ائمه چه فرمودند, عقل كه ـ معاذ الله ـ در برابر وحي نيست عقل, بشري نيست الهي است مثل اينكه نقل هم بشري نيست الهي است و عقل چراغي است مثل چشم, مگر چشم بشري است اين چشم را خدا داد كه ما محسوسات را ببينيم آن عقل را خدا داد كه معقولات را بفهميم, كسي بگويد چشم براي من است خب چطور چشم براي شماست؟! به تعبير جناب حافظ اين اشك رقيق از پشت هفت پرده بايد بيايد، رقيقانه ساخته شد:
اشكِ حرمنشين نهانخانه مرا٭٭٭ زان سوي هفت پرده به بازار ميكشي[19]
اينها فضايل الهي است به ما داد اينها براي ماست چيست؟! نه چشم براي ماست كه با آن محسوسات را ميبينيم نه عقل براي ماست كه معقولات را ميبينيم ﴿مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه﴾ بنابراين ما اين دو مسئله را بايد درك كنيم يكي اينكه عقل بشري نيست عقل حجت خداست چون اگر چيزي را عقل فهميد بايد مطابق با آن انجام داد يكي اينكه جهان غير از فعل خدا چيز ديگر نيست و دانشگاههاي عزيز و شريف، دانششان اسلامي است براي اينكه دارند فعل خدا را تشريح ميكنند.
بيش از اين تصديعتان ندهيم خستهتان نكنيم مجدداً مقدم شما برادران و خواهران قرآنپژوه و مسئولان علوم قرآني و همچنين اساتيد و رؤساي دانشكدههاي آزاد اسلامي واحد تهران بزرگ را گرامي ميداريم دانشجويان عزيز, برادران و خواهران عزيز كه از راههاي دور و نزديك تشريف آوردند مقدم همه شما را گرامي ميداريم هفته دولت را گرامي ميداريم شهادت بزرگواران هشتم شهريور را ارج مينهيم از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم كه امام راحل و شهدا را با انبياي الهي محشور بفرمايد!
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما, حوزه و دانشگاه ما (همه) را در سايه وليّات حفظ بفرما! مشكلات دولت و مملكت مخصوصاً مشكلات مسكن و اقتصاد و ازدواج جوانها را در سايه وليّات حل بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا و اوليا محشور بفرما! خطرات بيگانگان مخصوصاً استكبار جهاني و صهيونيسم را به خود آنها برگردان! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! كساني كه بر طبل جنگ ميكوبند اگر قابل هدايتاند هدايتشان بفرما و اگر قابل هدايت نيستند خطر آنها را به خود آنها برگردان! كشورهاي اسلامي را به حقّ قرآن و عترت به عصمت زهرا(سلام الله عليها) هميشه امن و آرام و در آسايش قرار بده! فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده! مردم را حقشناس علماي بزرگوار كه در حوزهها و دانشگاهها تلاش و كوشش كرده و ميكنند قرار بده! ثواب اين محفلها را به ارواح شهدا و صلحا و صدّيقين و ذويالحقوق همه ما برسان!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . رجال النجاشي, ص11.
[2] . سوره فاطر, آيه 28.
[3] . سوره فاطر, آيه 27.
[4] . سوره توبه, آيه 122.
[5] . سوره حديد, آيه 3.
[6] . الكافي, ج1, ص115.
[7] . سوره انبياء, آيه 30.
[8] . سوره فصلت, آيه 11.
[9] . سوره تكوير, آيه 1.
[10] . سوره تكوير, آيه 2.
[11] . سوره فصلت, آيه 12.
[12] . سوره قيامت, آيه 37.
[13] . سوره نحل, آيه 78.
[14] . سوره حج, آيه 5.
[15] . سوره قصص, آيه 78.
[16] . سوره نحل, آيه 53.
[17] . مصباح المتهجّد, ص63, 75, 102 , 111 و 217.
[18] . ديوان سنايي, قصيده پنجم.
[19] . ديوان حافظ, غزل 459.