اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّءُ الي الله!
مقدم شما حضار ارجمند را گرامي ميداريم مقدم همه برادران و خواهران حوزوي و دانشگاهي, فرهيختگان فرهنگي و قرآني را ارج مينهيم! ايام سوگ و ماتم صديقه كبرا فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) است اين ماتم را به پيشگاه وليّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما برادران و خواهران بزرگوار تعزيت عرض ميكنيم و اميدواريم همه ما از رهنمود آن ذات مقدّسه بهره كامل ببريم به همه ما توصيه فرمودند كه بهترين و خالصترين عمل را به طرف ذات اقدس الهي تقديم بكنيد تا بهترين مصلحتِ شما از طرف خداي سبحان به شما برسد اين يكي از احاديث نوراني آن ذات مقدسه است كه «مَن أصْعَدَ إلي الله خالص عبادته أهبط الله [إليه] أفضل مصلحته»[1] مستحضريد اين بيان نوراني آن حضرت كه فرمود اگر كسي خالصترين و پاكترين عبادت را به پيشگاه خدا تقديم بكند خداوند بهترين مصلحتِ او را به او عطا ميكند اينچنين نيست كه عمل بدون عامل بالا برود اگر در سورهٴ «فاطر» آمده است كه ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾[2] كلمات طيّبه, عقايد پاك, اخلاق پاك به طرف خدا صعود ميكند اخلاق از آن متخلِّق جدا نيست عقيده از آن معتقد جدا نيست عمل از عامل جدا نيست اينچنين نيست كه عقيده سالم, اخلاق سالم, عمل طيّب و طاهر صعود كند و آن عامل, معتقد و متخلِّق صعود نكند اينكه فرمود: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾ يعني «إليه يصعد الطيّبون, إليه يصعد المطهّرون» اينچنين نيست كه عمل ما مثل بخار يا دخان و دود بالا برود اگر عمل بالا ميرود يعني عامل بالا ميرود اين گونه از آيات نشان ميدهد كه انسان به طرف ذات اقدس الهي كه كمالِ مطلق است نزديك ميشود و جزء مقرّبين خواهد بود.
به ما گفتند اعمال دينيتان قربة الي الله باشد وقتي سؤال ميكنيم قربة الي الله يعني به خدا نزديك شدن اين يعني چه؟ ميبينيم ميگويند اين قرب معنوي است نه قرب زماني يا زميني اين معنايي است كه همه ما ميفهميم اما قرب معنوي نياز به توضيح دارد اين قرب معنوي يعني چه؟ ما آنچه را كه ميفهميم يا مفهوم است يا ماهيّت است يا اعتبار است يا حقيقت و وجود خارجي از اينها بيش نيست فاصله بين ما و خداي ما چيست كه ما با اين عمل اين فاصله را طي ميكنيم به خدا نزديك ميشويم با اينكه خدا به ما از هر موجودي نزديكتر است اگر فرمود: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ﴾[3] اگر فرمود: ﴿أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لاَ تُبْصِرونَ﴾[4] اگر فرمود: ﴿أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾[5] اگر فرمود: ﴿يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[6] چهار يعني چهار مرحله قرب را به ما فهماند, پس به ما از هر چيزي نزديكتر است (يك) به ما از خود ما نزديكتر است (دو) اگر او به ما از همه ما نزديكتر است چگونه ما دوريم كجا ميخواهيم برويم؟! اين اضافهها اگر مادي باشد به اصطلاح متوافقةالأطراف است و اگر معنوي باشد متخالفةالأطراف اگر كسي مثلاً خواست فاصله بين خود و يك جسم را حساب بكند فاصله اين ستون با آن ستون را حساب بكند بگويد اين جسم يا اين ستون از آن جسم يا آن ستون ده متر فاصله دارد خب آن هم ده متر از اين جداست اگر بگوييم اين جسم از او دور است ولي آن جسم به اين نزديك است اين را نميتوان پذيرفت اين گونه از اضافات قُرب و بُعد متوافقةالأطراف است يعني اگر اين جسم از آن دور بود آن هم دور