26 06 2013 444491 شناسه:

جلسه درس اخلاق (1392/04/06)

دانلود فایل صوتی

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و صلّی اللّه علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!

مقدم شما بزرگواران, علما, فضلا, عزيزان حوزوي و دانشگاهي, برادران و خواهران ايماني را گرامي مي‌داريم و ايام پربركت ميلاد حضرت ختمي امامت, مهدي موجود موعود(عليه و علي آبائه آلاف التحيّة و الثناء) را به پيشگاه آن حضرت و شما برادران و خواهران بزرگوار تهنيت عرض مي‌كنيم!

در نوبت قبل به اين نكته رسيديم كه اصرار قرآن و سنّت در اين است كه ما را به حيات انساني برسانند (اولاً) حيات ما را طيّب كنند (ثانياً) و اين حيات طيّب بايد پرفروغ و روشن باشد (ثالثاً) و اگر زنده شديم ولي در خوابيم ما را بيدار كنند (رابعاً) و اگر بيدار شديم ولي بيماريم ما را درمان كنند (خامساً) و مانند آن; اينها مراحلي است كه قرآن كريم پيش روي ما گذاشت و به ما فرمود هر كسي بايد خود را ارزيابي كند كه آيا حيات او حيات گياهي است حيواني است يا انساني. در نوبت‌هاي قبل ملاحظه فرموديد اگر كسي تمام تلاش و كوشش او اين باشد كه خوب تغذيه بكند بالنده بشود جامه خوب در بركند توليد كند ازدواج كند فرزندي به بار بياورد اين ناميِ بالفعل است و حيوانِ بالقوّه, اين هنوز به حيات حيواني نرسيده زيرا اين كارها را گياهان هم دارند اينها هم خوب بالنده مي‌شوند تغذيه مي‌كنند توليد دارند و مانند آن. اگر به اين فكر افتاد كه فرزندانش را, همسرش را, اصول خانوادگي را حفظ كند اين حيوانِ بالفعل است و انسان بالقوّه, چون همه اين كارها در حيوانات هم هست از مرغ خانگي مثال زديم از كلب معلَّم مثال زديم و مانند آن و اگر اين مراحل را پشت سر گذاشت به حياتي رسيد كه به اين فكر است كه من از كجا آمدم و به كجا مي‌روم همسفران ما فرشتگان‌اند اين حيات انساني است. خدا نام عدّه‌اي را با فرشته‌ها مي‌برد نام عدّه‌اي را در كنار خودش ذكر مي‌كند اوايل سورهٴ مباركهٴ آل‌عمران فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ[1] اين بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) است كه فرمود در فضل علم و معرفت همين بس كه خدا نام عالمان دين را در كنار فرشته‌ها در جوار نام مبارك خود ثبت كرد كه فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾.[2] گاهي هم به جايي مي‌رسد كه ديگر سخن از ملائكه نيست فقط عالمان دين‌اند كه نامشان در جوار نام خداست كه ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[3] انبيا(عليهم السلام) اين‌طورند, اهل بيت(عليهم السلام) اين‌طورند آنجا كه نام مبارك اينها در كنار نام مبارك ذات اقدس الهي است حتي فرشته‌ها هم آنجا حضور ندارند. اين حيات, حيات انساني است كه انسان بداند ـ هر روز ما بايد اين مطلب را بگوييم ـ انسان مرگ را مي‌ميراند نه اينكه بميرد اين حرف انبياست يك دشمن ما داريم كه از او مي‌هراسيم و آن مرگ است و انبيا آمدند به ما گفتند انسان در مصاف با مرگ, بر مرگ پيروز مي‌شود و مرگ را مي‌ميراند نه اينكه بميرد چون در قرآن نفرمود: «كل نفس يذوقها الموت» فرمود: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ[4] هر كسي مرگ را مي‌چشد و هضم مي‌كند نه مرگ, او را بچشد و هضم بكند هر هاضمي, هر نوشنده‌اي آن نوشيدني را هضم مي‌كند ماييم كه مرگ را مي‌ميرانيم وارد برزخ مي‌شويم ما هستيم و مرگ نيست وارد صحنه قيامت مي‌شويم ما هستيم و مرگ نيست ـ ان‌شاءالله ـ وارد بهشت مي‌شويم ما هستيم و مرگ نيست خب اگر ما آن قدرت را داريم كه مرگ را بميرانيم و از بين ببريم و براي ابد بمانيم بايد براي اين, راهي