اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّی اللّه علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما بزرگواران حوزوي و دانشگاهي, برادران و خواهران را گرامي ميداريم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم به همه شما سعادت و سيادت دنيا و آخرت مرحمت كند!
بحثهاي روز پنجشنبه در دو بخش خلاصه ميشد بخش اول مقداري درباره مسائل اخلاقي بحث ميشد, بخش دوم شرح كوتاهي از نهجالبلاغه اميرالمؤمنين(عليه السلام) كه آن هم مناسب با مسائل اخلاقي بود. به مناسبت اينكه در پايان سال 1391 و در آستانه سال جديد هستيم به اين نكته اشاره ميشود كه اين دعاي معروفي كه معمولاً خوانده ميشود به عنوان «يا مقلّب القلوب و الأبصار» تناسب اين دعا با عيد نوروز و تحوّل سال اگر مورد توجه قرار بگيرد سودمند است. در روايات ما آمده است كه «إذا رأيتم الربيع فأكثروا ذكر النشور»[1] يعني وقتي بهار را ديديد به ياد معاد باشيد اصلِ مطلب آن است كه نگاه انسان بايد نگاه آموزنده باشد گاهي به فكر مبدأ گاهي به فكر معاد گاهي بين مبدأ و معاد تا اين نگاه, نگاه علمي باشد. گاهي درباره توحيد سخن گفته ميشود گاهي درباره وحي و نبوت و زماني هم درباره معاد. در روايات هست كه اگر بهار فرا رسيد به ياد معاد باشيد چون در قرآن كريم يكي از نمونههاي معاد را جريان بهار ذكر ميكند چون در بهار خداي سبحان چندين كار انجام ميدهد يكي اينكه خوابيدهها را بيدار ميكند يكي اينكه مردهها را زنده ميكند اين درختها در زمستان خواباند ولي بهار كه شد بيدار ميشوند وقتي بيدار شدند نيازمند به غذا هستند وقتي تغذيه شد اين خاكهاي اطراف اين درخت, آب اطراف اين درخت, هواي اطراف اين درخت, آن مواد را كه مرده است اين درخت به عنوان غذا جذب ميكند و به صورت خوشه و شاخه و برگ و ميوه در ميآورد اين مردهها را زنده ميكند پس دو كار درباره اين گياهان انجام ميگيرد يكي اينكه خوابيدهها بيدار ميشوند يكي اينكه مردهها زنده ميشوند. فرمود: ﴿ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾[2] خدا اين زمينِ مرده را زنده ميكند پس تنها بهار, بيداري خوابيدهها را به همراه ندارد بلكه زنده شدن مردهها را هم به همراه دارد بعد ميفرمايد همانطوري كه ميبينيد خدا مرده را زنده ميكند بيروح را داراي روح ميكند, افرادي كه مردهاند را هم ميتواند زنده كند. در دعاي روز تحويل سال اين جملهها خوانده ميشود كه «يا مقلب القلوب و الأبصار يا مدبّر الليل و النهار يا محوّل الحول و الأحوال حوّل حالنا إلي أحسن الحال» خداوند داراي اسماي حسناي فراوان است گرچه ذات احدي در همه موارد به عنوان يك حقيقتِ يكتا و يگانه و بسيط فعال است لكن اسماي الهي جزء مدبّرات عالماند اسماي خدا الفاظ نيستند اسماي خدا مفاهيم نيستند اسماي خدا آن حقايق خارجياند كه اين مفاهيم از آن حقايق حكايت ميكند و انسانهاي كامل يا فرشتهها مظهر آن اسامي هستند اينكه در دعاي كميل ميخوانيم «و بأسمائك التي ملأت اركان كلّ شيء»[3] اين اسما حقايق الهياند اين حقايق الهي را خداي سبحان به انسان كامل آموخت كه فرمود: ﴿ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّهَا﴾[4] بعد به انسان كامل فرمود اين حقايق را به فرشتگان در حدّ اِنباء و گزارش بازگو كن نه در حدّ تعليم, نفرمود «يا آدم علّمهم بأسمائهم» بلكه فرمود: ﴿ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾[5] يعني فرشتگان را در حدّ گزارش از حقايق اسما باخبر كن آنگاه فرشتگان با فراگيري اين اسما و با باخبر شدن از اين حقايق جزء مدبّرات عالَم شدند باذن الله كه ﴿ فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً﴾[6] تدبير عالم به وسيله فرشتگان در حقيقت به وسيله اسماي حسناي الهي است هر اسمي كاربردي دارد در دنيا و در آخرت ما براي درمان بيماري يك بيمار خدا را به اسم «مُميت» و «قهّار» و امثال ذلك نميخوانيم خدا را به اسم محيي و شافي ميطلبيم با اينكه محيي همان مميت است شافي همان مميت است اما وقتي خواستيم از ذات