جلسه درس اخلاق (1392/01/08)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّی اللّه علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
ضمن آرزوي سالي پربركت و عرض خيرمقدم به شما برادران و خواهران بزرگوار در آستانه شهادت صديقه كبرا فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) هستيم اين ايام يعني جماديالاولي و جماديالثاني از يك نظر منتسب به وجود مبارك آن بانوي دو عالَم(سلام الله عليها) است اين ماتم را به پيشگاه وليّ عصر(ارواحنا فداه) تعزيت عرض ميكنيم اميدواريم كه همه ما مشمول شفاعت خاندان عصمت و طهارت باشيم.
در پنجشنبه قبل كه اولين روز سال 1392 بود يك روايت نوراني از اميرالمؤمنين(ع) خوانده شد كه حضرت فرمود: «كلّ يومٍ لا يُعصي الله فيه فهو عيدٌ»[1] هر روزي كه انسان گناه نكند روز عيد است زيرا عيد از عود و رجوع الي الله است در هر زماني كه انسان از گناه نجات پيدا كرد معلوم ميشود رجوع الي الله دارد و اگر ـ خداي ناكرده ـ آلوده به گناه شد از قرب الهي دور است خداي سبحان خود را به همه ما نزديك معرفي كرد فرمود: ﴿أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾[2] ولي افراد از نظر تقرّب به خداي سبحان دو قسماند بعضي نزديكاند بعضي دور آنها كه نزديكاند مقرّباناند آنها كه دورند فرمود: ﴿يُنَادَوْنَ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ﴾[3] با اينكه خدا به آنها نزديك است ﴿أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ است معذلك ﴿يُنَادَوْنَ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ﴾ قُرب و بُعد معنوي نظير قرب و بعد مادي نيست قرب و بُعد مادي اضافه متوافقةالأطراف است يعني اگر الف به باء نزديك بود باء هم به الف نزديك است ولي در قرب و بعد معنوي ممكن است متخالفةالافراد باشد يعني الف به باء نزديك باشد ولي باء از الف دور باشد چون فاصله زماني و زميني و امثال ذلك نيست با اينكه خدا «أقرب الي الناس من حبل الوريد» است معذلك يك عده مقرّباند يك عده هم ﴿يُنَادَوْنَ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ﴾ آنچه در اين نوبت مطرح است بيان ديگري از اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) است كه از آيات قرآني هم كمك گرفته شده گرچه همه بيانات نوراني اين ذوات قدسي مستفاد از قرآن كريم است خداوند در قرآن، اصلي را بيان كرد و آن اصل اين است كه انسان داراي يك هويّت كريمانه است گوهر گرانبهايي را خدا به انسان داد هم آيه ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[4] نشان اين اصل است هم در جريان تبيين خلقت كه به شيطان فرمود چرا سجده نكردي در برابر كسي كه من او را با دو دستم خلق كردم ﴿مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ﴾[5] با اينكه ذات اقدس الهي منزه از دست است فرمود من انسان را با دو دست خلق كردم در اين دعاهاي شبهاي جمعه ميخوانيم «يا باسط اليدين بالعطيّة»[6] با اينكه او منزّه از دست است با اينكه دو دستِ بيدستي او يمين است كه در روايت آمده «كلتا يديه يمين»[7] فرمود من اگر چيزي را بخواهم به بندگانم بدهم با دو دست ميدهم يعني هم فراوان, هم با احترام, اگر ما خواستيم چيزي را به كسي بدهيم خواستيم او را تكريم كنيم با دو دست عطا ميكنيم خدا وقتي چيزي را به بندگانش عطا ميكند با احترام عطا ميكند نه با تحقير نه با منّت گذاشتن, منّتهاي الهي درباره فرستادن انبياست اين همه نعمتهايي را كه خدا به ما داد و ميدهد هرگز از آنها به عنوان منّت ياد نكرده است منّت لغتاً به معناي نعمت سنگين است «المنّة