جلسه درس اخلاق (1392/03/16)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّی اللّه علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي, برادران و خواهران را گرامي ميداريم سالروز ارتحال ملكوتي امام راحل(رضوان الله تعالی عليه) را ارج مينهيم سالروز شهادت شهداي پانزده خرداد را محترم ميشماريم و از خداي سبحان مسئلت ميكنيم ارواح مطهر امام و شهدا را با اولياي خود محشور بفرمايد! سالروز شهادت بابالحوائج الي الله موسيبنجعفر(عليه و علي آبائه الأطيبين و أبنائه الأنجبين) را گرامي ميداريم و از خداي سبحان مسئلت ميكنيم همه را مشمول شفاعت آن ذات مقدس قرار بدهد! در آستانه مبعث حضرت ختمي نبوت(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) هستيم كه طبق دعاي شريف شب 27 رجب تجلّي اعظم رخ داده است اين دعاي نوراني شب 27 رجب را حتماً خواهيد خواند در آغاز دعا اين است كه خدايا من تو را قسم ميدهم و از تو مسئلت ميكنم «اللهم انّي أسئلك بالتجلّي الأعظم»[1] همه خلقت طبق بيان نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) تجلّي خداست كه در نهجالبلاغه فرمود: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ»[2] منتها در بين اين تجلّيات بعضي عظيماند بعضي اعظم, قرآن كريم از تجليّات عظماي الهي است كه آن هم در نهجالبلاغه به اين صورت آمد فرمود: «فَتَجَلَّي لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ»[3] خداي سبحان در كتاب خودش در قرآن تجلّي كرد ولي قرائت كنندگان و خوانندگان قرآن آن متكلّم را نميبينند. تجلّي اعظم به وسيله بعثت است كه در دعاي شب بيست و هفتم خواهيد خواند «اللهمّ اني أسئلك بالتجلّي الأعظم» و جوانها اگر مقدورشان باشد سعي كنند فردا را روزه بگيرند روز بيست و هفتم يكي از چهار روز معروف در سال است كه كمتر روزي به عظمت روز بيست و هفت رجب هست ـ انشاءالله ـ امشب مواظب باشند سحر برخيزند و به عنوان اينكه روزهاي داشته باشند و به پيشگاه مقدس حضرت ختمي نبوّت تقديم بكنند ـ انشاءالله ـ فردا را روزه بگيرند اين ايام را ـ انشاءالله ـ مغتنم بشماريد!
بحثهاي روز پنجشنبه در دو قسمت خلاصه ميشد بخش اول مسائل اخلاقي بود بخش دوم شرح كوتاهي از نهجالبلاغه اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) كه آن هم مناسب با بحثهاي اخلاقي است. امروز به مناسبت اينكه در ايام شهادت بابالحوائج الي الله(سلام الله عليه) هستيم آن بحثها را با بيانات نوراني امام كاظم(سلام الله عليه) شروع ميكنيم. مستحضريد كه فنّ اخلاق جزء حكمت عملي است يعني فنّي است كه در آن بايد و نبايد مطرح است, متولّي اخلاق, مسئول اخلاق هم عقل عملي است عقل عملي شأني از شئون نفس است كه عهدهدار اجراست بر خلاف عقل نظري كه آن هم شأن ديگري از شئون نفس است و عهدهدار انديشه است همه تصورات و تصديقات و قياسهای اقتراني و استثنايي و قضاياي گوناگون را عقل نظري به عهده دارد كه مربوط به انديشه است اما همه كارهايي كه مربوط به اراده و عزم و تصميم و نيّت و اخلاص و تولّي و تبرّي و اين گونه از امور است را عقل عملي به عهده دارد كه بايد و نبايد را عقل عملي اجرا ميكند اخلاق به عهده عقل عملي است وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليه) به هشامبنحكم طبق آن سفارش معروفي كه دارد ميفرمايد هشامبنحكم! خداي سبحان اهل عقل را در قرآن كريم بشارت داد ـ اين عقل قسمت مهمّش همان عقل عملي است جنود عقل و جهلي هم كه حضرت شمردند از همين قبيل است ـ به اين صورت كه در سوره مباركه زمر آيه هفده و هجده فرمود: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[4] وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليه) به