است اين جسم به آن نزديك بود آن هم نزديك است ولي در اضافههاي معنوي متخالفةالأطراف است ممكن است الف از باء دور باشد ولي باء به الف نزديك باشد درك اين معنا آسان نيست ولي با مثالي آن ممثّل را نزديك كردند اگر نابينايي در كنار بينا باشد اين نابينا چون بينا را نميبيند با صداي بلند حرف ميزند خيال ميكند از او دور است نابينا از آن دوستِ بينا دور است ولي دوست بينا به او نزديك است اگر در سورهٴ مباركهٴ «حج» فرمود: ﴿لاَ تَعْمَي الأبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُور﴾[7] يعني چشم ظاهري عدّهاي باز است ولي چشم قلبشان بسته است و ذات اقدس الهي هم ﴿يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ در قلب ما حضور دارد اين اعما آن بصير را نميبيند اگر
بيدلي در همه احوال خدا با او بود |
| او نميديدش و از دور خدايا ميكرد[8] |
وضع ما همين طور است او ﴿يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[9] اما ﴿لاَ تَعْمَي الأبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُور﴾ اعمال قُربي براي آن است كه يك نابينا را بصير كند وقتي بصير شديم ميبينيم به خدا نزديكيم «يك قدم بر خويشتن نه وان دگر در كوي دوست», قدم غير از خُطْوه و گام است اين پاي راست را كسي اينجا گذاشت پاي چپ را آنجا گذاشت اين فاصله بين دو پا را ميگويند گام, خُطوه اما خود اين پاي راست را ميگويند قدم, آن پاي چپ را ميگويند قدم, «يك قدم بر خويشتن نه» يعني روي هوس پا بگذار «وان دگر در كوي دوست» اگر كسي يك قدم روي هوس پا گذاشت و خود را نديد و اميال خود را نديد وان دگر در كوي دوست است معناي قربة الي الله اين است او دور نيست شما با اين مناجاتها البته مأنوس هستيد در« دعاي سحر» ابوحمزه ثمالي كه تعليم وجود مبارك امام سجاد است آمده است كه «إنّ الراحل إليك قريب المسافة و أنّك لا تَحتجب عن خلقك الاّ أن تحجبهم الأعمال دونك»[10] خدايا كسي كه قصد ارتحال و حركت و كوچ كردن دارد راهش نزديك است «إنّ الراحل إليك قريب المسافة» هيچ حجابي بين تو و اين مسافر نيست مگر خود مسافر «إنّ الراحل إليك قريب المسافة و أنّك لا تحتجب عن خلقك الاّ أن تحجبهم الأعمال دونك» در سورهٴ مباركهٴ « ق» ملاحظه ميفرماييد فرمود در قيامت خدا پرده از جلوي چشم تبهكار برميدارد ميفرمايد: ﴿فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[11] نه «عنّا» يا «عن الواقع» فرمود ما از جلوي چشم تو پرده را كنار زديم نه اينكه از خودمان پرده را كنار زديم يا روي اسرار عالم پرده بود پرده را كنار زديم، نفرمود «كشفنا عنّا» يا «عن الواقع» فرمود: ﴿فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ﴾ اما اين پردهاي است كه خود انسان با دست خود ميبافد و ميآويزاند پردهاي در عالم، روي چشم ما نينداختند خود ماييم كه پرده ميبافيم و با اعمال ناروايمان روي چشممان را ميپوشانيم. بنابراين سخن نوراني صديقه كبرا(سلام الله عليها) كه فرمود اگر كسي خالصترين عبادت را به طرف خدا بفرستد يعني خودش همراه آن عبادت بالا ميرود وقتي بالا رفت از ذات اقدس الهي اين فيض را كه صلاح دنيا و آخرتِ اوست دريافت ميكند آنگاه لذّتي او ميبرد كه ديگران هرگز چنان لذّتي را نخواهند برد «مَن ذا الّذي ذاق حلاوة محبّتك فرام منك بدلا»[12] در بحثهاي اخلاقي فعلاً به همين حديث نوراني صديقه كبرا(سلام الله عليها) اكتفا ميكنيم برسيم به بخش دوم از مباحث روز پنجشنبه كه شرح كوتاهي از خطبهها و نامههاي وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) است.