بينديشيم ما يك موجود ابدي هستيم لذا اصرار قرآن كريم در سورهٴ مباركهٴ انفال يك نحو است در سورهٴ مباركهٴ نحل به نحو ديگر است در سورهٴ مباركهٴ انعام يك نحو ديگر است كه اينها در نوبت‌هاي قبل به عرضتان رسيد. در سورهٴ انفال فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ[5] كه به اصلِ حيات اشاره مي‌كند. در سورهٴ مباركهٴ نحل فرمود اگر اين كار را كرديد ﴿فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[6] نه ما زندگي شما را حيات طيّب مي‌كنيم نفرمود «فلنبدّلنّ حياتكم بالحياة الطيّبه» چون دنيا قابل طيّب و طاهر شدن نيست بساط دنيا, لعب است و لهو است و زينت است و تفاخر است و تكاثر;[7] دنيا آن لياقت را ندارد كه طيّب و طاهر بشود فرمود ما به شما حيات جديدي مي‌دهيم كه حيات طيّب است حيات طيّب را مشخص كردند كسي كه از بنان و بيان او از نوشتار و گفتار و رفتار و قيام و قعود او جز خير برنخيزد حياتش, حيات طيّبه است ﴿وَهُدُوا إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَي صِرَاطِ الْحَمِيدِ[8] آن‌كه حرف او, رفتار او, گفتار او در انسان, نور ايجاد مي‌كند حياتش, حيات طيّب است سخن بلند و لطيفي است كه فرمودند: «مَن لا يَنفعك لحظُهُ لا ينفعك لفظُه» آن كسي كه رفتار و ديدار او انسان را عوض نكند حرفش هم اثر ندارد ما بايد طوري باشيم كه زندگيِ ما, ديدار ما, گفتار ما, رفتار ما آموزنده باشد «مَن لا يَنفعك لحظهُ لا ينفعك لفظه» آن‌كه آدم او را مي‌بيند و عوض نمي‌شود هر چه هم سخنراني بكند در آدم اثر نمي‌كند حيات كسي حيات طيّب است كه لَحْظ او مثل لفظ او نافع است. اگر حيات ما مطابق آيه سورهٴ مباركهٴ نحل طيّب شد آن‌گاه طبق آيه سورهٴ مباركهٴ انعام ما بايد به جامعه نور بدهيم فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ[9] اگر كسي حيات طيّب پيدا كرد تنها مشكل خودش را نبايد حل كند خطّ مشي‌اش بايد روشني‌بخش باشد جامعه را روشن كند نه بيراهه برود نه راه كسي را ببندد بلكه كار سوم را هم بكند فضا را روشن بكند اين درودهايي كه عندالزوال در ماه شعبان مستحب است و معمولاً در مساجد بين نماز ظهر و عصر اين درودهاي خاص را بر وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) مي‌فرستيم هر كدام از اينها حدّ وسطي است كه اين حدّ وسط مي‌تواند آن محمول را براي موضوع ثابت كند مثلاً ما يك وقت مي‌گوييم آقا را احترام بكنيد مي‌گويند چرا؟ مي‌گوييم چون تحصيل‌كرده است زاهد است عابد است اما يك وقت مي‌گوييم اين عالِم را احترام بكنيد اين ديگر حدّ وسط با خودش است اينكه مي‌گويند تعليق حكم بر وصف مشعر به عليّت است همين است يك وقت است مي‌گوييم اين طبيب را احترام بكنيد اين مهندس را احترام بكنيد اين سخني است كه دليل را به همراه خودش دارد كه ديگر از ما سؤال نمي‌كنند كه چرا او را احترام بكنيم چون ما گفتيم اين طبيب را احترام بكنيد اين مهندس را احترام بكنيد اين عالم را احترام بكنيد اما اگر گفتيم اين شخص را احترام بكنيد مي‌‌پرسند چرا احترام بكنيم بعد ما ناچاريم كه دليل بياوريم بگوييم چون طبيب است چون مهندس است چون عالِم است. اين صلوات شعبانيه همه اينها با حدّ وسط همراه است خدايا درود بفرست بر پيامبر و خاندانش كه معدن علم‌اند شجره نبوّت‌اند اهل بيت وحي‌اند مختلف ملائكه‌اند همه اينها حدّ وسط است كسي كه رفت و آمد فرشته‌ها با اوست كسي كه معدن علم است كسي كه كشتي نجات است خب بايد بر او صلوات فرستاد تمام اينها با حدود وسطا يعني با ادلّه همراه است بعد به ما فرمودند كه بسيار خب حالا پيامبر, آن مقامات عاليه را دارد ما هم موظّفيم احترام بكنيم اجلال بكنيم اما بهره ما چيست؟ در ذيل همين صلوات خاص به خدا عرض مي‌كنيم خدايا! اين پيامبري كه اين همه بركات دارد و ما هم صلوات و درود فراوان را خواستيم كه در شأن اينها باشد اين توفيق را بده كه راه او را برويم خب براي اينكه راه او را برويم او هم مي‌رود همراه است و هم راهِ ما «مرا همراه و هم راه است يارم» عرض مي‌كنيم: «واجلعه لي شفيعاً مُشَّفعا» اولاً او را شفيع قرار بدهد نه آن شفيعي كه بخواهد از ما شفاعت كند ولي شما بفرماييد كه فعلاً مصلحت نيست شفيعِ مشفَّع يعني شفيعي كه شفاعتش قبول شده است اگر كسي شفاعت كرد و شفاعتش رد شد اين شفيع غير مشفَّع است و اگر كسي شفاعت كرد و شفاعتش قبول شد اين شفيع مشفَّع است. به عالماني كه در دنيا دست عدّه‌اي را گرفتند از گمراهي نجات دادند مي‌گويند به همان دليل كه شما در دنيا مشكلات علمي برخي را حل كرديد الآن هم صبر كنيد بهشت نرويد «قِف تَشْفَع»[10] اندكي صبر كنيد هر كه را خواستيد آنها كه سخنان شما را گوش دادند كتاب‌هاي شما را خواندند پشت سر شما نماز خواندند حرف‌هاي شما را گوش دادند آنها را هم به همراه خود ببريد, پس انسان مي‌تواند راه وجود مبارك رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) را طي كند, خداوند هم كه در سورهٴ احزاب فرمود اين اُسوه شماست ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.[11] مي‌ماند يك مطلب و آن اين است كه رفتنِ راه پيامبر سخت است در اين دعاي نوراني صلوات شعبانيه به خدا عرض مي‌كنيم اين راه را براي ما آسان قرار بده «اللهمّ وَاجْعَلْهُ لي‏ شَفيعاً مُشَفَّعاً وَطَريقاً اِلَيْكَ مَهيَعاً»[12] مَهيع به معناي مستقيم نيست مهيع يعني باز; يك وقت است يك خيابان است وسيع است بزرگراه است به اصطلاح اتوبان است اين را نمي‌گويند مهيع, مهيع يعني بيابان باز هر كس از هر جايي بخواهد برود آزاد است يكي از ميقات‌هاي چندگانه, جُحفه است كه از جَدّه مي‌روند جُحفه مُحرِم مي‌شوند اين جحفه اصلش جحفه نبود اصلش ارض مهيعه بود مهيعه يعني بيابان باز و صاف, بعد از اينكه سيل آمد و مقداري از آن را بُرد به اين سرزمين اجحاف شد از آن به بعد شده جحفه, وگرنه بيابان باز كه هر كسي بخواهد آنجا راه برود آزاد است مزاحم كسي نيست به آن مي‌گويند طريق مهيع, ما در اين دعا به خدا عرض مي‌كنيم خدايا! پيامبر را, سنّت اهل بيت را, دودمان پيامبر را, آل پيامبر را, سنّت پيامبر را براي ما يك طريق مهيع قرار بده كه ما توفيق پيدا كنيم بدانيم اين راه, راه آزادي است اگر كسي واقعاً بخواهد آزاد باشد متواضع باشد قانع باشد مؤدّب باشد مزاحم هيچ كسي نيست اگر هزار نفر در يك مسجد هستند همه متواضع باشند هيچ زحمتي نيست اما اگر دو نفرشان متكبّر باشند هر كدام مي‌خواهند زودتر بروند اولِ زحمت است هر كدام بخواهند بالا بنشينند اولِ زحمت است در تواضع, زحمت نيست در فروتني, زحمت نيست مزاحمت نيست اين مي‌شود طريق مهيع, همه بخواهند عادل باشند همه بخواهند باتقوا باشند مشكلي نيست اينكه در دعاي كميل كه شب جمعه مي‌خوانيد آمده است كه «أقربهم مَنزلةً مِنك و أخصّهم زُلفةً لَديك»[13] همه بخواهند اين طور بشوند, مي‌شود, چون مزاحمتي نيست نه راه نظير اتوبان‌هاست كه محدود باشد نه يك طرفه و دو طرفه و اينهاست همه طرفه است ﴿فَأَيْنََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ﴾ بالأخره اين اتوبان‌ها راهشان مشخص است يك طرف رفت است يك طرف برگشت, ديگر شرق و غرب ندارد يك طرفه است ما عندالزوال يا بين‌الصلاتين در ماه پربركت شعبان از ذات اقدس الهي چنين راهي را مي‌خواهيم اين راه اين‌چنين هست و اگر براي ما روشن شد كه اين راه, راه باز و وسيعي است آن وقت در رفتن گفت:

از باده مغز تَر كن و آن يار نغز جو٭٭٭ تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو

الآن اين هفت ميليارد بشري كه روي زمين هستند همه‌شان بخواهند مؤدب و متواضع و عادل باشند هيچ زحمتي نيست اما بارها به عرضتان رسيد بخش عظيمي از بودجه كُره زمين صرف آدم‌كشي است اين كارخانه‌هاي اسلحه‌سازي كه اين‌طور دارند كار مي‌كنند و مرتب در شرق و غرب جنگ‌افروزي مي‌كنند همين است اينها طريق مهيع را سنگ‌چين كردند در محضر وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) كسي گفت خدايا! من و پيامبر را بيامرز يك تعبير حصري هم داشت حضرت فرمود: «تَحجّرت واسعا»[14] اين بيابان وسيع را چرا پَرچين كردي, پرچين همان تَحجير است تحجير يعني سنگ‌چين كردن, خب بياباني كه هزارها هكتار است دورش را چهارتا سنگ چيدي اين محدوده را تَحجير كردي «تحجّرت واسعا» اين بيابان وسيع را اين رحمت واسعه الهي را چرا پرچين كردي اين‌چنين نيست كه اگر بگوييد خدايا همه بيماران را شفا بده تفاوت بكند با اينكه بگوييد خدايا فلان بيمار را شفا بده; «استوسع رحمة الله», اين مي‌شود طريق مهيع, اگر طريق مهيع شد انسان با شرح صدر زندگي مي‌كند هرگز بدِ كسي را نمي‌خواهد هرگز بد نمي‌گويد كم كم به جايي مي‌رسد كه بويِ بد گناه را استشمام مي‌كند آن وقت به آساني از گناه صرف‌نظر مي‌كند مگر هيچ كس به ما مي‌گويد آقا دست به سطل زباله نزن چون بوي بدِ زباله آدم را مي‌رنجاند اين از بيانات نوراني اميرمؤمنان است فرمود: «تعطّروا بالإستغفار لا تفضحنّكم روائح الذّنوب»[15] خودتان را با استغفار معطّر كنيد تا بوي بد گناه رسوايتان نكند. آنهايي كه شامّه‌اي دارند كه ﴿إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ[16] چنين شامّه‌اي دارند بوي بد گناه را هم استشمام مي‌كنند اگر توفيقي نصيب انسان شد انسان بوي بد گناه را استشمام كرد به آساني از گناه صرف‌نظر مي‌كند مگر به هيچ كس مي‌گويند آقا اين زباله‌هاي سطل زباله را مصرف نكن اين گفتن نمي‌خواهد. بنابراين حيات طيّبه يعني چنين چيزي, اگر ـ ان‌شاءالله ـ حيات طيّب پيدا كرديم و نوراني بوديم آن‌وقت برخي‌ها اصل اعتقاد را دارند شيعه اهل بيت‌اند حيات طيّب به اين معنا را دارند ولي به خواب مي‌روند وقتي به خواب رفتند مي‌دانيد آدمِ خوابيده وقتي بيدار شد چيزي در دستش نيست خيلي‌ها مي‌خوابند خواب مي‌بينند باغي دارند راغي دارند بوستاني دارند گلستاني دارند وقتي صبح كه بيدار شدند مي‌بينند چيزي دستشان نيست خيلي‌ها هم خواب‌اند خيال مي‌كنند فلان مقام را دارند فلان منزلت را دارند عندالموت معلوم مي‌شود چيزي دستشان نيست چقدر اين بيان شيرين است فرمود: «الناس نيامٌ فإذا ماتوا انتبهوا»[17] هنگام مرگ مي‌بينند چيزي دستشان نيست مثل خوابيده‌اي كه بيدار مي‌شود سه تفسير براي اين جمله نوراني در يكي از جلسات به عرضتان رسيد كه يكي از اين تفاسير سه‌گانه اين است اگر «الناس نيامٌ فإذا ماتوا انتبهوا» خب ما بايد بيدار شويم وقتي كه بيدار شديم مي‌فهميم چه چيزي داريم و چه چيزي نداريم اينكه در مناجات شعبانيه عرض مي‌كنيم خدايا من نمي‌توانم از گناه دست بردارم «إلاّ في وقتٍ أيقظْتني»[18] يَقَظه يعني بيداري, خدايا آن وقتي كه تو مرا بيدار كردي, من وقتي بيدار شدم مي‌فهمم چه چيزي دارم و چه چيزي ندارم اين مناجات شعبانيه براي آن بخش دوم است يعني بعد از اينكه انسان واقعاً زنده شد گاهي انسانِ زنده به خواب مي‌رود فرمود: «الاّ في وقتٍ أيقظتني» در اين دعاهاي نوراني ماه مبارك رمضان كه در پيش داريم مي‌گوييم خدايا «نَبّهني فيه عن نومة الغافلين»[19] ما را بيدار كن گاهي تعبير به تَنبّه از نوم است گاهي تعبير به ايقاظ است «أيقظتَني» است و مانند آن. حالا اگر ـ ان‌شاءالله ـ بيدار شديم و مواظب بوديم به ‌هوش بوديم ﴿لَفِي سْكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ[20] نبوديم مي‌فهميم كه سالم هستيم انساني كه تخدير نشده اگر يك گوشه بدنش زخم شود خب بالأخره درد را احساس مي‌كند اين احساس درد از بركات الهي است بعد مي‌رود معالجه مي‌كند آنهايي كه ﴿فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ[21] هستند چون اين درد را احساس نمي‌كنند در صدد درمان نيستند فرمود وگرنه ما شفا فرستاديم ما كه دوا نداديم ممكن است كسي دارو بخورد و درمان نشود ولي ما دوا نفرستاديم ما شفا فرستاديم «وننزل من القرآن ما هو دواء» نيست, فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ[22] يعني ممكن نيست كسي در محضر قرآن باشد و شفا پيدا نكند دارو را ممكن است كسي مصرف بكند و درمان نشود اما شفا كه اين‌طور نيست وگرنه سلب شيء از نفس مي‌شود; آيا ممكن است كسي به آيه عمل بكند و بيماري‌اش برطرف نشود؟! اگر خدا فرموده بود «و ننزّل من القرآن ما هو دواء» ممكن بود كسي بگويد گاهي دارو در اين شخص اثر نمي‌كند اما فرمود ما شفا داديم يعني ممكن نيست كسي عمل بكند و درمان نشود.