هشامبنحكم كه از اصحاب و شاگردان خاصّ آن حضرت بود چه اينكه از محضر امام صادق(سلام الله عليهما) هم استفاده كرد فرمود هشام, خداوند اهل فهم و عقل را بشارت داد مستحضريد كه خداوند در قرآن، مؤمنان را به بهشت بشارت ميدهد بهشت جاي امنيت و امانت است نه كسي بيراهه ميرود نه راه كسي را ميبندد نه حادثهاي رخ ميدهد كه انسان مسلوبالامنيه بشود چنين چيزي به نام بهشت است خداوند، مؤمنان را به بهشت بشارت داد انبيا مبشّران بهشتاند در قبال تبشير, انذار است از جهنم خدا ميترسانند انذار ميكنند پس يك بشير داريم و يك نذير كه بشير و نذير راجع به بهشت و جهنم سخن ميگويند. در دنيا داشتن عقلانيّت و تمدّن اسلامي و اخلاق اسلامي يك بهشت اجتماعي و فرهنگي است كه جامعه در آن راحت است دين همانطوري كه مردم را به بهشت بشارت ميدهد به درست فهميدن به درست عمل كردن به درست تدبير كردن به درست مديريت كردن هم بشارت ميدهد آن جامعهاي بهشتگونه است كه كسي بيكار و بيعار و فقير و مفلوك نباشد فرمود هشامبنحكم! خدا اهل عقل را و اهل فهم را بشارت داد معلوم ميشود كسي كه در مجلسي مينشيند كه در آن مجلس، سخن از فهم و عقلانيّت است آن يك محفل بهشتگونه است فرمود: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ﴾ اين در پايان آيه هفده است, سپس فرمود: ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ بعد فرمود اينها ﴿أُولُوا الْأَلْبَابِ﴾ هستند.
از اين تبشير, وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليه) مطالب فراواني را استفاده ميكند بخش وسيعي از اين حديث نوراني شرح همين جمله است بعد آياتي كه مربوط به عقل و درايت است اينها را ذكر ميكند آيات مربوط به حكمت را ذكر ميكند آيات مربوط به قلب را ذكر ميكند بعد از اينكه آيه مربوط به قلب را ذكر كرد كه فرمود اين ذكراست ﴿لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ﴾, فرمود قلب يعني عقل;[5] يعني قلب در لسان قرآن كريم همين عقلي است كه «عُبد به الرحمن و اكتسب به الجنان»;[6] يعني آن نيرويي كه انسان بتواند با آن خدا را عبادت كند و در آينده بعد از مرگ وارد بهشتِ سعادت بشود. از وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) نقل شد كه «بادروا الي رياض الجنّة» فرمود برويد در باغهاي بهشت, عرض كردند «و ما رياض الجنّة» فرمود: «حلق الذكر»[7] عرض كردند باغ بهشت كجاست كه ما با شتاب به طرف آن برويم فرمود مجلس علم. مجلس علم, مجلس عقل, مجلس فهم و درايت كه انسان را به معارف الهي آگاه كند, آن باغ بهشت است; فرمود: «بادروا إلي رياض الجنّة» گفتند: «يا رسول الله و ما رياض الجنّة» فرمود: «حلق الذكر» محفلهايي كه ياد خدا, نام خدا, نام اهل بيت, نام قرآن مطرح است آن محفل، بهشت است بنابراين جامعه وقتي سعادتمند است مردم جامعه وقتي در رفاهاند كه بهشتگونه زندگي كنند آنگاه وجود مبارك امام كاظم شرح داد كه چگونه انسان وارد بهشت ميشود چه چيزي انسان را بهشتي ميكند نمونههايي را هم ذكر فرمود, فرمود: «لكلّ شيء مطيّة و مطية العاقل التواضع»[8] بالأخره انسان مسافر است اين انسانِ مسافر, رهتوشه و زادي دارد و راحلهاي, آن كسي كه پياده ميرود ديرتر به مقصد ميرسد آنكه سواره ميرود زودتر به مقصد ميرسيد مطيّه آن مركب راهوار است فرمود در اين سفر تكاملي، شما يک مطيّه, يك مركب راهوار ميخواهيد مركب راهوار يك انسان خردمند, تواضع است; خودبيني, مغرور بودن, خودخواهي, هوامداري, هوسمداري بدترين مركب جموح و چموش است كه انسان را به زمين ميزند فرمود: «لكلّ شيء مطيّة و مطيّة العاقل التواضع» خب آغاز سخنان حضرت در اين رساله اين است كه خدا بشارت