اقدس الهي خواستهاي داشته باشيم مناسب با آن, اسمي از اسماي الهي را به كار ميبريم هر اسم, كليدي است براي حقيقتي ﴿ وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ﴾[7] ناظر به اين ميتواند باشد خدا را با آن اسم مخصوص ميخوانيم و از خدا به بركت آن اسم, رفع نيازهايمان را طلب ميكنيم كه مفاتيح و كليدهاي غيب نزد ذات اقدس الهي است پس هر اسمي خصوصيتي دارد كاربردي دارد جريان «مقلِّب القلوب و الأبصار» در قرآن دو جا ذكر شده و هر دو جا مربوط به مسئله معاد و قيامت است يكي اينكه فرمود افراد كافري كه دلهايشان را تطهير نكردند آلوده نکردند ما در قيامت دلهاي اينها را زير و رو ميكنيم ﴿ وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾[8] اينها دلهايشان آينههايي بود ما دلهاي اينها را هم شفاف خلق كرديم مثل آينه شفاف هم به اينها گفتيم كه اين آينهها را به كدام سمت نگه بداريد هم به انبيا گفتيم برويد به اينها بگوييد آينهها را درست نگه بدارند كه اسماي الهي را اوصاف الهي را معارف جهان را ببينند اينها عمداً يا آينهها را غبارآلود كردند كه جايي را نشان ندهد يا اين آينه را به سمت ديگر نگه داشتند اگر آينه غبارين باشد جايي را نشان نميدهد اگر كسي آينه در دستش باشد برود به باغ وحش گرگ و گراز را نشان بدهد عكس گرگ و گراز در آينه ميافتد ديگر عكس ماه و آفتاب نميافتد اگر كسي مواظب بود اين آينهها را شفاف نگه داشت غبارآلود نشد بعد به طرف بالا نگه داشت آنوقت عكس ستارهها و آفتاب و ماه در اين آينه ميافتد. به ما گفتند دلهاي انسانها آينههاي شفافي است كه خداي سبحان بيغبار آفريد بر اساس فطرت و عقل درون, به ما فرمودند: ﴿ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً﴾[9] اين آينه را به طرف خدا نگه دار ديگران آمدند يا اين آينه را غبارآلود كردند فرمود: ﴿ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴾[10] رِين يعني غبار يعني چرك, فرمود اين معاصي روي آينه دل را تيره ميكند رِين يعني چرك, ﴿ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴾ يا نه, اين آينه شفاف است اين شخص فطرتاً آدم سالمي است اهل معصيت نيست ولي نميداند به كدامت سمت و سويي حركت كند اين آينه را به طرف ديگر نگه داشت آن وقت عكس جاي ديگر در اين آينه ميافتد فرمود ما در قيامت اين دلهاي تبهكاران را زير و رو ميكنيم چشمهاي اينها را زير و رو ميكنيم اين چشم در دنيا ميتوانست چيزهاي خوب را ببيند ولي عمداً نديد اما در قيامت الآن اين چشم باز است ولي جز جهنم و اهل جهنم و اينها را نميبيند هرگز بهشت و مردان الهي را نميبيند اينكه در سوره طه دارد ما اينها را كور محشور ميكنيم[11] نه يعني هيچ جا را نميبينند اينها در دنيا كه بودند مسجد و حسينيه و قرآن و عترت را نميديدند نگاههاي زشت داشتند در قيامت هم همينطور است يعني چشم دارند ولي انبيا, اوليا, بهشت, بهشتيان, مؤمنان را نميبينند فقط جهنم و دوزخيان را ميبينند ميگويند: ﴿ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا ﴾[12] لذا در سوره طه فرمود آنها كه ميگويند: ﴿ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَي وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً ﴾ خدا ميفرمايد: ﴿ كَذلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنسَي ﴾[13] نه اينكه اينها اصلاً كور باشند اگر كور باشند كه نميگويند: ﴿ رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا ﴾ بنابراين ﴿ وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ﴾ اين آيه راجع به مسئله معاد است. مورد ديگر در آيه سوره مباركه نور است كه از رجال الهي سخن به ميان ميآيد ميفرمايد رجال الهي كسانياند كه ﴿ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ ﴾ اينها كسانياند كه ﴿ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ﴾[14] اينها از روزي ميترسند كه دلها زير و رو ميشود چشمها برگردانده ميشود و زير و رو ميشود كه اين هم باز مربوط به مسئله قيامت است.