در شرح نهجالبلاغه ما از نظر سير بحثي رسيديم به نامه سي و ششم, نامه سي و ششم نامهاي است كه وجود مبارك حضرت امير براي برادرش عقيل نوشتند. عقيل خدمت حضرت نامه نوشت كه حاكمان اموي درصدد غارت كردن قلمرو حكومت اسلامياند حالا يا بُسربنارطاة است يا ديگري بالأخره وارد بخشي از منطقه حكمراني حضرت امير شد و خواستند آسيب برسانند وقتي اين نامه را عقيل براي حضرت امير(سلام الله عليه) نوشت وجود مبارك آن حضرت يك نيروي آماده و تازهنفسي را اعزام كرد و بساط آن غارتگران را برچيدند و به عقيل گزارش دادند كه غائله ختم شد اين نامه تقريباً دو برابر آن مقداري است كه سيّد رضي در نهجالبلاغه نقل كرده آن بخشهايي كه خيلي ضروري نبود مرحوم سيّد رضي در نهجالبلاغه نياورده اين بخشهاي لازم را نقل كرده.
نامه آن است كه فرمود: «فَسَرَّحْتُ إِلَيْهِ جَيْشاً كَثِيفاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ» يك عدّه نيروهاي آماده و تازهنفس و مصمّم و مسلّح را براي جلوگيري از اين غارتگران فرستادم. مستحضريد كتابي است به نام الغارات كه دو جلد است و بيش از صد سال قبل از نهجالبلاغه نوشته شده يكي از منابع روايي سيّد رضي(رضوان الله عليه) در نهجالبلاغه همين كتاب است غارتهايي كه اموي در زمان حكومت حضرت امير(سلام الله عليه) روا داشت آن غارتگرها و غارتشدهها و همچنين مورد غارت را در اين كتاب جمع كرده شده الغارات. حضرت فرمود من يك گروه فراواني را فرستادم «فَلَمَّا بَلَغَهُ ذلِكَ شَمَّرَهَارِباً وَ نَكَصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ الطَّرِيقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ الشَّمْسُ لِلْإِيَابِ فَاقْتَتَلُوا شَيْئاً كَلاَ وَ لاَ فَمَا كَانَ إِلاَّ كَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّي نَجَا جَرِيضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالُْمخَنَّقِ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ غَيْرُ الرَّمَقِ» فرمود اين گروهها كه رسيدند نزديكهاي غروب بود خيلي به شب نمانده بود مستحضريد كه جنگ در اسلام قبل از ظهر حمله مكروه است لذا خود سيّدالشهداء(سلام الله عليه) بعد از نماز ظهر شروع كرد و شخصاً به ميدان آمد جنگ در اسلام قبل از ظهر روا نيست سعي كردند كه تا آنجا كه ممكن است به عصر نزديكتر بشود چون آن وقتها كه ديگر شب جنگ نميكردند كه زود جنگ خاتمه پيدا كند. مرحوم كليني(رضوان الله عليه) نقل كرد كسي از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) سؤال ميكند كه دو گروهاند كه اينها كافرند و جنگ بين اينها در گرفت خريد و فروش اسلحه هم سودآور است، اينها ميآيند از ما سلاح بخرند, بفروشيم يا نفروشيم؟ وجود مبارك حضرت با اين بيان كوتاه، عصاره پيام نظام اسلامي را مشخص كرد فرمود: «بِعْهما ما يَكُنّهما»[13] همين جمله, فرمود بله بفروشيد اما به هر دو گروه بفروشيد نه اينكه يك عدّه را تقويت كنيد يك عدّه را تضعيف به هر دو گروه بفروشيد اما سلاحهاي دفاعي بفروشيد نه سلاحهاي تهاجمي يعني شمشير و تيغ و تير و دشنه و اينها نفروشيد چكمه و زره و كلهخود و سپر بفروشيد اين دين است فرمود: «بِعهما» (يك) «ما يَكُنّهما» كَنّ همان حفظ است. خب اين دين كه اجازه نميدهد كافري با كافري جنگ ميكند انسان سلاح كُشنده بفروشد هرگز اجازه نميدهد كه كافري به مسلمانها حمله كند