داد يك وقت است كه خدا امر ميكند در دين به ما امر كردند فرمودند عالِم بشويد «طلب العلم فريضة»[9] يا دستور ميدهند كه از راه دور و نزديك به مراكز علمي برويد ﴿فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ﴾ اين دستورها اين ترغيبها اين امرها يك پيام دارد يك وقت به ما ميگويند به شما بشارت ميدهيم و خدا بشارت داد به اهل فهم و عقل و درايت همانطوري كه به بهشت بشارت ميدهد اگر مبشّر به بهشت, انبيايند همان انبيا ما را به مجلس علم دعوت كردند گفتند بشارت باد به كسي كه محافل علمي را درك ميكند سخنان علمي را ميشنود قدرت انتخاب دارد بهترينش را برميگزيند. اولاً او حرفهاي باطل را اصلاً گوش نميدهد فقط سخنان خوب را گوش ميدهد ثانياً در بين خوبها, خوبترين را انتخاب ميكند ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ اينچنين نيست كه هر حرفي را گوش بدهند همه حرفهاي خوب و حق را گوش ميدهند آن قدرت تشخيص را دارند كه چه چيزي حق است و چه چيزي باطل, چه چيزي صدق است و چه چيزي کذب، چه چيزي خير است و چه چيزي شرّ چه چيزي حسن است و چه چيزي قبيح، اينها را ميشناسند خوبها را انتخاب ميكنند در بين خوب آن خوبترين را ميپذيرند ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ اين بيان نوراني در نهجالبلاغه آمده كه انسانِ مسافر شايسته است دعايي داشته باشد به خدا عرض كند: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِيفَةُ فِي الْأَهْلِ وَ لاَ يَجْمَعُهُما غَيْرُكَ لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لا يَكُونُ مُسْتَصْحَباً وَ الْمُسْتَصْحَبَ لاَ يَكُونُ مُسْتَخْلَفاً»[10] مستحب است كه مسافر، دعايي داشته باشد و آن دعا همين است كه به خدا عرض كند خدايا تو همسفر مني «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ» آنها كه سير علمي دارند سير اخلاقي دارند سير معنوي دارند آنها ميگويند ما هم مشمول همين هستيم سفر، تنها زميني نيست اگر كسي در زمينه هم سفر كند خدا همسفر اوست «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ» آن كسي كه سفر علمي ميكند از شهر خودش به مركز حوزه علميه ميآيد ميتواند اين دعا را بخواند بگويد: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ» حالا كه وارد حوزه علميه شد قدم به قدم دارد سير علمي ميكند ميتواند بگويد «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِي السَّفَرِ» اين سفرهاي علمي هم در صحابت لطف خاصّ ذات اقدس الهي است به هر تقدير وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليه) با شمارش جنود عقل و جهل سعي كرد جامعه را به عقلانيّت برساند جامعهاي كه به عقلانيت رسيد همان جامعه متخلّق است جامعه اخلاقي جامعهاي است كه در بين امور هشتگانه آن چهار قسمش محقَّق باشد يعني در بين حق و باطل, حقگرا باشد در بين صدق و كذب, صدقگرا باشد در بين حَسن و قبيح, حُسنگرا باشد در بين خير و شر, خيرمدار باشد چنين جامعهاي جامعه متخلّق است آن وقت هم خودش راحت است هم ديگران. اگر وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليه) فرمود: «مَن أيقَنَ بالخَلَف جادَ بالعطيّة» به ما فرمود يكي از مراحل عقل آن است كه انسان نه تنها دستش به مال حرام دراز نشود بلكه آنچه از راه حلال فراهم كرده است اگر در راه خداي سبحان مصرف بكند يقيناً پاداش خوبي ميگيرد. اين بيان هم از وجود مبارك اميرمؤمنان(سلام الله عليه) هم از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) هم از وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليه) و هم از وجود مبارك امام جواد(سلام الله عليه) رسيده است كه «مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالعَطِيَّةِ»[11] فرمود اگر خدا به شما نعمتي داد خواه نعمت علمي خواه نعمت مالي, خواه نعمت جاه خواه نعمت قدرت, نعمتي به شما داد كه بتوانيد با اين نعمت، باري را از دوش فرد يا جامعه برداريد مضايقه نكنيد يقين داشته باشيد كه خداي سبحان خلف اين را تأمين ميكند بيان اين حديث شريف اين است كه اگر كسي كمكي به فرد يا جامعه كرد حالا يا كمك مالي يا كمك علمي, اگر مثلاً مالي را برداشت به ديگري داد اين نظير سنگي نيست كه از يك گوشه بيابان بِكَند به ديگري بدهد چون ميدانيد اگر سنگي را انسان از بياباني بگيرد به ديگري بدهد جاي آن سنگ, خالي است تا پر بشود مدتها طول ميكشد فرمود خدمت كردن به فرد و جامعه از اين قبيل نيست اگر رودخانه سيال و رواني باشد شما يك ليتر آب از اين رودخانه برداريد اين بلافاصله جايش پر ميشود خلف يعني جاپركنِ آن مال از دست رفته, يقيني و فوري است اگر كسي يقين داشته باشد مالي را كه در راه خدا داد خلف آن را خدا همان لحظه پر ميكند ـ حالا تا به او برسد ممكن است طول بكشد يا تا او بفهمد ممكن است طول بكشد ولي جايش همان وقت پر ميشود «مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالعَطِيَّةِ» ـ در بخشش, جود و سخا را فراموش نميكند غرض آن است كه خيري كه انسان به ديگري ميرساند نظير آن است كه يك ظرف آب از يك رودخانه روان بردارد كه فوراً جايش پر ميشود نظير آن سنگي نيست كه از يك گوشه بيابان بكند به ديگري بدهد كه جاي آن مدتها خالي است و تا پر بشود طول ميكشد. اگر اين بيان نوراني در فضاي جامعه ما عملي بشود هر كدام ما مشكل ديگري را به اندازه توان خود حل كنيم و باور كنيم كه چيزي از ما كم نميشود اين جامعه ميشود بهشتگونه. فرمود باور كنيد كاري كه براي ديگري انجام ميدهيد خدمتي كه به ديگري ميكنيد كه مشكل ديگري را حل كنيد همان لحظه جايش پر ميشود نظير سنگ نيست كه جايش مدتها خالي باشد همان لحظه پر ميشود منتها حالا شما ممكن است توجه نداشته باشيد كسي يقين داشته باشد كه خدا جاي آن را فوراً پر ميكند «جَادَ بِالعَطِيَّةِ» در عطا و بخشش با جود و سخا رفتار ميكند اين ميشود جامعه اخلاقي، چنين جامعهاي به منزله بهشت است. در سوره مباركه زمر خداوند به وجود مبارك رسولش(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) فرمود به بندگان من بشارت بده غرض آن است كه بشارت تنها مربوط به بهشت آينده نيست به بهشت كنوني كه در دنيا ممكن است در سايه نظام اسلامي فراهم بشود هم مرتبط است اين بهشت معنوي و اخلاقي است آن بهشت ظاهري است كه البته معنويّت را هم به همراه دارد.
اما سير بحثي ما درباره نهجالبلاغه به نامه پنجاه و سوم حضرت رسيد اين نامه 53 چند عنصر محوري دارد كه چند بار تكرار شده است كه آن عناصر محوري را اگر حفظ بكنيد جا دارد چند جمله كليدي در آن نامه 53 هست. بعد فرمود كارمندان و كارگزاراني كه ميخواهيد انتخاب بكنيد از خانوادههاي اصيل باشد نه اشراف, از خانوادههاي اصيلِ ديني باشند متديّن باشند. وقتي از افراد اصيل كارمند و كارگزار انتخاب كردي كه مؤمن به نظام باشند مؤمن به بيتالمال باشند مؤمن به حقوق فرد و جامعه باشند نسبت به اينها افرادي را عيون خودت قرار بده كه كارهاي اينها را دقيقاً زير نظر داشته باشند و به تو گزارش بدهند مبادا افراد را همينطور رها بكني زيرا مال ممكن است جاذبه داشته باشد قدرت ممكن است جاذبه داشته باشد و ـ خداي ناكرده ـ كارگزارانت را بفريبد پس كارگزارانت را از خانوادههاي اصيل باايمان انتخاب بكن و اينها را هم رها نكن براي اينها افرادي قرار بده كه كارهاي اينها را زير نظر داشته باشند و تو را مطّلع كنند.