نتيجه بحث اينكه بهار, انسان را به ياد قيامت مياندازد و در قيامت تَقليب قلوب و تقليب ابصار جزء خطرناكترين اموري است كه دامنگير تبهكاران ميشود در تحويل سال كه بهار است به خدا عرض ميكنيم اي خدايي كه دلها را زير و رو ميكني اي خدايي كه چشمها را زير و رو ميكني اي خدايي كه شب و روز را مديريت ميكني اي خدايي كه سال را به سال ديگر, حال را به حال ديگر تبديل ميكني حال ما را به بهترين وجه تبديل كن تا ما گرفتار تقليب قلوب نشويم گرفتار تقليب ابصار نشويم بلكه از احسن الأحوال بهره بگيريم اين عصاره دعاست بر اساس تناسبي كه بين بهار با معاد و حوادث تلخ معاد است اينها كاملاً يادآور جريان معاد است پس اگر در روايات دارد وقتي بهار آمد به ياد معاد باشيد يكي از راههاي تذكره معاد همين است كه ما از تقليب قلوب نجات پيدا كنيم از تقليب ابصار نجات پيدا كنيم و راه نجات هم در قرآن مشخص شد فرمود ما نعمتي را كه داديم هرگز نميگيريم اولاً نعمت دادنِ الهي مسبوق به استحقاق نيست اين بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) در صحيفه ناظر به همين مطلب است فرمود: «منّتك ابتداء»[15] خدايا ما طلبي نداشتيم استحقاقي نداشتيم تمام نعمتهاي تو ابتدايي است در قرآن دو آيه دارد كه ما هر چه داديم به شما داديم ديگر پس نميگيريم مگر اينكه شما خودتان پس بدهيد ﴿ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾[16] نه بأموالهم نه بأماكنهم نه بأراضيهم, اگر اينها يك تحول دروني پيدا كردند ـ معاذ الله ـ بيراهه رفتند اينها نعمتهاي ما را پس ميدهند ما چيزي را كه داديم پس نميگيريم ﴿ ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ﴾[17] اين دو آيه نشان آن است كه هرگز خدا چيزي را كه داده پس نميگيرد از اول چيزي كه استحقاق نداشتيم داد بعد در مرحله بقا هم چيزي را كه طلبكار نيستيم ميدهد و هرگز پس نميگيرد مگر اينكه ما خودمان پس بدهيم اين خداست! در برابر اين خدا با اين لطف با اين صفا جز عرض ارادت و بردگي و بندگي چيزي شايسته ما نيست.