هي النعمة العظمي» آن نعمت مهم را ميگويند منّت, رسالت از اين قبيل است امامت از اين قبيل است عصمت از اين قبيل است ولايت از اين قبيل است اينكه فرمود: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً﴾[8] براي اينكه نعمت رسالت, نعمت عظماست از آن به عنوان منّت ياد كرده وگرنه اين عطاهاي ظاهري كوچكتر از آن هستند كه خداي سبحان از اينها به عنوان منّت ياد كند وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) در ذيل آيه ﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾[9] فرمود: «نحن النعيم»[10] ما نعمتيم امامت نعمت است رسالت نعمت است. به هر تقدير خدا چيزي را كه به بندگانش ميدهد هم فراوان عطا ميكند هم با احترام عطا ميكند او «باسط اليدين بالعطيّة» است. پس طبق آن آيات و اين روايات و ادعيه خداي سبحان انسان را با كرامت خلق كرد كريم, بزرگوار, با گوهر ارزنده آفريد هم فرمود: ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ هم فرمود: ﴿خَلَقْتُ بِيَدَيَّ﴾ هم در دعاهاي شبهاي جمعه ميخوانيم او «باسط اليدين بالعطيّة» است ما موظفيم كه اين كرامت را حفظ كنيم اينها براي ما نيست آبروي مؤمن امانت نزد اوست مثل مال نيست كه در خيلي از جاها صرف كند مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در كافي اين حديث نوراني را از وجود مبارك معصوم نقل كرد كه فرمود: «إنّ الله عزّوجلّ فوّض إلي المؤمن امورَه كلَّها و لم يُفَوِّضْ إليه أن يُذلَّ نفسَه»[11] خداوند مؤمن را آزاد آفريد اما به او اجازه نداد كه آبروي خودش را ببرد خودش را ذليل و فرومايه كند آبروي ما مثل مال نيست كه در خيلي از جاها بتوانيم صرف كنيم آبروي ما حقّ الله است و ما امينالله هستيم آيا كسي حق دارد كه خود را ذليل كند آبروي خود را بريزد نه, اين معصيت است معلوم ميشود آبروي ما امانت الهي است نزد ما, كرامت الهي است نزد ما, عزّت الهي است نزد ما, ما كه انسانيم امين الله هستيم درباره مسائل مالي ممكن است كسي قدري بيجا برود مال را بيجا مصرف كند گرچه آن هم معصيت است اما بالأخره مالك است ولي آبرو, مِلك ما نيست امانت الهي است به دست ما, چون امانت الهي است ما امين خداييم در بسياري از موارد به ما فرمودند كاري نكنيد كه آبرويتان برود شما كريم هستيد پَست نيستيد فرومايه نيستيد چاپلوسي كردن, فرومايگي كردن, تملّق كردن و امثال اينها از جلال انسان ميكاهد. وقتي يك امر خيلي مهم باشد دستورهاي آن اكيد است هم تكرار ميكنند هم با عبارتهاي تأكيدي بيان ميكنند نظير آماده بودن براي سفر آخرت يا پرهيز از گناه, در جريان آماده بودن براي سفر آخرت در بيانات نوراني اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) هست كه وجود مبارك حضرت هر شب بعد از نماز عشاء كه جمعيت از مسجد ميخواستند متفرّق بشوند با صداي رسا كه همه بشنوند ميفرمود: «تَجهزّوا رَحِمَكُمُ الله»[12] آقايان بارهايتان را ببنديد آماده باشيد. خب مطلب علمي را انسان يك بار كه گفت بار دوم خستهكننده است براي اينكه طرف فهميد اما موعظه و نصيحت را هر وقت هم كه انسان بازگو كند جا دارد براي اينكه از آن طرف وسوسه دائمي است مگر شيطان يك بار وسوسه ميكند مگر اين شورش قلب يك بار است؟! اينكه ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ﴾[13] اينكه هر روز هست اگر وسوسه هر روز هست اگر دام شيطان هر روز هست اگر دانه شيطان هر روز هست اين موعظه هم بايد هر روز باشد يك وقت است كسي ميخواهد چيزي را ياد بگيرد خب استاد كه گفت ياد گرفت ممكن است بار دوم را هم گوش بدهد اما بار سوم خسته