مطلب ديگر آن است كه نيازهاي مملكت را با ماليات بايد تأمين كرد كه فرمود خراج يعني بخشهاي مالياتي بايد تأمين بشود لكن كوشش تو در ماليات گرفتن كمتر از كوشش تو در آباد كردن و توليد كار و اشتغال باشد اساس همّتت اين باشد كه اشتغال و توليد را تقويت كني در سايه آن اشتغال و توليد از مردم ماليات بگيري اين بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) كه به مالك اشتر در اين نامه 53 مرقوم فرمود از همان اصل قرآني استفاده شده در اصل قرآني ذات اقدس الهي فرمود خدا شما را به زمين آورده است همه امكانات را براي شما فراهم كرد شما را استعمار كرد يعني از شما طلب كرده كه زمين را آباد كنيد همه امكانات را در اختيار شما قرار داد هوش و خرد و عقلمحوري را هم به شما مرحمت كرد ﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها﴾[12] استعمار كرد اين الف و سين و تاء نشانه طلب جدّي است از شما خواست كه حتماً زمين را آباد كنيد كه به بيگانه نيازمند نباشيد كه در كمال عزّت و حكمت به سر ببريد كه نه زير سلطه كسي باشيد نه كسي را زير سلطه خود بگيريد ﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيَها﴾ خدا به جِدّ از شما ميخواهد كه زمين را آباد كنيد خب اگر كسي اهل فهم و درايت و عقل بود يقيناً زمين خود را آباد ميكند به بيگانه نيازمند نيست و اگر ديگران نيازي داشتند بر اساس «مَن أيقَنَ بالخَلَف جادَ بالعطيّة» نياز ديگران را برطرف ميكند فرمود عمارت زمين به وسيله اين گروه است و اصرارت در گرفتن ماليات به اندازه اصرارت نسبت به آباد كردن زمين نباشد «وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَراجِ بِمَا يُصْلِحُ أَهْلَهُ فَإِنَّ فِي صَلاَحِهِ وَ صَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ» فرمود مبادا ماليات گرفتن را رها بكني ماليات بايد بدهند ولي اصرارِ تو بر ماليات گرفتن، كمتر از اصرار تو بر آبادسازي, توليد, اشتغال, كار و مانند آن باشد اين بارها به عرضتان رسيد كه كار در اسلام خيلي مقدس است و از وجود مبارك رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) نقل شده است كه حضرت دست كارگر را بوسيد[13] اما آن نكته فقهي نبايد فراموشمان بشود كه مزدوري در اسلام نهي شده برخيها اين نهي را بر تنزيه حمل كردند معروف بين فقها اين است كه مزدوري چيز خوبي نيست كار، چيز خوبي است هر كسي براي خودش كار بكند نه مزدور ديگري باشد حالا از آن كه مربوط به جريان شعيب و مدين و وجود مبارك موسي(سلام الله عليه) است كه فرمود: ﴿عَلَي أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ﴾ و از روايات استفاده كردند كه شرعاً حرام نيست كه انسان مزدور باشد ولي مكروه است. ببينيد خيلي فرق است هرگز اسلام نميخواهد انسان را با مزدوري تأمين كند ميخواهد با كار تأمين كند يك كارگر وقتي براي خودش كار ميكند عصر سرفراز به منزل ميرود اما مزدور كسي است كه تمام مساعي خودش را به كارفرما تقديم ميكند مزدوري مطلوب نيست كار مطلوب است اشتغال مطلوب است توليد مطلوب است استقلال در كار مطلوب است وجود مبارك حضرت امير اصرار كرد به مالك كه مصر را با توليد اداره كن با اشتغال و كار اداره كن اصرار نداشته باش كه ماليات بگيري اصرار داشته باش كه كار ايجاد كني توليد زياد بشود آنگاه ماليات