در شأن شما عزيزان, برادران و خواهران نيست كه ما بگوييم اين چهارشنبه سوري را ابطال كنيد ولي به ساير جوانها بگوييد اين كار نه معقول است نه مقبول, كاري است بر خلاف عقل, بر خلاف نقل, جز ضرر و زيان چيز ديگري ندارد اين همه سنن الهي در عالَم هست اين درختكاريها هست اين صله رحمها هست اين ديد و بازديدها هست اين نشاطهاي معقول و مقبول هست چرا انسان دست به خطري بزند كه مسئوليت ديني دارد مسئوليت قانوني دارد خسارت دنيايي دارد خسارت اخروي دارد بيخردي يعني همين, بيعقلي يعني همين! اينها عصاره بخش اول بحث بود.
اما در بخش دوم كه بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهجالبلاغه است سير بحث ما رسيد به نامه وجود مبارك اميرالمؤمنين كه براي مالك اشتر مرقوم فرمودند اين نامه پنجاه و سوم حضرت است بخشي از اين نامه در نوبتهاي قبل خوانده شد اين نامه واسطةالعِقدي دارد به اصطلاح بيتالغزلي دارد آن بيتالغزل و واسطةالعقد اين نامه اين است كه حضرت به مالك ميفرمايد مالك! قبل از من دين بود كسي مخالف دين نبود نماز بود روزه بود قرآن بود اما همه اينها در اردوگاه بيگانه بودند اينها زنجيري بودند اينها اسير بودند فرمود: «إِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» فرمود من كه خلافت را پذيرفتم اوّلين رسالت من اين است كه دست و پاي قرآن را باز كنم دست و پاي روايت را باز كنم قرآن آزاد بشود نماز آزاد بشود اينها قرآن را هر طوري خودشان بخواهند تفسير ميكنند عبادات را هر طوري خودشان بخواهند اجرا ميكنند اين دينِ اسيرشده را من آزاد كردم «إِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ كَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» اين مهمترين كاري بود كه منِ علي كردم خلافت من آزادسازي دين است تو اي مالك مواظب باش كه اين دين ديگر به اسارت نرود نماز به اسارت نرود اين بيتالغزل اين نامه مبارك اميرالمؤمنين است.
رسيديم به اين بخش كه فرمود نه خودت گناه بكن نه به ديگران اجازه گناه بده چون هر گناهي جنگ با خداست فرمود: «وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّي يَنْزِعَ أَوْ يَتُوْبَ وَ لَيْسَ شَيءٌ أَدْعَي إِلَي تَغْيِيْرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَي ظُلْمٍ فَإنَّ اللَّهَ سَمِيْعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِيْنَ بِالْمِرْصَادِ» فرمود مالك! اولاً ظلم كردن باعث تغيير نعمت است كه خدا نعمت را ميگيرد انسان را مبتلا به نقمت ميكند و ثانياً هر گناهي جنگ با خداست اين اختصاصي به مسئله ربا ندارد كه در سوره مباركه بقره فرمود آنهايي كه اهل ربا هستند ﴿ فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ ﴾[18] و اين اختصاصي به آن اوباش ندارد كه امنيت جامعه را به هم ميزنند كه فرمود: ﴿ إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ ﴾[19] بر اساس اين بيان نوراني حضرت اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) هر ظلمي و هر معصيتي جنگ با خداست چرا, براي اينكه يك وقت است انسان در اثر جهل به حكم يا جهل به موضوع, سهو نسبت به حكم يا سهو نسبت به موضوع, نسيان حكم يا نسيان موضوع, غفلت از حكم يا غفلت از موضوع يا از سنخ اكراه و الجاء و اضطرار و امثال ذلك دست به كاري ميزند هيچ كدام از اينها گناه نيست چون همه اينها بر اساس حديث رفع مادامي كه تقصير نباشد برداشته شد كه «رفع عن امّتي تسعة»[20] وقتي گناه است كه انسان حُكم را ميداند موضوع را ميداند سهو و نسيان در كار نيست الجاء و اضطرار و اجباري هم در كار نيست عالماً عامداً دارد معصيت ميكند وقتي شما اين عصيان را تحليل ميكنيد ميبينيد سر از شرك در ميآورد چرا, براي