و عدل را هم رعايت كرده است فرمود به هر دو گروه بفروشيد اما سلاحهاي دفاعي نه سلاح تهاجمي؛ الآن ما به حدّ اقل اكتفا كرديم گفتيم ساختن سلاحهاي اتمي حرام است براي اينكه اين دفعتاً ميبينيد ده هزار نفر را ميكُشد خب اگر در طيّ ده سال ده هزار نفر كشته شدند چطور مگر اين سلاحها جايز است؟! كشتن ده هزار نفر جايز نيست چه يك سال چه يك ساعت چه ده سال, كاري كه آن سلاحهاي اتمي ميكند همين سلاحها در درازمدّت ميكنند اينها هم جايز نيست اما حالا ضرورت است كه انسان را وادار كرده, در دنياي مهاجم انسان ناچار است كه خودش را حفظ بكند كه غالب اينها سلاحهاي دفاعي است. غرض اين است كه دين فرمود: «بِعهما» (يك) «ما يَكُنّهما» (دو) يعني به هر دو گروه بفروشيد (يك) سلاحهاي دفاعي بفروشيد نه سلاحهاي تهاجمي (اين دو) اين دين بايد زمان وجود مبارك حضرت(سلام الله عليه) كه ظهور كرده اثر خودش را نشان بدهد. اينجا وجود مبارك حضرت امير فرمود اينها خيلي نمانده بود به غروب آفتاب به هم رسيدند خيلي جنگ نكردند «كَلا و لا» جنگ كردند اين «كَلا و لا» در عربي يك مَثل است براي يك كار كوتاه مدت يعني با اينكه دو لفظ است خيلي طول نميكشد آدم هر دو را ادا بكند مثل اينكه ما در فارسي ميگوييم «نه نه» اين «نه نه» جمعاً يك حرف را نشان ميدهد چون «هاء» مثل اينكه تلفّظ نميشود در عربي «لا لا» اين الفش گويا تلفّظ نميشود فرمود خيلي به غروب نمانده «كَلا لا» مثل «نه نه» يعني خيلي مختصر مانده وقتي مأموران و راهزنان اموي ديدند نظاميان اسلام با قدرت آمدند آنها صحنه را ترك كردند بعد فرمود عقيل «فَدَعْ عَنْكَ قُرَيْشاً» اينها نسبت به ما بدرفتاري كردند «وَ تَرْكَاضَهُمْ فِي الضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِي الشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِي التِّيهِ» تَركاض همان رَجز است يعني به عقب برگشتنِ اينها، تَجوال اينها در شقاق يعني جَوَلان و جُولاني كه اينها در شقاق و نفاق داشتند اينها را گفت رها كن اينها جموح و چموشاند نسبت به حكومت ديني در تِيه و در ضلالت فرو رفتن خيلي چموشانه و هنرمندانه ميروند اما «فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَي حَرْبِي كَإِجْمَاعِهِمْ عَلَي حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم)» فرمود اينها همانها بودند كه با پيغمبر جنگيدند الآن هم در برابر من صف كشيدند لكن بدان «فَجَزَتْ قُرَيْشاً عَنِّي الْجَوَازِي فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ سَلَبُونِي سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّي» خداي سبحان در كنار قطع رَحِم اينها, كيفر تلخ اينها را به اينها داد و خواهد داد اينها حكومتي كه پسرِ مادرم تأسيس كرد و من وارث آنم از ما خواستند بگيرند اينكه فرمود پسرِ مادرم چون وجود مبارك حضرت رسول(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) بعد از رحلت مادرشان آمنه تحت كفالت فاطمه بنت اسد مادر عليبنابيطالب بودند از طرفي هم برخي از شارحان نهجالبلاغه نقل كردند كه جدّه اُمّي عليبنابيطالب و پيغمبر(عليهما الصلاة و عليهما السلام) يكي بود به همين مناسبت وجود مبارك حضرت امير از وجود مبارك پيامبر(عليهما الصلاة و عليهما السلام) تعبير ميكند كه اين پسرِ مادر من است «سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّي».
«وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْيِيِ فِي الْقِتَالِ فَإِنَّ رَأيِي قِتَالُ الُْمحِلِّينَ حَتَّي أَلْقي اللَّهَ لاَ يَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَةً» اينها در برابر نظام اسلامي ايستادند اينها با فشار خواستند سقيفه را بر غدير حاكم بكنند خواستند ما را خانهنشين بكنند اين شما ميبينيد در مصيبت حضرت زهرا(سلام الله عليها) وجود مبارك حضرت امير رو به قبر پيغمبر(عليهما الصلاة و عليهما السلام) كرد فرمود يا رسول الله! دخترت وقتي به حضور شما آمد گزارش ميدهد كه همه اينها جمع شدند كه فاطمه را منزوي كنند حالا مسئله به پهلو زدن و آسيب رساندن و آن اهانتها اينها خيلي جزئي است در برابر آن كار مهمّي كه سياستبازان سقفي كردند وجود مبارك حضرت امير هنگام دفن حضرت زهرا(سلام الله عليهما) به پيغمبر(عليهما الصلاة و عليهما السلام) خطاب كرد فرمود اينها جمع شدند كه زهرا را خانهنشين كنند, همهشان! معلوم ميشود اين يك مقام والايي داشت يك قدرتي داشت يك هنري داشت يك سخنوري داشت «ستنبّئك ابنتك بتَضافر امّتك علي هَضمها»[14] عرض كرد يا رسول الله! اينها همه جمع شدند كه زهرا را منزوي كنند بنابراين سخن از فدك و امثال فدك نيست خود عليبنابيطالب(سلام الله عليه) را هم اگر شهيد ميكردند باز زهرا براي اينها مسئله بود خب اگر سخن از فدك است يا حمايت آن حضرت از حضرت امير است حضرت در آن جريان گزارش به حضرت رسول(عليهما الصلاة و عليهما السلام) عرض ميكرد كه يا رسول الله دخترت در حمايت از من آسيب ديد البته از ولايت حمايت كرد آسيب ديد اينها همهاش حق است اما مقام خود حضرت هم مطرح است يك وقت است كه يك انسان عادي از يك فقيه حمايت ميكند يك وقت فقيهي از فقيه حمايت ميكند خب خيلي فرق دارد يك وقت يك انسان عادي از وليّ حمايت ميكند يك وقت وليّاي از وليّ حمايت ميكند فرمايش حضرت امير اين نيست كه دخترت چون از من حمايت كرد به او آسيب رساندند نه, اصلاً همهشان جمع شدند كه او را منزوي كنند «بتَضافر امّتك علي هضمها» اين معلوم ميشود خود حضرت مستقل بود مثل اينكه فقيهي از فقيهي حمايت كند, وليّاي از وليّ حمايت كند.