بگيري. فرمود مواظب باش در آباد كردن مصر هرگز غفلت نكني صاحبان حِرَف را شناسايي كن و كاري كن كه اينها بتوانند براي خودشان كار كنند و با كرامت زندگي كنند. مستحضريد خداي سبحان بنا بر اين نگذاشت كه نظام, جامعه را اطعام بكند بلكه بايد جامعه را اكرام بكند سير كردن شكم, هدف نظام نيست حفظ كرامت انساني, هدف نظام است اين باب نهي از مزدوري را در كتاب شريف وسائل آن آقاياني كه با بحثهاي حوزوي آشنا هستند مراجعه كنند ميبينند مرحوم صاحب وسائل اين رواياتي كه درباره مزدوري آمده نهي در آنها را حمل بر كراهت كرده[14] اساس يك نظام به اين سبك است كه جامعه كار داشته باشند هر كس براي خودش, حالا يا بخش خصوصي است يا بخش تعاوني است يا بخشهاي ديگر, اساس بر اين نيست كه كسي مزدور ديگري بشود اين مزدوري باعث ميشود انسان كرامت خودش را از دست ميدهد اصرار وجود مبارك حضرت امير در اين نامهاي كه براي مالك مرقوم فرمودند اين است كه فرمودند توليد و منافع مردم را در سايه كرامت اينها حفظ بكن عواقب امور اينها را هم كاملاً بررسي بكن و اگر كسي از كارمندان تو ـ خداي ناكرده ـ خلاف كردند مالي را رشوه گرفتند و مانند آن بدون تسامح و تساهل، اينها را به محكمه عدل ببر و احكام الهي را درباره اينها جاري بكن, در اين صورت هم امنيت تأمين است هم رعب و هراسي در كار نيست مردم با كرامت زندگي ميكنند امنيت را با امانت, امنيت را با كرامت, امنيت را با آسايش همراه كن چنين جامعهاي, مشمول بياني است كه وجود مبارك امام كاظم(سلام الله عليه) در طليعه سخنانش به هشامبنحكم با بهره از آيات سوره زمر فرمود كه ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ كه اميدواريم ذات اقدس الهي توفيق ادراك صحيح اين معارف و باور كردن آنها و عمل كردن به مضمون آنها و نشر اين آثار و مآثر را به همه ما مرحمت بفرمايد!
من مجدداً مقدم شما را گرامي ميدارم و اين ايام پربركت را ارج مينهيم و عيد سعيد مبعث را به همه شما و علاقهمندان قرآن و عترت تهنيت عرض ميكنم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم كه نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّاش از هر خطري حفظ بفرمايد! روح مطهر امام راحل و شهداي انقلاب و دفاع مقدس مخصوصاً شهداي پانزده خرداد را با اولياي الهي محشور بفرمايد! بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برساند! مشكلات مملكت را مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها به بهترين وجه حل بفرمايد! فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار بدهد!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . البلد الأمين, ص183.
[2] . نهجالبلاغه, خطبه 108.
[3] . نهجالبلاغه, خطبه 147.
[4] . الكافي, ج1, ص13; تحفالعقول, ص383.
[5] . الکافی، ج1، ص16؛ تحفالعقول, ص385.
[6] . الكافي, ج1, ص11.
[7] . من لا يحضره الفقيه, ج4, ص409.
[8] . تحفالعقول, ص386; در كافي, ج1, ص16 به جاي «مطية العاقل», «مطية العقل» آمده است.
[9] . الكافي, ج1, ص30; مصباح الشريعه, ص13 و 22.
[10] . نهجالبلاغه, خطبه 46.
[11] . نهجالبلاغه, حكمت 138; من لا يحضره الفقيه, ج4, ص416; تحفالعقول, ص403; الامالي (شيخ صدوق), ص447.
[12] . سورهٴ هود, آيهٴ 61.
[13] . اسدالغابة, ج2, ص185.
[14] . وسائل الشيعه, ج17, ص238.