اينكه معنايش اين است خدايا من ميدانم شما گفتي اين كار را نكن ميدانم تحريم كردي من عذري هم ندارم ولي به نظر من بايد بشود معناي هر گناه اين است كه انسان در برابر خدا ايستاده دارد ميجنگد اين اختصاصي به ربا ندارد منتها ربا گناه مهمّي است اختصاصي به آن به هم زدن امنيت جامعه ندارد منتها آن گناه مهمي است وگرنه هر گناهي جنگ با خداست آن وقت چنين جنگي يقيناً به شكست منتهي خواهد شد براي اينكه اولاً در برابر قدرت بيكران كسي توان مقاومت ندارد ثانياً اگر خداي سبحان خواست كسي را محكوم كند و از پا در بياورد از جاي ديگر لشكركشي نميكند اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) فرمود: «أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ»[21] اعضا و جوارح انسانها سربازان خدا هستند خدا اگر كسي را خواست بگيرد با زبان او, با دست و پاي او, او را ميگيرد حرفي ميزند رسوا ميشود جايي ميرود گرفتار ميشود امضايي ميكند گرفتار ميشود اينطور نيست كه خدا از جاي ديگر لشكركشي بكند و او را از پا در بياورد برای اينکه با اعضا و جوارح او, او را از پا در ميآورد لذا اين جنگها حتماً با شكست همراه است بعد فرمود: «وَلْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُوْرِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَي الرَّعِيَّةِ» كاري كه ميخواهي بكني بايد اين سه عنصر محوري را داشته باشد جامع همه حقوق باشد (يك) در هسته مركزي عدل باشد (دو) خواسته توده مردم را برآورده كند (سه) ممكن است خواسته خواص را نتواند برآورده كند اما توده مردم عِماد دين هستند اين بيان خيلي لطيف است يك وقت ميگويند نماز عمود دين است[22] خب معنايش معلوم است يك وقت ميگويند توده مردم عِماد ديناند فرمود كشور را توده مردم اداره ميكنند اگر ـ خداي ناكرده ـ اينها ناراضي باشند اداره مملكت سخت است فرمود خواص بر فرض ناراضي باشند اگر توده مردم راضي باشند رضايت توده مردم يعني نود درصد ناراضي بودن آن ده درصد را ترميم ميكند اما اگر آن ده درصد راضي شدند اين نود درصد راضي نشدند اداره مملكت مشكل است پس اين سه عنصر بايد باشد يعني اوسط در حق, اعم در عدل, اجمع براي رضاي رعيت بايد باشد «فَإِنَّ سُخْطَ الْعامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَي الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضيَ الْعَامَّةِ» فرمود اگر توده مردم ناراضي بودند و خواص را راضي نگه داشتي آن به رضايت خواص هم صدمه ميزند آن را هم از بين ميبرد اما اگر توده مردم راضي بودند و خواص ناراضي بودند اين قابل بخشش است و قابل تحمل بعد فرمود: «وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَي الْوَالِي مَؤُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلاَءِ وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الْدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّهِ» فرمود خواص مستحضريد اينها رفاهطلباند پرتوقعاند هر چه به اينها بدهي كمتشكرند در خطّ مقدم دفاع, خاكريز اول و دوم كه جاي جان دادن و ايثار و اينهاست آنجا پيدايشان نيست بنابراين خيلي به اين فكر نباش كه خواص را تأمين كني بگذار توده مردم اين نود درصد راضي باشند براي اينكه كشور را اينها حفظ ميكنند جنگ را اينها اداره ميكنند دفاع را اينها تأمين ميكنند جانبازي توسط اينهاست, ايثار توسط اينهاست, نثار توسط اينهاست, اينها كم توقعاند راضياند صابرند شكورند مواظب باش كه توده مردم را از صحنه خلافت دور نكني «وَ إِنَّمَا عِمَادُالدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن» اگر دين بخواهي عمودش نماز است نظام ديني بخواهي عمودش توده مردماند اين نود درصدند مواظب