ميشود اما اگر كسي دستش زخم بود مرتب اينجا مگس مينشيند پشه مينشيند اين هر روز بايد ضدّعفوني كند نبايد بگويد ديروز كردم كافي است اين ﴿يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ﴾ هر روز هست مگر ميشود كه شيطان ما را رها كند وقتي وسوسه هر روز شد خب درمانش هم بايد هر روز باشد درمانش موعظه است درمانش تعليم نيست درمانش تزكيه است لذا وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) هر شب بعد از نماز عشاء وقتي نمازگزارها ميخواستند از مسجد متفرّق بشوند ميفرمود آقايان آماده باشيد نه بيراهه برويد نه راه كسي را ببنديد ميفرمود: «الفقه ثمّ المتجر»[14] مواظب حلال و حرام باشيد كسبتان را هم ادامه بدهيد. باز در نهجالبلاغه وجود مبارك حضرت امير هست كه كمتر اتفاق ميافتاد كه حضرت بالاي منبر بروند و ابتداي خطبه نفرمايند «ايّها الناس اتّقوا الله»[15] خب اين دستور تقوا كه حضرت غالب اوقات وقتي بالاي منبر تشريف ميبردند ميفرمودند مردم پرهيزكار باشيد, چرا؟ براي اينكه آن وسوسه هميشه هست. انسان اگر جوان است يك نامحرم رسيده ميخواهد نگاه كند صداي آهنگي حرام بلند شد ميخواهد گوش بدهد اگر مسائل مالي دارد يكجا حرام بود ميخواهد بگيرد, خب اين وسوسه هر روز هست اگر وسوسه هر روز هست نصيحت هم بايد هر روز باشد اين دو كار را از وجود مبارك حضرت نقل كردند كه به صورت كثرت و وفور بود شبها بعد از نماز عشاء ميفرمود «تجهّزوا رَحِمَكُمُ الله» و غالب اوقات وقتي بالاي منبر تشريف ميبرد قبل از سخنراني ميفرمود: «ايّها الناس اتّقوا الله».
حالا برسيم به آن اصل مطلب, اصل مطلب آن است كه خدا ما را با كرامت آفريد به ما گوهر آبرومندي داد ما را ميخواهد با عزت اداره كند اين عزّت براي ما نيست امانت است هيچ كس حق ندارد آبروي خودش را ببرد آيا شوخي كردن طنز گفتن كه انسان ميداند طرف ديگر برميگردد پاسخ ميدهد و آبروي او را ميبرد جايز است آيا انسان ميتواند كاري بكند كه آبرويش در جمع برود يا نه اين مثل مال نيست آبروي ما براي ما نيست آبروي ما امانت الهي است به دست ما, خدا فرمود: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ﴾[16] ما حق نداريم آبرويمان را ببريم چون حق نداريم آبرويمان را ببريم وجود مبارك حضرت امير در همين نهجالبلاغه هست فرمود اگر كسي آبروي خودش را ميخواهد, بحث بكند مناظره علمي داشته باشد اما جدال نكند براي اينكه در جدال ناچار است كه يا حقّ كسي را باطل كند يا باطل كسي را حق كند يا ديگري باطل او را حق كند يا حقّ او را باطل كند آبروريزي ميشود فرمود: «مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ»[17] ضنّت يعني بُخل, فرمود شما نسبت به آبرويتان دست و دلباز نباشيد انسان بايد آبروي خودش را حفظ كند «مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ» انسان نسبت به آبرويش بايد بخيل باشد سخاوتمندانه هر حرفي بزند هر كاري بكند هر جايي برود آبرويش برود اين كه ديگر امانت الهي را حفظ نكرده. درباره وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در قرآن آمده است كه ﴿وَمَا هُوَ عَلَي الْغَيْبِ بِضَنِينٍ﴾[18] او نسبت به وحي بخيل نيست كه بعضي را بگويد بعضي را نگويد هر چه خدا بر او وحي فرستاد او به مردم ابلاغ ميكند ضنين يعني بخيل بودن, بخل در مال بد است اما درباره آبرو چيز خوبي است آدم دست و دلباز باشد هر حرفي بزند هر جايي برود كه آبرويش بريزد اين صحيح نيست فرمود اگر كسي آبروي خودش را ميخواهد, بحث بكند اما جدال نكند براي اينكه اين منتهي ميشود به بدگويي, ابطال حق, احقاق باطل و مانند آن.