من مجدداً اين ايام را به حضور همه شما تهنيت عرض مي‌كنم مقدم علما و فضلا و سخنرانان بزرگ را گرامي مي‌داريم و حضور شما برادران و خواهران ايماني را ارج مي‌نهيم از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنيم توفيق ادراك معارف الهي, باور به آنها, تخلّق و عمل به آنها و نشر آثار آنها را به همه ما مرحمت بفرمايد!

پروردگارا امر فرج وليّ‌ات را تسريع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما, حوزه و دانشگاه ما را در سايه وليّ‌ات حفظ بفرما! مشكلات مملكت چه در بخش مسكن, چه در بخش اقتصاد و چه در بخش ازدواج جوان‌ها (همه) را در سايه وليّ‌ات برطرف بفرما! روح مطهر امام راحل و شهداي انقلاب و جنگ, مخصوصاً شهداي هفتم تير و بالأخص آيت الله شهيد بهشتي را با انبيا و اوليا محشور بفرما! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان! فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قرار بده!

«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 


[1] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 18.

[2] . ر.ك: تفسير الامام العسكري, ص625.

[3] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 7.

[4] . سورهٴ آل‌عمران, آيهٴ 185؛ سورهٴ انبياء, آيهٴ 35؛ سورهٴ عنکبوت, آيهٴ 57.

[5] . سورهٴ انفال, آيهٴ 24.

[6] . سورهٴ نحل, آيهٴ 97.

[7] . سورهٴ حديد, آيهٴ 20.

[8] . سورهٴ حج, آيهٴ 24.

[9] . سورهٴ انعام, آيهٴ 122.

[10] . علل الشرائع, ج2, ص394.

[11] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 21.

[12] . مصباح المتهجّد, ص829.

[13] . مصباح المتهجّد, ص850.

[14] . مجمع‌البيان, ج4, ص747.

[15] . وسائل الشيعه, ج16, ص70.

[16] . سورهٴ يوسف, آيهٴ 94.

[17] . خصائص الأئمة (سيد رضي), ص112; مجموعه ورّام, ج1, ص150.

[18] . اقبال الأعمال, ص686.

[19] . اقبال الأعمال, ص109.

[20] . سورهٴ حجر, ايهٴ 72.

[21] . سورهٴ بقره, آيهٴ 10.

[22] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 82.


دروس آیت الله العظمی جوادی آملی
  • تفسیر
  • فقه
  • اخلاق