اينها باش اين ميشود دموكراسي اين ميشود عدل الهي «وَ إِنَّمَا عِمَادُالدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ» در روز خطر كه در برابر دشمن ميايستند «الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» اين توده مردماند مواظب اينها باش «فَلْيَكُنْ صَغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ» برخي از نسخهها دارد «صفوك»[23] يعني آن علاقه خالصانه آن نسخههاي ديگر دارد «صغوك» يعني گوش به حرف اينها بده ـ «مَن اصغَي الي ناطق فقد عَبَده»[24] كه بيان نوراني امام جواد(سلام الله عليه) است همين است «أصغي إليه» يعني گوش داد ـ يعني گوشَت به حرف توده مردم باشد خواص را هم در حدّ توده مردم اداره بكن اما ميخواهد ميلت به طرف خواص باشد توده را برنجاني كشور را از دست ميدهي به اين فكر باش كه توده مردم تأمين بشوند آنها به حداقل راضياند يك زندگي آبرومندانه معتدل اينها را تأمين ميكند نه پرتوقعاند نه كمشكرند نه در موقع جبهه شانه خالي ميكنند نه در موقع ياري از صحنه خارج ميشوند «إِنَّمَا عِمَادُالدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صَغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ وَلْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَاَهُمْ عِنْدَكَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ» اين سفارش وجود مبارك عليبنابيطالب به استاندار رسمي مصر است كه در مصر آن روزها هنوز همه مردم آماده پذيرش اسلام نبودند برخيها هم غير مسلمان بودند كه حضرت نسبت به آنها هم سفارش دارد. اميدواريم ذات اقدس الهي توفيقي عطا كند كه به معارف الهي بيش از گذشته آشنا بشويم باور كنيم عمل كنيم و منتشر كنيم!
مجدداً مقدم شما بزرگواران, برادران و خواهران را گرامي ميداريم و از خداي سبحان مسئلت ميكنيم شما و عموم علاقهمندان قرآن و عترت را مشمول ادعيه زاكيّه وليّ عصر قرار بدهد!
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما!
نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملكت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما!
حوزهها و دانشگاهها را در سايه لطف وليّات حفظ بفرما!
مشكلات مملكت, مشكلات دولت و ملت مخصوصاً در بخش اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها را به بهترين وجه حل بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهداي دفاع مقدس و انقلاب را با انبيا محشور بفرما!
بيداري اسلامي خاورميانه را به مقصد نهايي برسان!
خطر بيگانگان مخصوصاً استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان!
امنيت مناطق مسلماننشين را در سايه لطف وليّات تأمين بفرما!
اين نظام را تا ظهور صاحب اصلياش از هر خطري محافظت بفرما!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . التفسير الكبير, ج17, ص194.
[2] . سورهٴ بقره, آيهٴ 164; سورهٴ نحل, آيهٴ 65; سورهٴ جاثيه, آيهٴ 5.
[3] . البلد الأمين, ص188.
[4] . سورهٴ بقره, آيهٴ 31.
[5] . سورهٴ بقره, آيهٴ 33.
[6] . سورهٴ نازعات, آيهٴ 5.
[7] . سورهٴ انعام, آيهٴ 59.
[8] . سورهٴ انعام, آيهٴ 110.
[9] . سورهٴ روم, آيهٴ 30.
[10] . سورهٴ مطففين, آيهٴ 14.
[11] . سورهٴ طه, آيهٴ 124.
[12] . سورهٴ سجده, آيهٴ 12.
[13] . سورهٴ طه, آيات 125 و 126.
[14] . سورهٴ نور, آيهٴ 37.
[15] . الصحيفة السجادية, دعاي 45.
[16] . سورهٴ رعد, آيهٴ 11.
[17] . سورهٴ انفال, آيهٴ 53.
[18] . سورهٴ بقره, آيهٴ 279.
[19] . سورهٴ مائده, آيهٴ 33.
[20] . التوحيد (شيخ صدوق), ص353.
[21] . نهجالبلاغه, خطبه 199.
[22] . الكافي, ج2, ص19 و ج7, ص52.
[23] . مصادر نهجالبلاغه و اسانيده, ج3, ص385.
[24] . الكافي, ج6, ص434.