بعد درباره دنيا شما كلمه «موبي» و «وَبي»[19] را در نهجالبلاغه ميبينيد. اين دنيا غير از آسمان و زمين است زمين آيت الهي است آسمان آيت الهي است در همين زمين مردان الهي به ولايت رسيدند اولياي الهي به ولايت رسيدند علما, صديقين, صلحا, شهدا در همين زمين به مقامات رسيدند اما اين بازيها كه من بايد جلو بيفتم من بايد به آن مقام برسم من بايد به اين پست برسم از هر راهي شد من بايد به اين مال دسترسي پيدا كنم اين را ميگويند دنيا, فرمود «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِي»[20] شما ميبينيد بعضي از اين مزرعهها بعضي از علفزارها ظاهرش سبز است اما اين حيوانات تا بو نكنند نميخورند شما ديديد وقتي اسب را بردند به جايي كه علف دارد اين اول بو ميكند غالباً حيوانات اينطورند گربه چيزي را بخواهد بخورد اول بو ميكند كه بالأخره بد است يا خوب است اينكه خدا فرمود يك عده, از حيوانات پَستترند براي اينكه اصلاً حلال و حرام براي آنها فرق نميكند خب چطور اين اسب بو ميكند آن گربه بو ميكند ببيند اين سمي است سمي نيست بد است يا خوب است اما برخيها لاابالياند باكشان نيست فرمود بعضي از اين علفزارها علفهاي سبزي دارند اين گاوها بو ميكنند اين اسبها بو ميكنند اگر ببينند سمي است نميخورند و انساني كه نميداند اين علفها را ميخورد اينها «موبي» است اين «موبي» و «وبي» كه در نهجالبلاغه آمده يعني وباخيز, وبا هم مثل سرطان و اينها نيست خب اگر كسي سرطان گرفته ديگر آبرويش نميريزد يكدفعه ميميرد اما يك انسان مبتلا به وبا گذشته از اينكه مرگ او را تعقيب ميكند آبرويي هم براي او نميماند مرتب بايد طاس و لگن بياورند فرمود دنيا يك چيز آبروبر است وارد هر كاري آدم ميخواهد بشود بايد حكيمانه باشد حسابشده باشد اگر درست باشد وارد ميشود نشد وارد نميشود اما در بازيها در دستهبنديها در گرايشهايي كه حساب و كتابي ندارد فرمود اينها آبروبرند نه تنها كُشندهاند. فرمود اين دنيا اين بازيها كه من بايد جلو بيفتم اين كار من است اين حقّ من است از هر راهي انسان بخواهد به جايي برسد اين «حطامٌ موبي» اولاً به حسب ظاهر سبز است لكن در حقيقت خشك است بعد اينكه وباخيز هم است شما آبرويتان را نبريد ميبينيد گاهي ميفرمايند گناه نكنيد براي اينكه جهنم مطرح است اين يك سلسله دستورات است, يك سلسله دستورات اين است كه شما كريم هستيد و اين كرامت هم امانت الهي است شما عزيزيد اين عزّت امانت الهي است كاري نكنيد كه امانت الهي عزت الهي كرامت الهي كه نزد شماست آسيب ببيند آبرويتان را نبريد; اين يك راه است كه ميگويد انسان تا زنده است كريمانه زندگي كند عزيزانه زندگي كند.