به هر تقدير وجود مبارك حضرت امير فرمود مردم چه بيايند چه نيايند جمعيت چه كم باشد چه نباشد نه من از زيادي جمعيت احساس عزّت ميكنم نه از تفرّق آنها, حقّي است ما بايد دفاع بكنيم و يقيناً پايانش پيروزي حق است «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِيكَ وَ لَو أَسْلَمَهُ النَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً» مبادا خيال بكني كه حالا اگر اينها رفتند من تنها شدم در برابر حكومت اموي دست سازش ميدهم يا تسليم ميشوم يا خضوع ميكنم يا فروتني ميكنم اينها نيست مبادا چنين خيالي بكني «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِيكَ وَ لَو أَسْلَمَهُ النَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْم» ضِيْم يعني ظلم فرمود: «لا يَمنعُ الضّيمَ الذليلُ» فرمود هيچ ملّتي زير بار ظلم نميرود مگر ملّت فرومايه، فرمود ما فرومايه نيستيم ما عزيز خدا هستيم «وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّيْم وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِيءَ الظَّهْرِ لِلرَّاكِبِ المتقعِّدِ» ما به كسي سواري نميدهيم راكب يعني سوار, ظَهْر يعني پشت يعني ما پشتمان را خم نميكنيم كه هر كسي سوار بشود ما اين طور نيستيم «وَ لكِنَّهُ كَمَا قَالَ أَخُو بَنِي سَلِيمٍ:
فَإِنْ تَسْأَلِينِي كَيْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِي |
| صَبُورٌ عَلَي رَيْبِ الزَّمَانِ صَلِيبُ |
يَعِزُّ عَلَيَّ أَنْ تُرَي بِي كَآبَةٌ |
| فَيَشْمَتَ عَادٍ أَوْ يُسَاءَ حَبِيبُ» |
ما هرگز زير بار ظلم نميرويم تا دشمن شماتت كند و دوست نگران بشود مطمئن باش ما تا آخرين لحظه ايستادهايم و حقّ مسلّممان را خواهيم گرفت اين پايان نامه سي و ششم است اگر ميبينيد جمهوري اسلامي شعارش از اول و وسط و آخر اين بود و تا ظهور وجود مبارك وليّ عصر همين است بر اساس اينكه از همين قرآن و عترت گرفتند.
مجدّداً اين ايام را به پيشگاه وليّ عصر تعزيت عرض ميكنم به همه شما تسليت عرض ميكنيم و مقدم همه شما را گرامي ميداريم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم كه - انشاءالله- همه شما و همه علاقهمندان قرآن و عترت مشمول ادعيه زاكيّه وليّ عصر باشيد.
پروردگارا! نظام ما را, رهبر ما را, مراجع ما را, حوزههاي فقهي, فرهنگي, دانشگاهي ما را در سايه وليّات حفظ بفرما!
ارواح مؤمنان عالم, امام راحل, شهداي انقلاب و جنگ, ذويالحقوق ما, مراجع ماضين ما, معلّمين ما, همه كساني كه كتابهاي علمي نوشته و مورد استفاده ما هستند همه را با انبيا و اوليا محشور بفرما!
امنيت مناطق مسلماننشين را در سايه لطف وليّات حفظ بفرما!
بيداري مسلمانهاي خاورميانه آنچه در مصر و تونس و يمن و بحرين و عربستان و ساير كشورها اتفاق افتاده و اتفاق ميافتد به هدف نهاييشان برسان!
خطر استكبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان!
پايان امور همه را به خير و سعادت ختم بفرما!
مشكلات اقتصاد و مسكن و ازدواج جوانها را در سايه وليّات برطرف بفرما!
اين گرانيهاي حسابنشده را در سايه وليّات با عقل و درايت مسئولين - انشاءالله- برطرف بفرما!
بين ما و قرآن و عترت در دنيا و برزخ و قيامت جدايي نينداز!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] . تفسير الامام العسكري, ص327.
[2] . سورهٴ فاطر, آيهٴ 10.
[3] . سورهٴ بقره, آيهٴ 186.
[4] . سورهٴ واقعه, آيهٴ 85.
[5] . سورهٴ ق, آيهٴ 16.
[6] . سورهٴ انفال, آيهٴ 24.
[7] . سورهٴ حج, آيهٴ 46.
[8] . ديوان حافظ, غزل 143.
[9] . سورهٴ انفال, آيهٴ 24.
[10] . مصباح المتهجّد, ص583.
[11] . سورهٴ ق, آيهٴ 22.
[12] . بحارالأنوار, ج91, ص148.
[13] . الكافي, ج5, ص113; در روايت شريفه اشاره به كفر دو گروه متخاصم نشده بلكه فرمودند كه هر دو گروه از اهل باطل بودند.
[14] . نهجالبلاغه, خطبهٴ 202.