بخش پاياني عرضم بيان نوراني ديگري است از حضرت امير(سلام الله عليه) كه اينها حسابشان جداست اينها ميخواهند تا آخرين لحظه با عزّت و كرامت زندگي كنند اين دعاهاي حضرت هم در نهجالبلاغه از همين قبيل است به خدا عرض ميكند خدايا تو ما را آفريدي حيات دادي حيات و ممات ما به دست شماست ما تابعيم حيات دادي متشكّريم, ميگيري اطاعت ميكنيم اما طوري ما را ببر كه با آبرومندي بميريم «اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي أَوَّلَ كَرِيمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ كَرَائِمِي وَ أَوَّلَ وَدِيعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِكَ عِنْدِي»[21] خدايا جان دادي ميگيري چشم و گوش دادي ميگيري اما اينطور نباشد كه اول چشم و گوش را بگيري دست و پا را بگيري بعد جان را بگيري كه من حتي به فرزندانم مثل حسن و حسين(عليهما السلام) محتاج باشم اين كرامت را ببينيد خب كسي كه چشم و گوش از دست داد دست و پا را از دست داد فلج شد بچههاي او بايد از او حمايت كنند. اين علي است! اين دعا, دعاي انسان كريم است عرض كرد خدايا همه نعمتها را دادي همه از توست ما هم بايد تحويل بدهيم اطاعت ميكنيم اما اولين چيزي كه ميگيري جان ما باشد نه اينكه اول اعضا و جوارح ما را بگيري ما را فلج كني محتاج زن و بچهمان بكني بعد جان ما را بگيري «اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِي أَوَّلَ كَرِيمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ كَرَائِمِي وَ أَوَّلَ وَدِيعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِكَ عِنْدِي» همين دعاي نوراني حضرت امير كه در نهجالبلاغه هست در دعاي عرفه سالار شهيدان حسين بن علي(سلام الله عليه) هم هست در آن دعا آمده است كه خدايا اين چشم و گوش را وارث من قرار بده «و اجعل سَمعي و بَصري الوارثَيْن مِنّي»[22] يعني اينطور باشد كه اول جان مرا بگير بعد به تبع جان, چشم و گوش گرفته بشود كه آنها هم بشوند وارث من يعني اول قبض روح است بعد چشم و گوش به تبع قبض روح از بين بروند نه اينكه اول چشم و گوش را بگيري بعد جان مرا بگيري اين معناي دعاي نوراني حضرت سيدالشهداء(سلام الله عليه) است در دعاي عرفه كه فرمود چشم و گوش مرا وارث من قرار بده چون وارث بعد از مرگ مورِّث است گرچه به حسب ظاهر همزمان هستند اما به تبع رفتن جان, اعضا و جوارح از بين ميروند كه اميدواريم خداي سبحان همه پيروان قرآن و عترت و شما برادران و خواهران را كريمانه اداره كند عزيزانه اداره كند تا با كرامت و عزّت دنيا و آخرت را در سايه قرآن و عترت طي كنيد!
پروردگارا! امر فرج وليّات را تسريع بفرما!
نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهداي انقلاب و جنگ را با انبيا محشور بفرما!
مشكلات دولت و ملت در بخش اقتصاد, مسكن و ازدواج جوانها را در سايه وليّات حل بفرما!
بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان!
روح مطهر امام راحل را از همه ما راضي و خشنود قرار بده!
فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان قرار بده!
جوانهاي مملكت را مشمول دعاهاي خاصّ وليّعصر قرار بده!
بين ما و قرآن و عترت در دنيا و برزخ و قيامت جدايي نينداز!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . نهجالبلاغه, حكمت 428.
[2] . سورهٴ ق, آيهٴ 16.
[3] . سورهٴ فصلت, آيهٴ 44.
[4] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 70.
[5] . سورهٴ ص, آيهٴ 75.
[6] . المصباح (شيخ كفعمي), ص647.
[7] . الكافي, ج2, ص126.
[8] . سورهٴ آلعمران, آيهٴ 164.
[9] . سورهٴ تكاثر, آيهٴ 8.
[10] . شواهد التنزيل, ج2, ص476.
[11] . الكافي, ج5, ص63 و 64.
[12] . الامالي (شيخ صدوق), ص498; نهجالبلاغه, خطبه 204.
[13] . سورهٴ ناس, آيات 5 و 6.
[14] . الكافي, ج5, ص150.
[15] . نهجالبلاغه, حكمت 370.
[16] . سورهٴ منافقون, آيهٴ 8.
[17] . نهجالبلاغه, حكمت 362.
[18] . سورهٴ تكوير, آيهٴ 24.
[19] . نهجالبلاغه, خطبه 175.
[20] . نهجالبلاغه, حكمت 367.
[21] . نهجالبلاغه, خطبه 215.
[22] . اقبالالأعمال, ص342.